چنان بیرحم زد تیغ جدایی.........
که گویی خود نبوده ست آشنایی.........



می دونید مشکل اینه که یه وقتایی خدا رو فراموش می کنیم و یادمون میره که اون مارو بیشتر از خودمون دوست داره و بهتر می دونه که خوشبختیمون در کجاست
آدما توی شهر عاشقان در کنار عشقشون به خوبی زندگی می کردن و همیشه عاشق و شاد بودن
اما وقتی به زمین میان دچار فراموشی میشن و سعی می کنن به دنبال عشق گمشدشون بگردن
تلاشی که عموما به نتیجه ای اینچنینی منجر میشه
مشکل از خدا نیست
مشکل از خود ماست که دچار فراموشی شدیم و اونی رو که بهش دل می بندیم فراموش کردیم که اونی نیست که در شهر عاشقان بهش دل بسته بودیم و در کنار هم عاشقانه زندگی می کردیم