تعمیر خانهای که بود در گذار سیل
ای خانمان خراب، برای چه میکنی؟
یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها
ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من
تعمیر خانهای که بود در گذار سیل
ای خانمان خراب، برای چه میکنی؟
یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها
ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من
نشود رام سر زلف دلآرامم دل
ای دل از کف ندهی دامن آرامیها
اي عشق تو ما را به كجا مي كشي اي عشق
جز محنت و غم نيستي ، اما خوشي اي عشق
اين شوري و شيريني من خود ز لب توست
صد بار مرا مي پزي و مي چشي اي عشق
قبله امروز جز شهنشه نیست
هر که آید به در بگو ره نیست
تا بکي از آرزو هامون جدا..
با تو هستم با تو هستم اي خدا....
اين ماهي افتاده در تنگ تماشا را
پس كي به آن درياي آبيرنگ ميخوانند ؟
در پای تو چون خاکم نه خاک که خاشکم
بنگر دل غمناکم آن را میشکن بنشین
نسل پشت نسل تنها امتحان پس ميدهيم
ديگر انساني نخواهد بود قرباني بس است
تو عطر وطن داری دانم غم من داری
گر شور سخن داری با ما به سخن بنشین
نمي دانم چه افسوني گريبان گير مجنون است
كه وحشي مي كند چشمانش آهوان صحرا را
از غم خود بپرس کو با دل ما چه میکند
این هم اگر چه شکوهی شحنه به شاه کردنست
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
نمي دانم چه افسوني گريبان گير مجنون است
كه وحشي مي كند چشمانش آهوان صحرا را
از غم خود بپرس کو با دل ما چه میکند
این هم اگر چه شکوهی شحنه به شاه کردنست
آن غنچه كه گل گشت دگر غنچه نگردد
وين طرفه لب يار گهي غنـچه گهي گـل
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم
1- لب بسته ای ز گفتنِ رازِ نهان ،رهی
غافل که از زبانِ تو گویاتر است اشک
2-مرده بدم زنده شدم ،گریه بدم خنده شدم
دولتِ عشق آمد و من دولتِ پاینده شدم
شب خوش
کلی کنم تفکر تا شعر گردد این سان
یاران روند و شادان کپی کنند ز دیوان
مائيم و موج سودا شب تا بروز تنها
خواهي بيا ببخشاي خواهي برو جفا كن
شب شما هم خوش
دل من اولین روز بهار
دل تو آخرین جمعه ی سال
و چه دورند و چه نزدیک به هم
رفتم به در صومعه عابد و زاهدمی دوساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
هدهد گرفت رشتهی صحبت به دلکشی
بازش سخن ز زلف تو و شانهی تو بود
در برکه ي زلال غزل هاي من مدام
مثل دوماه يا نه دو ماهي شناورند
ديدي اي دل كه غم عشق دگر ار چه كرد
چون بشد دلبرو با يار وفادار چه كرد
در خواب دوش پيري در كوي عشق ديدم
با دست اشارتم كرد كه عزم سوي ما كن
در نیابد حال پخته هیچ خامنقدها را بود آيا که عياری گيرند
تاهمه صومعه داران پی کاری گيرند
حافظ
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |