*TRISTAN*
عضو جدید
نگران من نباش..
من کم کم با بندگانت خو می گیرم!
نگران من نباش ...
به زودی گرگ خواهم شد!
نگران من نباش
پاکی ها را میان زباله ها به جای خواهم گذاشت
نگران من نباش
شاید دیگر گوسفند نمانم
نگران من نباش
تا وقتی دروغ می آموزم زندگی می کنم
نگران من نباش
حتی اگر عبادتت نکنم آب از آب تکان نمی خورد
نگران من نباش ...
اما ....
نگران کودکانی باش که مثل من نشوند! نگران گوشهایشان باش... و چشمهایشان ...
خدایا؟! می شنوی؟!...

من کم کم با بندگانت خو می گیرم!
نگران من نباش ...
به زودی گرگ خواهم شد!
نگران من نباش
پاکی ها را میان زباله ها به جای خواهم گذاشت
نگران من نباش
شاید دیگر گوسفند نمانم
نگران من نباش
تا وقتی دروغ می آموزم زندگی می کنم
نگران من نباش
حتی اگر عبادتت نکنم آب از آب تکان نمی خورد
نگران من نباش ...
اما ....
نگران کودکانی باش که مثل من نشوند! نگران گوشهایشان باش... و چشمهایشان ...
خدایا؟! می شنوی؟!...


