•۩❖۩•...فریاد یا محمدا ...•۩❖۩•. ویژه نامه ماه محرم*شب و روز عاشورا

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
السلام علی الحسین (ع)
و علی علی بن الحسین(ع)​

وعلی اولاد الحسین(ع)
و علی عباس الحسین(ع​

و علی اصحاب الحسین(ع)

345054.jpg



 
  • Like
واکنش ها: s_aa

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ذکر وقایع شب عاشورا


پس همين كه شب عاشورا نزديك شد حضرت امام حسين عليه السلام اصحاب خود را جمع كرد، حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرموده كه من در آن وقت مريض بودم با آن حال نزديك شدم و گوش فرا داشتم تا پدرم چه مي‌فرمايد، شنيدم كه با اصحاب خود گفت:

اَثْني عَلَي اللهِ اَحْسَنَ الثَّناءِ تا آخر خطبه كه حاصلش به فارسي اينست:

ثنا مي‌كنم خداوند خود را به نيكوتر ثناها و حمد مي‌كنم او را بر شدت و رخاء، اي پروردگار من سپاس مي‌گذارم ترا بر اينكه ما را به تشريف نبوت تكريم فرمودي، و قرآن را تعليم ما نمودي، و به معضلات دين ما را دانا كردي، و ما را گوش شنوا و ديده بينا و دل دانا عطا كردي، پس بگردان ما را از شكرگزاران خود.

پس فرمود:

اما بعد، همانا من اصحابي با وفاتر و بهتر از اصحاب خود نمي‌دانم و اهل بيتي از اهل بيت خود نيكوتر ندانم، خداوند شما را جزاي خير دهد و الحال آگاه باشيد كه من گمان ديگر در حق اين جماعت داشتم و ايشان را در طريق اطاعت و متابعت خود پنداشتم اكنون آن خيال ديگر گونه صورت بست لاجرم بيعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختيار خود گذاشتم تا بهر جانب كه خواهيد كوچ دهيد و اكنون پرده شب شما را فرو گرفته شب را مطيه رهوار خود قرار دهيد و بهر سو كه خواهيد برويد چه اين جماعت مرا مي جويند چون به من دست يابند بغير من نپردازند.

چون آن جناب سخن بدينجا رسانيد برادران و فرزندان و برادرزادگان و فرزندان عبدالله جعفر عرض كردند: براي چه اين كار كنيم آيابراي آنكه بعد از تو زندگي كنيم؟ خداوند هرگز نگذارد كه ما اينكار ناشايسته را ديدار كنيم.

و اول كسي كه به اين كلام ابتدا كرد عباس بن علي عليه السلام بود پس از آن سايرين متابعت او كردند و بدين منوال سخن گفتند.

پس آن حضرت رو كرد به فرزندان عقيل و فرمود كه شهادت مسلم بن عقيل شما را كافي است زياده بر اين مصيبت مجوئيد من شما را رخصت دادم هر كجا خواهيد برويد. عرض كردند سبحان الله مردم با ما چه گويند و ما به جواب چه بگوئيم؟ بگوئيم دست از بزرگ و سيد و پسرعم خود برداشتيم و او را در ميان دشمن گذاشتيم بي‌آنكه تير و نيزه و شمشيري در نصرت او بكار بريم، نه بخدا سوگند ما چنين كار ناشايسته‌ نخواهيم كرد بلكه جان و مال و اهل و عيال خود را در راه تو فدا كنيم و با دشمن تو قتال كنيم تا بر ما همان آيد كه بر شما آيد، خداوند قبيح كند زندگاني را كه بعد از تو خواهيم.

اين وقت مسلم بن عوسجه برخاست و عرض كرد يابن رسول الله آيا ما آن كس باشيم كه دست از تو بازداريم پس به كدام حجت در نزد حق تعالي اداي حق ترا عذر بخواهيم، لاوالله من از خدمت شما جدا نشوم تا نيزة خود را در سينه‌هاي دشمنان تو فرو برم و تا دستة شمشير در دست من باشد اندام اعدا را مضروب سازم و اگر مرا سلاح جنگ نباشد به سنگ با ايشان محاربه خواهم كرد، سوگند با خداي كه ما دست از ياري تو برنمي‌داريم تا خداوند بداند كه ما حرمت پيغمبر را در حق تو رعايت نموديم به خدا سوگند كه من در مقام ياري تو به مرتبه‌اي مي‌باشم كه اگر بدانم كشته مي‌شوم آنگاه مرا زنده كنند و بكشند و بسوزانند و خاكستر مرا بر باد دهند و اين كردار را هفتاد مرتبه با من بجاي آورند هرگز از تو جدا نخواهم شد تا گاهي كه مرگ را در خدمت تو ملاقات كنم، و چگونه اين خدمت را به انجام نرسانم و حال آنكه يك شهادت بيش نيست و پس از مرگ آن كرامت جاودانه و سعادت ابديه است.

پس زهير بن قين برخاست و عرضه داشت
به خدا سوگند كه من دوست دارم كه كشته شوم آنگاه زنده گردم پس كشته شوم تا هزار مرتبه مرا بكشند و زنده شوم و در ازاي آن خداي متعال دور گرداند شهادت را از جان تو و جان اين جوانان اهل بيت تو و هر يك از اصحاب آن جناب بدين منوال شبيه به يكديگر با آن حضرت سخن مي گفتند و زبان حال هر يك از ايشان اين بود:

مملوك اين جنابم و محتاج اين درم
اين مهر بر كه افكنم آندل كجا برم
شاها من اربعرش رسانم سريرفضل
گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر


پس حضرت همگي را دعاي خير فرمود.

و علامه مجلسي ره نقل كرده كه در آن وقت جاهاي ايشان را در بهشت به ايشان نمود و حور و قصور و نعيم خود را مشاهده كردند و بر يقين ايشان بيفزود و از اين جهت احساس الم نيزه و شمشير و تيز نمي‌كردند و در تقديم شهادت تعجيل مي‌نمودند.

و سيد بن طاوس روايت كرده كه در اين وقت محمد بن بشيرالحضرمي را خبر دادند كه پسرت را در سرحد مملكت ري اسير گرفتند، گفت عوض جان او و جان خود را از آفريننده جانها مي‌گيرم و من دوست ندارم كه او را اسير كنند و من پس از او زنده و باقي بمانم. چون حضرت كلام او را شنيد فرمود خدا ترا رحمت كند من بيعت خويش را از تو برداشتم برو و فرزند خود را از اسيري برهان، محمد گفت مرا جانوران درنده زنده بردرند و طعمه خود كنند اگر از خدمت تو دور شوم پس حضرت فرمود: اي جامه‌هاي برد را بده به فرزندت تا اعانت جويد به آنها در رهانيدن برادرش، يعني فدية برادر خود كند، پس پنج جامه برد او را عطا كرد كه هزار دينار بها داشت.

شيخ مفيد ره فرموده كه آن حضرت پس از مكالمه با اصحاب به خيمه خود انتقال فرمود و جناب علي بن الحسين عليهماالسلام حديث كرده: در آن شبي كه پدرم در صباح آن شهيد شد من به حالت مرض نشسته بودم و عمه‌ام زينب پرستاري من مي‌كرد كه ناگاه ديدم پدرم كناره گرفت و به خيمه خود رفت و با آن جناب ود جون آزاد كردة ابوذر و شمشير آن حضرت را اصلاح مي‌نمود و پدرم اين اشعار را قرائت مي‌فرمود:



كَمْ لَكِ بِالاشْراق وَالاَصلِ
وَالدَّهْرُ لايَقْنَعُ بالْبَديلِ
وَ كُلُّ حَيٍّ سالِكٌ سَبيلٍ





يا دَهْرُاُفّ لَكِ مِنْ خَليلٍ
مِنْ صاحِبٍ و طالِبٌ قَتيلٍ
و اِنَّما الْاَمْرُ اِلَي الْجَليلِ




چون من اين اشعار محنت آثار را از آن حضرت شنيدم دانستم كه بليه نازل شده است و آن سرور تن به شهادت داده است به اين سبب گريه در گلوي من گرفت و بر آن صبر نمودم و اظهار جزع نكردم و لكن عمه‌ام زينب چون اين كلمات شنيد خويشتن داري نتوانست، چه زنها را حالت رقت و جزع بيشتر است، پس برخاست و بيخودانه جانب آن حضرت شتافت و گفت واثكلاه كاش مرگ مرا نابود ساختي و اين زندگاني از من بپرداختي، اين وقت زماني را ماند كه مادرم فاطمه و پدرم علي و برادرم حسن از دنيا رفتند، چه اي برادر تو جانشين گذشتگاني و فريادرس بقيه آنهائي حضرت به جانب او نظر كرد و فرمود اي خواهر نگران باش كه شيطان حلم ترا نربايد و اشك در چشمهاي مباركش بگشت و به اين مثل عرب تمثل جست لَوْ تُرِكَ الْقَطانامَ.




يعني اگر صياد مرغ قطا را به حال خود گذاشتي آن حيوان در آشيانه خخود شاد بخفتي، زينت خاتون سلام الله عليها گفت:




يا ويلتاه كه اين بيشتر دل ما را مجروح مي‌گرداند كه راه چاره از تو منقطع گرديده و به ضرورت شربت ناگوار مرگ مي‌نوشي و ما را غريب و بيكس و تنها در ميان اهل نفاق و شقاق مي‌گذاري، پس لطمه بر صورت خود زد و دست بر گريبان خود را چاك نمود و بر روي افتاد و غش كرد. پس حضرت به سوي او برخاست و آب به صورت او بپاشيد تا بهوش آمد پس او را به اين كلمات تسليم داد فرمود اي خواهر بپرهيز از خدا و شكيبائي كن به صبر، و بدانكه اهل زمين مي‌ميرند و اهل آسمان باقي نمي‌مانند و هر چيزي در معرض هلاكت است جز ذات خداوندي كه خلق فرموده به قدرت خلايق را و بر مي انگيزاند و زنده مي‌گرداند ايشان را و اوست فرد يگانه.
جد و پدر و مادر و برادر من بهتر از من بودند و هر يك از دنيا را وداع نمودند، و از براي من و براي هر مسلمي است كه اقتدا و تأسي كند بر رسول خدا «ص» و به امثال اين حكايات زينب را تسلي داد پس از آن فرمود اي خواهر من ترا قسم مي‌دهم و بايد به قسم من عمل كني، وقتي كه من كشته شوم گريبان در مرگ من چاك مزني و چهره خويش را بناخن مخراشي و از براي شهادت من بويل و ثبور فرياد نكني، پس حضرت سجاد عليه السلام فرمود پدرم عمه‌ام را آورد در نزد من نشانيد انتهي.




و روايت شده كه حضرت امام حسين عليه السلام در آن شب فرمود كه خيمه‌هاي حرم را متصل به يكديگر برپا كردند و بر دور آنها خندقي حفر كردند و از هيزم پر نمودند كه جنگ از يك طرف باشد و حضرت علي اكبر عليه السلام را با سي سوار و بيست پياده فرستاد كه چند مشك آب با نهايت خوف و بيم آوردند پس اهل بيت و اصحاب خود را فرمود كه از اين آب بياشاميد كه آخر توشه شما است و وضو بسازيد و غسل كنيد و جامه‌هاي خود را بشوئيد كه كفنهاي شما خواهد بود، و تمام آن شب را به عبادت و دعا و تلاوت و تضرع و مناجات بسر آوردند و صداي تلاوت و عبادت از عسكر سعادت اثر آن نور ديدة ‌خير البشر بلند بود.


فَباتُوا وَ لَهُمْ دَوِيُّ كَدَوِيّ النًّحْلِ مابَيْنَ راكِعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعدٍ.

شعر:
وَداعٍ وَ مِنْهُمْ رُكّعٌ وَ سُجُودٌ
وَ باتُو فَمِنْهُمْ ذاكِرٌ وَ مُسَبحٌ

و روايت شده كه
در آن شب سي و دو نفر از لشكر عمر بداختر به عسكر آن حضرت ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختيار كردند و در هنگام سحر آن امام مطهر براي تهيه سفر آخرت فرمود كه نوره براي آن حضرت ساختند در ظرفي كه مشگ در آن بسيار بود و در خيمه مخصوصي درآمده مشغول نوره كشيدن شدند و در آن وقت بريربن خضير همداني و عبدالرحمن بن عبدربه انصاري بر در خيمه محترمه ايستاده بودند و منتظر بودند كه چون آن سرور فارغ شود ايشان نوره بكشند، برير در آن وقت با عبدالرحمن مضاحكه و مطايبه مي‌نمود عبدالرحمن گفت اي برير اين هنگام مطايبه نيست، برير گفت قوم من مي‌دانند كه من هرگز در جواني و پيري مايل به لهو و لعب نبوده‌ام و در اين حالت شادي مي‌كنم به سبب آنكه مي‌دانم كه شهيد خواهم شد و بعد از شهادت حوريان بهشت را در بر خواهم كشيد و به نعيم آخرت متنعم خواهم گرديد.





برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی
 

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوتاه کن کلام...، بماند بقیه‌اش!
مرده است احترام...، بماند بقیه‌اش!

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام...، بماند بقیه‌اش!

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت؛
آمد به انتقام...
بماند بقیه‌اش!

شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام
شد سنگ‌ها تمام...، بماند بقیه‌اش!

گویا هنوز باور زینب نمی‌شود
بر سینه‌ی امام؟!...
بماند بقیه‌اش!

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته،
در بین ازدحام...
بماند بقیه‌اش!

راحت شد از حسین همین که خیال‌شان
شد نوبت خیام...، بماند بقیه‌اش!

از قتل‌گاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی‌الدوام...!!
بماند بقیه‌اش!

سر رفت... آه
بعد هم انگشت رفت...!
کاش از پیکر امام...، بماند بقیه‌اش!

بر خاک خفته‌ای و مرا می‌برد عدو؛
من می‌روم به شام...
بماند بقیه‌اش!

دل‌واپسم برای سرت روی نیزه‌ها،
از سنگ پشت‌بام...
بماند بقیه‌اش!

حالا قرار هست کجاها رود سرش!؛
از کوفه تا به شام...
بماند بقیه‌اش!

تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن:
از روی پشت بام...
بماند بقیه‌اش!

لبیک یا حسین
 

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
اى خدا من
با فقر و احتياج تو را میخوانم
و از بينوايى به درگاهت با شوق می آيم
و با خوف و هراس به درگاهت می‏نالم
و از رنج و آلام عالم میگريم

آخرين دعاي امام حسين (ع) در روز عاشورا
________________________________________

جمعه دهم محرم الحرام سال 61 هجری قمری

1.صف آرايي سپاه امام حسين عليه السلام
در روز دهم محرم، پس از نماز صبح، امام حسين (ع) پيشاپيش خيمه ها، سپاه خويش را که 32 سواره و 40 پياده داشت، به سه بخش تقسيم کرد و فرماندهي دسته راست را به زهيربن قين و دسته چپ را به حبيب بن مظاهر و دسته وسط را به حضرت عباس (ع) سپردند. [1]

2.خطبه خواندن امام حسين عليه السلام
امام حسين (ع) هنگامي که دو سپاه، در برابر هم صف آرايي کردند، به ايراد خطبه اي مفصل پرداخت و در آن، ضمن اشاره به شأن و منزلت اهل بيت عليهم السلام، خواستار پيش گيري از جنگ و درگيري شد؛ ولي پاسخ مثبتي از سوي سپاه عمر بن سعد دريافت نکرد. [2]

3.آغاز نبرد و شهادت اصحاب و اهل بيت عليهم السلام
عمر بن سعد با افکندن تيري به سوي سپاه امام (ع)، رسماً جنگ را آغاز کرد. [3]

4.نماز ظهر عاشورا
در روز عاشورا، هنگامي که زمان نماز ظهر فرار رسيد، ابوثمامة صيداوي به امام حسين (ع) عرض کرد که وقت اداي نماز ظهر شده است؛ امام پس از اين که در حق او دعا فرمود، با جمعي از اصحاب خويش در همان ميدان جنگ به نماز ايستاد. [4]

5.وداع امام حسين عليه السلام با خيمه ها
پس از آن که همه ياران و اهل بيت امام حسين (ع) به شهادت رسيدند، امام حسين (ع) خود را آماده شهادت کرد. به سمت خيمه ها آمد تا با اهل بيت خويش وداع کند. زنان و دختران همين که امام را آمادة رفتن به ميدان ديدند، صدا به شيوه و گريه بلند کردند.[5]

6.شهادت امام حسين عليه السلام
بعد ازظهر روز عاشورا، شمار زيادي از سپاه دشمن به دست امام حسين (ع) به هلاکت رسيدند. بسياري از دلاوران و جنگاوران سپاه يزيد سرنگون شدند و پس از آن، ديگر کسي جرئت به ميدان آمدن نداشت.
امام حسين (ع) در حالي که در اثر شدت مبارزه و گرما و تشنگي، ضعيف و ناتوان شده بود، لحظه اي ايستاد تا کمي استراحت کند؛ ناگهان، سنگي به پيشاني مبارکشان خورد. لباس خود را بالا زد تا خون صورتش را پاک کند، تيري سه شعبه از کمان حرمله، سينه مبارکشان را شکافت. آن گاه، سپاهيان عمر بن سعد، با تير و نيزه از هر طرف امام را مورد حمله قرار دادند. امام از اسب بر زمين افتاد. مدتي نسبتاً طولاني بر زمين کربلا بود، در حالي که در خون خود مي غلتيد. کسي جرئت نزديک شدن به او را نداشت؛ ولي سرانجام شمر ملعون، در کمال قساوت به آن حضرت نزديک شد و او را به شهادت رساند. [6]

7.غارت خيمه ها
پس از شهادت امام حسين (ع) در عصر روز عاشورا به دستور عمر بن سعد، سپاهيان سيا ه دل، با يورش به خيمه ها، آن ها را به آتش کشيدند و کودکان و زنان را آواره بيابان هاي سوزان و پرتيغ و خار کربلا کردند. [7]

8.دگرگوني عالم، پس از شهادت امام حسين عليه السلام
گفته اند که پس از شهادت امام حسين عليه السلام، غبار شديدي که سياه وتاريک بود، فضاي آسمان را پوشاند و زمين به سختي لرزيد و شرق و غرب عالم تاريک شد. [8]
اعمال روز دهم محرم در مفاتيح الجنان

شرکت در ختم زيارت عاشورا هديه به شهداي کربلا

---------------------
منابع:
1.ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 95.
2.بحارالانوار، ج 45، ص 6.
3.بحارالانوار، ج 45، ص 6.
4.بحارالانوار، ج 45، ص 21.
5.مقتل الحسين عليه السلام، ص 282
6.لهوف، ص180.
7.بحارالانوار، ج 45، ص 53؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 39؛ کامل ابن اثير ، ج 4، ص 78.
8.لهوف، ص 147.
---------------------

"التماس دعا"
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
الله اکبر ..............

الله اکبر ..............

انگشت و انگشتر

روايت‏ شده است:
يکي از شتربانان کاروان حسيني پس از شهادت امام، به طمع‏ برداشتن بند زير جامه آن حضرت، دوباره به مقتل آن امام بازگشت و آن حضرت را سربريده و خونين يافت. دست برد تا آن بند را بردارد، که دست امام برآمد و بر دست او زد ومانع شد.کاردي در آورد و انگشت‏ان دست‏ حضرت را بريد تا آن بند را برگيرد.امام‏ دست چپ را برآورد، دست چپ را هم بريد.[1]

اين شخص، بعدا چهره ‏اش سياه شد و درراه مکه فرياد برمي‏آورد که:
«ايها الناس!دلوني علي اولاد محمد».[2]
اي مردم ! مرا به فرزندان محمد راهنمايي کنيد.
نام او را «بريدة بن‏وائل‏» گفته ‏اند.

اين قضيه به صورتهاي ديگر هم در برخي کتب نقل شده است،[3] از جمله‏ درباره کسي به نام ابحر بن کعب، که لباس از تن آن حضرت درآورد و او را عريان نهاد.

بعدا دستانش مثل دو چوب خشک، خشکيد.[4] اما نمي‏توان به صحت آنها اطمينان يافت.
در نقلها، گاهي قضيه انگشت و انگشتر هم آمده است و اينکه، بجدل بن سليم انگشت را باانگشتر قطع کرد و انگشتر را به غارت برد.[5] .



_____________________________________
پی نوشتها:
[1] اثبات الهداة، ج 5، ص 205.
[2] ناسخ التواريخ، ج 4، ص 19، به نقل از «مدينة المعاجز».
[3] همچون: بحار الانوار، ج 45، ص 311، معالي السبطين، ج 2، ص 61.
[4] اثبات الهداة، ج 5، ص 201.
[5] عوالم (امام حسين)، ص 302.

منبع :
http://www.ashoora.ir
 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
الله اکبر ..............

الله اکبر ..............

اسب تاختن بر بدن امام‏

از جنايتهاي فجيع سپاه کوفه، اسب تاختن بر جسد مطهر سيد الشهدا «ع‏» پس از شهادت آن حضرت بود.
.بن زياد در پي تحريک شمر، در پاسخ نامه عمر سعد از جبهه‏ کربلا که نامه ‏اي مسالمت آميز بود، نامه ‏اي تند به عمر سعد نوشت که تو را براي مماشات وسازش و... نفرستاده ‏ايم.اگر حسين و يارانش تسليم شدند، پيش من بفرست وگرنه برآنان بتاز تا آنها را کشته و مثله کني که شايسته آنند.اگر حسين کشته شد، بر پيکرش (برسينه و پشتش) اسب بتاز... اگر اجراي فرمان کردي پاداش مطيعان را خواهي يافت ‏و گرنه، کناره بگير و سپاه را به شمر واگذار.شمر نامه را به کربلا آورد و تسليم عمر سعدکرد.[1] .

عصر عاشورا، پس از شهادت سيد الشهدا و غارت خيمه‏ ها، عمر سعد گفت: داوطلب اسب تاختن بر پيکر حسين بن علي‏ «ع‏» کيست؟ده نفر داوطلب شدند و با سم‏ اسبها بر سينه و پشت امام تاختند.پيکر امام زير سم اسبهان له شد.اين ده نفر خبيث عبارت‏ بودند از: اسحاق بن حويه، اخنس بن مرثد، حکيم بن طفيل، عمرو بن صبيح، رجاء بن منقذ، سالم بن خيثمه، واحظ بن ناعم، صالح بن وهب، هاني بن ثبيت و اسيد بن مالک.سپس درکوفه، اينان نزد ابن زياد آمدند و يکي از آنان (اسيد) در بيان اين جنايت چنين سرود:

نحن رضضنا الصدر بعد الظهر
بکل يعسوب شديد الاسر

و جايزه گرفتند.ابو عمرو زاهد مي‏گويد: به اين ده نفر نگاه کرديم، همه زنا زاده بودند. مختار وقتي قيام کرد همه آنان را گرفت و دست و پايشان را به زنجير بست و بر پشت آنان‏ اسب تازاند تا مردند.[2] .


______________________________________
پی نوشتها:
[1] کامل ابن اثير، ج 2، ص 558.
[2] بحار الانوار، ج 45، ص 59.
منبع :
http://www.ashoora.ir


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
الله اکبر ..............

الله اکبر ..............

آيه کهف


سر بريده امام
حسين‏ «ع‏» بر سر نيزه، در کوفه و در ايامي که اهل بيت‏ «ع‏» را به عنوان‏ اسير، وارد اين شهر کرده بودند، آيه اصحاب کهف را تلاوت مي‏کرد:

«ام حسبتم ان‏ اصحاب الکهف و الرقيم کانوا من آياتنا عجبا»[1] .


سر بي تن که شنيده است به لب سوره کهف

يا که ديده است به مشکات تنور آيه نور


__________________________
پی نوشتها:
[1] مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 61.
منبع :http://www.ashoora.ir
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
الله اکبر ..............

الله اکبر ..............

زین واژگون

تعبيري است که بيشتر درباره ذو الجناح، اسب امام
حسين‏ «ع‏» به کار مي‏رود که پس از شهادت امام، با زين واژگون و يال پر خون و پريشان حال به طرف خيمه‏ ها آمد.

برگرفته از جمله‏ اي در زيارت ناحيه مقدسه است که آمده است: «.
.. فنظر النساء الي الجواد مخزيا و السرج عليه ملويا»[1] .


____________________________________
پی نوشتها:
[1] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 298.


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
الله اکبر ..............

الله اکبر ..............

سر امام حسین ع

روزي که شد به نيزه سر آن بزرگوار

خورشيد سر برهنه بر آمد به کوهسار
[1] .

پس از شهادت
ابا عبدالله‏ «ع‏»، سپاه کوفه قساوت و دشمني را به اوج رساندند و سر مطهر آن حضرت را از پيکر جدا کردند، سپس به دستور عمر سعد، پيکر آن امام را زير سم ‏اسبها له کردند.
اين سر مقدس، همراه سرهاي ديگر شهدا بر نيزه‏ ها شد و در کوفه و شام و شهرهاي ديگر گرداندند تا ديگران را بترسانند.سر مطهر
سيد الشهدا «ع‏» ماجراهاي ‏مختلفي در حادثه کربلا دارد، اينکه سر آن حضرت را از پشت گردن مي‏برند،[2] بر نيزه‏ مي‏کنند، خولي سر را به خانه خويش برده در اتاقي يا تنوري پنهان مي‏کند، سر امام بر فراز ني در کوچه‏ هاي کوفه قرآن تلاوت مي‏کند، نزد ابن زياد، بر طشت طلا نهاده مي‏شود،[3]
درراه شام در دير راهب سبب مسلمان شدن قنسرين مي‏شود، در کاخ يزيد، بر طشت نهاده‏ نزد او مي‏ آورند، يزيد با خيزران بر آن سر و لبها مي‏زند، در خرابه شام نزد رقيه دختر امام‏
حسين برده مي‏شود و... هر کدام موضوعي است که دستمايه بسياري از مرثيه‏ هاي ‏سوزناک گشته و درباره اين وقايع، شعرها و نوحه‏ هاي بسيار سروده ‏اند.
اين که سر مطهر کجا دفن شد، ميان محققان نظر واحدي نيست.برخي بر اين عقيده‏اندکه سر را از شام به کربلا آوردند و به بدن ملحق ساختند (نظر سيد مرتضي)، برخي‏ معتقدند در کوفه، نزديک قبر امير المؤمنين‏ «ع‏» دفن شد و برخي هم جاهاي ديگر راگفته‏ اند.

در شام، محلي به نام جايگاه سر مطهر معروف است که محل عبادت است.[4] برخي هم مدفن سر را در مصر، مسجد راس
الحسين مي‏دانند و براي کيفيت انتقال آن به‏آن منطقه، تاريخچه ‏اي را ذکر مي‏کنند.[5] اما مشهور آن است که سر را به کربلا آوردند و کنار پيکر دفن شد و اين را جمعي از علما در تاليفاتشان آورده ‏اند.[6] .

اصل اين جنايت بي سابقه، براي امويان مايه ننگ بود.اين که به دستور ابن زياد، سر آن ‏حضرت را بر نيزه کرده در کوفه چرخاندند، اولين سري بود که در دوران اسلام با آن چنين‏ کردند.[7] بريدن سر و بر نيزه کردن آن و شهر به شهر گرداندن، حتي در سروده‏ ها و مرثيه‏ هاي آن دوره نيز مطرح شده و بعنوان کاري فجيع و زشت از آن ياد شده است که ‏نشانه مظلوميت ثار الله است.

در شعر بشير هنگام خبر دادنش از ورود اهل بيت به مدينه ‏مي‏خوانيم: «و الراس منه علي القناة يدار» و در شعر حضرت زينب در کوفه پس از ديدن ‏سر برادر بر فراز ني، آمده است: «يا هلالا لما استتم کمالا..

اين بي‏حرمتي آشکار، بر خلاف آنچه که يزيديان مي‏خواستند ديگران را مرعوب کنند، موجي از احساسات خصمانه بر ضد آنان پديد آورد و مردم، عمق خباثت دودمان‏ «شجره‏ ملعونه‏» را شناختند.چند بيت از سروده‏ هاي شاعران را بعنوان نمونه، پيرامون سر مطهر مي‏آوريم:

اي رفته سرت بر ني، وي مانده تنت تنها
ماندي تو و بنهاديم ما سر به بيابانها

اي کرده به کوي دوست، هفتاد و دو قرباني
قربان شومت اين رسم، ماند از تو به دورانها[8] .

سر بي تن که شنيده است به لب آيه ي کهف
يا که ديده است به مشکات تنور آيه نور؟[9] .

بر نيزه، سري به نينوا مانده هنوز
خورشيد فراز نيزه‏ها مانده هنوز

در باغ سپيده، بوته بوته گل خون
از رونق دشت کربلا مانده هنوز[10] .

زان فتنه ي خونين که به بار آمده بود
خورشيد «ولا» بر سر دار آمده بود

با پاي برهنه دشتها را زينب
دنبال حسين، سايه ‏وار آمده بود[11] .

روزي که در جام شفق، مل کرد خورشيد
بر خشک چوب نيزه‏ها گل کرد خورشيد

شيد و شفق را چون صدف در آب ديدم
خورشيد را بر نيزه، گويي خواب ديدم

خورشيد را بر نيزه؟آري اين چنين است
خورشيد را بر نيزه ديدن، سهمگين است

بر صخره از سيب زنخ، بر مي‏توان ديد
خورشيد را بر نيزه کمتر مي‏توان ديد[12] .


_____________________________________________
پی نوشتها:
[1] محتشم کاشاني.
[2] عوالم (امام حسين)، ص 303 و 304.
[3] امالي صدوق، ص 140.
[4] سفينة البحار، ج 1، ص 492.
[5] در اين باره به بحث مفصل در کتاب‏ «سيرة الائمة الاثني عشر»، هاشم معروف الحسني، ج 2، ص 84 مراجعه‏کنيد.نيز «آرامگاههاي خاندان پاک پيامبر»، ص 311.
[6] به موارد آن در کتاب‏ «مقتل الحسين‏»، مقرم، ص 469، و بحار الانوار، ج 45، ص 144 مراجعه کنيد.
[7] الکامل، ابن اثير، ج 2، ص 574، بحار الانوار، ج 45، ص 119.در برخي نقلها اولين سر را متعلق به عمرو بن‏حمق در زمان معاويه دانسته‏اند.وي از ياران امير المؤمنين بود و معاويه او را به شهادت رساند.
[8] جودي.
[9] نير تبريزي.
[10] محمد پيله‏ور.
[11] حسين اسرافيلي.
[12] علي معلم.
منبع :
http://www.ashoora.ir
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
الله اکبر ..............

الله اکبر ..............

خون گريستن

به جاي اشک، خون گريستن، تعبيري است که در «زيارت ناحيه مقدسه‏» از زبان ‏حضرت حجت‏ «ع‏» نقل شده که مي‏فرمايد:

اگر روزگار مرا به تاخير انداخت و نتوانستم‏ ياريت کنم، صبح و شب بر تو خون مي‏گريم و مي‏نالم و به جاي اشک، خون مي‏گريم:«... لابکين عليک بدل الدموع دما».
[1]

از نشانه‏ هاي غير طبيعي و خارق العاده‏اي که پس ازشهادت امام
حسين‏ «ع‏» در کائنات ديده شد، غير از سرخي شفق و وجود خون تازه زيرسنگها در منطقه شام و فلسطين و... يکي هم بارش خون از آسمان بود.سرخي آسمان را هنگام طلوع و غروب نيز از آن نشانه‏ ها دانسته ‏اند.

روايت امام صادق‏ «ع‏» چنين است:

«بکت السماء علي الحسين اربعين يوما بالدم‏».

از ام سليم نيز نقل شده است:

«لما قتل‏ الحسين‏ «ع‏» مطرت السماء مطرا کالدم، احمرت منه البيوت و الحيطان‏».[2]
چون حسين کشته شد، از آسمان باران مثل خون باريد که خانه ها و ديوارها از آن سرخ شد.


______________________________________________
پی نوشتها:
[1] سوگنامه آل محمد، ص 154.
[2] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 54.

منبع :
http://www.ashoora.ir
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
تنور خولي

خولي بن يزيد اصبحي از دژخيمان کوفه و دشمنان اهل بيت‏ «ع‏» بود.پس از آنکه امام‏ حسين‏ «ع‏» روز عاشورا در قتلگاه بر زمين افتاد، جلو آمد تا سر مطهر حضرت را جدا کند.
وي به اتفاق حميد بن مسلم ازدي، سر امام حسين را نزد ابن زياد برد، اما چون دير شده و در قصر بسته بود، خولي سر مطهر را شب به منزل برد و پنهان کرد.
او دو زن داشت.چون ‏زنش فهميد که سر
حسين‏ «ع‏» را به خانه آورده، کينه او را به دل گرفت .خولي در ايام مختار پنهان بود.زن ديگرش (به نام عيوف ‏بنت مالک) جاي او را به ياران مختار خبر داد.اين زن از آن هنگام که خولي سرابا عبدالله‏ «ع‏» را آورده بود با او دشمن شده بود.
خولي را گرفته، کشتند.[1] آن شب که خولي ‏سر مطهر را به منزل خويش برده بود، همسرش از آن اتاق يا تنوري که سر در آن نهاده‏ شده بود، نوري را ديد که به آسمان کشيده شده است.[2] «تنور خولي‏» از همين جا درمرثيه‏ ها راه يافته است.

شب بود و من به مطبخ آن خانه آمدم
مطبخ نه، سوي راز نهانخانه آمدم

ديدم که نور مي‏زند از دخمه ‏اي برون
دل خسته ‏ام کشاند به دنبال رد خون

خون در ميان نور چه مي‏کرد؟يا علي
خورشيد در تنور چه مي‏کرد؟يا علي‏ «ع‏»[3] .

تا جهان باشد و بوده است، که داده است نشان
ميزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور

سر بي تن که شنيده است به لب سوره کهف؟
يا که ديده است به مشکات تنور آيت نور[4] .


____________________________________
پی نوشتها:
[1] اعيان الشيعه، ج 1، ص 612، بحار الانوار، ج 45، ص 125.
[2] مقتل الحسين، مقرم، ص 391.
[3] نادر بختياري (کيهان 6/5/73).
[4] نير تبريزي.

 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز

نوحه شب تار
شب تاره،بی قراره،دلی که چاره نداره
نفسم مونده تو سینه،چش من به راه یاره
مثه ابر بارون میباره،جونم و نگه می دارم
تا بیاد داداش حسینم،سرم و رو پاش بزارم
افتاده لرزه به دستم،رو همه چشمام و بستم
تا حسین بیاد بگیره،بوسه از سر شکستم

دل پر خون،چش گریون،دل من بی سر و سامون
خواهرت خوشی ندیده،از شام غریبون
شب تاره،بی قراره،دلی که چاره نداره
نفسم مونده تو سینه،چش من به راه یاره


شب تاره،شب تاره، شب تاره
شب تاره،بی قراره،دلی که چاره نداره
نفسم مونده تو سینه،چش من به راه یاره
شب تاره
تو بهشت با حال مضطر،همه آل پیمبر
به راه چشم رقیه،کنار علی اصغر
نفسا مونده تو سینه،شرط انتظار همینه
علی از نجف رسیده،مادر اومد از مدینه
با برادر،شه بی سر،اومده با چشای تر
بر روی سینه گرفته،سر نازنین خواهر با برادر
شب تاره،بی قراره،دلی که چاره نداره
نفسم مونده تو سینه،چش من به راه یاره
شب تاره




 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
تسیلت عاشورا

دیگر چه زینبی ؟ چه عزیزی؟ چه خواهری؟! *** وقتی نمانده است برایش برادری

تا نیزه ات زدند زمین خورد خواهرت *** با تو چه کرده اند در این روز آخری؟!

از صبح یکسره به همین فکر می کنم *** وقت غروب می شود اینجا چه محشری

اینجا همه به فکر غنیمت گرفتن اند *** از گوشواره ها بگیر تو تا کهنه معجری

اصلا کجا نوشته اند که در روز معرکه *** در قتلگاه باز شود پای مادری؟!

اصلا کجا نوشته اند که هنگامه ی غروب *** در خیمه گاه باز شود پای لشکری؟!

اصلا کجا نوشته اند که در پیش خواهری *** باید جدا کنند گلوی برادری؟!

من مانده ام چطور تو را غسل می دهند *** اصلا چه غسل دادنی ؟ اصلا چه پیکری؟!

در زیر سم اسب چه می کردی ای حسین؟ *** از تو نمانده است برایم بجز سری

از روی نیزه سایه ات افتاده بر سرم *** ممنونم ای حسین که در فکر خواهری ....

درکوفه ، زینب از تو چه پنهان ، تمام کرد *** ای کاش رفته بود سرت جای دیگری
 

mirza_seraj

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پست و نگون سار باد جهانی که فریادِ حسین در آن پژواکی نباشد ...

پست و نگون سار باد جهانی که فریادِ حسین در آن پژواکی نباشد ...

خدایا خودت بهمون بصیرت بده کمکون کن

در غیبت حجت مسلمون مسلمو دریاب ...


هل من موحد یخاف الله فینا؟؟؟
.
.
.
هل من ناصر ینصرنی؟؟؟
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
دور انديشي و تدبير امام حسين(ع) در شب عاشورا - سال 61 هجري قمري

دور انديشي و تدبير امام حسين(ع) در شب عاشورا - سال 61 هجري قمري


امام حسين(ع) پس از اطمينان از عدم حمله دشمن در عصر روز نهم محرم و در شب عاشورا، فرصتي يافت تا با يارانش به گفت و گو پرداخته و امور سپاه را تنظيم و به عبادت و تهجّد خود بپردازد و براي روز بعد، خود را از هر جهت آماده نمايد. در اين جا وقايع شب عاشورا را فهرست وار به استحضار مي رسانيم:

1- خطبه امام حسين(ع).
امام حسين(ع) در شامگاه روز تاسوعا، يارانش را در خيمه اي بزرگ گرد آورد و براي آنان خطبه اي خواند و در بخشي از آن فرمود: اما بعد، من ياراني باوفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و خويشاونداني نيكوكارتر و به حقيقت نزديكتر از خويشاوندان خود نمي شناسم، خدا شما را از جهت من، پاداش نيك عطا فرمايد. ياران من! بدانيد يك امشب، بيشتر در اين جهان به سر نخواهيم كرد و فردا از دست اين مردم، جان به سلامت نخواهيم برد. من به شما اجازه مي دهم كه همگي از اين سرزمين بيرون رويد و من بيعت خود را از شما برداشتم و اينك شب تاريك است و شما مي توانيد با كمال آسودگي خود را از چنگال دشمن برهانيد.

پس از سخنان آن حضرت، حاضران در مجلس از جمله برادران، فرزندان، برادر زادگان و عموزادگان آن حضرت، يكي پس از ديگري داد سخن داده و عرض كردند كه ما هرگز چنين نخواهيم كرد و تا زنده ايم، تو را تا آخرين قطره خونمان ياري خواهيم نمود.

پيش از همه، برادرش حضرت عباس(ع) سخن گفت و وفاداري و پايداري خويش را ابراز داشت. سپس ساير ياران امام حسين(ع) به وي اقتدا كرده و هر كدام به نوعي وفاداري خويش را اعلام كردند و از تنها گذاشتن آن حضرت و رفتن از سرزمين كربلا امتناع نمودند.

2- سفارش امام حسين(ع) به خواهرش زينب كبري(س).

حضرت زينب(س) هنگامي كه متوجه حالات امام حسين(ع) گرديد و يقين حاصل كرد كه وي از دنيا قطع اميد كرد و آماده لقاي الهي شده است، بسيار نگران و سراسيمه شد و به نزد آن حضرت رفت و عرض كرد: اي كاش مرگ مرا در مي يافت و به زندگي ام پايان مي داد و من شاهد چنين روزي نبودم. امروز گويا مادرم فاطمه زهرا(س)، پدرم حضرت علي(ع) و برادرم حسن مجتبي(ع) از دنيا رفته اند. اي يادگار گذشتگان و سرپرست بازماندگان! تو چرا؟

امام حسين(ع) خواهرش را دلداري داد و به وي فرمود: خواهرم! متوجه باش كه شيطان، حلم و بردباريت را از تو نربايد. خواهرم! آرام باش و از خدا بپرهيز و به اراده او خوشنود باش و بدان كه اهل زمين مي ميرند و آسماني ها باقي نمي مانند و غير خدا هر چه هست، از بين مي رود و جز ذات پاك باري تعالي كه موجودات را آفريد و مردم را مبعوث مي سازد و يكتاي بي همتا است، هيچ چيز ديگري برقرار نخواهد ماند. جدّم رسول خدا(ص)، پدرم، مادرم و برادرم كه از من بهتر بودند، همگي رفتند. بر من و هر مسلماني لازم است از آنان پيروي كرده و به راه آنان برويم.

آن حضرت، با بياني شيوا و آرام بخش، خواهرش را تسلي داد و بر قوه صبر و حلمش افزود و براي هميشه وي را آرام نمود.

3- تنظيم امور خيمه گاه.

امام حسين(ع) كه تجربيات ارزنده اي از نبرد با دشمنان داشت، با همان ياران اندك خود، تمام جوانب جنگ و دفاع بايسته را ملحوظ مي داشت و از پيش براي آن تصميمات لازم را اتخاذ مي كرد.

آن حضرت، براي دفاع بهتر و روان تر در برابر تهاجم احتمالي دشمن، دستور داد كه خيمه ها را به يكديگر نزديك كرده و با طناب هاي محكم آن ها را به هم پيوند دهند و در اطراف خيمه ها خندقي حفر كرده و آن ها را از خار و هيزم انباشته كنند، تا در هنگام هجوم دشمن از سه طرف آنان را با خندق هايي شعله ور مواجه كرده و از يك طرف با نيروهاي تدافعي خويش در برابر دشمن ايستادگي كنند.

اين تصميم و تدبير آن حضرت، بسيار اثر بخش و كارساز بود. زيرا بارها دسته هايي از اراذل و گروه هاي جنايت پيشه سپاه عمر بن سعد، قصد هجوم به خيمه گاه امام حسين(ع) را نمودند ولي با انبوهي از آتش مواجه شده و از ادامه كار خود منصرف گرديدند.

4- عبادت و تهجّد.

شب عاشوار به عنوان آخرين شب زندگاني امام حسين(ع) و ياران وفادارش، براي آنان بسيار با ارزش و مغتنم بود. آنان از اين شب، بيشترين و بهترين بهره هاي معنوي و عرفاني را تحصيل كرده و تا بامدادان روز عاشورا به راز و نياز، مناجات، نماز و قرائت قرآن پرداختند و روح و روان خود را با تهجّد و شب زنده داري صيقل داده و براي شهادت در راه خدا آماده كردند.

منابع: 1- الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 901؛ الارشاد (شيخ مفيد)، ص 442؛ لهوف سيد بن طاووس، ص 109
*****************************************************************



 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
روزعـــــــــاشــــــــــورا



لوکان يدری یوم عا شوراء//ما کان یجری فیه من بلاء

ما لاح فجره و لا ا ستنا را//ولا ا ضا ئت شمسه نهارا

ا گر دانست عاشورا که در روزش چها گردد//چه طغیا نها چه ا ستمها چسان جورو جفا گردد

چه خونهائی که میریزد در آن صحرای تفتید ه//چه پیکرها شود مجروح چه سرها که جدا گردد

478.jpg

 

succulent

عضو جدید
ﺩﯾﺸﺐ ﮐﻤﺮ ﻣﺎﻩ ﺷﮑﺴﺖ...

ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺗﯿﺮ،ﻗﺎﻣﺖ ﺭﻋﻨﺎﯼ ﻣﺎﻩ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ...

ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺳﭙﯿﺪﺵ ﺭﺍ ﮔﻠﮕﻮﻥ ﮐﺮﺩ

ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﻣﺨﻤﻠﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﻥ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﯼ ﺷﺐ ﻣﯽ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ؛ ﺑﯽ ﻓﺮﻭﻍ...


ﺩﯾﺸﺐ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺧﺠﻞ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ

ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﻱ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻗﻤﺮ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﮐﻢ ﺷﺪ ...

ﺳﭙﯿﺪﺍﺭ ﺍﻧﺪﺍﻣﺶ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻧﺸﺴﺖ

ﻭ ﺁﺏ ﻣﺸﮏ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﯼ ﺳﻘﺎﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ، ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﻣﻄﻬﺮ ﻭ ﺯﻻﻝ ﺍﺵ ﺁﻣﯿﺨﺖ...




ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﺩﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ...

ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﻨﯽ ﻫﺎﺷﻢ ﺭﺳﺎﻟﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ...

ﻻﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﺷﺖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ...

ﻏﻨﭽﻪ ﯼ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺧﺎﮎ ﺳـﭙﺮﺩ...

ﻭ ﺑﺎ ﮔﻞ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﻭﺩﺍﻉ ﮐﺮﺩ...

ﺳـﭙﺲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻏﻤﺨﻮﺍﺭ ﺩﯾﺮﯾﻨﻪ ﺍﺵ ﺯﯾﻨﺐ،ﺑﻪ ﻗﺘﻠﮕﺎﻩ ﺭﻓﺖ

ﺗﺎ ﺧﺎﺗﻢ ﭘﯿﺎﻣﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﻮﺍﺯﺵ ﺁﯾﺪ...



ﻭ ﺍﻣﺸﺐ ﻧﻪ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺭﺧﺸﺪ؛ ﻧﻪ ﻣﺎﻫﯽ ...

ﺣﺘﯽ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ...


ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﭘﻮﺵ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﺯﯾﻨﺐ ﺩﻟﺨﻮﻥ...

ﺍﻣﺎ ﺻﺒﻮﺭ... ﻣﺘﯿﻦ... ﻫﻤﭽﻮﻥ ﭘﯿﭽﮏ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻏﻨﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺖ ﺯﺩﻩ ﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﺪ...

ﺭﻗﯿﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺍﺳﺖ... ﺑﺎ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯽ ﻛﻨﻨﺪ...

ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺣﺴﯿﻦ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ...

ﺍﺯ ﭘﺲ ﺳﺮﻧﯿﺰﻩ، ﺍﻫﻞ ﺍﻟﺒﯿﺖ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺎﻭﺩ...

ﺑﺎ ﻫﺮ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ؛ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ...

ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﺮ ﺑﯽ ﻋﺪﺍﻟﺘﻲ ﻇﺎﻟﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ...

ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ،ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ

ﺳـﭙﺲ ﺣﺴﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ،ﺯﻫﺮﺍ ﻣﯽ ﺳـﭙﺎﺭﺩ...

ﻭ ﯾﻮﺳﻔﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ!


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
یک جرعه آفتاب

یک جرعه آفتاب

149.jpg

از امام صادق ع) پرسیدند:



چرا روز عاشورا سوگناک ترین روز به حساب آمده است، نه روز رحلت پیامبر اکرم ص) و حضرت فاطمه س) و روز شهادت حضرت علی ع) و امام حسن ع)؟
حضرت فرمود:



«به این دلیل روز [شهادت] حسین ع) سوگناک ترینِ روزهاست که اصحاب کسا، این گرامی ترین آفریدگان نزد خدای تعالی، پنج نفر بودند.... چون امام حسین ع) کشته شد، دیگر کسی از اهل کسا باقی نماند که بعد از او مایه تسلای خاطر مردم باشد. بنابراین، رفتن امام حسین ع) به منزله رفتن همه آنهاست، همچنان که؛ باقی بودن ایشان مثل این بود که همه اهل کسا زنده هستند».1
امام رضا علیه لسلام:


«کسی که در روز عاشورا از انجام دادن کارهای مورد نیاز خود بپرهیزد، خداوند نیازهای دنیا و آخرت او را برآورده می کند. کسی که روز عاشورا را روز سوگواری و اندوه و حزن قرار دهد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار می دهد».2


1. میزان الحکمه، ج 8، ص 3783، ح 13010.

2. همان، ح 13011.
حوزه نت
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
الا لعنت الله علی القوم الظالمین

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

عاشورای حسینی درسهای زیادی برایمان دارد:

مهمترین درس عاشورا «توحید» است، توحید و خداپرستی رمز عبد است رمز عبادت رمز بندگی، رمز خلوص نیت و دلدادگی به پروردگار. هرچه داشت درراه حق فدا کرد حسین، تا به عشق «الله» و قرب الی الله رسید مولایم حسین ع... هرچه داشت در راه حق فدا کرد زینب، اما لحظه ای از «الله» جدا نشد عمه ام زینب(س).. قلبم توان درک این همه عشق را ندارد و درکم حقیر است برای درک مقام بندگیت یاحسین...

درس دیگر عاشورا درس پیروزی حق بر باطل است، با مرور واقعه کربلا بدین نکته رسیدم که حق همیشه پیروز است حتی اگر پیام آور حق با بدن پاره پاره از حق دفاع کند. یا حسین! مولای من، سرت بر نیزه ها رفت اما لحظه ای از حق جدا نشدی و دفاع ازحق و دفاع از الله تنها رمز جاودانگیت است.

نماز اول وقت درس عاشقانه ای است که سیدالشهدا علیه السلام و یاران وفادارش به ما آموختند. درمیان جنگ و نیزه ها، یاران وفادار سپر شدند تا سید و سالارشهیدان نماز اول وقت را درظهر عاشورا به پا کند. امام حسین علیه السلام بخاطر نماز جنگید بخاطر حفظ ارزشهای اسلام دین محمدی(ص)، عاشورا سراسر درس توحید است، جان درخطر است اما جان و فرزند و تمام هستی فدای «الله».... همین رمز توحید است که عاشورا را تا ابد در تاریخ و قلبها ثبت کرد. چه کسی می تواند از تمام هستی بگذرد بخاطر حق، بخاطر «الله» بخاطر رسیدن به عشق الهی..

آنکس کسی نمی تواند بجز بندۀ شایسته خدا، آنکس کسی نمی تواند بجز کسی که به قرب الی الله رسیده است، آنکس کسی نمی تواند باشد مگر کسی که ذوب شده است در عشق الهی و عشق به یکتاپرستی، آنکس کسی یا کسانی نمی تواند باشند مگر معصومین علیهم السلام مگر حسین علیه السلام، مگر عباس باب الحوائج علیه السلام و مگر هفتادو دوتن یار باوفای کربلا و مگر زینب سلام الله...
لا اقل عمامه ی تاج سرم را پس بده

مشک پاره پاره ی آب آورم را پس بده

گوشواره و النگوها و گردن بند من
هرچی میخواهی بگیر و معجرم را پس بده



598.jpg


htyaahu.persianblog.ir
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
به عشق علقمه

به عشق علقمه

درسینه ام ولای شما موج می زند
شوق حریم کرب وبلا موج می زند

اینجا نشسته ایم که شاید نظر کنی
اینجا که ازدحام گدا موج میزند

وقتی ز چشم های همه اشک می چکد
لطف و عطا و عفو خدا موج میزند

وقتی به یاد علقمه ات خیس میشویم
دریا ز دیده ی تر ما موج میزند

روضه نشین حضرت سالار زینبیم
از دل ذکر سیدالشهدا موج میزند




elyacin.persianblog.ir
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
یا سید الشهدا ع

یا سید الشهدا ع

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام عليک يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک.
عليک مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعل الله آخر العهد مني لزيارتکم.
السلام علي الحسين
و علي علي بن الحسين
و علي اولاد الحسين
و علي اصحاب الحسين.




قسمتی از زیارت عاشورا از زبان رهبر معظم انقلاب



مشاهده پیوست 179621
علامه امینی شب عاشورا برای امام زمان صدقه کنار می‌گذاشتند و


می گفتند: امشب قلب آن حضرت در فشار است.


*****************

بسم رب الشهداء
کل یوم عاشواء و کل ارض کربلاء

آری! هر روز عاشوراست و هر مکان کربلا!
فلسفه ی " هل من ناصر ینصرنی" حسین
(ع) را میدانی؟
لبیک به "هل من ناصر" حسین
(ع)،لبیک به یک جریان است!
جریانی که در هر مکان و هر لحظه جاریست!
جریانی که در هر مکان و هر زمان "ناصر" میطلبد!

"هل من ناصر ینصرنی" یعنی در هر زمان و مکان حقیست که باید به آن لبیک گویی و باطلیست که باید از آن پرهیزنمایی!
"کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" در کنار "هل من ناصر ینصرنی" تفسیر می شود.
بدان!
بدان که هر مکان کربلا و هر لحظه عاشورای توست! و این تویی که باید در کربلای خود خیمه گاه حسین را برای استقرارت انتخاب کنی، و در عاشورایت به "این" ندا لبیک گویی!

بکوش در هر مکان و هر زمان که عاشورا و کربلای توست به جریان حق و ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گویی!
"هل من ناصر ینصرنی" در زمان مولا علی
(ع)نیز گفته شد! در زمان امام حسن(ع) نیز گفته شد! در زمان مولا حسین(ع) هم این ندا سر داده شد و هر آنکس که بدان لبیک گفت، رستگار شد و آنکس که یارخواهی ندای حق را لبیک نگفت، مبغوض و ملعون گشت!

از آن جهت است که تو را هم عاشورا و کربلاییست، آگاه باش که به کدامین ندا لبیک میگویی!


*****************
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است، مکن ای صبح طلوع


عصر فردا بدنش زیر سُم اسبان است، مکن ای صبح طلوع




کلیپ صوتی

بعثت خون 2 - فصل دهم،از بلندای آسمان





فهرست :

ماجرای لحظات آخر امام حسین (ع)


امام حسین علیه‌السلام فرمود: سلامم را به شیعیانم برسان


گفتگوی های امام در روز عاشورا


مناجات با خدا و نفرین به دشمن


لحظه به لحظه ی شهادت امام


آخرین مناجات‌های امام علیه‌السلام‏


دگرگونى عالَم طبیعت‏ پس از شهادت امام علیه‌السلام


[h=2]امام سجاد(ع) نقل می‌کند که من در آن شبی که صبح آن، پدرم کشته شد، همراه با عمه‌ام زینب نشسته بودم که

پدرم جدا از یارانش به خیمه رفت و فرمود:

ای روزگار، اف بر تو باد که صبحگاهان و شامگاهان، بسیاری از یاران و هواخواهان را می‌کشی![/h]
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شب عاشورا رسید آقا

شب عاشورا رسید آقا

شب قدر است و شب قرآن
شب عشقست و وفا امشب
شب وصل است و شب هجران
شب یارب یارب زینب
به قربان نجوای راز و نیازت
ألا قاری دل نواز خوش الحال
نگو که نخواهم شنید ای برادر
دوباره ز لبهای تو صوت قرآن
حرف، هجران مَزَن ای برادر
آتش، مَزن تو بر جان خواهر
ما را، به که می سپاری آخر
(حسین حسین جانم یابن الزهرا)

شب عاشورا رسید آقا
مَران ما را از سپاه خود
دل ما را کربلایی کن
همین امشب با نگاه خود
که خون حماسه بجوشد به رگها
که عالَم ببیند خروشیدن ما
شود ذکر ما مرگ بر ظلم و طاغوت
بِبُرّیم أمان همه ظالمان را
بستیم، با خون تو عهد و پیمان
تازیم، بر کاخ یزید دوران
هیهات، منّاالذله بر لبهامان
(مولا یا لیتنا کُنّا معک)


شاعر: محمد مهدی سیار


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سخنان امام حسین(ع) در شب عاشورا

سخنان امام حسین(ع) در شب عاشورا

((اُثْنِى عَلَى اللّه اَحْسَنَ الثَّناءِ وَاَحْمَدُهُ عَلَى السَّرّاءِ وَالضَّراءِ



اَللّهُمَّ اِنِّى اَحْمَدُکَ عَلى اَنْ اَکْرَمْتَنا بِالنُّبُوُّةِ


وَعَلَّمْتَنا الْقُرْآنَ وَفَقَّهْتَنا فِى الدِّینِ وَجَعَلْتَ لَنا اَسْماعاً وَاَبْصاراً وَاَفْئِدَةً


وَلَمْ تَجْعَلنا مِنَ الْمُشْرِکِینَ. اَمَّا بَعْدُ:


فَاِنِّى لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْلى وَلا خَیْراً مِنْ اَصْحابِى وَلا اَهْلَ بَیْتٍ اَبَرَّ وَ لا اَوْصَلَ مِنْ اَهْلِ بَیْتىِ فَجَزاکُمُاللّهُ عَنِّى جَمیعاً خَیْراً.


وَقَدْ اَخْبَرَنِى جَدّى رَسُولُاللّه صلّى اللّه علیه و آله بِاءنّى سَاُساقُ اِلَى الْعِراقِ فَاَنْزِلُ اَرْضاً یُقالُ لَها عَمُورا وَ کَرْبَلا وَفیها اُسْتَشْهَدُ وَقَدْ قَرُبَ الْمَوعِدُ.


اَلا وَانِّى اَظُنُّ یَوْمَنا مِنْ هؤُلاءِ اْلاَعْداءِ غَداً وَانِّى قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطِلقُوا جَمیعاً فى حِلّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّى ذِمامٌ


وَهذااللّیلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَملاً وَلِیَاءْخُذْ کُلُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِیَدِ رَجُلٍ مِنْ اَهْلِبَیْتِى


فَجَزاکُمُاللّه جَمِیعاً خَیْراً وَتَفَرَّقُوا فى سَوادِکُمْ وَمَدائِنِکُم فَاِنَّ الْقَوْم اِنَّما یَطْلُبُونَنى وَلَوْ اَصابُونى لَذَهَلُوا عَنْ طَلَبِ غَیْرى )).


((حَسْبُکُمْ مِنَ الْقَتْلِ بِمُسْلِمٍ اِذْهَبُوا قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ)).


((... اِنِّى غَداً اُقْتَلُ وَکُلُّکُمْ تُقْتَلُونَ مَعِى




وَلا یَبْقى مِنْکُمْ اَحَدٌ حَتَّى الْقاسِمِ وَعَبْدِاللّه الرَّضیع )).



ترجمه و توضیح لغات :


سَرّاء: وسعت و آسایش . ضَرّاء: شداید، رنج و ناراحتى . اَفْئِده (جمع فؤ اد): قلب . اَبَرَّ (افعل التفضیل از: بَرَّ، یَبِرُّ): نیکوتر، پرهیزکارتر.


اَوْصَلَ (افعل التفضیل از وَصِلَ یَصِلُ): کسى که وظیفه قوم و خویشى


را به نحو احسن انجام دهد. اُساقُ (مجهول است از ساقَ یَسُوقُ): کشیدن . حل : برداشتن پیمان . ذِمام : پیمان و تعهد.


سَواد: آبادى . مَدائن (جمع مدینه ): شهر. اَصابَهُ: بر وى دست یافت . ذَهَلَ، ذُهُولاً: او را ترک نمود، فراموش کرد.



ترجمه و توضیح :


حسین بن على علیهما السلام نزدیک غروب تاسوعا و پس از آنکه از طرف دشمن مهلت داده شد (و یا پس از نماز مغرب ) در میان افراد


بنى هاشم و یاران خویش قرار گرفته این خطابه را ایراد نمود:


((خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه مقابل نعمتهایش سپاسگزارم . خدایا! تو را مى ستایم که بر


ما خاندان ، با نبوت ، کرامت بخشیدى و قرآن را به ما آموختى و به دین و آیین مان آشنا ساختى


و بر ما گوش (حق شنو) و چشم (حق بین ) و قلب (روشن ) عطا فرموده اى و از گروه مشرک و خدانشناس قرار ندادى .


اما بعد: من اصحاب و یارانى بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانى باوفاتر و صدیقتر از اهل بیت خود سراغ ندارم . خداوند به همه شما جزاى خیر دهد.


آنگاه فرمود: جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم خبر داده بود که من به عراق فرا خوانده مى شوم و در محلى


به نام ((عمورا)) و یا ((کربلا)) فرود آمده و در همانجا به شهادت مى رسم و اینک وقت این شهادت رسیده است


به اعتقاد من همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و


به همه شما اجازه مى دهم که از این سیاهى شب استفاده کرده و هریک از شما دست یکى از افراد خانواده مرا بگیرد


و به سوى آبادى و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند


و اگر بر من دست بیابند با دیگران کارى نخواهند داشت ، خداوند به همه شما جزاى خیر و پاداش نیک عنایت کند)).
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
آخرین آزمایش

آخرین آزمایش

حسین بن على علیهما السلام که در طول راه از مدینه تا کربلا و در مواقع مختلف ، شهادت خویش را اعلان نموده بود و براى یارانش اجازه مرخصى داده

و بیعت را از آنان برداشته بود، در شب عاشورا و براى آخرین بار نیز این موضوع را با صراحت مطرح نمود که

((قَدْ قَرُبَ الْمَوْعِدُ)) هنگام شهادت فرا رسیده است و من بیعت خود را از شما برداشتم ، از این تاریکى شب استفاده کنید

و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید.

و این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش بود از سوى حسین بن على علیهما السلام و نتیجه این آزمایش ، عکس العمل یاران آن حضرت بود

که هریک با بیان خاص وفادارى خود را نسبت به آن حضرت و استقامت و پایدارى خویش را تا آخرین قطره خون اعلان داشتند

و بدین گونه از این آزمایش ‍ روسفید و سرافراز بیرون آمدند.


و اینک پاسخ چند تن از این یاران باوفا و اهل بیت صدیق و باصفا:

۱ - اولین کسى که پس از سخنرانى امام علیه السلام لب به سخن گشود برادرش عباس بن على علیه السلام بود او چنین گفت ؛(لا اَرَانااللّه ذلِکَ اَبَداً؛))

خدا چنین روزى را نیاورد که ما تو را بگذاریم و به سوى شهر خود برگردیم )).

۲ - و سپس سایر افراد بنى هاشم در تعقیب گفتار حضرت ابوالفضل و در همین زمینه سخنانى گفتند که امام نگاهى به فرزندان عقیل کرد و چنین گفت :

((حَسْبُکُمْ مِنَ الْقَتْلِ بِمُسْلِمٍ اِذْهَبُوا قَدْ اَذِنْتُ لَکُم ؛)) کشته شدن مسلم براى شما بس است ، من به شما اجازه دادم بروید)).


آنان در پاسخ امام چنین گفتند: در این صورت اگر از ما سؤ ال شود که چرا دست از مولا و پیشواى خود برداشتید چه بگوییم ؟

نه ، به خدا سوگند! هیچگاه چنین کارى را انجام نخواهیم داد بلکه ثروت و جان و فرزندانمان را فداى راه تو کرده و تا آخرین مرحله در رکاب تو جنگ خواهیم کرد.

۳ - یکى دیگر از این سخنگویان ، ((مسلم بن عوسجه )) بود که چنین گفت : ما چگونه دست از یارى تو برداریم ؟

در این صورت در پیشگاه خدا چه عذرى خواهیم داشت ؟

به خدا سوگند! من از تو جدا نمى گردم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشکافم و تا شمشیر در دست من است با آنان بجنگم و اگر هیچ سلاحى نداشتم با

سنگ و کلوخ به جنگشان مى روم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم .

۴ - و یکى دیگر از یاران آن حضرت ((سعد بن عبداللّه )) بود که چنین گفت : به خدا سوگند! ما دست از یارى تو برنمى داریم تا در پیشگاه خداوند ثابت کنیم که

حق پیامبر را درباره تو مراعات نمودیم ، به خدا سوگند! اگر بدانم که هفتاد مرتبه کشته مى شوم و بدنم را آتش زده و خاکسترم را زنده مى کنند باز هم هرگز دست

از یارى تو برنمى دارم و پس از هر بار زنده شدن به یاریت مى شتابم در صورتى که مى دانم این مرگ یک بار بیش نیست و پس از آن نعمت بى پایان خداست .

۵ - ((زهیر بن قین )) چنین گفت : یابن رسول اللّه ! به خدا سوگند! دوست داشتم که در راه حمایت تو هزار بار کشته ، باز زنده و دوباره کشته

شوم و باز آرزو داشتم که با کشته شدن من ، تو و یا یکى از این جوانان بنى هاشم از مرگ نجات مى یافتند.


۶ - در همین ساعتها که خبر اسارت فرزند محمد بن بشیر حضرمى (یکى از یاران آن حضرت ) به وى رسیده بود، امام به او فرمود تو آزادى برو و در آزادى فرزندت تلاش بکن .

محمد بن بشیر گفت : به خدا سوگند! من ابدا دست از تو برنمى دارم ! و این جمله را نیز اضافه نمود که : درندگان بیابانها مرا قطعه قطعه کنند

و طعمه خویش قرار دهند اگر دست از تو بردارم .


امام چند قطعه لباس قیمتى بدو داد تا در اختیار کسانى که مى توانند در آزادى فرزندش تلاش کنند قرار دهد .

آنگاه که حسین بن على علیهما السلام این عکس العمل متقابل را از افراد بنى هاشم و صحابه و یارانش دید و آن کلمات و جملاتى که دلیل بر آگاهى

و احساس مسؤ ولیت و وفادارى آنان نسبت به مقام امامت است به سمع آن حضرت رسید، در ضمن اینکه آنها را با این جمله دعا مى نمود

((جزاکُمُاللّهُ خیراً)) خدا به همه شما پاداش نیک عنایت کند. به طور قاطعانه و صریح چنین فرمود؛(اِنِّى غَداً اُقْتَلُ وَکُلّکُمْ تُقْتَلُونَ ...؛)) من فردا کشته خواهم شد

و همه شما و حتى قاسم و عبداللّه شیرخوار نیز با من کشته خواهند شد)).



همه یاران آن حضرت با شنیدن این بیان یکصدا چنین گفتند: ما نیز به خداى بزرگ سپاسگزاریم که به وسیله یارى تو به ما کرامت و با کشته شدن در رکاب

تو بر ما عزت و شرافت بخشید، اى فرزند پیامبر! آیا ما نباید خشنود باشیم از اینکه در بهشت با تو هستیم ؟

و طبق نقل خرائج راوندى امام پرده را از جلو چشم آنان کنار زد و یکایک آنان محل خود و نعمتهایى که در بهشت برایشان مهیا شده است مشاهده نمودند .
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شعر امام (ع ) و وصیت آن حضرت به خواهران و همسرانش در شب عاشورا

شعر امام (ع ) و وصیت آن حضرت به خواهران و همسرانش در شب عاشورا

متن سخن :



یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلِ
کَمْ لَکَ بِاْلا شْراقِ وَالا صیلِ
مِنْ صاحِبٍ اَوْطالِب قَتیلِ
وَالدَّهْرُ لایَقْنَعُ بِالْبَدیلِ
وَانَّما الاَمْرُ اِلَى الجَلیلِ
وَکُلُّ حَىّ سالِکٌ سَبیلِ​




((... یا اُخْتاهُ تَعَزّى بِعَزاءِا للّه
واءعلمى اءَنَّ اَهْلَ الاَرْضِ یَمُوتُونَ وَاَهْلَ السَّماءِ لا یَبْقُونَ
وَاءَنَّ کُلَّ شَىْءٍ هالِکٌ اِلاّ وَجْهَاللّه الذَّى خَلَقَ الاَرْضَ بِقُدرَتِهِ
وَیَبْعَثُ الْخَلْقَ فَیَعُودُونَ وَهُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ اَبى خَیْرٌ مِنّى
وَاُمّى خَیْرٌ مِنِّى وَاَخِى خَیْرٌ مِنِّى وَلِىَ وَلَهُمْ
وَلِکُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِاللّهِ اُسْوَةٌ ...
یا اُخْتاه یا اُمَّ کُلْثُومَ یا فاطِمَةُ یا رَبابُ
انظرنْ اِذا قُتِلْتُ فَلا تَشْقُقْنَ عَلَىَّ جَیْباً
وَلا تَخْمُشْنَ وَجْهاً وَلا تَقُلْنَ هَجْراً)).




ترجمه و توضیح لغات :

اِشراق : طلوع آفتاب ، هنگام طلوع . اَصیل : هنگام غروب . صاحِب : یار و دوست . طالِب : خواهان ، علاقه مند. بَدیل : عوض . تَعَزّى : تحمل ، صبر و شکیبایى . اُسْوَةٌ: سمبل ، الگو. تشْقُقْنَ (از شَقَّ): چاک نمودن . جَیْب : گریبان . خَمْشُ وَجْهٍ: چنگ به صورت زدن ، خراشیدن صورت . هَجْر: هذیان ، سخنى که شایسته نیست .


ترجمه و توضیح :

از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که در شب عاشورا پدرم در میان خیمه با چند تن از یارانش نشسته بود و ((جَون )) غلام ابوذر مشغول اصلاح شمشیر امام علیه السلام بود آن حضرت به این اشعار مترنم و متمثل گردید:

((یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلِ...؛)) اى دنیا! اف بر دوستى تو که صبحگاهان و عصرگاهان چقدر از دوستان و خواهانت را به کشتن مى دهى که به عوض

قناعت نورزى و همانا کارها به خداى بزرگ محول است و هر زنده اى سالک این راه )).

امام سجاد علیه السلام مى گوید: من از این اشعار به هدف امام علیه السلام که خبر مرگ و اعلان شهادت بود پى بردم و چشمانم پر از اشک گردید ولى از گریه خوددارى کردم ، اما عمه ام زینب که در کنار بستر من نشسته بود با شنیدن این اشعار و با متفرق شدن یاران امام ، خود را به خیمه آن حضرت رسانید و گفت : و اى بر من ! اى کاش مرده بودم و چنین روزى را نمى دیدم ، اى یادگار گذشتگانم و اى پناهگاه بازماندگانم گویا همه عزیزانم را امروز از دست داده ام که این پیشامد، مصیبت پدرم على و مادرم زهرا و برادرم حسن علیهما السلام را زنده نمود.


امام علیه السلام به زینب کبرى تسلى داده و به صبر و شکیبایى توصیه نمود و چنین گفت ؛

(یا اُخْتاهُ تَعَزّى بِعَزاءِاللّه ...؛)) خواهر! راه صبر و شکیبایى را در پیش بگیر و بدانکه همه مردم دنیا مى میرند و آنانکه در آسمانها هستند زنده نمى مانند، همه موجودات از بین رفتنى هستند مگر خداى بزرگ که دنیا را با قدرت خویش آفریده است و همه مردم را مبعوث و زنده خواهد نمود و اوست خداى یکتا. پدر و مادرم و برادرم حسن بهتر از من بودند که همه به جهان دیگر شتافتند و من و آنان و همه مسلمانان باید از رسول خدا پیروى کنیم که او نیز به جهان بقا شتافت )).​


سپس فرمود؛(خواهرم ام کلثوم ! فاطمه ! رباب ! پس از مرگ من گریبان چاک نکنید و صورت خود را نخراشید و سخنى که از شما شایسته نیست بر زبان نرانید)).
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
خدایا پیکرم آتش گرفته


دل غم پرورم آتش گرفته




شهادت نامه را با خون نوشتم


ولیکن دفترم آتش گرفته




خودم دیدم کنار قتلگاهم


که قلب مادرم آتش گرفته




خودم دیدم کنار نهر علقم


لب آب آورم آتش گرفته




خودم دیدم که از تیر سه شعبه


گلوی اصغرم آتش گرفته




خودم دیدم سکینه داد می زند


که عمه چادرم آتش گرفته




الا ای خواهرم زینب کجایی


لباس دخترم آتش گرفته




ز هرم ناله هل من معینم


صدایم، حنجرم آتش گرفته





شاعر: سید مجتبی شجاع
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
◾◾◾◾◾◾◾◾◾

 طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی 21 مهر سال 59 هجري شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.


در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعتها تنظیم کرده ایم.



5:47 اذان صبح


امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»

طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.


حدود 6


امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.


7:06 طلوع آفتاب


کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است.


حدود 8


بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.

بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.


حدود 9


روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی. با تعداد کشتگان حمله اول 50 نفر ذکر شده است.)


حدود 10


بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.

بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند.

همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده است.

اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند.


حدود 11


بعد از این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است». 

 یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.


۱۲:۵۰ اذان ظهر


 حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»

 امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»


حدود ساعت ۱۳


۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»


 حدود ساعت ۱۴


 عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»


 حدود ساعت ۱۵ 


 امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.

 امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.

در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»


۱۶:۰۶ اذان عصر


وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»


گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...»


 حدود ساعت ۱۷ 


بعد از شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.

غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت.


یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.


نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود.


 ۱۸:۴۹ اذان مغرب 


 داستان روز غم انگیز عاشورا این‌طور تمام می‌شود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!»

لایوم کیومک یا اباعبدالله ...
السلام علیک یا محامی بلامعین
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
زخم بر زخم نشست و بدنت را پر کرد
فرش خون پهن شد و حجم تنت را پر کرد
نیزه پیچید به اعماق تنت از پهلو
یاد مادر همه ی پیرهنت را پر کرد


روضه مکشوف شد ان وقت که از دست کمان
ناگهان تیر پرید و دهنت را پر کرد
غیرت بادیه جوشید از این عریانی
خاک برخواست و جای کفنت را پر کرد
نعل ها محض تن و پیرهنت تازه شدند
سمِّ مرکب همه ی دشت تنت را پر کرد
غارت از خیمه زمانی که به گودال رسید
ساربان چشم عقیق یمنت را پر کرد

حسن کردی

77.jpg
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار



آخرین مناجات‌های امام علیه‌السلام

امام حسین علیه‌السلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى‌‏کرد:






خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو! هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده‌‏ها احاطه دارى! توبه‌‏پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى‌‏رسى!

چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى‌‏کنى! حاجتمندانه تو را مى‌‏خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى‌‏برم و با حال حزن به درگاه تو مى‌‏گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى‏‌طلبم تنها بر تو توکّل مى‌‏کنم، میان ما و این قوم حکم فرما!

اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند. ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو
محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى‏‌ات امین ساختى.

پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.



آنگاه افزود:



پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى‏‌ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست.

بر حکم تو صبر مى‏‌کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد!

اى همیشه‌‏اى که پایان‏ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى.



(مقتل الحسین مقرم، ص 282)








عشقم
پناهم
آبرویم
شاه کربلاست

جَنَّتْ بهشت
کوثر من
اَشکِ روضه هاست

تنها امید من
به شما هست یا حسین

در قبر
بر ملائکه گویی
غلام ماست

السلام علیک یا ابا عبدالله
 

Similar threads

بالا