Lsd یک ماده توهم زا

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
LSD یکی از قویترین داروهای توهم زای شناخته شده است که در سال ۱۹۳۸ بوسیله یک شیمیدان سوییسی به نام آلبرت هوفمن ساخته شد که به توسعه و گسترش داروها از ترکیباتی که در ارگات (یک قارچ که به گندم سیاه حمله می کند) موجود بودند علاقمند بود . با اینکه LSD بطور خالص سنتز می شود ، نشانه هایی از فعالیت بیولوژیکی اش می تواند با دنبال کردن تاریخچه قارچی که از آن مشتق شده است فهمیده شود .
ارگات :
ارگات گندم سیاه بوسیله یک قارچ به نام Claviceps Purpureaکه به شکل انگلی در گندم سیاه و به مقدار کمتری در دیگر انواع حبوبات و علف وحشی می روید تولید می شود . ارگات گندم سیاه Secale Cornutum بطور متنوعی برای داروها بکار می رود . ارگات یک تاریخچه جذابی دارد . یک زمانی به عنوان یک سم از آن می ترسیدند . اما با گذر زمان بعنوان یک انبار از داروهای با ارزش در نظر گرفته شد . ارگات در اولین سالها بعنوان مسبب وقایع مسمومیت دسته جمعی هزاران نفر نام برده می شد . این بیماری به دو شکل قانقاریا ( Ergotismus gangraenosus) و تشنج ( Ergotismus convulsivus ) ظاهر می شد . وقایع مسمومیت ارگات در حد اپیدمی بیشتر در کشورهای اروپایی شامل بخش مرکزی روسیه ثبت شده اند . در قرن هفدهم کشف شد که نانهای حاوی ارگات مسبب مسمومیت بودند .
ارگات بعنوان یک دارو :
اولین اشاره از یک کاربرد دارویی از ارگات ، بعنوان یک دارو برای تسریع کردن زایمان در یادداشتهای آدام لونیتزر پزشک شهر فرانکفورت در ۱۵۸۲ یافته شده است . ارگات از زمانهای قدیم بوسیله قابله ها بکار می رفته است . استفاده از ارگات برای این اهداف دوامی نداشت ، زیرا دوزهای نامعلوم به تشنج رحمی و خطر برای بچه منجر می شد . در ۱۸۰۸ این دارو به آکادمی داروها پیوست .
اوایل ۱۹۳۰ یک دوره جدیدی را برای تحقیقات ارگات به ارمغان آورد که با تعیین ساختار شیمیایی ، عامل فعال شیمیایی اصلی آلکالوییدهای ارگات آغاز شد . در نهایت W. A. Jacobs و L.C. Craig از انستیتوی Rockefeller نیویورک موفق به جداسازی و توصیف هسته عمومی و مشترک همه آلکالوییدهای ارگات شدند . آنها آن را لیزرژیک اسید نامیدند .
کشف LSD :
در اواخر ۱۹۳۰ آلبرت هوفمن در بخش داروشناسی سندز در بازل سوییس کار می کرد . او مشتقهای لیزرژیک اسید را همراه با واکنشهای اصولی گروه اسیدی با معرف گوناگون برای تولید کردن آمیدها ، انیدریدها ، استرهای … مربوطه مطالعه می کرد . یکی از این مشتقها دی اتیل آمید بود که بوسیله افزودن گروه –N(C۲H۵)۲ ساخته شد و
LSD – ۲۵ نامیده شد . با وجود گزارش تحقیق که خاطر نشان کرد که جانوران آزمایشگاهی در حین حالت بی حسی و خواب آلودگی ، بی قرار
می شوند ، ماده جدید به نظر نمی رسید که خواص دارویی ویژه مفیدی داشته باشد . برای پنج سال بعدی از ماده LSD – ۲۵ چیزی شنیده نشد . اما بخاطر چند دلیل ، هوفمن نمی توانست LSD – ۲۵ نسبتا غیر جذاب را فراموش کند . در کتابش او می گوید :
” یک دلهره عجیب و غریب و احساسی که این ماده می تواند خواص دیگری از آنچه که در اولین تحقیقات تصدیق شده است داشته باشد ، من را تحریک می کند . پنج سال بعد از اولین سنتز ، LSD – ۲۵ برای آنکه یک نمونه بتواند به بخش داروشناسی برای آزمایشهای بعدی داده شود ، دوباره ساخته شد . “
پس در بهار ۱۹۴۳ او سنتز را تکرار کرد . ورودش به این آزمایش در دفتر وقایع روزانه آزمایشگاهی اش در ۱۹ آوریل ۱۹۴۳ ، در زیر ذکر شده است :
خود آزمایشات :
”۱۷:۰۰ . گیجی ، احساس اضطراب ، کج دیدی ، علایم بی حالی و تمایل به خندیدن آغاز شد . “
در دفتر خاطرات روزانه اش بعدا ادامه داستان نوشته شد .
” در اینجا یادداشت ها در دفتر وقایع روزانه آزمایشگاهی ام متوقف شدند . من قادر بودم آخرین لغات را تنها با کوشش زیاد بنوسیم . من مجبور بودم که برای حرف زدن قابل فهم تلاش کنم . از همکار آزمایشگاهی ام که از آزمایش شخصی ام آگاه شده بود خواستم که من را به خانه همراهی کند . ما بوسیله دوچرخه رفتیم ، بعلت محدودیت های زمان جنگ در استفاده از اتومبیل ها ، هیچ اتومبیلی در دسترس نبود . در راه خانه شرایطم برای بخود گرفتن اشکال ترسناک آغاز شد . هر چیز در زمینه دیدم می لرزید و کج می شد ، همچنانکه اگر در یک آینه مقعر دیده می شد . من همچنین احساس ناتوانی برای حرکت از یک نقطه را داشتم . همکارم بعداً به من گفت که ما بسیار سریع حرکت می کردیم . بی خطر به خانه رسیدیم . من فقط قادر بودم با شکلهایی از همراهم بخواهم که دکتر خانوادگی مان را احضار کند و از همسایه ها شیر درخواست کند . گیجی و احساس غش و ضعف قویتر شدند تا آنجا که من نمی توانستم بیشتر خودم را راست نگه دارم و مجبور بودم روی یک مبل دراز بکشم . اکنون اطرافم ، خودشان را بصورت وحشتناکتری تغییر شکل می دادند . هر چیزی در اتاق به اطراف می چرخید و اشیای خانوادگی و انواع اسباب عجیب و غریب به نظر می رسیدند و ترسناک بودند . آنها در جنبشهای مداوم بودند . زن خانه بغلی که من او را به شکل ترسناکی می دیدم برایم شیر آورد و من بیشتر از دو لیتر شیر نوشیدم . “
اثرات بیولوژیکی LSD :
ا
مکانیسمی که بوسیله آن LSD سبب اینچنین اثرهای عمیقی در ادراک و آگاهی انسانی می شود هنوز فهمیده نشده است. آنچه که شناخته شده است آن است که همراه با فعالسازی انقباض رحمی که قبلا ذکر شد ، LSD مراکز سیستم عصبی سمپاتیک را در مغز میانی تحریک می کند که به گشاد شدن مردمک چشم ، افزایشی در دمای بدن و میزان قند خون منجر می شود . LSDهمچنین یک اثر بازدارندگی سروتونین دارد . سروتونین یک ماده شبه هورمونی است که بطور طبیعی در اندامهای مختلف جانوران خونگرم وجود دارد . با متمرکز شدن در مغز میانی ، آن یک نقش مهمی را در پخش و گسترش برانگیختگی ها در اعصاب مرکزی بازی می کند و بنابراین در بیوشیمی توابع ذهنی و روانی نقش دارد . LSD همچنین توابع فیزیولوژی عصبی را وادار می کند که به دوپامین متصل شوند که دیگر ماده شبه هورمونی است که بطور طبیعی وجود دارد . بیشترین مراکز مغزی پذیرنده دوپامین با LSDفعال می شوند . درحالیکه دیگر مراکز بی حس می شوند . ساختار LSDخیلی شبیه به دیگر داروهای توهم زا مانند mescaline و psilocybin است که همه آنها شامل یک حلقه ایندولی استخلاف شده هستند .
LSD بعنوان یک داروی غیرقانونی :
بعلت خواص وهم آورش ، LSDبطور وسیعی بوسیله فرهنگ هیپی در ۱۹۶۰ پذیرفته شده بود . این اشخاص ادعا
می کردند که LSDبه حالات بالاتر هوشیاری و آگاهی منجر می شود وبه آنها کمک می کند که روحانی روشنفکری را جستجو کنند .
با اینکه LSDنسبتا غیر سمی و غیر معتاد کننده است ، دولت های گوناگون گرداگرد جهان ، آن را بعد از یک تعداد از تصادف های کشنده و مهلک گزارش شده ، ممنوع اعلام کردند . اینچنین تصادفهایی اشخاصی را دربر می گیرد که تحت تاثیرLSD پرشهای مرگ آسایی را از ساختمان های بلند انجام می دادند ، بخاطر اینکه فکر می کردند می توانند پرواز کنند . تحقیقات در دهه ۶۰ و ۷۰ نشان داد که همچنین یک خطر روانی قابل توجهی با دارو و دوزهای زیادش ، بویژه در حالات غیر مناسب وجود دارد که اغلب سبب واکنشهای وحشت و اضطراب و ترس ناگهانی می شود . برای اشخاصی که حد کمی از بیماری روانی را دارند ، یک دور استفاده از LSDمی تواند اتفاقهایی را برای حمله های کاملا جنون آسا راه اندازی کند . تحقیقات در استفاده های درمانی بالقوه LSD به دلایل سیاسی در اواسط ۱۹۷۰ رها شدند .
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در ادامه...

در ادامه...





کشف ماده ي توهم زاي اسيد دي اتيلک آميد لايسرژيک LSD از وحشتناک ترين سرگذشت هايي است که در تاريخ پزشکي ثبت شده است. LSD از اسيد لايسرژيک، به دست مي آيد. اين اسيد به همراه تعداد زيادي آلکالوئيد سمّي ديگر در قارچ ارگوت يافت مي شود، که برخي اوقات در فصول مرطوب سال در کشتزارها بر چاودار رشد مي کند. از اسپانيا گرفته تا روسيه قرن ها بود که اين قارچ عده اي را که از روي ناداني يا گرسنگي از نان پخته شده که از آرد استفاده مي کردند، مبتلا مي کرد. انقباض شديد رگ هاي خوني باعث قانقارياي اندامها مي شد. اين بيماري را "آتش قديس آنتوني" مي ناميدند، چون قربانيانش اين احساس بسيار ناخوشايند را داشتند که گويي پوستشان در حال آتش گرفتن است، انگشتان سياهشان سوخته به نظر مي رسيد و براي نجات خود به معبد قديس آنتوني پناه مي آوردند. در قرون وسطي گزارش شده بود که خوردن آرد فاسد چاودار باعث سقط جنين، اختلالات بينايي ، و کمبود عقل مي شد، که به ديوانگي هاي همه گير مي انجاميد. احتمالاً اين نشانه ها بيشتر بر اثر مصرف بيش از اندازه ي آلکالوئيدهاي سمي ارگوت و هيستري ناشي از ابتلا به گرفتاري هاي زمين گير کننده ي آن بود، نه خود اسيد لايسرژيک. وقتي آلبرت هافمن، شيميدان سوئيسي که براي آزمايشگاه هاي شرکت ساندوز در شهر بال کار مي کرد ، گروه دي اتيل آميد را به اسيد اضافه کرد، اين ماده ويژگي هاي مخوف خود را به دست آورد. هافمن مشغول بررسي اسيد لايسرژيک و ترکيبات آن بود تا شايد دارويي براي درمان سردردهاي ميگرني يا مهار خونريزي هاي بعد از زايمان ابداع کند.
آنچه در زير مي خوانيد حکايتي از تجربه هاي هافمن در ضمن اين پژوهش است که از دفترچه ي خود او استخراج شده ودکتر سيدني کوهن در" وراي درون: سرگذشت LSD (1970) " نقل کرده است:
سرگذشت LSD
جمعه ي پيش، 16 آوريل [1938] ، مجبور شدم کارم را در آزمايشگاه رها کنم و به منزل بروم چون به نحو غريبي احساس خستگي و سرگيجه داشتم . همين که به خانه رسيدم، دراز کشيدم و گرفتار سردرد ناراحت کننده اي شدم که با تخيلات بسياري همراه بود. در حالتي خلسه مانند با چشماني بسته ( نور آفتاب برايم به طور ناخوشايندي خيره کننده بود) تصاويري عجيب و فوق العاده واضح ديدم که با حرکت درهم ريخته ي رنگ هاي تند که مدام به دورم مي چرخيدند، همراه بود. پس از دو ساعت اين حالت بر طرف شد.
هافمن حدس زد که شايد احساسات عجيبش ناشي از بلع يا استنشاق تصادفي مقدار ناچيزي از نوعي ماده ي شيميايي در آزمايشگاه باشد. در ادامه تعريف مي کند:
اما آن جمعه تنها مواد غيرعادي که با آنها تماس پيدا کرده بودم د- اسيد لايسرژيک و اسيد دي اتيل آميد ايزولايسرژيک بودند. مشغول آزمايش روش هاي مختلفي بودم تا از راه تغليظ ، اين ايزومرها را تخليص کنم ، و نيز راهي براي تجزيه آنها بيابم. در يک آزمايش مقدماتي موفق شدم چند ميلي گرم اسيد دي اتيل آميدلايسرژيک(LSD) را به صورت بلوري که به سهولت حل مي شد به شکل تارتارات[ نمک LSD و اسيد تارتاريک] تهيه کنم. اما هيچ فکر نمي کردم اين قدر جذب بدنم شده باشد که حالت ياد شده را ايجاد کند. به علاوه، به نظر نمي رسيد که اين نشانه ها با نشانه هاي مصرف ترکيبات گروه ارگوتامين- ارگونووين شباهتي داشته باشند. مصمم شدم مسئله را دقيق تر بررسي کنم و با اسيد دي اتيل آميد لايسرژيک بلوري بر روي خود آزمايش انجام دهم. اگر واقعاً اين ماده علت آن بود، بايد در مقاديراندک هم فعال باشد، بنابراين تصميم گرفتم با مقدار بسيار ناچيزي شروع کنم که در مقادير معادلي از ارگوتامين يا ارگونووين هم اثر داشته باشد.
بنابراين هافمن 250 ميکروگرم[ 00025/0 گرم] اسيد دي اتيل آميد لايسرژيک مصرف کرد. پس از40 دقيقه در خود متوجه نوعي" سرگيجه ملايم، بي قراري، عدم تمرکز، اختلال بينايي و خنده بي اراده" شد. در اينجا نوشته هاي دفترچه آزمايشگاه به پايان مي رسند، و کلمات آخر با دشواري بسياري نوشته شده اند. بعدها در شرح ماجرا چنين ادامه مي دهد:
" از دستيار آزمايشگاهم خواستم مرا تا منزل همراهي کند، چون گمان مي کردم وضعم سيري نظير آنچه جمعه گذشته اتفاق افتاد داشته باشد. اما در راه منزل( مسيري 5/6 کيلومتري، که به دليل جنگ وسيله نقليه اي جز دوچرخه در دستم نبود)، نشانه ها با شدتي بسيار بيشتر از بار اول ظاهر شدند. بسيار برايم دشوار بود که مفهوم حرف بزنم و ميدانِ ديدم مثل بازتاب آينه هاي ناهموار پارک هاي تفريحي، افت و خيز و اختلال داشت. اين احساس را نيز داشتم که اصلاً حرکت نمي کنم، در حالي که دستيارم بعداً به من گفت که به سرعت رکاب مي زدم.
تا جايي که به خاطر دارم ، وقتي پزشکان سررسيدند، دوره اوج بحران گذشته بود؛ اين مدت با نشانه هاي زير مشخص مي شد: سرگيجه، اختلالات بينايي، تصوير افراد حاضر به نقاب هاي رنگين زشتي مي مانست و تناوب بين برآشفتگي شديد و فلج نسبي، سردي و بي حسي سر، تنه و اندامها؛ طعمي فلزي بر سر زبان؛ خشکي و چروکيدگي حلق؛ احساس خفگي؛ تناوب بين اختلال حواس و شناخت کامل نسبت به محيط اطراف؛ برخي اوقات هم بيرون خود ايستاده بودم و همچون شاهدي بي تفاوت صداي خود را در حال زمزمه اصطلاحات يا سردادن جيغ هاي ديوانه وار مي شنيدم.
دکتر نبض نسبتاً ضعيفي در من لمس کرد، اما گردش خون به طور کلي طبيعي بود. شش ساعت پس از مصرف دارو، حالم به نحو چشمگيري بهبود يافته بود.
اختلال حواس هنوز پابرجا بود. همه چيز موجدار به نظر مي رسيد. و تناسب قسمت هاي مختلفشان مثل هنگامي که تصويرشان بر سطح آب متحرک منعکس شده باشد، به هم ريخته بود. همه چيزعمدتاً به رنگ هاي ناخوشايند زهرگونه سبزابي تغيير مي يافت. در حالي که چشمانم بسته بود تصاوير عجيب چند رنگي که مدام تغيير شکل مي دادند، مرا در برگرفتند. از همه جالب تر اين که صداها بر احساسات بينايي منطبق مي شدند، به طوري که با هر صدا و نوايي، تصويري رنگين القا مي شد، که شکل و رنگش به صورتي درهم تغيير مي يافت."
پس از آنکه هافمن شب به طور کامل استراحت کرد، روز بعد حالش کاملاً خوب شد، اما احساس خستگي مي کرد. مصرف تصادفي LSD به دست اين شيميدان تيزبين سرآغاز يک رشته تحقيقات در زمينه اختلالات ذهني ناشي از موادشيميايي بود که به تمام مراکز پژوهشي روان پزشکي سرايت پيدا کرد.
کشف LSD پيامدهاي مهم ديگري داشت؛ اين اکتشاف نشان داد که گاه مواد شيميايي در مقادير بسيار اندک باعث دگرگوني هايي ذهني مي شوند که به روان پريشي هايي که به طور طبيعي اتفاق مي افتند شباهت دارند. همين باعث شده است علاقه اي به شيمي دستگاه عصبي، بخصوص ناقلان شيميايي پيوندگاهها( سيناپس ها)، که مواضع ارتباط ياخته هاي عصبي هستند، برانگيخته شود؛ همچنين امکان آن را فراهم آورد که بتوان فرايند هاي ذهني طبيعي و غيرطبيعي را در آزمايشگاه مورد مطالعه قرار داد.
گرچه مشتقات متعددي از اسيدلايسرژيک که اثر توهم زا داشته باشند تهيه شده اند، اما هيچ يک به اندازه LSD نيرومند نيست. گروه هاي شيميايي کاملاً جديد و متفاوتي نيز يافت شده اند که آثار رواني مشابهي دارند. اگر روزي فرا رسد که شيمي بيماري هاي ذهني تا حدي روشن شود، مرهون تجربيات تصادفي و وحشتناک آلبرت هافمن خواهد بود.






پس نوشت


چون مصرف نادرست LSD نتايج خطرناکي به بار آورد، آزمايشگاه هاي ساندوز توليد اين دارو را در سال 1966 متوقف کردند و تمام ذخاير خود را به انستيتو ملي بهداشت رواني تحويل دادند. دکتر کوهن در يکي از فصل هاي بعدي کتابش با عنوان" بدترين چيزي که ممکن است اتفاق بيفتد" به احتمال استفاده نادرست از LSD اشاره مي کند:" عنوان اين فصل جمله اي است که از سرود تبليغي سخنگوي فرقه LSD گرفته شده است:" بدترين چيزي که ممکن است به دنبال يک سفر LSD برايتان اتفاق بيفتد اين است که وقتي برگرديد حالتان بهتر از گذشته نخواهد بود." شايد هيچ جمله اي به اين اندازه نادرست نباشد. ممکن است وقتي برمي گرديد حالتان بسيار بدتر از گذشته باشد يا ممکن است اصلاً برنگرديد."
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خردل نيتروژن و شيمي درماني سرطان

خردل نيتروژن و شيمي درماني سرطان





قرارگيري تصادفي سربازان در معرض گاز خردل در جنگ جهاني دوم نشانگر نقطه شروعي در تلاش براي شيمي درماني سرطان بود. گاز خردل در واقع مايع است. طرفين درگير هرگز به طور عمده از آن در جنگ جهاني دوم استفاده نكردند، اما هر دو طرف آن را در خط مقدم داشتند تا در صورتي كه طرف مقابل از آن استفاده كرد، تلافي كنند. بدين سبب آن را گاز مي خواندند كه در صورت استفاده از آن ، بر اثر انفجار توپ كه آن را بخار مي كرد پراكنده و روي همه چيز پخش مي شد.
يكي از كشتي هاي متفقين كه حامل گاز خردل بود در يكي از بندرهاي ايتاليا مورد بمباران قرار گرفت و پس از آنكه گاز سمي بر سطح آب پراكنده شد، بعضي از سربازان به آب پرتاب شدند. پس از نجات، آنها را براي مقابله با آثار گاز خردل تحت مداوا قرار دادند. بسياري از اين بيماران به نوعي اختلال خوني مبتلا شدند كه با كاهش خطرناك گلبول هاي سفيد خون مشخص مي شد. چون ممكن بود كاهش شمار گلبول هاي سفيد در بيماران مبتلا به انواع لوسمي ها كه در آن گلبول هاي سفيد در بافت سرطاني مغز استخوان بيش از حد توليد مي شوند، درماني به حساب آيد، بعدها گاز خردل را در مبتلايان به لوسمي امتحان كردند. خاصيت سمي شديد اين ماده باعث محدوديت مصرف آن مي شد، اما به دليل شباهت ساختار مولكولي خردل هاي نيتروژن به خردل هاي گوگرد، آنها را براي مقابله با سرطان هاي خون امتحان كردند. خردل نيتروژن تركيبي است كه به رايج ترين نوع گاز خردل( نوع گوگردي) شباهت دارد، اما در خردل نيتروژن اتم نيتروژن جاي اتم گوگرد را در مولكول خردل گوگرد مي گيرد. انواع مختلفي از خردل هاي نيتروژن و گوگرد به عنوان گازهاي جنگي بالقوه تهيه شدند. پس از بمباراني كه موجب مسموميت تصادفي سربازان شد، صدها خردل نيتروژن همشكل و انواع ديگر تركيبات مشابه به عنوان داروهاي ضد سرطان احتمالي مورد آزمايش قرار گرفتند. اگر چه هيچ يك از آنها هيچ نوعي از سرطان انسان را درمان نكردند، اما آثار مهاري شان بر تومورها اين اميدواري را به وجود آورد كه در دراز مدت تركيبات درمانگري يافت شوند.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عکس های ملکول Lsd

عکس های ملکول Lsd


LSD - Lysergic Acid Diethylamide

 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
موضوعاتی دیگر در مورد Lsd

موضوعاتی دیگر در مورد Lsd

LSD Chemistry


NAME :LysergideCHEMICAL NAME :9,10-Didehydro-N,N-diethyl-6-methylergoline-8ß-carboxamideALTERNATE CHEMICAL NAMES :D-lysergic acid diethylamide; LSD; LSD-25; lysergsaure diethylamidCHEMICAL FORMULAC[SIZE=-1]20[/SIZE]H[SIZE=-1]25[/SIZE]N[SIZE=-1]3[/SIZE]OMOLECULAR WEIGHT323.44 (freebase)MOLECULAR WEIGHT398.485 (tartrate)MELTING POINT198-200° C (D-Tartrate)MOLECULES PER UGapprox 1.5 x 10^15 molecules of LSD tartrate per ug of LSDLD[SIZE=-1]50[/SIZE]46 mg/kg i.v.(mice)LD[SIZE=-1]50[/SIZE]16.5 mg/kg i.v. (rats)LD[SIZE=-1]50[/SIZE].3 mg/kg i.v.(rabbits)From the Merck Index 12th Edition


 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در مورد Albert Hofmann و کشف LSD و اصلا چه شد...

در مورد Albert Hofmann و کشف LSD و اصلا چه شد...






Dr. Albert Hofmann, the brilliant Swiss chemist, philosopher, author, and retired Director of the Pharmaceutical-Chemical Research Laboratories of Sandoz Ltd., Basel, is best known for fathering his "problem child," LSD, on April 19, 1943. Thirteen years later, a brief article in a local paper caught his eye. The article stated that a researcher from America had traveled to southern Mexico and participated in a native ritual where mushrooms were consumed that produced strange visions. Already intimately acquainted with the molecular structures of the known psychedelics, Dr. Hofmann was curious about the chemical constituency of the mushrooms. The researcher was, of course, R. Gordon Wasson, but his name was not mentioned in the article and Dr. Hofmann would remain interested in the mysterious mushrooms.

A year later Dr. Hofmann was contacted by Professor Roger Heim, esteemed French mycologist and Director of the Museum National d'Histoire Naturelle in Paris, who requested his assistance in carrying out the chemical investigations of the sacred Mexican mushrooms. Roger Heim had accompanied R. Gordon Wasson on his 1956 expedition to Huautla de Jimenez and identified and named several of the species used by the Mazatecs in their divinatory and curing rites. His beautiful watercolor renderings of sacred Psilocybes accompanied Wasson's Life article in 1957.
Dr. Hofmann enthusiastically accepted Heim's invitation and quickly began the arduous task of isolating the active principles. Also at about this time, unknown to Dr. Hofmann, James Moore -- who had claimed to be a chemist from the University of Delaware -- was working to isolate the mushrooms' actives. His intentions, however, were different from those of Dr. Hofmann's.
In 1956, Moore, who was in reality a CIA operative specializing in the synthesis of psychoactive and chemical weapons for the CIA, offered R. Gordon Wasson a $2,000 grant from the agency's front group, The Geschikter Foundation, and invited himself along on Wasson's next expedition. Wasson, like Dr. Hofmann, had no idea as to Moore's true identity. Moore was hoping to obtain samples of the mushrooms, isolate their active principles and provide the CIA with some new "mind-control" toys.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز



Dr. Albert Hofmann, the brilliant Swiss chemist, philosopher, author, and retired Director of the Pharmaceutical-Chemical Research Laboratories of Sandoz Ltd., Basel, is best known for fathering his "problem child," LSD, on April 19, 1943. Thirteen years later, a brief article in a local paper caught his eye. The article stated that a researcher from America had traveled to southern Mexico and participated in a native ritual where mushrooms were consumed that produced strange visions. Already intimately acquainted with the molecular structures of the known psychedelics, Dr. Hofmann was curious about the chemical constituency of the mushrooms. The researcher was, of course, R. Gordon Wasson, but his name was not mentioned in the article and Dr. Hofmann would remain interested in the mysterious mushrooms.​

A year later Dr. Hofmann was contacted by Professor Roger Heim, esteemed French mycologist and Director of the Museum National d'Histoire Naturelle in Paris, who requested his assistance in carrying out the chemical investigations of the sacred Mexican mushrooms. Roger Heim had accompanied R. Gordon Wasson on his 1956 expedition to Huautla de Jimenez and identified and named several of the species used by the Mazatecs in their divinatory and curing rites. His beautiful watercolor renderings of sacred Psilocybes accompanied Wasson's Life article in 1957.
Dr. Hofmann enthusiastically accepted Heim's invitation and quickly began the arduous task of isolating the active principles. Also at about this time, unknown to Dr. Hofmann, James Moore -- who had claimed to be a chemist from the University of Delaware -- was working to isolate the mushrooms' actives. His intentions, however, were different from those of Dr. Hofmann's.
In 1956, Moore, who was in reality a CIA operative specializing in the synthesis of psychoactive and chemical weapons for the CIA, offered R. Gordon Wasson a $2,000 grant from the agency's front group, The Geschikter Foundation, and invited himself along on Wasson's next expedition. Wasson, like Dr. Hofmann, had no idea as to Moore's true identity. Moore was hoping to obtain samples of the mushrooms, isolate their active principles and provide the CIA with some new "mind-control" toys.

Above: Molecular structures of LSD and psilocybin, written by Dr. Albert Hofmann.
Courtesy of Dr. Albert Hofmann and The Stain Blue Museum Collection.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عکس هاش نشون داده نمیشه درستش می کنم





این ها عکس های اولی و دومی بودن​
 
Similar threads

Similar threads

بالا