گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا حرف ميذاري تو دهن آدم؟؟؟؟؟؟:mad:
من به زينب بگم پير شدي؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!خانم به اين رعنايي
تازه ، اگه من له بشمم ، اين شكلي نميشم ، از بس كه رعنام;)
جدیدا متحول شدیا....این اواتار جدیدت پس کو؟
اخی:w24::w25:
 

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا متحول شدم؟؟؟؟؟؟؟؟
من نميتونم از اين آواتارم دل بكنم
چي آخي؟؟؟؟؟؟؟
قبلانا غریبی میکردی حالا خیام متر میکنی....اواتار میخوای عوض کنی....هی به خودت میگی رعنا.....:surprised:
چشم زیاد بسته باشه خوب نیست....بعد دیگه باید فقط شبا بیای بیرون....به تاریکیی عادت کردی دیگه.....البته شما با چشم دل کار میکنید:surprised:
 

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه‌ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می‌آمدند. آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی‌فهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم‌های طمع کار تنها به خودشان فکر می‌کنند!
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام به همگي
اميدوارم خوب و خوش باشيد و عيد بهتون خوش گذشته باشه
گفتم بيام يه حاضري بزنم:دي
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همگي
اميدوارم خوب و خوش باشيد و عيد بهتون خوش گذشته باشه
گفتم بيام يه حاضري بزنم:دي

سلام کاره خوبی کردی

ما هم جايي نرفتيم :w16:...ما هم مثل روزاي عادي ميگذرونيم:w16:....فرقشم اينه كه بايد اتومات اماده ي پذيرايي باشي:w45::w45::w45:

:w09::w09::w09::w09::w09::w09::w09:
 

Roozbeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
قبلانا غریبی میکردی حالا خیام متر میکنی....اواتار میخوای عوض کنی....هی به خودت میگی رعنا.....:surprised:
چشم زیاد بسته باشه خوب نیست....بعد دیگه باید فقط شبا بیای بیرون....به تاریکیی عادت کردی دیگه.....البته شما با چشم دل کار میکنید:surprised:
:surprised::surprised::surprised::eek::eek::eek::surprised::surprised::surprised::eek::eek::eek:
 

Roozbeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همگي
اميدوارم خوب و خوش باشيد و عيد بهتون خوش گذشته باشه
گفتم بيام يه حاضري بزنم:دي

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوب كردي اومدي.......حالا چرا كم پيدايي؟
راستي كاربر فعال شدنت مبارك ، بايد شيريني بدي
 

mold_silver

متخصص متالورژی صنعتی
کاربر ممتاز
سفر بودم
الانم سرما خوردم !

اصلاً حالم خوش نیست

فعلاً برم
با اجازه
بای
 
بالا