کمر بند هایت را محکم ببند!!

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
رازی در دل دارم که هیچ مشاوری توان حمل آن را ندارد.... رازی که مرا از پای می اندازد....

نمی دانم تا کنون برایتان پیش آمده است که حتی راز خود را به نزدیک ترین دوست خود نتوانید بگویید!! حتی جرئت نوشتن آن را بر روی کاغذ نداشته باشید!! آری این چنین حالی دارم که مرا به تدریج ازبین می برد...
توان گریه کردن را ندارم و این نعمت بزرگ را نیز از دست داده ام....؛ از خدا مرگ خواستم به من گفت آرام باش و بیاندیش!! اندیشیدم که فاصله بگیرم از صبر این جهل بزرگ اما دیدم این فاصله مرا بیشتر از قبل از پای خواهد انداخت، با خود گفتم اگر این درد مرا نکشد به احتمال زیاد قوی ترم خواهد ساخت...

پس ماندم و به خدای خود توکل نمودم و گفتم که خدایا دستانم را بگیر چرا که قدم هایم را به امید تو به راه می اندازم...

او نیز مرا فرا خواند و گفت تو در آغوش من هستی، بمان و کمربند های خود را محکم ببند که می خواهم به تو لذت پرواز را به آسانی یک توکل صادقانه بچشانم و من به چنان آرامشی دست یافتم که گویا به آرزوی دیرینه خود رسیده بودم..

یعنی فقط چند لحظه آرامش، و یک دنیا امید!!




:gol:
 

EHSAN.E

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنونم زیبا بود!
اندیشیدم که فاصله بگیرم از صبر
این جهل بزرگ اما دیدم این فاصله مرا بیشتر از قبل از پای خواهد انداخت، با خود گفتم اگر این درد مرا نکشد به احتمال زیاد قوی ترم خواهد ساخت...

فقط دارم فکر میکنم در موردش سخته هضمش
 

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ممنونم زیبا بود!
اندیشیدم که فاصله بگیرم از صبر
این جهل بزرگاما دیدم این فاصله مرا بیشتر از قبل از پای خواهد انداخت، با خود گفتم اگر این درد مرا نکشد به احتمال زیاد قوی ترم خواهد ساخت...

فقط دارم فکر میکنم در موردش سخته هضمش
سلام دوست خوبم... بسیار ممنون از نکته سنجی و دقت بالایی که دارین... ؛ :smile:http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

خب منظورشون اینه که.... خدا بهشون گفته صبر داشته باش...! بعد با خودش فکر کرده که اگه صبر داشته باشم... بیشتر بی تاب و بی قرار میشم.. و این خودش زجر آور و کشنده هست..! ولیکن بعد با خودش بیشتر فکر میکنه که اگه صبر داشته باشه درسته که بی تاب تر از قبل میشه... اما حسنش این هست که به هدف و یا به قولی به مراد دلش حتما خواهد رسید.. درصورتی که اگه ناشکیبا باشه و عجولانه بخواد تصمیم بگیره.... ممکنه اتفاقات ناگواری در انتظارش باشه.. پس در نتیجه صبر بهتراز ناشکیایی ست.. .



پس ماندم و به خدای خود توکل نمودم و گفتم که خدایا دستانم را بگیر چرا که قدم هایم را به امید تو به راه می اندازم...



پ.ن: نمی دونم درست متوجه منظورتون شدم یانه... (از بیان قابل هضم نبودن..! )http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
 

مهربان

کاربر فعال تالار شیمی ,
کاربر ممتاز
سوگل خودمی که اینقدر قشنگه متننت
 

EHSAN.E

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوست خوبم... بسیار ممنون از نکته سنجی و دقت بالایی که دارین... ؛ :smile:http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

خب منظورشون اینه که.... خدا بهشون گفته صبر داشته باش...! بعد با خودش فکر کرده که اگه صبر داشته باشم... بیشتر بی تاب و بی قرار میشم.. و این خودش زجر آور و کشنده هست..! ولیکن بعد با خودش بیشتر فکر میکنه که اگه صبر داشته باشه درسته که بی تاب تر از قبل میشه... اما حسنش این هست که به هدف و یا به قولی به مراد دلش حتما خواهد رسید.. درصورتی که اگه ناشکیبا باشه و عجولانه بخواد تصمیم بگیره.... ممکنه اتفاقات ناگواری در انتظارش باشه.. پس در نتیجه صبر بهتراز ناشکیایی ست.. .



پس ماندم و به خدای خود توکل نمودم و گفتم که خدایا دستانم را بگیر چرا که قدم هایم را به امید تو به راه می اندازم...



پ.ن: نمی دونم درست متوجه منظورتون شدم یانه... (از بیان قابل هضم نبودن..! )http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

سلام دوست عزیزhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
ممنون بابت جواب
عالی بود

دید من نسبت به کلمه جهل شاید باعث ابهام شده بود
صبر این جهل بزرگ...: جهل یه جور عدم شناخته اما با تقصیر و ادم جاهل مقصره ولی معضور نیست
ولی منظور اینجا فک کنم صبر یه طوری مفهوم ناشناخته میده ( عدم علم به اون به دلیل نقص علمیه نه عدم تلاش خودخواسته) مثل جسم سیاه یا سیاهچاله ها تو فیزیک

.. پس در نتیجه صبر بهتراز ناشکیایی ست.. .



پس ماندم و به خدای خود توکل نمودم و گفتم که خدایا دستانم را بگیر چرا که قدم هایم را به امید تو به راه می اندازم...
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

 
بالا