مسجد جامع فهرج قسمت سوم
مسجد جامع فهرج قسمت سوم
6- روش ساخت ۩
ساختمان مسجد جامع فهرج تماماً از خشت و گل است كه به لحاظ ساختماني نيز جزء نوادر معماري گلين
(20) ۞ محسوب مي شود. پوسته نازكي از گچ، قسمت هايي از معماري داخلي مسجد را پوشانيده است؛ هرچند كه به لحاظ حمله موريانه و آسيب هاي وارده از سوي انسان، آسيب فراوان ديده است. در جريان مرمت، با دقت فراوان كوشيده شد تا از اصالت آن صيانت شود و سنديت معماري داخلي مسجد مخدوش نشود. هرگونه اقدام ناشيانه و غير علمي در مرمت اين بخش از اثر مي تواند لطمات جبران ناپذيري را به اين سند كم نظير معماري ايران و اسلام وارد سازد. در بخش هاي محدودي از بنا آجر به كار رفته است. آجر هاي هره كه فضاي مسقف را به ارتفاع يك پله از صحن متمايز مي كنند از آن جمله است. شرفي ها نيز آجري اند. هرچند كه وجه غالب آنها در جريان مرمت به بنا اضافه شده اند اما وجود برخي آجر هاي قديمي در مواضع ياد شده، كاربرد آجر را به صورت محدود در بنا علامت مي دهند. به هنگام مرمت راهروي ورودي مسجد، دو عدد آجر بزرگ به قطع تقريبي 70 × 70 سانتي متر از زير خاك كشف گرديد. يكي از آنها به صورت پكوفته بر ديوار قبله نصب گرديد و ديگري به موزه ميراث فرهنگي انتقال يافت. كف فرش انداز ها، رواق ها و صفه ها به احتمال زياد «لويي» يا «لويينه»
(21) ۞ بوده است.
گلدسته هاي گلي مسجد جامع فهرج.
7- نحوه اتصال صفوف ۩
همان طور كه پيشتر اشاره شد، طاق فرش انداز هاي مسجد جامع فهرج از نوع آهنگ يا گهواره اي است كه به صورت «پَر»
(22) ۞ اجرا شده است. به لحاظ فني، مروري بر كيفيت توليد اينگونه طاق ها، از آن جهت كه گوشه اي از تاريخ معماري و مهندسي ايران را بازتاب مي كند خالي از فايده نيست.
مي دانيم طاق آهنگ يا گهواره اي از كمان يا رج ها متحد الشكل و متحد المحور تشكيل مي شود كه در محور تراز، تكرار مي شوند. در اين مسجد محور تراز، همان محور قبله است و هندسه كمان، قوس
(23) ۞. لزوماً پاكار اين كمان ها در صفحه تراز قرار دارد كه علي الاصول، توسط دو جرز موازي هم قابل تامين است.
اين شيوه توليد فضاي معماري كه حكمت آن به آگاهي و وقوف معمار به «محدوديت» گِل و به تبع آن خشت باز مي گردد در واقع چاره اي است تا به كمك هندسه انواع قوس ها به «امكان» تبدل يابد.
(24) ۞
در عين حال، طاق آهنگ نمي تواند در جهت عمود بر محور قبله، در معماري مسجد به خدمت گرفته شود؛ چراكه فضاي مسجد را با محدوديت تعداد «صف»، مواجه خواهد ساخت. از طرفي استفاده از آن، همسو و منطبق با محور قبله نيز خالي از اشكال نيست؛ چراكه اتصال صفوف نماز رادر فرش انداز هاي متعدد با مشكل روبرو مي سازد و به نحوي تشكيل نماز جماعت را تحديد مي كند.
فراموش نكنيم در مناطق كويري مصالح ديگري چون چوب، كمياب است و نمي توان با اينگونه مصالح، مساله را حل نمود. در مسجد جامع فهرج شاهديم كه معمار آن با هوشمندي تمام، بخش هايي از جرز هاي باربر طاق آهنگ را به لحاظ نظري حذف نموده تا حدي كه جرز به ستون تبديل شود. حاصل اين كوشش، كه از فهم صحيح مساله نشأت مي گيرد، برقراري ارتباط ميان فرش انداز ها و در نتيجه امكان اتصال صفوف به عنوان شرط اصلي صحت نماز جماعت، در كليت شبستان مسجد است.
تئوري شكل گيري فضا در معماري مسجد جامع فهرج از طريق حذف بخش هايي از جرزهاي باربر و تبديل آنها به ستون كه اتصال صفوف را ممكن مي كند.
تبديل جرز به ستون، ناگزير با ابداع تويزه همراه است تا بار سقف يا آهنگ به روشي صحيح و كاملاً فني از تيزه تويزه و شانه هاي آن به ستون ها و در نهايت به زمين منتقل شود. چنين روشي، مساله حياتي ايستايي بنا را ضمن پاسخگويي به عملكرد مسجد كه نماز جماعت است، كاملاً حل نموده است. گذشت نزديك به پانزده قرن از عمر مسجد، صحت راه حل فني مساله را اثبات مي كند. از اينگونه شواهد است كه نبوغ، آگاهي، شعور و توانمندي نظري و عملي معماران سنتي تا حدودي كه در بضاعت ماست، آشكار مي شود.
چنين راه حلي البته داراي گرفتاري هايي نيز هست. افزايش بلندي پاكار سقف آهنگ، از آن جمله است. هرچند كه در تابستان گرم و توانفرساي منطقه كويري، امري مطلوب است. افزايش بلندي ياد شده به دلايل زير اجتناب ناپذير است:
1- الزام در رعايت حداقل ارتفاع پاكار تويزه متناسب با قامت نمازگزار به منظور تامين امكان اتصال صفوف.
2- الزام در رعايت حداقل ضخامت تيزه تويزه يعني يك و نيم خشت به نحوي كه توان تحمل بار طاق آهنگ را كه از دو جهت وارد مي شود، داشته باشد.
تبديل جرز به ستون، يكي از شگرد هاي معماران سنتي، در توليد فضاي مسجد است كه نمونه هاي ديگري از آن را در يزد به شرح زير مي توان ملاحظه نمود:
◊ بقاياي ساختمان مسجد اوليه مسجد جامع يزد واقع در ضلع شمالي سردر اصلي.
◊ مسجد شيخي ها واقع در محله فهادان.
طرح و برش معماري طاق آهنگ يا گهواره اي فرش انداز هاي مسجد جامع فهرج.
يكي دو قرن به جلو مي آييم ....
پرسپكتيو يكي از ستون هاي مسجد جامع فهرج در يزد.
روند تكامل اينگونه معماري در مسجد تاريخانه دامغان
(25) ۞ به خوبي هويدا است. هرچند كه به جاي خشت از آجر و به جاي ستون هاي مربع حجيم از ستون هاي مدور آجري استفاده شده است اما تجربه توليد فضا در مسجد جامع فهرج، به صورت نغزتر، در تاريخانه دامغان تداوم يافته است. گويا همان معمار فهرجي است كه قرن بعد، در دامغان مسجد مي سازد.
تصحيح و تكميل اين روند كه با شكل گيري قوس هاي جناغي همراه است در مسجد جامع نايين
(26) ۞ نيز ادامه مي يابد ....
تداوم و تكامل اينگونه توليد فضا، در نهايت به شبستان هاي چهل ستوني مي انجامد كه يكي از فراگيرترين شيوه هاي توليد فضا در معماري مساجد است
(27) ۞ كه در نوشتار حاضر مجال پرداختن به حكمت تشكيل آن وجود ندارد.
در اين منظومه هاي معماري، ستون ها در يك نظام مشبك يا شبكه اي مكان يابي و تنظيم مي شوند؛ در حاليكه تويزه ها در دو جهت قبله و عمود بر محور قبله، بر بالاي هر ستون، همديگر را ملاقات كرده و در نهايت چشمه هايي را به وجود مي آورند كه با انواع طاق هاي مدور، به صورت «طاق و چشمه» پوشيده مي شوند. بهترين شاهد، مسجد جامع اصفهان است كه مجموعه بي نظيري از انواع طاق هاي آجري را در خود ذخيره ساخته است.
پلان و برش مسجد كهن يا مسجد جامع فهرج در يزد.
نقشه برداران: غلامرضا حسين زاده، علي بنا هنزايي؛ زير نظر: مهندس طلايي؛ ماخذ: مركز اسناد ميراث فرهنگي استان يزد
اجمالاً مي توان اشاره كرد كه چنين الگويي، متاثر از معماري مسجد پيامبر اكرم (ص) در مدينه است كه در زمان آن حضرت، با استفاده از ستون هايي از تنه درخت خرما و به كمك ياران آن حضرت بر پا شده بود و توانست با تفاوت هايي در شكل ساخت، مبناي توليد فضاي مسجد، در گستره سرزمين اسلامي شود. اين الگو در تعبير جعلي و موذيانه فرنگي ها سبك عربي
(28) ۞ ناميده شده تا به جاي انتساب به مذهب، به قوميت خاصي نسبت داده شود.
(29) ۞
انتساب تجارب معماري مسجد به قوميت هاي خاص، هرچند نبوغ آنها در فهم منظور معماري و چگونگي تحقق آن در عالم واقع را آشكار مي كند، در عين حال نبايد مانع آن شود كه تفكر واحد و روح توحيدي كه بر جريان شكل گيري اكثريت آنها حاكم است مغفول و ناشناخته بماند.
نماي مناره مسجد جامع فهرج از درون تكيه يا حسينه فهرج از توابع شهرستان مهريز در استان يزد.
8- آنچه مي توان نتيجه گرفت ۩
◊ مسجد جامع فهرج، هرچند كه در آبادي كوچكي در گوشه كوير واقع است ولي نه فقط به ايران كه به جهان اسلام نيز تعلق دارد. اين اثر منحصر به فرد، نزديك به پانزده قرن دوام و استواري را تجربه مي كند.
◊ ارزش و اعتبار مسجد مذكور، به صيانت از آن به همان شكل اوليه بستگي دارد. هرگونه مرمت آن بايد توسط كارشناساني خبره و ذيصلاح صورت گيرد و از هرگونه مداخله ناشيانه و غير علمي در اثر، جداً پرهيز شود.
◊ فهم تاريخ تحول معماري ايران، بدون فهم تاثير فرهنگ اسلامي بر معماري ايران ممكن نيست. در عين حال شناخت معماري اسلامي در سطح جهان، بدون شناخت معماري ايران، كامل نمي شود. نبوغ ايرانيان در فهم ارزش هاي ديني و برگرفته از مكتب اسلام و ترجمه آنها به زبان معماري و شهرسازي، در واقع جلوه هاي بارزي از توليد تمدن است كه در فرهنگ ايراني و جهان بيني اسلامي ريشه دارد.
◊ مسجد جامع فهرج از نادر نمونه هايي است كه مي تواند به عنوان حلقه اي واسط، معماري پيش از اسلام را به دوران اسلامي ربط دهد و به سهم خود كيفيت تحولات دوران انتقال را بازتاب نمايد. بازشناسي ارزش هاي مستتر در اين بناي خاص و در بستر تاريخي - جغرافيايي منطقه، مستلزم تاسيس پايگاهي پژوهشي است تا به صورتي نظام مند، با امكانات كافي، مجهولات فراوان پيش رو را بدون عجله، با تعمق و ژرف انديشي لازم معلوم نمايد.
◊ تجربه توليد تمدن در ايران، در زمانه بسيار حساسي كه قرار داريم و غرب با نحوه تفكر، ارزش ها و روش هاي خود از هر سو ما را محاصره كرده است، گرانبهاترين تجربه اي است كه مي تواند در صورت بهره برداري شايسته، مانع انقطاع فرهنگي شود.
◊ اينكه مدنيت معاصر ايران تا چه حد در تداوم مدنيت ديرپاي ايراني اسلامي است، مي تواند تا دير نشده مورد ترديد قرار گيرد. تنها خبرگاني بصير كه به چند و چون شكل گيري تمدن واقفند مي توانند در اين باره اظهار نظر نمايند. آيا به راستي مدنيت امروز ايران، در تداوم مدنيت ديروز است؟
به ياد بياوريم كه "اگر ارزش هاي معماري گذشته سرزمينمان را ناديده بگيريم، ناچار خواهيم بود تا ابد به تقليد از الگو هاي معماري غربي بپردازيم و نسل جوان گمان خواهد برد كه هيچ تفكر و تكنيك و سنت معماري غير از آنچه كه در غرب به آن دسترسي دارد، وجود نداشته است."
(30) ۞