کوروش و ذوالقرنین دو کلمه ناهمگون!

آیهان

عضو جدید
یکی از مباحثی که اخیراً و با سو استفاده از احساساتمذهبی مردم بین طرفداران اندیشه پان فارسیستی و گاه پان ایرانیستی مطرح میگردد ، یکی انگاشتن کورش سرسلسله پادشاهان هخامنشی با ذوالقرنین مذکور درقرآن کریم است. خوشبختانه اکثر کسانی که چنین سخنانی را رواج می دهند ازکسانی هستند که خواسته یا ناخواسته در سخنانشان عدم اعتقاد و یا التزام خویشرا به دین مبین اسلام نشان داده اند. آنها که برای حتی کوچکترین بحث و صحبتیاز آموزه های زرتشت سخن می گویند و وی را به انحای مختلف تبلیغ می کنند درچنین موقعیتهایی ، با کشیدن پای قرآن کریم به ماجرا سعی دارند از این کتابمقدس الهی هم برای اهداف شوم و استعماری خویش استفاده کنند. اگر برای اینهاسخن و گفته قرآن ملاک است پس چرا در دیگر موارد به آن ملتزم نیستند. البتهناگفته نماند که منظور ما از این گفتار ، خدای ناکرده اهانت به آیین زرتشتی ویا پیامبر بزرگ آیین زرتشتی نیست ، چرا که به اعتقاد اکثر مفسران اسلامی ،پیروان آیین زرتشتی جزو اهل کتاب حساب می شوند یعنی در ردیف پیروان آیینهایمسیحیت و یهود. و پیروان آیین زرتشت به مانند پیروان دیگر آیینهای آسمانیدارای احترام خاصی هستند.


و اما در مورد کورش که برخی وی را ذوالقرنین میپندارند. اگر ما چنین فرضی را پیش بگیرم ناگزیر مجبوریم این را نیز بپذیریمکه طبق گفته بسیاری از تواریخ به مانند فارسنامه ابن بلخی و شاهنامه فردوسی و ... که همگی از کتابهای مورد تایید پان فارسهاست ، ذوالقرنین قرآن ، شخصی بهنام اسکندر رومی است که با حمله به ایران ، پادشاهی را از آخرین شاه کیانی (دارا) گرفت. دقت داشته باشید که اصول اولیه علم ریاضیات می گوید که وقتیطرفهای اول دو عبارت جبری برابر باشند طرفهای دوم آن عبارتها نیز می بایستبرابر باشند:

ذوالقرنین = اسکندر رومی (طبق گفته شاهنامه وفارسنامه)
ذوالقرنین = کورش هخامنشی (طبق ادعای برخی دوستان)

پسنتیجه می گیریم: اسکندر رومی = کورش هخامنشی

برای این گفتار دلایلدیگری نیز هست مثلاً:
ذوالقرنین آنگونه که در قرآن وصف شده است می بایستشخصیتی نیکومنش و بزرگوار باشد که مسلماً با شخصیت اسکندر مقدونی همگونیندارد چرا که قتل و غارت و کشتار وی بر همگان آشکار است (برخی از مورخینمعتقدند که اسکندر رومی همان اسکندر مقدونی است و بالتبع ذوالقرنین قرآن ، کهاعتقاد ناصحیحی هست) حال اگر کورش را آنگونه که پان فارسها تصویر می کنندفردی نیکومنش بدانیم و با اوصاف ذوالقرنین همگون بیابیم لاجرم بایستی قبولکنیم که کورش همان اسکندر رومی شاهنامه هست.

: «بفرمان شاهنشاه آریامهر در سال 1350 شمسی که مقارن بادوهزاروپانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران است، سال کوروش کبیرنامیده شده در این سال به منظور تجلیل از بنیانگذاری آن جشنهای پرشکوه (از 20 مهرماه تا 26 همین ماه) در سراسر ایران برگزار گردید که عمومپادشاهان و سران ممالک و رؤسای کشورهای عالم و محققین و مورخین ودانشمندان جهان در آن شرکت داشتند»(1) نباید تعجب کنی چه زمان، زمانقدر قدرتی و قوی شوکتی و ابد مدتی و جاوید سلطنتی و اعلیحضرتی رژیمشاهنشاهی «آریامهری» است که استخوان «ساق پای کوروش» در «دست اعلیحضرتهمایون شاهنشاه، همچو شمشیر لیزری» آرتیستهای فیلم «جنگ ستارگان» به هرطرف «شراره آتش» میپراند و خانه و خانمانها را سوزانده و خانواده ها رابه عزا مینشاند تا در عزای این ملت «شراره باران شده حلبی آبادنشین» چادرهایی همچون قصر در وسط بیابان برهوت پاسارگاد شیرازی برای «عمومپادشاهان و سران ممالک و رؤسای کشورهای عالم برپا گردد و از خون بهشیشه گرفته شده این ملت قدحی شراب بر آنها داده و آنها را سرمست «بادهکوروش» نماید تا به توسط آنها درجهان پایه های رژیم سلطنتی خود را تحکیمببخشد بلکه باید از این تعجب کنی که پسر همان پدر و در زمان جمهوریاسلامی بدون خوف و واهمه از قهر ملت و دولت انقلابی به چهار فیلمسازسوئدی میلیونها دلار از پول غارتی، این مردم مظلوم را پرداخته که فیلم «کوروش کبیر» را تهیه و در سینماها و تلویزیونهای آمریکا و اروپا بهنمایش گذارد .(2) و میلیونها دلار هزینه آن فیلم کذایی میکند تا بهمعارضه با «الگوهای ضد شخصیتی اسلامی» از قبیل امامان و پیشوایانبرخاسته و تصویری «روحانی » یا «فرا ایزدی» و با دستاویز «اولین ارایهدهنده منشور حقوق بشری، از کوروش بسازد و چنین وانمود کند که حتیپیغمبران و اولیا و اوصیای خداوندی نیز آورنده منشور حقوق بشری، نبودندو این کوروش بود که بعد از آمدن آن همه پیغمبران الهی «منشور حقوق بشر» را برای اولین بار آورد و بدین ترتیب در ذهن جوانان مسلمان القایی ازتضاد «کردار اسلامی» با «رفتار کوروشی» نموده و بدین ترتیب نتیجهایحاصل نماید که جوانان در «گفتار نیک!! خود اسلام را «متهم» و کوروش را «محترم» داشته و راه را برای ایجاد رژیمی با ایدئولوژی «تمدن بزرگ» دیگر باز نمایند.

اکنون می توان گفت که چرا در شاهنامه فردوسی ازهخامنشیان نامی برده نشده است.

زیرا سراینده شاهنامه، هخامنشیان را در اصلایرانی نژاد نمی دانسته است.
فردوسی در دیگر جاها نیز چنین کرده است برایمثال مدت زمانی که ایران زمین در زیر سلطه افراسیاب تورانی بوده است (طبقتاکید فارسنامه ابن بلخی) را به کل از کتاب خویش پاک می کند و به آن نمیپردازد. راستی چرا فردوسی از پیشدادیان و کیانیان که سالها و بلکه قرنها قبلاز هخامنشیان بوده اند سخن می گوید ولی از هخامنشیان سخنی بر زبان نمی راند؟آیا کورش طبق گفته شاهنامه رومی بوده است و ایرانی نژاد نبوده است؟ اگر چنینباشد نوشته های آقای ناصر پورپیرار که کورش را از نژاد اسلاو می داند نیزحقیقت دارد و حتماً فردوسی به جای واژه های بیگانه ای مثل اسلاو از واژه هایمستعمل زمان خود مانند رومی استفاده کرده است. فراموش نکنیم که تا چندی پیشبه تمامی اروپاییان ، فرنگی و به اروپا نیز فرنگ گفته می شده است. و درروزگاران بسیار دور در سرزمین ما به اروپا ، روم گفته می شده است.
با اینتفاسیر بسیار جالب است سینه سپر کردنهای پان فارسهای تخیل گرا ، که الگو وبنیانگذار کشورشان را یک بیگانه رومی نژاد (از نژاد اسلاو) به نام کورش میپندارند.
مطلب دیگر سال ظهور زرتشت پیامبر است که به نوشته شاهنامه در سالسی ام پادشاهی گشتاسب اتفاق افتاده است با مراجعه به جدول بالا ، یعنی سال 797 پیش از میلاد (به محاسبه فردوسی) و یا سال 808 پیش از میلاد (به محاسبهنویسنده فارسنامه). ولی چرا پان فارسها و پان ایرانیستها سعی می کنند سالظهور زرتشت را قرنها پیش از آنچه هست نشان دهند خدا می داند. البته بر ما نیزچندان پوشیده نیست که با این کارشان سعی دارند برای خویش تاریخی ساختگی سرپاکنند. مسلماً آیین زرتشت پس از آیین یهود پدیدار گشته است و اگر قرار باشدآیینی بر آیین دیگر تاثیر گذاشته باشد این آیین یهود است که بر آیین زرتشتتاثیر گذار بوده است چرا که تقدم و تاخر همه چیز را آشکارا بیان می کند. گذشته از اینها از آنجا که هر دو آیین یاد شده از جانب خداوند باری تعالیفرستاده شده اند می بایست در بسیاری از احکام و اصول و دیگر جزئیات یکسانیداشته باشند ولی چرا پان فارسها و پان ایرانیستها می گویند که آیین یهودبسیاری از آموزه های خود را از آیین زرتشت گرفته است به خوبی می رساند کهمطرح کنندگان چنین مباحثی نه از فلسفه وحی و نبوت چیزی می دانند و نه اعتقادیبه آسمانی بودن این آیینها دارند.


چنانچه عالم ربانیمرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان به صراحت به

دسیسه های همینیهودیان مذکور اشاره کرده و به خوانندگان توصیه میکند

که گرد اختلافدرباره ذوالقرنین که ساخته و پرداخته یهود باشد نگردند.

او در توصیه خود میفرماید :
خواننده عزیز باید بداند که روایات مرویه از طریق شیعه و اهل سنت از رسول خدا (ص) و از طریق خصوص شیعه از ائمه هدی (ع)و همچنین اقوال نقل شده از صحابه و تابعین که اهل سنت با آنها معامله حدیث کردهاند (و احادیث موقوفهاش میخوانند) درباره داستان ذیالقرنین بسیار اختلاف دارد. آن هم اختلافهایی عجیب و آن هم نه در یک گوشه داستان، بلکه در تمام خصوصیات آن و این اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آوری است که هر ذوق سلیمی از آن وحشت کرده بلکه عقل سالم آن را محال می داند و عالم وجود منکر آن است و اگر خردمند اهل بحث آنها را باهم مقایسه کرده مورد دقت قرار دهد هیچ شک نمیکند در اینکه خالی از دسیسه و دستبرد و جعل و مبالغه نیست از همه مطالب غریبتر، روایتی است که علمای یهود که به اسلام گرویدند از قبیل وهب بن منبه و کعب الاحبار نقل کرده یا اشخاص دیگری - که از قراین به دست می اید از همان یهودیان گرفته اند. نقل کرده اند. بنابراین دیگر چه فایده دارد که به نقل آنها و استقصا و احصا آنها با آن کثرت و طول و تفصیلی که دارند بپردازیم. (19)
حال یهود و یهودبازان و شاهپرستان و دست نشاندگان آنها باید دنبال جعل ذوالقرنین شماره چهل برآیند تا بلکه در لابلای اسفار و عهد عتیق شاید این بار خشایارشا را ذوالقرنین قرآنی معرفی کرده و مدتی جوانان مسلمان را سردرگم کنند تا نقشه از نیل تا فرات و طرح براندازی ایدئولوژیک اسلامی را بهتر اجرا نمایند.
 

Wilfred

عضو جدید
یکی از مباحثی که اخیراًپدر ملت رو در اورد ناز فاش راس علاوه ایسم بود
قران اونقدر محافظه کارانه نوشته شده که هیچ کس نمیتونه بهره برداری قومی ازش بکنه
 

m_dabiri

عضو جدید

یکی از مباحثی که اخیراً و با سو استفاده از احساساتمذهبی مردم بین طرفداران اندیشه پان فارسیستی و گاه پان ایرانیستی مطرح میگردد ، یکی انگاشتن کورش سرسلسله پادشاهان هخامنشی با ذوالقرنین مذکور درقرآن کریم است. خوشبختانه اکثر کسانی که چنین سخنانی را رواج می دهند ازکسانی هستند که خواسته یا ناخواسته در سخنانشان عدم اعتقاد و یا التزام خویشرا به دین مبین اسلام نشان داده اند. آنها که برای حتی کوچکترین بحث و صحبتیاز آموزه های زرتشت سخن می گویند و وی را به انحای مختلف تبلیغ می کنند درچنین موقعیتهایی ، با کشیدن پای قرآن کریم به ماجرا سعی دارند از این کتابمقدس الهی هم برای اهداف شوم و استعماری خویش استفاده کنند. اگر برای اینهاسخن و گفته قرآن ملاک است پس چرا در دیگر موارد به آن ملتزم نیستند. البتهناگفته نماند که منظور ما از این گفتار ، خدای ناکرده اهانت به آیین زرتشتی ویا پیامبر بزرگ آیین زرتشتی نیست ، چرا که به اعتقاد اکثر مفسران اسلامی ،پیروان آیین زرتشتی جزو اهل کتاب حساب می شوند یعنی در ردیف پیروان آیینهایمسیحیت و یهود. و پیروان آیین زرتشت به مانند پیروان دیگر آیینهای آسمانیدارای احترام خاصی هستند.


و اما در مورد کورش که برخی وی را ذوالقرنین میپندارند. اگر ما چنین فرضی را پیش بگیرم ناگزیر مجبوریم این را نیز بپذیریمکه طبق گفته بسیاری از تواریخ به مانند فارسنامه ابن بلخی و شاهنامه فردوسی و ... که همگی از کتابهای مورد تایید پان فارسهاست ، ذوالقرنین قرآن ، شخصی بهنام اسکندر رومی است که با حمله به ایران ، پادشاهی را از آخرین شاه کیانی (دارا) گرفت. دقت داشته باشید که اصول اولیه علم ریاضیات می گوید که وقتیطرفهای اول دو عبارت جبری برابر باشند طرفهای دوم آن عبارتها نیز می بایستبرابر باشند:

ذوالقرنین = اسکندر رومی (طبق گفته شاهنامه وفارسنامه)
ذوالقرنین = کورش هخامنشی (طبق ادعای برخی دوستان)

پسنتیجه می گیریم: اسکندر رومی = کورش هخامنشی

برای این گفتار دلایلدیگری نیز هست مثلاً:
ذوالقرنین آنگونه که در قرآن وصف شده است می بایستشخصیتی نیکومنش و بزرگوار باشد که مسلماً با شخصیت اسکندر مقدونی همگونیندارد چرا که قتل و غارت و کشتار وی بر همگان آشکار است (برخی از مورخینمعتقدند که اسکندر رومی همان اسکندر مقدونی است و بالتبع ذوالقرنین قرآن ، کهاعتقاد ناصحیحی هست) حال اگر کورش را آنگونه که پان فارسها تصویر می کنندفردی نیکومنش بدانیم و با اوصاف ذوالقرنین همگون بیابیم لاجرم بایستی قبولکنیم که کورش همان اسکندر رومی شاهنامه هست.

: «بفرمان شاهنشاه آریامهر در سال 1350 شمسی که مقارن بادوهزاروپانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران است، سال کوروش کبیرنامیده شده در این سال به منظور تجلیل از بنیانگذاری آن جشنهای پرشکوه (از 20 مهرماه تا 26 همین ماه) در سراسر ایران برگزار گردید که عمومپادشاهان و سران ممالک و رؤسای کشورهای عالم و محققین و مورخین ودانشمندان جهان در آن شرکت داشتند»(1) نباید تعجب کنی چه زمان، زمانقدر قدرتی و قوی شوکتی و ابد مدتی و جاوید سلطنتی و اعلیحضرتی رژیمشاهنشاهی «آریامهری» است که استخوان «ساق پای کوروش» در «دست اعلیحضرتهمایون شاهنشاه، همچو شمشیر لیزری» آرتیستهای فیلم «جنگ ستارگان» به هرطرف «شراره آتش» میپراند و خانه و خانمانها را سوزانده و خانواده ها رابه عزا مینشاند تا در عزای این ملت «شراره باران شده حلبی آبادنشین» چادرهایی همچون قصر در وسط بیابان برهوت پاسارگاد شیرازی برای «عمومپادشاهان و سران ممالک و رؤسای کشورهای عالم برپا گردد و از خون بهشیشه گرفته شده این ملت قدحی شراب بر آنها داده و آنها را سرمست «بادهکوروش» نماید تا به توسط آنها درجهان پایه های رژیم سلطنتی خود را تحکیمببخشد بلکه باید از این تعجب کنی که پسر همان پدر و در زمان جمهوریاسلامی بدون خوف و واهمه از قهر ملت و دولت انقلابی به چهار فیلمسازسوئدی میلیونها دلار از پول غارتی، این مردم مظلوم را پرداخته که فیلم «کوروش کبیر» را تهیه و در سینماها و تلویزیونهای آمریکا و اروپا بهنمایش گذارد .(2) و میلیونها دلار هزینه آن فیلم کذایی میکند تا بهمعارضه با «الگوهای ضد شخصیتی اسلامی» از قبیل امامان و پیشوایانبرخاسته و تصویری «روحانی » یا «فرا ایزدی» و با دستاویز «اولین ارایهدهنده منشور حقوق بشری، از کوروش بسازد و چنین وانمود کند که حتیپیغمبران و اولیا و اوصیای خداوندی نیز آورنده منشور حقوق بشری، نبودندو این کوروش بود که بعد از آمدن آن همه پیغمبران الهی «منشور حقوق بشر» را برای اولین بار آورد و بدین ترتیب در ذهن جوانان مسلمان القایی ازتضاد «کردار اسلامی» با «رفتار کوروشی» نموده و بدین ترتیب نتیجهایحاصل نماید که جوانان در «گفتار نیک!! خود اسلام را «متهم» و کوروش را «محترم» داشته و راه را برای ایجاد رژیمی با ایدئولوژی «تمدن بزرگ» دیگر باز نمایند.

اکنون می توان گفت که چرا در شاهنامه فردوسی ازهخامنشیان نامی برده نشده است.

زیرا سراینده شاهنامه، هخامنشیان را در اصلایرانی نژاد نمی دانسته است.
فردوسی در دیگر جاها نیز چنین کرده است برایمثال مدت زمانی که ایران زمین در زیر سلطه افراسیاب تورانی بوده است (طبقتاکید فارسنامه ابن بلخی) را به کل از کتاب خویش پاک می کند و به آن نمیپردازد. راستی چرا فردوسی از پیشدادیان و کیانیان که سالها و بلکه قرنها قبلاز هخامنشیان بوده اند سخن می گوید ولی از هخامنشیان سخنی بر زبان نمی راند؟آیا کورش طبق گفته شاهنامه رومی بوده است و ایرانی نژاد نبوده است؟ اگر چنینباشد نوشته های آقای ناصر پورپیرار که کورش را از نژاد اسلاو می داند نیزحقیقت دارد و حتماً فردوسی به جای واژه های بیگانه ای مثل اسلاو از واژه هایمستعمل زمان خود مانند رومی استفاده کرده است. فراموش نکنیم که تا چندی پیشبه تمامی اروپاییان ، فرنگی و به اروپا نیز فرنگ گفته می شده است. و درروزگاران بسیار دور در سرزمین ما به اروپا ، روم گفته می شده است.
با اینتفاسیر بسیار جالب است سینه سپر کردنهای پان فارسهای تخیل گرا ، که الگو وبنیانگذار کشورشان را یک بیگانه رومی نژاد (از نژاد اسلاو) به نام کورش میپندارند.
مطلب دیگر سال ظهور زرتشت پیامبر است که به نوشته شاهنامه در سالسی ام پادشاهی گشتاسب اتفاق افتاده است با مراجعه به جدول بالا ، یعنی سال 797 پیش از میلاد (به محاسبه فردوسی) و یا سال 808 پیش از میلاد (به محاسبهنویسنده فارسنامه). ولی چرا پان فارسها و پان ایرانیستها سعی می کنند سالظهور زرتشت را قرنها پیش از آنچه هست نشان دهند خدا می داند. البته بر ما نیزچندان پوشیده نیست که با این کارشان سعی دارند برای خویش تاریخی ساختگی سرپاکنند. مسلماً آیین زرتشت پس از آیین یهود پدیدار گشته است و اگر قرار باشدآیینی بر آیین دیگر تاثیر گذاشته باشد این آیین یهود است که بر آیین زرتشتتاثیر گذار بوده است چرا که تقدم و تاخر همه چیز را آشکارا بیان می کند. گذشته از اینها از آنجا که هر دو آیین یاد شده از جانب خداوند باری تعالیفرستاده شده اند می بایست در بسیاری از احکام و اصول و دیگر جزئیات یکسانیداشته باشند ولی چرا پان فارسها و پان ایرانیستها می گویند که آیین یهودبسیاری از آموزه های خود را از آیین زرتشت گرفته است به خوبی می رساند کهمطرح کنندگان چنین مباحثی نه از فلسفه وحی و نبوت چیزی می دانند و نه اعتقادیبه آسمانی بودن این آیینها دارند.


چنانچه عالم ربانیمرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان به صراحت به

دسیسه های همینیهودیان مذکور اشاره کرده و به خوانندگان توصیه میکند

که گرد اختلافدرباره ذوالقرنین که ساخته و پرداخته یهود باشد نگردند.


او در توصیه خود میفرماید :

خواننده عزیز باید بداند که روایات مرویه از طریق شیعه و اهل سنت از رسول خدا (ص) و از طریق خصوص شیعه از ائمه هدی (ع)و همچنین اقوال نقل شده از صحابه و تابعین که اهل سنت با آنها معامله حدیث کردهاند (و احادیث موقوفهاش میخوانند) درباره داستان ذیالقرنین بسیار اختلاف دارد. آن هم اختلافهایی عجیب و آن هم نه در یک گوشه داستان، بلکه در تمام خصوصیات آن و این اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آوری است که هر ذوق سلیمی از آن وحشت کرده بلکه عقل سالم آن را محال می داند و عالم وجود منکر آن است و اگر خردمند اهل بحث آنها را باهم مقایسه کرده مورد دقت قرار دهد هیچ شک نمیکند در اینکه خالی از دسیسه و دستبرد و جعل و مبالغه نیست از همه مطالب غریبتر، روایتی است که علمای یهود که به اسلام گرویدند از قبیل وهب بن منبه و کعب الاحبار نقل کرده یا اشخاص دیگری - که از قراین به دست می اید از همان یهودیان گرفته اند. نقل کرده اند. بنابراین دیگر چه فایده دارد که به نقل آنها و استقصا و احصا آنها با آن کثرت و طول و تفصیلی که دارند بپردازیم. (19)

حال یهود و یهودبازان و شاهپرستان و دست نشاندگان آنها باید دنبال جعل ذوالقرنین شماره چهل برآیند تا بلکه در لابلای اسفار و عهد عتیق شاید این بار خشایارشا را ذوالقرنین قرآنی معرفی کرده و مدتی جوانان مسلمان را سردرگم کنند تا نقشه از نیل تا فرات و طرح براندازی ایدئولوژیک اسلامی را بهتر اجرا نمایند.
این حرف شما نیست که گفتید هر کاری کنید کورش برای شما کورش خواهد ماند؟
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم؟؟؟؟
با اینکه ذوالقرنین قرانی را با کورش یکی نمیدانم..(هر چند ادله ی آقای طباطبایی و آزاد و... به صورت کامل نمیدانم که چیست....)
ولی با این ترفند هم کورش رو نمیتوانند مخروب کنند...
تعجب میکنم
کسی آتیلا و اسکندر و سزار و چنگیز خونخوار رو کنار بزند و یقه ی کورش رو بگیرد؟؟؟
 

m_dabiri

عضو جدید
اگه دقت کرده باشید من گفته بودم :"......برای شما کورش خواهد ماند"
نگفتم که برای ما :D
شما فکر کردید که من مخالف کورشم که این جمله رو گفتید که بعد من گفتم دکتر ولایتی در یه برنامه ی تلویزیونی گفتند بعضی علما گفته اند کوروش همان ذوالقرنین است که شما گفتید من که گیج شدم ایت الله خلخالی گفتند کوروش..... دیدید من این چیزا رو خوب یادمه;)
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوروش کبیر برای ما نماد قدرت و جوون مردی و بزرگیه....و البته عظمت از دست رفته ایران
حالا می خواد ذوالقرنین باشه یا نه
واسه شما هم متاسفم جناب آیهان
 

آیهان

عضو جدید
کوروش کبیر برای ما نماد قدرت و جوون مردی و بزرگیه....و البته عظمت از دست رفته ایران
حالا می خواد ذوالقرنین باشه یا نه
واسه شما هم متاسفم جناب آیهان

بحث سر ذوالقرنین بودنه.
منحرف نکنید تایپیکو.
 

آیهان

عضو جدید
بازم؟؟؟؟
با اینکه ذوالقرنین قرانی را با کورش یکی نمیدانم..(هر چند ادله ی آقای طباطبایی و آزاد و... به صورت کامل نمیدانم که چیست....)
ولی با این ترفند هم کورش رو نمیتوانند مخروب کنند...
تعجب میکنم
کسی آتیلا و اسکندر و سزار و چنگیز خونخوار رو کنار بزند و یقه ی کورش رو بگیرد؟؟؟



من کی گفتم که کورش خونخوا بود؟:surprised:
چرا حرف دهن من میزاری؟:eek:

لطفا یه بار کامل بخون ;)
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث سر ذوالقرنین بودنه.
منحرف نکنید تایپیکو.
تاپیکت خیلی مزخرفه....داری ارزش کوروش رو میاری پایین...گور بابای ذوالقرنین
پس حداقل اون شماره رو از تو امضات بردار
تو هم شخصیتت مثل بعضیاست....
 

آیهان

عضو جدید
کوروش کبیر برای ما نماد قدرت و جوون مردی و بزرگیه....و البته عظمت از دست رفته ایران
حالا می خواد ذوالقرنین باشه یا نه
واسه شما هم متاسفم جناب آیهان

من در مورد شخص کورش حرفی نزدم که بهت بر خورد.
من میگم بزرگ نمایی کردن در حق کورش.


تاپیکت خیلی مزخرفه....داری ارزش کوروش رو میاری پایین...گور بابای ذوالقرنین
پس حداقل اون شماره رو از تو امضات بردار
تو هم شخصیتت مثل بعضیاست....


باید واقع بین بود.
اون شماره رو امضام ایجاب میکنه که دنبال حقیقت باشم نه اینکه سرمو بکنم زیر برف
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در مورد شخص کورش حرفی نزدم که بهت بر خورد.
من میگم بزرگ نمایی کردن در حق کورش.
باید واقع بین بود.
اون شماره رو امضام ایجاب میکنه که دنبال حقیقت باشم نه اینکه سرمو بکنم زیر برف
کسی نگفت سرتو بکن زیر برف ولی حداقل برای تنها چیزی که به عنوان یه ایرانی میتونیم بهش افتخار کنیم ارزش قائل باش...
 

آیهان

عضو جدید




اکنون می توان گفت که چرا در شاهنامه فردوسی ازهخامنشیان نامی برده نشده است.

زیرا سراینده شاهنامه، هخامنشیان را در اصلایرانی نژاد نمی دانسته است.
فردوسی در دیگر جاها نیز چنین کرده است برایمثال مدت زمانی که ایران زمین در زیر سلطه افراسیاب تورانی بوده است (طبقتاکید فارسنامه ابن بلخی) را به کل از کتاب خویش پاک می کند و به آن نمیپردازد. راستی چرا فردوسی از پیشدادیان و کیانیان که سالها و بلکه قرنها قبلاز هخامنشیان بوده اند سخن می گوید ولی از هخامنشیان سخنی بر زبان نمی راند؟آیا کورش طبق گفته شاهنامه رومی بوده است و ایرانی نژاد نبوده است؟


یکی در این مورد به من توضیح بده!
 

m_dabiri

عضو جدید
تاپیکت خیلی مزخرفه....داری ارزش کوروش رو میاری پایین...گور بابای ذوالقرنین
پس حداقل اون شماره رو از تو امضات بردار
تو هم شخصیتت مثل بعضیاست....
حرف دهنتونو بفهمین:mad::mad: ذوالقرنین کسیه که خدا در قران از اون به بزرگی یاد کرده
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف دهنتونو بفهمین:mad::mad: ذوالقرنین کسیه که خدا در قران از اون به بزرگی یاد کرده
می دونم.....منظورم این بود که چه کوروش ذوالقرنین باشه چه نباشه برای ما محترمه
ضد جوش بدم خدمتتون؟؟!!!
 

آیهان

عضو جدید
تقصیر خودش نیست.
هر وقت تو دانشگاه یکی مسخرش میکنه.عقده خودش را اینجا خالی میکنی.
مثل اینکه امروز یکی تو دانشگاه جوک ترکی تعریف کرده.اومده این تاپیک را زده


من پارسال درسمو تموم کردم .
دانشگاه نمیرم:D


این بحث ها از سر عقده نیست برای کسترش آگاهیه;)
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
ذوالقرنین = اسکندر رومی (طبق گفته شاهنامه وفارسنامه)
ذوالقرنین = کورش هخامنشی (طبق ادعای برخی دوستان)

پسنتیجه می گیریم: اسکندر رومی = کورش هخامنشی

این منطق ریاضیاتت منو کشته.

یه خرده با کارهایی که این دوتا کردند دقت کنید؟؟؟ متوجه میشید که این لفظ به کدوم یکی میاد.
 

آیهان

عضو جدید
این منطق ریاضیاتت منو کشته.

یه خرده با کارهایی که این دوتا کردند دقت کنید؟؟؟ متوجه میشید که این لفظ به کدوم یکی میاد.


اون قسمت بیشتر جنبه طنز متن بود تا تحلیل.
اول دقیق بخون بعد تحلیل کن.
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون قسمت بیشتر جنبه طنز متن بود تا تحلیل.
اول دقیق بخون بعد تحلیل کن.

ناراحت نباش از من دوست عزیز. منطق ریاضیاتت اخه جالب بود.

در باز است. باز پرنده است نتیجه : در پرنده است:D:D:D
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث سر ذوالقرنین بودنه.
منحرف نکنید تایپیکو.
چی میگی؟
پس اینا چیه؟؟؟
مردم بین طرفداران اندیشه پان فارسیستی و گاه پان ایرانیستی مطرح میگردد ، یکی انگاشتن کورش سرسلسله پادشاهان هخامنشی با ذوالقرنین مذکور درقرآن کریم است. خوشبختانه اکثر کسانی که چنین سخنانی را رواج می دهند
...
و اما در مورد کورش که برخی وی را ذوالقرنین میپندارند. اگر ما چنین فرضی را پیش بگیرم ناگزیر مجبوریم این را نیز بپذیریمکه طبق گفته بسیاری از تواریخ به مانند فارسنامه ابن بلخی و شاهنامه فردوسی و ... که همگی از کتابهای مورد تایید پان فارسهاست ، ذوالقرنین قرآن ، شخصی بهنام اسکندر رومی است که با حمله به ایران ، پادشاهی را از آخرین شاه کیانی (دارا) گرفت. دقت داشته باشید که اصول اولیه علم ریاضیات می گوید که وقتیطرفهای اول دو عبارت جبری برابر باشند طرفهای دوم آن عبارتها نیز می بایستبرابر باشند:

ذوالقرنین = اسکندر رومی (طبق گفته شاهنامه وفارسنامه)
ذوالقرنین = کورش هخامنشی (طبق ادعای برخی دوستان)

پسنتیجه می گیریم: اسکندر رومی = کورش هخامنشی

برای این گفتار دلایل دیگری نیز هست مثلاً:
ذوالقرنین آنگونه که در قرآن وصف شده است می بایستشخصیتی نیکومنش و بزرگوار باشد که مسلماً با شخصیت اسکندر مقدونی همگونیندارد چرا که قتل و غارت و کشتار وی بر همگان آشکار است (برخی از مورخینمعتقدند که اسکندر رومی همان اسکندر مقدونی است و بالتبع ذوالقرنین قرآن ، کهاعتقاد ناصحیحی هست) حال اگر کورش را آنگونه که پان فارسها تصویر می کنندفردی نیکومنش بدانیم و با اوصاف ذوالقرنین همگون بیابیم لاجرم بایستی قبولکنیم که کورش همان اسکندر رومی شاهنامه هست.
...
از کوروش بسازد و چنین وانمود کند که حتیپیغمبران و اولیا و اوصیای خداوندی نیز آورنده منشور حقوق بشری، نبودندو این کوروش بود که بعد از آمدن آن همه پیغمبران الهی «منشور حقوق بشر» را برای اولین بار آورد
...
زیرا سراینده شاهنامه، هخامنشیان را در اصلایرانی نژاد نمی دانسته است.
فردوسی در دیگر جاها نیز چنین کرده است برایمثال مدت زمانی که ایران زمین در زیر سلطه افراسیاب تورانی بوده است (طبقتاکید فارسنامه ابن بلخی) را به کل از کتاب خویش پاک می کند و به آن نمیپردازد. راستی چرا فردوسی از پیشدادیان و کیانیان که سالها و بلکه قرنها قبلاز هخامنشیان بوده اند سخن می گوید ولی از هخامنشیان سخنی بر زبان نمی راند؟آیا کورش طبق گفته شاهنامه رومی بوده است و ایرانی نژاد نبوده است؟ اگر چنینباشد نوشته های آقای ناصر پورپیرار که کورش را از نژاد اسلاو می داند نیزحقیقت دارد و حتماً فردوسی به جای واژه های بیگانه ای مثل اسلاو از واژه هایمستعمل زمان خود مانند رومی استفاده کرده است.
...
با اینتفاسیر بسیار جالب است سینه سپر کردنهای پان فارسهای تخیل گرا ، که الگو وبنیانگذار کشورشان را یک بیگانه رومی نژاد (از نژاد اسلاو) به نام کورش میپندارند.
....................
................
.............
..........
........
.....
...
.
چیزی که این مقاله میرسونه...
قبل از همه جهالت این شخصه...

در مورد کورش که برخی وی را ذوالقرنین می
پندارند. اگر ما چنین فرضی را پیش بگیرم ناگزیر مجبوریم این را نیز بپذیریمکه طبق گفته بسیاری از تواریخ به مانند فارسنامه ابن بلخی و شاهنامه فردوسی و ... که همگی از کتابهای مورد تایید پان فارسهاست ، ذوالقرنین قرآن ، شخصی بهنام اسکندر رومی است که با حمله به ایران ، پادشاهی را از آخرین شاه کیانی (دارا) گرفت. دقت داشته باشید که اصول اولیه علم ریاضیات می گوید که وقتیطرفهای اول دو عبارت جبری برابر باشند طرفهای دوم آن عبارتها نیز می بایستبرابر باشند:
ذوالقرنین = اسکندر رومی (طبق گفته شاهنامه وفارسنامه)
ذوالقرنین = کورش هخامنشی (طبق ادعای برخی دوستان)

پسنتیجه می گیریم: اسکندر رومی = کورش هخامنشی
باشد با همین استدلال من میگیریم...:::::
برخی ذوالقرنین را فریدون گرفته اند...
پس نتیجه: ذوالقرنین= فریدون..
برخی دیگر او را شاه حمیر گرفته اند..
پس نتیجه: ذوالقرنین= شاه حمیر (مصعب بن عبدالله یا صعب بن ذی المرائد )
و ...
حالا:
شاه حمیر=فریدون=اسکندر=کورش...(البته بالفرض میپذیریم که فردوسی، اسکندر را همان ذوالقرنین خطاب کرده..!!!!!!!)
در این که ذوالقرنین یک شخص بوده شکی نیست!
ولی پس همه ی این افراد نامبرده یکی هستند!؟!
نه چنین نیست...(قسمت اول)
قسمت دوم ) حال قسمت مباحثه است... هر کسی استدال و ادله ی قوی تری داشته باشد میتوان ذوالقرنین رو بر او تطبیق داد...(همین)...
دوم آشفتگی فکری این نویسنده اس که هر کی کمکی تاریخ بدونه و البته عقل داشته چنین هذیونهایی نمیگه..
تو هر مقاله ای یه هدف وجود داره که توسط نویسنده دنبال میشه که با عنوان مقاله اش تا درصد بسیار بالایی ارتباط مستقیم داره...
ولی از این مقاله چیزی دستگیرت نمیشود...
یعنی معلوم نبود میخواد چه چیزی رو با چه ابزاری بخواد ثابت کنه...
واژه های "پان فارسیتها " و "جشنهای 2500 ساله " و "پهلوی" و...خنده دار وقتی میزنه به ناکجاد تولد زرتشت...
وسط چنین مقاله ای معلوم نیست چه هدفی رو دنبال میکنه
و اونطوری که از متن میاد نویسنده قصد سنگ دین به سینه زدن رو داشته باشه ،چنین نیست...
مثلا این گزاره ها رو وسط این مقاله ی به اصطلاح تاریخی /استدلالی و.. ببیند..(که بخش عظیمی از مقاله رو تشکیل میدهد...
: «بفرمان شاهنشاه آریامهر در سال 1350 شمسی که مقارن بادوهزاروپانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران است، سال کوروش کبیرنامیده شده در این سال به منظور تجلیل از بنیانگذاری آن جشنهای پرشکوه (از 20 مهرماه تا 26 همین ماه) در سراسر ایران برگزار گردید که عمومپادشاهان و سران ممالک و رؤسای کشورهای عالم و محققین و مورخین ودانشمندان جهان در آن شرکت داشتند»(1) نباید تعجب کنی چه زمان، زمانقدر قدرتی و قوی شوکتی و ابد مدتی و جاوید سلطنتی و اعلیحضرتی رژیمشاهنشاهی «آریامهری» است که استخوان «ساق پای کوروش» در «دست اعلیحضرتهمایون شاهنشاه، همچو شمشیر لیزری» آرتیستهای فیلم «جنگ ستارگان» به هرطرف «شراره آتش» میپراند و خانه و خانمانها را سوزانده و خانواده ها رابه عزا مینشاند تا در عزای این ملت «شراره باران شده حلبی آبادنشین» چادرهایی همچون قصر در وسط بیابان برهوت پاسارگاد شیرازی برای «عمومپادشاهان و سران ممالک و رؤسای کشورهای عالم برپا گردد و از خون بهشیشه گرفته شده این ملت قدحی شراب بر آنها داده و آنها را سرمست «بادهکوروش» نماید تا به توسط آنها درجهان پایه های رژیم سلطنتی خود را تحکیمببخشد بلکه باید از این تعجب کنی که پسر همان پدر و در زمان جمهوریاسلامی بدون خوف و واهمه از قهر ملت و دولت انقلابی به چهار فیلمسازسوئدی میلیونها دلار از پول غارتی، این مردم مظلوم را پرداخته که فیلم «کوروش کبیر» را تهیه و در سینماها و تلویزیونهای آمریکا و اروپا بهنمایش گذارد .(2) و میلیونها دلار هزینه آن فیلم کذایی میکند تا بهمعارضه با «الگوهای ضد شخصیتی اسلامی» از قبیل امامان و پیشوایانبرخاسته و تصویری «روحانی » یا «فرا ایزدی» و با دستاویز «اولین ارایهدهنده منشور حقوق بشری، از کوروش بسازد و چنین وانمود کند که حتیپیغمبران و اولیا و اوصیای خداوندی نیز آورنده منشور حقوق بشری، نبودندو این کوروش بود که بعد از آمدن آن همه پیغمبران الهی «منشور حقوق بشر» را برای اولین بار آورد و بدین ترتیب در ذهن جوانان مسلمان القایی ازتضاد «کردار اسلامی» با «رفتار کوروشی» نموده و بدین ترتیب نتیجهایحاصل نماید که جوانان در «گفتار نیک!! خود اسلام را «متهم» و کوروش را «محترم» داشته و راه را برای ایجاد رژیمی با ایدئولوژی «تمدن بزرگ» دیگر باز نمایند.
یا این گزاره ها رو..
با اینتفاسیر بسیار جالب است سینه سپر کردنهای پان فارسهای تخیل گرا ، که الگو وبنیانگذار کشورشان را یک بیگانه رومی نژاد (از نژاد اسلاو) به نام کورش میپندارند.
مطلب دیگر سال ظهور زرتشت پیامبر است که به نوشته شاهنامه در سالسی ام پادشاهی گشتاسب اتفاق افتاده است با مراجعه به جدول بالا ، یعنی سال 797 پیش از میلاد (به محاسبه فردوسی) و یا سال 808 پیش از میلاد (به محاسبهنویسنده فارسنامه). ولی چرا پان فارسها و پان ایرانیستها سعی می کنند سالظهور زرتشت را قرنها پیش از آنچه هست نشان دهند خدا می داند. البته بر ما نیزچندان پوشیده نیست که با این کارشان سعی دارند برای خویش تاریخی ساختگی سرپاکنند. مسلماً آیین زرتشت پس از آیین یهود پدیدار گشته است و اگر قرار باشدآیینی بر آیین دیگر تاثیر گذاشته باشد این آیین یهود است که بر آیین زرتشتتاثیر گذار بوده است چرا که تقدم و تاخر همه چیز را آشکارا بیان می کند. گذشته از اینها از آنجا که هر دو آیین یاد شده از جانب خداوند باری تعالیفرستاده شده اند می بایست در بسیاری از احکام و اصول و دیگر جزئیات یکسانیداشته باشند ولی چرا پان فارسها و پان ایرانیستها می گویند که آیین یهودبسیاری از آموزه های خود را از آیین زرتشت گرفته است به خوبی می رساند کهمطرح کنندگان چنین مباحثی نه از فلسفه وحی و نبوت چیزی می دانند و نه اعتقادیبه آسمانی بودن این آیینها دارند.


این نویسنده برای رسیدن هدف هذیانی خود (تخریب کورش) سعی میکنه از ابزارهای مذهبی و کنش مذهبی استفاده کنه... که البته در این راه هم نادانی خود رو رسونده...
چون هنوز نمیداند توضیح دهنده ی این انطباقات آن قدر موی خود رو در اسلام سفید کرده اند که ضد دین نحرفند...(علامه طباطبایی صاحب کتاب مهم تفسیر المیزان و آیت الله مکارم شیرازی و...)
اکثر کسانی که چنین سخنانی را رواج می دهند ازکسانی هستند که خواسته یا ناخواسته در سخنانشان عدم اعتقاد و یا التزام خویشرا به دین مبین اسلام نشان داده اند.
و...
در کل
چیزی که این مقاله به خواننده می رساند به جز آشفتگی فکری نویسنده نیست...
که باید برای هر بندش (زرتشت/فردوسی/اسکندر/کورش/پهلوی/شووینسم/پان فارس/ دین/ دین شناس/ نژاد/....) نوشته های جداگانه نوشت...
به هر حال
هدف این نویسنده چیزی به جز تخریب کورش نیست ولی چون در این راه میبیند ذوالقرنین منطبق بر کورش شده است و ذوالقرنین یه شخص مثبت قرانی است ولی در نظر نویسنده کورش فرد مثبتی نیست سعی کرده کورش رو از ذوالقرنین جدا کرده تا راحت تر به جعلیات تاریخی پانترکیسم خود بپردازد...(زهی خیال باطل)
راستی این تیکه هم جالب بود...
طبق گفته بسیاری از تواریخ به مانند فارسنامه ابن بلخی و شاهنامه فردوسی و ... که همگی از کتابهای مورد تایید پان فارسهاست

پ.ن: داش آیهان مطالبت رو خدایی میخونی؟ یا همینطور یه کپی پست میزنی و علی یارت که رفتیم؟

با تشکر
یا حق
 

phalagh

مدیر بازنشسته
یکی از مباحثی که اخیراً و با سو استفاده از احساساتمذهبی مردم بین طرفداران اندیشه پان فارسیستی و گاه پان ایرانیستی مطرح میگردد ، یکی انگاشتن کورش سرسلسله پادشاهان هخامنشی با ذوالقرنین مذکور درقرآن کریم است. خوشبختانه اکثر کسانی که چنین سخنانی را رواج می دهند ازکسانی هستند که خواسته یا ناخواسته در سخنانشان عدم اعتقاد و یا التزام خویشرا به دین مبین اسلام نشان داده اند. آنها که برای حتی کوچکترین بحث و صحبتیاز آموزه های زرتشت سخن می گویند و وی را به انحای مختلف تبلیغ می کنند درچنین موقعیتهایی ، با کشیدن پای قرآن کریم به ماجرا سعی دارند از این کتابمقدس الهی هم برای اهداف شوم و استعماری خویش استفاده کنند. اگر برای اینهاسخن و گفته قرآن ملاک است پس چرا در دیگر موارد به آن ملتزم نیستند. البتهناگفته نماند که منظور ما از این گفتار ، خدای ناکرده اهانت به آیین زرتشتی ویا پیامبر بزرگ آیین زرتشتی نیست ، چرا که به اعتقاد اکثر مفسران اسلامی ،پیروان آیین زرتشتی جزو اهل کتاب حساب می شوند یعنی در ردیف پیروان آیینهایمسیحیت و یهود. و پیروان آیین زرتشت به مانند پیروان دیگر آیینهای آسمانیدارای احترام خاصی هستند.


و اما در مورد کورش که برخی وی را ذوالقرنین میپندارند. اگر ما چنین فرضی را پیش بگیرم ناگزیر مجبوریم این را نیز بپذیریمکه طبق گفته بسیاری از تواریخ به مانند فارسنامه ابن بلخی و شاهنامه فردوسی و ... که همگی از کتابهای مورد تایید پان فارسهاست ، ذوالقرنین قرآن ، شخصی بهنام اسکندر رومی است که با حمله به ایران ، پادشاهی را از آخرین شاه کیانی (دارا) گرفت. دقت داشته باشید که اصول اولیه علم ریاضیات می گوید که وقتیطرفهای اول دو عبارت جبری برابر باشند طرفهای دوم آن عبارتها نیز می بایستبرابر باشند:

ذوالقرنین = اسکندر رومی (طبق گفته شاهنامه وفارسنامه)
ذوالقرنین = کورش هخامنشی (طبق ادعای برخی دوستان)

پسنتیجه می گیریم: اسکندر رومی = کورش هخامنشی


برای این گفتار دلایلدیگری نیز هست مثلاً:
ذوالقرنین آنگونه که در قرآن وصف شده است می بایستشخصیتی نیکومنش و بزرگوار باشد که مسلماً با شخصیت اسکندر مقدونی همگونیندارد چرا که قتل و غارت و کشتار وی بر همگان آشکار است (برخی از مورخینمعتقدند که اسکندر رومی همان اسکندر مقدونی است و بالتبع ذوالقرنین قرآن ، کهاعتقاد ناصحیحی هست) حال اگر کورش را آنگونه که پان فارسها تصویر می کنندفردی نیکومنش بدانیم و با اوصاف ذوالقرنین همگون بیابیم لاجرم بایستی قبولکنیم که کورش همان اسکندر رومی شاهنامه هست.

: «بفرمان شاهنشاه آریامهر در سال 1350 شمسی که مقارن بادوهزاروپانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران است، سال کوروش کبیرنامیده شده در این سال به منظور تجلیل از بنیانگذاری آن جشنهای پرشکوه (از 20 مهرماه تا 26 همین ماه) در سراسر ایران برگزار گردید که عمومپادشاهان و سران ممالک و رؤسای کشورهای عالم و محققین و مورخین ودانشمندان جهان در آن شرکت داشتند»(1) نباید تعجب کنی چه زمان، زمانقدر قدرتی و قوی شوکتی و ابد مدتی و جاوید سلطنتی و اعلیحضرتی رژیمشاهنشاهی «آریامهری» است که استخوان «ساق پای کوروش» در «دست اعلیحضرتهمایون شاهنشاه، همچو شمشیر لیزری» آرتیستهای فیلم «جنگ ستارگان» به هرطرف «شراره آتش» میپراند و خانه و خانمانها را سوزانده و خانواده ها رابه عزا مینشاند تا در عزای این ملت «شراره باران شده حلبی آبادنشین» چادرهایی همچون قصر در وسط بیابان برهوت پاسارگاد شیرازی برای «عمومپادشاهان و سران ممالک و رؤسای کشورهای عالم برپا گردد و از خون بهشیشه گرفته شده این ملت قدحی شراب بر آنها داده و آنها را سرمست «بادهکوروش» نماید تا به توسط آنها درجهان پایه های رژیم سلطنتی خود را تحکیمببخشد بلکه باید از این تعجب کنی که پسر همان پدر و در زمان جمهوریاسلامی بدون خوف و واهمه از قهر ملت و دولت انقلابی به چهار فیلمسازسوئدی میلیونها دلار از پول غارتی، این مردم مظلوم را پرداخته که فیلم «کوروش کبیر» را تهیه و در سینماها و تلویزیونهای آمریکا و اروپا بهنمایش گذارد .(2) و میلیونها دلار هزینه آن فیلم کذایی میکند تا بهمعارضه با «الگوهای ضد شخصیتی اسلامی» از قبیل امامان و پیشوایانبرخاسته و تصویری «روحانی » یا «فرا ایزدی» و با دستاویز «اولین ارایهدهنده منشور حقوق بشری، از کوروش بسازد و چنین وانمود کند که حتیپیغمبران و اولیا و اوصیای خداوندی نیز آورنده منشور حقوق بشری، نبودندو این کوروش بود که بعد از آمدن آن همه پیغمبران الهی «منشور حقوق بشر» را برای اولین بار آورد و بدین ترتیب در ذهن جوانان مسلمان القایی ازتضاد «کردار اسلامی» با «رفتار کوروشی» نموده و بدین ترتیب نتیجهایحاصل نماید که جوانان در «گفتار نیک!! خود اسلام را «متهم» و کوروش را «محترم» داشته و راه را برای ایجاد رژیمی با ایدئولوژی «تمدن بزرگ» دیگر باز نمایند.

اکنون می توان گفت که چرا در شاهنامه فردوسی ازهخامنشیان نامی برده نشده است.

زیرا سراینده شاهنامه، هخامنشیان را در اصلایرانی نژاد نمی دانسته است.
فردوسی در دیگر جاها نیز چنین کرده است برایمثال مدت زمانی که ایران زمین در زیر سلطه افراسیاب تورانی بوده است (طبقتاکید فارسنامه ابن بلخی) را به کل از کتاب خویش پاک می کند و به آن نمیپردازد. راستی چرا فردوسی از پیشدادیان و کیانیان که سالها و بلکه قرنها قبلاز هخامنشیان بوده اند سخن می گوید ولی از هخامنشیان سخنی بر زبان نمی راند؟آیا کورش طبق گفته شاهنامه رومی بوده است و ایرانی نژاد نبوده است؟ اگر چنینباشد نوشته های آقای ناصر پورپیرار که کورش را از نژاد اسلاو می داند نیزحقیقت دارد و حتماً فردوسی به جای واژه های بیگانه ای مثل اسلاو از واژه هایمستعمل زمان خود مانند رومی استفاده کرده است. فراموش نکنیم که تا چندی پیشبه تمامی اروپاییان ، فرنگی و به اروپا نیز فرنگ گفته می شده است. و درروزگاران بسیار دور در سرزمین ما به اروپا ، روم گفته می شده است.
با اینتفاسیر بسیار جالب است سینه سپر کردنهای پان فارسهای تخیل گرا ، که الگو وبنیانگذار کشورشان را یک بیگانه رومی نژاد (از نژاد اسلاو) به نام کورش میپندارند.
مطلب دیگر سال ظهور زرتشت پیامبر است که به نوشته شاهنامه در سالسی ام پادشاهی گشتاسب اتفاق افتاده است با مراجعه به جدول بالا ، یعنی سال 797 پیش از میلاد (به محاسبه فردوسی) و یا سال 808 پیش از میلاد (به محاسبهنویسنده فارسنامه). ولی چرا پان فارسها و پان ایرانیستها سعی می کنند سالظهور زرتشت را قرنها پیش از آنچه هست نشان دهند خدا می داند. البته بر ما نیزچندان پوشیده نیست که با این کارشان سعی دارند برای خویش تاریخی ساختگی سرپاکنند. مسلماً آیین زرتشت پس از آیین یهود پدیدار گشته است و اگر قرار باشدآیینی بر آیین دیگر تاثیر گذاشته باشد این آیین یهود است که بر آیین زرتشتتاثیر گذار بوده است چرا که تقدم و تاخر همه چیز را آشکارا بیان می کند. گذشته از اینها از آنجا که هر دو آیین یاد شده از جانب خداوند باری تعالیفرستاده شده اند می بایست در بسیاری از احکام و اصول و دیگر جزئیات یکسانیداشته باشند ولی چرا پان فارسها و پان ایرانیستها می گویند که آیین یهودبسیاری از آموزه های خود را از آیین زرتشت گرفته است به خوبی می رساند کهمطرح کنندگان چنین مباحثی نه از فلسفه وحی و نبوت چیزی می دانند و نه اعتقادیبه آسمانی بودن این آیینها دارند.


چنانچه عالم ربانیمرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان به صراحت به

دسیسه های همینیهودیان مذکور اشاره کرده و به خوانندگان توصیه میکند

که گرد اختلافدرباره ذوالقرنین که ساخته و پرداخته یهود باشد نگردند.

او در توصیه خود میفرماید :
خواننده عزیز باید بداند که روایات مرویه از طریق شیعه و اهل سنت از رسول خدا (ص) و از طریق خصوص شیعه از ائمه هدی (ع)و همچنین اقوال نقل شده از صحابه و تابعین که اهل سنت با آنها معامله حدیث کردهاند (و احادیث موقوفهاش میخوانند) درباره داستان ذیالقرنین بسیار اختلاف دارد. آن هم اختلافهایی عجیب و آن هم نه در یک گوشه داستان، بلکه در تمام خصوصیات آن و این اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آوری است که هر ذوق سلیمی از آن وحشت کرده بلکه عقل سالم آن را محال می داند و عالم وجود منکر آن است و اگر خردمند اهل بحث آنها را باهم مقایسه کرده مورد دقت قرار دهد هیچ شک نمیکند در اینکه خالی از دسیسه و دستبرد و جعل و مبالغه نیست از همه مطالب غریبتر، روایتی است که علمای یهود که به اسلام گرویدند از قبیل وهب بن منبه و کعب الاحبار نقل کرده یا اشخاص دیگری - که از قراین به دست می اید از همان یهودیان گرفته اند. نقل کرده اند. بنابراین دیگر چه فایده دارد که به نقل آنها و استقصا و احصا آنها با آن کثرت و طول و تفصیلی که دارند بپردازیم. (19)
حال یهود و یهودبازان و شاهپرستان و دست نشاندگان آنها باید دنبال جعل ذوالقرنین شماره چهل برآیند تا بلکه در لابلای اسفار و عهد عتیق شاید این بار خشایارشا را ذوالقرنین قرآنی معرفی کرده و مدتی جوانان مسلمان را سردرگم کنند تا نقشه از نیل تا فرات و طرح براندازی ایدئولوژیک اسلامی را بهتر اجرا نمایند.
چقد جالب نميدونستم كساني همچون علامه طباطلائي و يا آيت الله مكارم شيرازي هم عدم اعتقاد و التزام خودشون رو به قران نشونن دادن و اسلام رو در جهت اهداف شوم استعماري خودشون به كار گرفتن.(به حق چيزاي نديده)

من هر چي فكر كردم نتونستم منطق حاكم بر استدلالي رو به صورت آبي رنگ در اوردم پيدا كنم. اگه كسي ميتونه يه كمكي كنه بدونيم نويسنده كه خيلي رياضيش خوبه چجوري نتيجه گرفته كه كوروش همون اسكندره.


و باز هم ناصر پورپيرار. كمونيستي كه دشمنيش با تاريخ و تمدن غني ايراني بر خيليها هويدا شده. كافيه يه سري به نوشته هاش كه اتفاقا بيتاب باشگاه هم گويا به ايشون علاقمندن بزنيد.

جالبه در اين متن نويسنده از كلام علامه طباطبائي به نفع خودش استفاده كرده بدون اينكه نظر علامه طباطبائي رو در مورد ذوالقرنين بدونه. يا يه سر به تفسير الميزان بزنيد و يا يه سر به اون تاپيكي كه a_m.sabz لينكشو براتون گذاشتن بزنيد دراونجا مفصلا بحث شده.


در كل نويسنده اين مطلب اينقد عجله داشته يه چيزي بنويسه شايد بتونه يه ضربه اي به ايران و تاريخش بزنه كه نه استدلال منطقي رو بين جملاتش حفظ كرده و نه حتي نگاهي به پيشينه افرادي كه نظريه كوروش و ذوالقرنين رو مطرح كردن انداخته. يا شايدم خوانندگانش رو ببخشيد احمق فرض كرده كه هيچ منبعي جز مطلب ايشون در دست ندارن.
نميدونم چرا و به چه علت و با كدام هدف شومي اين روزها لفظ پان رو زياد ميشنوم. اما در اينجا ميخوام بگم هيچ ايراني واقعي دوست نداره وقتي ميخواد فرضا از شيراز بره به تبريز (اين دو شهر مثاله) نياز به ويزا داشته باشه. پس بهتره به جاي دامن زدن به خواست هر نوع پاني سعي كنيم نماد هاي ملي و مذهبيمون رو گسترش بديم و بهشون نشون بديم به هيچ وجه نميتونن تاريخ يه ملت رو از بين ببرن و يا با تفرقه به اهداف قدرت طلبانه خودشون برسن

 

آیهان

عضو جدید
داش آیهان مطالبت رو خدایی میخونی؟ یا همینطور یه کپی پست میزنی و علی یارت که رفتیم؟

با تشکر
یا حق


بله میخونم.
جواب منو ندادی !
چرا فردوسی از هخامنشیان چیزی نگفته؟

چرا میگن اولین منشور حقوق بشر رو کوش نوشته....اون پیامبر شلغم بودن پس؟
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاماس ...گاماس...
بزار اول در مورد اصل مقالت حرف بزنم..
بعد در مورد این سوالات بحرفم...
خدایی حالا من اومدم و توضیح دادم بعدش چی؟ از ما قبول میکنی یا باز میگی گسترش آگاهی؟؟؟ :d
======
راستی تو ترکها یه شخصیتی مثل کورش یا اسکندر یا سزار وجود داره؟
 

آیهان

عضو جدید
چقد جالب نميدونستم كساني همچون علامه طباطلائي و يا آيت الله مكارم شيرازي هم عدم اعتقاد و التزام خودشون رو به قران نشونن دادن و اسلام رو در جهت اهداف شوم استعماري خودشون به كار گرفتن.(به حق چيزاي نديده)
تو متن چیزی ذر مورد عدم التزام اون بزرگواران ذکر نشه

من هر چي فكر كردم نتونستم منطق حاكم بر استدلالي رو به صورت آبي رنگ در اوردم پيدا كنم. اگه كسي ميتونه يه كمكي كنه بدونيم نويسنده كه خيلي رياضيش خوبه چجوري نتيجه گرفته كه كوروش همون اسكندره.
نویسنده منظورش این بود که تو شاهنامه که کتاب مقدس فارس هاست گفته ذوالقرنین همون رومیه
ف
فارس های افراطی هم که شاهنامه رو در حد کتاب آسمانی قبول دارن


از طرفی میگن ذوالقرنین کورشه
نویسنده به عنوان طنز نتیجه گرفت که کورش=رومی
و باز هم ناصر پورپيرار. كمونيستي كه دشمنيش با تاريخ و تمدن غني ايراني بر خيليها هويدا شده. كافيه يه سري به نوشته هاش كه اتفاقا بيتاب باشگاه هم گويا به ايشون علاقمندن بزنيد.
در مورد استاد با آرامش رفتار کنید:smile:

جالبه در اين متن نويسنده از كلام علامه طباطبائي به نفع خودش استفاده كرده بدون اينكه نظر علامه طباطبائي رو در مورد ذوالقرنين بدونه. يا يه سر به تفسير الميزان بزنيد و يا يه سر به اون تاپيكي كه a_m.sabz لينكشو براتون گذاشتن بزنيد دراونجا مفصلا بحث شده.


در كل نويسنده اين مطلب اينقد عجله داشته يه چيزي بنويسه شايد بتونه يه ضربه اي به ايران و تاريخش بزنه كه نه استدلال منطقي رو بين جملاتش حفظ كرده و نه حتي نگاهي به پيشينه افرادي كه نظريه كوروش و ذوالقرنين رو مطرح كردن انداخته. يا شايدم خوانندگانش رو ببخشيد احمق فرض كرده كه هيچ منبعي جز مطلب ايشون در دست ندارن.
نميدونم چرا و به چه علت و با كدام هدف شومي اين روزها لفظ پان رو زياد ميشنوم. اما در اينجا ميخوام بگم هيچ ايراني واقعي دوست نداره وقتي ميخواد فرضا از شيراز بره به تبريز (اين دو شهر مثاله) نياز به ويزا داشته باشه. پس بهتره به جاي دامن زدن به خواست هر نوع پاني سعي كنيم نماد هاي ملي و مذهبيمون رو گسترش بديم و بهشون نشون بديم به هيچ وجه نميتونن تاريخ يه ملت رو از بين ببرن و يا با تفرقه به اهداف قدرت طلبانه خودشون برسن
[/

QUOTE]
بحث جدایی نیست.
هدف کسترش آگاهیه!
 

salimipour

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولا شما در حدی نیست که تشخیص بدهید ذوالقرنین کی بوده ، چون اولا این یک مساله تاریخی و قرآنی دوما نه شما کارشناس تاریخی نه کارشناس تفسیر قرآن / شما اگر یکبار تفسیر المیزان را کامل در مورد ذوالقرنین میخوندید اینطوری آشفته مطلب نمی نوشتی در ثانی چندین کتاب هست که نوسیندگانش کارشناسان تاریخی و علوم قرآنی هستند ثالثا شما یکبار کامل همون سوره که در مورد ذوالقرنین هست را کامل با ترجمه اش بخون بعد بیا اظهار نظر کن
اینکه که چرا فردوسی از کوروش حرف نیاورده آخه شد دلیل / خیلی ها کتاب نوشتند و تاریخدان بود که در مورد خیلی چیزها حرفی نگفتند
من نمیدونم چرا هر کی 4 سال میره دانشگاه فکر میکنم خدای همه علوم و مسلط به همه علم هاست
من الان دانشگاه هم و گرنه پی دی اف کتابهای که در مورد ذوالقرنین و کوروش نوشته شده را برات توی سایت میزاشتم
در کل " کوروش افتخار هر ایرانی و هر انسان عدالت خواه و آزادی جو است "
 

Similar threads

بالا