25 آذر، روز تجلیل از شهید تند گویان

Taßa§om

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماجرای اسارت...

چند سفر با ایشان همراه بودم ایشان همیشه اصرار داشتند كه به مسائلی كه همكاران در پالایشگاه دارند از نزدیك رسیدگی كنند قبل از این مسافرت كه منجر به دستگیری شان شد سفری كرده بودیم كه از ماهشهر بازگشتیم در این سفر چون موفق نشده بودیم برویم ایشان بسیار ناراحت بودند و می‌خواستند به هر طریقی بروند .
قبل از اینكه جریان اسیر‌ی شان را بگوئیم باید اشاره كنیم در جزیره‌ آبادن از زمان شروع جنگ همكاران ما در شرایط بسیار بدی بودند و آقای تندگویان اصرار داشتند به پالایشگاه بروند تا در میان همكاران باشند و از نزدیك مسائل آنها را لمس كنند به همین جهت تصمیم گرفتند زودتر برگردند و همراهانشان هم كم و بیش مسئله را درك كرده بودند با میل و رغبت همراه ایشان رفتند در اهواز سایر دوستان از گروههای مختلف ، از وزارت بهداری جناب وزیر برای رسیدگی به مسائل بهداشتی و درمانی و گروهی از آقایان نمایندگان مجلس و مهندس بوترابی در اهواز به ما ملحق شدند صبح فردایش در چهار ماشین حركت كردیم . صبح همان روز تصادفی در اهواز داشتیم و یكی از ماشینها نتوانست بیاید . قبل از حركت شرح و جریان با مقامات مسئول در میان گذاشته شد و تأیید كردند كه اشكالی وجود ندارد و راه باز است . ایندفعه از جاده شادگان رفتیم و از تقاطع شادگان به جاده ماهشر – آبادان محلی است پر درخت آنجا هم توقفی كردیم و از مسئولین ارتش اجازه گرفتیم به طرف آبادان حركت كردیم . لازم است توضیحی در مورد خصوصیت جاده بگویم دوازده كیلومتر ازجاده اصلی است و بعد از آن به یك جاده خاكی باید رفت البته راجع به آن جاده می‌شود داستانها گفت و تاكسی نبیند باور نمی‌كند ما صحنه‌های عجیبی دیدیم زن و بچه‌ها و پیرها كه بسته‌های بار روی سرشان و پای پیاده در نخلستانها حركت می‌كنند و هرچه جلوتر می‌رفتیم تعداد مردمی كه آواره بودند بیشتر می‌شد عده زیادی تشنه كه تقاضای آب می‌كردند .خاك آنجا مثل پودر است یك چیز سنگین و سفید و بسیار نرم در پالایشگاه نمونه آن را داریم و به اسم كاتالیز می‌گوییم آنقدر نرم است كه پا روی آن بگذاری نیم متر فرو می‌روی . در راه قطعات میگ و حتی اجساد عراقی‌ها را هم می‌دیدیم . ما سه ماشین بودیم و كنار رودخانه بهمن شیر رسیده بودیم كه دیدیم جلو ما دو ماشین ایستاده‌اند و چند سرباز با لباس سربازان ایرانی و تجهیزات ایرانی با آنها صحبت می‌كردند ما سپر به سپر آنها ایستاده اولین ماشین حامل آقای تندگویان ، بوشهر ، یحیوی ، و دو نفر از محافظشان به اتفاق راننده بودند . ما در پشت سر بودیم دیدیم ماشین جلو به عقب آمد ما هم آهسته آهسته به عقب آمدیم یك مقدار فاصله میان ما ایجاد شد در این زمان یكی از محافظهای ماشین آقای تندگویان پیاده شد كه به سربازان بگوید ایشان وزیر نفت هستند . این شخص یك یوزی در دست داشت تا پیاده شد سربازها متوجه اسلحه شدند كنار جاده ، یك جاده خاكی است به نام سده كه برای جلوگیری از سیل درست می‌كنند سربازها تا چشمشان به اسلحه افتاد پریدند پشت سده‌ها و شروع كردند به تیراندازی آن محافظ آمد خودش را در پناه بگیرد و از یك طرف هم راننده ماشین را حركت داد این دو كار باعث شد كه آنها تیراندازی را شدت بدهند و ما فهمیدیم نباید حركت كنیم . وقتی ما پرس و جو كردیم فهمیدیم تا شب قبل كه خبر داشتیم جاده در دست خودمان بوده است ولی صبح قبل از ما گروه زرهی ارتش عراق آمده و جاده را گرفته بود و سربازان عراقی تعدادی از درختان را برای ساختن پل بریده بودند . وقتی ما رسیدیم آنها تازه جاده را گرفته بودند چنانچه آن دو ماشینی كه گفتم و محلی بودند از وجود عراقی‌ها خبر نداشتند البته در جریان این تیراندازیها آنها از موقعیت استفاده كرده و فرار كردند .

منبع:نوید شاهد
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
.
.
.



25 آذر ماه، روز تجليل از شهيد تندگويان، وزير نفت پيشين جمهورى اسلامى ايران در دولت شهيد رجائي نام گرفته است!

در چنين روزى در سال 1369 تندگويان در زندان‌هاى بعثى عراق به شهادت رسيد. به همين مناسبت، هر سال در اين روز ياد اين وزير بسيجى را كه با رشادت در اسارت، حماسه‌اى بزرگ آفريد، گرامى مى‌داريم.

محمد جواد تندگويان در سال 1329 شمسي در تهران به دنيا آمد و پس از اتمام تحصيلات متوسطه و ورود به دانشگاه نفت آبادان با درجه مهندسي نفت فارغ التحصيل شد.

وي در دوران تحصيل مبارزات خود عليه رژيم پهلوي را ادامه داد و در سال 1352 توسط ساواك دستگير شد و به 11 ماه حبس محكوم گرديد.

ايشان پس از پيروزي انقلاب به مديريت يك كارخانه در رشت رسيد.

او پس از مدتي به وزارت نفت دعوت شد و به عنوان مدير مناطق نفت خيز جنوب مشغول به كار گرديد.

در هنگام بررسى پرونده‌هاى كاركنان صنعت نفت، شهيد تندگويان به كار در وزارت نفت دعوت و به سمت عضو اصلى كميسيون پاكسازى در آبادان برگزيده شد، چند ماه بعد سرپرست مناطق نفت‌خيز جنوب شد كه با تلاش‌هاى بى‌وقفه موفق به بهره‌بردارى، حفارى و مهار چاه‌ها شد، به گونه‌اى كه علاوه بر مطبوعات داخلى، مطبوعات خارجى به توانايى او در مهار گاز يكى از چاه‌هاى مناطق نفت‌خيز اشاره كردند.

در همين زمان توسط شهيد رجايى به سمت وزير نفت به مجلس پيشنهاد شد كه با اكثريت آرا به سمت وزير نفت منصوب گرديد.

او ديدگاه وسيع و جامعى در صنعت نفت داشت: هدف از فروش نفت را به دست آوردن ارز مورد نياز براى خريد كالاهاى سرمايه‌اى و ايجاد صنايع جديد مى‌دانست كه اين امر كشور را به سوى صنعتى شدن سوق مى‌داد. قصد داشت صنعت نفت را كه به صورت تافته‌اى جدا بافته بود به نهادى مردمى تبديل كند و با وقوع جنگ تصميم داشت صنعت نفت را در سراسر كشور پراكنده كند تا از آسيب‌پذير بودن آن كاسته شود.

به تبديل نفت خام به فرآورده‌هاى گران قيمت از جمله پتروشيمى مى‌انديشيد، اولويت دولتش را به گازرسانى به مردم به ويژه مناطق محروم اختصاص داده بود.

شهيد تندگويان خود را فرزند انقلاب مى‌دانست و هيچ‌گاه خود را از مردم جدا نمى‌ديد و براى تقويت روحيه كاركنان شركت نفت به مناطق جنوب سفر مى‌كرد. اين كار او سبب مى‌شد كه اولاً كاركنان صنعت نفت خود را در شرايط جنگى تنها نبينند، ثانياً تصميمات متخذه در كمترين زمان ممكن اجرا شود.

در يكى از اين بازديدها، در 12 آبان ماه 59 در حالى كه 40 روز بيشتر از وزارتش نگذشته بود، در نزديكى پالايشگاه آبادان به اسارت نيروهاى بعثى در آمد.

رژيم بعث عراق اسارت وزير نفت را حربه‌اى براى تبليغات پيروزى‌هاى خود مى‌دانست ولى به سرعت دريافت كه تندگويان كسى نيست كه حتى در اسارت تسليم خواسته‌هاى ناصوابشان شود و روح بلندش بزرگتر از آن بود كه در تسخير مشتى دون بگنجد، در كنفرانس بالى با يك حركت بسيار ساده هيات اعزامى ايران تمام حصارهاى رژيم بعث يك باره در هم شكست و عكس شهيد تندگويان بر روى صندلى خالى وزارت نفت ايران تمام دوربين‌هاى دنيا را به خود معطوف كرد و در كمترين زمان ممكن به اقصانقاط جهان مخابره شد و خبر مظلوميتش را به رخ دون صفتان كشيد.

جنگ پايان يافت و مردم ايران آغوش گرم خود را پذيراى احرارشان كردند، ولى در ميان سفراى آزادى خبرى از مجاهد بزرگ نبود. آرى، "جواد" به آرزوى جاودانه‌اش رسيده بود، و روح بلندش به سوى پروردگارش بال گشوده بود.

.
.
.


پيكر اين شهيد بزرگوار پس از 11 سال اسارت به خاك ايران منتقل شد و در كنار نخست وزيرش، در جوار شهداي هفتم تير در بهشت زهرا آرام گرفت ...
 

Taßa§om

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
.
.

روحش شاد و یادش گرامی ...

ممنون از توجهتون

دیروز که هیجکی متوجه این تاپیک نشد!
 

Similar threads

بالا