ღ.•*سفر عشق؛ حج *•.ღ

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار







وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ

«در میان مردم اعلام حج کن; با پای پیاده و بر پشت هر شتر لاغری به سراغت خواهند آمد و

از دوردست صحراهای عمیق به سویت میشتابند.»




حج در نگرشی کلّی، سیر وجودی انسان است به سوی خدا؛ او که ابدیّت مطلق است و لا یتناهی، و حج در یک جمله: «حرکت مطلق است به سوی کمال مطلق»


حج، عملی است عبادیـ سیاسی که هر جزئی از اجزای آن، دارای اسراری است; اسراری که در آیات و روایات به آنها اشاره شده و یا محقّقان بر آنها دست یافته اند!


هر عملی از اعمال (مناسک) حج، اشاره ای دارد به رازی تاریخی و یا رمز و نمادی است از واقعهای دور در تاریخ کهن پیامبران; به ویژه میتوان گفت که سراسر اعمال و اذکار حج، ایما و اشاره

به سرگذشت شیخ انبیا(علیه السلام) و خاندان اوست.



قرنهاست که حاجیان، میان دو کوهِ صفا و مروه، در سعی اند به یاد هاجر; و در منا قربانی میکنند به یاد اسماعیل و خدای یکتا را لبیک میگویند در اجابت از دعوت

قهرمان توحید (ابراهیم(علیه السلام));

از شیطان ابراز نفرت میکنند، به پیروی از ابراهیم، ابراهیمی که مورد ابتلا و آزمایش خداوند قرار گرفت: واِذِ ابتَلی ابراهیمَ ربّهُ بِکَلِمات فأتمَّهُنَّ.


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
کعبه، طواف، حرم

کعبه، طواف، حرم

در میان تمامی بقاع روی زمین، جایگاهی شریفتر و گرامیتر از کعبه و مسجدالحرام وجود ندارد و به خاطر همین شرافتِ ویژه است

که آنجا قبله گاه مسلمانان و قطب و مرکز دایره های بزرگ انسانی در اوقات معیّنی از هر روز است و هم کانون حاجیان و راهیان دیار یار، که با شوقِ تمام،

گرداگر خانه خداـ که خانه مردم استـ دور میزنند و نمایشی عظیم و دیدنی از عشق و عاشق و معشوق را نشان میدهند.



خانه ساده سنگییی با معماری ابتدایی و بیگانه از هرگونه آرایه و پیرایه ظاهری، رمز وحدت بشری و الگوی امن و امان در جامعه انسانی است.

این خانه کهن و این باستانی ترین معبد روی زمین، که به دست ابراهیم خلیل بازسازی شده، پناهگاه و ملجأ دینی و کهف حصین اجتماعی تمامی مردم

روی زمین است.

در هیچ نقطه جهان، برای هیچ ملّت و قوم و قبیله و نژاد و طایفه ای، چنین مرکزی، با این اوصاف و با این معنویت و جذبه و حرمت و تقدّس، وجود ندارد.

و سنگهای روی هم قرار گرفته کعبه، تاریخ مجسّم توحید است;



1 ـ «گوشهای از اسرار حج»، جعفر سبحانی، فصلنامه میقات حج، ش، ص32
2 ـ «جمرات کجاست؟»، مهدی پیشوایی ـ حسین گودرزی، میقات حج، ش9
3 ـ «گوشهای از اسرار حج»، جعفر سبحانی، فصلنامه میقات حج، ش8، ص38
4 ـ «نگرشی کوتاه به مناسک حج»، محمّد جواد حجّتی کرمانی، میقات حج، ش1، ص97
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حجرالاسود، نشان پیمان خداست با بندگان; و طواف، خود دریایی است از معرفت و عشق و شیفتگی!



امام صادق(علیه السلام) فرمود:



سرّ این که کعبه چهار دیوار دارد، آن است که بیت معمور، دارای چهار دیوار و چهار ضلع است.

بیت معمور دارای چهار ضلع است، برای این که عرش خدا دارای چهار ضلع است; و عرش خدا دارای چهار ضلع است، برای این که کلماتی

که معارف الهی بر آن کلمات استوار است، چهار کلام است:
«سبحان ا لله»، و«الحمدلله»، و«لا اله إلاّ الله» و«الله اکبر».


تسبیح است و تهلیل، تحمید است و تکبیر.

این حدیث، انسان را از عالم طبیعت به عالم مثال و از عالم مثال به عالم عقل و از عالم عقل به عالم اله، راه میبرد.


بر محور کعبه، از شش گوشه، منطقه ممنوعه یا حرم امن الهی است.

برای ورود به حرم باید احرام بست و چه زیباست وحدت ریشه ای حرم و احرام که به یک تعبیر دقیق میتوان احرام را بازسازی حرم در وجود مُحرِم شمرد.

حاجی که احرام برمیبندد، گویا حرم امن خدا را در وجود خود به وجود میآورد و منطقه وجود خودش را منطقه ممنوعه و منطقه صلح و آرامش و منطقه امن و امان اعلام میدارد.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
تلبیه:
«لبّیک اللّهمّ لبّیک، لَبّیک لا شریک لکَ لبَّیک، إنّ الحمد والنعمة لکَ والملک، لا شریکَ لکلبیک!».

تنها واجب حج از مقوله لفظ و کلام، بجز نماز طواف (که همان نماز معمولی شناخته شده است)، همین کلمات پر طنطنه و پر جلال و شکوه است!

عرفات:

عرفات، سرزمین شناخت، سرزمین اولین انسان، که هبوط کرد و دوباره راه صعود باز گرفت... سرزمین آدم و ابراهیم و محمّد(صلی الله علیه وآله)، سرزمین

تجلّی کامل جبرئیل بر پیغمبر، سرزمین برّ و برهوت، بی هیچ نشانه و ساختمانی... در اینجا انسان است و زمین و آسمان!

کدام سرزمین است که آدمی را بدین گونه در متن خلقت طبیعی و حقیقیاش قرار دهد؟

عصر درخشنده بازگشت و توبه و انابه... در عهد بازسازی خویشتن و تکوین شخصیت جدید، اینجا جایگاه اعلام ابدی احکام اسلام توسّط آخرین

سفیر وحی الهی است.

در اینجا آدمی در هاله ای از عظمت و سکوت، الهام و معنویّت، اندیشه و تأمّل، راز و نیاز و مناجات و دعا و عبادت محو میشود.




پیغمبر فرمود:
«الحجّ عَرَفة... حجّ همان عرفه است.»

اگر در این اولین منزل حج، روح و قلبت دگرگون شد و انقلابی و تحوّلی یافتی و وقوف در عرفات، تو را به درنگ، تفکّر و تدبیر واداشت و

نیز وقوف به مشعر این حالت را به کمال رساند و هر دو وقوف، به درستی انجام یافت، زیربنای سایر مناسک، مستحکم و خلل ناپذیر شده است.



مشعرِ الحرام:
فاذا اَفَضتم مِن عَرَفات فَاذکُروا اللهَ عندَ المشعَرِ الحَرام

این آیه برای حاجیانی که غروب روز نهم به سوی مشعرالحرام کوچ میکنند، رنگ و بو، و تلألو و درخشندگی، و جذبه و حال و هوای ویژه ای دارد...

مَشعَر، حرم است. عرفات، حرم نیست. تو برای ورود به حرم، از حرم احرام بستی و برای آنکه لایق حرم شوی بیرون از حرم، در صحرای عرفات،

خود را باز شناختیو باز ساختی و اینک شبانه عازم حرم خدایی!

مشعر حرم است; مِنا حرم است; مکّه حرم است; و تو مرحله به مرحله اجازه ورود مییابی.

شب را در مشعر به ذکر خدا میگذرانی و به کار تجهیز نیرو و تهیه سلاح برای نبرد با شیطان میپردازی.

سنّت است که سنگریزه های رمی جمرات را از سرزمین مشعرالحرام گردآوری...

این تعلیم، آماده سازی افراد برای مقابله با دشمن است...

شبانه و در آرامش و به حال پنهانی و نیمه پنهانی (این حالت پنهانی و نیمه پنهانی، برای آنها که شب دهم در مشعرالحرام بوده اند، کاملا محسوس است)!




ادامه دارد....
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
مِنا:


مِنا، سرزمین آرزوها، مصافگاه نبرد پیروزمند ابراهیم است که بیشترین و سختترین بخش مناسک حج، در آن انجام میگیرد... سرزمین نبرد با شیطان و فدا کردن

قربانی و
تقصیر و شب را به روز آوردن در حالت بیم و امید و با ذهنیّت و روحیه و اندیشه مجاهد خستگی ناپذیری که سه روز متوالی (به نشانه جدّیت و پشتکار

و تداوم نبرد، تا مرحله نهایی پیروزی قطعی بر دشمن)، جهاد خود را با نشاط و امید و سخت کوشی و پایداری ادامه میدهد.


تمرینی زیبا برای تلقین روح جهاد با دشمن... جمرات سهگانه، الگوی پلیدی و ناپاکیاند. در اینجا ابراهیم خلیل(علیه السلام) با وسوسه شیطان درآویخت و با او

نبرد کردو او را مغلوب ساخت.

این، سنگپرانی بیمعنا به یک جرثومه برآمده بدترکیب نیست. این، آماده سازی نمونه وار بشر، برای نبردهای سهمگین و مکرّر روزانه در عرصه زندگی است.


قربانی، سنّت بزرگ ابراهیم خلیل و یادگار همیشه جاوید فِدای اسماعیل است. به یاد داشته باش که: فردی سالخورده که سالیان پربرکت عمرش را در تلاش و

رزم و هجرت و ترک مال و اولاد گذرانده، اینک، در اواخر عمر ـدرحالی که تمام امیدش به فرزند دلبندی است که بر سر پیری شمع شبستان زندگیاش شدهـ

مأمور میشود فرزند امید خویش را برای خدا قربانی کند...


و وقتی ابراهیم، به سوی مأموریت خود گام صدق برداشت و با تمام جان از سر فرزند گذشت و بر گلویش کارد کشید، به فرموده قرآن:


وَنادَیناه اَنْ یاابراهیم قدصدّقتَ الرؤیا، انّا کذلک نَجزِی المحسنین وفَدَیناه بِذِبح عَظیم;
برایش ندا آمد و مأمور به ذبح گوسفند به جای فرزند شد.

حجرالاسود:


حجر الاسود، این سنگ سیاه معمولی، بیهیچ مزیّت طبیعی و ساخت رمزوار و ناشناخته، به عنوان «یمین الله» (دست بیعت خدا) معرفی شده است.

حجرالاسود، به مَثَل، چونان پرچم است که در بافت و ساخت ظاهری، تفاوتی با نظایر خود ندارد; امّا رمز و نشان گویای همگی تاریخ و موجودیّت و شرافت یک

ملت است.



حجر، در تصوّری دیگر، قلب بیت است که گویی هر چه قدس و جلال و معنویّت و جذبه شکوه است، از همین عنصر کوچک به سراسر بیت تزریق میگردد...

و بیت نیز به نوبه خود نسبت به مسجد و مسجد به مکه و مکه به حرم و حرم به سراسر جهان همین موقعیت را داراست... قلب معنویت در حجر میتپد

و از آنجا به بیت، جریان مییابد... کعبه، خود قلب تپنده مسجد میشود و مسجد، قلب شهر مقدس مکّه است که خون معنویّت و تقدّس را به عروقش میرساند

و شهر مکّه، محدوده حرم را سیراب میکند و از این مرکز مطهّر و منوّر است که سراسر گیتی از شراب ناب توحید سرمست میگردند...



حجر، با دیدی دیگر، رمز وحدت همه بشریت است! گویی انسانهای همه روی زمین، با استلام حجر، در بیعتی با حاکم مطلق هستی و پروردگار یکتای انسان،

رنگ و نژاد و زبان و سرزمین خویش را از یاد میبرند و به ولایت و حاکمیت واحدی تن میدهند که همه روحها تسلیم اوست.



بدین گونه، پس از طواف، دست در دست خداوند مینهیم تا از پیمان همه طاغوتهای درونی و بیرونی به درآییم و پس از آنکه در آسیای طواف، رنگها و نژادها و...

را در هم شکستیم، همنوا با همه انسانها... و همه طبیعت،... یقین خویش را به پادشاهی مطلق او ابراز داریم.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
صفا:


صفا، یادگار نخستین فریاد اعلام نبوت خاتم انبیا(صلی الله علیه وآله) است و سعی از این کوه تا آن کوه (مروه)، ضمن تجدید خاطره پیجویی

جانفرسای هاجر (مادر اسماعیل) در جستجوی آب برای فرزند خردسالش، نمایشگر حالت بیم و امید و خوف و رجای حج گزار است.

در هیچ کجای عالم، در فاصله هیچ دو کوهی، چون صفا و مروه، این همه خاطرات روحانی و ملکوتی و سیر انفسی وجود ندارد...

در سعی بین صفا و مروه، چه میخواهی؟ این کو به کو به دنبال دوست گشتن و بیتاب و مضطرب در جستجوی قرب بودن، این حالتِ حیرت و سرگشتگی پس از تقرب یافتن در

طواف...


حاجی در سعی، کوشش پیگیر و مکرّر خود را برای ادامه راه وصال به نمایش میگذارد و اضطراب خود را نشان میدهد; بخصوص در هروله، جذر و مدّ روحی

(و انعکاس این جذر و مد، در تمامی اعضای بدن و سراسیمه شدن و بیتاب شدن...) به خوبی تجلّی مییابد.

هروله، از سویی دیگر، موجب فرو ریختن بارهای سنگین کبر و خودبینی و انانیت و خودپرستی است.





عارفان گفته اند که

«حج، دو نوع است: یکی قصد کوی دوست و آن حجّ عوام است; و یکی میل روی دوست و آن حجّ خاص انام است; و چنانکه در ظاهر کعبه ای است قبله خلق

و آن از آب و گل است، در باطن نیز کعبه ای است منظور نظر حق و آن دلِ صاحبدل است.

اگر کعبه گِلْ محلّ طواف خلق است، کعبه دلْ مَطاف الطاف خالق است. آن، مقصد زوّار است و این، مَهبطِ انوار; آنجا خانه است و اینجا خداوند خانه».


ای قومِ به حج رفته، کجایید؟ کجایید؟! *** معشوق همینجاست; بیایید، بیایید

معشوق تو همسایه دیوار به دیوار *** در بادیه، سرگشته، شما در چه هوایید؟!

گر صورت بیصورت معشوق ببینید *** هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

ده بار از آن راه، بدان خانه برفتید *** یکبار از این خانه بر این بام برآیید

آن خانه لطف است، نشانهاش بگفتند *** از خواجه در آن خانه نشانی بنمایید

یک دسته گل کو، اگر آن باغ بدیدید؟ *** یک گوهر خان کو، اگر از بحر خدایید؟

با این همه، آن رنج شما گنج شما باد *** افسوس که بر گنج شما، پرده شما



- مناسک فکری حج، برگرفته از آثار دکتر علی شریعتی، انتشارات سروش، 1359
- «نگرشی کوتاه به مناسک حج»، محمد جواد حجّتی کرمانی، فصلنامه میقات حج، ش1، ص28
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حج ، نماد تمامی اسلام

حج ، نماد تمامی اسلام

حج چیست؟ حج، تمامی اسلام است. اسلام با کلمات، قرآن است و با انسانها، امام، و باحرکات، حج! چنین مینماید که خدا هر چه را که خواسته است به آدمی بگوید،

یکجا در حج ریخته است! اما حج، در یک نگرش کلّی، سیر وجودی انسان است به سوی خدا و در یک کلمه، شبیه آفرینش; و در همان حال شبیه تاریخ;

و در همان حال، شبیه توحید; و در همان حال، شبیه مکتب; و در همان حال، شبیه امت; و... بالاخره حج نمایشی رمزی است از آفرینش انسان و نیز


از مکتب اسلام، که در آن، کارگردان: خداست; و زبان نمایش: حرکت چاست; و شخصیّتهای اصلی: آدم، ابراهیم، هاجر و ابلیس اند;

و صحنه ها: منطقه حرم و مسجدالحرام، مسعی، عرفات، مشعر و مناست;

و سمبل ها: کعبه، صفا، مروه، روز، شب، غروب، طلوع، بت، قربانی و جامه اند; و آرایش: احرام، حلق و تقصیر است; امّا نمایشگران: فقط یک تن، تو!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ماه حرام، میقات خدا و انسان

ماه حرام، میقات خدا و انسان

تمرینی برای مرگ، مرگی که روزی تو را به جبر انتخاب میکند! و اکنون، هنگام دررسیده است; لحظه دیدار است; ذیحجّه است، ماه حج، ماه حرمت. شمشیرها آرام گرفته اند،
و شیهه اسبان جنگی و نعره جنگجویان و قدّاره بندان در صحرا خاموش شده است.

جنگیدن، کینه ورزیدن و ترس، زمین را مهلت صلح، پرستش وامنیّت داده اند.

خلق با خدا وعده دیدار دارند.
باید در موسم رفت و به سراغ خدا نیز باید با خلق رفت.

صدای ابراهیم را بر پشت زمین نمیشنوی:
واذّن فی الناس بالحجّ یأتوک رجالا وعلی کلّ ضامر یأتینَ مِنْ کُلّ فج عمیق... در میان مردم اعلام حج کن; با پای پیاده و بر پشت هر شتر لاغری به سراغت خواهند آمد و از دور دست صحراهای عمیق بسویت میشتابند؟!

و
تو ای خاک، ای که هیچ نیستی، از تنگنای زندگی پست و ننگین و حقیرت (دنیا)، از حصار خفه و بسته فردیّتت (نفس)، خود را نجات ده!

روح خدا را بجوی! از خانه خویش، آهنگ خانه او کن! به میقات رو، که او در خانهاش تو را منتظر است. تو را به فریاد میخواند، و تو دعوتش را لبیک گوی!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
به سوی امّت واحده

به سوی امّت واحده


جامه ای که در آغاز سفرت به سوی خدا میپوشی، در آغاز سفرت به سوی خانه خدا بپوش.

«من»ها در میقات میمیرند

و همه «ما» میشوند; هر کسی

از خود پوست میاندازد و بدل

به «انسان» میشود; و تو نیز فردیّت و شخصیت خود را دفن میکنی و مردم میشوی; امّت میشوی; چنانکه ابراهیم یک امّت شده بود:


«اِنّ ابراهیمَ کانَ امّةً» و تو اکنون میروی تا «ابراهیم» شوی!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
کانون بیداری و آگاهی

کانون بیداری و آگاهی

پیش از هر چیز باید نیّت کنی، تا بدانی و بفهمی که چه میکنی و چرا میکنی; تا آنچه را آغاز کرده ای، احساس کنی.

همچون خرمایی که دانه میبندد، ای پوسته، ای پوک، بذر آن «خود آگاهی» را در ضمیرت بکار; درون خالیات را از آن پر کن; همه تن مباش، دانه بند، حجّ معانی کن، نه حجّ مناسک!

بودنت را پوستی کن بر گِرد هسته ایمانت! هستی شو، هست شو، همه حباب مباش!

در دل تاریکت، شعله را برافروز، بتاب! بگذار پر شوی، لبریز شوی، بدرخشی و شعشعه پرتو ذات، بیخودت کند، خودت کند!

ای همه جهل، همیشه غفلت، خدا آگاه شو، خلق آگاه شو، خود آگاه شو!

ای که همیشه ابزار کار بوده ای، ای که همه جا ناچار بوده ای و کار تو را انتخاب میکرده است، کار میکرده ای امّا به عادت، به سنّت، به جبر... اکنون نیّت کن،

خود آگاه، آزاد و آشنا، انتخاب کن سوی تازه را، کار تازه را، بودن تازه را، خود تازه را، راه تازه را، راهی را که در آن، همسفرت و نگهدارت خداست!!
 
بالا