مشاعرۀ سنّتی

[ariana2008]

ترا چون آرزوهايم هميشه دوست خواهم داشت
به شرطي که مرا در آرزوي خويش نگذاري

چه زيبا مي‌شود دنيا براي من اگر روزي
تو از آني که هستي اي معما پرده برداري

یک نصیحت بشنو از من کاندر آن نبور غرض
چون کنی رای مهمی تجربت از پیش کن

 

[naghmeirani]

یک نصیحت بشنو از من کاندر آن نبور غرض
چون کنی رای مهمی تجربت از پیش کن

نمي‌رنجم اگر باور نداري عشق نابم را
که عاشق از عيار افتاده در اين عصر عياري

 

[ariana2008]

یارب تو آن جوان دلاورنگاه دار
کزتیر اه گوشه نشینان حذر نکرد

 

[azadeh_arch _eng]

دو جام یک صدف بودند
در یاد سپهر ان روز
در ان خورشید این دردانه مروارید
می تابید

 

[ariana2008]

دو جام یک صدف بودند
در یاد سپهر ان روز
در ان خورشید این دردانه مروارید
می تابید

درره منزل لیلی ک خطرهاست درآن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

 

[naghmeirani]

درره منزل لیلی ک خطرهاست درآن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

یک ذرّه وفا را به دو عالم نفروشیم

هر چند در این عهد خریدار ندارد

 

[azadeh_arch _eng]

یارب ان نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش

 

[ariana2008]

شراب لعل کشوروی مه جبینان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین

 

[azadeh_arch _eng]

ناله خاموش او در دلم اتش فکند
رفتن؟ماندن؟کدام؟ای دل اندیشمند؟
گفت:به پایان راه،هر دو به هم می رسند

 

[naghmeirani]

دلت مي‌آيد آيا از زباني اين همه شيرين
تو تنها حرف تلخي را هميشه بر زبان داري

 

[ariana2008]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[naghmeirani]

درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است

 

[ariana2008]

درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است

تویی که برسرخوبان کشوری چون تاج
سزداگرهمه دلبران دهندت باج

 

[naghmeirani]

تویی که برسرخوبان کشوری چون تاج
سزداگرهمه دلبران دهندت باج

جانم به لب رسید ه و چشمم به راهِ دوست

با مرگ و انتظار عجب در کشاکشم

 

[ariana2008]

جانم به لب رسید ه و چشمم به راهِ دوست

با مرگ و انتظار عجب در کشاکشم

مازان پاک دلانیم که زکس کینه نداریم
یک شهرپرازدشمن ویک دوست نداریم

 

[azadeh_arch _eng]

من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام

 

[naghmeirani]

من مناجات درختان را،هنگام سحر
رقص عطر گل يخ را در باد
نفس پاک شقايق را در سينه کوه
صحبت چلچله ها را با صبح
نبض پاينده هستي را
در گندم زار
گردش رنگ طراوت را در گونه گل
همه را مي شنوم، مي بينم
من به اين جمله نمي انديشم
به تو مي انديشم
اي سرا پا همه خوبي
تک و تنها به تو مي انديشم​

 

[ariana2008]

مطرب آهنگی بزن دمساز با افغان من
تا رسد بر زهره فرياد شررافشان من

اختران چرخ را هر دم رسد بيم حريق
بس که آتش می فشاند سينه ی سوزان من
​

 

[azadeh_arch _eng]

من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم

 

[naghmeirani]

ماه آرام درآمد
مات در من نگریست
و من آرام فقط
شانه را بالا زدم و خندیدم
او ندانست که من
در پس این خنده
غم هجران تو را
باز پنهان کردم

 

[ariana2008]

من رسالت دارم اندر شعر جای شبهه نيست
شعر من وحی من و ديوان من قرآن من
​

 

[naghmeirani]

نه!

هرگز شب را باور نکردم

چرا که

در فراسوهاي ِ دهليزش

به اميد ِ دريچه‌ئي

دل بسته بودم.

 

[azadeh_arch _eng]

نه در خورشید نور زندگانی
نه در مهتاب شور شادمانی
فلق هل خنده ی بر لب فشرده
شفق ها عقده ی در هم فشرده

 

[maryam_22]

هر كه هوايي نپخت يا به فراقي نسوخت

آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

 

[**setare**]

تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحب خانه را!

 

[won-a-pa-lei]

اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 

[eksir]

از زندگی از این همه تكرار خسته ام
از های و هوی كوچه و بازار خسته ام

 

[won-a-pa-lei]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد می دارد که بربندید محملها

 

[snazari]

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

 

[won-a-pa-lei]

من از روییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها