داستان خاله سوسکه ......جالبه

tanhatarin_asb-3

عضو جدید
لطفا به دختر خانوم ها بر نخوره چون من هم دخترم این تاپیک برای خنده ست جدی نگیرید

يکي بود يکي نبود يکي از روزهاي خوب خدا ( که احتمالاً عصر پنج شنبه ويا به روايتي شب جمعه! ) باباي خاله سوسکه بهش گفت: « هي دختره فکرمي کنم ديگه ترشيدي!!دختر که رسيد به بيست/ بايد به حالش گريست! دختراي هم‌سنّ تو سر چهار تا شوهر رو خوردن اون موقع من بايد خرج تو رو بدم( پدر به صورت تلويحي به مهمتر بودن مشکلات اقتصادي از مشکلات فرهنگي اشاره مي‌کند ) ميري امشب يه شوهر خوب تور مي‌کني و برمي‌گردي
خاله سوسکه پس از دوش گرفتن و يک ساعت آرايش کردن و پوشيدن «سوشرت» نارنجي رنگش ( براي همدردي با رفتگران شهرداري! ) و پاکردن کفشي با پاشنة 14 سانتي‌متر به طرف يکي از خيابانهاي بالاي شهر به راه افتاد.
همينجور که مي‌رفت يکدفعه يک پسر با دور بازوي 5/0 متر! جلو آمد و گفت: « آهاي کوچولو کجا مي‌ري؟!
( اين جمله در بيشتر قصّه‌هاي ايراني کاربرد دارد ) بيا اين شمارة موبايل منو بگير تا ايشاالله بعداً عروسي کنيم» خاله سوسکه که دختر مؤدّب و نجيبي بود در حالي که لنگه کفشش را به عنوان اعتراض! درآورده بود گفت: « …..( به دليل منافرت با مسائل اخلاقي اين قسمت حرف هاي خاله سوسکه حذف شد) تو خودت خواهر مادر نداري … ( ادامة صحبتهاي خاله سوسکه هم به علّت منافات با مسائل اخلاقي حذف شد)» پسر در حاليکه شديداً ترسيده بود فرار کرد و بقية حرف هاي خاله سوسکه رو نشنيد که گفت: «حالا شماره‌تو بده رو پيشنهادت فکر مي‌کنم!»
خاله سوسکه پس از اين شکست عشقي به راه خودش ادامه مي‌داد که يک پسر سبيلو با کت قرمز و شلوار گشاد جلو آمد و گفت: کُج مِري يَره؟! ( ترجمه: کجا مي‌ري عزيزم؟!!!) خاله سوسکه که دختر مودّب و نجيبي بود خواست اينبار به گفتمان بپردازد که طرف نپرد! اما در همان لحظه يک پسر سبيلوي ديگر با کت زرشکي و شلوار گشادتر جلو آمد و گفت: « بورو گم ره ديداش» ( ترجمه: لطفاً مزاحم اين خانم محترم نشو ) بعد چند نفر ديگر هم وارد اين گفتمان فرهنگي شدند و براي اينکه حوصلة خوانندة قصّه از اين گفتمان فرهنگي سر نرود با چاقو به جان هم افتادند.
خاله سوسکه که مي‌ترسيد رسيدن پليس 110 مانع ازدواج موفّق او شود به راه خودش ادامه داد همانجور که داشت مي رفت يک پژو آردي جلوي پايش نگه داشت و به بوق‌زدن پرداخت ( با پيشرفت علم مراسم بوق‌زدن از شب عروسي به مراسم آشنايي جابجا شده است ) راننده که جوان ژل‌زدة ريش پنترايي ( مدلي که تنها با گونيا و نقّاله قابل تراشيدن است! ) بود به او گفت: « خانوم محترم اجازه هست که مزاحم وقت شريفتون بشوم؟!» خاله سوسکه گفت: « درسته که ماشينتون آرديه و جواته! اما چون ديگه بايد برگردم خونه مي‌تونيد…» در همين اثناء رانندة ماشين يک سوژة مناسب‌تر را چند قدم جلوتر ديد و از جلوي خاله سوسکه گاز داد و رفت و جملة او ناتمام ماند!
خاله سوسکه با چشمهايي اشکبار در حالي که يکدفعه رعد و برقي زد و باران گرفت در خيابان به راه افتاد ( عين فيلمهاي هندي! فقط قسمت رقص و آواز خواندن آن سانسور شده بود ) خاله سوسکه کم‌کم بايد بدون شوهر به خانه برمي‌گشت ( با توجه به اينکه با خواندن هفته‌نامه‌هاي مفيد فهميده بود که دختر فراري شدن خيلي خيلي بد است ) و مجبور بود يک کتک مفصّل از بابايش بخورد و صدايش درنيايد در همين اثناء يک بنز آخرين مدل جلوي پايش ترمز کرد و پسر خوش‌تيپي با لهجة لندني غليظ گفت:
« Where do you go?» ( ترجمه: کجا مي‌ري عزيزم؟!)
خاله سوسکه با خوشحالي گفت:
« anywhere you say »
خاله سوسکه تازه فهميد که کلاس‌هاي تافل و آيلتس و چت کردن با افراد خارجي چقدر خوبه) و فوري بالا پريد تا بروند عروسي. خاله سوسکه در حال تفکّر بود که مدل لباس عروسيش چه جور باشد که چند تا ماشين110 جلويشان را گرفتند و گفتند: « دستاتون رو بذاريد رو سرتون و پياده شيد و گرنه شليک مي‌کنيم»… در بازداشتگاه خاله سوسکه فهميد که پسر خارجي بچة همان خيابان بالاي شهر است و ماشين هم ماشين بابايش است ( البته هيچکدام از اين موارد از لحاظ خاله سوسکه اشکالي نداشت! ) اما وقتي بابايش با سند خانه از راه رسيد و در گوشش سيلي زد! عشق و عاشقي يادش رفت و با صورت کبود و زير مشت و لگد به خانه ( کانون گرم خانوادگي ) برگشت. آنوقت بعد از يک گفتمان طولاني که همراه موسيقي «غلط کردم، آخ! ببخشيد، واي! چيز خوردم» انجام مي‌شد اونجا بود که خاله سوسکه تصميم گرفت که از روش ديگري براي رسيدن به آينده اي بهتر تلاش کند اونجا بود که خاله سوسکه عزم خودشو جزم کرد يه سال نشست تو خونه درس خوند و بالاخره موفق شد که دانشگاه آزاد قبول بشه (البته فکر نکين که سراسري قبول نشد برعکس يک رشته خوب هم قبول شد ولي از اونجايي که خاله سوسکه کلي روي اين قضيه آينده خودش تحقيق کرده بود متوجه شده بود که توي دانشگاه آزاد اکثر پسرا از حداقل امکانات نظير ماشين موبايل و خونه خالي بهره مي برن و اينکه پسراي دانشگاه آزاد احمق تر از اوني هستن که ببينن به کي دارن پيشنهاد ميدن دانشگاه آزاد رو انتخاب کرد) و تونست با اقا موشه احمق ازدواج کنه.
 

ooraman

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w15:
خوبه حالا خاله سوسکه شانس اورده تو دانشگاه یه اقا موشه ای پیدا کرده...ما که اینهمه سال دانشگاه رفتیم ماشالا پسرامون یکی از یکی سوسولتر:D
 

tanhatarin_asb-3

عضو جدید
:w15:
خوبه حالا خاله سوسکه شانس اورده تو دانشگاه یه اقا موشه ای پیدا کرده...ما که اینهمه سال دانشگاه رفتیم ماشالا پسرامون یکی از یکی سوسولتر:D

آره داداشه خودمم دانشگاه آزاد میره برو ببین چه پسرایی
ولی من دولتیم دانشگاهمونم خوشبختانه پسر نداره
 

elhamanwar

عضو جدید
آره داداشه خودمم دانشگاه آزاد میره برو ببین چه پسرایی
ولی من دولتیم دانشگاهمونم خوشبختانه پسر نداره
:biggrin:خیلی جالب بود مخصوصا اون مدل ریشی که با نقاله و گونیا میشه تراشید:biggrin:
راستی از ما که گذشته اگر کسی دنبال آقا موشه احمق میگرده تو دانشگاه ما پره از این مدل:cool:
 

atish pare

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin:خیلی جالب بود مخصوصا اون مدل ریشی که با نقاله و گونیا میشه تراشید:biggrin:
راستی از ما که گذشته اگر کسی دنبال آقا موشه احمق میگرده تو دانشگاه ما پره از این مدل:cool:
ممنون!!

من دیگه انصراف میدم میرم دانشگاه آزاد!!
 

vergilangleos

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصلا با تاپیکت حال نکردم و باید بگم از این لحظه تو هم به لیست سیاه منتقل شدی تاپیکوره.....
 

tanhatarin_asb-3

عضو جدید
:D
:biggrin:خیلی جالب بود مخصوصا اون مدل ریشی که با نقاله و گونیا میشه تراشید:biggrin:
راستی از ما که گذشته اگر کسی دنبال آقا موشه احمق میگرده تو دانشگاه ما پره از این مدل:cool:

آدرس دانشگاهتون کجاست چند تا سفارش بهت بدم جور کنی...:D:D
 

Mr.Pouyan

عضو جدید
کاربر ممتاز
قشنگ بود :biggrin::biggrin:

من یکی تو دانشگاهم از این خاله سوسکه ها زیاد پیدا میشه که دنبال موش ن :biggrin::biggrin:
 

سپنت دات

عضو جدید
خیلی زیاد بود حال و وقت نداشتم بخونم ولی وقتی همه گفتن جالبه حتما جالبه دیگه پس منم مثل بقیه میگم:خیلی حالب بود مرسی!!!!!
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی ببخشید این تاپیک جای حال کردن نبود ............فکر کنم تاپیکو اشتباهی اومدی عزیزم

منم از تاپیکت و از این لحن جواب دادنت بدم اومد.
در ضمن جاشم تو تالار گفتگو نیست. منتقل بشه بهتره.
 

tanhatarin_asb-3

عضو جدید
منم از تاپیکت و از این لحن جواب دادنت بدم اومد.
در ضمن جاشم تو تالار گفتگو نیست. منتقل بشه بهتره.


شما از چی خوشت میاد؟
مطمئن باش به حرف شماها اخلاقمو به اضافه رفتارمو عوض نمیکنم چون هیچ مشکلی ندارم شما یه مقدار درگیر تشریف دارید.
من خودم بهتر میدونم که جای تاپیکم کجاست.خیلی ناراحتی دیکه تو تاپیکای من نیا.موفق باشید
 

tanhatarin_asb-3

عضو جدید
رامسر که موش و سوسک و اینجور چیزا زیاد داره حالا چرا میخوای از اینجا سفارش بگیری:redface:


آهااااااااااه احیانا شما چند بار اومدی رامسر وسوسک موش و از اینجور چیزا برداشت کردی
قابل توجهت اگه گمان کردی من بچه ی اونجام و قصد مسخره کردن داشتی باید خدمتت عرض کنم من اونجا در حال حاضر زندگی نمیکنم ولی چون شهر قشنگی هست محل زدگیمو اونجا زدم .فکر کردم جنبه داری که باهات شوخی کردم
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما از چی خوشت میاد؟
مطمئن باش به حرف شماها اخلاقمو به اضافه رفتارمو عوض نمیکنم چون هیچ مشکلی ندارم شما یه مقدار درگیر تشریف دارید.
من خودم بهتر میدونم که جای تاپیکم کجاست.خیلی ناراحتی دیکه تو تاپیکای من نیا.موفق باشید
گفتن نظر شخصی به نظر شما حق ما نیست. خوب من هم نظر خودمو گفتم.
این مشگل من اسمش درگیر تشریف داشتن نیست. با انضباط و با سلیقه بودنه. به همین دلیل ایراداتی که به ذهنم میاد مینویسم . اینم یه جور اعتماد به استاتر هست اگه درست برداشت بکنه.
شما که داری با همه دعوا میکنی؟ من خوشم میاد یکم مهربون باشی. :gol:
 

tanhatarin_asb-3

عضو جدید
گفتن نظر شخصی به نظر شما حق ما نیست. خوب من هم نظر خودمو گفتم.
این مشگل من اسمش درگیر تشریف داشتن نیست. با انضباط و با سلیقه بودنه. به همین دلیل ایراداتی که به ذهنم میاد مینویسم . اینم یه جور اعتماد به استاتر هست اگه درست برداشت بکنه.
شما که داری با همه دعوا میکنی؟ من خوشم میاد یکم مهربون باشی. :gol:


آهاااه حالا شد خب شما نمیدونی اسبا موجودات خیلی حساسی هستن شایدم من جدیدا خیلی زیادی حساس شدم آقا راحت باش هر چی دوست داری بگو نظر بده انتقاد کن ما مخلصتیم:gol:
 

elhamanwar

عضو جدید
آهااااااااااه احیانا شما چند بار اومدی رامسر وسوسک موش و از اینجور چیزا برداشت کردی
قابل توجهت اگه گمان کردی من بچه ی اونجام و قصد مسخره کردن داشتی باید خدمتت عرض کنم من اونجا در حال حاضر زندگی نمیکنم ولی چون شهر قشنگی هست محل زدگیمو اونجا زدم .فکر کردم جنبه داری که باهات شوخی کردم
نه عزیز دلم ناراحت نشو اصلا قصد مسخره کردن نداشتم من با اصل مسخره کردن دیگران موافق نیستم همونطور که خودت گفتی راجع به جنبه و اینجور چیزا منم شوخی کردم فکر نمیکردم زود ناراحت بشی:heart::gol:
 

bpcom

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره داداشه خودمم دانشگاه آزاد میره برو ببین چه پسرایی
ولی من دولتیم دانشگاهمونم خوشبختانه پسر نداره

همینه .. باعث شده لذت داشتن همکلاسی پسر رو درک نکنی از همه مهمتر کلی تو درس آمار ضعیف بشی . اگه الان تو دانشگاه آزاد درس میخودی مثل بقیه دخترا دکترای آمارتو می گرفتی

ممنون!!

من دیگه انصراف میدم میرم دانشگاه آزاد!!

واااای نه...................:(

قشنگ بود :biggrin::biggrin:

من یکی تو دانشگاهم از این خاله سوسکه ها زیاد پیدا میشه که دنبال موش ن :biggrin::biggrin:

:biggrin::biggrin:;)
 

bpcom

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی زیاد بود حال و وقت نداشتم بخونم ولی وقتی همه گفتن جالبه حتما جالبه دیگه پس منم مثل بقیه میگم:خیلی حالب بود مرسی!!!!!

خسته نباشی :D

منم از تاپیکت و از این لحن جواب دادنت بدم اومد.
در ضمن جاشم تو تالار گفتگو نیست. منتقل بشه بهتره.

اوووووه کی میره این همه راهو...:razz:


آهااااااااااه احیانا شما چند بار اومدی رامسر وسوسک موش و از اینجور چیزا برداشت کردی
قابل توجهت اگه گمان کردی من بچه ی اونجام و قصد مسخره کردن داشتی باید خدمتت عرض کنم من اونجا در حال حاضر زندگی نمیکنم ولی چون شهر قشنگی هست محل زدگیمو اونجا زدم .فکر کردم جنبه داری که باهات شوخی کردم

خدایی رامسر تو شهرای شمال ایران جز آساست;)

آهاااه حالا شد خب شما نمیدونی اسبا موجودات خیلی حساسی هستن شایدم من جدیدا خیلی زیادی حساس شدم آقا راحت باش هر چی دوست داری بگو نظر بده انتقاد کن ما مخلصتیم:gol:
:w40: آفرین دوستی خوبه دعوا بده :D
 

Similar threads

بالا