کشف جالب در مورد زبان عربی و فارسی

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم یه کشف جالب در مورد زبان عربی و فارسی دارم که الان مطرح میکنم.
میدونید ایرانیان باستان جشن مهرگان داشتن؟
خوب ما الان به جشن میگیم عید. درسته؟ که یک کلمه عربیه
به جریان الکتریسیته هم میگیم برق که بازم عربیه

اما عربها به جشن میگن مهرجان که معرب(عربی شده) همون مهرگان خودمونه!


و همینطور عربها به جریان الکتریسیته میگن کهربا! که فارسیه. میدونید که صمغ یه درختی رو مالش میدادن و اونوقت ذرات کاه به دلیل الکتریسیته ساکن به اون میچسبیدن که به این گفتن خاصیت کهربایی!
اینم تصویری از وزارت کهربا!


 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
از این بابت که اونا این 2 کلمرو فارسی میگن ما عربی جالبه
 

arash.eng

عضو جدید
کسی از دوستان مورد مشابهی سراغ نداره؟​
در مورد مهرگان بايد بگم كه مهرگان نوع خاصي از جشنه نه به معني خود جشن همونطور كه فرموديد عربها به جشن ميگن عيد
در مورد كهربا هم تا اونجايي كه من به عنوان يه دانشجوي برق اطلاع دارم كهربا واژه اي يوناني است نه فارسي و نه عربي
مهمتر از همه نيازي به كشف نداره عين روز روشنه كه بيش از نصف زبان فارسي متشكل از كلمات عربيه مثال ميارم:
صبح بخير
عليك سلام
شاكي عليه قاضي اعتراض كرد(فقط يه كلمه فارسي داره!!!!!!)
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد مهرگان بايد بگم كه مهرگان نوع خاصي از جشنه نه به معني خود جشن همونطور كه فرموديد عربها به جشن ميگن عيد
در مورد كهربا هم تا اونجايي كه من به عنوان يه دانشجوي برق اطلاع دارم كهربا واژه اي يوناني است نه فارسي و نه عربي
مهمتر از همه نيازي به كشف نداره عين روز روشنه كه بيش از نصف زبان فارسي متشكل از كلمات عربيه مثال ميارم:
صبح بخير
عليك سلام
شاكي عليه قاضي اعتراض كرد(فقط يه كلمه فارسي داره!!!!!!)
مطمئنی کهربا یونانیه؟:eek:
کاه + ربا = کاه ربا یا کهربا
کهربا در اصل از شیره نوعی درخت که فسیل شده تهیه میشه و برای ساخت لوازم تزیینی اونو با پارچه مالش و صیقل میدادن که بعد دیدن تکه های کاه رو جذب میکنه و به همین دلیل به کهربا معروف شدن. که این خاصیت رو امروزه به عنوان الکتریسیته ساکن میشناسیم
در ضمن عربها از مهرجان هم استفاده میکنن. عکس به اون بزرگی هم که گذاشتم برات
 

pouran_zamani

عضو جدید
همه ی ما فکر میکنیم که این کلملت عربی هستن که وارد فارسی شدن اما خیلی از کلماتی که ما اونا رو عربی می دونیم ریشه فارسی دارن مثل کتاب یا ورده پس عجیب نیست که این کلماتی که گفته شده از فارسی به عربی رفته باشن.
 

arash.eng

عضو جدید
مطمئنی کهربا یونانیه؟:eek:
کاه + ربا = کاه ربا یا کهربا
کهربا در اصل از شیره نوعی درخت که فسیل شده تهیه میشه و برای ساخت لوازم تزیینی اونو با پارچه مالش و صیقل میدادن که بعد دیدن تکه های کاه رو جذب میکنه و به همین دلیل به کهربا معروف شدن. که این خاصیت رو امروزه به عنوان الکتریسیته ساکن میشناسیم
در ضمن عربها از مهرجان هم استفاده میکنن. عکس به اون بزرگی هم که گذاشتم برات​
باشه
خوش باشين به اينكه عربها هم دو تا كلمه فارسي به كار ميبرن!!!!!
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
آفرین! یه چیز دیگه هم بیادم اومد و اون هم کلمه مهندس هست
مهندس از هندسه به معنای اندازه گذاری گرفته شده که بعدا عربی شده و شده مهندس. یعنی کسی که کارش با اندازه ها و اندازه گذاریست
البته فکر کنم تلفظ درستش اینه:
handasa
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش باشين به اينكه عربها هم دو تا كلمه فارسي به كار ميبرن!!!!!
مشکل شمارو درک نمیکنم؟!
مواردش که زیاده من فقط اینا به ذهنم رسیده
اشتراکات فرهنگی زیادی داریم. این که تازگی نداره
مثلا اگر دیده باشید ساز عربها عوده که مثل یه گیتار میمونه:smile:
این ساز در اصل ارغنونه که از ایران به اونجا برده شده
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی جالب بود :gol:

الماس هم ریشۀ پهلوی داره >> ماس >> عربا ال اضافه کردن، شد الماس >> ما هم گفتیم الماس >> بعد دوباره از زبان ما رفت به زبان اونا، الان شده الالماس :confused:
هندسه هم همونطور که فرمودین هندزه/هندازه/اندازه بوده تو زبان پهلوی
هیچ زبانی نمیتونه 100% خالص باشه حتی تو قرآنم واژه های فارسی وجود داره
ولی متاسفانه تعداد زیاد واژه های عربی تو زبان فارسی خیلی اسفناکه :(
 

YuMi

اخراجی موقت
میدان هم فارسی هست
عربا ورداشتند جمع مکسر کردند شده میادین دادن به ما دوباره:confused:







کهربا هم فارسیه کی گفته یونانیه؟



دهخدا:

کهربا. [ ک َ رُ ] (نف مرکب ) رباینده ٔ که (مخفف کاه ). که رباینده . || (اِ مرکب ) مخفف کاه رباست . هرکه با خود دارد از علت یرقان ایمن باشد. (برهان ) (آنندراج ).ماده ٔ سقزی مستحاث زردرنگی که در سواحل دریای بالتیک یافت می گردد و چون آن را مالش دهند اجسام سبک را جذب می کند و بدین جهت است که کهربا و کاهربا نامیده می شود. (ناظم الاطباء). از اقوال قدما ظاهر می گردد که کهربا و سندروس یک جنس باشند و سندروس مخصوص بلاد هندو کهربا مختص بلاد مغرب و شمال باشد و در ربودن کاه هر دو شریکند و سندروس به اندک حرارتی که از مالیدن او به هم رسد جذب کاه می کند و کهربا محتاج به مالیدن زیاد است و در سندروس سرخی غالب است و در کهربا زردی و صلابت و در حین سوختن بوی شاخ سوخته از آن ظاهر گردد. و بهترین کهربا آن است که در ساحل بحر مغرب و از مزارع مغرب به هم رسد. (از اختیارات بدیعی ). رطوبتی است که از برگ دووم یعنی درخت مقل مکی چکد چون عسل ، پس بسته شود و چون آن را شکنند چیزهایی از قبیل مگس و سنگ و کاه در درون دارد و دلیل بر آن است که در اول روان بوده است . و اینکه پاره ای گویند صمغ درخت جوز رومی ۞ است غلط است . (ازبحر الجواهر) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کهربا ۞ . خوروسفورون ۞ . ایلقطرون ۞ . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ابن البیطار می گوید همه ٔ مترجمان دیسقوریدوس و جالینوس در ترجمه ٔ کلمه ٔ سوکسینوم ۞ به غلط رفته اند که آن را صمغ حور رومی شمرده اند چه صفاتی که برای کهربا آمده است ، در صمغ حور رومی نیست و حق با ابن البیطار است چه کهربا یعنی سوکسینوم عنبر اشهب ۞ است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در برخی کتب صمغ مترشح از برخی درختان دیگراز قبیل درخت تبریزی (حور رومی ) را به نام کهربا یاد کرده اند به مناسبت خواص مشابهی که صمغ این گونه درختان با کهربا دارد












مورد زیاتتته:surprised:
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی جالب بود :gol:

الماس هم ریشۀ پهلوی داره >> ماس >> عربا ال اضافه کردن، شد الماس >> ما هم گفتیم الماس >> بعد دوباره از زبان ما رفت به زبان اونا، الان شده الالماس :confused:
هندسه هم همونطور که فرمودین هندزه/هندازه/اندازه بوده تو زبان پهلوی
هیچ زبانی نمیتونه 100% خالص باشه حتی تو قرآنم واژه های فارسی وجود داره
ولی متاسفانه تعداد زیاد واژه های عربی تو زبان فارسی خیلی اسفناکه :(
الماس خیلی جالب بود.
به نظر من که اسفناک نیست. اتفاقا یه جور تحول مثبته
در مورد قرآن هم که فرمودید کلمه فردوس معرب پردیس یا باغ دیوار دار یا همون بهشته که کلمه ای فارسیه و همونطور که میدونید paradise هم از همین کلمه گرفته شده
کلمه خاکی هم توی زبان انگلیسی کاربرد داره! khaki
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
الماس خیلی جالب بود.
به نظر من که اسفناک نیست. اتفاقا یه جور تحول مثبته
در مورد قرآن هم که فرمودید کلمه فردوس معرب پردیس یا باغ دیوار دار یا همون بهشته که کلمه ای فارسیه و همونطور که میدونید paradise هم از همین کلمه گرفته شده
کلمه خاکی هم توی زبان انگلیسی کاربرد داره! khaki
:gol:بله پردیسم پهلویش پارادئزا بوده اگه اشتبا نکنم

خب تعداد کلماتی که از عربی اومده وارد زبان فارسی شده چندین برابر واژه هاییه که از زبانهای دیگه مثلا فرانسوی و ترک وارد شده
به نظرم اگه خطمون عربی نبود، امکان نداشت اینهمه واژۀ بیگانه وارد زبانمون بشه که الان حذفشون غیرممکن باشه
وگرنه که بخاطر روابط بین کشورا بالاخره کلمات باهم ردوبدل میشن...ولی نه تا این حد

اینجا:
http://m.mamouri.com/node/5
کلمات فارسی قرآن رو تو یه جدول آورده، برای من جالب بود، شاید برای شما هم همینطور باشه
 
  • Like
واکنش ها: floe

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:بله پردیسم پهلویش پارادئزا بوده اگه اشتبا نکنم

خب تعداد کلماتی که از عربی اومده وارد زبان فارسی شده چندین برابر واژه هاییه که از زبانهای دیگه مثلا فرانسوی و ترک وارد شده
به نظرم اگه خطمون عربی نبود، امکان نداشت اینهمه واژۀ بیگانه وارد زبانمون بشه که الان حذفشون غیرممکن باشه
وگرنه که بخاطر روابط بین کشورا بالاخره کلمات باهم ردوبدل میشن...ولی نه تا این حد

اینجا:
http://m.mamouri.com/node/5
کلمات فارسی قرآن رو تو یه جدول آورده، برای من جالب بود، شاید برای شما هم همینطور باشه
ممنون - ولی همین خط هم فارسیه!
بله تعجب نکنید. چیزی که به اسم اعراب گذاری میشناسیم اصلا تو عربی نبوده و زبر و زیر و پیش خودمونه که تبدیل به فتحه و ضمه و کسره شده.
شکل حروف هم جایی خوندم که از زبان پهلوی ایرانی ها گرفته شده
 

shelman_arch

عضو جدید
آیا می دونستید دکتر رضایی ( پدر تاریخ ایران و نویسنده 6 جلد کتاب 800 صفحه ای در مورد تاریخ ایران ) توی یکی از کتاب هاش اثبات کرده که زبان عربی رو ایرانی ها تدوین کردن ؟!!

خوب باید لغت های فارسی توش باشه .
در ضمن اون ها با بادکنک می گن بالون
به اتوبوس میگن باس ! ( کلمه انگلیسی )
خیلی لغت دیگه هم دارند که مال خودشون نیست . متاسفانه من الان حضور ذهن ندارم
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون - ولی همین خط هم فارسیه!
بله تعجب نکنید. چیزی که به اسم اعراب گذاری میشناسیم اصلا تو عربی نبوده و زبر و زیر و پیش خودمونه که تبدیل به فتحه و ضمه و کسره شده.
شکل حروف هم جایی خوندم که از زبان پهلوی ایرانی ها گرفته شده
جدا؟! :surprised:
آخه من جایی خوندم که حجاج یوسف، به خاطر اینکه به ایرانیا تسلط بیشتری داشته باشه از نظر فرهنگی، خط پهلوی رو به خط عربی تغییر داد...ولی نتونست زبان رو هم تغییر بده
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
جدا؟! :surprised:
آخه من جایی خوندم که حجاج یوسف، به خاطر اینکه به ایرانیا تسلط بیشتری داشته باشه از نظر فرهنگی، خط پهلوی رو به خط عربی تغییر داد...ولی نتونست زبان رو هم تغییر بده
نمیدونم مطلب داره تخصصی میشه ولی احتمالش زیاده که عربها خط رو هم از ایرانیها که امپراتوری اون زمان بودن گرفته باشن
علت اینکه زبانمون رو نتونستن تغییر بدن شاید وجود جناب فردوسی باشه که رحمت بر آن تربت پاک باد
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا می دونستید دکتر رضایی ( پدر تاریخ ایران و نویسنده 6 جلد کتاب 800 صفحه ای در مورد تاریخ ایران ) توی یکی از کتاب هاش اثبات کرده که زبان عربی رو ایرانی ها تدوین کردن ؟!!

خوب باید لغت های فارسی توش باشه .
در ضمن اون ها با بادکنک می گن بالون
به اتوبوس میگن باس ! ( کلمه انگلیسی )
خیلی لغت دیگه هم دارند که مال خودشون نیست . متاسفانه من الان حضور ذهن ندارم
دوستمون هم که در همین مورد حرف زده:gol:
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدان هم فارسی هست
عربا ورداشتند جمع مکسر کردند شده میادین دادن به ما دوباره:confused:







کهربا هم فارسیه کی گفته یونانیه؟



دهخدا:

کهربا. [ ک َ رُ ] (نف مرکب ) رباینده ٔ که (مخفف کاه ). که رباینده . || (اِ مرکب ) مخفف کاه رباست . هرکه با خود دارد از علت یرقان ایمن باشد. (برهان ) (آنندراج ).ماده ٔ سقزی مستحاث زردرنگی که در سواحل دریای بالتیک یافت می گردد و چون آن را مالش دهند اجسام سبک را جذب می کند و بدین جهت است که کهربا و کاهربا نامیده می شود. (ناظم الاطباء). از اقوال قدما ظاهر می گردد که کهربا و سندروس یک جنس باشند و سندروس مخصوص بلاد هندو کهربا مختص بلاد مغرب و شمال باشد و در ربودن کاه هر دو شریکند و سندروس به اندک حرارتی که از مالیدن او به هم رسد جذب کاه می کند و کهربا محتاج به مالیدن زیاد است و در سندروس سرخی غالب است و در کهربا زردی و صلابت و در حین سوختن بوی شاخ سوخته از آن ظاهر گردد. و بهترین کهربا آن است که در ساحل بحر مغرب و از مزارع مغرب به هم رسد. (از اختیارات بدیعی ). رطوبتی است که از برگ دووم یعنی درخت مقل مکی چکد چون عسل ، پس بسته شود و چون آن را شکنند چیزهایی از قبیل مگس و سنگ و کاه در درون دارد و دلیل بر آن است که در اول روان بوده است . و اینکه پاره ای گویند صمغ درخت جوز رومی ۞ است غلط است . (ازبحر الجواهر) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کهربا ۞ . خوروسفورون ۞ . ایلقطرون ۞ . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ابن البیطار می گوید همه ٔ مترجمان دیسقوریدوس و جالینوس در ترجمه ٔ کلمه ٔ سوکسینوم ۞ به غلط رفته اند که آن را صمغ حور رومی شمرده اند چه صفاتی که برای کهربا آمده است ، در صمغ حور رومی نیست و حق با ابن البیطار است چه کهربا یعنی سوکسینوم عنبر اشهب ۞ است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در برخی کتب صمغ مترشح از برخی درختان دیگراز قبیل درخت تبریزی (حور رومی ) را به نام کهربا یاد کرده اند به مناسبت خواص مشابهی که صمغ این گونه درختان با کهربا دارد












مورد زیاتتته:surprised:
:gol::gol:
 

chairman

عضو جدید
baba in araba......:surprised::biggrin:
be almas migan alalmas
alef lame avalio babahashoon gozashte boodan roo mas....bad
messe in ke yadeshoon rafte
ye alef lam dige ham dobare mizaran
farda pasfarda ham mizaran alalalmas:biggrin:
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
baba in araba......:surprised::biggrin:
be almas migan alalmas
alef lame avalio babahashoon gozashte boodan roo mas....bad
messe in ke yadeshoon rafte
ye alef lam dige ham dobare mizaran
farda pasfarda ham mizaran alalalmas:biggrin:
دور تسلسل ال!
هی پاس میدن به ما ما ه پاس میدیم به اونا!
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی از دوستان مورد مشابهی سراغ نداره؟

چرا یه مورد هم من سراغ دارم. در زبان عربی میمون به معنی مبارک بودن و شادی هستش و در عوض شادی یعنی میمون خودمون. یعنی در زبان فارسی و عربی کلمه میمون و شادی کاملا بر عکس همند.
شادی در عربی = میمون در فارسی
میمون در عربی = شادی در فارسی
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا یه مورد هم من سراغ دارم. در زبان عربی میمون به معنی مبارک بودن و شادی هستش و در عوض شادی یعنی میمون خودمون. یعنی در زبان فارسی و عربی کلمه میمون و شادی کاملا بر عکس همند.
شادی در عربی = میمون در فارسی
میمون در عربی = شادی در فارسی
:surprised::eek:
از شوخی گذشته منم اصلا از این کلمه میمون خوشم نمیاد. یعنی چی؟
در ضمن شما با شادی مشکل داری؟
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
از شوخی گذشته منم اصلا از این کلمه میمون خوشم نمیاد. یعنی چی؟
در ضمن شما با شادی مشکل داری؟

نه اقا چه مشکلی خواستم به معلوماتتون اضافه شه که الحمدلله شد:D:D:D:D
 

torpheh

عضو جدید
حتما این پست رو بخونید

حتما این پست رو بخونید

اینطور نیست که عرب ها به جشن بگن مهرگان.شاید در موارد خاصی بکار ببرن.
خود مهرگان هم جشن نوروز نبوده.توضیح اینکه در ایران باستان هر کدام از روز های ماه اسم خاصی داشته اند و هر کدام از ماه های سال هم همینطور.هر ماه روزی که با خود ماه یکی می شده رو ایرانیان جشن می گرفتن.مثلا روز مهر از ماه مهر.
اما دو تا از این جشن ها از همه پرشکوه تر بوده.یکی جشن مهرگان در آغاز پاییز و دیگری جشن نوروز در بهار بوده.

قسمت زیادی از زبان ما تحت تاثیر زبان های دیگه مخصوصا فرانسوی و عربی است.
این اتفاق برای زبان های دیگر هم افتاده.

اما ما خیلی مدیون فردوسی هستیم که الآن به زبان فارسی صحبت می کنیم.
همین مصر!
دو هزار سال قبل از اولین پادشاه ایران ، مصر حکومت پادشاهی و زبان مخصوص و تمدن خاص داشته.اما الآن خودشون رو جزو عرب ها می دونند.
به این دو تا لینک حتما حتما حتما برید و حتما حتما حتما بخونید:

http://torpheh.blogfa.com/post-4.aspx
شاهنامه شناسنامه ملی ایرانیان(قسمت اول)
در این کتاب عظیم ،کتابی که آن را سند ملیت و قباله کهن قومیت و ایرانی بودن خود میدانیم چه نوشته شده است؟آیا تمام مطالب آن یک دست و یکنواخت است یا با هم تفاوت دارد؟تاریخ است یا افسانه؟ راست است یا دروغ؟جنگ و ستیز است یا عشق و اخلاق و عرفان یا هر دو یا هیچ یک؟
و اصلا چرا ما آن را سند ملیت خود میدانیم؟ و چه چیز در آن می توان یافت که پایه های بنای کهن ملیت ما را استحکام بخشد ؟ ...
مطالب اصلی شاهنامه از سه بخش اساسی بیرون نیست...

http://torpheh.blogfa.com/post-5.aspx
شاهنامه شناسنامه ملی ایرانیان(قسمت دوم و پایانی)
در قسمت اساطیری_ که سخت فشرده و مختصر است تا جایی که گاه سخن شاعر صورت رمز و کنایه به خود می گیرد _همه سخن از آغاز شدن زندگی انسانی است.
...آن قسمت از شاهنامه که برای آن سند داریم تاریخی و سایر قسمت ها ،خاصه قسمت هایی که با مباحثی تخیلی در هم آمیخته شده جزوه افسانه ها به شما میرود.بنابر این شاهنامه هم افسانه است و هم تاریخ!...
...سرتاسر شاهنامه مانند داستان ضحاک مبارزه سیاهی و سفیدی و سرانجام پیروزی سفیدی است جز یک جا و آن مبارزه رستم و دیو سپید است.از این رهگذر این داستان به ما می فهماند که رنگ و ظاهر سفید ،دلیل بر سفید بودن نیست....
...فردوسی نیز خود به تکرار اشاره می کند که در نظم شاهنامه از منابعی سود جسته است.این منابع گاه کَتبی بوده است...
 

Similar threads

بالا