كربلايي حسام
اخراجی موقت
شبهه1: آیا خدا نمیتوانست تورات و انجیل را از تحریف نجات دهد؟
پاسخ:
داستان طولاني بعثت پيامبران و ارسال رسولان داراي اهداف و حکمتهاي گوناگون است که ميتوان همه آنها را تحت عنوان «رشد و هدايت بشر» خلاصه نمود. در واقع خداوند به واسطه فرستادن انبيا، بشر را از مراحل ابتدايي ادراک و فهم و درجات نازل معرفت و بينش گام به گام رشد داد تا نسل بشر پس از طي کردن دورههاي متمادي به جايگاه حقيقي معرفتي اشرف مخلوقات برسد . معرفت کامل انساني را در پرتو تلاشهاي عقلي خود و به کمک و راهنمايي ها و ارشادات انبيا به دست آورد. اگر قرار بود خداوند در يک فرايند يک طرفه و تحميلي حقايق ديني و معرفتي را به بشر منتقل بنمايد، نيازي به اين همه هزينه در مسير ارسال پيامبران و دشواريهاي آنها در انتقال معارف الهي به مردم نبود؛ بلکه ميشد از ابتدا سطح درک و درايت انسانها را به شکلي کامل و انباشته شده از معارف حق، خلق نمايد يا با ارسال اولين پيامبر ،کامل ترين دستور عمل هدايت را به انسانها منتقل کند و اجازه بروز هر نوع آراستگي عملي و انحراف فکري يا عقيدتي را هم بگيرد؛ حال آن که در اين صورت هدف بلند خلقت و اوج عظمت هدايت خود خواسته انساني به دست نميآمد. همه تلاشها بر اين سنت و قانون الهي استوار گشته که بشر خود در گير و دار تبليغ فرستادگان الهي و ارشادات و هدايتهاي عقل خويش و از طرفي در برابر تبليغ شياطين انس و جن و موانع مختلف دروني و بيروني در درك و پذيرش حق، راه صحيح و صراط مستقيم هدايت را انتخاب نمايد، نه به صورت اجباري و تحميلي. بر همين اساس انبيا در مسير هدايت و تبليغ دين خدا با مخالفتها، فشارها، درگيريها و ممانعتهاي گوناگون مخالفان خدا و دين حق مواجه ميشدند . چه بسا جان خود را نيز در اين راه از دست ميدادند.
سنت خداوند اين نبود که در همه جا به صورت خارقالعاده و از طريق امدادهاي غيبي، حق را پيروز گرداند و جلوي تأثيرگزاري باطل را بگيرد. اين داستان و قرار گرفتن بشر در برابر جبهه هدايت و ضلالت ، همواره چه در زمان حضرت انبيا و چه در زمان فترت و فاصله ميان دو نبوت وجود داشت .بشر ميبايست با عقل و ادراک باطني خود شرايط موجود زمان خود را تحليل کرده و حق را بيابد. سنّت قطعي خداوند در نظام خلقت بر اساس جريان رابطه علت و معلول در عالم است . بر مبناي همين اصل و با توجه به اصل اختيار انسانها در انجام آنچه اراده ميکنند . توقع جلوگيري خداوند از تحقق خواست و اراده و تلاش دشمنان دين الهي و مسير حق در تحريف و تبديل اين مسير، توقعي نادرست و بر خلاف سنتهاي جاري خداوند است؛ زيرا اين امر همانند آن است که هر امر باطلي در برابر انبيا از تحقق باز بماند و هر دشمني از اظهار و ابراز دشمني خود ناتوان گردد. اين نوعي اجبار انسانها در پذيرش حق است . حال آن که دنيا سراي آزمون و امتحان است . بنا نيست گزينههاي پيش روي بشر کاملاً واضح و شفاف باشند و انتخاب گزينه درست از نادرست تلاش و کوشش و مجاهدهاي نطلبد ؛حتى در خصوص دين اسلام که آخرين دين آسماني است ، هرچند خداوند خود را متعهد بر حفظ کتاب آسماني قرآن دانسته ،نسبت به همه آموزههاي معرفتي اين دين که در قالب سنتي و سيره نبوي از بزرگان دين به ما منتقل شده ،چنين تعهدي وجود ندارد . پس از رسول خدا امت به فرقهها و نحلههاي منحرفي منشعب شد که تنها يک فرقه آن بر حق و گروه نجات يافته قلمداد شده است ؛ راويان متعدد از شيعه وسني از رسول خدا نقل كرده اند :«پس از من امت من بر 73 گروه تقسيم مي گردند: يك گروه آن در بهشت و 72 فرقه در دوزخ قرار خواهند گرفت »(1) اين حديث را تعداد زيادي از صحابه نقل كرده اند؛ امثال: علي بن ابي طالب, ابي هريره, انس بن مالك , سعد بن ابي و قاص, صدي بن عجلان, عبد الله بن عباس, عبد الله بن عمر, عبدالله بن عمر و بن عاص, عمر و بن عوف مزني, عوف بن مالك اشجعي, عويمربن مالك, معويه بن ابي سفيان, واثله بن اسقع. وجود اين گروه هاي فكري و عقيدتي ناشي از تحريفات مختلف در منابع ديني شكل يافته و رشد كرده اند. پس در اسلام هم يافتن اختلافات و تحريفات به وفور راه يافت . اين امر مختص ساير اديان نبود ؛ در نتيجه در همه اديان حتي در اسلام تشخيص مسير حق و راه صحيح تنها با تلاش و مجاهدت فکري و بينش عميق عقلي ميسر خواهد بود.
در نتيجه از آن جا که خداوند از هر انساني با توجه به وضعيّت خاص فکري و زمينههاي متفاوت شخصي و محيطي و بستر خاصي زماني و مكاني خودش توقع رسيدن به هدايت لايق و ممکن را دارد ،در زمان فاصله بين حضرت مسيح و رسول خاتم (صلوات الله عليهما) طبعاً آنان که امكان دسترسي به اوصياي حضرت مسيح يا نمايندگان آنان داشتند، تا مسير حق را از دست ندهند ،در مورد انحراف معذور نبودند، ولي کساني که در چنين شرايطي نبوده، امکان تدبر و کشف حقيقت را نداشتند معذورند . بسته به پايبنديشان به تعاليمي که به عنوان آموزههاي مسيح به آنها ميرسد ،مورد محاسبه و بازخواست قرار ميگيرند .ظلمي در اين ميان تحقق نمييابد. وضع بسياري از مسلمانان به دور از حقيقت ولايت نيز چنين است.
شبهه2: مگر قرآن در سوره حجر آیه 9 نگفته است که خدا خودش از ذکرش حفاظت میکند؟ خب با این حساب باید از تورات و انجیل هم حفاظت کند
پاسخ:
هر کس آیات 6 تا 9 از سورۀ حجر را بخواند متوجه میشود که منظور از ذکر در این آیات وحی آسمانی نازل شده بر حضرت محمد(ص)است و لذا منظور این آیه از قرآن، فقط خود قرآن است. امّا تفاوت دخالت مستقيم خداوند در حفظ قرآن از تحريف برخلاف ساير کتب آسماني در اين است که ساير کتب آسماني جنبه اعجاز نداشته ،تنها ابزار هدايت بشر بودند ، در حالی که قرآن از جنبه های مختلف داریا اعجاز بوده و مهمترین دلیل بر پیامبری حضرت محمد(ص) است. به علاوه هر نوع انحراف و تحريف در مفاهيم آنها ميتوانست با آمدن شريعت بعدي و کتاب آسماني جديد اصلاح گردد، در حالي که در خصوص قرآن اين مسأله منتفي بود.
پي نوشت :
1 . سنن ابي داود ج3 ص 198, مسند احمد, ج3, ص 145؛ سنن ابن ماجه, ج2, ص 364؛ مستدرك حاكم, ج1, ص 128؛ جامع الصغير, ج1, ص 184, در المنثور, ج2, ص 284؛ صحيح ترمذي, ج5, ص 26, كتاب الإيمان و…
پاسخ:
داستان طولاني بعثت پيامبران و ارسال رسولان داراي اهداف و حکمتهاي گوناگون است که ميتوان همه آنها را تحت عنوان «رشد و هدايت بشر» خلاصه نمود. در واقع خداوند به واسطه فرستادن انبيا، بشر را از مراحل ابتدايي ادراک و فهم و درجات نازل معرفت و بينش گام به گام رشد داد تا نسل بشر پس از طي کردن دورههاي متمادي به جايگاه حقيقي معرفتي اشرف مخلوقات برسد . معرفت کامل انساني را در پرتو تلاشهاي عقلي خود و به کمک و راهنمايي ها و ارشادات انبيا به دست آورد. اگر قرار بود خداوند در يک فرايند يک طرفه و تحميلي حقايق ديني و معرفتي را به بشر منتقل بنمايد، نيازي به اين همه هزينه در مسير ارسال پيامبران و دشواريهاي آنها در انتقال معارف الهي به مردم نبود؛ بلکه ميشد از ابتدا سطح درک و درايت انسانها را به شکلي کامل و انباشته شده از معارف حق، خلق نمايد يا با ارسال اولين پيامبر ،کامل ترين دستور عمل هدايت را به انسانها منتقل کند و اجازه بروز هر نوع آراستگي عملي و انحراف فکري يا عقيدتي را هم بگيرد؛ حال آن که در اين صورت هدف بلند خلقت و اوج عظمت هدايت خود خواسته انساني به دست نميآمد. همه تلاشها بر اين سنت و قانون الهي استوار گشته که بشر خود در گير و دار تبليغ فرستادگان الهي و ارشادات و هدايتهاي عقل خويش و از طرفي در برابر تبليغ شياطين انس و جن و موانع مختلف دروني و بيروني در درك و پذيرش حق، راه صحيح و صراط مستقيم هدايت را انتخاب نمايد، نه به صورت اجباري و تحميلي. بر همين اساس انبيا در مسير هدايت و تبليغ دين خدا با مخالفتها، فشارها، درگيريها و ممانعتهاي گوناگون مخالفان خدا و دين حق مواجه ميشدند . چه بسا جان خود را نيز در اين راه از دست ميدادند.
سنت خداوند اين نبود که در همه جا به صورت خارقالعاده و از طريق امدادهاي غيبي، حق را پيروز گرداند و جلوي تأثيرگزاري باطل را بگيرد. اين داستان و قرار گرفتن بشر در برابر جبهه هدايت و ضلالت ، همواره چه در زمان حضرت انبيا و چه در زمان فترت و فاصله ميان دو نبوت وجود داشت .بشر ميبايست با عقل و ادراک باطني خود شرايط موجود زمان خود را تحليل کرده و حق را بيابد. سنّت قطعي خداوند در نظام خلقت بر اساس جريان رابطه علت و معلول در عالم است . بر مبناي همين اصل و با توجه به اصل اختيار انسانها در انجام آنچه اراده ميکنند . توقع جلوگيري خداوند از تحقق خواست و اراده و تلاش دشمنان دين الهي و مسير حق در تحريف و تبديل اين مسير، توقعي نادرست و بر خلاف سنتهاي جاري خداوند است؛ زيرا اين امر همانند آن است که هر امر باطلي در برابر انبيا از تحقق باز بماند و هر دشمني از اظهار و ابراز دشمني خود ناتوان گردد. اين نوعي اجبار انسانها در پذيرش حق است . حال آن که دنيا سراي آزمون و امتحان است . بنا نيست گزينههاي پيش روي بشر کاملاً واضح و شفاف باشند و انتخاب گزينه درست از نادرست تلاش و کوشش و مجاهدهاي نطلبد ؛حتى در خصوص دين اسلام که آخرين دين آسماني است ، هرچند خداوند خود را متعهد بر حفظ کتاب آسماني قرآن دانسته ،نسبت به همه آموزههاي معرفتي اين دين که در قالب سنتي و سيره نبوي از بزرگان دين به ما منتقل شده ،چنين تعهدي وجود ندارد . پس از رسول خدا امت به فرقهها و نحلههاي منحرفي منشعب شد که تنها يک فرقه آن بر حق و گروه نجات يافته قلمداد شده است ؛ راويان متعدد از شيعه وسني از رسول خدا نقل كرده اند :«پس از من امت من بر 73 گروه تقسيم مي گردند: يك گروه آن در بهشت و 72 فرقه در دوزخ قرار خواهند گرفت »(1) اين حديث را تعداد زيادي از صحابه نقل كرده اند؛ امثال: علي بن ابي طالب, ابي هريره, انس بن مالك , سعد بن ابي و قاص, صدي بن عجلان, عبد الله بن عباس, عبد الله بن عمر, عبدالله بن عمر و بن عاص, عمر و بن عوف مزني, عوف بن مالك اشجعي, عويمربن مالك, معويه بن ابي سفيان, واثله بن اسقع. وجود اين گروه هاي فكري و عقيدتي ناشي از تحريفات مختلف در منابع ديني شكل يافته و رشد كرده اند. پس در اسلام هم يافتن اختلافات و تحريفات به وفور راه يافت . اين امر مختص ساير اديان نبود ؛ در نتيجه در همه اديان حتي در اسلام تشخيص مسير حق و راه صحيح تنها با تلاش و مجاهدت فکري و بينش عميق عقلي ميسر خواهد بود.
در نتيجه از آن جا که خداوند از هر انساني با توجه به وضعيّت خاص فکري و زمينههاي متفاوت شخصي و محيطي و بستر خاصي زماني و مكاني خودش توقع رسيدن به هدايت لايق و ممکن را دارد ،در زمان فاصله بين حضرت مسيح و رسول خاتم (صلوات الله عليهما) طبعاً آنان که امكان دسترسي به اوصياي حضرت مسيح يا نمايندگان آنان داشتند، تا مسير حق را از دست ندهند ،در مورد انحراف معذور نبودند، ولي کساني که در چنين شرايطي نبوده، امکان تدبر و کشف حقيقت را نداشتند معذورند . بسته به پايبنديشان به تعاليمي که به عنوان آموزههاي مسيح به آنها ميرسد ،مورد محاسبه و بازخواست قرار ميگيرند .ظلمي در اين ميان تحقق نمييابد. وضع بسياري از مسلمانان به دور از حقيقت ولايت نيز چنين است.
شبهه2: مگر قرآن در سوره حجر آیه 9 نگفته است که خدا خودش از ذکرش حفاظت میکند؟ خب با این حساب باید از تورات و انجیل هم حفاظت کند
پاسخ:
هر کس آیات 6 تا 9 از سورۀ حجر را بخواند متوجه میشود که منظور از ذکر در این آیات وحی آسمانی نازل شده بر حضرت محمد(ص)است و لذا منظور این آیه از قرآن، فقط خود قرآن است. امّا تفاوت دخالت مستقيم خداوند در حفظ قرآن از تحريف برخلاف ساير کتب آسماني در اين است که ساير کتب آسماني جنبه اعجاز نداشته ،تنها ابزار هدايت بشر بودند ، در حالی که قرآن از جنبه های مختلف داریا اعجاز بوده و مهمترین دلیل بر پیامبری حضرت محمد(ص) است. به علاوه هر نوع انحراف و تحريف در مفاهيم آنها ميتوانست با آمدن شريعت بعدي و کتاب آسماني جديد اصلاح گردد، در حالي که در خصوص قرآن اين مسأله منتفي بود.
پي نوشت :
1 . سنن ابي داود ج3 ص 198, مسند احمد, ج3, ص 145؛ سنن ابن ماجه, ج2, ص 364؛ مستدرك حاكم, ج1, ص 128؛ جامع الصغير, ج1, ص 184, در المنثور, ج2, ص 284؛ صحيح ترمذي, ج5, ص 26, كتاب الإيمان و…



