حسینیه باشگاه مهندسان ایران

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
و فاطمه زهرا(س) از دنیا رفت...

صدای گریه و شیون تمام مرد و زن مدینه را فراگرفت، و مردم ما نند همان روزی كه رسول اكرم(ص) از دنیا رفته بود، حیران و سرگردان شدند. زنان در خانه حضرت فاطمه(س) جمع شده و دیدند كه وی در اطاق خویش رو به قبله خوابیده و در اطراف او یتیمانش بر مادر خویش می گریند. مادری كه در جوانی او را از دست داده بودند. زنان چنان فریاد برمی آوردند كه نزدیك بود شهر مدینه از صدای فریاد آنان تكان بخورد و بلرزد. آنان فریاد می كردند یا سیدتاه یا بنت رسول الله.
مردم به سرعت به آنجا آمده و آنچانان ازدحامی برپا شد گویی كه ازدحام مردمان بر در خانه حضرت صدیقه ما نند یال اسب می ماند، و علی(ع) نشسته بود و حسن و حسین(علیهما السلام) نیز پیش وی نشسته و گریه می كردند و مردم نیز با گریه آن دو می گریستند. عایشه آمد كه وارد خانه شود اسماء به وی گفت داخل نشو. عایشه شروع كرد با ابوبكر سخن گفتن و به وی گفت: اسماء، بین ما و دخت رسول خدا حائل شده و برای فاطمه هودج عروس ساخته است. ابوبكر آمد و كنار در ایستاد و گفت: ای اسماء، چرا نمی گذاری زنان پیامبر وارد خانه دختر رسول خدا شوند؟ و چرا برای فاطمه هودج عروس درست كرده ای؟
اسماء گفت: فاطمه(س)، به من فرمان داده كه هیچ كس در خانه اش وارد نشود و به علاوه آنچه را كه شما هودج عروس می نامید در زمان حیات او ساخته و نشان وی نیز داده ام و خود او فرمود كه مانند آن را بسازم.
ابوبكر گفت: آنچه فاطمه به تو امر كرده انجام بده و بعد هم برگشت. سپس شیخین به سراغ علی(ع) رفتند تا به وی تسلیت گویند و ضمنا به ایشان گفتند: ای ابوالحسن! در نماز خواندن بر جنازه دختر رسول خدا بر ما سبقت نگیری.
مردم منتظر بودند كه جنازه از منزل بیرون آید ولی علی(ع) به ابوذر فرمود، تا به صدای بلند اعلام كند برگردید چرا كه تشییع جنازه دختر رسول خدا(ص) در این وقت شب به تعویق و تأخیر افتاده است. به این ترتیب مردم متفرق گردیدند، زیرا گمان می كردند كه جنازه فردا صبح تشییع خواهد گردید. زیرا كه حضرت فاطمه(س) بعداز نماز عصر و یا اوایل شب از دنیا رفته است.
مقداری از شب گذشته بود و سرو صداها خوابیده بود و دیدگان به خواب رفته بودند كه علی(ع) از جای برخاست تا وصایای فاطمه زهرا(ع) را عملی فرماید.
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
آری آن بدن پاك را روی دست خویشتن حل كرد تا مراسم اسالمی را در موردش جاری فرماید. آن بدن پاك را روی محل غسل قرار داد و همان گونه كه حضرت فاطمه(س) خواسته بودندلباس فاطمه زهرا(س) را از تن بیرون نیاورد زیرا كه نیازی نبود جامه را از آن بدنی كه خدای متعال پاكش قرار داده بیرون كند و به ریختن آب ر روی بدن از روی جامه اكتفا فرمود، همان گونه كه رسول گرامی(ص) را غسل داده بود. در این مراسم اسماء بنت عمیس یعنی همان بانوی باوفای پاك نیز شركت داشت یعنی آب به دست علی(ع) می داد تا حضرت فاطمه(س) را بشوید.
امام حسن(ع) می فرماید: با هر ماده غسل دهنده، پنج بار غسل دادند و در آخرین بار غسل دادن مقداری كافور قرار داد و با پارچه ای سراسر بدن ایشان را پوشانده به نحوی كه این پارچه زیر كفن قرار گرفت.در این حال عرض كرد: پروردگارا! این بنده توست. و دختر پیامبر برگزیده توو دخت بهترین خلقت. پروردگارا! پاسخ سؤالات قبرش را بر زبان وی جاری فرموده و دلایلش را محكم قرار بده و درجات وی را عالی فرما و بین او و پدرش محمد(ص) جمع فرما.
بعد از آنكه كار غسل دادن را به انجام رساند او را برداشت و در ردون كفن هایش جای داد. آنگاه وی را با پارچه ای كه رسول خدا(ص) را با آن خشك نموده بود ، خشك كرد و سپس او را با حنوط بهشتی كه پیامبر(ص) فرموده بود و از حنوط دنیا كاملا متمایز بود، حنوط فرمود. آنگاه وی را در كفن هایش پوشاند و در هفت قطعه پارچه كفن نمود.
پس از انجام مراسم تكفین امام علی(ع) ملاحظه فرمودند كه فرزندان یتیم حضرت فاطمه(س)ایستاده و به مادر نیكوكار و دلسوز خویش كه اكنون در كفن پیچیده شده نگاه می كنند.در این هنگام بود كه عواطف پدر مهربان بر فرزندان دلشكسته خود برانگیخته شد و لذا قبل از آنكه بندهای كفن را ببندد صدا زد: ای حسن، ای حسین، ای زینب و ای ام كلثوم بیایید و با مادرتان خداحافظی كنید كه وقت جدایی رسیده تا بار دیگر در بهشت با وی ملاقات و دیدار نمایید.
كودكان كه منتظر چنین لحظه و فرصتی بودند تا به آنان اجازه داده شود با آن حوریه وداع كنند و ناله ها و اشك های محبوس و انباشته در درون را بیرون ریزند به سرعت آمده و خود را بر روی آن بدن پاك افكندند و با صدایی آهسته گریه می كردند.
علی(ع) می فرماید:« در آن هنگامی كه با یتیمان فاطمه(س) در گریه و اندوهشان همراه بود خدای را شاهد می گیرم كه فاطمه نیز شروع به ناله و آه نموده و دست های خویش را از كفن بیرون آورده و دو پسر خویش را مدتی به خویش چسبانید.»
این منظره برای اهل آسمان نیز سخت تكان دهنده بود به طوری كه از آسمان ندا آمد : یا علی! آن دو را از روی بدن مادر بلند كن چرا كه فرشتگان آسمان را با گریه انداختند و حبیب و دوست یعنی خدای مشتاق حبیبه خود فاطمه زهرا(س) است.
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
امام علی(ع) پیش آمد تا دو طفل خود را از روی سینه مادر بلند كند در حالی كه از دو چشم او اشك به شدت می بارید. مراسم تكفین و حنوط كردن پایان یافت و هنگام نماز خواندن و تدفین وی رسید. در مراسم نماز خواندن بر پیكر مطهر حضرت صدیقه طاهره(س) افرادی احضار شدند كه قرار بود كه در مراسم تشییع جنازه شركت داشته باشند یعنی كسانی كه به فاطمه زهرا(س) ظلم نكرده بودند. آنان در آن ساعت آخر شب ترسان و بااحتیاط حاضر شدند زیرا كه قرار بود اجراء آن مراسم در شب و مخفیانه انجام پذیرد. در آن مراسم سلمان، عماریاسر، ابوذر غفاری، مقداد، حذیفه، عبدلله بن مسعود، عباس بن عبدالمطلب،فضل بن عباس، عقیل، زبیر، بریده و عده ای از بنی هاشم حاضر بودند.آنگاه علی (ع) در جلو و دیگران در پشت سر وی ایستاده و بر جنازه سیده زنان عالم نمازگزاردند. علی(ع) در نماز چنین می گفت:« پروردگارا! من از دختر پیامبر تو راضی هستم. پروردگارا! او اكنون گرفتار وحشت است، پس تو انیس او باش. پروردگارا! مردمان از او بریده بودند، پس تو با وی پیوند كن. پروردگارا! به او ظلم شده، پس تو برای وی حكم كن كه تو بهترین حكم كنندگانی.»
آنگاه دو ركعت نماز خواند و دست های خود را به سوی آسمان بالا برد و صدا زد: «این دخت پیامبرت فاطمه(س) است كه او را از ظلمت ها به سوی نور خارج كردی.»
آنگاه زمین یك میل در یك میل روشن گردید. امام علی(ع) بر فاطمه زهرا(س) نماز گزارد زیرا كه حضرت صدیقه، معصومه بود و باید كه بر معصومه، معصوم نماز بگزارد.
قبری برای حضرت صدیقه طاهره(س) حفر كرده و چهار نفر از مردان كه علی(ع) و عباس و فضل بن عباس و نفری دیگر بودند آن جسد نحیف و لاغر را نزدیك قبر بردند. علی(ع) داخل قبر گردید زیرا كه وی ولی امر حضرت فاطمه(س) بود و سزاوارترین مردم نسبت به امور آن بانوی بزرگوار بود.صورت آن حضرت را بر زمین نهاد و فرمود: «ای زمین، امانت خود را به تو سپردم. این دخت رسول خداست. بسم الله الرحمن الرحیم.بسم الله و بالله و علی مله رسول الله محمدبن عبدلله(ص).
ای صدیقه تو را به كسی تسلیم كردم كه از من به تو سزاوارتر و شایسته تر است، و راضی شدم برای تو آنچه را كه خدای تعالی برای تو راضی شود.»
آنگاه آیه55سوره طه را تلاوت فرمودند.سپس از قبر خارج گردیده و پس از آنكه خشت ها را چید، حاضران پیش آمدند و خاك ها را بر پیكر مطهر آن ذریه نبویه ریختند.در این لحظه بود كه احزان و غم ها به شدت علی(ع) روآورد. و هنگامیكه دست خود را تكان داد تا خاك های قبر را از دست بیفشاند، قطرات اشك بر چهره اش جاری گردید. سپس صورت خویش را به سوی قبر رسول خدا(ص) برگردانده و چنین ناله سرداد:
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
السلام علیك یا رسول الله عنی سلام بر تو ای رسول خدا از من
السلام علیك عن ابنتك و زائرتك سلام بر تو از دخترت و زیارت كننده ات
والبائته فی الثری ببقعتك و آنكس كه در بقعه شما در خاك آرمیده
والمختارالله لها سرعه اللحاق بك و خدا زود رسیدن او را نزد تو برایش برگزیده
قل یا رسول الله عن ضفیتك صبری ای رسول خدا، شكیبایی ام از فراق محبوبه ات كم شد
وعفا عن سیده نساء العالمین تجلدی و خود داریم در فراق سرور زنان جهان از بین رفت
الا ان التاسی لی بسنتك فی فرقتك موضع تعز
جز اینكه من در پیروی از تو كه در مصیبت ها گریه می كردی گریه می كنم ولی با توجه به تأثری كه من در فقدان شما داشتم در این مصیبت جای تسلیت و خویشتن داریم وجود دارد.
فلقد و سدتك فی ملحوده قبرك
زیرا من سر تو را در لحد آرامگاهت نهادم
بعد ان فاضت نفسك بین نحری و صدری
بعداز آنكه جان مقدس به میان گلو و سینه من ریخت
وغمضتك بیدی و تولیت امرك بنفسی
و به دست خود چشمانت را بستم و انجام مراسم غسل و كفن و دفن تو را من عهده دار بودم
بلی و فی كتاب الله لی انعم القبول. انا لله و انا الیه راجعون
آری در برابر تقدیر خدا جز قبول چاره نیست. كه می فرماید: انا لله و انا الیه راجعون
قد استرجعت الودیعه و اخذت الرهینه و اختلست الزهرا
پس امانت پس گرفته شد و گروگان دریافت گشت و زهرا از ستم ربوده گشت.
فما اقبح الخضراء و الغبراء. یا رسول الله! اما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهد
ای رسول خدا دیگر چه اندازه آسمان نیلگون و زمین تیره در نظرم زشت جلوه می كند. ای رسول خدا! اما اندوهم همیشگی است و اما شبم در بیخوابی گذرد.
وهم لا یبرح من قلبی او یختارالله لی دارك التی انت فیها مقیم
و غم پیوسته در دلم خانه كرده .تا خدا خانه ای را كه تو در آن اقامت داری برایم برگزیند
كمد مقبح و هم مهیج. سرعان ما فرق الله بیننا والی الله اشكو
غصه ای دارم كه دل را خون می كند و اندوهی دارم كه به جوشش درآمده است. چه زود خدا میان ما جدایی انداخت.و من از این فراق به خدا شكایت می برم.
وستنبئك ابتك بتصافر امتك علی
و به زودی دخت شما برای شما خبر خواهد آورد كه امت شما بر علیه من با یكدیگر همدست شدند.
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
وعلی هضمها حقها، فاحفها السوال و استخبرها الحال
و بر خوردن حق وی نیز. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه.
فكم من غلیل معتلج بصدرها لم تجد الی بثه سبیلا
زیرا چه بسا درددلهایی داشت كه چون آتش در سینه اش می جوشید و در دنیا راهی برای گفتن آن نیافت.
و ستقول و یحكم الله و هو خیرالحاكمین
ولی به زودی خواهد گفت و خدا داوری خواهد كرد كه او بهترین داوران است.
والسلام علیكما یارسول الله، سلام مودع لا سئم و لا قال فان انصرف فلا عن ملاله
و سلام بر هر دوی شما باد ای رسول خدا، سلام وداع كننده ای كه نه دلتنگ است و نه خشمگین زیرا اگر از اینجا برگردم به واسطه دلتنگی ام نیست.
وان اقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرین
و اگر بمانم به واسطه بدگمانی به آنچه خدا به صابران وعده فرموده می باشد.
واها واها! واصبر ایمن و اجمل
به به! باز هم بردباری مبارك تر و پسندیده تر است.
ولولا غلبه المستولین علینا لجعلت المقام عند قبرك لزاما
واگر بیم چیرگی دشمنان بر ما نبود در كنار قبر تو ای فاطمه اقامت اختیار می نمودم
والتلبث عنده عكوفا ولا عولت اعوال الثكلی علی جلیل الرزیه
و درنگ در نزد تو را ما نند معتكفان برمی گزیدم و ما نند مادری كه جوانش مرده باشد بر این مصیبت بزرگ می گریستم
فبعین الله تدفن ابنتك سرا
آری پیامبر، در محضر خدا دختر تو مخفیانه به خاك سپرده شد.
ویهتضم حقها قهرا و یمنع ارثها جهرا
و با زور و قهر حقش را خوردند و علنا وی را از ارثش بازداشتند
و لم یطل منك العهد و لم یخلق منك الذكر
با آنكه زمان رفتن شما از دنیا طولانی نشده بود و یاد شما كهنه نگردیده بود
فالی الله-یارسول الله- المشتكی و فیك-یا رسول الله- اجمل العزاء
پس ای رسول الله! من شكایت فقط به سوی خدا می برم و بهترین دلداری از جانب توست
فصلوات الله علیها و علیك و رحمه الله و بركاته
پس درودهای خدا بر فاطمه و بر تو یا رسول الله و رحمت و بركات خدا
این خطبه از مولا علی(ع) در سوگ و به هنگام به خاك سپردن حضرت فاطمه(س) را می توانید در كتاب كافی شیخ بزرگوار كلینی جلد دوم جدید كتاب الحجه، زندگانی حضرت فاطمه زهرا(س) و امالی شیخ طوسی و در نهج البلاغه سید بزرگوار رضی مطالعه فرمایید.
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
فعالیت های بی نتیجه
فردای آن شب كه فرا رسید مردم آمدند تا جنازه حضرت فاطمه(س) را تششیع كنند ولی به زودی به آنان خبر رسید كه عزیزه رسول خدا، شبانه و مخفیانه به خاك سپرده شده است. علی(ع) در بقیع صورت هفت قبر و یا بیشتر را ساخته بود و از آنجا كه در آن روز و تا زمان ما آنجا قبرستان اهل مدینه است لهذا مردم به قبرستان بقیع رفته و درباره قبر حضرتش سخن می گفتند و لی مطلب برآنان مشكل گردیده و نمی دانستند كه قبر واقعی حضرت زهرا(س) كدام است. پس ضجه برآورده و یكدیگر را ملامت كرده و می گفتند پیامبر(ص) كسی را جز یك دختر از خود باقی نگذارد، آن وقت این دختر از دنیا می رود و به خاك سپرده می شود و شما به هنگام مرگ و نماز خواندن بر وی حاضر نمی شوید و محل قبرش را نیز نمی دانید.
آنگاه افرادی كه خلافت را به خدعه و نیرنگ غصب كرده و آن روز به عنوان حاكم مسلط شناخته می شدند گفتند: چند تن از زنان مسلمان را بیاورید تا این قبرها را نبش كرده و پیكر فاطمه(س) را یافته و بیرون آورند، تا ما بر وی نماز بخوانیم و قبرش را زیارت نماییم.
آنان می خواستند به این ترتیب و با چنین طرحی آن چه را كه حضرت فاطمه(س) در وصایای خود فرموده بودند، تضعیف و نابود نمایند و زحمات و مساعی امام علی(ع) را در پنهان نمودن قبر حضرت فاطمه(س) و محروم كردن برخی از مردم از ثواب نماز خواندن بر جنازه آن بزرگوار را از بین ببرند.
وگرنه معنی نبش قبر برای خواندن نماز میت چیست؟ آیا آنان گمان می بردند كه علی(ع) حضرت فاطمه(س) را بدون نماز خواندن بر جنازه اش دفن فرموده؟
این خبر یعنی خبر توطئه ای كه در شرف تكوین بود به علی(ع) رسید و علی(ع) قبائی زرد رنگ داشت كه در جنگ ها آن لباس را با تن می نمود زیرا كه لباس های گشاد و بلند و عریض برای جنگیدن مناسب نیست و این قبای زرد رنگ در میان البسه علی(ع) مخصوص همین مطلب یعنی جنگ و نبرد بود.
امام (ع) آن لباس زردرنگ را پوشید و شمشیر خویش، ذوالفقار را برداشت و در حالی كه چشمانش از شدت غضب سرخ شده و رگ های گردنش متورم گردیده بود به سوی بقیع حركت نمود.
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
اخبار آمدن علی(ع) به مردم رسید و منادی ندا درداد كه این علی(ع) است و ببینید كه چگونه به سوی بقیع آمده و سوگند به خدا می خورد كه اگر سنگی از این قبرها دست زده و یا جابجا شود تا آخرین نفر را طعمه شمشیر خواهد ساخت.
مردم این سخن را تهدیدی جدی و قطعی دانسته و آن را تلقی به قبول كردند زیرا می دانستند كه علی(ع) راستگو است و آنچه را كه بگوید عمل می كند. ولی یكی از مردان بانفوذ حكومت این تهدید را جدی ندانسته و آن را سبك شمرد و گفت: ای اباالحسن چه می گویی!! ولله قبر را نبش كرده و بر فاطمه نماز خواهیم گزارد.
آنگاه علی(ع) یقه آن مرد را گرفت و او را به زمین انداخت و به او فرمود یابن السوداء، اما اگر دیدی از حقم صرف نظر كردم به خاطر آن بود كه می ترسیدم مردم از دینشان برگردند و اما در مورد قبر فاطمه! سوگند به خدایی كه جان علی در دست اوست اگر تو و یارانت در این مقام برآیید كه قبر فاطمه(س) را نبش كنید زمین را از خونتان رنگین خواهم ساخت.
ابوبكر گفت: یااباالحسن! به حق رسول خدا و به حق آن كس كه بالای عرش است از او دست بردار، یقینا ما كاری كه ناخوشایند شما باشد انجام نخواهیم داد. آنگاه حضرت علی(ع) از او دست برداشت و مردم نیز متفرق شدند و از نبش قبر دست برداشتند و بدین گونه بود كه وصایای حضرت فاطمه(س) آن روز باقی ماند و عملی گردید و تا امروز نیز باقی مانده است.

علی (ع) در سوگ حضرت زهرا(س)
نفسی علی زفراتها محبوسه یا لیتها خرجت مع الزفرات
جان من، با آه هایش محبوس است. ای كاش كه این جان همراه آهها بیرون آید
لا خیر بعدك فی الحیوه و انما ابكی مخافه ان تطول حیاتی
پس از تو خیری در زندگی نیست و من از این می گریم كه نكند زندگانیم به طول انجامد
اری علل الدنیا علی كثیره وصاحبها حتی الممات علیل
می بینم كه ناراحتی های دنیا بر من فراوان است و دارنده این ناراحتی ها تا به هنگام مرگ مریض خواهد بود
ذكرت أبا ودی فبت كأننی برد الهموم الماضیات وكیل
بیاد می آورم همسر پر مهرم را و شب را به صبح می رسانم گویی كه بر عهده گرفته ام كه تمام ناراحتی های پیشینم را تجدید نمایم
لكل اجتماع من خلیلین فرقه وكل الذی دون الفراق قلیل
میان هر ود دوست فراقی هست و هر چیز دیگر كه غیر از فراق دوست باشد تحملش آسان است
و ان افتقادی فاطما بعد احمد دلیل علی ان لا یدوم خلیل
و این كه من فاطمه(س) را پس از احمد(ص) از دست داده ام دلیل بر آن است كه دوست در این دنیا دوام نمی یابد.
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
و یا اینچنین سوزدل خویش را بیان می نمود:
فراقك اعظم الاشیاء عندی و فقدك فاطم ادهی الثكول
دوری تو در نزد من بزرگ ترین مسائل است و از دست دادن تو ای فاطمه سخت ترین نوع فراق و دوست از دست دادن است.
سأبكی حسره و أنوح شجوا علی خل مضی اسنی سبیل
با حسرت گریه می كنم و با حزن نوحه سرایی كنم. بر دوست نزدیكی كه در بهترین راه گام نهاد
الا یا عین جودی واسعدینی فحزنی دائم أبكی خلیل
ای دیدگان اشك فراوان ریزید و مرا یاری نمایید زرا كه اندوهم دائم است و بر دوست گریه می كنم.
و یا بسراید:
حبیب لیس یعدله حبیب وما لسواه فی قلبی نصب
دوستی كه معادل وی دوستی نیست و برای غیر او در قلب من بهره ای نیست
حبیب غاب عن عینی و جسمی و عن قلبی حبیب لا یغیب
محبوبی كه از چشم و از جسم من غائب شد ولی هرگز از قلب من این دوست غائب نمی شود.
و بعد از وفات حضرتش چنین وی را مخاطب قرار دهد:
مالی وقفت علی القبور مسلما قبر الحبیب فلم یرد جوابی
مرا چه سود كه در كنار قبرها بایستم، به قبر دوستم سلام دهد ولی او پاسخ مرا رد می كند
احبیب مالك لا ترد جوابنا انیست بعدی خله الاحباب
حبیبه من! چرا جواب من را نمی دهی. آیا بعد از من، سنت دوستان را فراموش كرده ای؟

التماس دعا
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا زهرا(س)

یا زهرا(س)

کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک در بدن ماند

کفن را در بغل بگرفت وبو کرد

همان کودک که آخر بی کفن ماند


السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده


http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9728&stc=1&d=1241881067
 

پیوست ها

  • 133.jpg
    133.jpg
    52.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خواستم از "بوسوئه" تقليد كنم، خطيب نامور فرانسه كه روزى در مجلسى با حضور لوئى، از "مريم" سخن مى گفت. گفت، هزار و هفتصد سال است كه همه سخنوران عالم درباره مريم داد سخن داده اند. هزار و هفتصد سال است كه همه فيلسوفان و متفكران ملت ها در شرق و غرب، ارزشهاى مريم را بيان كرده اند.
هزار و هفتصد سال است كه شاعران جهان، در ستايش مريم همه ذوق و قدت خلاقه شان را بكار گرفته اند. هزار وهفتصد سال است كه همه هنرمندان، چهره نگاران، پيكره سازان بشر، در نشان دادن سيما و حالات مريم هنرمندى هاى اعجازگر كرده اند. اما مجموعه گفته ها و انديشه ها و كوششها و هنرمنديهاى همه در طول اين قرنهاى بسيار، به اندازه اين يك كلمه نتوانسته اند عظمت هاى مريم را باز گويند كه:
"مريم مادر عيسى است".

و من خواستم با چنين شيوه اى از فاطمه بگويم، باز درماندم:
خواستم بگويم:
فاطمه دختر خديجه بزرگ است.
ديدم كه فاطمه نيست.
خواستم بگويم كه: فاطمه دختر محمد(ص) است.
ديدم كه فاطمه نيست.
خواستم بگويم كه: فاطمه همسر على است.
ديدم كه فاطمه نيست.
خواستم بگويم كه: فاطمه مادر حسنين است.
ديدم كه فاطمه نيست.
خواستم بگويم كه: فاطمه مادر زينب است.
باز ديدم كه فاطمه نيست.
نه، اينها همه هست و اين همه فاطمه نيست.
فاطمه، فاطمه است.

نگارش دکتر علی شریعتی.
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
يا علی رفتم بقيع اما چه سود
هر چه گشتم فاطمه آنجا نبود

يا علی قبر پرستويت کجاست
آن گل صد برگ خوش بويت کجاست

هر چه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام

حج من بی فاطمه بی حاصل است
فاطمه حلال صدها مشکل است

من طواف سنگ کردم دل کجاست
راه پيمودم پس منزل کجاست

کعبه بی فاطمه مشتی گل است
قبر زهرا کعبه اهل دل است

 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاس بوی مهربانی می‌دهد

عطر دوران جوانی می‌دهد


یاسها یادآور پروانه‌اند

یاسها پیغمبران خانه‌اند


یاس ما را رو به پاكی می‌برد

رو به عشقی اشتراكی می‌برد


یاس در هر جا نوید آشتی‌ است

یاس دامان سپید آشتی‌ است


یاس یك شب را گل ایوان ماست

یاس تنها یك سحر مهمان ماست


بعد روی صبح پرپر می‌شود

راهی شبهای دیگر می‌شود


یاس مثل عطر پاك نیت است

یاس استنشاق معصومیت است


یاس را آیینه‌ها رو كرده‌اند

یاس را پیغمبران بوکرده‌اند


یاس بوی حوض كوثر می‌دهد

عطر اخلاق پیمبر می‌دهد


حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه‌های اشكش از الماس بود


داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می‌چكانید اشك حیدر را به چاه


عشق محزون علی یاس است و بس

چشم او یك چشمه الماس است و بس


اشك می‌ریزد علی مانند رود

بر تن زهرا: گل یاس كبود


گریه آری گریه چون ابر چمن

بر كبود یاس و سرخ نسترن


گریه كن حیدر كه مقصد مشكل است

این جدایی از محمد مشكل است


گریه كن زیرا كه دخت آفتاب

بی‌خبر باید بخوابد در تراب

گریه كن زیرا كه گلها دیده‌اند

یاسهای مهربان كوچیده‌اند

زخم آن گل در تن من چاك شد
آن بهار مرده در من خاك شد

ای بهار گریه‌بار ناامید
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]ای گل مأیوس من یاس سپید[/FONT]​
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبی را که با مرگ تنها بمانی، دل من

اسیر غم و درد دنیا بمانی، دل من


به چشمت نمی‏آید این رنج‏ها رنج اگر تو


همیشه عزدار گل‏ها بمانی، دل من


اگر آسمان هم نبارد مهمّ نست، آری


فقط سعی کن مثل دریا بمانی، دل من


خدا رنگ احساس من را کبود آفریده است


که تو تا ابد یاد زهرا بمانی، دل من


همیشه بخواه از خدایت که تا صبح محشر


شریک غم آل طه بمانی، دل من


چه شوری بپا خیزد از شعرهایم اگر تو


میان غزل‏های من جا بمانی، دل من


 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
قصیده ای از ملک الشعراء بهار در مدح حضرت فاطمه زهرا (س)

ای زده زنار بر، ز مشک به رخسار!
جز تو که بر مه ز مشک برزده زنار؟

زلف نگونسار کرده‌ای و ندانی
کو دل خلقی ز خویش کرده نگونسار

روی تو تابنده ماه بر زبر سرو
موی تو تابیده مشک از بر گلنار

چشم تو ترکی و کشوریش مسخر
زلف تو دامی و عالمیش گرفتار

ریحان داری، دمیده بر گل نسرین
مرجان داری، نهاده بر در شهوار

آفت جانی از آن دو غمزه‌ی دلدوز
فتنه‌ی شهری از آن دو طره‌ی طرار

فتنه شدستم به لاله و سمن از آنک
چهر تو باغی است لاله‌زار و سمن‌زار

ز آن لب شیرین تو بدیع نماید
این همه ناخوش کلام و تلخی گفتار

ختم بود بر تو دلربایی، چونانک
نیکی و پاکی به دخت احمد مختار

زهرا، آن اختر سپهر رسالت
کو را فرمانبرند ثابت و سیار

فاطمه، فرخنده مام یازده سرور
آن به دو گیتی پدرش، سید و سالار

پرده‌نشین حریم احمد مرسل
صدر گزین بساط ایزد دادار

عرفان، عقد است و اوست واسطه‌ی عقد
ایمان، پرگار و اوست نقطه‌ی پرگار

از پی تعظیم نام نامی زهراست
اینکه خمیده است پشت گنبد دوار

بر فلک ایزدی است نجمی روشن
در چمن احمدی است نخلی پربار

بار ولایش به دوش گیر و میندیش
ای شده دوش تو از گناه گرانبار!

عصمت، چرخ است و اوست اختر روشن
عفت، بحر است و اوست گوهر شهوار

کوس کمالش گذشته از همه گیتی
صیت جلالش رسیده در همه اقطار

فر و شکوه و جلال و حشمت او را
گر بندانی، ببین به نامه و اخبار
 

zadshafagh

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم کوچه

غم کوچه

غروب بود غمی می وزید در کوچه
غروب بود و شب اما رسید در کوچه


در امتداد دو دیوار سنگی کوچک
فرشته ای پر خود می کشید در کوچه

و کودکی که پر چادرش به دستش بود
کنار مادر خود می دوید در کوچه

کشید چادر مادر بیا که بر گردیم
کبو ترانه دلش می تپید در کوچه

چه شد که زد که ز دیوار هم صدا آمد

به ضربه ای نفسش را برید در کوچه

غروب بود و دلی مثل گوشواره شکست

به کودکی شده مویش سفید در کوچه
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=9731&stc=1&d=1241900173
التماس دعا
 

پیوست ها

  • 147.jpg
    147.jpg
    72.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز




حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود ،
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود ،
ای كه ره بستی میان كوچه ها بر فاطمه ،
گردنت را می شكست آنجا اگر عباس بود .

شهادت حضرت زهرا (س) بر شما تسلیت باد
:redface::redface:





 

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است





 

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز


فاطمیه قصه گوی رنجهاست فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست
فاطمیه شعر داغ لاله است قصه ی زهرای 18 ساله ست
فاطمیه شرح دیوار و در است دفتر در مقام سخت زینب پرور است

 

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دیدم که ازپس در پهلوی من شکسته است
فریاد من درآنجا علی علی علی بود
بر روی سینه من با میخ در نوشتند
این جرم گفتن علی علی علی بود
من هم زخون سینه بر روی در نوشتم
تنها گناه زهرا علی علی علی بود

 
بالا