تقسیم بندی جنس مونث مجرد , از منظر آدلف دامه برکاته
سه نوع حالت در روحیات مونث مجرد میتوان متصور بود .
1- دختر خانمهایی که غالبا" روی هوا زندگی میکنند , الکی خوشن و گاها" بیخودی خودشون رو درگیر مسائل احساسی میکنند . به سرعت عاشق میشن - به سرعت اعتماد میکنند - به سرعت سرکار میمونند - به سرعت به شخصیت و جنسییتشون تجاوز میشه و به سرعت هم قال گذاشته میشند و به سرعت نور هم افسردگی مزمن میگیرن و در بسیاری از موارد هم هوس خود کشی به سرشون میزنه و میشه از روی آواتورهاشون و یا والپیپرهای گوشیهای موبایلشون اونا رو تشخیص داد که همش عکس خون و خلط و تیغ و قلب ترکش خورده و خون آشام و از این حرفا میزارن . این بنده خداها مثل جوجه ای که تازه بالاش در اومده دنبال یکی مثل خودشون میگردن که هم رئوف باشه و هم مهربان اما صد افسوس که شهر ، جنگلیست که اگه از والدینت جدا بشی و اصول دفاع از خودت رو بلد نباشی، سه سوت لقمت میکنند .
2- دختر خانمهایی که از این نشأه(بند شماره 1) گذشتند و شانس آوردن که بلال ملایی سر خودشون در نیاوردن و از دست خودشون قصر در رفتن و الان تبدیل به آتش زیر خاکستر شدند و مستعد این میباشند که هر آن ، یک شری دست یکی بدند . حالا بابا ننه بدبخت باشه یا یه آقا پسر چشم و گوش بسته که تازه از مرز بلوغ جسمی گذشته ولی به بلوغ عقلی نرسیده .به این دسته از دختر خانمها اصلا"نمیشه اعتماد کرد ، چون یهو دیدی سر از دادگاه پاسگاه در آوردی . آدمهای بسیار خوش برخورد اما دل آشوب و بسیار حساس که 24 ساعته بغض گریه ته حلقشون گیر کرده و نگهش داشتند تا با کوچکترین جرقه ای بالا بیارنش روی یک بدبخت بیچاره ای .
3- گروه بعدی از دختر خانمها اونهایی هستند که از نشأه دوم نیز گذشتند و بعد از کلی دردرسر (برای خودشون و یا برای دیگران )و پشت سر گذاشتن دوران نوجوانی و جوانی پر شر و شور ، دیگه اوستا شدند و به راحتی نمیشه در اونها نفوظ کرد و یا پیچوندشون و یا بهشون تجاوز شخصیتی کرد . اصولا" این دسته افراد در ابتدا نه تنها غیر قابل اعتمادند بلکه از دسته قبلی خطرناکترند چون تمام تجربیات و ابزارهای رجحان بر مردان را دارا هستند و میتونند با فنون مخصوص به خود , هر مردی رو زمین گیر کنند این افراد دارای پختگی های لازم هستند و حتی قدرت مدیریت یک زندگی زناشویی را دارا هستند . این گروه از دختر خانمها بیشتر به تشکیل خانواده فکر میکنه تا حرفای بچه غورباقه ای و غالبا" هم اگه ببینند طرف مقابلشون خیلی بچه هست یا شوت میزنه یا به درد زندگی نمیخوره ،وقت زیادی صرف نمیکنند اگه بشه یارو را کمی تیغ میزنند بعدش هم خودشون با یک بهانه بنی اسرائیلی دست و پای طرف رو جمع میکنند و میفرستنش پیش باباش که بره یقل دوقلش و بازی
و اما اگه این دسته از خانمها(که از مجرد بودن هم خسته شدن) بخورن به پست یه آدم قالتاق تر از خودشون ، که تمام سردی گرمیهای زندگی رو چشیده و سرش به سنگ خورده و دنبال یه زن خوب میگرده ، جریان دیدنی میشه .
اولین کاری که میکنند در وهله اول اینه که غیر مستقیم به یارو میگن بیا منو بگیر (ازدواج کنیم ) تا ببینند طرف چی میگه . اگه اون پسره کلاس بیخودی گذاشته باشه و مال این حرفا نباشه ، پا عقب میکشه یا سعی میکنه یه جوری دختره رو بپیچونه تا زمان بگذرونه تا این فکر (ازدواج) از مغز دختره بپره ( ولی بیچاره نمیدونه با بچه طرف نیست )
خلاصه یک جنگ ایدئولیکی وحشتناک بین اذهان اوین دو نفر در میگیره که اصولا"لفظی هم نیست .
تو ظاهر خیلی با هم خوب و صمیمی هستند ولی 24 ساعته از توی حرفای هم دنبال آنالیز کردن شخصیت یکدیگر میگردن تا بفهمند توی مغز اون یکی چی میگذره ! در این حالت اصلا" اعتماد و عشقی وجود نداره اما این وضعیت ، خیلی نمیتونه دوام داشته باشه . یا توی یک مدت زمان کوتاه به هم اعتماد میکنند و علاقمند میشند و میرن دنبال خونه و زندگیشون یا کلا" محترمانه سر تا پای هم دیگه رو رنگی میکنند و میرن دنبال کار و زندگیشون . نه ماستی ریخته نه خیکی دریده .
سه نوع حالت در روحیات مونث مجرد میتوان متصور بود .
1- دختر خانمهایی که غالبا" روی هوا زندگی میکنند , الکی خوشن و گاها" بیخودی خودشون رو درگیر مسائل احساسی میکنند . به سرعت عاشق میشن - به سرعت اعتماد میکنند - به سرعت سرکار میمونند - به سرعت به شخصیت و جنسییتشون تجاوز میشه و به سرعت هم قال گذاشته میشند و به سرعت نور هم افسردگی مزمن میگیرن و در بسیاری از موارد هم هوس خود کشی به سرشون میزنه و میشه از روی آواتورهاشون و یا والپیپرهای گوشیهای موبایلشون اونا رو تشخیص داد که همش عکس خون و خلط و تیغ و قلب ترکش خورده و خون آشام و از این حرفا میزارن . این بنده خداها مثل جوجه ای که تازه بالاش در اومده دنبال یکی مثل خودشون میگردن که هم رئوف باشه و هم مهربان اما صد افسوس که شهر ، جنگلیست که اگه از والدینت جدا بشی و اصول دفاع از خودت رو بلد نباشی، سه سوت لقمت میکنند .
2- دختر خانمهایی که از این نشأه(بند شماره 1) گذشتند و شانس آوردن که بلال ملایی سر خودشون در نیاوردن و از دست خودشون قصر در رفتن و الان تبدیل به آتش زیر خاکستر شدند و مستعد این میباشند که هر آن ، یک شری دست یکی بدند . حالا بابا ننه بدبخت باشه یا یه آقا پسر چشم و گوش بسته که تازه از مرز بلوغ جسمی گذشته ولی به بلوغ عقلی نرسیده .به این دسته از دختر خانمها اصلا"نمیشه اعتماد کرد ، چون یهو دیدی سر از دادگاه پاسگاه در آوردی . آدمهای بسیار خوش برخورد اما دل آشوب و بسیار حساس که 24 ساعته بغض گریه ته حلقشون گیر کرده و نگهش داشتند تا با کوچکترین جرقه ای بالا بیارنش روی یک بدبخت بیچاره ای .
3- گروه بعدی از دختر خانمها اونهایی هستند که از نشأه دوم نیز گذشتند و بعد از کلی دردرسر (برای خودشون و یا برای دیگران )و پشت سر گذاشتن دوران نوجوانی و جوانی پر شر و شور ، دیگه اوستا شدند و به راحتی نمیشه در اونها نفوظ کرد و یا پیچوندشون و یا بهشون تجاوز شخصیتی کرد . اصولا" این دسته افراد در ابتدا نه تنها غیر قابل اعتمادند بلکه از دسته قبلی خطرناکترند چون تمام تجربیات و ابزارهای رجحان بر مردان را دارا هستند و میتونند با فنون مخصوص به خود , هر مردی رو زمین گیر کنند این افراد دارای پختگی های لازم هستند و حتی قدرت مدیریت یک زندگی زناشویی را دارا هستند . این گروه از دختر خانمها بیشتر به تشکیل خانواده فکر میکنه تا حرفای بچه غورباقه ای و غالبا" هم اگه ببینند طرف مقابلشون خیلی بچه هست یا شوت میزنه یا به درد زندگی نمیخوره ،وقت زیادی صرف نمیکنند اگه بشه یارو را کمی تیغ میزنند بعدش هم خودشون با یک بهانه بنی اسرائیلی دست و پای طرف رو جمع میکنند و میفرستنش پیش باباش که بره یقل دوقلش و بازی
و اما اگه این دسته از خانمها(که از مجرد بودن هم خسته شدن) بخورن به پست یه آدم قالتاق تر از خودشون ، که تمام سردی گرمیهای زندگی رو چشیده و سرش به سنگ خورده و دنبال یه زن خوب میگرده ، جریان دیدنی میشه .
اولین کاری که میکنند در وهله اول اینه که غیر مستقیم به یارو میگن بیا منو بگیر (ازدواج کنیم ) تا ببینند طرف چی میگه . اگه اون پسره کلاس بیخودی گذاشته باشه و مال این حرفا نباشه ، پا عقب میکشه یا سعی میکنه یه جوری دختره رو بپیچونه تا زمان بگذرونه تا این فکر (ازدواج) از مغز دختره بپره ( ولی بیچاره نمیدونه با بچه طرف نیست )
خلاصه یک جنگ ایدئولیکی وحشتناک بین اذهان اوین دو نفر در میگیره که اصولا"لفظی هم نیست .
تو ظاهر خیلی با هم خوب و صمیمی هستند ولی 24 ساعته از توی حرفای هم دنبال آنالیز کردن شخصیت یکدیگر میگردن تا بفهمند توی مغز اون یکی چی میگذره ! در این حالت اصلا" اعتماد و عشقی وجود نداره اما این وضعیت ، خیلی نمیتونه دوام داشته باشه . یا توی یک مدت زمان کوتاه به هم اعتماد میکنند و علاقمند میشند و میرن دنبال خونه و زندگیشون یا کلا" محترمانه سر تا پای هم دیگه رو رنگی میکنند و میرن دنبال کار و زندگیشون . نه ماستی ریخته نه خیکی دریده .