53 کشور

spow

اخراجی موقت
53 کشور در دنيا کشورهاي اسلامي هستند که داراي حاکماني مسلمان هستند که قوانين اسلامي را در آنها پياده ميکنند. جالب است که مردم اين کشورها از هر نژاد ، فرهنگ ، موقعيت جغرافيائي و زبان تنها در اسلام ، فقر و عقب ماندگي با يکديگر اشتراک دارند. حال به اين آمارها دقت کنيد:

1 – فقير ترين و عقب افتاده ترين کشور اروپا.. کشور اسلامي آلباني است.

2 – اکئر کشورها ي خاور ميانه با آنکه داراي ثروتهاي هنگفت طبيعي هستند ، جزء کشورهاي فقير ، عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند.

3 – کشورهاي ترکيه ، امارات متحده عربي ، مالزي تنها کشورهاي در حال پيشرفت اين مجموعه هستند که يا حکومت سکولار دارند يا قوانين اسلامي را اجرا نميکنند.

4 – کشورهاي ايران و مصر در حالي جزء کشورهاي عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند که تا قبل از استيلاي اسلام اعراب بر انها داراي بزرگترين تمدنهاي تاريخ بوده اند.

5 – تنها کشور پيشرفته اي که زماني اسلام در آن رواج داشته ، اسپانياست که قرنها قبل مردمش اسلام را از کشورشان بيرون کردند.

6 – منبع اصلي ترياک ، هروئين و حشيش دنيا کشور مسلمان افغانستان است که مردمانش به شدت اعتقادات مذهبي دارند.

7 – معدود دزدان دريائي باقيمانده در جهان از کشور مسلمان سومالي هستند.

8 – اين کشورها داراي بالاترين آمار جرم و جنايت ، کشتار و ترور و خشونت در دنيا هستند.

ازآمارها ي مربوط به فقر منجمله فرهنگي ، اقتصادي و سياسي که بگذريم …. ديکتاتوري حاکم بر قريب به اتفاق اين کشورها را هم ناديده بگيريم … يکنفر به من بگويد که اسلام براي اين کشورهاي فلک زده چه ارمغاني داشته است !؟؟؟؟؟؟؟؟
 

NYC

عضو جدید
کاربر ممتاز
53 .
.
.
.

ازآمارها ي مربوط به فقر منجمله فرهنگي ، اقتصادي و سياسي که بگذريم …. ديکتاتوري حاکم بر قريب به اتفاق اين کشورها را هم ناديده بگيريم … يکنفر به من بگويد که اسلام براي اين کشورهاي فلک زده چه ارمغاني داشته است !؟؟؟؟؟؟؟؟


درود به شرف شما.:gol:
 

Erfan_K

عضو جدید
کاربر ممتاز
53 کشور در دنيا کشورهاي اسلامي هستند که داراي حاکماني مسلمان هستند که قوانين اسلامي را در آنها پياده ميکنند. جالب است که مردم اين کشورها از هر نژاد ، فرهنگ ، موقعيت جغرافيائي و زبان تنها در اسلام ، فقر و عقب ماندگي با يکديگر اشتراک دارند. حال به اين آمارها دقت کنيد:

1 – فقير ترين و عقب افتاده ترين کشور اروپا.. کشور اسلامي آلباني است.

2 – اکئر کشورها ي خاور ميانه با آنکه داراي ثروتهاي هنگفت طبيعي هستند ، جزء کشورهاي فقير ، عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند.

3 – کشورهاي ترکيه ، امارات متحده عربي ، مالزي تنها کشورهاي در حال پيشرفت اين مجموعه هستند که يا حکومت سکولار دارند يا قوانين اسلامي را اجرا نميکنند.

4 – کشورهاي ايران و مصر در حالي جزء کشورهاي عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند که تا قبل از استيلاي اسلام اعراب بر انها داراي بزرگترين تمدنهاي تاريخ بوده اند.

5 – تنها کشور پيشرفته اي که زماني اسلام در آن رواج داشته ، اسپانياست که قرنها قبل مردمش اسلام را از کشورشان بيرون کردند.

6 – منبع اصلي ترياک ، هروئين و حشيش دنيا کشور مسلمان افغانستان است که مردمانش به شدت اعتقادات مذهبي دارند.

7 – معدود دزدان دريائي باقيمانده در جهان از کشور مسلمان سومالي هستند.

8 – اين کشورها داراي بالاترين آمار جرم و جنايت ، کشتار و ترور و خشونت در دنيا هستند.

ازآمارها ي مربوط به فقر منجمله فرهنگي ، اقتصادي و سياسي که بگذريم …. ديکتاتوري حاکم بر قريب به اتفاق اين کشورها را هم ناديده بگيريم … يکنفر به من بگويد که اسلام براي اين کشورهاي فلک زده چه ارمغاني داشته است !؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچ وقت پاداش اخروی رو فراموش نکن :w16:
 

Atheist

عضو جدید
53 کشور در دنيا کشورهاي اسلامي هستند که داراي حاکماني مسلمان هستند که قوانين اسلامي را در آنها پياده ميکنند. جالب است که مردم اين کشورها از هر نژاد ، فرهنگ ، موقعيت جغرافيائي و زبان تنها در اسلام ، فقر و عقب ماندگي با يکديگر اشتراک دارند. حال به اين آمارها دقت کنيد:

1 – فقير ترين و عقب افتاده ترين کشور اروپا.. کشور اسلامي آلباني است.

2 – اکئر کشورها ي خاور ميانه با آنکه داراي ثروتهاي هنگفت طبيعي هستند ، جزء کشورهاي فقير ، عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند.

3 – کشورهاي ترکيه ، امارات متحده عربي ، مالزي تنها کشورهاي در حال پيشرفت اين مجموعه هستند که يا حکومت سکولار دارند يا قوانين اسلامي را اجرا نميکنند.

4 – کشورهاي ايران و مصر در حالي جزء کشورهاي عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند که تا قبل از استيلاي اسلام اعراب بر انها داراي بزرگترين تمدنهاي تاريخ بوده اند.

5 – تنها کشور پيشرفته اي که زماني اسلام در آن رواج داشته ، اسپانياست که قرنها قبل مردمش اسلام را از کشورشان بيرون کردند.

6 – منبع اصلي ترياک ، هروئين و حشيش دنيا کشور مسلمان افغانستان است که مردمانش به شدت اعتقادات مذهبي دارند.

7 – معدود دزدان دريائي باقيمانده در جهان از کشور مسلمان سومالي هستند.

8 – اين کشورها داراي بالاترين آمار جرم و جنايت ، کشتار و ترور و خشونت در دنيا هستند.

ازآمارها ي مربوط به فقر منجمله فرهنگي ، اقتصادي و سياسي که بگذريم …. ديکتاتوري حاکم بر قريب به اتفاق اين کشورها را هم ناديده بگيريم … يکنفر به من بگويد که اسلام براي اين کشورهاي فلک زده چه ارمغاني داشته است !؟؟؟؟؟؟؟؟

فوق العاده بود.

بره همینه من میگم دین رو یا از بین ببرید یا حداقل دولت رو سکولار کنید. حداقل نزارید دین اجتماعی باشه تا از این بدبختی و نکبت دینی بیایم بیرون.

اگه به جایی نمی رسیم بره اینه که مردممون لیاقتش رو ندارند. نمونش اسپانیا که خودت گفتی. مردمش بیدار بودن.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
امروز كارم شده تو تاپيكاي زير خاكي گشتن.
داشتم تو تاپيكاي قديمي خودم ميگشتم كه به تاپيك زير رسيدم. فكر كنم جواب سوال توشه.
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=35681
متنشو ميزارم همين جا.
[FONT=_Jalal]آدم وقتي فقير ميشه،خوبي هاش هم حقير مي[/FONT][FONT=_Jalal]شه،اما كسي كه زور داره،يا زر داره،هنر مي بينند."عيب هاشه"،حرف حساب مي[/FONT][FONT=_Jalal]شنوند"چرندهاشه"،آروغهاي بيجاونفرت بارشه".فلسفه ودانش ودين مي بينند.حتي شوخي هاي خنك وبي ربط او[/FONT][FONT=_Jalal] ، [/FONT][FONT=_Jalal]از خنده حضار را روده بر ميكنه!ملت هم همين جورند.[/FONT]
[FONT=_Jalal]روزي كه ما مسلمانها پول داشتيم،زور داشتيم،ف[/FONT][FONT=_Jalal]ر[/FONT][FONT=_Jalal]نگي ها از ما تقليد مي كردند.استادهاي دانشگاههاي ا[/FONT][FONT=_Jalal]س[/FONT][FONT=_Jalal]پانيا،ايتاليا، فيلسوف ها ودانشمندهاي اروپا،وقتي مي خواستند درس بدهند،قباهاي ملاهاي ما رابه تن ميكردند.يعني كه ما هم بوعلي وغزالي ورازي هستيم.[/FONT]
[FONT=_Jalal]همون كه باز استادهاي دانشگاههاي ما تو جشن ها مي پوشند تا خود[/FONT][FONT=_Jalal]را به شكل استادهاي دانشگاههاي اسپانيا،ايتاليا وفرانسه وانگلستان بيارايند!يعني كه ما هم شبيه كانت ودكارتيم.[/FONT]
[FONT=_Jalal]صنعتگرهاي مسيحي در اروپا،تقلب كه مي كردند،مارك«الله»را[/FONT][FONT=_Jalal]روي جنس هاي خودشان مي زدند.يعني كه اين ساخت اروپايي نيست،كار بلخ وبخارا وطوس و[/FONT][FONT=_Jalal]ري وبغداد وشام و…است.حتي روي صليب مارك الله مي زدند.[/FONT]
[FONT=_Jalal]جنگهاي صليبي كه تمام شد،آنها افتادند به جان ما،ما افتاديم به جان هم،مسيحي ها ويهودها يكي شدند،مسلمانان صد تا شدند.سن[/FONT][FONT=_Jalal]ّ[/FONT][FONT=_Jalal]ي به جان شيعه،شيعه به جان سن[/FONT][FONT=_Jalal]ّ[/FONT][FONT=_Jalal]ي،ترك به جان فارس،عجم به جان عرب و… .[/FONT]
[FONT=_Jalal]بين برادران جنگ هفتادودوملت برپا شد.هر ملتي اسلام را رها كرد،رفت به سراغ قصه هاي مرده،استخوانهاي پوسيده…[/FONT][FONT=_Jalal]«خدا»[/FONT][FONT=_Jalal]را از[/FONT][FONT=_Jalal] ياد[/FONT][FONT=_Jalal] بردند[/FONT][FONT=_Jalal]«[/FONT][FONT=_Jalal]خاك»را به جاش آوردند.[/FONT]
[FONT=_Jalal]توحيد توي كتابها مرد .به شكل كلمات وشرك توي جامعه جان گرفت،به شكل طبقات.دين فرقه فرقه شد وامت قوم قوم.وما قطعه قطعه.هر قطعه،لقمه اي چرب ،نرم ،راحت الحلقوم.سر[/FONT][FONT=_Jalal]ما را به خاك بازي ، به خون بازي،فرقه سازي،دسته بندي،به جنگ هاي زرگري،به بحث هاي بيخودي،به حرف هاي چرت وپرت،به فكر هاي پوك وپوچ،به عشق ها وكينه هاي بي ثمر،به گريه وندبه هاي بي اثر،به دشمنهاي عوضي،به خنده ها[/FONT][FONT=_Jalal]،[/FONT][FONT=_Jalal] بند كردند.[/FONT]
[FONT=_Jalal]مثل مغول ها آمدند، سوزاندند،كشتند،بردند[/FONT][FONT=_Jalal]...[/FONT][FONT=_Jalal] ومارا فرستادند دنبال عصر طلايي- دنبال نخود سياه… .مليت ،نبش قبر،مذهب ،شب اول قبر،حال،فراموشش كن،زندگي ولش كن.[/FONT]
[FONT=_Jalal]هشتصدسال پيش،اولين با دسته اي از جوانان ما«فتيه المغربين»آمريكا را كشف مي كنند وهشتصد سال بعد،امريكا،پير وجوان ما را… چه بگويم![/FONT]
[FONT=_Jalal]آنها بيدار شدند وما به خواب رفتيم.مسيحيها ويهود ها يكي شدند وما صدتا،آنها پولدار شدند وزوردار وما فقير وضعيف.[/FONT]
[FONT=_Jalal]ماها ديگر فقير شديم،خوبي هامان هم حقير شده،[/FONT][FONT=_Jalal]آ[/FONT][FONT=_Jalal]نها كه پولدار شدند،عيب هايشان هم هنر شده.در اين بين يك دسته فهميدند دنيا دست كيست،نشسته اند ومثل ميمون [/FONT][FONT=_Jalal]آ[/FONT][FONT=_Jalal]نها را تماشا مي كنند.واداشان را در مي آورند.[/FONT]
[FONT=_Jalal]اما اين فرنگي هاي زور دار پولدار فقط از يك چيز مي ترسند،از اين مي ترسند كه ما ديگر از آنهاتقليد نكنيم.[/FONT]
[FONT=_Jalal]آنها از«فهميدن[/FONT][FONT=_Jalal]»[/FONT][FONT=_Jalal]تو مي تر سند.از [/FONT][FONT=_Jalal]«[/FONT][FONT=_Jalal]تن»تو هر چه قدر هم قوي باشي،ترسي ندارند.از گاو كه گنده تر نمي شي.،مي دوشنت[/FONT][FONT=_Jalal]از خر كه قوي تر نمي شي.،بارت مي كنند!از اسب كه دونده تر نمي شي،سوارت مي شوند.آنها از«فكر[/FONT][FONT=_Jalal]»[/FONT][FONT=_Jalal]تو مي ترسند،آنها فقط وفقط از فكر بچه هاي ما مي ترسند…![/FONT]
**************************
فرازی از نوشته های دکتر شریعتی.
 

spow

اخراجی موقت
سلام فلق جان
1-من نمیدونم این تاپیک به چه دلیلی به این تالار منتقل شده
چون من یادم نمیاد بین این همه تاپیکی که زدم تاپیکی با موضوعیت این تالار ایجاد کرده باشم
من مشکلی با دین یا خدا یا وجود وعدم وجودشون ندارم
اعتقادات هرکسی برای خودش محترمه وتا حالا هم سعی کردم از بحثهای عقیدتی که مطرح میشه اجتناب کنم چون دیم رو یک مسئله کاملا شخصی میدونم وتجربه خودم ومطالعه تاریخ نشون داده هرگاه دین وارد حوزه های قدرت شده چیزی جز گنداب فساد ازش باقی نمونده هرچند خودش بهترین وپاک ترین مشخصه هارو داشته باشه
باری به هرجهت!
2-حرف قشنگ زدن دلیل بر عمل خوب داشتن نیست
متاسفانه حرفهای دکتر شریعتی که خودم هم چندین بار راوی حرفهای ایشون بودم بالذات قشنگند ولی عملگرایی دراونها دیده نمیشه
ایرادی که خیلی از اگاهان به حرفهای ایشون گرفتن ودرنقد دکتر همیشه یک ابهام بزرگ وجودداره ولی با این همه من بازم مشخصا برای این حرفاشون هم احترام قائلم
3-من یادم نمیاد جایی خونده باشم یا دیده باشم یا شنیده باشم که کسی به ملت اسلام کمک کرد تا به جایی برسه یا ازدستش گرفته باشه
حالا غلبه شمشیر بر فرهنگهای بزرگ تاریخ وذوب شدن فرهنگ عرب بادیه نشین سوسمارخور با فرهنگهای غنی وضعیف شده از فساد ان دوران کنشی بود که برایندشون موج پیشرفت این امت بود
حالا چرا این پیشرفتها بعد از مدت کوتاهی بالکل منقطع شد خود باب بحثی جداست
4-اروپا بدترین سقوط اخلاقی وفکری خودش رو زمانی تجربه کرد که دین قدرت غالبش بود دقیقا مثل احوال امروز مسلمانان!!
5-گیرم اونا از ما تقلید کردند وهرانچه داشتیم بردندچرا این اسلام قدرت رسیدن وپیشی گرفتن را نداشت وندارد؟ایا اشکال از خودمان نیست؟گیرم که انها شبانه روز به اصلاح خودشان پرداختند ما که تمام این مدت کما فی السابق مسلمان بودیم چرا سیر قهقرا را پیش گرفتیم؟
6-درمدیریت بحثی برای پیشرفت هست
میگن اگه ده تا کارمند دارید که فقط یکیش باهوشه ونه تاش خنگ اون باهوش رو بزارید بالاسرشون کار خودبخود درست میشه
ولی تو بلاد اسلامی برعکسه روال
یک نفر خنگ بالاسر مثلا نه تا باهوشه ودستاویز ما برای کم کاریهامون همش مطابق شریعته که اگه لازم دونستی مثالهای عینی متعددی رو برات میارم
یک فکر غالبب غلط میتونه جامعه ای پراز امید رو به ورطه نابودی بکشونه درحالیکه یک فکر تلاشگر درست میتونه جامعه غرق وتباهی رو به زندگی برگردونه
7-دکتری که این همه ادعای ترس از فهمیدن داشت برای غیرچرا بعد از متلاشی شدن افکارماتریالیست ها درجامعه بالکل روال عمل وفکرشو تغییر داد
ایا دیگر دلیلی برای فکرکردن وجود نداشت؟
8- تاپیکی زده بودم به تبعیت از نام کتاب ما چگونه ما شدیم دکتر زیبا کلام
مثلا درتالار گفتگوی ازاد
ببینید چقدر افکار جوانان ما دچار استحاله شده که حتی انان که دستی بر اتش فکر واندیشه دارند از نقد کردن خودمان پرهیز میکنند چرا که ادمین سایتش بجرم قلب کلمه اخراج دایمش خواهد کرد وگفتن واقعیات وچاره جویی برای رسیدن به تغییری مفید با سلاحههای گوناگون دینی راهی به سوی تکفیر باز خواهد کرد
همه چیزهایی که درپست اول نوشته شده عین واقعیتند وحتی اگر غرب به زور هم سوار بر ما شده بازهم از بی عرضگی ماست که سرتعظیم فرود اورده ایم وراهی برای نجات نجسته ایم
با دادن شعارهای ابکی وتوخالی وخواندن افسانه های قرون قبل چیزی به عظمت ا شکوهمان افزوده نخواهد شد نگر اینکه بخواهیم وباور کنیم که میتوانیم
بندهای خرافه وجهل که به اسم دین بر بازوان جامعه بسته شده را بگسلانیم واگر راستگوییم درخلوت خویش واقعا مسلمان باشم که مدعیان بسیارند
فعلا
 

phalagh

مدیر بازنشسته
سلام فلق جان
1-من نمیدونم این تاپیک به چه دلیلی به این تالار منتقل شده
چون من یادم نمیاد بین این همه تاپیکی که زدم تاپیکی با موضوعیت این تالار ایجاد کرده باشم
من مشکلی با دین یا خدا یا وجود وعدم وجودشون ندارم
اعتقادات هرکسی برای خودش محترمه وتا حالا هم سعی کردم از بحثهای عقیدتی که مطرح میشه اجتناب کنم چون دیم رو یک مسئله کاملا شخصی میدونم وتجربه خودم ومطالعه تاریخ نشون داده هرگاه دین وارد حوزه های قدرت شده چیزی جز گنداب فساد ازش باقی نمونده هرچند خودش بهترین وپاک ترین مشخصه هارو داشته باشه
باری به هرجهت!
2-حرف قشنگ زدن دلیل بر عمل خوب داشتن نیست
متاسفانه حرفهای دکتر شریعتی که خودم هم چندین بار راوی حرفهای ایشون بودم بالذات قشنگند ولی عملگرایی دراونها دیده نمیشه
ایرادی که خیلی از اگاهان به حرفهای ایشون گرفتن ودرنقد دکتر همیشه یک ابهام بزرگ وجودداره ولی با این همه من بازم مشخصا برای این حرفاشون هم احترام قائلم
3-من یادم نمیاد جایی خونده باشم یا دیده باشم یا شنیده باشم که کسی به ملت اسلام کمک کرد تا به جایی برسه یا ازدستش گرفته باشه
حالا غلبه شمشیر بر فرهنگهای بزرگ تاریخ وذوب شدن فرهنگ عرب بادیه نشین سوسمارخور با فرهنگهای غنی وضعیف شده از فساد ان دوران کنشی بود که برایندشون موج پیشرفت این امت بود
حالا چرا این پیشرفتها بعد از مدت کوتاهی بالکل منقطع شد خود باب بحثی جداست
4-اروپا بدترین سقوط اخلاقی وفکری خودش رو زمانی تجربه کرد که دین قدرت غالبش بود دقیقا مثل احوال امروز مسلمانان!!
5-گیرم اونا از ما تقلید کردند وهرانچه داشتیم بردندچرا این اسلام قدرت رسیدن وپیشی گرفتن را نداشت وندارد؟ایا اشکال از خودمان نیست؟گیرم که انها شبانه روز به اصلاح خودشان پرداختند ما که تمام این مدت کما فی السابق مسلمان بودیم چرا سیر قهقرا را پیش گرفتیم؟
6-درمدیریت بحثی برای پیشرفت هست
میگن اگه ده تا کارمند دارید که فقط یکیش باهوشه ونه تاش خنگ اون باهوش رو بزارید بالاسرشون کار خودبخود درست میشه
ولی تو بلاد اسلامی برعکسه روال
یک نفر خنگ بالاسر مثلا نه تا باهوشه ودستاویز ما برای کم کاریهامون همش مطابق شریعته که اگه لازم دونستی مثالهای عینی متعددی رو برات میارم
یک فکر غالبب غلط میتونه جامعه ای پراز امید رو به ورطه نابودی بکشونه درحالیکه یک فکر تلاشگر درست میتونه جامعه غرق وتباهی رو به زندگی برگردونه
7-دکتری که این همه ادعای ترس از فهمیدن داشت برای غیرچرا بعد از متلاشی شدن افکارماتریالیست ها درجامعه بالکل روال عمل وفکرشو تغییر داد
ایا دیگر دلیلی برای فکرکردن وجود نداشت؟
8- تاپیکی زده بودم به تبعیت از نام کتاب ما چگونه ما شدیم دکتر زیبا کلام
مثلا درتالار گفتگوی ازاد
ببینید چقدر افکار جوانان ما دچار استحاله شده که حتی انان که دستی بر اتش فکر واندیشه دارند از نقد کردن خودمان پرهیز میکنند چرا که ادمین سایتش بجرم قلب کلمه اخراج دایمش خواهد کرد وگفتن واقعیات وچاره جویی برای رسیدن به تغییری مفید با سلاحههای گوناگون دینی راهی به سوی تکفیر باز خواهد کرد
همه چیزهایی که درپست اول نوشته شده عین واقعیتند وحتی اگر غرب به زور هم سوار بر ما شده بازهم از بی عرضگی ماست که سرتعظیم فرود اورده ایم وراهی برای نجات نجسته ایم
با دادن شعارهای ابکی وتوخالی وخواندن افسانه های قرون قبل چیزی به عظمت ا شکوهمان افزوده نخواهد شد نگر اینکه بخواهیم وباور کنیم که میتوانیم
بندهای خرافه وجهل که به اسم دین بر بازوان جامعه بسته شده را بگسلانیم واگر راستگوییم درخلوت خویش واقعا مسلمان باشم که مدعیان بسیارند
فعلا
مشكل دين نست مشكل دستاويز قرار دادن دينه.
بعدم شما كه كتاب خونديد حتما كتاب جامعه شناسي خودماني رو هم خونديد كه خيلي نقد كرده.
و يكي از چيزايي كه تو اون كتاب خوندم اين كه شروع ضعف ما ايرانيها نه با ورود اسلام كه از قبل از اون بوده.
زماني كه خصلتهاي بد ما ايرانيها از جمله دروغ در همه جا به خصوص در حكومت رواج پيدا كرده بود.
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
53 کشور در دنيا کشورهاي اسلامي هستند که داراي حاکماني مسلمان هستند که قوانين اسلامي را در آنها پياده ميکنند. جالب است که مردم اين کشورها از هر نژاد ، فرهنگ ، موقعيت جغرافيائي و زبان تنها در اسلام ، فقر و عقب ماندگي با يکديگر اشتراک دارند. حال به اين آمارها دقت کنيد:

1 – فقير ترين و عقب افتاده ترين کشور اروپا.. کشور اسلامي آلباني است.

2 – اکئر کشورها ي خاور ميانه با آنکه داراي ثروتهاي هنگفت طبيعي هستند ، جزء کشورهاي فقير ، عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند.

3 – کشورهاي ترکيه ، امارات متحده عربي ، مالزي تنها کشورهاي در حال پيشرفت اين مجموعه هستند که يا حکومت سکولار دارند يا قوانين اسلامي را اجرا نميکنند.

4 – کشورهاي ايران و مصر در حالي جزء کشورهاي عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند که تا قبل از استيلاي اسلام اعراب بر انها داراي بزرگترين تمدنهاي تاريخ بوده اند.

5 – تنها کشور پيشرفته اي که زماني اسلام در آن رواج داشته ، اسپانياست که قرنها قبل مردمش اسلام را از کشورشان بيرون کردند.

6 – منبع اصلي ترياک ، هروئين و حشيش دنيا کشور مسلمان افغانستان است که مردمانش به شدت اعتقادات مذهبي دارند.

7 – معدود دزدان دريائي باقيمانده در جهان از کشور مسلمان سومالي هستند.

8 – اين کشورها داراي بالاترين آمار جرم و جنايت ، کشتار و ترور و خشونت در دنيا هستند.

ازآمارها ي مربوط به فقر منجمله فرهنگي ، اقتصادي و سياسي که بگذريم …. ديکتاتوري حاکم بر قريب به اتفاق اين کشورها را هم ناديده بگيريم … يکنفر به من بگويد که اسلام براي اين کشورهاي فلک زده چه ارمغاني داشته است !؟؟؟؟؟؟؟؟

اسلام به ذات خود ندارد هیچ عیبی
هر عیب که هست از مسلمانی هست:gol:
 

spow

اخراجی موقت
مشكل دين نست مشكل دستاويز قرار دادن دينه.
بعدم شما كه كتاب خونديد حتما كتاب جامعه شناسي خودماني رو هم خونديد كه خيلي نقد كرده.
و يكي از چيزايي كه تو اون كتاب خوندم اين كه شروع ضعف ما ايرانيها نه با ورود اسلام كه از قبل از اون بوده.
زماني كه خصلتهاي بد ما ايرانيها از جمله دروغ در همه جا به خصوص در حكومت رواج پيدا كرده بود.

اسلام به ذات خود ندارد هیچ عیبی
هر عیب که هست از مسلمانی هست:gol:

ببین فلق جان
اگه قرار به توجیه کردن باشه که بیاییم متعصبانه صحبت کنیم من چاکر شما هم هستم درحد تیم ملی
ولی
اسلام چی داده به ما؟
ایین درست زندگی کردن؟
خب خودت صادقانه ببین چنددرصد جامعه کاملا مسلمان ایرانی واقعا به اینا عمل میکنن
فکری که نتونه به پیروانش یاد بده چجوری درست زندگی کنن ونتونه اونارو مقید به راستی ودرستی بکنه به چه دردی میخوره
من بازم میگم اسلام تا جایی خوبه که شخصی باشه نه عمومی!
اون کتاب وعلاوه بر اون چندین کتاب مشابه رو هم خوندم
ما یه قوم بدوی نبودیم که اسلام بیاد مارو به تعالی برسونه
از قضا این ما بودیم که به اسلام هویت علمی وقدرت عمل گرایی بخشیدیم
شما که تاریخ رو خوندین !
اگه ما هم مثل بربرهای افریقایی بودیم بله حرف شما مصداق داشت
عیب از خود ماست ومن منکرش نیستم
عیب اینه که ما نمیاییم یه دفعه طالبانیسم کامل رو اجرا کنیم
اون چیزی که ماداریم اسلام با بند وتبصرست
 

phalagh

مدیر بازنشسته
ببین فلق جان
اگه قرار به توجیه کردن باشه که بیاییم متعصبانه صحبت کنیم من چاکر شما هم هستم درحد تیم ملی
ولی
اسلام چی داده به ما؟
ایین درست زندگی کردن؟
خب خودت صادقانه ببین چنددرصد جامعه کاملا مسلمان ایرانی واقعا به اینا عمل میکنن
فکری که نتونه به پیروانش یاد بده چجوری درست زندگی کنن ونتونه اونارو مقید به راستی ودرستی بکنه به چه دردی میخوره
من بازم میگم اسلام تا جایی خوبه که شخصی باشه نه عمومی!
اون کتاب وعلاوه بر اون چندین کتاب مشابه رو هم خوندم
ما یه قوم بدوی نبودیم که اسلام بیاد مارو به تعالی برسونه
از قضا این ما بودیم که به اسلام هویت علمی وقدرت عمل گرایی بخشیدیم
شما که تاریخ رو خوندین !
اگه ما هم مثل بربرهای افریقایی بودیم بله حرف شما مصداق داشت
عیب از خود ماست ومن منکرش نیستم
عیب اینه که ما نمیاییم یه دفعه طالبانیسم کامل رو اجرا کنیم
اون چیزی که ماداریم اسلام با بند وتبصرست
ببين
الان من. ميدونم كه دروغ بده. اسلام هم تا تونسته قيد گذاشته واسه من كه دروغ نگم. امااين كار رو ميكنم. حالا عيب منه يا عيب دين؟
بعدم من ميرم مهندسي شيمي ميخونم . حسابي توش خبره ميشم. در حد فول پروفسوري. بعد موقع كار تو پالايشگاه. و فرضا طراحي يه واحد يه ضرب و تقسيم اشتباه انجام ميدم و كل واحد ميره هوا. حالا من مشكل دارم كه اشتباه كردم يا علم مهندسي شيمي مشكل داره؟
من ميتونم بگم چون واحد رفته هوا و من نتونستم از اين علم درست استفاده كنم اين علم بدرد نخوره؟
يا همين دانش هسته اي. يكي ميره باهاش بمب ميسازه كسي ميتونه بگه دانش هسته اي بدرد نخوره؟
 

spow

اخراجی موقت
ببين
الان من. ميدونم كه دروغ بده. اسلام هم تا تونسته قيد گذاشته واسه من كه دروغ نگم. امااين كار رو ميكنم. حالا عيب منه يا عيب دين؟
بعدم من ميرم مهندسي شيمي ميخونم . حسابي توش خبره ميشم. در حد فول پروفسوري. بعد موقع كار تو پالايشگاه. و فرضا طراحي يه واحد يه ضرب و تقسيم اشتباه انجام ميدم و كل واحد ميره هوا. حالا من مشكل دارم كه اشتباه كردم يا علم مهندسي شيمي مشكل داره؟
من ميتونم بگم چون واحد رفته هوا و من نتونستم از اين علم درست استفاده كنم اين علم بدرد نخوره؟
يا همين دانش هسته اي. يكي ميره باهاش بمب ميسازه كسي ميتونه بگه دانش هسته اي بدرد نخوره؟

اینایی که میگی فقط برایه طیف خاص که نیست
همه ملتها وادیان ومذاهب این قیود رو دارن
اما ما مسلمونا دیگه شورشو دراوردیم وبدتر از مسلمونا ما ایرانیها!
اسلامی که به قول شما این قدر قوانینش دقیقه کجای کارش میلنگه که منو نمیتونه راستگو تربیت کنه
اینه ایراد اسلام
برا هرقانونش یه راه فراری هست
این عیب اسلامه
نمیتونی فلان کاررو بکنی چون برات سخته؟برو فلان چیزو بکن
ماستمالی درحد تیم ملی
میدونی فلق جان
این بحث اینجوری به جایی نمیرسه
چون شما اعتقاد داری زیربنا درسته درحالیکه من باور دارم نیست
یه زمانی منم مثل شماها بودم ولی الان میبینم اشتباه نمیکنم
ادم اگه بتونه خودش خودشو مقید کنه نیازی به ایسم ودین ومذهب نداره
مهم اینه بتونیم با خودمون روراست باشیم
البته منم سعی میکنم نه اینکه الان تو جایگاه مدعی باشم
مطمئن باش هرچی که اسلام خوبشو گفته منم سعی میکنم بهش عمل کنم ولی ایرارداش هم به مرور میزارم کنار
چه اسلام ازنظر شما خوب باشه چه ایراد داشته باشه الان وضعیت مسلمین وامت اسلام اسفناکه ماهم بدتر از اونا
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببین فلق جان
اگه قرار به توجیه کردن باشه که بیاییم متعصبانه صحبت کنیم من چاکر شما هم هستم درحد تیم ملی
ولی
اسلام چی داده به ما؟
ایین درست زندگی کردن؟
خب خودت صادقانه ببین چنددرصد جامعه کاملا مسلمان ایرانی واقعا به اینا عمل میکنن
فکری که نتونه به پیروانش یاد بده چجوری درست زندگی کنن ونتونه اونارو مقید به راستی ودرستی بکنه به چه دردی میخوره
من بازم میگم اسلام تا جایی خوبه که شخصی باشه نه عمومی!
اون کتاب وعلاوه بر اون چندین کتاب مشابه رو هم خوندم
ما یه قوم بدوی نبودیم که اسلام بیاد مارو به تعالی برسونه
از قضا این ما بودیم که به اسلام هویت علمی وقدرت عمل گرایی بخشیدیم
شما که تاریخ رو خوندین !
اگه ما هم مثل بربرهای افریقایی بودیم بله حرف شما مصداق داشت
عیب از خود ماست ومن منکرش نیستم
عیب اینه که ما نمیاییم یه دفعه طالبانیسم کامل رو اجرا کنیم
اون چیزی که ماداریم اسلام با بند وتبصرست

نمیدونم مخاطب این پستتون منم هستم یانه
اما جسارتا جواب میدم
دوست عزیز اسلام به ما خیلی چیزا داده اما ما خودمون نخواستیم اونا رو حفظ کنیم
اسلام گفته دروغ نگیم اما ما میگیم
اسلام میگه زشوه نگیر اما ما میگیریم
میگه نزول نخور اما ما میخوریم
میگه این ساعت هایی که تو اداره هستی و این حقوقی که میگیری از بیت المال پس باید برای مردم و به اندازه ساعت کارید کار کنی اما ما از 8 ساعت, 7 ساعتشو بیکاریم
اسلام میگه این تلفن اداره برای کارای شخصی نباید اشغال باشه ,اما ما اشغالش میکنیم
اسلام میگه...
دوست عزیز میدونم مثال هام ساده است اما صادقانه میپرسم رعایت نکردن همین قوانین ساده و ابتدایی چقدر ما رو عقب میندازه؟ این عفب افتادن ناشی از قوانین اسلام یا به دلیل عدم عمل به این قوانین توسط من به ظاهر مسلمون!
در ضمن اسلام به پیروانش یاد میده چطور درست زندگی کنند اما اونا نمیخوان یاد بگیرن درست مثل دانش آموزی که نمیخواد درس معلمشو گوش بده!

متاسفانه الان خیلی ها ( که ال ما شالله روز بروز زیادتر هم میشن ) به اسم اسلام هر غلطی که بخوان میکنند و اگه منو شما هم فکر کنیم که واقعا اسلام به اونا اجازه ی چنین غلطتی رو میده , اونا خیلی راحت تر به غلط کاریهاشون ادامه میدن !
 
سلام دوستان عزیز

سلام دوستان عزیز

ببین فلق جان
اگه قرار به توجیه کردن باشه که بیاییم متعصبانه صحبت کنیم من چاکر شما هم هستم درحد تیم ملی
ولی
اسلام چی داده به ما؟
ایین درست زندگی کردن؟
خب خودت صادقانه ببین چنددرصد جامعه کاملا مسلمان ایرانی واقعا به اینا عمل میکنن
فکری که نتونه به پیروانش یاد بده چجوری درست زندگی کنن ونتونه اونارو مقید به راستی ودرستی بکنه به چه دردی میخوره
من بازم میگم اسلام تا جایی خوبه که شخصی باشه نه عمومی!
اون کتاب وعلاوه بر اون چندین کتاب مشابه رو هم خوندم
ما یه قوم بدوی نبودیم که اسلام بیاد مارو به تعالی برسونه
از قضا این ما بودیم که به اسلام هویت علمی وقدرت عمل گرایی بخشیدیم
شما که تاریخ رو خوندین !
اگه ما هم مثل بربرهای افریقایی بودیم بله حرف شما مصداق داشت
عیب از خود ماست ومن منکرش نیستم
عیب اینه که ما نمیاییم یه دفعه طالبانیسم کامل رو اجرا کنیم
اون چیزی که ماداریم اسلام با بند وتبصرست


ضمن تشکر از همه دوستان
spow جان من با رویکرد خاصی از نظرات شما موافقم و با صحبت فلق هم همینطور. شعار را باید کنار گذاشت تا از این وضعی که هستیم به در اییم.
اما چند نکته
اول اینکه ما در علاج یک ضعف اولین قدم را نباید اشتباه برداریم و ان این که بیایید سوالی از خودمان بپرسیم.
1. آیا به لحاظ معرفت شناختی میا اسلام و مسیحیت فرقی نبود؟ در کنکاش در مورد جنگهای صلیبی به این بر می خوریم که مسیحیان به چند دلیل به مسلمانان حمله کردند از جمله اینکه مسلمانان درا دشمن عیسی و بدعت گذار در دین او می دانستندو نیز اسلام را دین دانش می دانستند. و رنسانس در جامعه غربی با دعوت دانشمندان مسلمان به شمال ایتالیا اغاز شد. تجار ایتالیا که پیرفی با شتاب مسلمانان رو می دیدند چند تن از دانشمندا ن مسلمان را دعوت کرده و به انها جا و مکان زندگی و تدریس دادند.
کلیسای وقت مسلمانان را تکفیر کرد زیرا علوم انها را با دین مغایر میدانستند. از سوی دیگر پیامبر اسلام فرمود اطلبو العلم ولو به السین
یعنی دین را اگر چه در چین باشد طالب باشید. مطمئنا منظور پیامبر از طلب علم در چین علم فقه نبوده بلکه علوم تجربی بوده.
انچه کلیسا را بر تکفیر مسلمانان واداشت بسط تفکرات علوم تجربی توسط مسلمانان بود کما انکه در طب و سیمی و ریاضیات حرفهای مفصلی برای گفتن داشتند و این مسلمانان بودند که غرب را با ارسطو باز آشنا کردند. ارسطو سر سلسله ی علوم تجربی است به نوعی.
نکته ی دیگر ان است که بزرگان اسلام (شیعه) چه در دانش تاریخ چه اخلاق و چه دیگر علوم سرامد بودند. ما در موسیقی و نجوم و باقی علوم و هنرهای تجربی حرف های اساسی برای گفتن داشتیم اما با دور شدن از ائمه ی اطهار کم کم تفکر جزمی بر جامعه حاکم شد. اما همیشه قدرت تعصبات از جریان مخالف ان بیشتر است مثل وضع فعلی وهابیت. پیشنها می کنم بحث رواداری را به قلم اینجانب در وبلاگ مفاهمه مطالعه بفرمایید البته اگر وقت داشتید
http://www.mofaheme.blogfa.com/page/ravadari.aspx
کتاب چگونه ماما شدیم کتاب ارزشمندی است و آقای زیبا کلام هم از دلسوزان کشور اند که دست به ریشه یابی مشکلات می زنند اما یک سوال
ما بعد از اسلام پیشرفت کردیم یا پس رفت
تمام افتخارات علمی ما مفاخر علمی ما در دوران اسلامی اند شما فقط و فقط پنج نفر از مفاخر علمی ایران قبل از اسلام را برای من نام ببرید که در دنیا نامبردار باشند ببینید می توانید. هر آنچه اندیشمند و دانشمند ما داریم که در دنیا به انها می نازیم به نماز و روزه اشان بیشتر از آخوند های امروز پایبند بودند . و هر کدام در حالی که دانشمندان علوم تجربی بودند دانشمندان دینی هم بودند و تا همین قبل از انقلاب و رو حانیون در حوزه فلسفه و نجوم و ریاضیات و منطق و ... هم می خواندند هنووز که هنوز است اصول فقه هم می خوانند . اصول فقه یک دانش بین المللی است و مشمول بند سه از قسمت اول اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری است. که به عنوان اصول کلی حقوقی در سراسر دنیا پذیرفته شده است.

اما ماجرا سویه ی دیگری هم دارد و آنها به قرار زیر اند

هر تفکری وقتی در سطح جامعه به گوش عوام رسد عامیانه هم عمل می شود و گاهی عامی ها حاکم می شوند. من پیشنهاد می کنم کتاب کوچک تخت فولاد رو مطالعه کنید. متوجه می شوید عالم برجسته ای مانند آیت الله محمد باقر درچه ای در یک صد سال چیش همان چیزهایی را که دکتر سروش و حامد ابوزید و دیگران می گویند را گفته است البته خیلی دینی و جالب.

آنچه در دنیای فعلی سیاست می بینید با اسلام قیاس نکنید
تاریخ به روشنی نشان می دهداگر ائمه اطهار حکومت را در دست داشتند وضعما که هیچ وضع دنیا هم بدین گونه نبود. آنچه از وضع فعلی ما در ایران می بینید قابل قیاس با سیره ی اهل بیت نیست
این شمشیری که شما می گویید اسلام با ان گسترش یافته همه چیزش را نمی داند. اگر اداب جنگهای مسلمنان را با مدرن ترین حقوق بشر دوستانه که نام جدید حقوق جنگ یا حقوق مخاصمات مسلحانه است قیاس کنید باز هم حقوق اسلام بالا تر است و مترقی تر و البته باید مترقی تر هم بشود و اما نکته ها
1. اسلام مانند هر دینی داعیه ی گسترش دارد.
2. اسلام دین علم است و این را حتی مسیحیان قرون وسطی هم خوب فهمیده اند.
3. بسیاری از عقب ماندگی های امروز ما ناشی از ببخشید شاهان بی عرضه ای هستند و نیز مردم بی عرضه که بر ایران حکومت کرده اند.
4. اسرائیل دینی ترین و متعصب ترین کشور دنیاست و در عین حال پیشرفته ترین کشور دنیا
5. دین به واسطه ی داشتن عناصر غیر قابل احصا و احراز به شدت در معرض توهم و خطر موهومات و خرافات قرار دارد. پس همیشه باید به دنبال جلوگیری از ان بود همانطور که یک لبرال دموکراسی غالب بر جهان هست اما در سراسر دنیا از هر شهر و کشور به شهر و کشور دیگر متفاوت است. دین را مانند هر اندیشه ی دیگری باید به روز نگه داشت.
6. ایمان مسأله ای شخصی و غیر قابل احراز است. اگر به دنبال احراز دین داری و ایمان مردم رفتیم و بر ان شدیم که بدانیم فلانی چقدر مومن است عنصر مخربی به نام ریا رشد می کند و از درون حکومت های دینی را منفجر می کند. ایمان باید شخصی باشد نباید به دنبال احراز ایمان باشیم. اما دین باید اجتماعی باقی بماند این امکان وجود دارد.
7. پروفسور محمد اچ فاضل استاد ارشید حقوق بین الملل دانشگاه تورنتو در مقاله ای خیلی جالب نوشته بود: اگر نژاد دغدغه ی برجسته ی قرن بیستم بود بدون شک دین بویژه اسلام مهمترین دغدغه ی قرن بیست و یکم است. اگر خواستید من متن این مقاله به زبان انگلیسی رو دارم براتون می فرستم.
دکتر پیروز مجتهد زاده در یکی از شماره های نشریه ی اطلاعات اقتصادی و سیاسی در بح ث هویت ملی و دموکراسی گفته بودند حکومت ایالات متحده همانطور که می بینید روز به روز به سمت دینی تر شدن است.
بنده به عنوان دانشجوی ارشد بین الملل شاهدم که به روز ترین مباحث بین المللی انچنان اخلاقی هستند که مثلا کتاب های توماس فرانک رو که مطالعه می کنید احساس می کنید دارید نهج البلاغه رو می خونید. حرفهای زیادی برای گفتن هست و وقت ما کم. امید که بیشتر بتوانم از نظرات شما دوستان استفاده کنم.
 
و اما 53 کشور...

و اما 53 کشور...

نوشته جاتی که در چند قسمت ارائه می شود صرفا به منظور بیان حقیقت وجودی وماورائی کشورها و ملت های مسلمان جهان است.امید است پس از مطالعه و قدری تفکر دیگر اینگونه نباشد که به هر علتی! کشت تریاک در یک کشور مسلمان را نشانه ضعف اسلام و حقیقت ژرف آن تلقی نمائیم.
:gol:
قسمت اول

‌توسعه‌يافتگي، اوتوپياي‌ قرن‌ حاضر‌
امروزه در زبان رايج سياست، ملل جهان را به دو دسته تقسيم مي‌كنند: توسعه يافته و توسعه نيافته. به‌راستي اين توسعه چيست كه مي‌تواند معيار تقسيم‌بندي قرار بگيرد؟ علت طرح اين سؤال چيست؟
انسان موجودي آرمان‌طلب و مطلق‌گراست و همواره زندگي خود را به‌گونه‌اي تنظيم مي‌كند كه به آرمان‌هاي مشخصي ختم شود. قضاوت و ارزيابي او در امور نيز به معيار و ميزان و نظام ارزشي خاصي برمي‌گردد كه از آرمان خويش كسب كرده است. آرمان دورنمايي است كه انسان در فراسوي حيات خويش تصور و تجسم مي‌كند و آنگاه راه زندگي خويش را به‌گونه‌اي انتخاب مي‌كند كه به آن آرمان متصور برسد.
اما در اينكه اين آرمان‌ها چگونه انتخاب مي‌شوند نيز سخن بسيار است. اجمالآ، شناخت انسان از جهان و خويشتن در مجموع منتهي به بينشي كلي
مي‌شود كه آرمان‌ها از آن نتيجه مي‌شوند. اين بينش كلي (كه شامل شناخت انسان از جهان و خويشتن است) پشتوانه‌ي همه‌ي اعمال و رفتار و سخنان انسان قرار مي‌گيرد.
ارزش‌گذاري انسان بر روي پديده‌هاي اطراف خويش نيز از همين بينش كلي و آرمان‌هاي زاييده از آن نتيجه مي‌شود. چرا ملل جهان را به مسلمان و غير مسلمان يا مستقل و غير مستقل، استعمارزده و استعمارگر، آزاد و غير آزاد و... تقسيم نكنيم؟ اگر ما كشورهاي جهان را به مسلمان و غير مسلمان تقسيم كنيم، اين تقسيم‌بندي حكايت از نظام ارزشي خاصي دارد كه از مكتب، يعني نظام اعتقادي خاصي برآمده است.
با تقسيم‌بندي جهان به كشورهاي مسلمان و غير مسلمان، همه درمي‌يابند كه اين تقسيم‌بندي از جايي كه به اعتلاي اسلام و مجد و عظمت مسلمانان اعتقاد داشته برآمده است. اين سنت پسنديده كه در آغاز هر كار تحقيقي و پژوهشي نخست به تعريف شاخص‌ها مي‌پردازند، از همين جا برآمده كه اين تعريف‌هاي اوليه، راهبر انسان به سوي نظام ارزشي و ميزاني است كه با آن به پديده‌هاي اطراف خويش نظر مي‌كند و درباره‌ي آنان به داوري و قضاوت مي‌نشيند.(درباره‌ي هر يك از اين كلماتِ «پديده»، «ارزش»، «نظام ارزشي»، «مكتب» و غيره... سخن بسيار است كه در ادامه‌ي فصل‌هاي آينده رفته‌رفته بدانان خواهيم پرداخت.) بنابراين، قبل از اينكه ما هر تقسيم‌بندي يا طريقي را بپذيريم بايد به پشتوانه‌ي آن نظر كنيم و ببينيم كه آيا با نظام اعتقادي (مكتب) ما انطباق دارد يا خير.
حال ديگرباره به سؤال اوليه‌ي خويش بازگرديم: چرا ملل جهان را به توسعه يافته و توسعه نيافته تقسيم مي‌كنند؟ آن آرمان اعتقادي كه در پشت اين تقسيم‌بندي نهفته است چيست و چرا معيارهاي ديگري براي تقسيم‌بندي انتخاب نكرده‌اند؟ اين تقسيم‌بندي نشان مي‌دهد كه در فرا راه انديشه و خواسته‌هاي انسان امروز آرمان توسعه‌يافتگي قرار گرفته است كه به مثابه سرزمين افسانه‌اي و پر راز و رمز و پر جاذبه‌اي انسان‌ها را به جانب خويش مي‌كشد و معيار اين توسعه يافتگي ـ آنچنان كه خواهيم ديد ـ درآمد سرانه و
مصرف است. با معيار توسعه، انسان‌ها دو دسته بيشتر نيستند: فقير و ثروتمند؛ و ميزان فقر و غنا نيز «مصرف» است. البته فقر ـ آنچنان كه خواهد آمد ـ در اسلام مذموم است(منظور از «فقر»، فقر مادي است، نه فقر ذاتي در مقابل غناي پروردگار. اين دومي همان فقري است كه حديث نبوي الفقر فخري ـ فقر افتخار من است ـ بدان اشاره دارد. ) و مسلماً جامعه‌ي آرماني مسلمانان، جامعه‌ي فقيري نيست. اما اين نه بدان معناست كه ما ضرورتاً ناچار باشيم آرمان توسعه‌يافتگي را بپذيريم، چرا كه با پذيرفتن اين آرمان، جست و جوي ثروت و تكاثر براي ما اصالت خواهد يافت و ابعاد روحاني و معنوي وجود آدمي تحت‌الشعاع اين آرمان به فساد و تباهي خواهد گراييد.
ادراك كامل اين مطلب از يك‌طرف به شناخت حقيقت وجود آدمي و دريافت سنت‌هاي تاريخي و از طرف ديگر به معناي حقيقي فقر برمي‌گردد. بدين ترتيب بحث ما پيش از آنكه وارد در فصول ديگري بشود بايد به دو سؤال در حد امكان جواب دهد:
ـ نقش آرمان‌ها (ايده‌آل(Ideal)ها) در ساختن انسان، جامعه، و تاريخ چيست؟
ـ معناي حقيقي «فقر» در اسلام چيست؟
چرا انتخاب توسعه‌ي اقتصادي به عنوان آرمان (ايده‌آل)، اصالت روح بشر را تحت الشعاع مي‌گيرد و وجود معنوي او را به فساد و تباهي مي‌كشاند؟
آرمان‌ها (ايده‌آل‌ها) همواره علت غايي حركت‌هاي فردي و اجتماعيِ بشر هستند. هدف، آن غايت مشخصي است كه انسان فرا راه خويش تصور مي‌كند و مسير خود را به‌گونه‌اي پيش مي‌گيرد كه بدان دست يابد. اهداف انسان با توجه به خواسته‌ها و نيازهايش انتخاب مي‌شوند و گذشته از آنكه اين خواسته‌ها ممكن است حقيقي يا كاذب باشند، هدف اصلي يا آرمان او آن نقطه‌اي است كه انسان جواب تمامي خواسته‌هايش را در آن جست و جو مي‌كند. اين فطرت انسان است كه بر اين اصل قرار دارد و او خواه ناخواه از آن تبعيت مي‌كند. با توجه به همين فطرت است كه قرآن مي‌فرمايد: لقد كان لكم في رسول الله اسوة‌
حسنة‌(١)، چرا كه انتخاب اسوه و تبعيت از آن ضرورت خلقت بشر است و در اين ميان اگر از اسوه‌هاي حسنه اعراض كند، نه اينچنين است كه بتواند خود را در وضعيتي خنثي محفوظ بدارد و به سوي نمونه‌هاي سوء گرايش نيابد؛ خير! اگر بشر از اسوه‌هاي حسنه اعراض كند به‌ناچار به سوي ائمه‌ي كفر خواهد گراييد.


ادامه دارد...
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
53 کشور در دنيا کشورهاي اسلامي هستند که داراي حاکماني مسلمان هستند که قوانين اسلامي را در آنها پياده ميکنند. جالب است که مردم اين کشورها از هر نژاد ، فرهنگ ، موقعيت جغرافيائي و زبان تنها در اسلام ، فقر و عقب ماندگي با يکديگر اشتراک دارند. حال به اين آمارها دقت کنيد:

1 – فقير ترين و عقب افتاده ترين کشور اروپا.. کشور اسلامي آلباني است.

2 – اکئر کشورها ي خاور ميانه با آنکه داراي ثروتهاي هنگفت طبيعي هستند ، جزء کشورهاي فقير ، عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند.

3 – کشورهاي ترکيه ، امارات متحده عربي ، مالزي تنها کشورهاي در حال پيشرفت اين مجموعه هستند که يا حکومت سکولار دارند يا قوانين اسلامي را اجرا نميکنند.

4 – کشورهاي ايران و مصر در حالي جزء کشورهاي عقب مانده و جهان سومي حساب ميشوند که تا قبل از استيلاي اسلام اعراب بر انها داراي بزرگترين تمدنهاي تاريخ بوده اند.

5 – تنها کشور پيشرفته اي که زماني اسلام در آن رواج داشته ، اسپانياست که قرنها قبل مردمش اسلام را از کشورشان بيرون کردند.

6 – منبع اصلي ترياک ، هروئين و حشيش دنيا کشور مسلمان افغانستان است که مردمانش به شدت اعتقادات مذهبي دارند.

7 – معدود دزدان دريائي باقيمانده در جهان از کشور مسلمان سومالي هستند.

8 – اين کشورها داراي بالاترين آمار جرم و جنايت ، کشتار و ترور و خشونت در دنيا هستند.

ازآمارها ي مربوط به فقر منجمله فرهنگي ، اقتصادي و سياسي که بگذريم …. ديکتاتوري حاکم بر قريب به اتفاق اين کشورها را هم ناديده بگيريم … يکنفر به من بگويد که اسلام براي اين کشورهاي فلک زده چه ارمغاني داشته است !؟؟؟؟؟؟؟؟
رویکردتون اصلا علمی نیست. مثل این است که بگوییم :اکثر مردانی که فارس نیوز میخوانند ریش دارند.پس خواندن فارس نیوز باعث رویش ریش در مردان میشود:warn:
شما باید اول ببینی علت بوجود امدن جهل و فقر و جنایت در یک جامعه چیست .بعد ببینی ایا تعالیم دینی این عوامل را ایجاد کرده یا نه؟
ثانیا واقعا به نظر شما در جامعه ما تعالیم دینی پیاده شده؟ کدام دستورات را رعایت میکنیم ؟
چند درصد افراد دوروبرتون خمس و زکاتشان را پرداخت میکنند؟ نماز چطور؟ چقدر از قران را تا به حال خوانده اند و فهمیده اند حالا عملش به کنار.چند تا ایه؟ تازه اینها واجبات بودند محرمات را که دیگه بهتره کلا حرفشو نزنیم چون به یک درصد هم نمیرسند .
شما بهترین نسخه را از حاذق ترین پزشک دنیا بگیر بعد انرا توی جیبت بگذار و هر کاری دوست داشتی بکن ایا فکر میکنی دردت درمان خواهد شد؟
 
آخرین ویرایش:
سلام

سلام

نوشته جاتی که در چند قسمت ارائه می شود صرفا به منظور بیان حقیقت وجودی وماورائی کشورها و ملت های مسلمان جهان است.امید است پس از مطالعه و قدری تفکر دیگر اینگونه نباشد که به هر علتی! کشت تریاک در یک کشور مسلمان را نشانه ضعف اسلام و حقیقت ژرف آن تلقی نمائیم.
:gol:
قسمت اول

‌توسعه‌يافتگي، اوتوپياي‌ قرن‌ حاضر‌
امروزه در زبان رايج سياست، ملل جهان را به دو دسته تقسيم مي‌كنند: توسعه يافته و توسعه نيافته. به‌راستي اين توسعه چيست كه مي‌تواند معيار تقسيم‌بندي قرار بگيرد؟ علت طرح اين سؤال چيست؟
انسان موجودي آرمان‌طلب و مطلق‌گراست و همواره زندگي خود را به‌گونه‌اي تنظيم مي‌كند كه به آرمان‌هاي مشخصي ختم شود. قضاوت و ارزيابي او در امور نيز به معيار و ميزان و نظام ارزشي خاصي برمي‌گردد كه از آرمان خويش كسب كرده است. آرمان دورنمايي است كه انسان در فراسوي حيات خويش تصور و تجسم مي‌كند و آنگاه راه زندگي خويش را به‌گونه‌اي انتخاب مي‌كند كه به آن آرمان متصور برسد.
اما در اينكه اين آرمان‌ها چگونه انتخاب مي‌شوند نيز سخن بسيار است. اجمالآ، شناخت انسان از جهان و خويشتن در مجموع منتهي به بينشي كلي
مي‌شود كه آرمان‌ها از آن نتيجه مي‌شوند. اين بينش كلي (كه شامل شناخت انسان از جهان و خويشتن است) پشتوانه‌ي همه‌ي اعمال و رفتار و سخنان انسان قرار مي‌گيرد.
ارزش‌گذاري انسان بر روي پديده‌هاي اطراف خويش نيز از همين بينش كلي و آرمان‌هاي زاييده از آن نتيجه مي‌شود. چرا ملل جهان را به مسلمان و غير مسلمان يا مستقل و غير مستقل، استعمارزده و استعمارگر، آزاد و غير آزاد و... تقسيم نكنيم؟ اگر ما كشورهاي جهان را به مسلمان و غير مسلمان تقسيم كنيم، اين تقسيم‌بندي حكايت از نظام ارزشي خاصي دارد كه از مكتب، يعني نظام اعتقادي خاصي برآمده است.
با تقسيم‌بندي جهان به كشورهاي مسلمان و غير مسلمان، همه درمي‌يابند كه اين تقسيم‌بندي از جايي كه به اعتلاي اسلام و مجد و عظمت مسلمانان اعتقاد داشته برآمده است. اين سنت پسنديده كه در آغاز هر كار تحقيقي و پژوهشي نخست به تعريف شاخص‌ها مي‌پردازند، از همين جا برآمده كه اين تعريف‌هاي اوليه، راهبر انسان به سوي نظام ارزشي و ميزاني است كه با آن به پديده‌هاي اطراف خويش نظر مي‌كند و درباره‌ي آنان به داوري و قضاوت مي‌نشيند.(درباره‌ي هر يك از اين كلماتِ «پديده»، «ارزش»، «نظام ارزشي»، «مكتب» و غيره... سخن بسيار است كه در ادامه‌ي فصل‌هاي آينده رفته‌رفته بدانان خواهيم پرداخت.) بنابراين، قبل از اينكه ما هر تقسيم‌بندي يا طريقي را بپذيريم بايد به پشتوانه‌ي آن نظر كنيم و ببينيم كه آيا با نظام اعتقادي (مكتب) ما انطباق دارد يا خير.
حال ديگرباره به سؤال اوليه‌ي خويش بازگرديم: چرا ملل جهان را به توسعه يافته و توسعه نيافته تقسيم مي‌كنند؟ آن آرمان اعتقادي كه در پشت اين تقسيم‌بندي نهفته است چيست و چرا معيارهاي ديگري براي تقسيم‌بندي انتخاب نكرده‌اند؟ اين تقسيم‌بندي نشان مي‌دهد كه در فرا راه انديشه و خواسته‌هاي انسان امروز آرمان توسعه‌يافتگي قرار گرفته است كه به مثابه سرزمين افسانه‌اي و پر راز و رمز و پر جاذبه‌اي انسان‌ها را به جانب خويش مي‌كشد و معيار اين توسعه يافتگي ـ آنچنان كه خواهيم ديد ـ درآمد سرانه و
مصرف است. با معيار توسعه، انسان‌ها دو دسته بيشتر نيستند: فقير و ثروتمند؛ و ميزان فقر و غنا نيز «مصرف» است. البته فقر ـ آنچنان كه خواهد آمد ـ در اسلام مذموم است(منظور از «فقر»، فقر مادي است، نه فقر ذاتي در مقابل غناي پروردگار. اين دومي همان فقري است كه حديث نبوي الفقر فخري ـ فقر افتخار من است ـ بدان اشاره دارد. ) و مسلماً جامعه‌ي آرماني مسلمانان، جامعه‌ي فقيري نيست. اما اين نه بدان معناست كه ما ضرورتاً ناچار باشيم آرمان توسعه‌يافتگي را بپذيريم، چرا كه با پذيرفتن اين آرمان، جست و جوي ثروت و تكاثر براي ما اصالت خواهد يافت و ابعاد روحاني و معنوي وجود آدمي تحت‌الشعاع اين آرمان به فساد و تباهي خواهد گراييد.
ادراك كامل اين مطلب از يك‌طرف به شناخت حقيقت وجود آدمي و دريافت سنت‌هاي تاريخي و از طرف ديگر به معناي حقيقي فقر برمي‌گردد. بدين ترتيب بحث ما پيش از آنكه وارد در فصول ديگري بشود بايد به دو سؤال در حد امكان جواب دهد:
ـ نقش آرمان‌ها (ايده‌آل(Ideal)ها) در ساختن انسان، جامعه، و تاريخ چيست؟
ـ معناي حقيقي «فقر» در اسلام چيست؟
چرا انتخاب توسعه‌ي اقتصادي به عنوان آرمان (ايده‌آل)، اصالت روح بشر را تحت الشعاع مي‌گيرد و وجود معنوي او را به فساد و تباهي مي‌كشاند؟
آرمان‌ها (ايده‌آل‌ها) همواره علت غايي حركت‌هاي فردي و اجتماعيِ بشر هستند. هدف، آن غايت مشخصي است كه انسان فرا راه خويش تصور مي‌كند و مسير خود را به‌گونه‌اي پيش مي‌گيرد كه بدان دست يابد. اهداف انسان با توجه به خواسته‌ها و نيازهايش انتخاب مي‌شوند و گذشته از آنكه اين خواسته‌ها ممكن است حقيقي يا كاذب باشند، هدف اصلي يا آرمان او آن نقطه‌اي است كه انسان جواب تمامي خواسته‌هايش را در آن جست و جو مي‌كند. اين فطرت انسان است كه بر اين اصل قرار دارد و او خواه ناخواه از آن تبعيت مي‌كند. با توجه به همين فطرت است كه قرآن مي‌فرمايد: لقد كان لكم في رسول الله اسوة‌
حسنة‌(١)، چرا كه انتخاب اسوه و تبعيت از آن ضرورت خلقت بشر است و در اين ميان اگر از اسوه‌هاي حسنه اعراض كند، نه اينچنين است كه بتواند خود را در وضعيتي خنثي محفوظ بدارد و به سوي نمونه‌هاي سوء گرايش نيابد؛ خير! اگر بشر از اسوه‌هاي حسنه اعراض كند به‌ناچار به سوي ائمه‌ي كفر خواهد گراييد.


ادامه دارد...

سید مرتضی عزیز متنی که نوشته اید بسیار برای من جالب توجه بودخصوصا از لحاظ ادبیاتی که به کار برده اید که مخصوص افراد با ذکاوت است. اما به نظر می رسد نکاتی من باب همراهی عرض کنم خالی از لطف نباشد
اول اینکه تقسیم جهان به توسعه یافته و توسعه نیافته یک حقیقت محض است. بدون شک همین کشور اسلامی ما خود را به اب و آتش میزند تا توسعه یافته باشد پس چرا موضع بگیریم.
روضه های شهادت امیرالمومنین و امام حسن و دیگر ائمه و پیامبر را به یاد بیاورید مثلا صحنه ای را که یتیمان بعد از فهمیدن اینکه این امیرالمومنین بوده که برایشان غذا می اورده با کاسه شیر که تجویز طبیب بوده پشت در منزل آقا گریه کنان ایستاده اند . دل هر بچه شیعه ای کباب می شود. چرا؟
چون امیر المومنین از رنج مردم کاسته بود. دلش نمی خواست فقر که دیوار به دیوار کفر است به کفر تبدیل شود چرا مردم در آمریکا دارند مسلمان می شوند و در ایران دارند کافر می شوند؟
شاید نباید از یاد ببریم که تقسیم بندی های سیاسی با حقوقی متفاوت است.
ما چرا جهان را به مسلمان و غیر آن تقسیم کنیم. بگذارید دیگر انسانها احساس نکنند از ما جدا هستند. جدایی . یا این تقسیم بندی بیم آن نمی رود کهجهانیان بپندارند که ما مردمی هستیم که غیر از خودمان را یک سره بر سبیل انحراف می دانیم.
آیا گمان می کنید خداوند به اندازه ی ذهن من و شما می اندیشد که هر که مسلمان نیست در جهنم و هر که هست را در بهشت بگذارد.
نکات مهمی هست که سر فرصت با هم گفتگو می کنیم. موفق باشید
 

noirgalaxy

عضو جدید
حالا نمیشه دین رو اجرا کرد و اجبار نکرد
نمیشه کار کرد و پیشرفت کرد
چرا پیشرفت نداریم؟
چون
اونایی که تو مخشون فقط ریاضت هست وتحمل که شاید به این وسیله برن بهشت و اصولا" تفریح و لذت و راحتی نباید داشته باشیم و مثل ببخشید بز سوال هم نپرسیم و فقط هر جا چوپون گفت بریم.

اما

اولا"دلیل اینکه بزرگا میگن هی خوبی کن مگه برا این نیست که برای دیگران راحتی باشه خوب حالا اگه راحتی و استفاده از دنیا عیبه پس بنا به این که (هر چیزی رو باید اول خودت بپسندی و بعد به دیگری اهدا کنی) پس برای دیگران خوبی کردن مضره و باید بدی کرد!

ثانیا" مگه پیامبر نگفته که باید اول دنیات آباد باشه بعد آخرتت خوب پس این همه نعمت رو اگه ازش برای خودت استفاده نکنی کفران نیست

ثالثا"مگه امام صادق نگفته در استفاده از چیزی که برای بدنت و سلامتیت مفیده اسراف نیست
پس چرا استفاده نکنیم

مگه پیامبر نگفته که خدا دوس داره اثر نعمتش رو روی بنده هاش ببینه

آره گفتن اگه مال و ثروت جمع کنی و به کسی به فقرا ندی گناه داره
اما ما که خودمون زیر خط فقر هستیم (اونایی هم که فکر میکنن پولدارن تازه روی خط فقر هستن) برا ما که صادق نیست

تازه اگه اصرار داری خودتو با اتیوپی مقایسه کنی
بهتره ببینی تو روایات همون بزرگان خودشون رو با کیا همتراز قرار میدادن
معمولا" همسایه ها
بعد شهر


وبه ندرت با کشور اسلامی که تحت امر حکومت کشور بوده

(نه اینکه از ایران نگران سودان و عراق و افغانستان و... باشن!)
 

mezak

کاربر فعال
53 کشور در دنيا کشورهاي اسلامي هستند که داراي حاکماني مسلمان هستند که قوانين اسلامي را در آنها پياده ميکنند. جالب است که مردم اين کشورها از هر نژاد ، فرهنگ ، موقعيت جغرافيائي و زبان تنها در اسلام ، فقر و عقب ماندگي با يکديگر اشتراک دارند. حال به اين آمارها دقت کنيد:

1 ....

ازآمارها ي مربوط به فقر منجمله فرهنگي ، اقتصادي و سياسي که بگذريم …. ديکتاتوري حاکم بر قريب به اتفاق اين کشورها را هم ناديده بگيريم … يکنفر به من بگويد که اسلام براي اين کشورهاي فلک زده چه ارمغاني داشته است !؟؟؟؟؟؟؟؟

تشكر نداشتم. باريككككككككككككككككككك;)
 
  • Like
واکنش ها: spow

spow

اخراجی موقت
نمیدونم مخاطب این پستتون منم هستم یانه
اما جسارتا جواب میدم
دوست عزیز اسلام به ما خیلی چیزا داده اما ما خودمون نخواستیم اونا رو حفظ کنیم
اسلام گفته دروغ نگیم اما ما میگیم
اسلام میگه زشوه نگیر اما ما میگیریم
میگه نزول نخور اما ما میخوریم
میگه این ساعت هایی که تو اداره هستی و این حقوقی که میگیری از بیت المال پس باید برای مردم و به اندازه ساعت کارید کار کنی اما ما از 8 ساعت, 7 ساعتشو بیکاریم
اسلام میگه این تلفن اداره برای کارای شخصی نباید اشغال باشه ,اما ما اشغالش میکنیم
اسلام میگه...
دوست عزیز میدونم مثال هام ساده است اما صادقانه میپرسم رعایت نکردن همین قوانین ساده و ابتدایی چقدر ما رو عقب میندازه؟ این عفب افتادن ناشی از قوانین اسلام یا به دلیل عدم عمل به این قوانین توسط من به ظاهر مسلمون!
در ضمن اسلام به پیروانش یاد میده چطور درست زندگی کنند اما اونا نمیخوان یاد بگیرن درست مثل دانش آموزی که نمیخواد درس معلمشو گوش بده!

متاسفانه الان خیلی ها ( که ال ما شالله روز بروز زیادتر هم میشن ) به اسم اسلام هر غلطی که بخوان میکنند و اگه منو شما هم فکر کنیم که واقعا اسلام به اونا اجازه ی چنین غلطتی رو میده , اونا خیلی راحت تر به غلط کاریهاشون ادامه میدن !



هیلاری عزیز
اسلام گفته دروغ نگید وما مسلمونا میگیم!!!
چرا؟
چرا دینی با این همه مجتهد وصاحب ومجری وپاسبان ودستور وتکلیف نمیتونه بر افکار به درستی فرمان بده؟
ایا مسلمونی وانجام فریضه فقط باید از روی ترس وهول جهنم وهوس بهشت وخورد وخوراک وزنان زیبارو وکنیزکان وغلمان باشه؟
چرایی این مسئله که عجز اسلام درفراهم کردن راهکاری برای دنیا دراولویت وبه طبع اون اخرت قول داده شده میتونه گره از بسیاری نقاط کورمسئله بازگشایی کنه
ممنون:gol:
 

spow

اخراجی موقت
ضمن تشکر از همه دوستان
spow جان من با رویکرد خاصی از نظرات شما موافقم و با صحبت فلق هم همینطور. شعار را باید کنار گذاشت تا از این وضعی که هستیم به در اییم.
اما چند نکته
اول اینکه ما در علاج یک ضعف اولین قدم را نباید اشتباه برداریم و ان این که بیایید سوالی از خودمان بپرسیم.
1. آیا به لحاظ معرفت شناختی میا اسلام و مسیحیت فرقی نبود؟ در کنکاش در مورد جنگهای صلیبی به این بر می خوریم که مسیحیان به چند دلیل به مسلمانان حمله کردند از جمله اینکه مسلمانان درا دشمن عیسی و بدعت گذار در دین او می دانستندو نیز اسلام را دین دانش می دانستند. و رنسانس در جامعه غربی با دعوت دانشمندان مسلمان به شمال ایتالیا اغاز شد. تجار ایتالیا که پیرفی با شتاب مسلمانان رو می دیدند چند تن از دانشمندا ن مسلمان را دعوت کرده و به انها جا و مکان زندگی و تدریس دادند.
کلیسای وقت مسلمانان را تکفیر کرد زیرا علوم انها را با دین مغایر میدانستند. از سوی دیگر پیامبر اسلام فرمود اطلبو العلم ولو به السین
یعنی دین را اگر چه در چین باشد طالب باشید. مطمئنا منظور پیامبر از طلب علم در چین علم فقه نبوده بلکه علوم تجربی بوده.
انچه کلیسا را بر تکفیر مسلمانان واداشت بسط تفکرات علوم تجربی توسط مسلمانان بود کما انکه در طب و سیمی و ریاضیات حرفهای مفصلی برای گفتن داشتند و این مسلمانان بودند که غرب را با ارسطو باز آشنا کردند. ارسطو سر سلسله ی علوم تجربی است به نوعی.
نکته ی دیگر ان است که بزرگان اسلام (شیعه) چه در دانش تاریخ چه اخلاق و چه دیگر علوم سرامد بودند. ما در موسیقی و نجوم و باقی علوم و هنرهای تجربی حرف های اساسی برای گفتن داشتیم اما با دور شدن از ائمه ی اطهار کم کم تفکر جزمی بر جامعه حاکم شد. اما همیشه قدرت تعصبات از جریان مخالف ان بیشتر است مثل وضع فعلی وهابیت. پیشنها می کنم بحث رواداری را به قلم اینجانب در وبلاگ مفاهمه مطالعه بفرمایید البته اگر وقت داشتید
http://www.mofaheme.blogfa.com/page/ravadari.aspx
کتاب چگونه ماما شدیم کتاب ارزشمندی است و آقای زیبا کلام هم از دلسوزان کشور اند که دست به ریشه یابی مشکلات می زنند اما یک سوال
ما بعد از اسلام پیشرفت کردیم یا پس رفت
تمام افتخارات علمی ما مفاخر علمی ما در دوران اسلامی اند شما فقط و فقط پنج نفر از مفاخر علمی ایران قبل از اسلام را برای من نام ببرید که در دنیا نامبردار باشند ببینید می توانید. هر آنچه اندیشمند و دانشمند ما داریم که در دنیا به انها می نازیم به نماز و روزه اشان بیشتر از آخوند های امروز پایبند بودند . و هر کدام در حالی که دانشمندان علوم تجربی بودند دانشمندان دینی هم بودند و تا همین قبل از انقلاب و رو حانیون در حوزه فلسفه و نجوم و ریاضیات و منطق و ... هم می خواندند هنووز که هنوز است اصول فقه هم می خوانند . اصول فقه یک دانش بین المللی است و مشمول بند سه از قسمت اول اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری است. که به عنوان اصول کلی حقوقی در سراسر دنیا پذیرفته شده است.

اما ماجرا سویه ی دیگری هم دارد و آنها به قرار زیر اند

هر تفکری وقتی در سطح جامعه به گوش عوام رسد عامیانه هم عمل می شود و گاهی عامی ها حاکم می شوند. من پیشنهاد می کنم کتاب کوچک تخت فولاد رو مطالعه کنید. متوجه می شوید عالم برجسته ای مانند آیت الله محمد باقر درچه ای در یک صد سال چیش همان چیزهایی را که دکتر سروش و حامد ابوزید و دیگران می گویند را گفته است البته خیلی دینی و جالب.

آنچه در دنیای فعلی سیاست می بینید با اسلام قیاس نکنید
تاریخ به روشنی نشان می دهداگر ائمه اطهار حکومت را در دست داشتند وضعما که هیچ وضع دنیا هم بدین گونه نبود. آنچه از وضع فعلی ما در ایران می بینید قابل قیاس با سیره ی اهل بیت نیست
این شمشیری که شما می گویید اسلام با ان گسترش یافته همه چیزش را نمی داند. اگر اداب جنگهای مسلمنان را با مدرن ترین حقوق بشر دوستانه که نام جدید حقوق جنگ یا حقوق مخاصمات مسلحانه است قیاس کنید باز هم حقوق اسلام بالا تر است و مترقی تر و البته باید مترقی تر هم بشود و اما نکته ها
1. اسلام مانند هر دینی داعیه ی گسترش دارد.
2. اسلام دین علم است و این را حتی مسیحیان قرون وسطی هم خوب فهمیده اند.
3. بسیاری از عقب ماندگی های امروز ما ناشی از ببخشید شاهان بی عرضه ای هستند و نیز مردم بی عرضه که بر ایران حکومت کرده اند.
4. اسرائیل دینی ترین و متعصب ترین کشور دنیاست و در عین حال پیشرفته ترین کشور دنیا
5. دین به واسطه ی داشتن عناصر غیر قابل احصا و احراز به شدت در معرض توهم و خطر موهومات و خرافات قرار دارد. پس همیشه باید به دنبال جلوگیری از ان بود همانطور که یک لبرال دموکراسی غالب بر جهان هست اما در سراسر دنیا از هر شهر و کشور به شهر و کشور دیگر متفاوت است. دین را مانند هر اندیشه ی دیگری باید به روز نگه داشت.
6. ایمان مسأله ای شخصی و غیر قابل احراز است. اگر به دنبال احراز دین داری و ایمان مردم رفتیم و بر ان شدیم که بدانیم فلانی چقدر مومن است عنصر مخربی به نام ریا رشد می کند و از درون حکومت های دینی را منفجر می کند. ایمان باید شخصی باشد نباید به دنبال احراز ایمان باشیم. اما دین باید اجتماعی باقی بماند این امکان وجود دارد.
7. پروفسور محمد اچ فاضل استاد ارشید حقوق بین الملل دانشگاه تورنتو در مقاله ای خیلی جالب نوشته بود: اگر نژاد دغدغه ی برجسته ی قرن بیستم بود بدون شک دین بویژه اسلام مهمترین دغدغه ی قرن بیست و یکم است. اگر خواستید من متن این مقاله به زبان انگلیسی رو دارم براتون می فرستم.
دکتر پیروز مجتهد زاده در یکی از شماره های نشریه ی اطلاعات اقتصادی و سیاسی در بح ث هویت ملی و دموکراسی گفته بودند حکومت ایالات متحده همانطور که می بینید روز به روز به سمت دینی تر شدن است.
بنده به عنوان دانشجوی ارشد بین الملل شاهدم که به روز ترین مباحث بین المللی انچنان اخلاقی هستند که مثلا کتاب های توماس فرانک رو که مطالعه می کنید احساس می کنید دارید نهج البلاغه رو می خونید. حرفهای زیادی برای گفتن هست و وقت ما کم. امید که بیشتر بتوانم از نظرات شما دوستان استفاده کنم.



دوست عزیز اقای عندلیبیان
کسی منکر پیشرفت دنیای اسلام ونه اسلام در سده های اولیه نبوده ونیست
اما
با اینکه با بسیاری از فرمایشات شما موافقم ولی میشه برای من فقط دونفر ونه بیشتر که مسلمان عرب باشند ونامی درتاریخ داشته باشند را قبل از فتح ایران برام بیارید!!
مطمئنا چنین چیزی وجود خارجی نداره
به قول فوکویاما : برخورد فرهنگها گاهی نتایج شیرینی درپی دارد
اسلام بسیار بیشتر ازایران این برخورد منتفع شد
واین ازادی علمی که تاقبل از اسلام درانحصار طیف خاصی بود موجب تحول علمی دنیای اسلام شد اما درعوض ایرانی هویت وفرهنگ خودش رو به مقدار زیادی به بردگی گرو داد به عربی که فقط به شکم وزیر شکم فکر میکرد وسلطه شمشیرش ارزویش بود
چون توان برخورد علمی را نداشت لاجرم با ایرانی ماند وهمراه شد اما سلطه قدرتش بر فکر وروح ایرانی حاکم شد ومتاسفانه ماندگاری پیدا کرد
قرون بعدی شاهد خوبی بر ترویج عقاید جاهلانه واکثرا اگاهانه برای حفظ واستیلای این قدرت بود که هنوز هم نیشترشان را درعمق وجودمان احساس میکنیم
بله غرب به شدت داره روی پروژه ارماگدونش سرمایه گذاری میکنه وتمام ساختارهای سیاسی اونها دارن از افکار دینی هویت میگیرن اما بدون دادن ذره ای قدرت به دین که میدونن ودیدن که چه بلایی سر هویت وتاریخشون میاره
بحث من هم بیشتر سر این هست که دین اکنون درهویت قدرت مطلقه ظاهر شده واین انحصار جلوی هرگونه نقدی را به مانند کلیسا میبنده وجامعه ای که تک صدا باشد لاجرم حقیقت به رنگ قدرت دیده خواهد شد وضعفش به مدد حدیث وروایت وخواب مرتفع میشود وگرنه چه عیبی دارد از نظرات اسلام برای ساختار حکومتی استفاده برد بدون انکه شاهد انحصارگرایی وبنیاد گرایی اسلامی باشیم
درمورد فرمایشاتتون بعدا بیشتر صحبت میکنیم
موفق باشید:gol:
 

spow

اخراجی موقت
نوشته جاتی که در چند قسمت ارائه می شود صرفا به منظور بیان حقیقت وجودی وماورائی کشورها و ملت های مسلمان جهان است.امید است پس از مطالعه و قدری تفکر دیگر اینگونه نباشد که به هر علتی! کشت تریاک در یک کشور مسلمان را نشانه ضعف اسلام و حقیقت ژرف آن تلقی نمائیم.
:gol:
قسمت اول

‌توسعه‌يافتگي، اوتوپياي‌ قرن‌ حاضر‌
امروزه در زبان رايج سياست، ملل جهان را به دو دسته تقسيم مي‌كنند: توسعه يافته و توسعه نيافته. به‌راستي اين توسعه چيست كه مي‌تواند معيار تقسيم‌بندي قرار بگيرد؟ علت طرح اين سؤال چيست؟
انسان موجودي آرمان‌طلب و مطلق‌گراست و همواره زندگي خود را به‌گونه‌اي تنظيم مي‌كند كه به آرمان‌هاي مشخصي ختم شود. قضاوت و ارزيابي او در امور نيز به معيار و ميزان و نظام ارزشي خاصي برمي‌گردد كه از آرمان خويش كسب كرده است. آرمان دورنمايي است كه انسان در فراسوي حيات خويش تصور و تجسم مي‌كند و آنگاه راه زندگي خويش را به‌گونه‌اي انتخاب مي‌كند كه به آن آرمان متصور برسد.
اما در اينكه اين آرمان‌ها چگونه انتخاب مي‌شوند نيز سخن بسيار است. اجمالآ، شناخت انسان از جهان و خويشتن در مجموع منتهي به بينشي كلي
مي‌شود كه آرمان‌ها از آن نتيجه مي‌شوند. اين بينش كلي (كه شامل شناخت انسان از جهان و خويشتن است) پشتوانه‌ي همه‌ي اعمال و رفتار و سخنان انسان قرار مي‌گيرد.
ارزش‌گذاري انسان بر روي پديده‌هاي اطراف خويش نيز از همين بينش كلي و آرمان‌هاي زاييده از آن نتيجه مي‌شود. چرا ملل جهان را به مسلمان و غير مسلمان يا مستقل و غير مستقل، استعمارزده و استعمارگر، آزاد و غير آزاد و... تقسيم نكنيم؟ اگر ما كشورهاي جهان را به مسلمان و غير مسلمان تقسيم كنيم، اين تقسيم‌بندي حكايت از نظام ارزشي خاصي دارد كه از مكتب، يعني نظام اعتقادي خاصي برآمده است.
با تقسيم‌بندي جهان به كشورهاي مسلمان و غير مسلمان، همه درمي‌يابند كه اين تقسيم‌بندي از جايي كه به اعتلاي اسلام و مجد و عظمت مسلمانان اعتقاد داشته برآمده است. اين سنت پسنديده كه در آغاز هر كار تحقيقي و پژوهشي نخست به تعريف شاخص‌ها مي‌پردازند، از همين جا برآمده كه اين تعريف‌هاي اوليه، راهبر انسان به سوي نظام ارزشي و ميزاني است كه با آن به پديده‌هاي اطراف خويش نظر مي‌كند و درباره‌ي آنان به داوري و قضاوت مي‌نشيند.(درباره‌ي هر يك از اين كلماتِ «پديده»، «ارزش»، «نظام ارزشي»، «مكتب» و غيره... سخن بسيار است كه در ادامه‌ي فصل‌هاي آينده رفته‌رفته بدانان خواهيم پرداخت.) بنابراين، قبل از اينكه ما هر تقسيم‌بندي يا طريقي را بپذيريم بايد به پشتوانه‌ي آن نظر كنيم و ببينيم كه آيا با نظام اعتقادي (مكتب) ما انطباق دارد يا خير.
حال ديگرباره به سؤال اوليه‌ي خويش بازگرديم: چرا ملل جهان را به توسعه يافته و توسعه نيافته تقسيم مي‌كنند؟ آن آرمان اعتقادي كه در پشت اين تقسيم‌بندي نهفته است چيست و چرا معيارهاي ديگري براي تقسيم‌بندي انتخاب نكرده‌اند؟ اين تقسيم‌بندي نشان مي‌دهد كه در فرا راه انديشه و خواسته‌هاي انسان امروز آرمان توسعه‌يافتگي قرار گرفته است كه به مثابه سرزمين افسانه‌اي و پر راز و رمز و پر جاذبه‌اي انسان‌ها را به جانب خويش مي‌كشد و معيار اين توسعه يافتگي ـ آنچنان كه خواهيم ديد ـ درآمد سرانه و
مصرف است. با معيار توسعه، انسان‌ها دو دسته بيشتر نيستند: فقير و ثروتمند؛ و ميزان فقر و غنا نيز «مصرف» است. البته فقر ـ آنچنان كه خواهد آمد ـ در اسلام مذموم است(منظور از «فقر»، فقر مادي است، نه فقر ذاتي در مقابل غناي پروردگار. اين دومي همان فقري است كه حديث نبوي الفقر فخري ـ فقر افتخار من است ـ بدان اشاره دارد. ) و مسلماً جامعه‌ي آرماني مسلمانان، جامعه‌ي فقيري نيست. اما اين نه بدان معناست كه ما ضرورتاً ناچار باشيم آرمان توسعه‌يافتگي را بپذيريم، چرا كه با پذيرفتن اين آرمان، جست و جوي ثروت و تكاثر براي ما اصالت خواهد يافت و ابعاد روحاني و معنوي وجود آدمي تحت‌الشعاع اين آرمان به فساد و تباهي خواهد گراييد.
ادراك كامل اين مطلب از يك‌طرف به شناخت حقيقت وجود آدمي و دريافت سنت‌هاي تاريخي و از طرف ديگر به معناي حقيقي فقر برمي‌گردد. بدين ترتيب بحث ما پيش از آنكه وارد در فصول ديگري بشود بايد به دو سؤال در حد امكان جواب دهد:
ـ نقش آرمان‌ها (ايده‌آل(Ideal)ها) در ساختن انسان، جامعه، و تاريخ چيست؟
ـ معناي حقيقي «فقر» در اسلام چيست؟
چرا انتخاب توسعه‌ي اقتصادي به عنوان آرمان (ايده‌آل)، اصالت روح بشر را تحت الشعاع مي‌گيرد و وجود معنوي او را به فساد و تباهي مي‌كشاند؟
آرمان‌ها (ايده‌آل‌ها) همواره علت غايي حركت‌هاي فردي و اجتماعيِ بشر هستند. هدف، آن غايت مشخصي است كه انسان فرا راه خويش تصور مي‌كند و مسير خود را به‌گونه‌اي پيش مي‌گيرد كه بدان دست يابد. اهداف انسان با توجه به خواسته‌ها و نيازهايش انتخاب مي‌شوند و گذشته از آنكه اين خواسته‌ها ممكن است حقيقي يا كاذب باشند، هدف اصلي يا آرمان او آن نقطه‌اي است كه انسان جواب تمامي خواسته‌هايش را در آن جست و جو مي‌كند. اين فطرت انسان است كه بر اين اصل قرار دارد و او خواه ناخواه از آن تبعيت مي‌كند. با توجه به همين فطرت است كه قرآن مي‌فرمايد: لقد كان لكم في رسول الله اسوة‌
حسنة‌(١)، چرا كه انتخاب اسوه و تبعيت از آن ضرورت خلقت بشر است و در اين ميان اگر از اسوه‌هاي حسنه اعراض كند، نه اينچنين است كه بتواند خود را در وضعيتي خنثي محفوظ بدارد و به سوي نمونه‌هاي سوء گرايش نيابد؛ خير! اگر بشر از اسوه‌هاي حسنه اعراض كند به‌ناچار به سوي ائمه‌ي كفر خواهد گراييد.


ادامه دارد...

من منتظرم تا نوشته هاتون به پایان برسه تا درمورد همشون یکجا بحث کنیم دوست عزیز
موفق باشی:gol:
 

spow

اخراجی موقت
رویکردتون اصلا علمی نیست. مثل این است که بگوییم :اکثر مردانی که فارس نیوز میخوانند ریش دارند.پس خواندن فارس نیوز باعث رویش ریش در مردان میشود:warn:
شما باید اول ببینی علت بوجود امدن جهل و فقر و جنایت در یک جامعه چیست .بعد ببینی ایا تعالیم دینی این عوامل را ایجاد کرده یا نه؟
ثانیا واقعا به نظر شما در جامعه ما تعالیم دینی پیاده شده؟ کدام دستورات را رعایت میکنیم ؟
چند درصد افراد دوروبرتون خمس و زکاتشان را پرداخت میکنند؟ نماز چطور؟ چقدر از قران را تا به حال خوانده اند و فهمیده اند حالا عملش به کنار.چند تا ایه؟ تازه اینها واجبات بودند محرمات را که دیگه بهتره کلا حرفشو نزنیم چون به یک درصد هم نمیرسند .
شما بهترین نسخه را از حاذق ترین پزشک دنیا بگیر بعد انرا توی جیبت بگذار و هر کاری دوست داشتی بکن ایا فکر میکنی دردت درمان خواهد شد؟



واقعا منطق واستدلال شما منو بهت زده کرد دوست عزیز
یا شما منطق خوندید یا نخوندید
که اگر خوندید واقعا چنین استنتاجی از شما بعیده واگر نخوندید خواهشا کمی درگفته ها واستدلالهای خودتون دقیقتر باشید
رویش ریش درغالب مردان امری بدیهی است وبدیهی بودن نتیجه نمیتونه ملاکی برای درستی شرط ثانویه ما باشه که شرط اول رو اثبات کنیم
نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه اما یه دور پستتونو به قهقرا بخونید ملتفت میشید
اما درمورد سایر فرمایشاتتون شما مرحمت بفرمایید یا همین جا اگر مایل به ادامه بحث هستید یا درتاپیک ما چگونه ما شدیم درتالار ازاد این ریشه های جهل وخرافه وجنایت وعقب ماندگی رو برای شخص بیسواد من رو کنید تا بیشتر باهاشون اشنا بشیم
اگر اسلام علت العلل نبوده که هست! دلیل کاملی برای رونق این عقب ماندگیها وبوده ومحیط بسیار مساعدی برای این چالشها فراهم کرده
بالاخره تازمانی که یادمون میاد وخوندیم اسلام تو این مملکت بوده وپیاده شده
چرا این پیاده سازی بعد از این همه مدت به چنین نتیجه اسف باری منتج شده(حالا فقط تو کشور خودمون بگیم که همه چیز عیانه)
بالاخره قاطبه این ملت مسلمان از یک منبع فکری وعقیدتی بهره میبرند که به تاکید خودش قابل دست بردن هم نبوده
منتظر نظر شما هم میمانم!:gol:
 
سلام spow جان

سلام spow جان

دوست عزیز اقای عندلیبیان
کسی منکر پیشرفت دنیای اسلام ونه اسلام در سده های اولیه نبوده ونیست
اما
با اینکه با بسیاری از فرمایشات شما موافقم ولی میشه برای من فقط دونفر ونه بیشتر که مسلمان عرب باشند ونامی درتاریخ داشته باشند را قبل از فتح ایران برام بیارید!!
مطمئنا چنین چیزی وجود خارجی نداره
به قول فوکویاما : برخورد فرهنگها گاهی نتایج شیرینی درپی دارد
اسلام بسیار بیشتر ازایران این برخورد منتفع شد
واین ازادی علمی که تاقبل از اسلام درانحصار طیف خاصی بود موجب تحول علمی دنیای اسلام شد اما درعوض ایرانی هویت وفرهنگ خودش رو به مقدار زیادی به بردگی گرو داد به عربی که فقط به شکم وزیر شکم فکر میکرد وسلطه شمشیرش ارزویش بود
چون توان برخورد علمی را نداشت لاجرم با ایرانی ماند وهمراه شد اما سلطه قدرتش بر فکر وروح ایرانی حاکم شد ومتاسفانه ماندگاری پیدا کرد
قرون بعدی شاهد خوبی بر ترویج عقاید جاهلانه واکثرا اگاهانه برای حفظ واستیلای این قدرت بود که هنوز هم نیشترشان را درعمق وجودمان احساس میکنیم
بله غرب به شدت داره روی پروژه ارماگدونش سرمایه گذاری میکنه وتمام ساختارهای سیاسی اونها دارن از افکار دینی هویت میگیرن اما بدون دادن ذره ای قدرت به دین که میدونن ودیدن که چه بلایی سر هویت وتاریخشون میاره
بحث من هم بیشتر سر این هست که دین اکنون درهویت قدرت مطلقه ظاهر شده واین انحصار جلوی هرگونه نقدی را به مانند کلیسا میبنده وجامعه ای که تک صدا باشد لاجرم حقیقت به رنگ قدرت دیده خواهد شد وضعفش به مدد حدیث وروایت وخواب مرتفع میشود وگرنه چه عیبی دارد از نظرات اسلام برای ساختار حکومتی استفاده برد بدون انکه شاهد انحصارگرایی وبنیاد گرایی اسلامی باشیم
درمورد فرمایشاتتون بعدا بیشتر صحبت میکنیم
موفق باشید:gol:

از استدلالی که در سخن به کار می برید تشکر می کنم. بنده خود یک منتقد وضع موجودم و چون متأسفانه گرفتار درس و کار هستم وقت کافی در دست نیست که من بینه ای ارائه کنم و یا از شما نکته ای بیاموزم و بحثی داشته باشیم. انشالله تابستان را مفصلا در خدمتتان خواهم بود.
اما چند نکته من شک ندارم که شما هم با بنده موافق هستید که هیچ اندیشه ای در دنیا نبوده که دچار رکود و یا عقب و گرد نباشد. و یا اصلا بنیان احمقانه ای داشته باشد و در دنیا بسیار رشد کند. جدلیون در این باره اصطلاحی دارند و می گویند : بیهوده سخن بدین درازی؟!
نکتته این جاست که ما معتقدیم که خیر نیکی های بزرگی که در بنیان های اسلام هست بزرگ تر و انسانی تر از اندیشه های دیگر است و آنچه که باید اجرا شود نشده است. شما ببینید مارکسیسم به چه سرعتی عالم گیر شد و به چه سرعتی هم افول کرد! اما هنوز که هنوز است سایه ی آن بر سر تمام عالم هویداست. در شوری سابق و در جنبشی که دین را به عنوان افیون به کنار زدند فقط بیش از پنجاه میلیون نفر برای تصفیه اعدام شدند. حال از رعب و وحشت و عسر و حرج کسانی که مخالف دیدگاه های وقت بودند بگذریم.
اما بعد از فروپاشی شوروی چینی ها و کوبایی ها و گروه هایی در آمریکای لاتین و اروپای شرقی و غیره به این روش ادامه دادند و گفتند آنچه در روسیه اجرا شده اجرای نادرست سوسیالیسم بوده.
حال شما قیاس کنید. خونریزی و وحشی گری جنگهای جهانی اول و دوم در تاریخ بشریت سابقه نداشت. مگر اینها نتیجه ی وضعی مدرنیته نبود. فاشیسم و نازیسم مگر شکل های به پیش رفته ی لیبرالیسم و فرد گرایی نبودند؟ در این مورد ارجاع می دهم به کتاب تاریخ عقاید سیاسی بخش آنارشیسم نوشته ی سون اریک لیدمان.
آیا مارکسیست ها همین الان خیر و نیکی را که در اصل تفکرشان موجود بود رها کرده اند؟
آیا لیبرالیسم و دموکراسی و فرد گرایی رها شد.
حکومت اسلامی ما کجا بود؟
پادشاه انگلستان در ابتدای قرن دهم میلادی در اوج قرون وسطی دستور منشور بزرگ را صادر کرد. magna charta در زمانی که به قول شما حکومت دینی در اروپا بود. پیشرفت ایران بعد از انقلاب و ایستادن ملت روی پای خودشان بر هم زدن نظام فکری عالم را در پی داشت. من کاری به این ندارم که در دو دولت اخیر چه گذشته بسیاری از متدینین و صاحب اندیشه های دیندار با این وضع مخالفند اما رشد علمی و تجربی زمان و بستر می خواهد و اتفاقا دلیلش این بود که بوجود نیامد که با کپی و پیست ناشیانه مدرنیته به دنبال حل ان بودیم. و به جای مدرن کردن کشور خصوصا در قبل از انقلاب کشور را مدرنیزه کردیم. ما در دوران گذاریم دورانی که مدرنیته را هنوز نفهمیده بود و به پست مدرنیته دچار شد. و اندیشندان ان دچار سردرگمی یافته ای و تجویزی شدند.
بنده چند چیز را شک ندارم
یکی آنکه از دلایل عمده عقب افتادگی ایرانیان دینی بوده.
دوم اینکه اسلام مترقی ترین ایین بشری است به قیاس نه به تعصب و دلایل خویش را دارم و آماده گفتگو هم هستم.
سوم اینکه دین در حکومت باید دارای شرایطی باشد تا به خودش و کشور و .. آسیب نزند.
چهارم اینکه ایرانی ها مردمی با فهم و شعور بوده اند ولی کم کاری اصلی از خودشان است. به حکم قران سرنوشت قومی عوض نمی شود مگر به دست خودشان. مردم ایران اگر اسلام را پذیرفتند دست به انتخاب زدند پس باید لوازم آن را هم انتخاب می کردند. مثالی برایتان میزنم
وقتی سپاه اسلام به ایران امد و به یکی از شهر های شمال شرق ایران رسید شاید شهرود یا سبزوار درست به خاطر ندارم، شهر را تصرف کردندمردم مسلمان شهر به نزد قاضی شهر شکایت بردند و قاضی اسلام بررسی کرد و متوجه شد که قواعد اسلامی محاصره و جنگ در تسخیر شهر اعمال نشده است. قواعدی مثل اینکه باید قبل از حمله به آنها اخطار داده شود و حقوق جنگ به معنای امروزی ان رعایت گردد. قاضی اسلامی حکم تخلیه ی شهر را صادر کرد مردم ایرانی آن شهر که چنین آدابی را از طرف مسلمانا در قبال دشمن دیدند یکسره سلمان شدند.
spowجان بدون شک همانطور که در اسپانیا اسلام طرد شد مردم ایران هم می توانستند آن را طرد کنند و اتفاقا به دلیل هوشمندی و همان سابقه بزرگ خودشان بود که اسلام و خصوصا شیعه را پذیرفتند. اما این مردم متاسفانه رو به تحلیل رفتند وحاکمانی ناشایست بر آنها حاکم شدند و انقلاب اهای بزرگی را هم سامان ندادند. شما تصور می کنید انقلابیون آمریکا و بعد فرانسه انسانهای بی دینی بودند. بدون شک ار مختصات انقلاب اومانیسم و سکولاریسم بود اما انقلابیون متدینین بودند. آیا نمی شنویدکه فریاد اخلاقی و دینی کردن دولتها در دنیا بلند است.
در مورد حکومت های دینی با شما در دلایلی موافقم اما تا چه نتیجه ای بگیرید. انشالله سر فرصتی در نقد حکومتهای دینی و آفاتی که به انها می زند با حضرتعالی به گفتگو خواهم نشست و از نظراتتان استفاده خواهم کرد.
پیروز باشید و سربلند

 
قسمت دوم....

قسمت دوم....

باتشکر از رفقائی که لطف کردن و ابراز عقیده کردن،قسمت دوم نوشته حقیر خدمتتون تقدیم میشه.انشاالله بحث های مفصل رو بذاریم برای انتهای نوشته...
:gol::gol:
قسمت دوم

‌توسعه‌يافتگي، اوتوپياي‌ قرن‌ حاضر‌

...علت وضع كلمه‌ي «امام» نيز همين است؛ «امام» به معناي پيشوا، آرمان وجودي بشر، و آن غايتي است كه همه‌ي صفات تكاملي انسان در وجود او تبلور يافته است. تبليغات شيطاني غرب و شرق نيز از همين خصوصيت فطري بشر كه در نهاد خلقت او موجود است، سوء استفاده مي‌كند و با آفريدن قهرماناني كاذب براي اصناف مختلف، جامعه را به هر جانبي كه مي‌خواهد سوق مي‌دهد.
مصرف (آنچنان كه در فصل‌هاي آينده خواهيم ديد) يكي از اركان نظام اقتصادي غرب است، چرا كه اصولاً عرضه و توليد بيشتر هنگامي ضرورت پيدا مي‌كند كه تقاضا و مصرف بيشتر در جامعه موجود باشد و تقاضا و مصرف بيشتر نيز مستقيماً بر تبليغات مبتني است. نيازهاي حقيقي بشر محدود است و وقتي از حد طبيعي اشباع (سير شدن) گذشت، ديگر در وجود او ميل و گرايشي براي مصرف باقي نمي‌ماند. بنابراين، تنها راه‌هايي كه براي تشويق و ترغيب جامعه به مصرف بيشتر باقي مي‌ماند اين است كه از يك‌سو كالاهاي مصرفي جلا و تزيين و تنوع بيشتري پيدا كنند و از سوي ديگر با ايجاد گرايش‌هايي انحرافي مثل مدگرايي و تجددطلبي و... در او تقاضاي بيشتري براي مصرف ايجاد كنيم. البته راه سومي نيز وجود دارد: توسعه‌ي بازار و جست و جوي بازارهاي جديد؛ يعني همان انگيزه‌اي كه به استعمار نو منتهي شده است. (و در مباحث مربوط به مصرف ان شاءالله مفصلا بدان خواهيم پرداخت.)
قهرمان سازي يكي از اركان محتوايي تبليغات غرب و راهي است كه دولت‌هاي استكباري و سلاطين امپراتوري‌هاي اقتصادي دنيا براي تعديل و تنظيم مؤلفه‌هاي اجتماعي در جهت تمايلات و اهواي شيطاني خويش يافته‌اند.

تاريخ تبليغات سينمايي و تلويزيوني غرب با فرار از واقع‌گرايي در قالب شخصيت‌هاي مضحكي مثل لورل و هاردي آغاز مي‌شود و.... با عبور از مرحله‌ي بازسازي اسطوره‌هاي افسانه‌اي يونان باستان پاي به مرحله‌ي قهرمان سازي در جهت بنيان‌گذاري نظام ارزشي سرمايه‌داري و تعديل و كنترل واكنش‌هاي رواني و اجتماعي مخالف با آن مي‌گذارد و در اين مرحله، بررسي قهرمان‌هاي مخلوق تبليغات مي‌تواند مسير اجتماعي غرب را در مسير قبول ارزش‌هاي نوين سرمايه‌داري به ما نشان دهد. خلق شخصيت‌هاي كازانوا(Casanova، جيوواني جاكوپو كازانوا (١٧٩٨ ـ ١٧٢٥)، ماجراجوي ايتاليايي؛ كنايه از فرد لاابالي و عياش. _ و)يي و ژيگولو كه مظهر كامجويي و لذت‌طلبي و دم‌غنيمتي (اپيكوريسم(Epicureanism)) هستند تصادفي نيست. لفظ «كرنلي» ـ كه به نوعي آرايش مو اطلاق مي‌شود ـ از اسم «كرنل وايلد» هنرپيشه‌ي قديمي آمريكايي گرفته شده است.
تأثير اين قهرمان‌هاي مخلوق تبليغات بر ذهن و زندگي اجتماعاتي نظير ما بسيار عجيب و حيرت‌انگيز است. با اينكه ما اكنون سال‌هاست كه از منظومه‌ي اقمار تبليغاتي غرب خارج شده‌ايم، اما حضور بت‌هاي تبليغاتي غرب در ميان جوانان بالاشهر نشين كشور ما از گستردگي و نفوذ شيطاني فرهنگ غرب حكايت دارد. تقارن اشاعه‌ي فيلم‌هاي جنايي و خلق شخصيت‌هايي مثل جيمزباند (٠٠٧) را با جنگ ويتنام تصادفي نيِنگاريد. حكومت آمريكا براي آماده ساختن افكار و ارواح مردم سراسر دنيا و مخصوصاً جامعه‌ي آمريكا براي جنايات و خونريزي‌هايي كه در ويتنام انجام مي‌شد، ناچار بود كه از قهرمان سازي‌هاي تبليغاتي استفاده كند. اكنون نيز «رمبو» بت جديد آمريكا كه يك سرباز بازگشته از جنگ ويتنام است، همين وظيفه را بر عهده دارد.
شايد مثال‌هاي خودماني ملموس‌تر باشد. در همين جامعه‌ي طاغوت‌زده‌ي خودمان، شاه فضاي عمومي جامعه را از طريق تلويزيون و سينما و با خلق شخصيت‌هايي مثل «قيصر» و «ستار» و «گوگوش» و «فردين» و غيره كنترل‌ مي‌كرد. چرا اينچنين است؟ چرا در اجتماع انقلابي ما با اينكه فضاي تبليغاتي جامعه مستقيماً تحت نفوذ و سيطره‌ي استكبار جهاني قرار ندارد، يك‌باره تب داغ پانك و بعد هم اپيدمي رمبو اكثر جوانان بالاشهري را بيمار مي‌كند و حتي دايره‌ي نفوذ اين بيماري‌ها بعضاً ـ و البته بسيار محدود ـ تا پايين‌شهر هم گسترده مي‌شود؟
نگاهي به جانب مثبت قضيه نيز بيندازيم. در آغاز جنگ تحميلي و بعد از سقوط خرمشهر، آنگاه كه حضرت امام از سر صدق فرمودند:
رهبر ما آن طفل دوازده‌ساله‌اي است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.(امام خميني، صحيفه‌ي نور، ٢٢ ج، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، ج ١٤، ص ٦٠.)
آرمان «محمدحسين فهميده» براي بسياري از نوجوانان حزب‌اللهي ما آنچنان درخششي يافت كه هنوز هم بعد از گذشت پنج سال از آغاز جنگ تحميلي، و آن همه ناملايمات و سختي‌ها، از بين نرفته است. اين يك گرايش فطري انسان است كه در فراراه حركت خويش در مسير زندگي، اسوه‌هايي ـ يا به تعبير غربي‌ها، قهرمان‌هايي ـ آرماني انتخاب مي‌كند و از آن پس همواره مي‌كوشد تا خود را با آن نمونه‌هاي آرماني به طور كامل تطبيق دهد. اما نه اينچنين است كه اين جاذبه‌ي فطري هميشه در جهات سوء عمل كند؛ تقليد كه يك نياز ذاتي بشري است از يك‌طرف در جامعه‌ي شيعيان به وحدت و يك‌پارچگي جامعه در اطاعت از احكام شرع و عقل مي‌انجامد، اما از طرف ديگر، همين خصوصيت فطري تقليد (البته به معناي غير فقهي آن) كار را بدانجا مي‌كشاند كه اين گفته مصداق پيدا كند: «خلق را تقليدشان بر باد داد.»(جلال الدين بلخي، مثنوي معنوي، دفتر دوم، حكايت فروختن صوفيان بهيمه‌ي مسافر را... _ و.)
نقش اجتماعي و تاريخي آرمان‌ها (ايده‌آل‌ها) بسيار عظيم‌تر است، چرا كه اصولاً اجتماع و تاريخ بر افراد بنا مي‌شود. اجتماع و تاريخ هر چند دو ماهيت كلي ‌هستند كه به مثابه دو ارگانيسم زنده با آغاز و پايان و سير حياتي مشخص اعتبار مي‌شوند، اما واقعيت آنها مبتني بر وجود افراد است. جامعه و تاريخ نيز همچون افراد انساني مسير حركت خويش را در مطابقت با آرمان‌ها (ايده‌آل‌ها)ي معيني پيدا مي‌كنند. اگر تمدن يونان ـ كه تمدن فعلي غرب بسط و گسترش آن است ـ با آرمان مدينه‌ي فاضله‌ي افلاطون آغاز مي‌شود به همين علت است كه سير تاريخ و اجتماع نيز همچون افراد بشر محتاج به تصور غايات يا آرمان‌هايي در فراراه حركت خويش است تا آنجا كه در ميان عوام مردم نيز كه با فلسفه‌ي يونان و مسائل آن آشنايي ندارند مدينه‌ي فاضله به صورت يك تعبير رايج وجود دارد و هر كس در ذهن خويش از آن صورتي ساخته است. براي ما شيعيان معناي مدينه‌ي فاضله با حكومت جهاني عدل حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) انطباق دارد و اين آرمان با مدينه‌ي فاضله‌ي افلاطوني(بهتر است گفته شود اوتوپياي افلاطوني.) زمين تا آسمان متفاوت است.
اوتوپياي(Utopia: مدينه‌ي فاضله) افلاطوني، غايت حاكميت انسان ـ به تعبير غربي آن ـ بر كره‌ي زمين است، حال آنكه حكومت جهاني عدل براي مسلمانان، آرماني است كه در حاكميت احكام خدا بر اجتماع بشر معنا پيدا مي‌كند. همين دو آرمان يا ايده‌آل تاريخي است كه يكي به تمدن غرب و سيطره‌ي شيطاني آن در جهت تمتع هر چه بيشتر از نعمات و لذايذ دنيايي مي‌انجامد و ديگري به انقلاب اسلامي ايران و برپايي حكومت جهاني اسلام.



:gol:ادامه دارد...
 
بالا