خودتو با یه شعر وصف کن...!

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]هزار دشمنم ارمی کنند قصد هلاک[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو ندانی تنها همه شب باگلها
سخن دل را میگویم من
چو نسیمی آرام که وزد بر بستان
همه گلها را میبویم من




 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زيبـا شود به كـارگه عشـق كـار مـن .... هرگه نظـر به صـورت زيبـا كنم ترا


 

pink girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا وصلي نمي بايد من و هجر و ملال خود
صلا زن هر كه را خواهي تو داني و وصال خود
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر دم از آينه ميپرسم ملول
چيستم دگر ، به چشمت چيستم؟
ليك در آينه مي بينم كه ، واي
سايه اي هم ز آنچه بودم نيستم ...
 
آخرین ویرایش:

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد
تا يادم از آن نوگل سيراب برآمد

شهریار:gol:
 

ehsanstr

عضو جدید
بی نشان
اگر چه بی نشان بی نشانم
نشان قلۀ آتش فشانم
سری بر دیدۀ همسایه ها زن
که ما آئینۀ زخم زبانیم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا زدم یک جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی زدستت

شد زمین مست، آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست

باغ مست و باغبان مست





 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم زمانه خورم يا فراق يار كشم
به طاقتي كه ندارم كدام بار كشم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نه قوتی که توانم کناره جستن از او

نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
 

EVER GREEN

عضو جدید
:gol:
من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه دست صبر كه در آستين عقل برم
نه پاي عقل كه در دامن قرار كشم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
خیال خال تو به خاک خواهم برد ،
که تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز ،
میان عاشق و معشوق هیچ هایل نیست ،
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز .
 

ab6b7as

عضو جدید
چنان عاشق ، چنان دیوانه حالم
که میخوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همین دیوانه حالیم
یه رنگم ، صادقم ، صافم ، زلالم
 

8857035

عضو جدید
خصلت آن نيست كه بر خاك نهي پيشاني
صدق پيش آر كه خصلت به پيشاني نيست.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
در گلو می شکند ناله ام از رقت دل
قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست

ساز هم با نفس گرم تو آوازی داشت
بی تو دیگر سر ساز و دل آوازم نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دنیا را نگه دارید
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم


 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فریاد من ز درد دل و درد دل ز تست

دردم ببین وهم تو به فریاد رس مرا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
همچو گنجیست درین عالم ویران رخ او

یاد آن گنج دوانید به ویرانه مرا
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اگر به خانه ی من آمدی
برایم مداد بیاور مداد سیاه
می‌خواهم روی چهره‌ام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مشو خاموش ای شمع و بسوز امشب به بزمِ من
که از بی مهریش با تو هزاران داستان دارم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم از دست غمت سر به جهان دربنهم
نتوانم که به هر جا بروم در نظری
 

Similar threads

بالا