کافیست انار دلت ترک بخورد...! دلم میخواد برگردم پیشت....

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهل گناه ازگناهان زبان:
۱.دروغ گفتن
۲.غیبت کردن
۳.وعده دروغ
۴.مزاح زیاد
۵.بدخلقی
۶.دل شکستن
۷.آبروریزی
۸.تهمت زدن
۹.طعنه زدن
۱۰.حکم ناحق دادن
۱۱.سرزنش بی جاکردن
۱۲.مسخره کردن
۱۳.ناامیدکردن
w۱۴.ریادرگفتار
۱۵.امربه منکر
۱۶.نهی ازمعرف
۱۷.زخم زبان زدن
۱۸.شهادت ناحق دادن
۱۹.کبردرگفتار
۲۰.شایعه پراکنی
۲۱.رنجاندن مؤمن
۲۲.بدعت دردین
۲۳.فحش وناسزاگفتن
۲۴.خشونت درگفتار
۲۵.سخن چینی کردن
۲۶.به نام بدصداکردن
۲۷.شوخی بانامحرم
۲۸.تملق وچاپلوسی
۲۹.فریادزدن بی جا
۳۰.لعنت کردن مردم
۳۱.اظهارحسدوبخل
۳۲.بامکروحیله سخن گفتن
۳۳.تحریف مسائل دینی
۳۴.فاش کردن اسرارمردم
۳۵.خبرراندانسته گفتن
۳۶.عیب جویی ازدیگران
۳۷.تصدیق کفروشرک
۳۸.بدنامی هنگام معاشرت
۳۹.تقلیدصدای کسی راکردن
۴۰.قسم خوردن
 

Vahidrezaii

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
کوک کن ساعتِ خویش !

اعتباری به خـروسِ سـحری ، نیســت دگر
دیـر خوابیده و برخاسـتــنـش دشـوار اسـت

کوک کن ساعتِ خویش !

که مــؤذّن،شبِ پیـش دسته گل داده به آب
و در آغــــوش ســــــــحر رفــتــه به خــــــواب ..
.

کوک کن ساعتِ خویش !

شاطری نیست در این شهرِ بزرگ که ــسحر برخیزد
شاطران با مددِ آهـــن و جوشِ شـیرین دیر برمی خیزند

کوک کن ساعتِ خویش !

که ســــــــــــــحر گــاه کـــســـــــــی
بقــچه در زیر بغل ، راهــــــیِ حمّامی نیست
که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی

کوک کن ساعتِ خویش !

رفـــتــــــــــگر مُــــــرده و ایـــن کوچـــــه دگر
خالی از خِش خِــشِ جارویِ شبِ رفتگر است

کوک کن ساعتِ خویش !

ماکـــیان ها همه مستِ خوابند
شـــــــــــــــــهر هـــــــــــــــــــم . . .
خـــوابِ اینــترنتیِ عصـــرِ اتم مـــی بیــند

کوک کن ساعتِ خویش !

که در ایـــن شـــــهر ، دگـر مســتی نیســـت
که تو وقتِ سحر،آنگاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبـــش برخیزی

کوک کن ساعتِ خویش !

اعتباری به خروسِ ســــحری نیســت دگر ،
و در ایـــن شــهر ســـحرخیزی نیســـــــــت
و ســــــــــحر نـــــــــــــزدیک اســـــــــــت .....



شاعر: کیوان هاشمی
 

Vahidrezaii

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
یه جوونی تو بنی اسرائیل بیست سال اهل طاعت و بندگی بود، شیطون دلشو برگردوند. بهش گفت چه خبرته؟ جوونه بیست سال معصیت کرد بعد از اون وسوسه اومد جلو آینه خودشو نگاه کرد دید موی سرو صورتش کم کم داره سفید میشه.
گفت خدایا بیست سال طاعت کردم، بیست سال هم معصیتتو انجام دادم. رومم نمیشه بهت بگم دوباره منو قبول می کنی یا نه؟ با این آلودگی هایی که داشتم با این گند کاریایی که کردم بازم دستمو می گیری؟چه مهربونی ای خدا!
خطاب رسید، ندایی به گوش این بنده آلوده اومد.بنده من!
«أحبَبتَنا فأحبَبناکَ»
با ما دوستی کردی ما هم باهات دوستی کردیم.
«تَرَکتَنا فتَرَکناک»
مارو ترک کردی ما هم ترکت کردیم. اما
«عَصَیتَنا فأمهَلناکَ»
وقتی گناه میکردی ما مهلتت دادیم، عذابت نکردیم، زمینت نزدیم، به بلا دچارت نکردیم.
«فإ رَجَعتَ إلَینا قَبِلناکَ»
حالا اگه برگردی ما قبولت می کنیم. ما به گذشتت نگاه نمی کنیم.


«الهی العفو»
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه جوونی تو بنی اسرائیل بیست سال اهل طاعت و بندگی بود، شیطون دلشو برگردوند. بهش گفت چه خبرته؟ جوونه بیست سال معصیت کرد بعد از اون وسوسه اومد جلو آینه خودشو نگاه کرد دید موی سرو صورتش کم کم داره سفید میشه.
گفت خدایا بیست سال طاعت کردم، بیست سال هم معصیتتو انجام دادم. رومم نمیشه بهت بگم دوباره منو قبول می کنی یا نه؟ با این آلودگی هایی که داشتم با این گند کاریایی که کردم بازم دستمو می گیری؟چه مهربونی ای خدا!
خطاب رسید، ندایی به گوش این بنده آلوده اومد.بنده من!
«أحبَبتَنا فأحبَبناکَ»
با ما دوستی کردی ما هم باهات دوستی کردیم.
«تَرَکتَنا فتَرَکناک»
مارو ترک کردی ما هم ترکت کردیم. اما
«عَصَیتَنا فأمهَلناکَ»
وقتی گناه میکردی ما مهلتت دادیم، عذابت نکردیم، زمینت نزدیم، به بلا دچارت نکردیم.
«فإ رَجَعتَ إلَینا قَبِلناکَ»
حالا اگه برگردی ما قبولت می کنیم. ما به گذشتت نگاه نمی کنیم.


«الهی العفو»

چقد قشنگ بود:cry:
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
قفس گشودیم و اختیار بخشیدی..

همین که از قفست پر زدم

زمین خوردم....

الهی العفو...






 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا خسته ام ،

از بد بودن هایم ...

از اینهمه تظاهر به خوب بودن هایی که نیستم .

از آفرینش کوهها و آسمانها و هستی که سخت تر نیست

خوبم کن ؛ فقط همین
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]باران باشد[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
تو باشی
[/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
یک جاده ی بی انتها باشد...
[/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
به دنیا می گویم؛ خداحافظ!

[/FONT]




 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺳﺒﮏﺗﺮ ﺷﺪﯾﻢ
ﺍﻣﺎ
ﺑﺎﻻ ﻧﺮﻓﺘــﯿﻢ ﺩﯾـﮕﺮ

ﺑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺵﻣﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪ
باﻝﻫﺎﯾــﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ.. .





 

Vahidrezaii

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
.
راز این داغ نه در سجده‌ی طولانی ماست
بوسه ی اوست که چون مُهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست
 

Vahidrezaii

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست …


آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛

چون خدایی هست …
.
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم پر است

دیگر چیزی به دلم نمی نشیند
ولی حالم بد نیست...
میدانم
یکی همه ی حواسش به من هست که حالم خوب باشد
و آن یکی برای خوب بودنم کافیست

*خدایا*
حالم خوب است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
ITDeveloper همین دو کلمه برای هدایت بشر کافیست! تالار اسلام و قرآن 0

Similar threads

بالا