چایی را با قند بخورید !!!

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز

بابایی جونم چه شعرای خوشملی میگه ها...:w12:فقط یه سوال فنی با کدوم دستت گاهی پک به سیگار میزنی وقتی داری گیتار میزنی؟:surprised:
حاجی جونم هم مثل بابایی شعراش خوشمله...
:w38:
بابا جون گفتم "گاهی" به سیگار پک میزنم.. خب من که CD نیستم که یه سره آهنگ بزنم، یه لحظه دستم رو میارم بالا و یه پک میزنم، بعد ادامه میدم. با اون دست که آکورد میگیری نه ها.. با اون که پیک رو میگیری، پیک رو با شست و اشاره میگیری، سیگارم بین انگشت اشاره و انگشت وسط. حالا نری یاد بگیری ها..!! بهت گفتم که اینا رو واسه صهیونیستا میگم.. یه وقت عسل بابا نره سیگاری بشه ها؟ وگرنه از همون پنجره ای که کنارش گیتار میزنم پرتش میکنم پایین:warn:
ضمنا شعرا قابل شما رو نداشت.. خوشملی از خودته بابا جون
 

sahar a

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا.. آدم زن بگیره، براش خونه و ماشین و نفقه و همه چی هم فراهم بکنه.. بعد واسه یه چایی آوردن اینهمه غر غر بشنوه و بره قهوه خونه؟ دخترای این دور و زمان چه پر رو و پر توقع شدن!:w09:
نه دیگه، دیگه واقعا باید من رو از لیست کیس های مناسبت واسه ازدواج خط بزنی.. از این حرفات دیگه نمیتونم چشم پوشی کنم:w01:

آره دیگه.. وقتی زن بگیرم این وظیفه ام به عهده اونه.. اول باید واسم سیگار روشن کنه بده دستم.. بعد هم هر وقت داد زدم که: چایی بیار زززززن. خودش حساب کار دستش بیاد و یه چای نبات مشتی مهمونم کنه.. :w16:

باید تو سر پسرای این دوره زمونه زد از بس که پررو تشریف دارن:neutral:

تو کیسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:weirdsmiley:

من فک کردم کیبردی:w25:

به همین خیال باش هیچ خانوم با شخصیتی با یک عدد معتاد اونم از نوع تو امکان نداره ازدواج کنه:w38:
 

ahmadlinux

عضو جدید
اگه قراره با قند بمیرم ترجیع میدم در حالی بمیرم که یه حبه قند گنده تو دهن داشته باشم:D:D
 
  • Like
واکنش ها: spow

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا جون گفتم "گاهی" به سیگار پک میزنم.. خب من که CD نیستم که یه سره آهنگ بزنم، یه لحظه دستم رو میارم بالا و یه پک میزنم، بعد ادامه میدم. با اون دست که آکورد میگیری نه ها.. با اون که پیک رو میگیری، پیک رو با شست و اشاره میگیری، سیگارم بین انگشت اشاره و انگشت وسط. حالا نری یاد بگیری ها..!! بهت گفتم که اینا رو واسه صهیونیستا میگم.. یه وقت عسل بابا نره سیگاری بشه ها؟ وگرنه از همون پنجره ای که کنارش گیتار میزنم پرتش میکنم پایین:warn:
ضمنا شعرا قابل شما رو نداشت.. خوشملی از خودته بابا جون

بابایی خشنی ها...:cry:با این تفاسیر من سیگار و از 6متری ببینم فرار میکنم...جونم و دوست دارم...:w38:
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوباره ملول گشتم ازحسی غریب
از نکبت بی اعتمادی, از حس فریب
ای همه غمهای دنیا فرو روید در من با دم سیگارم
زان به که شاد باشم و زنندم بانگ نهیب
در هزار توی دنیا, هزاران سوال بی جوابم مانده
تا به کی توانم تحمل؟ این آتش و این لهیب
.......
خوش بحالت نه بابا دفتر شعر داری؟ ثبتش میکنی.؟ خب این عالیه. فی البداهه هات هم کم از بقیه نداشت..:gol::gol:
امشب دوباره بی تو، این داستان و سیگار
سر درد و بوی الکل، در استکان و سیگار
اینبار مرگ حتمی است، کارم دگر تمام است
سوگند میخورم من، برعشق و جان و سیگار
تا قبل مرگ هم هیچ، از این جهان نخواهم
جز استکان و الکل، یه لقمه نان و سیگار

.......

ممنونم عزیزم لطف داری.. آره 2تا مجموعه غزل دارم
 
  • Like
واکنش ها: bmd

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز

بابایی خشنی ها...:cry:با این تفاسیر من سیگار و از 6متری ببینم فرار میکنم...جونم و دوست دارم...:w38:
خوبه دیگه.. من از اون باباهایی هستم که به استفاده از خشونت در تربیت بچه ها اعتقاد دارم.. یعنی وقتی کار خوب کردی بهت آبنبات میدم، وقتی کار بد کردی از پنجره پرتت میکنم بیرون.. اینجوری هم "مجبوری" بابایی رو دوست داشته باشی، هم "مجبوری" به حرفاش گوش کنی:smoke:
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب دوباره بی تو، این داستان و سیگار
سر درد و بوی الکل، در استکان و سیگار
اینبار مرگ حتمی است، کارم دگر تمام است
سوگند میخورم من، برعشق و جان و سیگار
تا قبل مرگ هم هیچ، از این جهان نخواهم
جز استکان و الکل، یه لقمه نان و سیگار

.......

ممنونم عزیزم لطف داری.. آره 2تا مجموعه غزل دارم
عزیز من باید برم و تا زمانی که تو حسش بودم مینوشتم.الان نه.
مرسی از همکاریت.. خوش گذشت
ادامه بده لیاقت نوشته های مفهومی رو داری و تشویق عالمان ادب وهنر رو...
قدرت ما در یک تنکس ناقابل بود وبس
ممنون و شب همه خوش:gol::gol::gol:
 

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب دوباره بی تو، این داستان و سیگار
سر درد و بوی الکل، در استکان و سیگار
اینبار مرگ حتمی است، کارم دگر تمام است
سوگند میخورم من، برعشق و جان و سیگار
تا قبل مرگ هم هیچ، از این جهان نخواهم
جز استکان و الکل، یه لقمه نان و سیگار

.......

ممنونم عزیزم لطف داری.. آره 2تا مجموعه غزل دارم

بابایی 2تا مجموعه شعرات هم در مورد سیگاره...:eek:
خیلی دوسش داری؟:cry:
بیچاره مامانم...:cool:
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا ما ها نعش های متحرکیم..
کافیه یه روز بریم ورزش کنیم اونوقته که از دو سه جا استخون مستخونمون ترک بر میداره
چایی رو گفتی یا سیگار رو!!
خانم ها خوبیشون اینه که نمیتونن سیگار بکشن .چون مردای سیگاری وجود دارند که با دیدن اونها فکرای نا لوتی میکنن.
من یادم رفت این تایپیک چای بود قند بود سیگار بود یا روغن و شیرینی
میشه این جمله ای رو که Bold کردم واسم توضیح بدی ؟ ممنون میشم .
دستتون درد نکنه بابت شعرای سیگاری :D
این رو هم که همتون بلدین اما من خیلی دوسش دارم خیلی وقتا مناسب حالم میشه ..هی چمدون رو میگیرم به دست و میرم .... ;)
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چشممان بود به آئینه و آئینه شکست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گفته بودند بزرگان که حقیقت تلخ است[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آدم از تلخی این تجربه ها می فهمد[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که به زیبایی آئینه نباید دل بست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ناگزیرم که به این فاجعه اقرار کنم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]خواب هایی که ندیدم به حقیقت پیوست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کاری از دست دل سوخته ام ساخته نیست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]قسمتم در به دری بود ، همین است که هست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]در دلم هرچه در و پنجره دیدم ، بستم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]راه را بر همه چیز و همه کس باید بست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چمدان بسته ام و عازم خلوت شده ام[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]غزل و خلوت و سیگار و ... خدایی هم هست ....![/FONT]
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید تو سر پسرای این دوره زمونه زد از بس که پررو تشریف دارن:neutral:

تو کیسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:weirdsmiley:

من فک کردم کیبردی:w25:

به همین خیال باش هیچ خانوم با شخصیتی با یک عدد معتاد اونم از نوع تو امکان نداره ازدواج کنه:w38:

:warn:
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میشه این جمله ای رو که Bold کردم واسم توضیح بدی ؟ ممنون میشم .
دستتون درد نکنه بابت شعرای سیگاری :D
این رو هم که همتون بلدین اما من خیلی دوسش دارم خیلی وقتا مناسب حالم میشه ..هی چمدون رو میگیرم به دست و میرم .... ;)
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چشممان بود به آئینه و آئینه شکست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گفته بودند بزرگان که حقیقت تلخ است[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آدم از تلخی این تجربه ها می فهمد[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که به زیبایی آئینه نباید دل بست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ناگزیرم که به این فاجعه اقرار کنم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]خواب هایی که ندیدم به حقیقت پیوست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کاری از دست دل سوخته ام ساخته نیست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]قسمتم در به دری بود ، همین است که هست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]در دلم هرچه در و پنجره دیدم ، بستم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]راه را بر همه چیز و همه کس باید بست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چمدان بسته ام و عازم خلوت شده ام[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]غزل و خلوت و سیگار و ... خدایی هم هست ....![/FONT]
من شعر رو برای اولین وو اخرین بار خونده بودم و خوندم مرسی..
اونم قابل نداشت.
اونیکی هم قضیه عرف و این حرفاست..
و اینکه ای بابا ای بابا:hypocrite:
من باید برم وگرنه توضیح کاملتر میدادم ولی فکر نکنم ناکافی هم بوده باشه..
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
من شعر رو برای اولین وو اخرین بار خونده بودم و خوندم مرسی..
اونم قابل نداشت.
اونیکی هم قضیه عرف و این حرفاست..
و اینکه ای بابا ای بابا:hypocrite:
من باید برم وگرنه توضیح کاملتر میدادم ولی فکر نکنم ناکافی هم بوده باشه..
مرسی . کفایت میکرد .
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیز من باید برم و تا زمانی که تو حسش بودم مینوشتم.الان نه.
مرسی از همکاریت.. خوش گذشت
ادامه بده لیاقت نوشته های مفهومی رو داری و تشویق عالمان ادب وهنر رو...
قدرت ما در یک تنکس ناقابل بود وبس
ممنون و شب همه خوش:gol::gol::gol:
قوربون معرفتت آقا.. منم خیلی خوشحال شدم و و کاراتون فیض بردم..
شبت به خیر وخوشی
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز

بابایی 2تا مجموعه شعرات هم در مورد سیگاره...:eek:
خیلی دوسش داری؟:cry:
بیچاره مامانم...:cool:
نه دیگه... همه اش که سیگاری نمیشه که.. شاید اسم سیگار توی 3 یا 4تاش اومده باشه.. این دو - سه تا شعر آخر رو که اینجا نوشتم همین الان گفتم، وگرنه اونقدر هم کار سیگاری ندارم..
ضمنا بابایی؟ مگه تو نمیدونی که خبر چینی چقدر بده؟ وای وای.. بچه هایی که اینکار رو بکنن میرن جهنم توی وان شیطون شنا میکنن.. نری به مامانی بگی اینجا چه شعرایی نوشتم ها؟ تازه... مگه تو آبنبات نمیخواستی باباجون؟ دختر خوبی باش تا برات بگیرم:mad:
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
این رو هم که همتون بلدین اما من خیلی دوسش دارم خیلی وقتا مناسب حالم میشه ..هی چمدون رو میگیرم به دست و میرم .... ;)
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چشممان بود به آئینه و آئینه شکست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گفته بودند بزرگان که حقیقت تلخ است[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آدم از تلخی این تجربه ها می فهمد[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که به زیبایی آئینه نباید دل بست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ناگزیرم که به این فاجعه اقرار کنم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]خواب هایی که ندیدم به حقیقت پیوست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کاری از دست دل سوخته ام ساخته نیست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]قسمتم در به دری بود ، همین است که هست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]در دلم هرچه در و پنجره دیدم ، بستم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]راه را بر همه چیز و همه کس باید بست[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چمدان بسته ام و عازم خلوت شده ام[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]غزل و خلوت و سیگار و ... خدایی هم هست ....![/FONT]
خدای من... چقدر زیبا بود.. خیلی لذت بردم.. چرا فکر کردی باید این رو همه شنیده باشن؟ راستی سروده کیه؟ از چه کتابی؟
 

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه دیگه... همه اش که سیگاری نمیشه که.. شاید اسم سیگار توی 3 یا 4تاش اومده باشه.. این دو - سه تا شعر آخر رو که اینجا نوشتم همین الان گفتم، وگرنه اونقدر هم کار سیگاری ندارم..
ضمنا بابایی؟ مگه تو نمیدونی که خبر چینی چقدر بده؟ وای وای.. بچه هایی که اینکار رو بکنن میرن جهنم توی وان شیطون شنا میکنن.. نری به مامانی بگی اینجا چه شعرایی نوشتم ها؟ تازه... مگه تو آبنبات نمیخواستی باباجون؟ دختر خوبی باش تا برات بگیرم:mad:


بابایی قول دادی ها...:w38:آبنبات دوست دارم...:w12:
باشه بابایی تو که میدونی دهنم قرصه قرصه...
:lol:
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدای من... چقدر زیبا بود.. خیلی لذت بردم.. چرا فکر کردی باید این رو همه شنیده باشن؟ راستی سروده کیه؟ از چه کتابی؟
نمیدونم چرا ...شاید به این خاطر که اولین بار این شعر رو دوم دبیرستان خوندم . واقعا نمیدونم چرا .. شاید چون بیش از حد ملکه ذهنم شده .... فقط حس کردم همه میشناسنش .
اگر اشتباه نکنم از آقای محمدکیاسالار -ترانه سرا باشه ..
خوشحالم که لذت بردین .
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز

بابایی قول دادی ها...:w38:آبنبات دوست دارم...:w12:
باشه بابایی تو که میدونی دهنم قرصه قرصه...
:lol:
آفرین عسل بابا.. حالا چند تا راز دیگه هم در آینده از من میفهمی.. مثلا وقتی تو رو با خودم میبرم سر قرارم توی پارک... اگه همینجور رازدار باشی، اون دوچرخه قرمزه رو هم برات میگیرم.. آباریکللا فندق بابا:D
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم چرا ...شاید به این خاطر که اولین بار این شعر رو دوم دبیرستان خوندم . واقعا نمیدونم چرا .. شاید چون بیش از حد ملکه ذهنم شده .... فقط حس کردم همه میشناسنش .
اگر اشتباه نکنم از آقای محمدکیاسالار -ترانه سرا باشه ..
خوشحالم که لذت بردین .
سپاسگذارم.. حتما کتابش رو پیدا میکنم.. مطمئنم که این شعر توی کتب درسیمون نبوده، چون من در دوران مدرسه کتاب ادبیات رو قبل از شروع سال تحصیلی از حفظ میشدم.. اما به هر حال قشنگ بود و پیداش میکنم.. ممنون:gol:
 

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
آفرین عسل بابا.. حالا چند تا راز دیگه هم در آینده از من میفهمی.. مثلا وقتی تو رو با خودم میبرم سر قرارم توی پارک... اگه همینجور رازدار باشی، اون دوچرخه قرمزه رو هم برات میگیرم.. آباریکللا فندق بابا:D


بابایی سر قرار تو پارک...:eek::eek:
وای خدا منو بکشه...:surprised:میخوای مامان جفتمون رو از خونه بیرون کنه؟:cry:
اونوقت کجا بریم...:w04:هان؟بابایی من از همین الان بگم من نمیرم سیگار بفروشم ها...:lol:
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز

بابایی سر قرار تو پارک...:eek::eek:
وای خدا منو بکشه...:surprised:میخوای مامان جفتمون رو از خونه بیرون کنه؟:cry:
اونوقت کجا بریم...:w04:هان؟بابایی من از همین الان بگم من نمیرم سیگار بفروشم ها...:lol:
دیگه نشد.. اومدی و نسازی ها.. اصلا اون آبنباتا رو که بهت دادم پس بده ببینم؟ اصلا بدو برو مشقات رو بنویس، چه معنی داره بشینی به حرف بزرگترت گوش بدی؟:mad:
اصلا اینجا تاپیک چایی خوریه، چه معنی داره که یه فسقلی بیاد اینجا؟ نکنه تو وقتی چشم منو دور میبینی چایی هم میخوری؟ حالا که اینجوری شد شب در دستشویی رو قفل میکنم و خودمم با چماق جلو در حیاط میخوابم که نتونی توی باغچه هم بری و...
بعد صبح که آبروت رفت میفهمی که هرچی باباییت میگه باید بگی چشم:mad:
خداییش این چای بدون قند اصلا حال نمیده.. الان به خاطر همین تاپیک تلاش کردم که یه چایی بدن قند بخورم، ولی اصلا از گلوم پایین نمیره.. تا نصفش رو به زور خوردم و اصلا هم نچسبید. چایی باید داااااااااااااااااااااغ باشه و با قند خورده بشه.. اگه یه ذره سرد باشه و یا قند نداشته باشه که دیگه اصلا چای نیست! اون دیگه میشه یه چیز دیگه!:smile:
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سپاسگذارم.. حتما کتابش رو پیدا میکنم.. مطمئنم که این شعر توی کتب درسیمون نبوده، چون من در دوران مدرسه کتاب ادبیات رو قبل از شروع سال تحصیلی از حفظ میشدم.. اما به هر حال قشنگ بود و پیداش میکنم.. ممنون:gol:
نه توی کتاب درسی نبود . من تو دفتر خاطرات خواهرم خوندم .اگه پیدا کردی خوشحال میشم به من هم خبر بدی .
 

navid_sixtysix

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اصلا چايي نمي خورم

اگرم بخورم هفته اي 1 بار اونم با عسل شيرينش ميكنم

يه بار امتحان كنيد :w07:
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه توی کتاب درسی نبود . من تو دفتر خاطرات خواهرم خوندم .اگه پیدا کردی خوشحال میشم به من هم خبر بدی .
روی چشم.. حتما به شما اطلاع میدم و اطلاعات کاملش رو خدمتون عرض میکنم. اگر هم بشه به دستتون میرسونم.:gol:
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اصلا چايي نمي خورم

اگرم بخورم هفته اي 1 بار اونم با عسل شيرينش ميكنم

يه بار امتحان كنيد :w07:
عسل.. آره خوبه. احتمالا ضررش از قند کمتره.. اما هیچی جای قند رو واسه چای نمیگیره. ضمنا یه اشکالی هم داره. برای شما که چایی خور نیستید صرف میکنه اما برای یکی مثل من که روزی 7یا8 لیوان چای میخورم، روزی 8تا قاشق عسل میشه.. یعنی حدود یه لیوان عسل که میشه حدودا 250 گرم. با احتساب کیلویی 11000 تومن عسل، یعنی من باید روزی 2750 تومن هزینه عسل بدم واسه شیرین کردن چای.. که میشه ماهیانه 82500 تومان!!! تازه کسانی هستند که از منم بیشتر چایی میخورن، مثل bmd یا spow و... خلاصه بین بچه های این تاپیک من از همه مصرفم کمتره.. بنابراین اگرم عسل جای چای رو بگیره، باز هم مقرون به صرفه نیست:(
 

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگه نشد.. اومدی و نسازی ها.. اصلا اون آبنباتا رو که بهت دادم پس بده ببینم؟ اصلا بدو برو مشقات رو بنویس، چه معنی داره بشینی به حرف بزرگترت گوش بدی؟:mad:
اصلا اینجا تاپیک چایی خوریه، چه معنی داره که یه فسقلی بیاد اینجا؟ نکنه تو وقتی چشم منو دور میبینی چایی هم میخوری؟ حالا که اینجوری شد شب در دستشویی رو قفل میکنم و خودمم با چماق جلو در حیاط میخوابم که نتونی توی باغچه هم بری و...
بعد صبح که آبروت رفت میفهمی که هرچی باباییت میگه باید بگی چشم:mad:
خداییش این چای بدون قند اصلا حال نمیده.. الان به خاطر همین تاپیک تلاش کردم که یه چایی بدن قند بخورم، ولی اصلا از گلوم پایین نمیره.. تا نصفش رو به زور خوردم و اصلا هم نچسبید. چایی باید داااااااااااااااااااااغ باشه و با قند خورده بشه.. اگه یه ذره سرد باشه و یا قند نداشته باشه که دیگه اصلا چای نیست! اون دیگه میشه یه چیز دیگه!:smile:



بابایی خیلی بد اخلاقی ها...:cry:
این انصافه....حداقل باغچه رو ازم نگیر...:w04:خواهش بابایی...من قول میدم هیچی به مامان نگم...:cry:
بابایی...بابایی جونم....
ولی من چای بدون قند میخورم..بابایی انقدر قند نخور دندوناتو کرم میخوره هاووومیشی بابایی بی دندون...:lol:
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز

بابایی خیلی بد اخلاقی ها...:cry:
این انصافه....حداقل باغچه رو ازم نگیر...:w04:خواهش بابایی...من قول میدم هیچی به مامان نگم...:cry:
بابایی...بابایی جونم....
ولی من چای بدون قند میخورم..بابایی انقدر قند نخور دندوناتو کرم میخوره هاووومیشی بابایی بی دندون...:lol:
اون که به جاش.. دیابت هم حتما میگیرم.. تا 3 سال دیگه.. آخه پدرم هم دیابت داره.. توی سن من که بوده همینجوری چای با قند میخورده.. :(
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز

بابایی به خاطر دخملت به خودت رحم کن
.....:cry::cry::cry:
باشه..:cry: وقتی دیدمت که رفتی اونجوری نشستی توی کاسه، بدجوری متحول شدم. اگه من بمیرم کی بیاد تو رو از توی کاسه در بیاره.. ضمنا گولم زدی ها.. من در دستشویی رو قفل کردم و تو باغچه هم نذاشتم بری، ولی نمیدونستم که باید کاسه ها رو هم جمع کنم.. راستی توی اون پارچی که کنارته که کاری نکردی؟ من صبح از اون آب خوردم؟:mad::mad:
 

Similar threads

بالا