کرد زبان کسی رو داریم

manwolf

عضو جدید
 

manwolf

عضو جدید
لباس مردان کرد عبارت است از:

چوخه‌: نیم‌تنه‌ای پنبه‌ای یا پشمی است که در ناحیه سقز، بانه و مریوان به آن «که وا» می‌گویند و درسنندج آن را «چوخه‌» می‌نامند.
پانتول‌: شلواری گشاد با دم‌پای تنگ است که «رانک‌» نیز نامیده می‌شود.
ملکی‌: نیم‌تنه‌ای بدون یقه است که از پایین نیم‌تنه تا بالا به وسیله دکمه بسته می‌شود.
لفکه سورانی‌: پیراهنی با آستین فراخ و بلند و زبانه‌ای مثلث شکل در انتهای آستین است که آن در حال عادی دور مچ یا بازو می‌پیچند.
شال‌: که به آن «پشتون‌» و «پشتینه‌» نیز می‌گویند، پارچه‌ای است تقریباً به طول 3 تا 10 متر که بر روی لباس در ناحیه کمر بسته می‌شود.
دستار: یا «کلاغه‌» که به آن «دشلمه‌»، «مندلی‌»، «رشتی‌»، و «سروین‌» (سربند) نیز یم گویند و مردان به جای کلاه از آن استفاده می‌کنند.
فرنجی‌: یا «فره‌جی‌» که ویژه مردان ناحیه اورامانات است و از نمد ساخته و آماده می‌شود.
کله بال‌: نوعی از نمد پوششی است که چوپانان در مناطق چرای گله در صحرا استفاده می‌کنند.
پیچ و کولاو: کلاه محلی کردها را که معمولاً زنان کرد ان را با دقت و ظرافت خاصی و با نقش و نگارهایی بر جایی مانده از فرهنگ اصیل کردی می‌بافند معمولاً به رنگ هایی سیاه وسفید و به دو صورت کلاه بلند و تخت بافته می‌شود و در دست مصرف کنندگان قرار می‌گیرد البته بنا به گفته پیشینیان و به اعتقاد انها مرد نباید سرش لخت باشد.
پیچ: دستمالی است سیاه و سفید که با گذاشتن کلاه روی سر به دور کلاه پیچانده می‌شود و در قسمت پشت سر در درون دستمال قرار داده می‌شود تا شل نشود البته برادران بارزانی پیچ و کولاو شالشان به رنگ قرمز می‌باشد . البته اعراب نیز از این شال چه سیاه و سفید و چه قرمز رنگ برای پوشش خود استفاده می‌کنند.
کلاش: پاپوشی است به رنگ سفید که با ظرافت کامل توسط برادران هورامانی ساخته می‌شود که از بد بو شدن پا جلو گیری می‌کند و پا را خنک نگه می‌دارد از خصوصیات ان فصلی بودن ان است و نمی‌توان از ان در فصل زمستان ویا فصول باران زا استفاده کرد.

لباس مردانه از قسمتهای زیر تشکیل می شود:
1.که وا پاتول : که به جای کت و شلوار معمولی می پوشند ولی شکل و دوخت آنها غیر از مد کت و شلوار ی است که معمول می باشد. که وا یا کت لباس کردی تقریبا به صورت یک ژاکت نظامی می دوزند با این تفاوتکه که وا جیب‌های کناره ای ندارد و ضمنا چاک آن کاملا از طرفین راست و چپ باز می‌شود بعلاوه غیراز چاک کناره ای آستینهایش چاک دارا ست
دوخت شلوار کردی یا پاتول بدین ترتیب است که دهانه ای تنگ و بدنه ای گشاد دارد و به جای کمر انتهای آن را که گشادیش بیش از دوبرابر یک شلوار معمولی است با بندی که دخین نامیده می‌شود و از توی قسمت تا شده آن لیفه گذشته می بندند و از کمر به پایین که وا را داخل پاتول کرده و بند پاتول را روی ان می بندند
2. پشت تندp-shttend: از پارچه گلدار به طول شش متر درست می شوند بدین ترتیب که پارچه را از سمت عرضش تا کرده می دوزند و بعد آن را به صورت مختلف ساده و گره چین به کمر می بندند آنهای که صاحب اسلحهٔ کمریند آن را روی پشت تند می بندند و خنجر را بین پشت تند و که وا فرو می کنند
3.پچ echپارچه ای است سه متری و اغلب گلدار که تارهای از آن جدامی کنند و به شکل جالبی طوری که تارهای ان در طرفین صورت آویزان گردد به دور سر می پیچند .پچ را که در نواحی سقز مرز می گویند روی کلاه مخصوص به نام عارقچین می بندند عارقچین را از نخ و مخصوصا از نخ‌های قرقره ای با میل قلاب می بافند و این کار مخصوص زنان و دختران کرد است اغلب برای زیبایی بیشتر آن را از نخهای سیاه وسفید و به مقدا کم نخهای رنگین پر نقش می بافند.
البته شایان ذکر است که پیچ فقط مخصوص اکراد(کردها) نبوده در اکثر مناطق خاورمایانه مردها پیچ می بندند، برای نمونه در هندوستان، پاکستان، افغانستان، مناطق عربنشین و... ولی پیج هر قومی جداست و مخصوص آن قوم.
4.کراس: کراس همان پیراهن است با این تفاوت که اولا یقه ندارد و بعلاوه به انتهای آستینها نیز دنباله ای به نام سورانی می دوزند که آن را درحالت عادی روی آستین که وا می بندند و در مواقع اضطراریو مخصوصا در مواقع جنگ دو سر سورانی بهم گره زده و به گردن می آویزانند و نیز همین سورانیها باعث تسهیل بالا زدن آستینها در مواقع شستن دست و صورت می باشند.
[h=2]پوشاک زنان [ویرایش][/h]لباس زنان کرد عبارت است از:
جافی‌: شلواری همانند شلوار مردان است‌. این شلوار را زنان کرد، به ویژه زنان روستایی، هنگام کار می‌پوشند. در سایر مواقع، زنان شلوار گشاد از جنس حریر به پا می‌کنند.
کلنجه‌: نیم‌تنه‌ای است که روی پیراهن بلند می‌پوشند و رد اورامان آن را «سوخمه‌» می‌نامند و از پارچه‌زری یا مخمل دوخته می‌شود.
شال‌: از پارچه‌ای زیبا بر ریو لباس در ناحیه کمر بسته می‌شود.
کلاو: یا کلاه که از جنس مقوا و به شکل استوانه‌ای کوتاه است که آن را با پولک‌هایی رنگین به صورت بسیار زیبایی تزیین می‌کنند.
کلکه‌: روسری یا دستاری است که به جای کلاه مورد استفاده زنان قرار می‌گیرد کلکه دارای رشته بلندی از ابریشم سیاه و سفید با ملیله‌دوزی است‌
لباس زیبای زنان کرد نیز شامل:1.که وا:که عین کت مردانه کُردی است با این تفاوت که اولا پارچه آن را رنگین انتخاب می کنندو ثانیاًخیلی کوتاه تر می دوزند؛ بطوری که حداکثر تا کمآآنها پایین می آید و ان را کولیجه kulegaمی نامند و نیز جیبهای کت مردانه در ان دیده نمی شود.
2.کراس:یا پیراهن زنانه کُرد دارای دوختی ساده با بدنی بلند و دامنی گشاده و دراز است.بطوری که دامن پیراهن روی پای آنها قرار می گیرد و معمولاً آن را از پارچه‌های بسیار زیبا، نفیس و گران قیمت تهیه می کنند.
3.پشت تند:که عین همان پشتند مردانه است ولی زنها اغلب از نوع رنگارنگ آن استفاده می کنند.زنها وقتی پشتند را می بندند کمی از پیراهن خود را بالا می کشند بطوری که انتهای دامن از مچ پای آنها پایین تر نمی رود.
4.دستمال یا روسری:دستمال زنان کُرد پارچه ای است بسیار نازک و سه گوش که تارهایی در اطراف آن ایجاد می کنند و بدین وسیله بر زیبایی آن می افزایند، اغلب پولکهایی نیز با آن تارها می دوزند تا زیبایی آن را چند برابر کنند.هر چند در مراسم عروسی و فلکلور اکثراً روسری نمی بندند.

5.درپه:به جای شلوار پوشیده می‌شود و با دهانه ای تنگ روی مچ پای آنها قرار می گیرد ولی پوشش ساقهای آن بسیار گشاد می باشد.
 

آبیدر751

اخراجی موقت
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم...
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوبارهhttp://javascript:;
 

manwolf

عضو جدید



[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به‌و ئێزنگانه که‌ ‌‌له‌ جوانی کۆت کردۆته‌وه‌

له ‌پیری گه‌رم ده‌بیته‌وه‌

(ئفریقی)


خواستنی هه‌موو شتێ له ‌ده‌س دانی هه‌موو شتێکه‌

(ئنگلیسی)


هیچ که‌س مه‌جبوور به ‌ئه‌نجام دانی دوو کار مه‌که‌

شه‌ڕ و ژن خواستن

(عه‌ره‌بی)


مانای هه‌موو شتێک زانین ،

هیچ نه‌زانینه

‌(ئیتالیایی)
[/FONT]
 

manwolf

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
هه‌میشه‌ بۆ گوڵێ خاک به‌ ،​
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
که‌ ئه‌گه‌ر به‌ ئاسمانیش بگات له‌ بیری بێت ریشه‌ی له‌ کوێ یه
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]

[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]
ئه‌و شته‌ که‌ ده‌توانی بیت پێشکه‌شی خوایه‌ به‌ تۆئه‌و شته‌ش که‌ هه‌یت پێشکه‌شی تۆیه‌ به‌ خوا ، تا ده‌توانی بێ وێنه‌ به
‌​
هه‌ر ڕۆیشتنێک گه‌یشتنێکی نیه‌​
[SIZE=+0]
به‌ڵام هه‌ر گه‌یشتنێک ڕۆیشتنێکی پێویسته
[/SIZE]
[SIZE=+0][/SIZE]
‌​
ژیان له‌ ڕابردوو و داهاتوو له‌ ژینی ئه‌مڕۆت که‌م ده‌کاته‌وه​
[SIZE=+0][/SIZE]
‌​
[/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
ژینی باش​
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]، هه‌بوونی شتانێکی زۆر نیه‌ [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]
به‌ڵکوو حه‌ز کردن له‌وه‌یه‌ که وا‌ هه‌ست
[/SIZE][/FONT]​

 

آبیدر751

اخراجی موقت
اگر ادبيات را مثل خون بدانيم و زبان ها و زيرشاخه هاي زباني را همچون رگ هاي يك پيكره و هويت فرض كنيم ، مي توانيم جريانات نوگرايي را همچون دميدن روح تازگي در رگ هاي هويت خويش بررسي كنيم اصولاً هر انساني در يك منظر با مؤلفه هايي مثل : فرهنگ ، نژاد ، قوميت ، زبان و ... تعريف مي شود و زبان به عنوان عنصري پويا و حياتمند تابلويي براي معرفي است. اين تابلو در صورتي مي تواند معرف خوبي باشد كه متن هاي قوي و مانايي داشته باشد. اكنون در گستره ي گيتي به وضوح شاهد اين امر هستيم. آنچه را كه براي توليد متن ، مهم تلقي مي شوند ، بسيارند . اما مي توان براي ورود به بحث ، دو اصل مهم را يادآور شد : 1- انديشه هاي نوين همراه با خلاقيت و آفرينشگري 2- انسان هاي انديشه مند و مستعد و خلاق.
شعر به عنوان رساترين هنر بشر در درازناي تاريخ حاصل انديشه ، نگاه تازه و آفرينشگري است كه اگر اين سه با هم همداستان گردند ، به توليد متون ادبي ( شعر ) مي توان بسيار اميدوار بود. اينجاست كه حاصل تلاش شاعر مثل همان خون تازه در رگ هاي زبان به جريان مي افتد و نوشدگي ودر تمام زواياي آشكار و نهان يك زبان متبلور مي گردد. اين يك امر طبيعي است كه جهان نو ، نگاه نو و انديشه ي نو مي طلبدو اين نگاه و انديشه در قالب نوشده ي زبان بازتاب مي يابد. آنچه را كه حدود يكصد ساله ي اخير در ادبيات جهان اتفاق افتاده ، حاصل اين گونه نگرشي است
.
شعر كُردي ( به ويژه كُردي جنوبي ) نيز ار اين مقوله مستثنا نبوده و اگرچه دير ، اما سعي آفرينشگران نو انديش آن براين بوده كه همان خون تازه را در كالبد گويش ها و لهجه هاي جنوبي بدمند.اين نوشتار برآن است تا مروري موجز برشعر معاصر كُردي جنوبي با تكيه بر كُردي كلهري يا ( كرماشاني ) (1) داشته باشد و پروسه ي شعر نوين اين ديار را به گونه اي مختصر معرفي نمايد. بيش از هر چيز ذكر اين نكته ضروريست كه آنچه به عنوان شعر از اين پيش در ميان گويشوران كلهر و كرماشاني مطرح بوده به دو بخش مهم تقسيم مي شود : بخش اول كه آثار فراواني را در خويش جاي داده ، نظم هايي است كه به خطا و از سر سهو ، شعر نام گرفته است . شاهد بارز اين مدعا طنزها و مطايبه هايي است كه در بين افواه عامه هواداران بي شماري دارد و سرآمد آنها را مي توان شامي كرماشاني يا همان شاهمراد مشتاق وطندوست ناميد كه اگر چه اين آثار در بسياري مواقع نظم هايي سخته و شكوهمندند ، اما به علت عدم فاكتورهاي ويژه ي شعر از ورود به آن ساحت منع شده اند . بخش دوم از لحاظ كميت به پاي نظم هاي موجود نمي رسند اما اين آثار در دسترس ، عموماً مي توانند از مؤلفه هاي خاص شعر برخوردار باشند كه خود نيز به دو شاخه تقسيم مي شوند . شاخه ي اول همان اشعاري هستند كه از اساليب شعر كلاسيك بهره مندند.اگر بحث درباره ي ادب يارسان به عنوان يك پروسه ي قابل تأمل به اهلش واگذاريم ، ادب كلاسيك كرد كرمانشاهي از برجاي مانده هاي بزرگاني همچون ملاپريشان دينوري آغاز مي گردد كه مثنوي هاي ده هجايي وي به عنوان يكي از سندهاي بارز شعر كُردي كرماشاني محسوب مي شود. (2) شاكه و خان منصور ـ خان مقتدر ايوان ـ دو چهره ي شكوهمند شعر در بين كلهرو كُردي گويان غير كلهر ، با سحر كلامشان هنوز كه هنوز است از پس قرن ها برخاسته اند و جلوه گري مي كنند. آثاري كه در عين سادگي و صميميت سرشار از شكوه معنوي شعرند
:
شوكرانه م پيد بوو / بيناي بان سه ر
كووره گلالان / لافاو گرته وه ر
سيد صالح و سيد يعقوب مايشتي ، ميرزا الماس خان كندوله اي ، نقي خان آزاد ، تركه مير ، ملانجف و ... گنج هايي سرشار از عشق و معرفت براي ميراث داران اين فرهنگ و ادب كهن و اصيل برجاي نهاده اند. شاهنامه هاي كُردي اين ديار نه تنها در بين كردستانات كم نظير ، ناب و سرشار از زيبايي هاي ويژه ي هنري اند ، بلكه در بعضي موارد مي توانند همپاي شاهنامه هاي فارسي در مراجع خاص مطرح شوند.اين گنج هاي تازه يافته در صورت معرفي درست نيز مي توانند براي صاحبان خرد و انديشه و پژوهندگان حماسه و اسطوره بسيار قابل تأمل باشند. برزو نامه ، ضحاك و كاوه ي آهنگر ، رستم و زنون ، رستم و سهراب و ... نمونه هاي موفق حماسه سرايي در ادب كُردي كرماشاني هستند
.
همجواري زبان ها تأثيرات متقابلي با هم و در هم دارند به گونه اي كه داد و ستدهاي زباني خويشاوندي هاي فراواني را به وجود مي آورند. آشنايي جدي كُردي سرايان كرماشاني با زبان و ادب فارسي موجب تأثيرات قابل توجهي در شعر آنان شده و به ويژه از حدود پنجاه سال گذشته به اين سو بسياري از مؤلفه هاي ويژه ي شعر فارسي در ادب اين ديار جلوه گري كرده است
.
شاعر كرماشاني فُرم غزل امروز فارسي را به شيوه اي موفق در وادي ادب كُردي بومي كرده است و امروز با همين نگاه ، غزل هاي شيوايي در پهنه ي ادب كُردي زاده مي شوند.اگر كمي به عقب برگرديم و يكي دو دهه را پشت سر بگذاريم ، به نام هايي همچون كريم كوهساري » تمكين « ، علي اشرف نوبتي » پرتو كرماشاني « و ديگراني مي رسيم كه با بهره گيري از لحن ، نگاه و فرم غزل فارسي كارهاي ماندگاري را آفريده اند و در كنار آنان ديگراني نيز بوده و هستند كه تلاش هاي قابل تقديري دارند
.
آنچه را كه غزل اين طيف به مخاطب مي نماياند ، علاوه بر زيبايي هاي ويژه و گاه انديشه هاي قابل تأمل ، حس سرشاريست كه عموماً در سطحي شفاف مي ماندو كمتر در ژرف ريشه مي دواند . شايد غزل اين دوره ي مورد بحث در بيشتر موارد ترجمه هاي گاه موفق يك غزل فارسي همان شاعر بود ! اگر ساده تر بنويسيم . با توجه به شناختي كه جامعه از اكثر اين شاعران دارند ، اينان كاري بسيار مشكل بر دوش داشتند. خود كُرد بودند. اما با شعر فارسي دمخور بوده و فارسي نيز مي سرودند و ذهنشان به شكلي ناخودآگاه با غزل فارسي ، نحوه ي تصويرپردازي هاي آن ، تركيب سازي ها و ... آشنايي تمام داشته است. پس كاملاً هم طبيعي بوده كه با همان ذهنيت فارسي به سراغ غزل كُردي بروند. پس مسير عجيبي به ناچار براي آفرينشگري در وادي ادب كردي كرماشاني برگزيده اند و از همين روست كه حتي اكثر شعرهاي اين گروه تأثيرگذار از واژه هاي فارسي لبريزند . در اين ميان غزل هاي پاياني كتاب كوچه باغي ها ( 5) به اشكال مختلف استثنا محسوب مي گردند. شاعر اين دفتر از جنبه هاي مختلف نشان مي دهد كه به باتمام مولفه هاي يك شعر فخيم آشناست و آنها را هم در غزل هاي فارسي و هم در غزل هاي كُردي اش به كار گرفته است. شعر
ارمني او دنيايي عجيب را در لايه هاي زيرين خود به نمايش گذاشته است و تنها همان شعر مي تواند با فخامت تمام انديشه مندي ، ژرف نگري و هنر پرتو را به مخاطب بنماياند.
در كل مي توان حركت به سوي فرم و قالبي تازه در ادب كرماشاني ( به عنوان غزل ) گامي بود در نوكردن پوششي كه سال هاي آزگار برتن هنركُردي كرماشاني طعم تكرار مي داد . اين پوشش همان مثنوي ده هجايي بود كه قبل از اين ، قالب يكه تاز شعر كُردي جنوبي به حساب مي آمد . امروزه هر گاه دفتر شعر كُردي كرماشان را تورق مي كنيم ، به نام هايي مانا برمي خوريم كه ذكر آنها مي تواند اداي ديني باشد
.
فرشيد يوسفي ، محمد شكري ، كرمرضا كرمي ، احمد عزيزي ، تقي رشيدي ، احمد جلالي گوران ، سليمان داوند ، امان الله خان رشيدي ، ولي رضايي ، علي اصغر زعفراني ، كيومرث عباسي قصري ، يدالله لُرنژاد ، پرويز بنفشي ، عبدالله مرادي ( دلريش مايشتي ) ، ميرزا يوسف تالاندشتي و
...
احمدعزيزي در اين ميان به علت آشنايي جدي با واژگان كُردي و ارتزاق از واژه هايي غني از حيث زباني تشخص خاصي دارد و ولي رضايي ، فرشيد يوسفي و كيومرث عباسي قصري زبان خاص خود را در اين عرصه به نمايش گذاشته اند
.
بر خلاف ساير گويشوران زبان كُردي ، در اين ديار ، غزل همچنان جاندار و پويا در مسيري قرار گرفته كه با فاكتورهاي خاص غزل امروز ايران رقابت مي كند و دربين نسل دوم شعر و ادب همچنان طعم پويايي مي دهد. نمونه هاي موفق غزل در مجموعه شعرهاي » يه ي شه و ئه گه ر بچيدن « ، » وه سقانم بنوسم « و » نه رمه واران « و آثار شاعراني همچون علي سهامي ، رضا جمشيدي ، عليرضا يعقوبي ، امين گجري ، فرياد شيري ، مهوش سليمان پور ، پريوش ملكشاهيان ، امرالله عظيمي ، فاطمي مجد ، كمري ، عزيزي و ... نشان از جدي بودن توجه به اين قالب در بين كلهري سرايان و شاعران كرماشاني دارد
.
اما اگر بخواهيم گريزي به مثنوي هاي ده هجايي ـ قالب پركاربُرد شعر كُردي جنوبي ـ بزنيم ، به نام هايي جوان اما پرتوان همچون : سعيد عبادتيان ، بهروز ابراهيمي و ... برمي خوريم .اينان با بهره گيري از انديشه اي نوين با همان قالب آشناي افواه عامه به آفرينشگري پرداخته و با بهره گيري از واژگان اصيل و تصويرگري هاي ناب و منحصر به فرد مثنوي ماندگاري براي آيندگان اين فرهنگ و زبان برجاي گذاشته اند
 

pari.zareii7

عضو جدید
هیمنی هل ناگره ام چرخه بو کوردی کلول
تا به کی هیمن بژینو تی نکوشین گرچو گول[/QUOT

سلام دوست عزیز
جان خودتون شما دیگه تعطیل نکنین ! از صب تو هر تاپیک کردی که رفتم تعطیل کردن رفتن
آخه آدم انقد بدشانس!!!!!!:surprised:
 

manwolf

عضو جدید
شعريك جوان له ماموستا هيمن
دایه گیان بگری له سه ر خاکم که وا شینم ده وی
زور بگریه دایه گیان فرمیسکی خوینینم ده وی

من گولی سه د ئاره زوی ژینم له خاکا خه وتووه
خاکی مه یدانی خه بات ره نگینی خوینی من بووه


دا مه نیشه دایه گیان بو هاتنی من چاوه ری
دلنیا به, به سیه تی ,بو ده نگی ده رگا مه گره گوی


من ده میکه جه رگی سوتاندوم هه ناسه ی سه ردی گه ل
دلپری کردوم خه می ده سکورتی و ره نگ زه ردی گه ل


من کوری کوردی شه هیدی ری ی خه باتم دایه گیان
کوتری خوینیین په ری باخی ولاتم دایه گیان


من له شاری خوم غه ریب و بو هه مو بیگانه خوم
کوتری کوژراوی ریگای لانه خوم,بی لانه خوم


دایه گیان بگری له سر خاکم که وا شینم ده وی
زور بگریه دایه گیان فرمیسکی خوینینم ده وی


(ماموستا هیمن
 

sbnb

عضو جدید
سلام به همه دوستان و با تشكر از دوست عزيزمون كه اين شعر رو نوشتن.
ولي بايد بگم كه اين شعر متعلق به ماموستا شريف هستش.
 

manwolf

عضو جدید
پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای مشعله تابان من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من

از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

گل جامه در از دست تو وی چشم نرگس مست تو ای شاخه‌ها آبست تو وی باغ بی‌پایان من

یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من

ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها ای آن بیش از آن‌ها ای آن من ای آن من

چون منزل ما خاک نیست گر تن بریزد باک نیست اندیشه‌ام افلاک نیست ای وصل تو کیوان من

بر یاد روی ماه من باشد فغان و آه من بر بوی شاهنشاه من هر لحظه‌ای حیران من

ای جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشیدت جدا بی تو چرا باشد چرا ای اصل چارارکان من

ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من ای ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من


وقت خشم و وقت شهوت مرد کو
طالب مردی چنینم کو به کو

http://www.iran-eng.com/newreply.php?tid=6308&pid=65065
 

manwolf

عضو جدید
آمده​ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمده​ام چو عقل و جان از همه دیده​ها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمده که رهزنم بر سر گنج شه زنم
آمده​ام که زر برم زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشته​ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمی​خوری پیش کسی دگر برم

http://www.iran-eng.com/newreply.php?tid=6308&pid=65107
 

manwolf

عضو جدید
ئه گه ر شه و بیته سه ر جیگه م که وا تاقه ی کراس غارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
وتم پیی: كوی به دل تویه؟ به عیشوه پی كه نی و و فرموی
كنار آب ركن آباد و گلگشت مصلی را
سه رو و زوولف و برو چاو و خه ت و خال و له بی له علت
چنان بردند صبر از دل كه تركان خوان یغما را
نه ته نیا من له ره مزی تاقی میحرابی بی بروت ناگه م
كه كس نگشود و نگشاید به حكمت این معما را
سه لاوم كرد له یاری خوم وتی، هه ی ناعه له یك ئه بله
جواب تلخ می زیبد بل لعل شكرخارا
كه حوسنی یوسفم بینی سه عاته ن بوم مو حه ته ق بوو
كه عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
ره واجی ده فته رت قانع ئه بی مونكیر چلون بیكا
كه بر نظم تو افشاند فلك عقد ثریا را
 

aradoleh

اخراجی موقت
شعر کردی با ترجمه فارسیشیعری كوردی
هه ر كاتی ده كه ومه بیری
وه كو روژانی جوانی
بو ساریژی زامه كانم
به ته نیا دیمه سه ر كانی
زوخاوی دل هه ل ده ریژم بو ورده شه پوله كانی
ئه م به سته یه بو ده خوینم به لاوه ك یا به گورانی
كانی كانی تو جیژوانی پریه كانی
تو ئایونه ی ئاسمانی
خونی جه رگی چیا سه خت و به ر زه كانی
خوزگا ئه وه ی من ده ی زانم توش بیزانی كانی كانی
ده زانی بو زور دی مه لات؟
چون له لای تو به جی ماون جی پی كانی
كانی كانی
تو شاهیدی پشكوتنی ئه وینیكی ئا سمانی
قاتلی من له توی دا شورد په ن جه كانی
خونی دلم تكاوه نیو ئاوی كانی
به ده م دزه ی ئه وینه وه
ده مردم و نه م ده زانی
كانی كانی كانی كانی
*** ترجمه لفظ به لفظ فارسی
چشمه
هر زمانی بیادش می افتم
همچو روزگار جوانی
برای تسكین زخمهایم
تنهایی به سر چشمه می روم
درد دلم رو به دست موجهای كوچكش می سپارم
این شعر رو براش با دكلمه یا با آواز می خوانم
ای چشمه :تو میعادگاه فرشتگانی
تو آینه آسمانی
خون دل كوههای سخت و مرتفع هستی
ای چشمه : كاش آن چیزهای كه من می دانم تو هم می دانستی
چون جای پاهاش پیش تو به جا مانده
ای چشمه :
تو شاهد شكوفه دادن عشقی آسمانی بودی
قاتل من دستهایش را در توشست
خون دلم در درون آب چشمه ریخت
به همراه خنده عشق
میمردم و نمی فهمیدم
ای چشمه ای چشمه
 

manwolf

عضو جدید
شعر زیبای اقلیم کاش ها از احمد عزیزی


ژانویه 19, 2011


کاشکی آینه عریانی نداشت​

هیچ چشمی پلک پنهانی نداشت​

کاش هر کوهی بهار رنگ بود​



هر درختی لانه آهنگ بود​

کاش هر باغی که در گل می نشست​

زیرهر برگش تأمل می نشست​

کاش مرزی بود بین خاک و خواب​

کاش رودی می گذشت از جان پاک​

کاش برف خستگی کم می نشست​

جای یخ بر سنک شبنم می نشست​

کاشکی این کاش ها اقلیم داشت​

آرزوی های بشر تقویم داشت​

جرم ماضی آب می شد روی حال​

کس نمی ترسید از سمت محال​

هر که دل می جست د ستش باز بود​

هر که گل می خواست در پرواز بود​

کاش انسان دفتر ادراک بود​

کاش شهوت مثل شبنم پاک بود​

کاش ، مرزهای رقص ما آزاد بود​

رنگ در موسیقی ما شاد بود​

هیچکس در شهر ما دردی نداشت​

هیچ سبزی آفت زردی نداشت​

برای این شاعر فاخر آرزوی صحت وسلامتی از درگاه ایزد منان خواهانیم.
=========================================فرنگیس کاویان 1390 اسلام اباد غرب
 

Similar threads

بالا