برايش بنويس
از دلتنگي هايت ...
از آنچه دلت ميگويد ...
دلنوشته ها ارزشمند مي شوند و نوشته ها به فراموشي سپرده مي شوند....
عاشق باش و عشقت را فرياد بزن ...
از دلت بگو
از ناگفته هايي كه گفته نشود تبديل به مردابي مي كند دلت را كه ديگر پا در آن نمي شود گذاشت ...
ماني ... خودت باش
هميشه خودت باش ...
آنچه را كه در آيينه مي بيني ...
آنچه را در درونت مي بيني .......
سعي كن از دلت بنويسي ...
آنگاه مي شود كه ميبيني
سكوت سراسر وجودت را فرامي گيرد ...
ماني ...
عشق ساكت است .... فقط مي تپد ...همين و بس..........
چه صبورانه به دوش کشیدی
بار سنگین غمی را که ناتوان از به دوش کشیدنش
در راه مانده بودم
چه مهربانانه دستم را گرفتی انسان که پای رفتنم نبود
و چه زیبا لبخند را
برگستره زندگی من بخشیدی
باشد
ای تار و پود زندگی خیالی ام
قدم در این راه با جان گذاشتم
ماندنم با تو جان میگیرد
و تو خرابه دنیایم را دوباره میسازی
مرا باز پس گیر از مرگ
از رفتن
من عاشقتم.
شایدی نیست، مال فردا نیست، مال یه روز دیگه نیست، متعلق به همین حالاست توی همین لحظه.
من یه چیزیو فهمیدم، اینکه به تو محتاجم. بهت اعتماد دارم، از تو خوشم میاد، تو رو میخوام.
خیلی وقتا ممکنه اشتباه کنیم، میتونیم با هم جروبحث کنیم و از هم دیگه عصبانی بشیم ولی هیچ چیزی تو دنیا نمیتونه این حقیقتو تغییر بده که من عاشقتم...
Virgin River
آقای نزار قبانی چقد قشنگ یکی از دغدغه هامونو گفتی :
"بیمِ آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوی ، و بیمِ آن دارم که سکوت کنم مبادا گمان کنی که دیگر برای قلبم مهم نیستی"
دنیا دمدمی است، دو روز دیگر ماها خاک میشویم. چرا سر حرفهای پوچ وقتمان را تلف بکنیم؟ چیزی که میماند همان خوشی است، وقت را باید غنیمت شمرد. باقیش پوچ است و بعد افسوس دارد.
از یک جایی به بعد یاد می گیری که دیگر خودت را درگیر "دوستت دارم" های بی سر و ته هیچ آدمی نکنی..
"دوستت دارم" هایی که مثل تکیه کلام،دائما ورد زبان اند و مخاطب هایش هر روز عوض میشوند..
از یک جایی به بعد میفهمی فکر کردن به آدمی که خودش هم تکلیفش را با"دلِ امروز عاشق و فردا فارغش" نمی داند،حماقت است..
اینکه تو هنوز درگیر عشق بی سرانجامت باشی و او غرق خوشی ها و سرگرم آدم های رنگ و وارنگ اطرافش،وفاداری نیست! خیانت به خودت است..
فکر کردن به آدمی که هیچوقت ماندن را یاد نگرفت و عشق را نفهمید،اشتباه محض است...
بالاخره به خودت می آیی و میفهمی میتوانی با هر کسی خوشبخت بشوی به جز همین آدمی که یک روز فکر میکردی بودنش کنار تو خوشبختی محض است.
باور کن لازم نیست
همه را راضی نگه داری !
لازم نیست
نگران چگونگیِ قضاوت شدنت
در ذهن آدم ها باشی
و لازم نیست
خودت را با اعتقاد و باورشان هماهنگ کنی !
مطمئن باش
هرچقدر هم که زمان بگذاری
و هرچقدر هم که خوب باشی؛
حریفِ تمامِ سلیقه ها ، اندیشه ها
و باورها نخواهی شد.
یادمه بچه که بودم هر بار که چیزیو جا میزاشتم میگفتن مواظب باش خودتو جا نزاری!
اون موقع من میخندیدم که مگه میشه آدم خودشو جا بزاره؟
ولی الان فهمیدم که آره میشه!
من خودمو توی اون روز و شبایی که با کنار تو بودن میگذشت و توی اون خاطره های خوب و بد جا گذاشتم.
هرچی سنم بیشتر میشه، بیشتر میفهمم که برد واقعی با اوناییه که تمرین کردن و یاد گرفتن از چیزهای کوچک زندگیشون لذت ببرن و براش ذوق کنن:
از هوای آفتابی، از ابرای توی آسمون، از یه پیادهروی ساده، از بوی صابون، از خرید میوهی تازه، از یه لیوان چای داغ ...