چلو گوشت دوس دارم
بازی جدید
- شروع کننده موضوع !austenite
- تاریخ شروع
!austenite
کاربر حرفه ای
دوس دارم ولی یه حس عجیبی دارم که بهار ازش خبر داره
اون حس اینه که
اون حس اینه که
!austenite
کاربر حرفه ای
وبه این ترتیب بود که از چلو گوشت هم بی بهره شدیم
خسته وسرگردون رفتم راهیه شهرم بشم که تلفنم زنگ وخورد یه ناشناس پشت خط بود...
خسته وسرگردون رفتم راهیه شهرم بشم که تلفنم زنگ وخورد یه ناشناس پشت خط بود...
!austenite
کاربر حرفه ای
تو سال 404هنوز هم مزاحم تلفنی زنگ میزنه فوت میکنه
برگشتم خسته وکوفته زنگ زدم به علیرضا بگم...
برگشتم خسته وکوفته زنگ زدم به علیرضا بگم...
ولی من جدی جدی دو روز پیش مزاحم تلفنی داشتمتو سال 404هنوز هم مزاحم تلفنی زنگ میزنه فوت میکنه
برگشتم خسته وکوفته زنگ زدم به علیرضا بگم...
البته در ظاهر وگرنه منکه میدونم تو چه بره در لباس گرگی هستی
البته اینم بگم که...
!austenite
کاربر حرفه ای
اون مزاحم نبوده علیرضا بوده خواسته اذیتت کنه
........................................................................................
اینم بگم گرگ درلباس بره درسته نه بره در لباس گرگ مهدیه جان
ادامه بازی
بگم که تو نه ساده ای نه مظلوم فقط زیبا نمیتونه باهات ارتباط برقرار کنه چون... .
........................................................................................
اینم بگم گرگ درلباس بره درسته نه بره در لباس گرگ مهدیه جان
ادامه بازی
بگم که تو نه ساده ای نه مظلوم فقط زیبا نمیتونه باهات ارتباط برقرار کنه چون... .
!austenite
کاربر حرفه ای
ولی علیرضا بدجور خاطرخواهشه
اشتباه بازی کردیولی علیرضا بدجور خاطرخواهشه
.
خوب اون مشکل علیرضاست،به زیبا ربطی نداره، زیبا...
و در این میان باید دید قسمت چی میگه؟...
اگه یکی‌شون مایل نباشه...
!austenite
کاربر حرفه ای
زیبا به من گفت هرکسی غیر علیرضا چون که... .
!austenite
کاربر حرفه ای
به اتفاق خانواده بلند شن برن تیران برا تحقیق که با اتفاق عجیبی روبرو شدن اونجا دیدن که ... .
!austenite
کاربر حرفه ای
و یک دختر خانم خوش قدوبالا وخوش بر و رو جلویشان ظاهرشد که اسمش مهتاب بود
مهتاب به خانواده ی زیبا گفت اگه دنبال علیرضا میگردین باید برین تهران
زیبا که عصبانی شده بود ناخواسته فریادکشیدو گفت... .
مهتاب به خانواده ی زیبا گفت اگه دنبال علیرضا میگردین باید برین تهران
زیبا که عصبانی شده بود ناخواسته فریادکشیدو گفت... .
!austenite
کاربر حرفه ای
وااااااای پدرم هم گفته دخترم تو انتخابت دقت کن همه که مثل مرتضی ماه نیستن
بهار که نگران زیبا بود که راه کج نره زنگ زد به مامان زیبا واز یک راز پرده برداشت اون راز این بود که ... .
بهار که نگران زیبا بود که راه کج نره زنگ زد به مامان زیبا واز یک راز پرده برداشت اون راز این بود که ... .
!austenite
کاربر حرفه ای
پس اینهمه علیرضا گفت مظلومم مظلومم منظورش چی بود؟
نکنه... .
نکنه... .
!austenite
کاربر حرفه ای
پس چرا مهدیه وبهار چیزی بهم نگفتن؟
مهدیه همه رو دعوت کرد خونشون تو گرگان تا ضمن مهمون کردن بچه ها به صرف شیشلیک
علیرضارو نصیحت کنه وبگه بهش... .
مهدیه همه رو دعوت کرد خونشون تو گرگان تا ضمن مهمون کردن بچه ها به صرف شیشلیک
علیرضارو نصیحت کنه وبگه بهش... .
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
بدو بدو بازی جدید داریم..... *** بازي شكلك *** | زنگ تفريح | 18 | |
|
سرگرمی تابستان/هر روز یک بازی جدید فلش! | زنگ تفريح | 1 | |
|
بازی جدید...بازی جدید...بیاین تو | زنگ تفريح | 51 | |
|
بازی!! بازی!! هرکی جواب بده میبازه!! | زنگ تفريح | 37 | |
|
50 راه بازی با اعصاب دیگران | زنگ تفريح | 2 |