دوست گرامی در مشاعره چون اصلش گفتاریه نه نوشتاری هیچ فرقی نمیکنه میتونی بری به کتاب قوانین مشاعره مراجعه کنی حالا ادامه بدهدوستِ عزیز!با *ظ* نه با *ز*

من غمی پیدا درون سینه دارم
دوست گرامی در مشاعره چون اصلش گفتاریه نه نوشتاری هیچ فرقی نمیکنه میتونی بری به کتاب قوانین مشاعره مراجعه کنی حالا ادامه بدهدوستِ عزیز!با *ظ* نه با *ز*
تویِ این تاپیک این طور تعریف شدهدوست گرامی در مشاعره چون اصلش گفتاریه نه نوشتاری هیچ فرقی نمیکنه میتونی بری به کتاب قوانین مشاعره مراجعه کنی حالا ادامه بدهظاهری آرام دلی آشفته دارم
من غمی پیدا درون سینه دارم
دوش من بودم ویاران توو مجلس شوقتویِ این تاپیک این طور تعریف شده
هر نفر یه بیت ، دوبیت یا ... بگه که با آخرین حرف شعر نفر قبلی شروع شه !!
به هر حال ممنونم.
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
چرا همش " د " به من میرسهدر كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود
كين شاهد بازاري وان پرده نشين باشد
خودتم که "د"دادی!چرا همش " د " به من میرسه
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه ار آن نرگس جادو که چه بازی افکند
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
بازم " د " ؟خودتم که "د"دادی!
دلم در برگ ریزانِ محبت
تو را از بینِ گلها آرزو کرد
ز مردم دل بگردان ،با خدا کنبازم " د " ؟
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
درین سراچه ی بازیچه غیر عشق مباز
حالا دیگه " ز "
ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چهز مردم دل بگردان ،با خدا کن
خدا را وقتِ تنهائی صدا کن
در آن حالت که اشکت میچکد گرم
غنیمت دان و باران را صدا کن
ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
اینچنین با همه در ساخته ای یعنی چه
یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
تا از سر صوفی برود علت هستی
دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از لین حال خرابم؟
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمیدانم
وزین سرگشته مجنون چه میخواهی نمیدانم
وای از روزی که قاضیان خدا بو
سر پل صراطم ماجرا بو
به نوبت بگذرند پیر و جوانان
وای از آندم که نوبت زان ما بو
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی
خوبی و کرم را چه نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی
یاد باید آنکه نهایت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
یاد باید آنکه چو چشمت بعتابم میکشت
معجز عیسویت در لب شکر خا بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |