نقد بازار جهان بنگر وآزار جهان
گرشما را نه بس این سود وزیان ما را بس
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
نقد بازار جهان بنگر وآزار جهان
گرشما را نه بس این سود وزیان ما را بس
سلام منم اومدم .. : دی
نکته نا سنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
منم که دیده به دیدار دوست کردم
بازچه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
زبلبل چمن طبع شهریار افسوس
که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست
تو تا به روی من ای نور دیده در بستی
دگر جهان در شادی به روی من نگشاد
در پناه علم سبز تو با چهره ی زرد
بع تظلم زبر چرخ کبود عالم امدیم
تو تا به روی من ای نور دیده در بستی
دگر جهان در شادی به روی من نگشاد
میان کینه ها از خود بپرسیم
که آیا ما جوان مردیم باهم
چنان با من شبیهی..نیست پیدا
دو تن ..انگار یک فردیم باهم
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش
شاگردی کردم روزگار بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیم
معرفت نيست در اين قوم خدا را سببي
تا برم گوهر خود را به خريدار دگر....
معرفت نيست در اين قوم خدا را سببي
تا برم گوهر خود را به خريدار دگر....
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
نکته روح فزا از دهن یار بگو
نامه ی خوش خبر از عالم اسرار بیار
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
گردش چرخ یکی زین همه باری بکند
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
سر فرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد ز دیدارت ایوانم چو شمع
در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |