دانشگاه علم و صنعت ایران

وضعیت
موضوع بسته شده است.

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا که!

واقعا که!

این سؤال منم هست


و سوال من؟

سلام
بچه ها کجایید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا دیگه تاپیک حس قدیم نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟
فرزاد .علی........بچه های جدید........چرا تاپیک شادی و خنده سابق نداره؟؟؟؟؟؟/

می بینی سارا جون!من که چند بار گفتم اینا معلوم نیست دارند چی کار می کنند.مشکوک میزنند!!!
بی انرژی هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!:mad::mad::mad:
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
بچه ها کجایید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا دیگه تاپیک حس قدیم نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟
فرزاد .علی........بچه های جدید........چرا تاپیک شادی و خنده سابق نداره؟؟؟؟؟؟/

چون من نبودم ;):D

این سؤال منم هست

و سوال من؟



می بینی سارا جون!من که چند بار گفتم اینا معلوم نیست دارند چی کار می کنند.مشکوک میزنند!!!
بی انرژی هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!:mad::mad::mad:

ولی غمصه نخورید که خودم اومدم:cool:;)

سلام به همگی، خوبید؟
 

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چون من نبودم ;):D


ولی غمصه نخورید که خودم اومدم:cool:;)

سلام به همگی، خوبید؟
سلام گوگولي
خوبي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انرژي بده يه خورده...........:gol:
طيبه فكر كنم دوباره بايد قلبهام بيارم نظرت چيه؟؟؟؟؟؟
 

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب عزيز دل ما طيبه خانم كه نظرشون مثبت بود ..........
پس بگيريد كه اومد .............



تو هواي بهاري چي مي چسبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
!

!

سلام گوگولي
خوبي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انرژي بده يه خورده...........:gol:
طيبه فكر كنم دوباره بايد قلبهام بيارم نظرت چيه؟؟؟؟؟؟

منم می خوام خانم خانما!بخش خانمی شده ها!:biggrin::biggrin::biggrin:

چون من نبودم ;):D

اون که 100 البته.به به خانم.خوش تریف آوردید.قدم رو چشم ما گذاشتید.بکشم؟



ولی غمصه نخورید که خودم اومدم:cool:;)

سلام به همگی، خوبید؟

سلام به روی ماهت!به انرژی زیادت!
 

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه اشتباه نکنم پیشنهاد خود شماها بود که
هیچ شوخی ای در کار نباشه تا از
عواقب احتمالیش جلوگیری بشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مهندس كدوم پيشنهاد ..........
تو هواي بهار خنده و تفريح و سرمستي مي چسبه ..........:gol:
شوخي در حد معمولش برا خندوندن كه بد نيست ............;)
 

htaheri

عضو جدید
50 مزیت مرد بودن

1-اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمیگذارند از قبیل آهو ،غزال ، پروانه ، شاپرک و موارد دیگر که اینجا جاش نیست
2-در عروسی میتونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید
3-میتونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید و بعد بگید مد روزه
4-از ترس اینکه کسی سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قایم نمیکنید
5-مطمئنا استهلاک فک شما به مراتب کمتر است
6- مدل لباس دختر شمسی خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نمیکنه
7-در موقع استرس هیچوقت ناخنهای خود را نمیجوید
8-هفته ای دو بار شکست عشقی نمیخورید!

9-لازم نیست از 18 سالگی موهای سرتون رو رنگ کنید چون موهای جوگندمی خیلی هم به شما می足آد
10- فقط شما میتونید برید استادیوم
11- خودتون پنچری ماشینتونو میگیرید
12-لازم نیست با قرار دادن انواع جکهای هیدرولیک و غیر هیدرولیک در پاشنه کفش قدتون رو افزایش بدید
13- میتونید تمام روز بادوستانتون برید کوه و وقتی برمیگردید خونه برای خانمتون تعریف کنید که چه روز پرکاری داشتید
14- موقع خواستگاری به هیچ وجه نگران بر هم خوردن تعادل سینی چای نیستید
15- از دیدن کله پاچه دچار تشنج نمی شید
16- هیچ کس از اینکه دست پخت افتضاحی دارید به شما ایراد نمیگیره
17- فقط شمایید که لذت تماشا کردن فوتبال یوونتوس- بارسلونا را با گزارش عادل فردوسی پور درک میکنید
18- فقط شمایید که میتونید لذت تکچرخ زدن با CG رو تجربه کنید
19- میتونید با خط ریشتون بیش از 12000 اثر هنری خلق کنید
20- به طلا و جواهرات دیگران در حالی که دارید از حسادت منفجر میشید نگاه نمیکنید
21- تو عروسی ها لازم نیست چند تن زنجیر از خودتون آویزون کنید که تازه دیگران ازتون بپرسند بدلییییییه ؟
22- سر سفره عقد لازم نیست برید گل بچینید و گلاب بیارید و نون بگیرید و اینا...
23- در حالی که خواهرتون باید بمونه خونه و آشپزی یاد بگیره شما میرید بیرون و گل کوچیک بازی میکنید
24- لازم نیست آدرس تمام مزون ها، پاساژها ،بوتیک ها و مراکز لاغری شهرتون رو حفظ باشید
25- اگه تو خیابون تویوتا کمری جلوی پاتون نگه نداشت به راحتی سوار یه پیکان میشید
26- لازم نیست همیشه جای جورابهای همسرتون رو حفظ باشید
27- فقط شما میتونید سه ساعت تمام برنامه نود رو با دوستاتون تفسیر کنید
28- لازم نیست روزی چهار بار مثل آمپول ب کمپلکس سریالهای بی سر و ته وطنی رو تماشا کنید
29- لازم نیست سالی یه بار زاویه دماغتون رو نسبت به افق تغییر بدید
30- میتونید حتی تا محل کارتون رو هم با دوچرخه طی کنید و کسی اونجوری به شما نگاه نکنه
31- میتونید راحت رو صندلی های جلوی اتوبوس بشینید و در عقب دود نخورید(البته این اتوبوس های BRTاین قضیه رو خرابش کرد)
32- میتونید با شلوارک و رکابی راحت تا سر کوچه برید
33- خیالتون راحته که هرگز یک خواهر شوهر (و ایضا جاری) که مدام رو اعصابتون رزم آیش برقرار کنه ندارید
34- لباسهاتون ظرف 48 ساعت دلتون رو نمیزنه
35- در زیر گرمای نابود کننده تابستون خیلی راحت با یه آستین کوتاه میایید بیرون
36- نیازی ندارید هر روز که از خواب پا میشید تا ساعت 6 بعدازظهر رو جلوی آیینه با خودتون ور برید
37- نیازی نیست سه چهارم عمرتون رو توی کلاسهای آشپزی ،خیاطی، گلدوزی، آموزش فال شیرموز و تقویت اعتماد به نفس در 3/0 ثانیه بگذرانید
38- نیازی نیست داخل کیفتون به تعداد رنگهای یک LCD لنز چشم داشته باشید(رنگهای LCD معمولا بالای 16 میلیون میباشد)
39- اگه به انواع فنون حرکات موزون آشنا نبودید هیچ اشکالی نداره
40- فقط شما میفهمید که یک 206 اسپرت خفن چقدر زیباست
41- بدون اینکه کسی بهتون چیزی بگه میتونید ساعتها پلی استیشن بازی کنید
42- با دیدن سوسک و موش و امثالهم اجدادتون از گور در نمیایند و جلوتون رژه نمیروند
43- فرق CD رو با بشقاب میوه خوری متوجه میشید
44- با یک سرماخوردگی سه ماه در CCU بیمارستان بستری نخواهید شد
45- میتونید یه جوک بامزه تعریف کنید بدون اینکه خودتون قبل از همه دو ساعت تمام بهش بخندید
46- روی در هیچ مغازه ای ننوشته اند که از پذیرفتن آقایانی که شئونات اسلامی را رعایت نکنند معذوریم(بس که محجوب هستند آخه)
47- داشتن ریش پروفسوری از ویژگی های بسیار ممتاز است که مخصوص شما آقایان میباشد
48- فقط شما میتونید کت و شلوار بپوشید و کروات بزنید و کلی خوشتیپ بشید
49- بیش از 60 درصد رشته های مهندسی رو شما به خودتون اختصاص دادید(دیگه از این با کلاس تر؟)
50- و در نهایت اینکه میتونید تو خیابون از هر کس که دلتون خواست بپرسید ساعت چنده؟
 

htaheri

عضو جدید
دروغ های مادرم ...


داستان من از زمان تولّدم شروع میشود.
تنها فرزند خانواده بودم؛ سخت فقیر بودیم و تهی

دست و هیچگاه غذا به اندازهء کافی نداشتیم.
روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم.
مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت
و گفت،:"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم." و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.
زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام می

کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می‏رفت.
مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند. به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت.
شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.
مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا میکرد و می

خورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است.
ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند. امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:
"بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمی

دانی که من ماهی دوست ندارم؟"
و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.
قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه می

رفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم.
مادرم به بازار رفت و با لباس فروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانم

ها بفروشد و در ازاء آن مبلغی دستمزد بگیرد.
شبی از شب

های زمستان، باران می‏بارید. مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم.
از منزل خارج شدم و در خیابانهای مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست دارد و به در منازل مراجعه می

کند. ندا در دادم که، "مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است و هوا سرد. بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح." لبخندی زد و گفت:"پسرم، خسته نیستم." و این دفعه سومی بود که مادرم به من دروغ گفت.
به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام می

رسید. اصرار کردم که مادرم با من بیاید.
من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیر آفتاب سوزان، منتظرم ایستاد.
موقعی که زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم.
مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد. در دستش لیوانی شربت دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم. از بس تشنه بودم لاجرعه سر کشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان، گوارای وجود" می‏گفت.
نگاهم به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، "مادر بنوش."
گفت: "پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم." و این چهارمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
بعد از درگذشت پدرم، تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوه

زنی که تمامی مسئولیت منزل بر شانهء او قرار گرفت.
می‏بایستی تمامی نیازها را برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم. عموی من مرد خوبی بود و منزلش نزدیک منزل ما. غذای بخور و نمیری برایمان می‏فرستاد.
وقتی مشاهده کرد که وضعیت ما روز به روز بدتر می‏شود، به مادرم نصیحت کرد که با مردی ازدواج کند که بتواند به ما رسیدگی نماید، چه که مادرم هنوز جوان بود.
امّا مادرم زیر بار ازدواج نرفت و گفت:"من نیازی به محبّت کسی ندارم..." و این پنجمین دروغ او بود.
درس من تمام شد و از مدرسه فارغ

التّحصیل شدم.
بر این باور بودم که حالا وقت آن است که مادرم استراحت کند و مسئولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید. سلامتش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمی‏توانست به در منازل مراجعه کند. پس صبح زود سبزی

های مختلف می‏خرید و فرشی در خیابان می‏انداخت و می‏فروخت.
وقتی به او گفتم که این کار را ترک کند که دیگر وظیفهء من بداند که تأمین معاش کنم. قبول نکرد
و گفت:"پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازهء کافی درآمد دارم." و این ششمین دروغی بود که به من گفت.
درسم را تمام کردم و وکیل شدم. ارتقاء رتبه یافتم. یک شرکت آلمانی مرا به خدمت گرفت.
وضعیتم بهتر شد و به معاونت رئیس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من روی کرده است.
در رؤیاهایم آغازی جدید را می‏دیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود.
به سفرها می‏رفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند.
امّا او که نمی‏خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت:"فرزندم، من به خوش‏گذرانی و زندگی راحت عادت ندارم."
و این هفتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید.
به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور می‏توانستم نزد او بروم که بین من و مادر عزیزم شهری فاصله بود.
همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم. دیدم بر بستر بیماری افتاده است.
وقتی رقّت حالم را دید، تبسّمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همهء اعضاء درون را می‏سوزاند.
سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که من می

‏شناختم.
اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداری من بر آمد
و گفت:"گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمی

کنم." و این هشتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود.
جسمش از درد و رنج این جهان رهایی یافت.
این سخن را با جمیع کسانی میگویم که در زندگی

شان از نعمت وجود مادر برخوردارند.
این نعمت را قدر بدانید قبل از آن که از فقدانش محزون گردید.
این سخن را با کسانی می

گویم که از نعمت وجود مادر محرومند.
همیشه به یاد داشته باشید که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل کرده است و از خداوند متعال برای او طلب رحمت و بخشش نمایید.
مادر دوستت دارم. خدایا او را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت پرورش خود قرار داد
 

htaheri

عضو جدید
آقایان در سن ١٤ تا ١٧ سال مانند کشور کره شمالی هستند:


قدرتی ندارند ولی ادعای قدرت و سرکشی می‌کنند.


در سن ١٨ تا ١٩ سالگى، مثل هندوستان هستند:
برای زندگی کردن ٤ راه پیش روی خود می‌بینند. یا کنکور یا سربازی، به عبارت بهتر (آشخوری) یا بیشتر مواقع عاشق ميشن و تا صبح واسه عشقشون شعر میگن و یا پایان زندگی و مرگ.
در سن ٢٠ تا ٢٧ سالگى، مانند کانادا هستند:
بسیار خون گرم و مهربان اوج جوانی، زیبا و دلربا، برای هر دختری خیلی زود ویزای پذیرش صادر می‌کنند. در این دوران در تمام مدت از طرف جنس مخالف زیر نظر هستن و برایشان دام‌های زیادی گسترانده شده است.
بین سن ٢٧ تا ٣٢ سالگى، مانند ترکیه هستند:
بدین معنا که در دام گرفتار شده‌اند و فقط به حرف رئیس بزرگ که همان خانومشان باشد گوش می‌دهند. پر از عشق.
در سن ٣٢ تا ٤٠ سالگى، مثل ژاپن هستند:
کاملا کاری شده‌اند. آینده روشن را در فعالیت شبانه روزی می‌بینند.
بین ٤٠ تا ٥٠ سالگى، مانند روسیه هستند:
بسیار پهناور، آرام و بسیار قدرتمند در جامعه و به عنوان راهنما و حلال مشکلات.
در سن ٥٠ تا ٦٥ سالگى، مانند کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق هستند:
با یک گذشته درخشان و بدون آینده.
بعد از ٦٥ سالگى، شبیه عربستان هستند:
همگان فقط به خاطر مال و ثروت به آنها احترام می‌گذارند.
 

htaheri

عضو جدید
شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "

آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"

بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "

نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "

نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
!

!

من علم و صنعتي نبودم
ولي خيلي دوست دارم واسه فوق برم علم و صنعت
در كل علم و صنعت رو دوست دارم

سلام دوست عزیز
ایشالا که میری!علم و صنعت هم شما رو دوست داره.حالا که اومدی خودتو بیشتر معرفی کن!
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
مزیت زن بودن

مزیت زن بودن


1-اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمیگذارند از قبیل آهو ،غزال ، پروانه ، شاپرک و موارد دیگر که اینجا جاش نیست
2-در عروسی میتونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید


و اما گوشه ای از
مزیت های زن بودن:

اول از همه و مهمتر از همه:


يادت باشه كه خداوند، تمام جهان رو به خاطر بركت وجود يك زن آفريد. (حضرت فاطمه زهرا)




هيچ وقت مجبور نيستي به تعداد موهاي سرت و با هزار نذر و نياز بري خواستگاري. كافيه فقط يه "بله" كوچولو بگي اونم با هزار منت و ناز و كرشمه.


به سادگي آب خوردن مي توني چند تا پسر رو تو كوچه به جون هم بندازي تا خون همديگه رو بريزن. (روشش رو خود خانما بهتر مي دونن. پس نيازي به نوشتن نيست)



مهارت خوبي تو ايفاي هر نقشي داري و جايگاه خنده و گريه رو خوب ميدوني.



اونقدر زود همه چي رو مي گيري كه شش سال زودتر از آقايون به تكليف مي رسي.



بزرگترين امتياز رو داري و خيالت از بابت سربازي راحته! يعني صد سال سياهم كه دانشگاه قبول نشي ككتم نمي گزه.



تو اماكن عمومي با خيال راحت مي توني جيغ و داد راه بندازي. چون به هر حال كي وجودشو داره كه رو يه دختر صداشو و احيانا خدايي نكرده دستشو بلند كنه؟!



در تاريخ جهان به زيركي و زرنگي معروفي. تا اونجا كه تو ترانه ها برات مي خونن كه: تو بي نظيري.



مي توني هزار بار فيلم رومئو و ژوليت رو ببيني و باز هم مثل بار اول گريه كني.



و مهم تر اينكه هيچ وقت از گريه كردنت خجالت نمي كشي.



علاوه بر لباس هاي جورواجور، هم دامن مي پوشي و هم شلوار!



بهشتم كه زير پاي شما و امثال شماست.



بيشتر از آقايون عمر مي كني (از لحاظ علمي ثابت شده).



فقط تويي كه مي دوني بوي خاك بارون زده تو شباي پاييزي چه جوريه.



از قديم گفتن: پشت هر مرد موفقي زني با ذكاوت بوده.



هيچ كي نمي دونه دقيقا تو فكرت چي مي گذره؟ چون ميتوني نقش هاي متفاوتي رو بازي كني.



چند تا از جنگ هاي بزرگ تاريخ جهان به خاطر عشق شديد مردها به جنس همنوع تو بوده.



اين يكي ديگه كاملا مستنده: باهوش ترين انسان دنيا يك زنه!



با اينكه ممكنه از جنس دوم بودنت ناراحت باشي ولي يادت بمونه كه، زني سال ها پيش با هوش و ذكاوتش يكي از مردان قدرتمند دنيا رو شكست داد (شكست شرم آور فيليپ، پادشاه اسپانيا از اليزابت، ملكه انگلستان1533_1603)



نماد الهه عشق، زيبايي، جنگ و عقلانيت در يونان باستان به شكل زنه.



با اينكه از مردا ضعيف تري ولي لازم نيست صدتا كلاس كاراته و تكواندو و از اين جور چيزا بري... با يه چنگ و گيس كشي حريفتو مغلوب مي كني.


مي توني در سكوت و فقط با طرز نگاهت حرف بزني اگرچه شايد هم هيچ كدوم از آقايون معنيشو متوجه نشن.



سال ها پيش دختري 18 ساله فرماندهي ارتش فرانسه رو بر عهده گرفت و اسمش رو در تاريخ جهان بعنوان يك الگوي شجاعت ماندگار كرد. (ژاندارك)



درهاي كعبه تنها به روي يك زن باز شد.



سر ابوالهول مجسمه دانش و خرد به شكل زنه.



به آسمون نگاه كردنت يك آهي از ته دل رو به همراه داره كه نشون ميده يه رازي بين تو و آسمونهاست.



هزار جور مدل خنده، داري كه هر كدوم رو يه موقع تحويل بقيه مي دي.



توانايي صوتيت بالاست. (كدوم مردي بلده جيغ بنفش بكشه؟)



خيانت عشقي نمي توني بكني! (علم روانشناسي به اين نتيجه رسيده كه زن ها هرگز نمي تونن دو مرد رو همزمان و به يك شكل و اندازه دوست داشته باشن اما مردها چرا)



شايد از طرز كار كامپيوتر يا تكنيك هاي فوتبال سر در نياري ولي اگه يه هفته طرف آشپزخونه نري آقايون حتما يه بلايي سرشون مي ياد. (توضيح اينكه در چنين مواردي دو حالت وجود داره: اول اينكه آقايون خسيس از گشنگي مي ميرن و دوم اينكه دست و دلبازاش كه غذاي حاضري خريدن واسشون خيالي نيست يا ورشكست مي شن يا مسموم)






مجبور نيستي واسه اينكه يه نفر به خواهرت چپ نگاه كرده، خون و خونريزي راه بندازي. با يه شيوه ي مخصوص طرف رو مي فرستيش تو كما تا كمك برسه!



بلدي چه طوري بدون اينكه زور بازويي لازم داشته باشي روي بقيه رو كم كني. (با زبونت)



اگه زشت باشي (كه خيلي كم چنين چيزي پيش مي ياد) مي توني خودت رو با آرايش خوشگل كني. اگه قدت كوتاهه مي توني كفش پاشنه دار بپوشي. اگه موهات كم پشته مسئله اي بوجود نمياد چون شال و روسري چيزي رو بروز نميده!





هر نوع لباسي كه بپوشي (حتي لباس مردانه) از وقار و متانتت چيزي كم نميشه در حاليكه اگه آقايون مثلا دامن بپوشن چقدر بهشون مي خندن!



در دنيا هرگز به اندازه اي كه در حق تو اجحاف شده در حق موجود ديگه اي نشده با اين حال امروزه زن ها رو در هر عرصه اي مي بينيم: رياست، سياست، اقتصاد، علم و حتي ورزش!



غم انگيزترين مزيت تو اينه كه يه روزي مادر مي شي و به يه موجودي مثل فرشته زندگي مي بخشي.



چراغ هر خونه اي يك زنه، تازه اگه الگوي مصرف هم رو رعايت كنه چي ميشه.



تكيه كلام آقايوني هستي كه ميگن زن بلاست، ولي خدا كنه هيچ خونه اي بي بلا نباشه. يعني اين بلا مبارك است!

 

mojtaba_81

عضو جدید
سلام
بچه ها کجایید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا دیگه تاپیک حس قدیم نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟
فرزاد .علی........بچه های جدید........چرا تاپیک شادی و خنده سابق نداره؟؟؟؟؟؟/

این سؤال منم هست

و سوال من؟



می بینی سارا جون!من که چند بار گفتم اینا معلوم نیست دارند چی کار می کنند.مشکوک میزنند!!!
بی انرژی هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!:mad::mad::mad:


طیبه بیا یه کم دلقک بازی درار... بچه ها بی حوصلن... :smile:;)

من علم و صنعتي نبودم
ولي خيلي دوست دارم واسه فوق برم علم و صنعت
در كل علم و صنعت رو دوست دارم


آواز دهل شنیدن ..... :)
 

htaheri

عضو جدید
و اما گوشه ای از مزیت های زن بودن:

اول از همه و مهمتر از همه:


يادت باشه كه خداوند، تمام جهان رو به خاطر بركت وجود يك زن آفريد. (حضرت فاطمه زهرا)



هيچ وقت مجبور نيستي به تعداد موهاي سرت و با هزار نذر و نياز بري خواستگاري. كافيه فقط يه "بله" كوچولو بگي اونم با هزار منت و ناز و كرشمه.


عجب سر و زبونی!!!!!!!!!!!!!:surprised::surprised::surprised:
نه!!!!!! خوشم اومد!!!!!!!!برای شروع بد نبود!!!!
باالاخره یکی هم از خانوم ها پیدا شد اهل مبارزه باشه!!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin::neutral::neutral:
 
آخرین ویرایش:

htaheri

عضو جدید
1. سرگذشت اختراع زنان و مردان
مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه را اختراع کرد
زن مکالمه را کشف کرد و شایعه اختراع شد

مرد قمار را کشف کرد و کارت‌های بازی را اختراع کرد
زن کارت‌های بازی را کشف کرد و جادوگری اختراع شد
مرد کشاورزی را کشف کرد و غذا اختراع شد
زن غذا را کشف کرد و رژیم غذایی را اختراع کرد
مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد
زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد
مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد
زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد
از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد
ولی زن همچنان مشغول خرید بود!
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
طیبه بیا یه کم دلقک بازی درار... بچه ها بی حوصلن... :smile:;)

طیبه جون شوخی میکنه ها!از این کارا نکنی ها!دیگه خانم شدی!این کارو بسپار به آقایون!:biggrin::biggrin::biggrin:


آواز دهل شنیدن ..... :)
باور نکن!

و اما گوشه ای از مزیت های زن بودن:

اول از همه و مهمتر از همه:


يادت باشه كه خداوند، تمام جهان رو به خاطر بركت وجود يك زن آفريد. (حضرت فاطمه زهرا)



هيچ وقت مجبور نيستي به تعداد موهاي سرت و با هزار نذر و نياز بري خواستگاري. كافيه فقط يه "بله" كوچولو بگي اونم با هزار منت و ناز و كرشمه.


عجب سر و زبونی!!!!!!!!!!!!!:surprised::surprised::surprised:
نه!!!!!! خوشم اومد!!!!!!!!برای شروع بد نبود!!!!
باالاخره یکی هم از خانوم ها پیدا شد اهل مبارزه باشه!!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin::neutral::neutral:

از اولش هم معلوم بود آقا!ما مبارزی ندیدیما!کو؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا