یورش به خانه وحی ( اسناد حمله به خانه دختر پیامبر در منابع اهل سنت )

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرّحمن الرّحیم


برخی از بزرگان اهل سنّت بر این عقیده اند که حمله به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیه)، یک افسانه است...

در این تاپیک سعی شده اسنادی از منابع اهل تسنن در باره حمله دشمنان اهل بیت (علیه السلام) به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیه)
در اختیار شما عزیزان قرار گیرد.


موضوع سخن ما را در اين تاپیک، امور ياد شده در زير تشكيل مى دهد:

1 عصمت حضرت زهرا (عليها السلام) در لسان پيامبر (صلى الله عليه وآله) .
2 احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنت.
3 هتك حرمت خانه آن حضرت پس از درگذشت پدر بزرگوارش.

به اميد آن که با تشريح اين نقاط سه گانه، برادران اهل تسنّن، در برابر حقيقت سر تسليم فرود آورند.




التماس دعا.



منبع سایت بیداری اندیشه
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- عصمت زهرا (عليها السلام) در لسان رسول خدا (صلى الله عليه وآله):

دخت گرامى پيامبر (صلى الله عليه وآله) از مقام والايى برخوردار بود، سخنان رسول گرامى(صلى الله عليه وآله) در حقّ دخترش حاکى از عصمت و پيراستگى او از گناه مى باشد. آنجا که درباره او چنين
مى فرمايد:
« فاطمة بضعة منّي فمن أغضبها أغضبني ». (1)
« فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد بسان اين است که مرا خشمگين کرده است. »

ناگفته پيدا است که خشم رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مايه اذيت و ناراحتى اوست و سزاى چنان شخصى در قرآن کريم چنين بيان شده است:
( وَ الّذين يُؤْذُونَ رَسُول اللّه لَهُم عَذابٌ أَليم) (توبه / 61)
« آنان که رسول خدا را آزار دهند، براى آنان عذاب دردناکى است ».

چه دليلى استوارتر بر عصمت او که در حديث ديگرى رضاى وى در گفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله) مايه رضاى خدا، و خشم او مايه خشم خدا معرّفى گرديده است، مى فرمايد:
« يا فاطمةُ انّ اللّه يغضبُ لِغضبك و يَرضى لرضاك. » (2)
« دخترم فاطمه!، خدا با خشم تو، خشمگين، و با خشنودى تو، خشنود مى شود. »

به خاطر چنين مقامى والا، او سرور زنان جهان است، و پيامبر در حق او چنين فرموده:
« يا فاطمة! ألا ترضين أن تكونَ سيدةَ نساء العالمين، و سيدةَ نساءِ هذه الأُمّة و سيدة نساء المؤمنين » (3)
« دخترم فاطمه! آيا به اين کرامتى که خدا به تو داده راضى نمى شوى که تو، سرور زنان جهان و سرورزنان اين امّت و سرور زنان با ايمان باشى. »


1- فتح الباری در شرح صحیح بخاری، ج7، ص74 / و نيز بخارى اين را در بخش علامات نبوت، ج6، ص491 / و نیز در اواخر مغازی، ج8، ص110 آورده است.
2- مستدرک حاکم، ج3، ص154 / مجمع الزّواید، ج9، ص203 و حاکم در کتاب مستدرک، احادیثی می آورد که جامع شرایطی باشند که بخاری و مسلم در صحت حدیث، آنها را لازم دانسته اند.
3- مستدرک حاکم، ج3، ص156

2- احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنّت:

محدثان يادآور مى شوند، وقتى آيه مبارکه ( في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ ترفعَ وَ يُذآَر فيها اسْمه) ((نور خدا) در خانه هايى است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنان رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود.) بر پيامبر فرود آمد، پيامبر اين آيه را در مسجد تلاوت کرد، در اين هنگام شخصى برخاست و گفت:
اى رسول گرامى مقصود از اين بيوت با اين اهمّيّت چيست؟
پيامبر فرمود:
خانه هاى پيامبران!
در اين موقع ابوبكر برخاست، در حالى که به خانه على و فاطمه (عليهما السلام) اشاره مى کرد، گفت:
آيا اين خانه از همان خانه ها است؟
پيامبر (صلى الله عليه وآله) در پاسخ گفت:
بلى از برجسته ترين آنها است. (1)

پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) مدت نُه ماه به در خانه دخترش مى آمد، بر او و همسر عزيزش سلام
مى کرد و اين آيه را مى خواند: ( إِنَّما يُريد اللّه ليذهبَ عَنْكُمُ الرِّجْس أَهل البَيت و يُطهّرآُمْ تَطهيراً ) (احزاب / 33) (2).

خانه اى که مرکز نور الهى است و خدا به ترفيع آن امر فرموده از احترام بسيار بالايى برخوردار مى باشد.
آرى، خانه اى که اصحاب کساء را در بر مى گيرد و خدا از آن با جلالت و عظمت ياد مى کند، بايد مورد احترام قاطبه مسلمانان باشد.
اکنون بايد ديد پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) تا چه اندازه حرمت اين خانه ملحوظ گشت؟
چگونه احترام آن خانه را شكستند، و خودشان صريحاً به آن اعتراف دارند؟ اين حرمت شكنان چه آسانى
بودند، و هدفشان چه بود؟


1- الدرالمنثور، ج6، ص203، تفسیر سوره نوح / روح المعانی، ج18، ص174
2- الدرالمنثور، ج6، ص606


3- هتك حرمت خانه آن حضرت:

در اين مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماييم، تا روشن شود که مسأله هتك حرمت خانه زهرا (عليها السلام) و رويدادهاى بعدى، يك امر تاريخى مسلّم است نه يك افسانه.

1. ابن ابى شيبه و کتاب « المصنَّف »:

مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحيح چنين نقل مى کند:

انّه حين بويع لأبي بكر بعد رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) آان علي و الزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فيشاورونها و يرتجعون في أمرهم. فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: يا بنت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)و اللّه ما أحد أحبَّ إلينا من أبيك و ما من أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، و أيم اللّه ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن امرتهم أن يحرق عليهم البيت.
قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد جا ءَ ني، و قد حلف باللّه لئن عدتم ليُحرقنّ عليكم البيت، و أيم اللّه لَيمضين لما حلف عليه. (1)

هنگامى که مردم با ابى بكر بيعت کردند، على و زبير در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و اين مطلب به عمر بن خطاب رسيد. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترين فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست که اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
اين جمله را گفت و بيرون رفت، وقتى على(عليه السلام) و زبير به خانه بازگشتند، دخت گرامى پيامبر (عليها السلام) به على(عليه السلام) و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد کرد آه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد.

2- بلاذرى و کتاب « انساب الاشراف »:

انّ أبابكر أرسل إلى علىّ يريد البيعة فلم يبايع، فجاء عمر و معه فتيلة! فتلقته فاطمة على الباب.
( فقالت فاطمة: يابن الخطاب، أتراك محرقاً علىّ بابي؟ قال: نعم، و ذلك أقوى فيما جاء به أبوك... (2)

ابوبكر به دنبال على(عليه السلام) فرستاد تا بيعت کند، ولى على(عليه السلام) از بيعت امتناع ورزيد.
سپس عمر همراه با فتيله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بينم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، اين کار کمك به چيزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است.

3- ابن قتيبه و کتاب « الإمامة و السياسة »:

انّ أبابكر رضي اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بيعته عند علي آرم اللّه وجهه فبعث إليهم عمر فجاء فناداهم و هم في دار علي، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذي نفس عمر بيده لتخرجن أو ( لاحرقنها على من فيها، فقيل له: يا أبا حفص انّ فيها فاطمة. فقال، و إن. (3)

ابوبكر از کسانى که از بيعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(عليه السلام) آمد و همگان را صدا زد که بيرون بيايند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزيدند در اين موقع عمر هيزم طلبيد و گفت: به خدايى که جان عمر در دست اوست بيرون بياييد يا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنيه عمر) در اين خانه، فاطمه، دختر پيامبر است، گفت: باشد!!

ابن قتيبه دنباله اين داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گويد:

ثمّ قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا فاطمة فدقّوا الباب فلمّا سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها يا أبتاه رسول اللّه ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب، و ابن أبي قحافة فلما سمع القوم صوتها و بكائها انصرفوا. و بقي عمر و معه قوم فأخرجوا علياً فمضوا به إلى أبي بكر فقالوا له بايع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ ( فقالوا: إذاً و اللّه الّذى لا إله إلاّ هو نضرب عنقك...(4)

عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنيد، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصيبت هايى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسيد، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گريه او را شنيدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بيرون آوردند، نزد ابى بكر بردند و به او گفتند، بيعت کن، على(عليه السلام) گفت: اگر بيعت نكنم چه مى شود؟ گفتند: به خدايى که جز او خدايى نيست، گردن تو را مى زنيم...

1- مصنف ابن ابی شیبه، ج8، ص572، کتاب المغازی
2- انساب الأشراف، ج1، ص586، طبع دار معارفريا، قاهره
3- الإمامه و الأساسیه، ص12، چاپ مکتبه تجاریه کبری، مصر
4- همان، ص13
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
4- طبرى و تاريخ او:

محمّد بن جرير طبرى (متوفاى 310 ) در تاريخ خود رويداد قصد هتك حرمت خانه وحى را چنين بيان مى کند:

أتى عمر بن الخطاب منزل علي و فيه طلحة و الزبير و رجال من المهاجرين، فقال و اللّه لاحرقن عليكم أو لتخرجنّ إلى البيعة، فخرج عليه الزّبير مصلتاً بالسيف فعثر فسقط السيف من يده، فوثبوا عليه فأخذوه. (1)

عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى آشم مگر اينكه براى بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد در حالى که شمشير کشيده بود، ناگهان پاى او لغزيد و شمشير از دستش افتاد، در اين موقع ديگران بر او هجوم آوردند و شمشير را از دست او گرفتند.

اين بخش از تاريخ حاکى از آن است که اخذ بيعت براى خليفه با تهديد و صورت مى پذيرفت حالا اين نوع بيعت چه ارزشى دارد؟ خواننده بايد خود داورى نمايد.

5- ابن عبد ربه و کتاب « العقد الفريد »:

فأمّا علي و العباس و الزبير فقعدوا في بيت فاطمة حتى بعثت إليهم أبوبكر، عمر بن الخطاب ليُخرجهم من بيت فاطمة و قال له: إن أبوا فقاتِلهم، فاقبل بقبس من نار أن يُضرم عليهم الدار، فلقيته فاطمة فقال: يا ابن الخطاب أجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، أو تدخلوا فيما دخلت فيه الأُمّة! (2)

على و عباس و زبير در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبكر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بيرون کند و به او گفت: اگر بيرون نيامدند، با آنان نبرد کن! و در اين موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در اين موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پيامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى؟ او در پاسخ گفت: بلى مگر اين که در آنچه امّت وارد شدند، شما نيز وارد شويد.

تا اينجا بخشى که در آن به تصميم به هتك حرمت تصريح شده است پايان پذيرفت، در ارسال های بعدی به دنبال بخش دوم که حاکى از جامه عمل پوشاندن به اين نيّت شوم است، مى پردازيم!
مبادا اين تصوير پيش آيد که آنها مقصودشان ارعاب و تهديد بود تا على (عليه السلام) و يارانش را مجبور به بيعت کنند، و قصد عملى ساختن چنين تهديدى نداشتند.
دنباله اين گفتار نشان مى دهد که آنها دست به اين جنايت بزرگ زدند!

1- تاریخ طبری، ج2، ص433، چاپ بیروت
2- عقدالفرید، ج4، ص93، چاپ مکتبه هلال
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
يورش انجام يافت:

در اين جا سخنان آن گروه که فقط به سوء نيت خليفه و ياران او اشاره کردند به پايان رسيد، گروهى که نخواستند و يا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعكس کنند، در حالى که برخى، به اصل فاجعه يعنى يورش به خانه و... اشاره نموده و تا حدّى نقاب از چهره حقيقت برافكندند، اينك در اينجا به مدارك يورش و هتك حرمت اشاره مى نماييم:

1- ابو عبید و کتاب «الأموال»:

عبدالرّحمن بن عوف مى گويد: که من در بيمارى ابوبكر براى عيادت او وارد خانه او شدم پس از گفتگوى زياد به من گفت: آرزو مى کنم اى کاش سه چيز را که انجام داده ام، انجام نمى دادم، همچنان که آرزو مى کنم اى کاش سه چيز را که انجام نداده ام، انجام مى دادم. همچنين آرزو مى کنم سه چيز را از پيامبر سؤال مى کردم. امّا آن سه چيزى که انجام داده ام و آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم عبارتند از:
1- « وددت انّي لم أآشف بيت فاطمة و ترآته و ان اغلق على الحرب... » (1)

اى کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمى گشودم و آن را به حال خود وامى گذاشتم هرچند براى جنگ بسته شده بود...

ابو عبيد هنگامى که به اينجا مى رسد به جاى جمله «... لم أکشف بيت فاطمة و ترکته » می گوید: «کذا و کذا». و اضافه مى کند که من مايل به ذکر آن نيستم.

2- طبرانى و معجم کبير:

ابوبكر به هنگام مرگ، امورى را تمنا کرد. اى کاش سه چيز را انجام نمى دادم. اى کاش سه چيز را انجام مى دادم. اى کاش سه چيز را از رسول خدا سؤال مى کردم. درباره آن سه چيزى که انجام داده و آرز و کرد که اى کاش انجام نمى داد، چنين مى گويد:
أمّا الثلاث اللائي وددت أني لم أفعلهنّ، فوددت انّي لم أکن أکشف بيت فاطمة و ترکته... (2)

آن سه چيزى که آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم، آرزو مى کنم که هتك حرمت خانه فاطمه نمى کردم و آن را به حال خود واگذار مى کردم...

اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد که تهديدهاى عمر تحقّق يافت.

1-
الأموال، پاورقی ص4، چاپ نشر کلیات ازهریه / الأموال، ص144، بیروت / عقدالفرید، ج4، ص93
2- معجم کبیر طبرانی، ج1، ص62، شماره حدیث 44

3- ابن عبد ربه و «عقد الفرید»:

عبدالرحمن بن عوف:
من در بيمارى ابى بكر بر او وارد شدم تا از او عيادت کنم، او گفت: آرزو مى کنم که اى کاش سه چيز را انجام نمى دادم و يكى از آن سه چيز اين است:


وودت انّي لم أکشف بيت فاطمة عن شي و إن کانوا اغلقوه على الحرب. (1)

اى کاش خانه فاطمه را نمى گشودم هرچند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند.

4- مسعودی و «مروج الذهب»:

آنگاه که ابوبكر درحال احتضار چنين گفت: سه چيز انجام دادم و تمنا مى کردم که اى کاش انجام نمى دادم يكى از آن سه چيز:

فوددت انّي لم أکن فتشت بيت فاطمة و ذکر في ذلك کلاماً کثيراً! (2)

آرزو مى کردم که اى کاش هتك حرمت خانه زهرا را نمى آردم و در اين مورد سخن زيادى گفت.

مسعودى با اينكه نسبت به اهل بيت گرايش هاى نسبتاً خوبى دارد; ولى باز اينجا از بازگويى سخن خليفه خوددارى کرده و با کنايه رد شده است.


1- عقد الفرید، ج4، ص93، چاپ مکتبه هلال
2- مروج الذهب، ج2، ص301، چاپ دار اندلس، بیروت
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید دوست عزیز تا جایی که من تجربه کردم.اهل سنت همه چیو میدونن ولی به نفعشون نیست که قبول کنن.
دوست عزیز با حرف شما موافق هستم اما باز هم کسانی هستند که بر اثر تبلیغات سوء بیخبرند
لذا ما مامور به انجام وظیفه و روشن گری هستیم تا دیگر بهانه ای نباشد
باشد که تفکر کنند
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست عزیز با حرف شما موافق هستم اما باز هم کسانی هستند که بر اثر تبلیغات سوء بیخبرند
لذا ما مامور به انجام وظیفه و روشن گری هستیم تا دیگر بهانه ای نباشد
باشد که تفکر کنند
البته من هم همیشه حرفمو میزنم ولی وقتی طرف میاد میگه حتی زمخشری رو هم قبول نداریم .معلومه اصلا متفکر نیست . ادای متفکرارو در میاره.بدنیست یه سری به اینجا بزنید تا متوجه بشید
http://www.www.www.iran-eng.ir/show...یست؟-مسلمان-کیست؟-شیعه-کیست؟-سنی-کیست؟/page11
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخش پایانی
سقط حضرت محسن (علیه السلام):

1- نظّام (صفدی) و کتاب «الوافی بالوفیات»:

انّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت المحسن من بطنها. (1)

عمر در روز اخذ بيعت براى ابى بكر بر شكم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد...

2- ابن ابی دارم و کتاب «میزان الإعدال»:

انّ عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن. (2)

عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد...

3- مسعودی شافعی و کتاب «اثبات الوصیه»:


فهجموا عليه وأحرقوا بابه ، واستخرجواه منه كرهاً ، وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً. (3)


به او هجوم آورده و درب خانه او را آتش زدند و او را به زور از آن بيرون آوردند و سرور زنان را با در چنان فشار دادند که سبب سقط محسن گرديد.

4- شمس الدین ذهبی و کتاب «لسان المیزان»:

إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن. (4)

عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گرديد.


حال چه کسی می تواند با وجود این دلایل و اسناد محکم این واقعه تلخ و درد ناک را انکار کند؟؟؟



 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
4- شمس الدین ذهبی و کتاب «لسان المیزان»:

إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن. (4)

عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گرديد.


حال چه کسی می تواند با وجود این دلایل و اسناد محکم این واقعه تلخ و درد ناک را انکار کند؟؟؟



[/QUOTE]
و نقش علی در این وسط چه بود ؟یعنی علی با اون همه شهامت ودینداری واصولی که پایبند بود بهش که در برابر ظالم نباید سکوت کرد همینجوری عین ترسوها خودشو قایم کرد؟یعنی شماها دارید به علی ظلم می کنید شما علی را برای پیشبرد اهدافتون دارید ترسو جلوه می دید؟
کسی که در اون همه میادین اونهمه شجاعت به خرج داد چطور ممکن است در برابر قتل همسر وفرزندش ساکت بشیند؟مگر امکان دارد؟
مگر امکان دارد داماد علی وفاطمه مادر زنشو به قتل برسونه؟
شماها باید جواب خدای علی رو بدید اون دنیا.بس کنید دیگه.امثال قزوینی برای شما دلیل ومدرک نیستند.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
و نقش علی در این وسط چه بود ؟یعنی علی با اون همه شهامت ودینداری واصولی که پایبند بود بهش که در برابر ظالم نباید سکوت کرد همینجوری عین ترسوها خودشو قایم کرد؟یعنی شماها دارید به علی ظلم می کنید شما علی را برای پیشبرد اهدافتون دارید ترسو جلوه می دید؟
کسی که در اون همه میادین اونهمه شجاعت به خرج داد چطور ممکن است در برابر قتل همسر وفرزندش ساکت بشیند؟مگر امکان دارد؟
مگر امکان دارد داماد علی وفاطمه مادر زنشو به قتل برسونه؟
شماها باید جواب خدای علی رو بدید اون دنیا.بس کنید دیگه.امثال قزوینی برای شما دلیل ومدرک نیستند.
چند نكته رو خدمتتون عارض ميشم
اولا در بررسي حوادث تاريخي بايد سنديت اون حادثه رو مورد بررسي قرار داد نه موارد ديگه رو اون هم دليل حضرت براي سكوت كه كاملا ميشه تفسير به راي كرد!!
ثانيا شبهه داماد حضرت بودن خليفه دوم شبهه ايست نه چندان تاريخي كه مفصل بهش پاسخ گفته شده ولي اگه مايل بوديد بازم بحث ميشه!!
ثالثا هرموقع آقاي قزويني از خودشون حرفي زدند شما ميتونيد شخصيت خودشون رو زير سوال ببريد ولي تا جايي كه من ميدونم ايشون هميشه با استناد به كتب اهل سنت اون هم با شماره صفحه و چاپ جواب داده اند
در مورد شهادت حضرت زهرا(س) هم اول بايد طبق اسناد بحث كرد البته من ميتونم از شيعه كسي رو معرفي كنم كه موافق نظر شماست ولي خب نظر اون شخص هم بي اعتباره چون ما به كتب برادران اهل سنت استناد ميكنيم بعد از اون ميشه در مورد سكوت حضرت هم بحث كرد البته سكوت فقط به معناي درگير نشدن و نجنگيدن بعد از اون ماجرا هستش وگرنه همان لحظه حضرت به خليفه دوم هم حمله ور شدند(طبق اسناد) ولي ياد حرف پيغمبر افتادند بعد از اون هم درسته اقدام مسلحانه نكردند ولي ساكت هم نبودند در واقع حضرت منافع اسلام رو بر منفعت شخصي و انتقام ترجيح ميدادند هميشه
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند نكته رو خدمتتون عارض ميشم
اولا در بررسي حوادث تاريخي بايد سنديت اون حادثه رو مورد بررسي قرار داد نه موارد ديگه رو اون هم دليل حضرت براي سكوت كه كاملا ميشه تفسير به راي كرد!!
ثانيا شبهه داماد حضرت بودن خليفه دوم شبهه ايست نه چندان تاريخي كه مفصل بهش پاسخ گفته شده ولي اگه مايل بوديد بازم بحث ميشه!!
ثالثا هرموقع آقاي قزويني از خودشون حرفي زدند شما ميتونيد شخصيت خودشون رو زير سوال ببريد ولي تا جايي كه من ميدونم ايشون هميشه با استناد به كتب اهل سنت اون هم با شماره صفحه و چاپ جواب داده اند
در مورد شهادت حضرت زهرا(س) هم اول بايد طبق اسناد بحث كرد البته من ميتونم از شيعه كسي رو معرفي كنم كه موافق نظر شماست ولي خب نظر اون شخص هم بي اعتباره چون ما به كتب برادران اهل سنت استناد ميكنيم بعد از اون ميشه در مورد سكوت حضرت هم بحث كرد البته سكوت فقط به معناي درگير نشدن و نجنگيدن بعد از اون ماجرا هستش وگرنه همان لحظه حضرت به خليفه دوم هم حمله ور شدند(طبق اسناد) ولي ياد حرف پيغمبر افتادند بعد از اون هم درسته اقدام مسلحانه نكردند ولي ساكت هم نبودند در واقع حضرت منافع اسلام رو بر منفعت شخصي و انتقام ترجيح ميدادند هميشه
جواب اول:قطعا تنها پاسختون اینه که مصلحت مسلمین.اما بگم هیچ مصلحتی نزد علی بالاتر از عدالت نبوت پس کاملا رد میشه.حمله علی به خلیف دوم؟بابا دم شما گرم.
جواب دو:شما خیلی چیزها را شبهه می دانید.خوب من بازهم براتون دلیل میارم چطورمبیشه که حسن اسم فزرزندانشون را از اسم قاتل مادرش و خلیفه دیگر ما انتخاب میکنه که همیین دو نفر در کربلا حضور داشتن ویکی شهید ودیگری اسیر شدند.
جواب سه:اتفاقا همین مراجعات ش به کتب اهل سنت شده سوژه خنده برای ما.میدونید چرا چون صد درصد مراجعاتش بر عکس رایش بوده.می گی نه یکبار پای حرفاش واستناداتش بشین و بعد خودت بدون تعصب به اون سند مراجعه کن.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
کتاب پاسخ شبهات فاطمیه منتشر شد

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ و اندیشه «شیعه نیوز» ، کتاب شبهات فاطمیه تالیف «سید مجتبی عصیری» منتشر شد .
کليه اسناد طرح شده در اين کتاب بر اساس متون و منابع دسته اول اهل سنّت و مورد قبول وهّابيت ارائه گرديده و 5 سند آن بر اساس مباني رجالي اهل سنّت و مورد قبول وهّابيت نقد و بررسي قرار گرفته و صحيح بودن آنها ثابت گرديده.
در فصل نخست: 27 سند ناچار به قبول وهّابيت در شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) آمده است . درفصل دوّم: پاسخ 20 شبهه وهّابيت در موضوع شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و در فصل سوّم: روز شمار شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر اساس تاريخ و استنادات می باشد . همچنين در 4 سند، اشکالات سندي يکي از چهره‌هاي شاخص وهّابيت «عبد الرحمن دمشقية» نقد و بررسي گرديده و برخي اشکالاتي که به ذهن وي خطور نکرده نيز پيشاپيش پاسخ داده شده.
اين کتاب، پنجمين شماره از سلسله مباحث اعتقادي ، در موضوع امامت و ولايت و پاسخ به شبهات وهّابيت از «سيد مجتبي عصيري» است.
از ويژگي هاي منحصر به فرد اين کتاب اعراب‌گذاري کامل متون عربي به همراه ترجمه‌اي روان مي‌باشد.
 

رستاخیز

عضو جدید
درود
نمیفهمم عاقتبت این نوع جستارها و نتیجه ی انها چیست
مذهبیون چه شیعه چه سنی به دنبال چه هستند ؟ برتری ؟
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن علیهما السلام از منظر علمای اهل تسنن
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


یكى از شبهاتى كه از سوی اهل تسنن مطرح مى‎شود این است كه جریاناتى چون سوزاندن درِ خانه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و شهادت حضرت محسن(علیه السلام) در جریان هجوم به خانه و ... همه از كارهاى زشت و ناپسندى است كه آن را فقط شیعه نقل كرده و فاقد اعتبار است.

ما در این مقاله قسمتى از عبارات‎و روایاتی‎كه علماى اهل تسنن از قرن سوم هجرى تاكنون در كتاب‎هاى خود نوشته‎اند را خواهیم آورد كه تصریحاً و تأویلاً اشاره به وقایع مذكور دارد.

پس از رحلت نبی مکرم اسلام وقتی که امیرالمومنین علی (علیه السلام) مشغول غسل و کفن نمودن پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند؛ عده‎ای از انصار و مهاجر در سقیفه جلسه‎ای برای تعیین جانشین پیامبر بر پا کردند. این مردم بی‎معرفت به جای این که به فکر انجام مراسم نبی اکرم باشند به دنبال جاه و مقام رفته بودند.
اینان تلاش داشتند که روز عید غدیر و معرفی حضرت علی )علیه السلام) را به عنوان امیرالمومنین و وصی پیامبر اکرم به ظاهر به فراموشی بسپارند و به دنبال هوای نفس خود باشند.
در این بین تعدادی انگشت شمار از جمله عمار، سلمان، ابوذر، طلحه، زبیر که از مدافعان امیرالمومنین بودند و پایبند به وصیت نبی مکرم؛ به عنوان اعتراض به سقیفه و دفاع از امیرالمومنین علیهالسلام در خانه ایشان جمع شده بودند. مردم نیز تحت تاثیر جو حاکم، به بهانه بیعت گرفتن از این افراد برای خلیفه اول، راهی منزل حضرت شدند و در این بین حرمت خاندان وحی و دختر نبی و اهل بیت ایشان را حفظ نکردند و بی‎حرمتی‎های بسیاری در آنجا صورت گرفت.
تا جایی که از آتش زدن درِ خانه هم کوتاهی نکردند.

علمای اهل تسنن نیز این موارد را در کتاب‎های خود ذکر کرده‎اند که نام کتاب و آدرس آنها را ذکر می‎نمائیم:
1ـ ابن أبى شیبه (متوفى 235 ه.ق) در كتاب خود به نام «المصِّنف»جلد هفتم، ص 432 روایت شماره 37045(چاپ بیروت(
2ـ ابن قتیبه (متوفى 276 ه.ق) در كتاب خود به نام «الامامة و السیاسة»ج 1، ص 12، چاپ مصر.
3-بلاذرى (متوفى 279 ه. ق) در كتاب خود به نام «انساب الأشراف» چاپ مصر، ج 1، ص 586، تحت عنوان «امر السقیفه» در حدیث شماره 1184.
4 - طبرى (متوفى 310 ه.ق) در كتاب خود به نام «تاریخ الاُمم و الملوك»ج 2، ص 443، چاپ بیروت.
5 - مسعودى(متوفى 346 ه.ق) در كتاب خود به نام «اثبات الوصیه»ص 142، تحت عنوان «حكایة السّقیفه»
6- ابن عبد ربّه (متوفى 328 ه.ق) در كتاب خود به نام «عقد الفرید»ج 3، ص 64، چاپ مصر.
7 - شهرستانى (متوفى 548 ه.ق) در كتاب معروف خود «الملل و النّحل»، ج 1، ص 57، چاپ بیروت.
8- ابن ابى الحدید (متوفاى 655 ه. ق) در «شرح نهج البلاغه»، ج 2، ص 56(چاپ بیروت)
9 - اسماعیل عمادالدین (متوفى 732 ه.ق) در كتاب خود به نام «المختصر فى أخبار البشر»، چاپ مصر، ج 1، ص 156.
10 - عمر رضا كحاله در كتاب خود به نام «أعلام النساء»چاپ بیروت، در قسمت حرف «فاء» ذیل نام فاطمه بنت محمد (صلى الله علیه )

=-=-=-=-=
شهادت حضرت محسن (علیه السلام )

گفتیم که مردم بی‎وفای آن عصر به دنبال تحریک برخی به در خانه دختر رسول خدا آمدند و نسبت به وصی پیامبر اکرم، امیرالمومنین علی (علیه السلام) بی‎حرمتی کردند و این هجوم به خانه وحی، ضایعاتی را در پی داشت و حضرت زهرا علیهاالسلام، عزیز رسول خدا، همو که پیامبر اکرم بارها در موردش فرموده بود: "کسی که دخترم، فاطمه را آزار دهد، مرا آزار داده و کسی که مرا آزار دهد باعث ناخشنودی خدا می‎شود"؛ را صدمه زدند. از جمله این که باعث شدند شش ماهه ‎ حضرت راکه رسول خدا نامش را "محسن" نهاده بود سقط شده و شهید گردد.

در بسیاری از منابع عامه نیز به سقط حضرت محسن بن علی (علیهماالسلام) اشاره شده است که نام آن منابع را ذکر می‎نماییم :
1ـ ابن شهر آشوب در كتاب «المناقب» خود ج 3، ص 132، از كتاب «المعارف» ابن قتیبه دینورى این واقعه را نقل کرده است.
2ـ مسعودى در«اثبات الوصیه» ص 142.
3ـ شهرستانى در كتاب «الملل و النحل»چاپ بیروت، ج 1، ص 57.
4ـ ذهبى در كتاب «المیزان الاعتدال»،ج 1، ص 139، رقم 552.
5ـ صفدى در كتاب خود به نام «الوافى بالوفیات»،ج 6، ص 17.
6ـ الاسفرائینى التمیمى در كتاب «الفرق بین الفرق»،ص 107.
7ـ الحموئى الجوینى الشافعى در كتاب «الفرائد السمطین»،ج 2، ص 35.
8ـ ابن ابى الحدید معتزلى در «شرح نهج البلاغه»،چاپ بیروت، ج 14، ص 192:

به راستى چرا تنها دخت رسول اكرم (صلى الله علیه و آله)، که پیامبر بارها فرموده بود هرگاه دل تنگ بهشت می شوم سینه فاطمه را می بویم. و به اعتراف تاریخ که پیامبر دست های این بانوی دو سرا را می بوسیدند؛ با فاصله‎اى اندك پس از رحلت پیامبر اکرم، شبانه، غسل می شود، کفن و دفن می شود و با دلى پر درد به دیدار حق مى‎رود و تا كنون نیز مزارش مخفى مانده است؟!

آیا این سند زنده‎اى از مصائب و مظلومیت‎هاى ایشان نمى‎باشد؟!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
"التماس دعای فرج"
گروه پژوهشی صف "صدای فتح"
 

beso

اخراجی موقت
به راستى چرا تنها دخت رسول اكرم (صلى الله علیه و آله)، که پیامبر بارها فرموده بود هرگاه دل تنگ بهشت می شوم سینه فاطمه را می بویم. و به اعتراف تاریخ که پیامبر دست های این بانوی دو سرا را می بوسیدند؛ با فاصله‎اى اندك پس از رحلت پیامبر اکرم، شبانه، غسل می شود، کفن و دفن می شود و با دلى پر درد به دیدار حق مى‎رود و تا كنون نیز مزارش مخفى مانده است؟!





ایول عجب سئوال باحالی

ذهنم مشغول شد؟؟؟ واقعا چرااااااااااااااااا؟؟؟؟
:que:
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر زهرای اطهر (سلام الله علیها) چه گذشت؟

بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
بر زهرای اطهر (سلام الله علیها) چه گذشت؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
اگر رئیس و بنیانگذار یک شرکت بین المللی فوت کنه به نظر شما مراسم تشییع اون چطور برگزار می شه؟
بیاین حدس بزنیم کیا حتما توش شرکت می کنن؟؟؟
به نظرمن که معاون رئیس و قائم مقام و خلاصه همه افراد برجسته اون شرکت، حتما حضور پیدا می کنند، حتی کارمندهای جزء هم میان.
تازه هر سال مراسم سالگرد و یادبود اون فرد کنار مزارش برگزار می شه...
هرسال که عاشورا میاد حرم امام حسین علیه السلام مملو از میلیون ها نفر جمعیته، ایام شهادت امام رضا علیه السلام جای سوزن انداختن تو حرم نیست ، چون همه می خوان یه جوری ادب و ارادتشون رو خدمت امامشون نشون بدن.

خب زمانی که ایام شهادت تنها دختر پیامبر اسلامه ما مسلمونا کجا باید بریم و مراسم عزا برگزار کنیم؟
چرا مردم مدینه1420 سال پیش، تو تشییع پیکر دختر پیغمبرشون نبودند، چون اگه بودن که جای مزار رو می دونستند؟
اصلا چرا کسانی که خودشون رو جانشین پیغمبر معرفی کردند تو این مراسم نبودند؟
واقعا نبودند؟ نیومدند؟ چرا؟؟؟ چی شد که نیومدند؟
این سوالیه که ما باید از تاریخ بپرسیم! خیلی ها هستند که الان ادعا می کنند صدر اسلام هیچ کس با هیچ کس مشکلی نداشته همه با صلح و صفا کنار هم بودند. اگر اینطوری بوده پس چرا کسی از مردم مدینه جز اهل بیت پیغمبر تو مراسم تدفین و تشییع حضور نداشتند؟

اون چه که مسلمه اینه که شیعه هیچ شکی نداره نسبت به وقوع شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و ماجرایی که منجر به این شهادت شد و کسانی که باعث کشته شدن حضرت شدند . یعنی توی کتاب های معتبر پیش علمای معتبر شیعه یک امر مسلمه!

اما آیا سنی ها هم می تونند این حقیقت رو بپذیرند؟ اونا که دائماً از طرف علماشون با انکار شهادت مواجه می شند.
همین سوال برای من انگیزه شد که تحقیق کنم و جوابش رو تو کتب معتبر اهل سنت پیدا کنم یعنی: آیا یک محقق بی طرف می تونه نشانه هایی از معتقدات شیعه درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله رو تو منابع غیر امامیه ببینه؟؟!


اولین قدم این بود که نشانه هایی از نحوه تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها، در منابع پیدا کنم.
کتاب صحیح بخاری معتبرترین کتاب حدیثیه اهل سنته ، بخاری در صحیح خودش حدیث شماره 3913بیان کرده:
فَلَمّا تُوُفِّیَتْ دَفَنَها زَوْجُها عَلِیٌّ لَیْلاً وَ لَمْ یُؤَذِّنْ بِها اَبابَکْرٍ.
چون [فاطمه] از دنیا رفت، شوهرش علی، وی را شبانه دفن نمود و ابوبکر را آگاه نساخت.

اما چرا دختر پیغمبر مخفیانه و شبانه به خاک سپرده شد و چرا ابوبکر و عمر، بر پیکر ایشون نماز نخوندند؟
برای گرفتن پاسخ سراغ ابن ابی الحدید معتزلی رفتم، ابن ابی الحدید تو شرح نهج البلاغهج6،ص50می گه:
وَ الصَّحیحُ عِندِی اَنـَّها ماتَتْ وَ هِیَ واجِدَةٌ عَلی اَبی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ اَنـَّها اَوْصَتْ اَلّا یُصَلِّیا عَلَیْها...
آنچه از نظر من صحیح می باشد این است که:
فاطمه از دنیا رفت در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود و وصیّت نمود که آن دو بر جنازه وی نماز نخوانند...

پس این دفن شبانه و مخفیانه به خواست خود حضرت زهرا سلام الله علیها و وصیّت ایشان بوده.
اما چرا ؟
بخاری تو صحیحش پاسخ رو می ده:حدیث شماره2862
فَغَضِبَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ، فَهَجَرَتْ اَبابَکْرٍ فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتُهُ حَتّی تُوُفِّیَتْ. (1)
فاطمه بر ابوبکر غضبناک شد و با او قطع رابطه کرد و این قطع رابطه و قهر وی تا وفاتش ادامه یافت.

طبق نقل بخاری حضرت زهرا سلام الله علیها ، در حالی این دنیا را ترک فرمودند که شدیداً از دست خلیفه اول ناراضی و غضبناک بوده ، و با او قطع رابطه کردند. و این یعنی تا آخر عمر هرگز اون رو نبخشیدند!!!
جالبه بدونین بخاری تو صفحات بعدی همین کتابش حدیث 3437 و 3483 از پیامبرنقل کرده:
فاطِمَةُ بَضعَةٌ مِنّی فَمَن اَغضَبَها اَغضَبَنی.
فاطمه پاره تن من است؛ هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.

وقتی خوب صفحات کتب معتبر اهل سنّت رو ورق زدم، با احادیثی از رسول خداصلّی الله علیه وآله روبرو شدم که همگی این اصل بنیادین رو تصریح می کردند :
اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَغْضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ وَ یَرْضی لِرِضاها.
همانا خدای متعال به غضب فاطمه، غضب می کند؛ و به خشنودی او، خشنود می شود.
(2)
یعنی: هرگونه خشم و غضبی که از سوی حضرت زهراعلیهاالسّلام ابراز بشه، یک عملکرد خداپسندانه و یک واکنش مورد رضای خداست، و از هر تمایل شخصی و دنیایی به دوره.
این اصل بنیادین تواتر معنوی داره، یعنی در اکثر کتب معتبر،احادیث متعدّدی از رسول خداصلّی الله علیه وآله , وجود داره که همۀ اونها،همین مضمون رو یادآوری می کنن.
کسی که دختر رسول خدا را طوری آزار داده که نه تنها حضرت او را نبخشیده بلکه تا سرحد مرگ هم حاضر نشده دست از این غضب برداره ، قطعاً رسول خدا رو هم آزرده ، و کسی که رسول خدا رو بیازاره چه سرنوشتی خواهد داشت؟؟؟


خداوند در قرآن می فرماید:
ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الآخرة و اعدّلهم عذاباً مهینا (3)
همانا کسانی که خدا و رسول او را اذیت می کنند خداوند ایشان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است و برای ایشان عذاب خوار کننده ای مهیا ساخته است.

غیر امامیه معتقدند که غضب حضرت زهرا سلام الله علیها غضب خداست و هر کس ایشون رو اذیت کنه پیغمبر صلی الله علیه وآله رو اذیت کرده و خداوند هم در قرآن فرموده که:همانا کسانی که خدا و رسول او را اذیت می کنند خداوند ایشان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است و برای ایشان عذاب خوار کننده ای مهیا ساخته است.
با این وجود اوضاع خلیفه اول سنی ها خیلی اسفناک می شه!!!!
پس با خودم فکر کردم (البته از دیدگاه یک سنی) شاید نارضایتی حضرت زهرا سلام الله علیها به ابوبکر ابلاغ نشده و این فقط یک احساس قلبی بوده ؟؟! شاید خلیفه خبری از این غضب نداشته تا بخواد جبرانش کنه !
پاسخ رو از زبان ابن قتیبه که از بزرگان غیر امامیه است گرفتم:
ابن قتیبه تو کتاب الامامة و السیاسة (4) می گه، ابوبکر و عمر به دیدار حضرت زهرا سلام الله علیها رفتند:
فَلَمّا قَعَدا عِنْدَها، حَوَّلَتْ وَجْهَها اِلَی الْحائِطِ.
فَسَلَّما عَلَیْها، فَلَمْ تَرُدَّ عَلَیْهِما السَّلامَ.
...قالَتْ: فَاِنـّی اُشْهِدُ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ اَنـَّکُما اَسْخَطْتُمانی وَ ما اَرْضَیْتُمانی وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِیَّ لَاََشْکُوَ نَّکُما اِلَیْهِ.
...وَ هِیَ تَقُولُ: وَاللهِ! لَاَدْعُوَنَّ اللهَ عَلَیْکَ فی کُلِّ صَلاةٍ اُصَلِّیها.

چون نزد فاطمه نشستند، فاطمه رویش را به سوی دیوار برگرداند.
بر وی سلام کردند، ولی فاطمه جواب سلام آن دو را نداد.
فاطمه گفت: خدا و ملائکه را شاهد می گیرم که شما دو نفر، مرا به غضب آوردید و مرا راضی نکردید.
... فاطمه خطاب به ابوبکر گفت: به خدا سوگند! در هر نمازی که بخوانم تو را نفرین خواهم کرد.
چرا حضرت زهرا سلام الله علیها تا این حدّ از زمامدار ها غضبناک بوده؟ مگه اونا چیکار کرده بودند؟؟؟

تو فرائد السمطین (5) تالیف جوینی که از علمای بزرگ غیر امامیه، روایتی از پیامبر صلوات الله علیه و آله اومده که در اون حدیث، پیامبر آینده ای رو برای حضرت زهرا سلام الله علیها پیشگویی می کنند: ترجمه یه قسمت هایی از اون روایت اینه:
و إنّی لمّا رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی ، کأنّی بها و قد دخل الذّل فی بیتها و انتُهکَت حُرمتُها و غُصِبَ حقّها و مُنِعَت إرثها و کسر جنبها و أسقطت جنینها و هی تنادی یا محمداه فلا تجاب ...... فتکون أوّل من تلحقنی مِن اهل بیتی فتقدم علیّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة .......اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها ، و ذلل من أذلّها ، و خلّد فی نارک من ضرب جنینها حتی ألقت ولدها ، فتقول الملائکة عند ذلک : آمین
من هر زمان او را می بینم یاد آن چیزی می افتم که بعد از من با وی رخ خواهد داد . انگار که من او را می بینم که ذلت در خانه وی داخل شده است وحرمتش شکسته شده است و حقش غصب گردیده است و از ارثش محروم گردیده است و پهلویش شکسته شده است و فرزند در شکمش سقط شده است در حالیکه صدا می زند یا محمداه ولی کسی جواب وی را نمی دهد ... پس او اولین کسی که از خانواده ام به من خواهد پیوست . پس به نزد من می آید در حالیکه اندوهگین و سختی کشیده و غمگین است و کشته شده است .
خداوندا، هر کس را که به او ظلم کرده لعنت کن ، و هر کس حق او را غصب نموده عذاب نما ، و هرکس که او را خوار نموده خوار نما و در عذابت جاودان بدار هر کس را که فرزند او را مورد ضرب قرار داد تا آن را سقط کرد . پس ملائکه می گویند : آمین

از آنجایی که پیامبر از خودشون حرف نمی زنن و هرچی مگن وحی الهیه، پس حتماً اون چه پیش بینی بکنن اتفاق می افته، یعنی جنایاتی که فرمودند در حق حضرت زهرا سلام الله علیها اتفاق خواهد افتاد، حتما و یقینا افتاده و حتما کسی ایشون رو به قتل رسونده و ایشون شهیده هستند، چون تو حدیث دقیقا این عبارات اومده.
با همان دید اولیه یعنی یک جستجوگر کنجکاو در اسناد غیر امامی بررسی های فراوانی کردم که نشانه هایی از آنچه که توسط پیامبر ذکر شده بود پیدا کنم، چون یک احتمال این بود که شاید زمامدارانی که حضرت زهرا سلام الله علیها از اونها غضبناک بودند در این فجایع دخیل باشند.

پس اول گشتم ببینم آیا حرمت حریم خونه حضرت زهرا سلام الله علیها هتک شده ؟! آیا لطمه جسمانی به ایشون وارد شده؟! آیا ایشون باردار بودند و در اثر جنایات عده ای فرزندشون سقط شده؟! و آیا حقوق و میراث ایشون غصب شده؟!
و مرحله بعد هم این بود که بدونم آیا ابوبکر و عمر هم در این جنایات دخیل بودند یانه؟؟؟
مرحله سوم هم این بود که آیا نقلی در کتب غیر امامیه هست که خود حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره ای به علت خشمشون به ابوبکر و عمر کرده باشند؟
بعد از جستجو و کنکاش زیاد، با کمال نا باوری به اسنادی برخورد کردم که نه تنها به وقوع این جنایتها صراحت داره، بلکه به وضوح هم به نقش محوری خلیفه اول و دوم تو شکل گیری اون تصریح کردند. (6)

بلاذری از علمای بزرگ اهل سنت تو انساب الاشرافش آورده:
خلیفه اول بعد از اینکه از مردم برای خلافتش بیعت گرفت، چون حضرت علی علیه السلام حاضر نشدند بیعت کنن،عمر ابن خطاب رو به سراغ امیرالمؤمنین علیه السلام فرستاد و دستور حمله به خانه وحی رو صادر کرد و گفت:
قالَ: ائْتِنِی بِهِ بِأعْنَفِ الْعُنْفِ. او [یعنی حضرت علی] را به سخت‌ترین وضعیّت ممکن نزد من آورید. (7)
إن أبوا فقاتلهم یعنی: اگر امتناع ورزیدند از آمدن با آنها بجنگ. (8)
خلیفه دوم با شعله ای از آتش به در خانه وحی رفت. (9)

ابن قتیبه می گوید:
رهبر مهاجمان دستور داد هیزم بیاورید و فریاد زد: به خدایی که جان عمر در دست اوست، یا قطعاً خارج میشوی، یا اینکه حتماً آن [خانه] را بر سر هرکه در آن است، به آتش می کشم.
پس به او گفتند: ای اباحفص! در این خانه، فاطمه است!
پاسخ گفت: حتّی اگر او باشد.
فاطمه جلوی درب ایستاد و گفت: هیچ مردمی همچون شما دیدارشان برای من، بد و نفرتانگیز نیست.
جنازه رسول خدا[صلّی‌الله‌علیه‌وآله] را بر روی دستهای ما تنها گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید، و در این خصوص از ما جویا نشدید، و حق را به ما بازنگرداندید. (10)
بلاذری می گه:
فاطمه[سلام الله علیها] در پشت در با خلیفه دوم مواجه شده و گفت :"ای پسر خطّاب ! آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام می بینم؟!" عمر گفت:"آری ! این کار من از دین پدر تو محکم تر است" !!! (11)

خیلی جالبه که زمامداران، می خوان دین پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله رو با آتش زدن دردانه پیغمبر و بچه های کوچیکش حفظ کنن، مگه یک بانوی داغدیده ی باردار با چهار تا بچه کوچیک چه خطری برای حکومت داشتند که می خواستند اونها رو بسوزونن؟
نظام که چهارمین شخصیت برجسته معتزله است معتقده:
عمر در روز بیعت به شکم فاطمه [علیها السلام] ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وی از شکمش شد . عمر ، فریاد می زد این خانه را با هر که در آن است به آتش بکشید ؛ و در خانه به جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود. (12)

بخاری در صحیح خود آورده:
همانا فاطمه دختر رسول خدا فردی را نزد ابوبکر فرستاد و میراث خود از رسول خدا را، از او طلب نمود.
این مطالبه شامل: فیء، فدک و باقیمانده خمس خیبر بود...
امّا ابوبکر از این که چیزی از این اموال را به وی پس بدهد، خودداری ورزید. (13)

هرچند هر کدوم از چیزهایی که ذکر شد از هجوم به خانه و حی، هتک حرمت اهل بیت پیغمبر صلوات الله علیهم، لطمات جسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها ، سقط حضرت محسن علیه السلام و ربوده شدن و غصب اموال شخصی حضرت زهرا سلام الله علیها، به تنهایی برای غضبی دائمی که معادل غضب خداست کافیه، اما بهتره که از دختر رحمةٌللعالمین بپرسیم چه عاملی ایشون رو تا این حد به خشم آورده، خشمی همیشگی و دائمی که تا سرحد مرگ حاضر به دست کشیدن از آن نشدند؟!!
ابن ابی الحدید معتزلی، شارح نهج البلاغه تو شرحش ج16 ص234 نقل کرده که وقتی زنان مهاجر و انصار حال بد حضرت زهرا سلام الله علیها رو دیدن به عیادت ایشون رفتند، و از ایشون پرسیدن که چگونه صبح کردی؟ وحضرت در جوابشون فرمودند:
صبح کردم و حال آنکه نسبت به دنیای شما کاره و بی میلم، نسبت به مردانتان غضبناکم...
به آنان بغض ورزیدم آنگاه که در حالاتشان تعمّق ورزیدم ...
برای خویشتن چه بد ذخیره هایی پیش پیش فرستادند. که خدا بر آنان خشم بر گفت و در عذاب جاودانه خواهند بود.
وای بر آنان! آنان چگونه خلافت رسول خدا را از مواضع ثابته و بنیانهای نبوت دور ساختند. و از خانه ای که جبرئیل در آن فرود می آمد به خانه دیگری بردند. و از دست افراد کاردانی که به امور دنیا و دین وارد بودند. بدانید که این زیان بزرگی است. و چه باعث شد که از علی عیبجویی کنند؟ عیب اورا گفتند چون شمشیرش خویش و بیگانه و شجاع و غیر شجاع را نمی شناخت. و اینکه او نسبت به مرگ بی اعتنا بود.

چرا چونکه علی دشمنان را به شدت می گرفت و می کشت و آنها را به عنوان عقوبت و سرمشق برای دیگران باقی می گذاشت. و غضب او در راه رضای خدا بود.
و سوگند به خدا اگر مردان شما نمی گذاردند که زمام از دست ایشان بیرون رود و زمام امور خود را که پیامبر به علی واگذار فرموده بود بدست وی سپرده بودند. آنرا به ملایمت و سهولت راه می برد. و این شتر را سالم به مقصد می رسانید. و حرکتش حرکتی رنج آور نمی شد...
...ایکاش می دانستم به چه پناهگاهی تکیه داده اند؟

و کدام ستون را پشتیبان گرفته اند؟ و به کدامین ریسمان تمسّک جسته اند؟ و عجب سرپرست بد و دوست نا بابی انتخاب نموده اند. و برای ظالمین چه بَدَل بدی است... وای برآنان! آیا آن کس که به حق راه یافته است سزاوار پیروی است یا آنکه راه نیافته و ابتدا باید خود راه یابد، وای بر شما چه بد حکم می کنید.
اما به جان خودم سوگند، نطفۀ این فساد بسته شده است.

و انتظار کشید تا این مرض فساد در پیکر اجتماع اسلامی منتشر شود. از پستان شتر پس از این خون بدوشید. وزهری که به سرعت هلاک می کند. در اینجا است که بر راه باطل روندگان زیان می کنند. و مسلمانان بعدی خواهند دانست عاقبت اعمال مسلمانان صدر اسلام چه بوده است. و قلبتان با فتنه ها آرام خواهد گرفت ...

همونطور که دیدید حضرت زهرا سلام الله علیها - محور شناخت غضب و رضایت الهی - به خاطر غصب خلافت حقّه امیرالمؤمنین علیه السلام از زمامدارا غضبناک بودند، چون اونها دین خدا رو از مسیری که خدای متعال تعیین فرموده بود خارج کرده و فتنه و فساد رو منتشر کردند.
حضرت زهرا سلام الله علیها برای اینکه راه رو برتموم مسلمونا تا آخر تاریخ روشن کنند، وصیت کردند که حضرت علی علیه السلام ایشون رو شبانه و مخفیانه دفن کنند، تا موضع گیریشون نسبت به خلیفه اول و خلیفه دوم برای همه انسانها روشن بشه.
یادمون نره که طبق روایات غیر امامیه غضب حضرت زهرا سلام الله علیها هرگز به خاطر انگیزه های شخصی نبوده و یک حرکت خداپسندانه است. و هرکس ایشون رو آزار بده و به خشم بیاره، اون هم یک خشم الهی، پیغمبر خدا رو آزرده و کسی هم که پیغمبر خدا رو آزار بده خداوند در دنیا و آخرت لعنتش کرده و عذاب خوار کننده ای براش مهیا کرده!!!

خداوند متعال به ما می گه:
یا أَیّها الّذین آمنوا لا تتولَّوا قوما غضب اللّه علیهم قد یئسوا من الآخرةِ کما یئس الْکفَّار من أَصحاب القبورِ (14)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! با قومى که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستى نکنید؛ آنان از آخرت مأیوسند همان‏گونه که کفار مدفون در قبرها مأیوس مى‏باشند!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
WWW.masafportal.COM
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

پاورقی

1) صحیح بُخاری، حدیث شماره 2862؛ [نقل مشابه:] مُسند احمدبن حنبل، حدیث شماره 25
سایر منابع اهل سنّت که «غضب حضرت زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر» را بیان کرده اند:
- صحیح بُخاری(تألیف: بخاری متوفای256ه)، حدیث شماره 6230؛ [نقل مشابه:] تاریخ المدینه (تألیف: ابن‌شُبّه)، ج 1، ص 197.
- مُسند احمدبن حنبل(تألیف: احمدبن حنبل متوفای241ه)، حدیث شماره 52.
- جامع الاُصول (تألیف: ابن‌اثیر )، ج 10، ص 386. - تاریخ الاسلام (تألیف: ذَهبی متوفای 748)، ص 21 .
- تاریخ الخمیس (تألیف: دِیار بَکری)، ج 2، ص 173. - مشکل الآثار (تألیف: طَحاوی متوفای:321ه)، ج 1، ص 47 ـ 48.
- سنن بیهقی (تألیف: بیهقی متوفای:458ه)، ج 6، ص 300؛ [نقل مشابه:] صحیح ابن‌حَبّان، ج 11، ص 152 ـ 153.
- سنن بیهقی، ج 6، ص 300؛ [نقل‌های مشابه:] المصنَّف (تألیف: صَنعانی)، ج 5، ص 472؛ مُسند ابی‌عَوانه، ج 4، ص 251.
- سیرة النبویة (تألیف: ابن کثیر متوفای774ه) ج4 ص567 ، و فی المکتبة الشاملة ج4 ص567.
- البدایة والنهایة (تألیف: ابن کثیر متوفای 774ه) (ط.داراحیاء التراث العربی بیروت) ج5 ص306.
- فتح الباری (تألیف: ابن حجر عسقلانی متوفای 852ه) (ط. دارالمعرفة للطباعة النشر بیروت) ج6 ص139 و فی المکتبةالشاملة ج9 ص345...

برخی از منابع شیعه که «غضب حضرت زهرا سلام الله علیها بر ابوبکر» را بیان کرده اند:
- العمدة (تألیف: ابن البطریق حلی متوفای600ه)(ط.جامعه مدرسین) ص391.
- الطرائف (تألیف: سیدبن طاووس متوفای664ه) (ط.الخیام) ص258.
- نهج الحق و کشف الصدق (تألیف: علامه حلی متوفای 726ه)ص360.
- وصول الاخیار الی اصول الاخبار (تألیف:عبدالصمدالعملی والد شیخ بهائی متوفای:982ه) ص69.
- احقاق الحق (تألیف: التستری متوفای 1019ه) ص299.
- شرح اصول کافی (تألیف: مولی محمد صالح مازندرانی 1081ه) (12جلدی) ج7ص218.
- بحارالانوار (تألیف: علامه مجلسی متوفای1110ه) ج29 ص112.
- مجمع النورین (تألیف: ابوالحسن المرندی1349ه) ص238.
- اعیان الشیعه (تألیف: سید محسن امین متوفای 1371ه) ج1 ص314. - النص والاجتهاد (تألیف: سید شرف الدین عاملی1377 ه) ص51 و59.
- الغدیر (تألیف: علامه امینی) ج7 ص227. - کتاب الاربعین فی امامة الائمة الطاهرین (تألیف: محمد طاهر قمی شیرازی)ص522.
- الامام علی (تألیف: رحمانی همدانی) ص740. - ابوهریرة (تألیف: سیدعبدالحسین شرف الدین) ص.
- خلاصة عبقات الانوار (تألیف: آیةالله سید علی میلانی) ج1 ص86. 138...


2) برخی از مشاهیر اهل سنّت که این قبیل احادیث را نقل یا ثبت کرده‌اند، عبارت اند از:
ـ ابن‌مثنّی بصری (متوفّای 252)ر.ک: ذخائر العقبی، ص 82 ـ 83 .
ـ ابوبکربن ابی‌عاصم (متوفّای 287)ر.ک: الاِصابه، ج 8، ص 57؛ شرح المواهب، ج 4، ص 330 .
ـ ابویعلی موصلی (متوفّای 307)ر.ک: کنز العُمّال، ج 12، ص 111، ح 34238؛ مُسند ابی‌یَعلی، ج 1، ص 190 .
ـ ابوالقاسم طَبَرانی (متوفّای 360)ر.ک: معجم الکبیر، ج 1، ص 108، ح 182؛ ج 22، ص 401، ح 1001 .
ـ حاکم نیشابوری (متوفّای 405)ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 167، ح 4730.[با توجّه به این که حاکم نیشابوری در کتاب خود، احادیث صحیح را طبق شروط بُخاری و مُسلم آورده است؛ باید گفت: حدیث فوق، بر طبق مبنای بخاری و مسلم، صحیح است و مورد قبولِ آن‌ دو نیز می‌باشد.]
ـ ابوسعد خرگوشی (متوفّای 406) ر.ک: ذخائر العقبی، ص 82 ـ 83 .
ـ ابونعیم اصفهانی (متوفّای 430) ر.ک: کنز العُمّال، ج 12، ص 111، ح 34238 .
ـ ابن‌اثیر (متوفّای 630) ر.ک: اُسد الغابه، ج 6، ص 224 .
ـ ابن‌نجّار بغدادی (متوفّای 643) ر.ک: کنز العُمّال، ج 13، ص 674، ح 37725 .
ـ سبط‌بن جوزی (متوفّای 654) ر.ک: تذکرة خواصّ الاُمّه، ص 279 .
ـ محبّ‌الدین طبری (متوفّای 694) ر.ک: ذخائر العقبی، ص 82 ـ 83 .
ـ ابوحَجّاج مَزّی (متوفّای 742) ر.ک: تهذیب الکمال، ج 22، ص 379 .
ـ ابن‌حجر عَسقلانی (متوفّای 852) ر.ک: الاِصابه، ج 8، ص 56؛ تهذیب التهذیب، ج 12، ص 442 .
ـ ابن‌حجر مکّی [هیتمی] (متوفّای 954) ر.ک: الصواعق المحرقه، ص 105 .
ـ متّقی هندی (متوفّای 975) ر.ک: کنز العُمّال، ج 12، ص 111، ح 34238؛ ج 13، ص 674، ح 37725 .
- قندوزی الحنفی (متوفای1294ه) ر.ک: ینابیع المودّة ج2 ص56...
برخی از مشاهیر شیعه که این حدیث را نقل یا ثبت کرده‌اند، عبارت اند از:
- زیدبن علی (متوفای 122ه) ر.ک: مسند زیدبن علی(ناشر: دارالحیاة بیروت)/459 . - شیخ صدوق (متوفای 381ه) ر.ک: امالی صدوق (ط. مؤسسةالبعثة)/ 467. - شیخ صدوق (متوفای 381ه) ر.ک: عیون اخبار الرضا (ط. مؤسسة الاعلمی بیروت) ج1 ص51.
- الکراجکی (متوفای 449ه) ر.ک: التعجب (تحقیق فارس حسون) ص134 و (ط. مکتبةالمصطفی) ص55.
- طبرسی (متوفای560ه) ر.ک: الاحتجاج (بحارالانوار از این منبع نقل کرده است.)
- ابوالفتح الاربلی (متوفای693ه) ر.ک: کشف الغمة فی معرفة الائمّة (ط. دارالاضواء بیروت) ج2 ص95.
- علامه مجلسی (متوفای 1110ه) ر.ک: بحارالانوار ج43 ص19و22.
- علامه امینی ر.ک: الغدیر ج7 ص235....

3) سوره احزاب آیه 57
4) ج1،ص12ـ13
5) ج2 ، ص 34 و 35
6) برخی از اسناد اهل سنّت که در آن ماجرای هجوم به خانه وحی ذکر شده است:
- ابن أبی شیبه (239هـ :( المصنف ، ج8 ، ص 572.
-علامه بلاذری (270هـ:( انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586.
-ابن قتیبه دینوری (212-276هـ:(الامامة والسیاسة
- ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الشیری
- ج 1 - ص 30. -حمد بن جریر طبری (310هـ:( تاریخ الطبرى ، ج2 ،‌ ص443
.-ابن عبد ربّه (463هـ:( العقد الفرید، ابن عبدربه، ج3، ص 63 طبع مصر
-ابن عبد البر قرطبی (368 -463هـ:( الاستیعاب، ابن عبدالبر قرطبى، ج3، ص975.
-امام جوینی (730هـ:( فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35 .
-ابی الفداء (732هـ:( تاریخ ابوالفداء، ج1، ص156 طبع مصر بالمطبعة الحسینیة .
-ابن حجر عسقلانی (852هـ)
- شمس الدین ذهبی (748هـ:(لسان المیزان ، ج1 ، ص268
-صفدی (764هـ:( الوافى بالوفیات ، ج5 ، ص347
.-ابو ولید محمد بن شحنه حنفی (817هـ:( روضة المناظر فی أخبار الأوائل والأواخر ( هامش الکامل لابن الأثیر ) ، ج11 ، ص 113 ( ط الحلبی ، الأفندی سنة 1301
-محمد حافظ ابراهیم (1287-1351هـ:( دیوان محمد حافظ ابراهیم ، ج1 ،‌ ص82 .
-عمر رضا کحالة (معاصر:( اعلام النساء : ج 4 ، ص 114.
-عبد الفتاح عبد المقصود(معاصر:( الإمام علی بن أبی طالب ، عبد الفتاح عبد المقصود ، ج4 ، ص274-277 و ج1 ،ص192-193...
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضرت فاطمه زهرا (س) در نگاه امام خمینی (ره)

در هفتاد و پنج روزی که حضرت زهرا (س) بعد از پدرشان زنده بودند حزن و اندوه بسیاری بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد و به ایشان تسلیت عرض می کرد و مسایلی را از آینده نقل می کرد.مساله آمدن جبرئیل برای کسی مسئله ساده ای نیست. خیال نشود جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم دارد بین روح آن کسی که جبرئیل برای هرکسی می آید و مقام جبرئیل که روح اعظم است.در این هفتاد و پنج روز آمد و رفت جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول انبیاء عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد.این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا(س) ذکر کرده اند بالاتر می دانم.
 

Similar threads

بالا