يادباد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پردهي صد راز نهان بود مرا
يادباد آن که چو آغاز سخن ميکردي
با تو صد زمزمه در زير زبان بود مرا
از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده ی جوانی از این زندگانیم
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
شرمنده ی جوانی از این زندگانیم
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم