هر روز يك آيه ي ارزشمند از قرآن

MmMali

عضو جدید
کاربر ممتاز
با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند،و تنها رضای او را می طلبند؛و هرگز بخاطر زیور های دنیا،چشمان خود را از آنها برمگیر؛و از کسانی که قلبشان را از یاد خدا غافل ساختیم اطاعت مکن، همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است.....
28 سوره کهف

 
آخرین ویرایش:

MmMali

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا شما تصور میکنید همیشه در نهایت امنیت در نعمتهایی که اینجاست میمانید.............
146 سوره شعرا...
 

MmMali

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمده که رنجهای شما بر او سخت است؛و اصرار بر هدایت شما دارد،و نسبت به مومنان،رئوف و مهربان است.......
اگر آنها از حق روی بگردانند،(نگران مباش) بگو:خداوند مرا کفایت میکند؛هیچ معبودی جز او نیست؛بر او توکل کردم؛و او صاحب عرش بزرگ است...
سوره توبه..128..129
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره الإسراء, آيه 98

ذَلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا

جزاى آنها اين است چرا كه آيات ما را انكار كردند و گفتند آيا وقتى ما استخوان و خاك شديم [باز] در آفرينشى جديد برانگيخته خواهيم شد

That will be their recompense because they disbelieved Our verses and said: 'When we are turned to bones and broken bits, shall we really be raised up once more as a new creation
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره الصف, آيه 7

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

و چه كسى ستمگرتر از آن كس است كه با وجود آنكه به سوى اسلام فراخوانده مى شود بر خدا دروغ مى‏بندد و خدا مردم ستمگر را راه نمى‏نمايد

And who does greater evil than he who forges a lie against Allah, when he is being called to Islam? Allah does not guide the harmdoing people
 

MmMali

عضو جدید
کاربر ممتاز
او کسی است که شما را در دریا و خشکی سیر میدهد؛زمانی که در در کشتیها قرار میگیرید،و انها با بادهای موافق آنان را(به سوی مقصد)حرکت میدهند و خوشحال میشوند،ناگهان طوفان شدیدی می وزد؛ و امواج از هر سو به سراغ آنان می اید؛و گمان میکنند هلاک خواهند شد،در ان هنگام خدا را از روی اخلاص میخوانند که :«اگر ما را از این گرفتاری نجات دهی،حتما از سپاس گذاران خواهیم بود».....
22 سوره یونس
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و اگر از آنها بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟ مسلّماً خواهند گفت: «خدا.» بگو: «ستايش از آنِ خداست» ولى بيشترشان نمى‏دانند.

تفسیر نور
شبيه اين تعبير، در موارد ديگر قرآن نيز آمده است، از جمله آيات : 61 و 63 عنكبوت، 38 زمر و 9 زخرف كه نشان مى‏دهد مشركان، منكر خالقيّت خدا نبودند و انحرافشان در شريك قراردادن بت‏ها به هنگام عبادت و آرزوى شفاعت از آنان بود، (و ما نعبدهم الاّ ليقرّبونا الى الله زُلفي) <139> در حالى كه خود، آنها را از سنگ و چوب‏تراشيده بودند. امام باقر (عليه اسلام)، پاسخ مشركان در اين آيه را نشان فطرى بودن توحيد دانستند. <140> 1- خالق بودنِ خداوند، بر مشركان نيز پوشيده نيست. (ليقولنّ الله قل الحمد لله) 2- مشركان به انحراف خود اقرار ضمنى دارند. (لئن سئلتهم... ليقولنّ الله) 3- همه‏ى آفريده‏ها از آنِ اوست، پس تنها او را ستايش كنيم. (قل الحمدلله) 4- سپاس خداوند را به زبان آوريم. (قل الحمدلِلّه) 5- انحراف مشركان معمولاً برخاسته از جهل آنان است. (بل اكثرهم لايعلمون)


 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره النحل, آيه 2

يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُواْ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَاْ فَاتَّقُونِ

فرشتگان را با روح به فرمان خود بر هر كس از بندگانش كه بخواهد نازل مى‏كند كه بيم دهيد كه معبودى جز من نيست پس از من پروا كنيد

He sends down the angels with the Spirit (Gabriel) by His command to those of His worshipers whom He chooses, (saying) 'Warn, there is no god except Me, therefore fear Me


تفسیر نور

گرچه مورد آيه، عجله‏ى كفار در امر نزول قهر خداوند است، امّا جمله‏ى «اتى امراللَّه» اختصاصى به فرمان قهر الهى ندارد، بلكه شامل همه فرمان‏هاى خداوند، همچون فرمان جهاد، فرمان ظهور امام زمان عليه السلام و فرمان برپايى روز قيامت، مى‏شود كه نبايد در اين امور عجله كرد. «روح» يكى از فرشتگانِ مقرّب الهى است كه نام او در قرآن، بصورت جداگانه و در كنار كلمه‏ى «ملائكة» آمده است: «يوم يقوم الروح و الملائكة» <492> «تعرج الملائكة و الرّوح اليه» <493> «تنزّل الملائكة والروح». اما در آيه مورد بحث، بجاى حرفِ «واو» بين دو كلمه حرف «باء» بكار رفته است: «ينّزل الملائكة بالروح» شايد از آن جهت كه مراد از «روح» در اين آيه، آن فرشته نباشد، بلكه مراد معناى لغوىِ «روح» يعنى حياتِ معنوى باشد كه معناى آيه چنين مى‏شود: خداوند فرشتگان را همراه با اسباب حيات، بر بندگانى كه بخواهد نازل مى‏كند. چنانكه در آيه‏ى «وكذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا» <494> مراد از «روح» قرآن است كه مايه حياتِ معنوى مى‏باشد: «دعاكم لما يحييكم» <495> 1- فرمان‏هاى الهى قطعى و وقوع قهر او حتمى است. «اتى امراللَّه» <496> 2- خداوند به وعده‏هاى خود عمل مى‏كند. «اتى امر اللَّه» <497> 3- در كار خدا عجله نكنيد، كه كار او حكيمانه است و در وقت خود انجام مى‏شود. «فلا تستعجلوه» 4- نزول فرشته‏ى وحى، محتواى وحى و كسى كه آنرا دريافت مى‏كند، همه و همه در مدار اراده‏ى الهى است. «من امره» 5- رسالت، امرى انتصابى است نه اكتسابى. «من يشاء» البته خداوند حكيم است و بى‏جهت كسى را به مقام نبوت نمى‏رساند: «اللَّه اعلم حيث يجعل رسالته» <498> 6- اولين شرط دريافت وحى الهى، روح عبوديت و بندگى پيامبران بوده است. «من عباده» 7- هشدار دادن به مردم، در رأس وظايف پيامبران است. «انذروا» 8- اساس عقايد بر توحيد است و اساسِ عمل صالح بر تقوى. «لااله الاّ انا فاتقون» 9- پروا و پاكى، در سايه‏ى توحيد معنا پيدا مى‏كند. «لااله الاّ انا فاتقون»
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره الرعد, آيه 41


أَوَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّا نَأْتِي الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللّهُ يَحْكُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

آيا نديده‏اند كه ما [همواره] مى‏آييم و از اطراف اين زمين مى‏كاهيم و خداست كه حكم مى‏كند براى حكم او باز دارنده‏اى نيست و او به سرعت‏حسابرسى مى‏كند

Do they not see how We come to the land and reduce its extremities? Allah judges; none repel His judgement. Swift is His reckoning

تفسیر نور

در روايات متعدد مى‏خوانيم كه مراد از كم شدن اطراف زمين، مرگ و فقدان علماى بزرگ است. <350> 1- از تاريخ و عاقبت گذشتگان درس عبرت بگيريد.و در وعده و وعيدهاى الهى شك نكنيد. «اولم يروا» 2- پايان عمر حكومت‏ها و شخصيّت‏ها با خواست الهى است. «نأتى... ننقصها» 4- حكومت و فرمان الهى شكست ناپذير است. «لامعقّب لحكمه» 5- تمام افراد و قدرت‏ها به تدريج از زمين برچيده مى‏شوند ولى قدرت الهى ثابت و پابرجاست. «ننقصها... واللَّه يحكم»



 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ

قطعا در اين [يادآوريها] براى كسى كه از عذاب آخرت مى‏ترسد عبرتى است آن [روز] روزى است كه مردم را براى آن گرد مى‏آورند و آن [روز] روزى است كه [جملگى در آن] حاضر مى‏شوند

Indeed, for he who fears the punishment of the Everlasting Life that is a sign. That is a Day on which everyone shall be assembled. That shall be a witnessed Day

تفسیر نور

1- بيان داستان بايد داراى جهت و هدف باشد.«لَايةً» 2- تنها كسانى كه به آخرت ايمان دارند، داستان‏هاى حقيقى قرآن را سرمشق خود مى‏گيرند.«لاية لمن خاف عذاب الآخره» 3- خوف از قيامت (گرچه از روى يقين نباشد، بلكه براساس احتمال خطرباشد) سبب عبرت گرفتن مى‏شود. «لاية لمن خاف عذاب الآخره» 4- اجتماع و حضور مردم در قيامت، امرى اجبارى است، نه اختيارى.«مجموع له الناس» نه «يوم يجمع الناس» 5 - روز قيامت، روز شهادت و گواهى است. هر كس و هر چيز، به سود يا ضرر ديگرى گواهى مى‏دهد وپرده‏ها در آن روز كنار مى‏رود.«مشهود»
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : الاسراء آیه : 9

إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا

قطعاً اين قرآن به [آيينى‏] كه خود پايدارتر است راه مى‏نمايد، و به آن مؤمنانى كه كارهاى شايسته مى‏كنند، مژده مى‏دهد كه پاداشى بزرگ برايشان خواهد بود.

تفسیر نور
جمله‏ى «يَهدى للّتى هى اقوم» را دو گونه مى‏توان معنا كرد: الف: قرآن به پايدارترين شيوه هدايت مى‏كند. ب: قرآن استوارترين ملّت‏ها و امّت‏ها را هدايت مى‏كند. 1- خرافات و اوهام در منطق استوار قرآن راه ندارد. «يَهدى للّتى هى اقوم» 2- قرآن تنها كتابى است كه قوانين ابدى و ثابت دارد. «يَهدى للّتى هى اقوم» 3- دريافت اجر به ايمان و عمل نياز دارد، «المؤمنين الّذين يعملون الصالحات» ولى براى دوزخى شدن، كفر به تنهايى كافى است. «الّذين لايؤمنون... لهم عذاباً» 4- عذاب الهى از هم اكنون آماده است. «اَعتَدنا» 5 - بيم واميد در كنار هم بايد باشد. «أجراً كبيراً... عذاباً اليماً»
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره الملك, آيه 8

تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ

نزديك است كه از خشم شكافته شود هر بار كه گروهى در آن افكنده شوند نگاهبانان آن از ايشان پرسند مگر شما را هشدار دهنده‏اى نيامد

nearly bursting apart out of rage. Every time a host is cast therein, its keepers will ask them: 'Did no one come to warn you

تفسیر نور
«اُلقوا» از «القاء» به معناى پرتاب شدن بدون اختيار است. «شَهيق» به زشت‏ترين و ناخوشايندترين صداها، همچون صداى گوش خراش خران گفته مى‏شود. «تَفور» از فوران، بيانگر شعله‏هاى عظيم دوزخ است كه مى‏جوشد و بالا مى‏آيد. صداى ناخوشايند «شهيق» ممكن است از خود دوزخ باشد، <<لها شهيقا>> و ممكن است از اهل دوزخ باشد، چنانكه در آيه 106 سوره هود مى‏خوانيم: <<لهم فيها زفير و شهيق>> 1- غضب و غيظ، گاهى به حدّ انفجار مى‏رسد. <<تكاد تميّز من الغيظ>> 2- دوزخيان، به درون آتش پرتاب مى‏شوند. <<القوا فيها>> 3- عذاب جهنم، همراه با تحقير است: <<القوا فيها>>، گوش‏خراش است: <<سمعوا لها شهيقا>> و همراه با سؤال توبيخ است. <<سئلهم خزنتها>> 4- عذاب الهى بعد از اتمام حجت است. <<الم يأتكم نذير>>
 

fatam

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره مباركه نور - آيه 34


الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزّجاجة کانها کوکب دريّ يوقد من شجرة مبارکة زيتونة لا شرقيّة و لا غربيّة يکاد زيتها يضيء و لو لم تمسسه نار نور علي نور يهدي الله لنوره من يشاء و يضرب الله الامثال للناس والله بکلّ شيء عليم.
ترجمه:
"خداوند نور آسمان‌ها و زمین است‌، مَثل نور خداوند همانند چراغدانی است كه در آن چراغی (پرفروغ‌) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف ودرخشنده همچون یك ستارة فروزان‌، این چراغ با روغنی افروخته می‌شود كه از درخت پربركت زیتونی گرفته شده كه نه شرقی است و نه غربی (آن چنان روغنش صاف و خالص است كه‌) نزدیك است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود، نوری است بر فراز نور، و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدایت می‌كند و خداوند به هر چیزی آگاه است‌."






از جابربن عبدالله انصاري روايت شده که گويد: به مسجد کوفه داخل شدم و ديدم حضرت اميرالمومنين صلوات الله و سلامه عليه با انگشت چيزي مينويسد و تبسم ميکند، عرضه داشتم يا اميرالمومنين! چه چيز موجب خنده شما شده است؟ فرمود: در شگفتم از کسيکه اين آيه را مي خواند ولي آن طور که شايسته است به معناي آن معرفت ندارد. عرض کردم: کدام آيه يا اميرالمومنين؟ فرمودند: " الله نور السموات والارض ... " مشکوة، حضرت محمد صلي الله عليه و آله است. مِصباح، من هستم. زجاجة، حسن و حسين مي باشند. کوکب دريّ، علي بن الحسين است. يوقد من شجرة مبارکة، محمد بن علي ميباشد. زيتونة، جعفر بن محمد است. لا شرقية، موسي بن جعفر است. لا غربية، علي بن موسي الرضاست. يکاد زيتها يضيء، محمدبن علي است. و لو لم تمسسه نار، علي بن محمد است. نور علي نور، حسن بن علي مي باشد و يهدي الله لنوره من يشاء، مهدي است. که درود خداوند بر آنان باد.
( کتاب سيماي حضرت مهدي در قرآن/ تاليف سيد هاشم حسيني بحراني/ ترجمه سيد مهدي حائري قزويني/ ص 262 )
 

Sara+h

عضو جدید
سوره ی بقره، آیه ی 26
اِنّ اللهَ لا یستحیِ اَن یضربَ مثلا ما بَعوضَةً فَما فَوقها فَاَمّا الّذینَ ءَامنوا فیَعلمونَ انَّهُ الحقُّ مِن ربِّهِم و امَّا الذینَ کفروا فیقولونَ ماذآ اَرَادَ اللهُ بِهذَا مثلاً یُضِلُّ بِهِ کثیراً و یهدی بِهِ کثیراً و ما یُضِلُّ بِهِ الّا الفسقین

و خدا را باک و ملاحظه ای از آن نیست که به پشه (کوچک) و چیزی بزرگ تر از آن مَثَل زند پس هر مَثَل که آرد آن هایی که به خدا ایمان آورده اند می دانند که آن مثل از جانب پروردگار آن هاست اما کسانی که کافر شدند می گویند خدا را از این مثل چه مقصود است؟ گمراه می کند به آن مَثَل بسیاری را و هدایت می کند بسیاری را و گمراه نمی کند به آن مگر فاسقان را.
.
.
.
 

azade_m17

عضو جدید
اَوَلَمْ یَرَ الْاِنسَانُ اَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَاِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ ﴿سوره يس، آيه 77﴾


آيا انسان نديد (نميداند) كه ما او را از نطفهاي بيارزش آفريديم، و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار برخاست!
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره الروم, آيه 7

يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ

از زندگى دنيا ظاهرى را مى‏شناسند و حال آنكه از آخرت غافلند

They know an outward part of this life, but of the Everlasting Life they are inattentive


تفسیر نور
1-كوته بيني، سطحى‏ نگرى‏ و توجّه نكردن به ماوراى‏ مادّيات، نوعى‏ جهل است. (لكن اكثر الناس لا يعلمون يعلمون ظاهراً...) 2- انسان بايد ژرف نگر و عميق باشد، نه ظاهربين و غافل. (يعلمون ظاهراً... و هم عن الاخره هم غافلون) 3- دنيا بد نيست، غفلت از آخرت بد است. (عن الاخره هم غافلون) 4- علم به ظواهرِ دنياى‏ مادّى‏ بدون توجّه به آخرت، مورد انتقاد است. (يعلمون ظاهراً... عن الاخره هم غافلون) 5- دنيا ظاهر و باطنى‏ دارد و آخرت، باطن دنياست. (ظاهراً عن الاخره) 6- توجّه به ظواهر دنيا، سبب غفلت از آخرت است. (يعلمون ظاهراً... هم عن الاخره هم غافلون)
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : الانبياء آیه : 16

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ


  • فارسی: ما اين آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دوست به بازيچه نيافريده ايم ،

  • And We did not create the heaven and the earth and what is between them for sport





 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : النساء آیه : 38​



وَالَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاء قِرِينًا



  • و همان كسان كه مالهاى خود را به ريا- براى نماياندن به مردم- انفاق مى‏كنند و به خدا و روز واپسين ايمان ندارند، و كسى كه شيطان يار و همدم وى باشد پس بد يار و همدمى است.
And those who spend their property (in alms) to be seen of the people and do not believe in Allah nor in the last day; and as for him whose associate is the Shaitan, an evil associate is he!

تفسیر نور
شيطان، گاهى از دور چيزى را به افراد القا و وسوسه مى‏كند و گاهى از نزديك همدم آنان مى‏شود. مؤمنان از وسوسه‏ها و القائات شيطان مى‏گريزند، امّا آنگونه كه در آيه‏ى 36 سوره‏ى زخرف مى‏خوانيم: «من يعش عن ذكر الرّحمان نقيّض له شيطاناً فهو له قرين» هركه از ياد خدا رخ برتافت، شيطانى براى او برمى‏انگيزيم تا يار و همنشين دائمى او باشد. 1- هم بخل وترك انفاق بد است، هم انفاق ريايى. در آيه‏ى پيش از بخل نكوهش شد و در اينجا از بخشش‏هاى رياكارانه. «يبخلون، ينفقون... رئاء الناس» 2- عامل ريا، عدم ايمان واقعى به خدا و قيامت است. «رئاء الناس و لايؤمنون باللّه و لا باليوم الآخر» 3- هدف از انفاق، تنها سير كردن گرسنگان نيست، چون اين هدف با رياكارى هم تأمين مى‏شود. بلكه هدف، رشد معنوى انفاق كننده نيز مى‏باشد. «ينفقون اموالهم رئاء الناس» 4- خداوند رياكاران را دوست ندارد. «لايحبّ كلّ مختال... والّذين ينفقون رئاء الناس» 5 - دل كه از خدا تهى شد، جايگاه هميشگى شيطان مى‏شود. «لايؤمنون باللَّه... يكن الشيطان له قريناً»
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ

و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه] وحى يا از فراسوى حجابى يا فرستاده‏اى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد آرى اوست بلندمرتبه سنجيده‏كار
And it is not for any mortal that Allah should speak to them, they could not bear to hear and they did not see

تفسیر نور

نزول وحى بر پيامبران سه راه دارد: الف: القاى مستقيم به قلب پيامبر. ب: شنيدن از وراى حجاب مثل درخت. ج: از طريق فرشته‏ى حامل وحى (جبرئيل). 1- وحى از طرف خداست نه خواست بشر. «ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه...» 2- بشر مى‏تواند مورد سخن خداوند قرار گيرد. «يكلّمه اللّه» 3- محتوى و ميزان وحى به دست خداست. «ما يشاء» 4- وحى از مقام بالا و بر اساس حكمت است. «انه علىّ حكيم»
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : التوبة آیه : 16

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُواْ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

آيا پنداشته‏ايد كه به خود واگذار مى‏شويد، و خداوند كسانى را كه از ميان شما جهاد كرده و غير از خدا و فرستاده او و مؤمنان، محرم اسرارى نگرفته‏اند، معلوم نمى‏دارد؟ و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.

What! do you think that you will be left alone while Allah has not yet known those of you who have struggled hard and have not taken any one as an adherent besides Allah and His Apostle and the believers; and Allah is aware of what you do

تفسیر نور

اين آيه نيز همچون آيات پيشين، براى تشويق به جهاد است. «وَليجَة» از «ولوج» مانند كلمه‏ى «بطانة»، به معناى اسرار و امور نهان است، و مقصود در اينجا مَحرم اسرار است. طبق روايات متعدّد، مراد از مؤمنانى كه مى‏توانند مَحرم اسرار باشند، رهبران آسمانى مى‏باشند. <22> 1- هستى و برنامه‏هاى آن، هدفدار است. انسان‏ها و آينده‏شان، رها شده نيستند، پس بايد از دنياى خيال بيرون آمد و واقع‏بين بود. «ام حَسِبتم» 2- ادّعاى ايمان كافى نيست، آنچه صف‏ها را از هم جدا مى‏كند، عمل و جهاد و آزمايش‏هاست. «ام حَسِبتم ان تتركوا» 3- كسانى در آزمون ايمان موفّقند كه اسرار جامعه اسلامى را جز با خدا و رسول و مؤمنان واقعى در ميان نگذارند. «وليجة» (در صدر اسلام افرادى با بيگانه ارتباط داشتند) 4- دادن اسرار و اطلاعات به بيگانگان و آنان را مَحرم اسرار دانستن، حرام و نشانه‏ى ضعف وبى‏ايمانى و مورد هشدار و توبيخ است. «لم يتّخذوا... وَليجة» 5 - وظيفه‏ى مسلمانان، در برابر دشمنان خارجى جنگيدن و در برابر دشمنان داخلى، حفظ اسرار و رازدارى است. «جاهدوا، لم يتّخذوا» 6- خداوند از وضع مردم آگاه است و نيازى به آزمودن ندارد، ولى امتحان، يك سنّت الهى است. «و اللَّه خبير» 7- اگر اسرارتان را به بيگانه گفتيد، خدا مى‏داند و به حساب شما مى‏رسد. «واللَّه خبير بما تعملون»
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره العنكبوت, آيه 6

وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ

و هر كه بكوشد تنها براى خود مى‏كوشد زيرا خدا از جهانيان سخت بى‏نياز است

He who strives, strives for himself. Allah is the Rich, independent of the worlds


تفسیر نور

مراد از جهاد در اين آيه، تنها جهاد با شمشير و با دشمنان نيست، بلكه مراد هرگونه تلاش و كوشش است؛ خواه اين تلاش در راه خودسازى‏ و به اصطلاح جهاد با نفس باشد يا مبارزه با وسوسه‏هاى‏ شيطان و يا با دشمنان خارجى. 1- خداوند به تلاش ما نياز ندارد. (و مَن جاهد فانّما يجاهد لنفسه) من نكردم خلق تا سودى‏ كنم بلكه تا بر بندگان جودى‏ كنم 2- براى‏ تشويق مردم به تلاش‏هاى‏ مثبت، از گرايش‏هاى‏ درونى‏ و فطري، همچون حبّ نفس استفاده كنيم. (انسان فطرتاً به دنبال سود و منافع خويش است) (و مَن جاهد فانّما يجاهد لنفسه) 3- بى‏ نيازى‏ خداوند، واقعى‏ و حتمى‏ است. (بر خلاف اظهار بى‏ نيازى‏ ما كه در عين نياز است.) (انّ الله لغنيّ عن العالمين) 4- خداوند، هم از انسان‏ها بى‏ نياز است و هم از فرشتگان و هم ديگر موجودات. (لَغنيّ عن العالَمين)
 

سيتا

عضو جدید
سوره ی بقره، آیه ی 26


اِنّ اللهَ لا یستحیِ اَن یضربَ مثلا ما بَعوضَةً فَما فَوقها فَاَمّا الّذینَ ءَامنوا فیَعلمونَ انَّهُ الحقُّ مِن ربِّهِم و امَّا الذینَ کفروا فیقولونَ ماذآ اَرَادَ اللهُ بِهذَا مثلاً یُضِلُّ بِهِ کثیراً و یهدی بِهِ کثیراً و ما یُضِلُّ بِهِ الّا الفسقین

و خدا را باک و ملاحظه ای از آن نیست که به پشه (کوچک) و چیزی بزرگ تر از آن مَثَل زند پس هر مَثَل که آرد آن هایی که به خدا ایمان آورده اند می دانند که آن مثل از جانب پروردگار آن هاست اما کسانی که کافر شدند می گویند خدا را از این مثل چه مقصود است؟ گمراه می کند به آن مَثَل بسیاری را و هدایت می کند بسیاری را و گمراه نمی کند به آن مگر فاسقان را.
.
.
.

مرسی
زیبا بودش
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره يونس, آيه 41


وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ


و اگر تو را تكذيب كردند بگو عمل من به من اختصاص دارد و عمل شما به شما اختصاص دارد شما از آنچه من انجام مى‏دهم غير مسؤوليد و من از آنچه شما انجام نمى‏دهيد غير مسؤولم

If they belie you, say: 'I have my work, you have your work. You are quit of what I do, and I am quit of what you do

تفسیر نور
1- مردم را نمى‏توان به ايمان آوردن مجبور كرد. وظيفه‏ى پيامبران ارشاد و هدايت است، نه اجبار. «وان كذبوبك فقل...» 2- رهبر بايد خود را براى تكذيب گروهى از مردم آماده كند. «وان كذّبوك» 3- در مقابل تكذيب كنندگان احساس شكست نكنيم، چون پاداش هدايت و ارشاد را مى‏بريم و مخالفان نيز به كيفر تكذيب و لجاجت خود مى‏رسند ولى برنده‏ى اين معامله ما هستيم. «لى عملى و لكم عملكم» 4- پيامبر در برابر تكذيب‏كنندگان موضع‏گيرى قاطعى داشت. «فقل لى عملى و لكم عملكم» 5 - سود وزيان هركس تنها به خود او بر مى‏گردد. «لى عملى ولكم عملكم» (كلمه‏ى «لى» و «لكم» مقدّم بر «عملى» و «عملكم» آمده است) 6- اسلام دين استدلال واخلاق است، نه سازش با كفّار. اگر حقّ را پذيرا نشدند، بيزارى خود را از رفتار وعقايد آنان اعلام كنيم. «انتم بريئون، وانا برى» 7- رضاى به كار ديگران، انسان را شريك در پاداش يا كيفر مى‏كند. «انتم بريئون، وانا برى» (دليل آنكه مزد هر كس مخصوص خود اوست، اين است كه من و شما هيچ يك به كار ديگرى راضى نيستيم)




 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره آل عمران, آيه 177

إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئًا وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

در حقيقت كسانى كه كفر را به [بهاى] ايمان خريدند هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد و براى آنان عذابى دردناك است

Those who buy disbelief with belief will not harm Allah a thing, for them there is a painful punishment

تفسیر نور
در قرآن مسأله‏ى خريد و فروش و سود و زيان سرمايه عمر، بارها تكرار شده است. قرآن، دنيا را بازار مى‏داند و مردم را فروشنده و عقايد و اعمال انسان را در طول عمر، كالاى اين بازار. در اين بازار، فروش اجبارى است ولى انتخاب مشترى با انسان است. يعنى ما نمى‏توانيم آنچه را داريم، از قدرت و عمل و عقيده رها بگذاريم، ولى مى‏توانيم مسير عقايد و كردار را سودبخش يا زيان آور قرار دهيم. در قرآن از عدّه‏اى ستايش شده كه جان خود را با خدا معامله مى‏كنند و در عوض بهشت و رضوان مى‏گيرند، و از عدّه‏اى انتقاد شده كه بخاطر انحراف و انتخاب سوء يا سودى نمى‏برند؛ «فما ربحت تجارتهم» <197> و يا دچار خسارت مى‏شوند؛ «انّ الانسان لفى خُسر» و در بعضى از آيات همچون آيه‏ى فوق، كسانى كه ايمان خود را با كفر معامله مى‏كنند، تحقير مى‏شوند و در مقابل به مؤمنان دلدارى داده مى‏شود كه ارتداد آنها، به خدا و راه خدا هيچ ضررى نمى‏زند. 1- سرمايه اصلى انسان، ايمان ويا زمينه‏هاى فطرى ايمان است. «اشتروا الكفر بالايمان» 2- در يك انقلاب عقيدتى و فرهنگى، از ريزش‏هاى جزئى نگران مباشيد. «اشتروا الكفر... لن يضرّوا اللَّه»



 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : الاحزاب آیه : 63

يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا

مردم از تو در باره رستاخيز مى‏پرسند بگو: «علم آن فقط نزد خداست.» و چه مى دانى؟ شايد رستاخيز نزديك باشد.

Men ask you about the hour; say: The knowledge of it is only with Allah, and what will make you comprehend that the : hour may be nigh

تفسیر نور
انگيزه‏هاى سؤال متعدّد است: گاهى سؤال، براى آزمايش كردن است. مانند سؤالات امتحانى. گاهى سؤال، از روى استهزا است. مانند پرسش قدرتمند متکبّر از ضعيف. گاهى سؤال، از روى تعجّب است. مانند پرسش انسان ترسو از انسان شجاع. گاهى سؤال، براى به بن بست كشاندن است. مانند پرسش بازپرس از مجرم. گاهى سؤال، براى به انحراف كشيدن است. مانند پرسش استاد منحرف از شاگرد. گاهى سؤال، براى ايجاد شك در ديگران است. مانند پرسش منحرفان. گاهى سؤال، براى رفع نگرانى است. پرسش مادر از فرزند. گاهى سؤال، براى دانستن است. مانند پرسش جاهل از عالم. گاهى سؤال، براى توبيخ است. مانند پرسش معلم از دليل تنبلى شاگرد. در اين آيه نيز، سؤال از زمان قيامت مى‏تواند انگيزه‏هاى متفاوتى داشته باشد. كلمه‏ى «قريب» براى مذكّر و مؤنّث به كار مى‏رود. «لعلّ الساعه تكون قريبا» و نفرمود: «قريبه»، نظير جمله‏ى «انّ رحمه الله قريب من المحسنين» <80> پايان آيه نوعى دلجويى از پيامبر است كه از بهانه‏هاى کفّار خسته مباش كه به زودى به حسابشان رسيدگى مى‏شود. (تكون قريبا) 1- با اين كه خداوند انبيا را از غيب آگاه مى‏كند، (لا يظهر على غيبه احداً الاّ مَن ارتضى من رسول) <81> لكن آگاهى انبيا نيز محدود است. (علمها عند الله) 2- نه لازم است همه چيز را بدانيم و نه لازم است به هر سؤالى پاسخ دهيم. (علمها عند الله) 3- ندانستن زمان وقوع قيامت، به ايمان و يقين به اصل آن، ضررى نمى‏زند. (علمها عند الله) 4- برخى علوم مخصوص خداست. (علمها عند الله) 5- هر ندانستنى عيب نيست. (و ما يدريک) (بلكه اگر زمان وقوع قيامت را بدانيم تعادل خود را از دست مى‏دهيم.) 6- در تربيت بايد افراد را ميان بيم و اميد نگاه داشت. (لعلّ) 7- براى وقوع قيامت هر لحظه بايد آماده باشيم. (لعلّ السّاعه تكون قريبا)
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره النحل, آيه 37

إِن تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي مَن يُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ

اگر [چه] بر هدايت آنان حرص ورزى ولى خدا كسى را كه فرو گذاشته است هدايت نمى‏كند و براى ايشان يارى‏كنندگانى نيست

Though you are ever so eager to guide them, Allah will not guide those who mislead (others) There shall be none to help them

تفسیر نور

بدنبال آيه‏ى قبل كه فرمود: انحراف گروهى بخاطر انكار و كفرشان حتمى است، اين آيه خطاب به پيامبر مى‏فرمايد: بر آنها دلسوزى مكن كه دلسوزى تو بى‏اثر است، زيرا قلب آنان را خداوند مُهر كرده و ديگر قابل هدايت نيستند. گاهى اشكال در قابليت مردم است، نه مبلّغ. پيامبر معصوم است و نقطه ضعفى ندارد، بهترين اخلاق را دارد، دلسوز هم هست، امّا باز هم مردم قبول نمى‏كنند. 1- انسان گاهى به جايى مى‏رسد كه نه در دنيا قابل هدايت است و نه در آخرت قابل نصرت. «لا يهدى، من ناصرين» 2- مبلّغ بايد بداند كه به هر حال گروهى هيچ منطقى را نمى‏پذيرند، پس انتظار ايمان همه مردم را نبايد داشت. «ان تحرص ...لايهدى من يضلّ» 3- شفاعت در قيامت، قابليت مى‏خواهد، نه آنكه هر كس بتواند از آن بهره‏مند شود. «ما لهم من ناصرين»




 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

شيطان را بر کسانی که ايمان آورده اند و بر خدا توکل می کنند تسلطی نيست

Surely he has no authority over those who believe and rely on their Lord

تفسیر نور

هر كار خوبى ممكن است آفاتى داشته باشد، همانگونه كه عزّت، آفتى دارد مثل تكّبر و خدمت به مردم، آفتى دارد مثل منت گذاشتن، قرائت قرآن نيز ممكن است آفاتى از قبيل خودنمايى، كسب درآمد، رقابت‏هاى منفى، فريب مردم، فهم غلط، تفسير به راى و... داشته باشد كه انسان بايد هنگام تلاوت قرآن از شرّ همه‏ى آفات، به خداوند پناه ببرد. امام صادق عليه السلام فرمود: تلاوت نياز به سه چيز دارد: قلب خاشع و بدن فارغ و موضع خالى. يعنى حالتى كه در آن پيش داورى نباشد. <572> قرآن اگر همراه با تفسير و نظرات امامان معصوم‏عليهم السلام باشد، «كتاب اللَّه و عترتى لن يفترقا» وبر دل‏هاى پاك وارد شود، «هدىً للمتقين» سبب هدايت ورشد و زياد شدن ايمان وعلم مى‏گردد. چنانكه قرآن مى‏فرمايد: اى پيامبر هرگاه قرآن تلاوت مى‏كنى ما ميان تو و كسانى كه ايمان به آخرت ندارند مانعى قرار مى‏دهيم <573> در روايات مى‏خوانيم: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هنگام تلاوت قرآن جمله «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» را مى‏خواندند. <574> 1- از خطر نفوذ شيطان در بهترين افراد و مقدس‏ترين كار غافل نباشيد. (تلاوت قرآن از شخصى مثل پيامبر اكرم هم نياز به استعاذه دارد) 2- شيطان به سراغ همه مى‏آيد، امّا در همه تأثيرگزار نيست. «ليس‏له سلطان على الذين آمنوا» 3- ايمان و توكل، قلعه‏اى است كه انسان را از آسيب‏پذيرى حفظ مى‏كند. «ليس له سلطان على الذين امنوا» 4- پناه بردن به خداوند، نشانه‏ى ايمان به او و توكل بر اوست. «فاستعذ باللَّه ... امنوا و على ربهم يتوكلون» 5- پناه بردن شما همراه پناه دادن اوست. (پس پناه ببريد، «فاستعذ» تا او شما را پناه دهد و اگر او پناه ندهد، پناهندگى ما بيهوده است.) 6- جز پناهندگى به او راه ديگرى نيست. «فاستعذ باللَّه»
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : المائدة آیه : 15​


يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ

ای اهل کتاب ، پيامبر ما نزد شما آمد تا بسياری از کتاب خدا را که ، پنهان می داشتيد برايتان بيان کند و از بسياری در گذرد ، و از جانب خدا نوری و کتابی صريح و آشکار بر شما نازل شده است

O followers of the Book! indeed Our Apostle has come to you making clear to you much of what you concealed of the Book and passing over much; indeed, there has come to you light and a clear Book from Allah

تفسیر نور

بيان مطالب كتمان شده، نشانه‏ى علم غيب و يكى از راه‏هاى شناخت پيامبر است. «يبيّن لكم... تخفون من الكتاب» <42> 1- اسلام، دينى جهانى است و همه اديان را به حقّ دعوت مى‏كند. «يا أهل الكتاب قد جائكم رسولنا» 2- در ارشاد ودعوت مردم، حتّى از اهل‏كتاب هم مأيوس نشويم. «يا أهل‏الكتاب» 3- جهان منهاى قرآن، تاريك است. «قد جاءكم من اللّه نور» 3- برخى حقايق تورات و انجيل، كتمان شده است. «كثيراً ممّا كنتم تخفون» 4- از شيوه‏هاى ارشاد، بيان مطالب به قدر ضرورت است. «ويعفو عن كثير» 5 - پيامبر وقرآن، بسيار با عظمت هستند. (كلمه‏ى «نور» <43> و«كتاب»، به صورت نكره آمده كه نشانه‏ى بزرگى وعظمت است.) «نورٌ و كتابٌ مبين»




 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره : المنافقون آیه : 5



وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ

چون به آنها گفته شود که بياييد تا پيامبر خدا برايتان آمرزش بخواهد ،سر، می پيچند می بينی که اعراض و گردنکشی می کنند

And when it is said to them: Come, the Apostle of Allah will ask forgiveness for you, they turn back their heads and you may see them turning away while they are big with pride

تفسیر نور

<<تعالوا>> از ريشه «علوّ» به معناى آمدن به سوى بلندى و رشد است. <<لَوّوا>>، از ريشه «لىّ» به معناى تابيدن طناب و در مورد سرتابيدن از حق به كار مى‏رود. بالاترين بدبختى آنست كه انسان هم خودش را محروم كند: <<لوّوا رؤسهم>>، هم ديگران را محروم نمايد: <<يصدّون>>؛ به خصوص اگر اين كارها آگاهانه باشد. <<و هم مستكبرون>> مشابه آيه 6 را در آيه 80 سوره توبه نيز مى‏خوانيم: <<استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعين مرّة فلن يغفر اللّه لهم>> اگر براى منافقينى كه به مؤمنين نيش مى‏زنند، هفتاد بار هم استغفار كنى، (تا وقتى كه دست از نفاقشان برندارند) هرگز خداوند آنان نمى‏بخشد. 1- به سراغ افراد منحرف رويم و از آنان براى توبه و تجديد حيثيت دعوت كنيم. <<و اذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم...>> 2- دعوت به سوى اولياى الهى، مايه علوّ و رشد است. <<تعالوا>> 3- دعاى اولياى خدا در مورد بخشش گنهكاران، مستجاب است. <<يستغفر لكم>> 4- توسّل به پيامبر خدا جايز است. <<تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه>> 5 - سر باز زدن از پيشنهاد مفيد، نشانه تكبّر است. <<لوّوا رؤسهم... و هم مستكبرون>> 6- كسى كه دعوتِ حق را نمى‏پذيرد، حتى دعاى پيامبر درباره او كارساز نيست. <<تعالوا... لوّوا رؤوسهم... سواء عليهم استغفرت لهم...>> 7- تكبّر و استكبار، انسان را از رحمت بى‏پايان الهى محروم مى‏سازد. <<هم مستكبرون... لن يغفر اللّه لهم>> 8 - هدايت و ضلالت به دست خداوند است ولى او كسى را گمراه مى‏كند كه به دنبال فسق و گناه باشد. <<انّ اللّه لا يهدى القوم الفاسقين>>

شان نزول آیه

بعد از غزوه بنى المصطلق (جنگى كه در سال ششم هجرت در سرزمين "قديد" واقع شد). دو نفر از مسلمانان، يكى از طايفه انصار و ديگرى از مهاجران به هنگام گرفتن آب از چاه با هم اختلاف پيدا كردند. يكى قبيله انصار را به يارى خود طلبيد و ديگرى مهاجران را. يکي از مهاجران به يارى دوستش آمد، و "عبد اللَّه بن ابى" كه از سركرده‏هاى معروف منافقان بود، به يارى مرد انصارى شتافت و مشاجره لفظى و گفتگوي شديدى در ميان آن دو درگرفت؛ عبد اللَّه بن ابى سخت خشمگين شد و در حالى كه جمعى از قومش نزد او بودند گفت: ما اين گروه مهاجران را پناه داديم و كمك كرديم، اما كار ما شبيه ضرب المثل معروفى است كه مى‏گويد: "سمن كلبك ياكلك"! سگت را فربه كن تا تو را بخورد! به خدا سوگند اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان، ذليلان را بيرون خواهند كرد. و منظورش از عزيزان، خود و اتباعش بود و از ذليلان مهاجران، سپس رو به اطرافيانش‏ كرد و گفت: اين نتيجه كارى است كه شما به سر خودتان آورديد، اين گروه را در شهر خود جاى داديد و اموالتان را با آنها قسمت كرديد، هر گاه باقيمانده غذاى خودتان را به مثل اين مرد (اشاره به مرد مهاجرى كه طرف دعوى بود) نمى‏داديد، بر گردن شما سوار نمى‏شدند، از سرزمين شما مى‏رفتند و به قبائل خود ملحق مى‏شدند! در اينجا "زيد بن ارقم" كه در آن وقت جوانى نوخاسته بود، رو به "عبد اللَّه بن ابى" كرد و گفت: به خدا سوگند ذليل و قليل تويى! و محمد (صلي الله عليه و آله) در عزت الهى و محبت مسلمين است و به خدا قسم من بعد از اين تو را دوست ندارم. "عبد اللَّه" صدا زد: خاموش باش، تو بايد بازى كنى اى كودك! زيد بن ارقم خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آمد و ماجرا را نقل كرد. پيامبر (صلي الله عليه و آله) كسى را به سراغ" عبد اللَّه" فرستاد و فرمود: اين چيست كه براى من نقل كرده‏اند؟ عبد اللَّه گفت: به خدايى كه كتاب آسمانى بر تو نازل كرده من چيزى نگفتم و " زيد" دروغ مى‏گويد! جمعى از انصار كه حاضر بودند، گفتند: اى رسول خدا "عبداللَّه" بزرگ ما است، سخن كودكى از كودكان انصار را بر ضد او نپذير، پيامبر عذر آنها را پذيرفت در اينجا طائفه انصار" زيد بن ارقم" را ملامت كردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) دستور حركت داد، يكى از بزرگان انصار به نام" اسيد" خدمتش آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! در ساعت نامناسبى حركت كردى، فرمود: بله آيا نشنيدى رفيقتان عبد اللَّه چه گفت، او گفته است هر گاه به مدينه بازگردد عزيزان ذليلان را خارج خواهند كرد. اسيد عرض كرد: تو اى رسول خدا اگر اراده كنى او را بيرون خواهى راند، و اللَّه تو عزيزى و او ذليل است. سپس عرض كرد: يا رسول اللَّه با او مدارا كنيد. سخنان عبد اللَّه ابى به گوش فرزندش رسيد، خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آمد و عرض كرد: شنيده‏ام مى‏خواهيد پدرم را به قتل برسانيد، اگر چنين است به خود من دستور دهيد سرش را جدا كرده براى شما مى‏آورم! زيرا مردم مى‏دانند كسى نسبت به پدر و مادرش از من نيكوكارتر نيست، از اين مى‏ترسم ديگرى او را به قتل برساند و من نتوانم بعد از آن به قاتل پدرم نگاه كنم و خداى ناكرده او را به قتل برسانم و مؤمنى را كشته باشم و به دوزخ بروم!. پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: مساله كشتن پدرت مطرح نيست، مادامى كه او با ما است با او مدارا و نيكى كن. سپس پيامبر (صلي الله عليه و آله) دستور داد تمام آن روز و تمام شب را لشكريان به راه ادامه دهند، فردا هنگامى كه آفتاب برآمد دستور توقف داد. لشكريان به قدرى خسته شده بودند كه همين كه سر به زمين گذاشتند به خواب عميقى فرو رفتند (و هدف پيغمبر اين بود كه مردم ماجراى ديروز و حرف عبد اللَّه ابى را فراموش كنند ...). سرانجام پيامبر (صلي الله عليه و آله) وارد مدينه شد، زيد بن ارقم مى‏گويد: من از شدت اندوه و شرم در خانه ماندم و بيرون نيامدم، در اين هنگام سوره منافقين نازل شد، و زيد را تصديق، و عبد اللَّه را تكذيب كرد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) گوش زيد را گرفت و فرمود: اى جوان! خداوند سخن تو را تصديق كرد همچنين آنچه را به گوش شنيده بودى و در قلب حفظ نموده بودى، خداوند آياتى از قرآن را در باره آنچه تو گفته بودى نازل كرد. در اين هنگام" عبد اللَّه ابى" نزديك مدينه رسيده بود وقتى خواست وارد شهر شود پسرش آمد و راه را بر پدر بست، گفت: واى بر تو چه مى‏كنى؟ پسرش گفت: به خدا سوگند جز به اجازه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نمى‏توانى وارد مدينه شوى و امروز ميفهمى عزيز و ذليل كيست؟!! " عبد اللَّه" شكايت پسرش را خدمت رسول خدا فرستاد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) به پسرش پيغام داد كه بگذار پدرت داخل شهر شود، فرزندش گفت: حالا كه اجازه رسول خدا آمد مانعى ندارد. عبد اللَّه وارد شهر شد، اما چند روزى بيشتر نگذشت كه بيمار گشت و از دنيا رفت! (و شايد دق مرگ شد) هنگامى كه اين آيات نازل شد و دروغ عبد اللَّه ظاهر گشت، بعضى به او گفتند آيات شديدى در باره تو نازل شده خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) برو تا براى تو استغفار كند، عبد اللَّه سرش را تكان داد گفت: به من گفتيد: ايمان بياور آوردم، گفتيد: زكات بده، دادم، چيزى باقى نمانده كه بگوئيد: براى محمد (صلي الله عليه و آله) سجده كن! و در اينجا آيه پنجم نازل گرديد.



 

Similar threads

بالا