یادتونه اولین عشق کی بودین؟

mehrnaznazemi

عضو جدید
حرص نخور مهرناز جون ! اين پترو كلا همينطوريه :crying2: همه ش به فكر شكمشه !!! (اصلا مرد به اين خوش اشتهايي پيدا نمي كني !)
در ضمن , شرمنده بنده كوپن ندارم :w27:

:heart::gol: فدات شم مرسی
اشکال نداره که کوپنت تموم شده
این مشخص میکنه که یه عالمه دست و دل بازی دیگه ;):smile::smile:;)
 

my heart

کاربر فعال
مدتیه عاشق شدم اما هر وقت میگم مینا عاشقتم میگه امیر خیلی لوسی
نمیدونم حسش چیه:cry:
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
اول : پست نزنم چون دیدم خیلی اینجا داره شلوغ و بلوا میشه بدون اینکه کسی از واقعیت خبر داشته باشه منو محکوم میکنن
دوم: حس دوست داشتن چیزی نیست که به همین سادگی درون ادم بوجود بیاد هر ادمی فقط 1 بار میتونه عاشق بشه و من این 1 بار رو شدم و دیگه دلی برام نمونده که بخوام به کسی بدم و ایشون در حد یه دوست و در حد کسی که همه ی تلاشش رو کرده تا منو پیدا کنه برام عزیز و محترمه
سوم :ایشون هم ادم ضعیفی نیستن فقط شدیدا دل رحم و مهربونن و ازدواج چون یه ازدواج فامیلی هست چاره ای جز بخشیدن نداشت چون خیلی چیزا تو خانواده بهم میخورد که البته اونم دلائل خاص خودش رو داره
چهارم :اینقدر بد بین هم نباشین و دعا کنین همه چی بینشون بهم نخورده باشه من خیلی تلاش کردم نمیخوام نتیجه زحماتم به هدر بره و الان تا حدودی موفق شدم . انسان جائز الخطاست پس ممکنه اشتباه کنه مگه این آقا تا به امروز میتونه قسم بخوره که با کسی غیر از همسرش نبوده ؟ اینو نه من میدونم و نه هیچ کس دیگه غیر از خودش . پس چرا برای یه مرد این نوع رابطه قابل بخششه اما زن رو باید بزنی نابود کنی ؟ کدوم مردی رو مطمئنی که هرگز به زنش خیانت نکرده باشه ؟
پنجم : هر چیزی قابل تغییره شخصیت ایشون هم با توجه به مشکلاتی که پس از جدایی براشون پیش میاد به نفعشه که تغییر کنه بنابراین اونم داره همه ی تلاشش رو میکنه و امیدوارم که موفق بشه .
حالا در مورد سوالاتی که کردین : باید بگم عشقی که ادم رو ترک کنه به نظر من ارزش فکر کردن نداره یادش باهات میمونه اما دیگه گرایشی بهش نداری چون اون کسی دیگه رو به تو ترجیح داده پس همون بهتر که بمونه واسه همون . یه جمله یه جایی خوندم که جالب بود نوشته بود ؟ و در جواب نوشته بود بهترین راه اینه که ببخشه به همون زن . من با این نظر کاملا موافقم چون خودم هم همین کار رو کردم حالا شوهر نه اما یه دوستی که میپرستیدمش .
چون وقتی یه مرد یک بار این کار رو بکنه مطمئنا دفعات بعد هم میتونه و میکنه.
بنابراین فراموش کردم و بعنوان یه تجربه تا ابد دنبال خودم دارمش و حاضر نیستم خودم با کسی اینکار رو بکنم . و وقتی نادم و پشیمون هم برگشت دیگه اجازه ندادم با زندگیم بازی کنه و گفتم برو سراغ کسی که لیاقتت رو داره من واست زیادم
این عملکرد من بود اما خب همه مثل هم نیستن و نظرات متفاوته و خیلی ها دوست دارن خودشون رو گول بزنن . اما یه انسان واقعی که برای خودش ارزش قائله هرگز از یه سوراخ دو بار گزیده نمیشه .
شاد باشی و امیدوار و موفق .
ببخشید که بازم دارم سرتونو درد میارم ولی من با گفته تون در مورد عاشقی هم موافق نیستم.
دل رحمی ومهربونی در برابر بعضی رفتارا بنظر من ضعفه اون طرفو می رسونه.خوب بهم می خورد مگه مقصر اون بود؟مگه اون خیانت کرده بود؟باید اونم به همون فرد می بخشیدش و می ذاشت تا با اون بره برای همیشه.
من بدبین نیستم واقع بینم .زحمات شما اگرم جواب بده مقطعیه! پس از مدتی شاید طولانی دوباره همه چی از یک طرف شدیدتر از قبل شروع می شه.بعضی خطاها قابل بخشش نیست وسزای خیانت مشخصه چه زن باشه چه مرد.
بنظر شما راه چاره این مرد که از خانومش خیانت دیده و دیگه دوسش نداره ادامه زندگیه؟ مگه آدما چقد زندگی می کننن که بدون عشق و علاقه بخوان ادامه بدن؟؟!!
آیا دونفر که باهم ازدواج می کنن برای ابد محکوم به زندگی باهمن؟؟وقتیکه فهمیدن انتخابشون اشتباه بوده و بدرد هم نمی خورن چاره چیه؟چرا نباید این مرده خانومشو آزاد کنه وخودشم با اون کسیکه دوس داره یه زندگی با عشقو شروع کنه؟؟!!مگه مرده حق زندگی نداره؟
اتفاقا برعکس من معتقدم خانومشونم باید با کسیکه دوس داره بره وزندگی کنه.
اساس شخصیتی آدما هیچوقت تغییر نمی کنه واخلاق یه چیز مطلقه...شاید یه مدت آدم تظاهر به اصلاح کنه ولی در نهایت به همون شخصیت اصلی بر می گرده.
نظرتون در مورد عشق اول برام جالبه.چرا اون شخصو باید بخشید وگذاشت بره ولی دو نفر که فقط از نظر شرعی وروی کاغذمحرمن وهیچ وابستگی قلبی بهم ندارن نباید از هم جدا شن؟
این جمله کلیشه ای که یه نفر اگه خیانت بکنه بازم تکرارش می کنه واقعا خیلی بی ارزشه وبنظر من آدمای منطقی هیچوقت نباید اینو رواج بدن!تو بحث خیانت (یا هرچی که اسمشو می ذارین)علل باید بررسی بشه و مطمئنا اگه علل حل بشه هیچوقت تکرار نخواهد شد.
بن نظر من کسیکه خیانت می کنه نباید هیچوقت برگرده وپشت سرشم نباید نگاه کنه ...
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب بذاريد قبل از تاسيس تيمارستان يه نتيجه گيري بكنيم:)
در حال حاضر اين خانوم(ناظمي) يه جور ارتباطي با يه آقا داره و اون آقا ارتباطش با خانوم خودش داشته به مشكل بر ميخورده. از طرفي اين خانوم با خانوم اون آقا هم تا حدودي داره آشنا ميشه كه در واقع يه جور رابطه ميشه گفت دارن. اين خانوم به اين دليل با اون آقا رابطه داره كه ميخواد اون آقا با يه خانوم ديگه غير از اين خانوم و خانوم خودش رابطه نداشته باشه چون بعد رابطش با خانوم خودش ممكنه خراب بشه و رابطه اي كه اين خانوم با اون آقا دار براي حفظ رابطه اون آقا با خانوم خودشه. البته خانوم اون آقا با يه آقاي ديگه هم رابطه داشته كه اون آقا از رابطه خانومش با اون يكي ديگه آقا مطلع شده و ميخواسته رابطشو با خانومش به اين دليل بهم بزنه:surprised::eek::confused:
من پيشنهاد ميكنم براي خروج از بحران اين خانوم با اون يكي ديگه آقا بره رابطه ايجاد كنه تا ببينه چرا اون يكي ديگه آقا رفته با اون خانوم رابطه ايجاد كرده كه باعث بد شدن رابطه اون آقا با خانومش بشه كه در نتيجه رابطه اين خانوم با اون آقا شكل بگيره:confused:
:confused::confused::confused:اخرش چی شد من که هیچی نفهمیدم:confused::confused::confused:
مرسی از اینکه نظر دادین.:)
یعنی به نظر شما اگه یه خانومی بگه که دیگه عشق اولمو دوس ندارم! دروغه؟
یعنی اگه ازدواج کنه ویه روزی اون برگرده جوابش می تونه مثبت باشه:que:
نه به نظر من راسته چون به جایی میرسه که اصلا دلی براش نمیمونه اون موقعیه که همه چیزو میسنجه یعنی فقط منطقی تصمیم میگیره و اصلا دلشو دخالت نمیده
پسر خاله ام


اما واقعاً خیلی سخته که یکی ادم رو دوست داشته باشه و تو ازش بدت بیاد

اما حالا که چندین سال گذشته فقط دلم براش می سوزه !!!!!!
دلسوزی نداره که
اگه الکی کنارش میموندی بد بود نه حالا
خواهش میکنم.:gol:گفتم اگه عشق واقعی باشه بعد چندسال شاید اتیش اولیه رو نداشته باشه ولی همیشه یه جایی تو دلش براش داره.هر چیزی که خاطرات اونو زنده میکنه براش تکون دهنده ست.
اگه واقعا خانم خوبی باشه با ازدواجی که میکنه تمام عشقشو به مرد زندگیش و بچه هاش تقدیم میکنه و سعی می کنه اونو فراموش بکنه تا حتی و قتی داره به شوهرش ابراز علاقه میکنه یه جور حس خیانت توی دوست داشتنش نباشه. شاید شوهرش نفهمه ولی با احساسش میخواد چیکار کنه؟؟ حس خیانت خیلی بده.
اره هستن اینجور ادما
اما اینا هیج وقت از زندگی لذت نمیبرنو یکی دیگه هم بدبخت میکنن
از کجا می شه فهمید که واقعا فراموشش کرده ؟آخه تشخیص خانوم بد یا خوب به این راحتیا که نیست؟ تازه هیچکی نمی تونه از دل اون یکی کاملا خبر داشته باشه؟:que:
وقتی با نفر قبل روبرو شد و سرشار از نفرت شد وقتی حرفش شد واسش مهم نبود فراموشش کرده
عزیزم بستگی داره که طرف چقدر با منطق با زندگی کنار بیاد چون وقتی کسی که ادمو میذاره میره ارزش فکر کردن نداره و اگر کسی اینو متوجه بشه یعنی این که برای خودش احترام و ارزش قائله و همه ی عشقش رو نثار کسی میکنه که داره با همه ی وجود بهش عشق میورزه . فقط بستگی به خود اون شخص داره .
تو حرف راخته اما در عمل نه:(
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
ببخشید که بازم دارم سرتونو درد میارم ولی من با گفته تون در مورد عاشقی هم موافق نیستم.
دل رحمی ومهربونی در برابر بعضی رفتارا بنظر من ضعفه اون طرفو می رسونه.خوب بهم می خورد مگه مقصر اون بود؟مگه اون خیانت کرده بود؟باید اونم به همون فرد می بخشیدش و می ذاشت تا با اون بره برای همیشه.
من بدبین نیستم واقع بینم .زحمات شما اگرم جواب بده مقطعیه! پس از مدتی شاید طولانی دوباره همه چی از یک طرف شدیدتر از قبل شروع می شه.بعضی خطاها قابل بخشش نیست وسزای خیانت مشخصه چه زن باشه چه مرد.
بنظر شما راه چاره این مرد که از خانومش خیانت دیده و دیگه دوسش نداره ادامه زندگیه؟ مگه آدما چقد زندگی می کننن که بدون عشق و علاقه بخوان ادامه بدن؟؟!!
آیا دونفر که باهم ازدواج می کنن برای ابد محکوم به زندگی باهمن؟؟وقتیکه فهمیدن انتخابشون اشتباه بوده و بدرد هم نمی خورن چاره چیه؟چرا نباید این مرده خانومشو آزاد کنه وخودشم با اون کسیکه دوس داره یه زندگی با عشقو شروع کنه؟؟!!مگه مرده حق زندگی نداره؟
اتفاقا برعکس من معتقدم خانومشونم باید با کسیکه دوس داره بره وزندگی کنه.
اساس شخصیتی آدما هیچوقت تغییر نمی کنه واخلاق یه چیز مطلقه...شاید یه مدت آدم تظاهر به اصلاح کنه ولی در نهایت به همون شخصیت اصلی بر می گرده.
نظرتون در مورد عشق اول برام جالبه.چرا اون شخصو باید بخشید وگذاشت بره ولی دو نفر که فقط از نظر شرعی وروی کاغذمحرمن وهیچ وابستگی قلبی بهم ندارن نباید از هم جدا شن؟
این جمله کلیشه ای که یه نفر اگه خیانت بکنه بازم تکرارش می کنه واقعا خیلی بی ارزشه وبنظر من آدمای منطقی هیچوقت نباید اینو رواج بدن!تو بحث خیانت (یا هرچی که اسمشو می ذارین)علل باید بررسی بشه و مطمئنا اگه علل حل بشه هیچوقت تکرار نخواهد شد.
بن نظر من کسیکه خیانت می کنه نباید هیچوقت برگرده وپشت سرشم نباید نگاه کنه ...

عزیزم:
شما از دیدگاه یه مرد به جدایی نگاه میکنید . من از دیدگاه یه زن که چه اسیبهایی در جامعه میبینه برای همینه که نمیخوام این اتفاق برای اون خانم بیفته باید برای این عملش به حرفهای اون خانم هم گوش کرد که متاسفانه تا حالا موفق نشدم ولی وقتی موفق شدم دلائل اونم میگم بهت شاید اونم حق داشته و خواسته شوهرش رو هوشیار کنه . من مطمئنم اونی که یه طرفه میره به قاضی راضی برمیگرده منم الان دنبال علل هستم وقتی علل منطقی باشه با منطق میشه حلش کرد و اگر علل غیر منطقی باشه خب دیگه اونوقته که راهی جز جدایی نمیمونه
یه پیشنهاد برات دارم حتما بهش گوش کن
کتاب زهیر پائولو کوئلیو رو حتما بخون خیلی نظرت رو در مورد خیانت عوض میکنه منم نظر تو رو داشتم ولی با دیدن واقعیت خیلی چیزا برام عوض شد .
بدترین راه حفظ یک ازدواج، محروم کردن دیگری از آزادیهایش میباشد .
اون دونفر هم محکوم نیستن با هم زندگی کنن اما فکر کن چه بلایی سر یه بچه ی شیرین 3 سال و نیمه میاد ؟
من همه ی جنگم برای اونه و همه ی امیدم به پیروزی برای اونه
بچه های طلاق بچه های نرمالی نخواهند بود
اونا دیگه حق ندارن فقط به خودشون فکر کنن چون بخاطر خودخواهی خودشون بود که موجود دیگه ای رو به این زمین اوردن و حالا باید تقاص خودخواهی خودشون رو خودشون پس بدن نه اون بچه .
اونا حالا به دلیل وجود اون بچه محکومن با هم زندگی کنن وگرنه دلیلی نداشت که برای محکم کردن پایه های زندگیشون یه بچه بیارن تا شاید به تفاهم برسن و حالا که با وجود اون چیزی عوض نشده و بدتر هم شده مجبورن که همدیگه رو تحمل کنن من همه ی دردم همینه
البته دلم برای اون زن هم میسوزه چون تا امروز نشده که درد اونم بدونم مطمئن باش اونم برای خودش داستانهایی داره که تعریف کنه .
من هرگز یک طرفه به کسی حق نمیدم
 
آخرین ویرایش:

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم:
شما از دیدگاه یه مرد به جدایی نگاه میکنید . من از دیدگاه یه زن که چه اسیبهایی در جامعه میبینه برای همینه که نمیخوام این اتفاق برای اون خانم بیفته باید برای این عملش به حرفهای اون خانم هم گوش کرد که متاسفانه تا حالا موفق نشدم ولی وقتی موفق شدم دلائل اونم میگم بهت شاید اونم حق داشته و خواسته شوهرش رو هوشیار کنه . من مطمئنم اونی که یه طرفه میره به قاضی راضی برمیگرده منم الان دنبال علل هستم وقتی علل منطقی باشه با منطق میشه حلش کرد و اگر علل غیر منطقی باشه خب دیگه اونوقته که راهی جز جدایی نمیمونه
یه پیشنهاد برات دارم حتما بهش گوش کن
کتاب زهیر پائولو کوئلیو رو حتما بخون خیلی نظرت رو در مورد خیانت عوض میکنه منم نظر تو رو داشتم ولی با دیدن واقعیت خیلی چیزا برام عوض شد .
بدترین راه حفظ یک ازدواج، محروم کردن دیگری از آزادیهایش میباشد .
اون دونفر هم محکوم نیستن با هم زندگی کنن اما فکر کن چه بلایی سر یه بچه ی شیرین 3 سال و نیمه میاد ؟
من همه ی جنگم برای اونه و همه ی امیدم به پیروزی برای اونه
بچه های طلاق بچه های نرمالی نخواهند بود
اونا دیگه حق ندارن فقط به خودشون فکر کنن چون بخاطر خودخواهی خودشون بود که موجود دیگه ای رو به این زمین اوردن و حالا باید تقاص خودخواهی خودشون رو خودشون پس بدن نه اون بچه .
اونا حالا به دلیل وجود اون بچه محکومن با هم زندگی کنن وگرنه دلیلی نداشت که برای محکم کردن پایه های زندگیشون یه بچه بیارن تا شاید به تفاهم برسن و حالا که با وجود اون چیزی عوض نشده و بدتر هم شده مجبورن که همدیگه رو تحمل کنن من همه ی دردم همینه
البته دلم برای اون زن هم میسوزه چون تا امروز نشده که درد اونم بدونم مطمئن باش اونم برای خودش داستانهایی داره که تعریف کنه .
من هرگز یک طرفه به کسی حق نمیدم
نه ! من از دیدگاهی که اعتقاد داره زن ومرد مساوین دارم به قضیه نگاه می کنم.(چه جوریه که ما درجاهایی که بنفعمونه موافق تساوی هستیم ولی جاهایی که به ضررمونه مرزبندی می کنیم؟؟!)
مگه اون خانوم وقتیکه داشت این کارو می کرد نمی دونست چه عواقبی شاید در انتظارش باشه؟یا شایدم فکر می کردکه شوهرش اونقد ضعیفه که کاری از دستش برنمیاد!(باعرض معذرت)مگه نمی دونست که یه زنه ودر جامعه ای داره زندگی می کنه که در عمل کمترین حق وحقوقو داره؟
بنظر من کسی که این کارو می کنه هر دلیلی که داشته باشه به جایی رسیده که راهی برای برگشت باقی نذاره.
چشم تو اولین فرصت سعی می کنم بخونمش...
جمله قرمز رنگتون خیلی پرمعنیه وکاملا قابل احترامه!ولی می دونین چند درصد زندگیها تو ایران با این روش داره حفظ می شه؟؟!!!(قضیه ما مثه کلاغه می مونه که اومد راه رفتن کبکو یاد بگیره)نه رومی رومی هستیم نه زنگی زنگی!گیج شدیم بخدا...
یعنی فکر می کنین بچه ای که تو همچی خانواده ای بزرگی می شه بچه نرمالیه؟؟خانواده ای که پدر ومادر مثه دوتا غریبه ان ،دائم جروبحث می کنن،ازهم متنفرن،بچه رو بچشم یه مقصر برای ادامه زندگی مشترکشون می بینن و...
مگه نبودن بچه هایی که پدرومادرشون ازهم جدا شدن ولی تو زندگی جدیدشون موفق بودن؟!(البته قبول دارم شرایط سخت تر می شه) چه زیاد بودن بچه هایی که تو خانواده های صمیمی بزرگ شدن وبه انحراف رفتن.این بستگی به اون زندگی داره که در آینده بچه توش می تونه قرار بگیره.
اومدن بچه واسه خودخواهی نیست برای تحکیم پایه های ازدواجه!خوب اینام هدفشون خیر بوده ولی الان می بینن که نتیجه مثبت نبوده و به هدفشون نرسیدن.پس مشکلشون عمیق تر ازاین حرفاست.
آیا تحمل درد مشکلو حل می کنه؟؟مگه شما نبودین که داشتین می گفتین زندگی چقد ارزش داره؟مگه چقد زندگی می کنیم که بخوایم اونم با این شرایط ادامه بدیم؟مگه کم مشکل تو جامعه داریم که تو خونه هم بخوایم با یه مشکل بزرگتر سر کنیم؟
منم نه به مرده حق دادم نه به زنه نه به بچهه!بهمشون حق می دم!
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم:
شما از دیدگاه یه مرد به جدایی نگاه میکنید . من از دیدگاه یه زن که چه اسیبهایی در جامعه میبینه برای همینه که نمیخوام این اتفاق برای اون خانم بیفته باید برای این عملش به حرفهای اون خانم هم گوش کرد که متاسفانه تا حالا موفق نشدم ولی وقتی موفق شدم دلائل اونم میگم بهت شاید اونم حق داشته و خواسته شوهرش رو هوشیار کنه . من مطمئنم اونی که یه طرفه میره به قاضی راضی برمیگرده منم الان دنبال علل هستم وقتی علل منطقی باشه با منطق میشه حلش کرد و اگر علل غیر منطقی باشه خب دیگه اونوقته که راهی جز جدایی نمیمونه
یه پیشنهاد برات دارم حتما بهش گوش کن
کتاب زهیر پائولو کوئلیو رو حتما بخون خیلی نظرت رو در مورد خیانت عوض میکنه منم نظر تو رو داشتم ولی با دیدن واقعیت خیلی چیزا برام عوض شد .
بدترین راه حفظ یک ازدواج، محروم کردن دیگری از آزادیهایش میباشد .
اون دونفر هم محکوم نیستن با هم زندگی کنن اما فکر کن چه بلایی سر یه بچه ی شیرین 3 سال و نیمه میاد ؟
من همه ی جنگم برای اونه و همه ی امیدم به پیروزی برای اونه
بچه های طلاق بچه های نرمالی نخواهند بود
اونا دیگه حق ندارن فقط به خودشون فکر کنن چون بخاطر خودخواهی خودشون بود که موجود دیگه ای رو به این زمین اوردن و حالا باید تقاص خودخواهی خودشون رو خودشون پس بدن نه اون بچه .
اونا حالا به دلیل وجود اون بچه محکومن با هم زندگی کنن وگرنه دلیلی نداشت که برای محکم کردن پایه های زندگیشون یه بچه بیارن تا شاید به تفاهم برسن و حالا که با وجود اون چیزی عوض نشده و بدتر هم شده مجبورن که همدیگه رو تحمل کنن من همه ی دردم همینه
البته دلم برای اون زن هم میسوزه چون تا امروز نشده که درد اونم بدونم مطمئن باش اونم برای خودش داستانهایی داره که تعریف کنه .
من هرگز یک طرفه به کسی حق نمیدم
کارت درسته;) اما اینم هست که بچه تو جو نا اروم بمونه بیشتر دیوونه میشه:cry:
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
نه ! من از دیدگاهی که اعتقاد داره زن ومرد مساوین دارم به قضیه نگاه می کنم.(چه جوریه که ما درجاهایی که بنفعمونه موافق تساوی هستیم ولی جاهایی که به ضررمونه مرزبندی می کنیم؟؟!)
مگه اون خانوم وقتیکه داشت این کارو می کرد نمی دونست چه عواقبی شاید در انتظارش باشه؟یا شایدم فکر می کردکه شوهرش اونقد ضعیفه که کاری از دستش برنمیاد!(باعرض معذرت)مگه نمی دونست که یه زنه ودر جامعه ای داره زندگی می کنه که در عمل کمترین حق وحقوقو داره؟
بنظر من کسی که این کارو می کنه هر دلیلی که داشته باشه به جایی رسیده که راهی برای برگشت باقی نذاره.
چشم تو اولین فرصت سعی می کنم بخونمش...
جمله قرمز رنگتون خیلی پرمعنیه وکاملا قابل احترامه!ولی می دونین چند درصد زندگیها تو ایران با این روش داره حفظ می شه؟؟!!!(قضیه ما مثه کلاغه می مونه که اومد راه رفتن کبکو یاد بگیره)نه رومی رومی هستیم نه زنگی زنگی!گیج شدیم بخدا...
یعنی فکر می کنین بچه ای که تو همچی خانواده ای بزرگی می شه بچه نرمالیه؟؟خانواده ای که پدر ومادر مثه دوتا غریبه ان ،دائم جروبحث می کنن،ازهم متنفرن،بچه رو بچشم یه مقصر برای ادامه زندگی مشترکشون می بینن و...
مگه نبودن بچه هایی که پدرومادرشون ازهم جدا شدن ولی تو زندگی جدیدشون موفق بودن؟!(البته قبول دارم شرایط سخت تر می شه) چه زیاد بودن بچه هایی که تو خانواده های صمیمی بزرگ شدن وبه انحراف رفتن.این بستگی به اون زندگی داره که در آینده بچه توش می تونه قرار بگیره.
اومدن بچه واسه خودخواهی نیست برای تحکیم پایه های ازدواجه!خوب اینام هدفشون خیر بوده ولی الان می بینن که نتیجه مثبت نبوده و به هدفشون نرسیدن.پس مشکلشون عمیق تر ازاین حرفاست.
آیا تحمل درد مشکلو حل می کنه؟؟مگه شما نبودین که داشتین می گفتین زندگی چقد ارزش داره؟مگه چقد زندگی می کنیم که بخوایم اونم با این شرایط ادامه بدیم؟مگه کم مشکل تو جامعه داریم که تو خونه هم بخوایم با یه مشکل بزرگتر سر کنیم؟
منم نه به مرده حق دادم نه به زنه نه به بچهه!بهمشون حق می دم!

من با همه ی حرفات موافقم
خودم هم قبولشون دارم اما بهش گفتم مگه انتخاب خودتون نبوده ؟ مگه کسی زورتون کرده بود که با هم ازدواج کنین گفت پیشنهاددادن و ما هم به توافق رسیدیم و ازدواج کردیم تازه 2سال هم عقد بودیم و توی این 2 سال هم مشکل داشتیم
گفتم پس همون موقع باید جدا میشدین نه حالا حتما اونموقع بچه گانه فکر کردین چون زیر یه سقف نیستین مشکل دارین گفت اره دقیقا همین فکر رو کردیم و گفتم این احمقانه ترین فکریه که میشه کرد چون مشکل اگه قبل از زیر یه سقف بودن وجود داشته باشه مطمئنا بعد از رفتن زیر یه سقف صد برابر میشه.
پس حالا این دوتا مجبورن تاوان حماقتشون رو با زندگی کردن با هم بدن و خدا رو شکر مشکلشون رو جلوی بچه رو نمیکنن و خودشون رو بخاطر اون کنترل میکنن البته بیشتر اقا اینکار رو میکنه و سعی میکنه محیط ارومی برای بچه اش ایجاد کنه اینو حداقل درک میکنن و این خیلی خوبه
همین میتونه بهونه ی خوبی باشه واسه ادامه دادن .
و من به شدت دارم از این موضوع استفاده میکنم در حال حاضر هم این اقا یه گوش میخواست که بشنوه و تخلیه بشه که من هستم و خیلی ارومتر از قبل شده و مطمئنا وقتی شاکیه و با من درد دل میکنه دیگه با اعصاب راحتتری میره خونه و پی زن و بچه اش .
کتاب زهیر رو حتما بخون فوق العاده است من تا بحال 3 بار خوندمش دیدگاهت رو نسبت به زندگی عوض میکنه و خیلی راحتتر به مسائل فکر میکنی . فراموش نکن اولین فرصت رو هم بذار واسه همین الان هر چه زودتر بری سراغش به نفعته . کمی کتاب سنگینیه اما با توجه به دیدگاه تو و سطح درکی که داری مطمئنم خیلی چیزا ازش یاد میگیری .
موفق باشی دوستم
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
اولين باري كه من عاشق شدم 5 سال پيش بودجشن عقد پسرخالم بود دوست پسرخالمم دعوت بود اومد ابراز علاقه كرد به مامانمم گفت كه منو دوست داره منم قبول كردم 1 سال باهم بوديم تا اينكه به دلايلي بينمون بهم خورد .ديگه ازش خبرنداشتم تا .1388/25 اسفند والان نامزد كرديم باهم.عشق خيلي زيبا است خيلي


برات آرزوی خوشبختی میکنم و امیدوارم همیشه عاشق باشی و هرگز این جمله یادت نره که گفتی عشق خیلی زیباست و سعی کنی همیشه زیبا نگه داری کنی ازش چون عشق همونقدر که زیباست همونقدر هم شکننده است و اسیب پذیر. پس با پوچی ها و خواسته های نامعقول و توقعات بیجا و گاهی نبخشیدنها ذره ذره بهش ترک واردنکنیم و بجاش با ارامش و بخشش بزرگتر و زیبا ترش کنیم
برات آرزو میکنم که به قشنگترین لحظات زندگی که در ذهنت داری برسی و همیشه شاد باشی و عاشق .
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
کارت درسته;) اما اینم هست که بچه تو جو نا اروم بمونه بیشتر دیوونه میشه:cry:


;)اختیار دارین عزیزم
اینا فقط حکم وظیفه رو داره و هر انسانی که بویی از انسانیت برده باشه و به یه چیزی مثل وجدان اعتقاد داشته باشه میدونه که وظیفه اش چیه وقتی کمکی ازت بر میاد و انجام ندی اون زمانه که باید به انسان بودنت شک کنی
گل من :
من همه ی تلاشم و اعصابی که داره ازم خورد میشه واسه برقراری اون جو ارومه واسه اون بچه
این کاری که من دارم میکنم با توجه به مشکلات عدیده ای که توی زندگی شخصی خودم دارم فوق العاده انرژی و اعصاب از من گرفته . فکر کن که تهش هم نتیجه نده :confused::razz:
مطمئن باش میرم بالای برج میلاد و خودم رو پرت میکنم پایین :surprised:
پس باید به نتیجه برسه که میرسونمش همه جوره هم پاش واستادم و تا امروز نشده بخوام کاری رو بکنم و موفق نشم هرچی خواستم رو به سرانجام رسوندم اینم میرسونم فقط برام دعا کن;):gol:;):gol:
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با همه ی حرفات موافقم
خودم هم قبولشون دارم اما بهش گفتم مگه انتخاب خودتون نبوده ؟ مگه کسی زورتون کرده بود که با هم ازدواج کنین گفت پیشنهاددادن و ما هم به توافق رسیدیم و ازدواج کردیم تازه 2سال هم عقد بودیم و توی این 2 سال هم مشکل داشتیم
گفتم پس همون موقع باید جدا میشدین نه حالا حتما اونموقع بچه گانه فکر کردین چون زیر یه سقف نیستین مشکل دارین گفت اره دقیقا همین فکر رو کردیم و گفتم این احمقانه ترین فکریه که میشه کرد چون مشکل اگه قبل از زیر یه سقف بودن وجود داشته باشه مطمئنا بعد از رفتن زیر یه سقف صد برابر میشه.
پس حالا این دوتا مجبورن تاوان حماقتشون رو با زندگی کردن با هم بدن و خدا رو شکر مشکلشون رو جلوی بچه رو نمیکنن و خودشون رو بخاطر اون کنترل میکنن البته بیشتر اقا اینکار رو میکنه و سعی میکنه محیط ارومی برای بچه اش ایجاد کنه اینو حداقل درک میکنن و این خیلی خوبه
همین میتونه بهونه ی خوبی باشه واسه ادامه دادن .
و من به شدت دارم از این موضوع استفاده میکنم در حال حاضر هم این اقا یه گوش میخواست که بشنوه و تخلیه بشه که من هستم و خیلی ارومتر از قبل شده و مطمئنا وقتی شاکیه و با من درد دل میکنه دیگه با اعصاب راحتتری میره خونه و پی زن و بچه اش .
کتاب زهیر رو حتما بخون فوق العاده است من تا بحال 3 بار خوندمش دیدگاهت رو نسبت به زندگی عوض میکنه و خیلی راحتتر به مسائل فکر میکنی . فراموش نکن اولین فرصت رو هم بذار واسه همین الان هر چه زودتر بری سراغش به نفعته . کمی کتاب سنگینیه اما با توجه به دیدگاه تو و سطح درکی که داری مطمئنم خیلی چیزا ازش یاد میگیری .
موفق باشی دوستم
آدما همیشه احتمال اشتباه دارن مگه خودتون نگفتین؟راه حل چیه؟موندن و سوختن؟!
خوب اینا از همون اول هر کاری که کردن بخاطر کم کردن اختلافاتشون بوده حالا شایدم اشتباه کردن ولی بازم به توافق نرسیدن....
آیا آدما بخاطر یه اشتباه باید کل زندگی شونو فنا کنن؟یعنی دیگه هیچ راه برگشتی براشون نیست؟یعنی زندگی اینقد تلخه؟
من فکر کنم خانومشون از همون اول از ترفندهای زنانه استفاده کردن و ایشونو تا اینجا آوردن!
در مورد توصیه تونم چشم...
 

M&SH

عضو جدید
برات آرزوی خوشبختی میکنم و امیدوارم همیشه عاشق باشی و هرگز این جمله یادت نره که گفتی عشق خیلی زیباست و سعی کنی همیشه زیبا نگه داری کنی ازش چون عشق همونقدر که زیباست همونقدر هم شکننده است و اسیب پذیر. پس با پوچی ها و خواسته های نامعقول و توقعات بیجا و گاهی نبخشیدنها ذره ذره بهش ترک واردنکنیم و بجاش با ارامش و بخشش بزرگتر و زیبا ترش کنیم
برات آرزو میکنم که به قشنگترین لحظات زندگی که در ذهنت داری برسی و همیشه شاد باشی و عاشق .
عزيز دلم ممنونم ازت وقول ميدم به نصيحت هاي زيبايت گوش وعمل كنم
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
عزيز دلم ممنونم ازت وقول ميدم به نصيحت هاي زيبايت گوش وعمل كنم

عزیزم من خیلی کوچیکتر از اونم که نصیحت کنم تنها چیزی که من دارم بیان میکنم واقعیتهایی هستن که با چشم خودم دیدم و چون همیشه با دقت به همه چی فکر میکنم و نگاه میکنم و عبرت میگیرم بنابراین میگم تا شاید برای دیگران هم تجربه خوبی بشه .
ما اونقدر زنده نمیمونم که همه چیز رو تجربه کنیم پس چه خوبه که از تجربیات دیگران هم استفاده کنیم .
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: M&SH

proof

عضو جدید
من بعید می دونم این چیزی باشه که کسی بتونه فراموشش کنه!!
منم مثله همه یادمه خیلی حال خوبیه که بدونی یکی خیلی دوستت داره بهتر از اون اینه که تو هم دوسش داشته باشی، اما متأسفانه اون موقع از عشق ترسیدم ،فکر کردم که خیلی کوچیکم و برای این حرفا زوده. اون ماجرا با اینکه اون آدم خیلی وفادار بود بعد از سه چهار سال تموم شد و...

من هنوزم از عشق می ترسم:(
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
من بعید می دونم این چیزی باشه که کسی بتونه فراموشش کنه!!
منم مثله همه یادمه خیلی حال خوبیه که بدونی یکی خیلی دوستت داره بهتر از اون اینه که تو هم دوسش داشته باشی، اما متأسفانه اون موقع از عشق ترسیدم ،فکر کردم که خیلی کوچیکم و برای این حرفا زوده. اون ماجرا با اینکه اون آدم خیلی وفادار بود بعد از سه چهار سال تموم شد و...

من هنوزم از عشق می ترسم:(

منم همین فکر رو میکردم و فکر میکردم خیلی کوچیکیم و به زودی از خاطرمون میره ولی نمیدونم چرا از یاد من رفت و از یاد اون نه ؟
 

loe kan

عضو جدید
من یادمه.....ولی خیلی در حقش نامردی کردم.....بچه بودم مغرور بودم اساسی....
نمیفهمیدم که یه روز سره خودم میاد......
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
من یادمه.....ولی خیلی در حقش نامردی کردم.....بچه بودم مغرور بودم اساسی....
نمیفهمیدم که یه روز سره خودم میاد......

خوبه که حداقل وجدان داری و میگی خیلی ها هستن که اینکار رو میکنن اما به روی خودشون هم نمیارن و وقتی ضربه اش رو هم میخورن نمیفهمن که از کجا دارن میخورن . این که بدونی و بفهمی خیلی مهمه و من خوشحالم که هنوز روزگار اون ادم باحالاشو تو خودش قورت نداده و ادمایی مثل تو هنوز هستن :gol::gol::gol:
 

reza.izadi

عضو جدید
مگه میشه فراموشش کرد.
اسمش سحر بود.
ساکن مشهد.
5 سال دنبالش بودم ولی هیچوقت جوابمو نداد.
دریغ از یک کلمه حرف
هنوزه که هنوزه دوستش دارم و از خدا براش بهترین اروز رو دارم.
سحر جان مواظب خودت باش
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
مگه میشه فراموشش کرد.
اسمش سحر بود.
ساکن مشهد.
5 سال دنبالش بودم ولی هیچوقت جوابمو نداد.
دریغ از یک کلمه حرف
هنوزه که هنوزه دوستش دارم و از خدا براش بهترین اروز رو دارم.
سحر جان مواظب خودت باش

خوشحالم از اینکه جواب نگرفتین اونقدر دلتون پاک هست که هنوزم براش دعای خیر کنین
مطمئن باشین با دعای خیر در مورد دیگران بهترینها برای خودتون پیش میاد .
حتما مصلحت شما در همین بوده
موفق باشید دوست عزیز
 

leila2204

عضو جدید
آره يادمه چند سال منو به بازي گرفت و خيلي به خاطرش اذيت شدم...نمي دونم چرا همه چي رو تموم كرد اون 10 سال ازم بزرگتر بود و شنيدم كه گفته به خاطر من همه چي رو تموم كرده ولي بهتر بود درست و منطقي همه چي رو بهم توضيح مي داد...الان 7 ساله ازش بيخبرم ...البته نه كاملا چون فاميله و به هر حال هر از گاهي چيزايي ميشنونم ازش...هم من و هم اون ازدواج كرديم...با كسي ازدواج كرد كه رقيب من تو دوست داشتنش بود...البته اون اول اظهار عشق كرد و من تا 2 سال ازش متنفر بودم به معناي واقعي... ولي كم كم ازش خوشم اومد..نمي دونم حتما صلاح من همين بوده ولي هيچوقت فراموشش نميكنم.​
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
آره يادمه چند سال منو به بازي گرفت و خيلي به خاطرش اذيت شدم...نمي دونم چرا همه چي رو تموم كرد اون 10 سال ازم بزرگتر بود و شنيدم كه گفته به خاطر من همه چي رو تموم كرده ولي بهتر بود درست و منطقي همه چي رو بهم توضيح مي داد...الان 7 ساله ازش بيخبرم ...البته نه كاملا چون فاميله و به هر حال هر از گاهي چيزايي ميشنونم ازش...هم من و هم اون ازدواج كرديم...با كسي ازدواج كرد كه رقيب من تو دوست داشتنش بود...البته اون اول اظهار عشق كرد و من تا 2 سال ازش متنفر بودم به معناي واقعي... ولي كم كم ازش خوشم اومد..نمي دونم حتما صلاح من همين بوده ولي هيچوقت فراموشش نميكنم.​

امیدوارم که الان خوشبخت باشی و از زندگیت راضی .
حتما مصلحت در همین بوده و خیری در این اتفاق بوده ما هرگز نمیدونیم پشت مسائلی که برامون پیش میاد چه خیری نهفته است که ما فقط شرش رو میبینیم
برات ارزوی شادی و سربلندی میکنم
موفق باشی دوستم
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
آدما همیشه احتمال اشتباه دارن مگه خودتون نگفتین؟راه حل چیه؟موندن و سوختن؟!
خوب اینا از همون اول هر کاری که کردن بخاطر کم کردن اختلافاتشون بوده حالا شایدم اشتباه کردن ولی بازم به توافق نرسیدن....
آیا آدما بخاطر یه اشتباه باید کل زندگی شونو فنا کنن؟یعنی دیگه هیچ راه برگشتی براشون نیست؟یعنی زندگی اینقد تلخه؟
من فکر کنم خانومشون از همون اول از ترفندهای زنانه استفاده کردن و ایشونو تا اینجا آوردن!
در مورد توصیه تونم چشم...
:gol::gol::gol:
سلام دوست خوبم :
خیلی متاسفم که جواب این تاپیک رو ندادم یعنی در واقع اینجا ثبت نشده چون تا جایی که یادم میاد جواب داده بودم و ممنونم از این که یاد اوری کردی و خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم اونقدر برات ارزشمند هست که جواب منو بدونی .
اول از همه اینو بگم که هیچ دلیلی نداره که همه ی گفته ها و نقطه نظر ها و ایده های من درست باشه بنابراین اصلا بهشون بسنده نکن چون همه چیز را فقط همگان دانند و من خیلی کوچکتر از اونی هستم که بگم حرفام کاملا درسته .
عزیزم در مورد این زن و شوهر باید بگم که :
همیشه خراب کردن خیلی اسونه و هر لحظه که اراده کنی میتونی بزنی همه چیز را داغون کنی اما اباد کردن و از نو ساختن و بخشیدن کار هر کسی نیست بنابراین این دوتا برای خراب کردن همیشه فرصت دارن پس در درجه اول باید کمک کرد تا بسازن نه این که بسوزن و بسازن ادما همیشه قابلیت تغییر پذیری رو دارن بنابراین باید کمک کرد تا خودشون رو تغییر بدن و از نو بسازن و اگر این اتفاق بیفته و هر کدوم بفهمن که باید ((نیم من)) باشن تا زندگی به زیبایی پیش بره نصف مشکلاتشون حل میشه .من فقط دارم تلاش میکنم که هر دوشون رو از ((من)) بودن در بیارم و اینو متوجه بشن که در یک زندگی مشترک با دوتا(( نیم منه)) که میشه یه(( من)) رو ساخت و درست زندگی کرد .
احتمال این که این دو نفر هم اشتباه کرده باشن هست اما زمانی باید تصمیم به جدایی میگرفتن که پای بچه ای در میون نبود و حالا اول باید سعی کنن تا همه چیز رو روبراه کنن و اگر موفق نشدن اونوقته که میتونن تصمیم نهایی رو گرفت .
به نظر من طلاق اخرین راهه و قبل از نابود کردن باید همه ی راهها رو رفت تا بعد از جدایی وقتی به عواقب اون رسیدن نگن کاش فلان راه رو هم رفته بودم یا کاش فلان کار رو هم کرده بودم شاید درست میشد و زندگیم پا بر جا میموند .
قبل از اینکه افسوسی برای گذشته بخوریم بهتره که تا در همون گذشته که حال الانه هستیم، تصمیم بگیریم اباد کنیم و با یه تصمیم سر سر ی و از روی بغض و کینه و عصبانیت یه عمر افسوس رو برای خودمون به ارمغان نیاریم .
طوری زندگی نکنیم که افسوس چیزهای از دست رفته رو بخوریم و همیشه به گذشته با دید خوب نگاه کنیم و این که جای هیچ اهی براش نگذاشته باشیم .
امیدوارم که تونسته باشم تو رو به منظورت برسونم
موفق باشی و شاد
بازم از اهمیتی که دادی ممنونم
 

سمندون

عضو جدید
:gol::gol::gol:
سلام دوست خوبم :
خیلی متاسفم که جواب این تاپیک رو ندادم یعنی در واقع اینجا ثبت نشده چون تا جایی که یادم میاد جواب داده بودم و ممنونم از این که یاد اوری کردی و خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم اونقدر برات ارزشمند هست که جواب منو بدونی .
اول از همه اینو بگم که هیچ دلیلی نداره که همه ی گفته ها و نقطه نظر ها و ایده های من درست باشه بنابراین اصلا بهشون بسنده نکن چون همه چیز را فقط همگان دانند و من خیلی کوچکتر از اونی هستم که بگم حرفام کاملا درسته .
عزیزم در مورد این زن و شوهر باید بگم که :
همیشه خراب کردن خیلی اسونه و هر لحظه که اراده کنی میتونی بزنی همه چیز را داغون کنی اما اباد کردن و از نو ساختن و بخشیدن کار هر کسی نیست بنابراین این دوتا برای خراب کردن همیشه فرصت دارن پس در درجه اول باید کمک کرد تا بسازن نه این که بسوزن و بسازن ادما همیشه قابلیت تغییر پذیری رو دارن بنابراین باید کمک کرد تا خودشون رو تغییر بدن و از نو بسازن و اگر این اتفاق بیفته و هر کدوم بفهمن که باید ((نیم من)) باشن تا زندگی به زیبایی پیش بره نصف مشکلاتشون حل میشه .من فقط دارم تلاش میکنم که هر دوشون رو از ((من)) بودن در بیارم و اینو متوجه بشن که در یک زندگی مشترک با دوتا(( نیم منه)) که میشه یه(( من)) رو ساخت و درست زندگی کرد .
احتمال این که این دو نفر هم اشتباه کرده باشن هست اما زمانی باید تصمیم به جدایی میگرفتن که پای بچه ای در میون نبود و حالا اول باید سعی کنن تا همه چیز رو روبراه کنن و اگر موفق نشدن اونوقته که میتونن تصمیم نهایی رو گرفت .
به نظر من طلاق اخرین راهه و قبل از نابود کردن باید همه ی راهها رو رفت تا بعد از جدایی وقتی به عواقب اون رسیدن نگن کاش فلان راه رو هم رفته بودم یا کاش فلان کار رو هم کرده بودم شاید درست میشد و زندگیم پا بر جا میموند .
قبل از اینکه افسوسی برای گذشته بخوریم بهتره که تا در همون گذشته که حال الانه هستیم، تصمیم بگیریم اباد کنیم و با یه تصمیم سر سر ی و از روی بغض و کینه و عصبانیت یه عمر افسوس رو برای خودمون به ارمغان نیاریم .
طوری زندگی نکنیم که افسوس چیزهای از دست رفته رو بخوریم و همیشه به گذشته با دید خوب نگاه کنیم و این که جای هیچ اهی براش نگذاشته باشیم .
امیدوارم که تونسته باشم تو رو به منظورت برسونم
موفق باشی و شاد
بازم از اهمیتی که دادی ممنونم
چه کمپیدا شدی؟:surprised:
 

solar flare

مدیر بازنشسته
اصلا نمیشه گفت البته به نظر من
آخه پسرا یا عاشق میشن و نمیگن که دوستت دارم و یا سر کار میذارن الکی میگن دوستت دارم واسه همین نمیشه گفت
البته من از وقتی یادم میاد همه بهم گفتم پسر عمه ام دوسم داره تا الان اما هیچ عکس العملی از خودش نمیبینم
واسه همینه که میگم نمیشه گفت
 

mehdix622

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق کی بودم رو نمیگم ولی
اولین عشقم رو خوب یادمه من هنوزم جای زخمش مونده به خاطرش 3 سال از زندگیم هدر شد
خواست شوهر کنه گفتم نکن ازت 12 بزرگتره گفت به خاطر خودت میگی بچه دار شد بعدشم شوهرش بهش اینها رو داد و رفت: مهرش 14 تا سکه بچش که دختر بود
الانم نمیدونم کجاست ولی خوب دیگه گذشته
من هم باید به زندگیم برسم 3 سال براش بسه مگهنه؟ کسی نظره دیگه ای داره؟
 
بالا