بعععععععععععععله ... کار هست ...
منم اخیراً سه جا واسه مصاحبه رفتم ....
اولیش رو که رفتم که بش خبر بدم ... (که میرم یا نه)
دومیش رو رفته که بم خبر بده ...
سومیش هم واسه اینکه خیالمون راحت بشه همونجا تموم کردیم .
اولیش یه شرکت بافندگی بود ! گفت بیا تعمیرات وایسا ... زیرِ دستِ اوستایِ کار که از کشورِ دوست و همسایه ، ترکیه بود (یه جوری حرفِ همو بفهمید دیگه !) ؛ سه شیفت ، 12 ساعته . حقوق دو ماه عقب . گفتیم باشه بریم خطو ببینیم ... یه آقای مهندسِ نساجیِ خوش تیپی اومد که نشونم بده ، از اول تا آخرش ، که پیچوندم اومدم بیرون ، سعی داشت بهم بفهمونه "من اینجا همه کارم !"
دومیش یه شرکت تولید قطعات پلاستیکی ماشین بود که واسه اینکه کارِ خطیرِ "نقشه کشی" رو بم بده کلی واسمون تاقچه بالا گذاشت ... که خوش بختانه چون مدارکِ فنی حرفه ایم (SolidWorks , CATIA , PLC CNC , Hydraulic , AutoCAD , ...) همرام بود ، زدم تو دهنش و دیگه شروع کرد به آسمون ریسمون بافتن که چقد میخوای بمونی و چند رو اضافه کار وا میسی و اخلاقت چطوره ! ادامه تحصیل میخوای بدی یا نه ! و مکانیک یعنی چی ! و پروسه ی طراحی ! چیه و ...
سومیش هم اجاق رو میزی و هود و سینکِ ظرف شویی میزد . اونم بعدِ کلی کل کل کردن باهام ، که طراحی ! چیه ؟؟؟ خطت چرا بده ؟!!! گفت برو خطِ تولید رو ببین ، رفتیم خطِ تولید رو ببینیم که دیدم 2 تا (بدونِ اغراق) 2 تا میز هست که چار نفر نشستن دارن قطعات رو سرِ هم میکنن ! پرسیدم دستگاه پرستون کجاست ! گفتن از صفحه های استیل گرفته تا لوله ها و پیچاشو از چین وارد میکنن و ما اینجا فقط سرِ هم میکنیم .
برگشتم یارو بم گفت خوب مندس ... فک میکنی چه کمکی میتونی بهمون بکنی ؟
گفتم هیچی .
گفت میتونی وایسی کنارِ بچه ها مونتاژ کنی ؟
گفتم نع .
کارِ اینجوری زیاد هست ...