تحويل مهندسان بيسواد به جامعه
تحويل مهندسان بيسواد به جامعه
من يه يادداشتي در مورد مهندسان مكانيك آينده، توي وبلاگم گذاشتم كه بي ارتباط به اين موضوع نيست.
چرا با همة كوششي كه در دو ترم گذشته در دانشگاه آزاد تاكستان داشتهام، تقريباً هيچ كسي هيچ چيزي ياد نگرفته است؟ اين قدري كه من مطالب را براي اين بچهها تكرار كردم، اگه براي يك طوطي تكرار ميكردم، بيشتر از اين دانشجوها ياد ميگرفت.
چرا همه ادعا ميكنند كه ميخوانند و همه چيز را خيلي خوب بلدند، اما برگة آنها چنين چيزي را نشان نميدهد. آخر چه طور ميشود كه از 6 تا مسألة امتحاني 4 تايش قبلاً حل شده باشد، اما همانها را هم نتوانسته باشند درست و كامل جواب بدهند؟! چرا بيش از 90 درصد دانشجويان، همان مسألة حلشدة ميانترم را هم، كه در پايانترم تكرارش كردم، ننوشتهاند؟!
چرا اكثر اين دانشجويان، با اينكه از فني و حرفهاي آمدهاند، يا رشتة رياضي خواندهاند، نميدانند كه عدد پي برابر با 3.14 است، اما منشي بخش ما، كه رشتهاش انساني است، ميداند؟!
چرا اكثر بچهها در برگه، به جاي اينكه براي حل كردن مسائل وقت بگذارند، كلي وقت صرف بيان مسائل شخصي خود كردهاند؟ آيا به خاطر اين نيست كه ميخواهند برعكس سفارش جكسون براون به فرزندش، كه ميگويد "وقتت را براي يادگيري حقههاي تجارت تلف نكن؛ در عوض خود تجارت را ياد بگير"، عمل كنند؟ آيا اينان وقت خود را صرف يادگيري روشهاي كلاهبرداري در نمره گرفتن كردهاند؟
بعضيها ممكن است بگويند كه مشكل از مدرس است؛ اما اين طور نيست، چون من كلي شاگرد ديگر در جاهاي ديگر و از دانشگاههاي ديگر داشته و دارم، كه به آنها هم به همين صورت درس ميدهم، و هيچ كدامشان اينقدر بيسواد نماندهاند.
در هر صورت، من در نزد وجدان خود براي تحويل دادن اين همه بيسواد به اين جامعه ناراحتم؛ چون به هيچ وجه، شايستگي اين نمرههايي را كه من به آنها دادهام نداشتهاند. براي همين، هر ترم دنبال راهي ميگردم تا شايد بتوانم اين روند را تغيير دهم؛ شايد در ترم آينده، به بچهها تكليف دبستاني دادم؛ از روي هر مبحثي كه درس ميدهم چند بار بنويسند! شايد پاسخ داد.
مرجع:
http://mmnrecipes.blogspot.com