مشاعرۀ سنّتی

[B@CHE +]

تــــــو ذوق کــــــودکانـه پـــــــــرواز در منــی
تـــــو شـــــــوق عاشقــــــــانه آواز در منــی
بــس روزهــــا حـــــکايت دل با تـــــو گفته ام
بسيـــــــار شب که از غــم عشقت نخفته ام

 

[fmn]

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم

 

[*زهره*]

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام را هم شکن طره‌ی هندوی تو بود

 

[naghmeirani]

حافظ

حافظ

دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست
که شنيدی که در اين بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

 

[abfa]

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه مراد رسید ای محب خموش

 

[gh_engineer]

حافظ

حافظ

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو​

 

[*زهره*]

وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و
عالم به آدم سجده کرد

 

[naghmeirani]

حافظ

حافظ

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند
ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند
عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند

 

[محـسن ز]

در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد

با پریشانی دل شوریده چشمم خواب داشت

 

[elva]

تو ای صفای چهره ات
ز تاب شعله آتشین
رخت ز رقص شعله ها
گل آفرین گل آفرین
ربوده هوش ما ز سر
به نغمه های دلنشین

 

[gh_engineer]

حافظ

حافظ

ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
​

 

[pink girl]

ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
***
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[*زهره*]

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته‌ات بدو دست دعا نگه دارد

 

[pink girl]

درين زمانه رفيقي كه خالي از خلل است
***
صراحي مي ناب و سفينه غزل است

 

[*زهره*]

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

 

[hamid_61]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

 

[marzieh.g]

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از ان به که ببندی ونپایی

 

[elva]

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از ان به که ببندی ونپایی

یک ذره هدایت تو می باید و بس
یک لحظه حمایت تو می باید و بس

تردامنی این همه سرگردان را
باران عنایت تو می باید و بس

 

[naghmeirani]

قیصر امین پور

قیصر امین پور

سری داریم و سودایِ غمِ تو
پری داریم و پروایِ غمِ تو
غمت از هر چه شادی دلگشا تر
دلی داریم و دریایِ غمِ تو

 

[marzieh.g]

و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا باغچه ی گوچک ما سیب نداشت؟

 

[naghmeirani]

تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد

آنها که ندانند ترنج از کف خونین
دانند که انکار زلیخا نتوان کرد ...

 

[pani33]

تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد

آنها که ندانند ترنج از کف خونین
دانند که انکار زلیخا نتوان کرد ...

دلي دارم، چه دل؟ محنت سرايي​

که در وي خوشدلي را نيست جايي ​

دل مسکين چرا غمگين نباشد؟​

که در عالم نيابد دل‌ربايي ​

 

[naghmeirani]

يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت
بازآيد و برهانم از بند ملامت

 

[*زهره*]

تشویش وقت پیر مغان می‌دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند

 

[naghmeirani]

سعدی

سعدی

دعوی درست نیست گر از دست نازنین

چون شربت شکر نخوری زهر ناب را

 

[oli]

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم

وین یک دم عمر را غنیمت شمریم

فردا که از این دیر فنا در گذریم

با هفت هزار سالگان سر به سریم

 

[*زهره*]

مژده‌ی وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

 

[naghmeirani]

حافظ

حافظ

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است

زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

 

[oli]

اشک آلوده ما گر چه روان است ولی

به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم

 

[naghmeirani]

عراقی

عراقی

مهر هر روز دمی در بنده‌ات

سحری؟ صبح‌دمی؟ خندانی؟

همه در بزم ملوکت خوانند

قصه‌ای؟ مثنویی؟ دیوانی؟