از تهی سرشار جویبار لحظه ها جاریست
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب
و اندر آب بیند سنگ
دوستان و دشمنان را می شناسم من
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسمنشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
سلام اسمانو فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد!
سلام اسمان
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ورنیک نیامد این صور عیب کراست[/
تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستمبعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
ای چشم من بدون تو نابینا،ای گوش من بدون تو ناشنوا
با من بمان همیشه بمان با من...
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
ناگهان پرده برانداختهای يعنی چه
مست از خانه برون تاختهای يعنی چه
هر لحظه پرد ادمی از خویش به سویی
دنبال دری پنجره ای کوچه و کویی
ياقوت جان فزايش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروريده
آن لعل دلکشش بين وان خنده دل آشوب
وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده
هواي گريه دارم تو اين شب بي پناه
دنبال تو ميگردم دنبال يك تكيه گاه
هشيار شو که مرغ چمن مست گشت هان
بيدار شو که خواب عدم در پی است هی
ياران گزيده داشتم روزي
امروز چه شد که نيست کس يارم؟
خمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
يک مسافر تنها درحوالي جاده
مثل پنجره،دلباز،مثل سايه ها:ساده
يک مسافر تنها درحوالي جاده
مثل پنجره،دلباز،مثل سايه ها:ساده
هر لحظه پرد ادمی از خویش به سویی
دنبال دری پنجره ای کوچه و کویی
يا که يک خواب عميق؟
من چه اندازه زياد
پوچ و خالی شده ام!
عشق از ياد دلم رفته چه زود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |