businessman
عضو جدید
ما اگر بخواهیم در یک بررسی 100 ساله,گذشته صنایع رو مورد بررسی قرار بدهیم متوجه یک واقعیت بزرگ خواهیم شد. در اوایل قرن بیستم کارخانجات و صنایع با تحولاتی که افرادی همچون تیلور و فورد بوجود آوردند دگرگون شدند و آن تحول چیزی نبود جز افزایش بهره وری و تولید بیشتر محصول با مطالعاتی که بر روی ارزیابی کارو زمان انجام شد و پس از آن تمامی کارخانجات رو به اصولی برای افزایش تولید بیشتر آوردند. اما طولی نپاید که این تولید انبوه دیگر آن منفعت خود را از دست داد . تا اینکه موج جدیدی با نام کیفیت جای بهره وری را گرفت. که این فلسفه نیز در سال 1924 با مطالعات شوارت آغاز گردید و در دهه 50 با ایده های جدید افرادی همچون دمینگ ادامه پیدا کرد. و در دهه ی نود با آمدن مباحث کیفی همچون شش سیگما تفکر ناب TQM و .... به اوج خود رسید. در حال حاظر نیز اعمال آنها در صنایع غیرقابل انکار است. اما این پایان راه نبود و موج سومی با کارهای آلتشولر در ارتباط با نوآوری در اوایل دهه 50 شروع شد. این موج با نظریاتی همچون تفکر نظام نگر پیتر دراکر در دهه 70 و hamel و christensen و... در دهه 90 ادامه پیدا کرد.
در حال حاظر این موج جدید به نوعی دو فلسفه قبلی را تحت شعاع قرار داده است و تمامی کمپانی های بزرگ به دنبال اعمال هر چه بهتر این تفکر در تمامی سطوح سازمان خود توسط تمامی افراد در سازمان هستند.
اگر غول هایی همچون تویوتا و سونی پیشتازند نه فقط صرفاً به دلیل بهره وری و کیفیت محصولات آنهاست بلکه بیشتر به دلیل نوآوری و ابتکارات هر روزه ی آنها در تولید محصولاتشان است.
کمپانی ها اگر امروزه صرفاً به کیفیت و تولید بیشتر محصولاتشان فکر کنند قطعاً با نوآوری های دیگر رقیبانشان از میدان خارج خواهند شد.
در 100 سال گذشته تمامی متدلوژی های مدیریتی جدید دارای یک عمری متشکل از 6 مرحله بودند 1- یک ایده مدیریتی جدید 2- بنگاه هایی که پیش قراول در اتخاذ ایده شدند 3-متد و ایده به مرحله اثبات می رسد 4- رقابت بزرگ کمپانی ها 5-گسترش اسلوب سازی ها 6- شایع شدن
و می توان گفت این موج سوم تازه مرحله سوم خود را سپری کرده است در حالی که دو موج دیگر این طول عمر را سپری کردند.
در حال حاظر این فلسفه هنوز به یک سری اصول علمی ثابت شده همچون فلسفه کیفیت با وجود ابزارهایی مثل lean operatio و 6 سیگما و ... نرسیده است. تنها ابزار در دست برای فلسفه نوآوری , TRIZ می باشد که شامل یک سری اصول کلاسیک حاصل دست آوردهای آلتشولر است.
حال با دانستن آنکه چرا هنوز شرکت ها با داشتن ابزارهای کیفی به روز و تولید بهینه توفیق آنچنانی دست پیدا نمی کنند به اهمیت موج سوم پی می بریم و اینکه ما مهندسین صنایع به عنوان متولیان شکوفایی سازمان ها باید با نظر به اهمیت این موضوع رو به این فلسفه جدید آورده و مطالعات گسترده ای بر روی آن انجام دهیم.
بنده هم تا جایی که امکان داشته باشه خلاصه کتاب ها و مقالاتی در این زمینه قرار خواهم داد.
با احترام
در حال حاظر این موج جدید به نوعی دو فلسفه قبلی را تحت شعاع قرار داده است و تمامی کمپانی های بزرگ به دنبال اعمال هر چه بهتر این تفکر در تمامی سطوح سازمان خود توسط تمامی افراد در سازمان هستند.
اگر غول هایی همچون تویوتا و سونی پیشتازند نه فقط صرفاً به دلیل بهره وری و کیفیت محصولات آنهاست بلکه بیشتر به دلیل نوآوری و ابتکارات هر روزه ی آنها در تولید محصولاتشان است.
کمپانی ها اگر امروزه صرفاً به کیفیت و تولید بیشتر محصولاتشان فکر کنند قطعاً با نوآوری های دیگر رقیبانشان از میدان خارج خواهند شد.
در 100 سال گذشته تمامی متدلوژی های مدیریتی جدید دارای یک عمری متشکل از 6 مرحله بودند 1- یک ایده مدیریتی جدید 2- بنگاه هایی که پیش قراول در اتخاذ ایده شدند 3-متد و ایده به مرحله اثبات می رسد 4- رقابت بزرگ کمپانی ها 5-گسترش اسلوب سازی ها 6- شایع شدن
و می توان گفت این موج سوم تازه مرحله سوم خود را سپری کرده است در حالی که دو موج دیگر این طول عمر را سپری کردند.
در حال حاظر این فلسفه هنوز به یک سری اصول علمی ثابت شده همچون فلسفه کیفیت با وجود ابزارهایی مثل lean operatio و 6 سیگما و ... نرسیده است. تنها ابزار در دست برای فلسفه نوآوری , TRIZ می باشد که شامل یک سری اصول کلاسیک حاصل دست آوردهای آلتشولر است.
حال با دانستن آنکه چرا هنوز شرکت ها با داشتن ابزارهای کیفی به روز و تولید بهینه توفیق آنچنانی دست پیدا نمی کنند به اهمیت موج سوم پی می بریم و اینکه ما مهندسین صنایع به عنوان متولیان شکوفایی سازمان ها باید با نظر به اهمیت این موضوع رو به این فلسفه جدید آورده و مطالعات گسترده ای بر روی آن انجام دهیم.
بنده هم تا جایی که امکان داشته باشه خلاصه کتاب ها و مقالاتی در این زمینه قرار خواهم داد.
با احترام