ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ می شکست
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !!
ﮐﺎﺵ می شد ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !!
ﮐﺎﺵ می شد ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
کاش...
- شروع کننده موضوع آیدا..
- تاریخ شروع
کاش میشد سرنوشت را از سرنوشت
جان من! کاش تو باشی و مرا کاش نباشد
یک صُبح
ساز تو در خانه‌ی ما
کوک شود کااااااش....
ساز تو در خانه‌ی ما
کوک شود کااااااش....
کاش کاش باور کنیم
خوبی آدم ها وظیفه شون نیست
محبت و قلب مهربونشونه و بس
قدر خوب های زندگی رو بدونیم
خوبی آدم ها وظیفه شون نیست
محبت و قلب مهربونشونه و بس
قدر خوب های زندگی رو بدونیم
جمعه و شهری سکوت و ؛
برگ ریزانِ چناررر...
یک منی ؛ صدها خیال و ؛
خش خش و ای کاش ها...
برگ ریزانِ چناررر...
یک منی ؛ صدها خیال و ؛
خش خش و ای کاش ها...
از فراموشی چه سنگین‌تر به روی سینه؟ کاش
پاک می‌کردی غباری را که بر سنگ من است
فاضل نظری
پاک می‌کردی غباری را که بر سنگ من است
فاضل نظری
کاش میدانستم چطور به صبح برسانم
تمام شب هایی را که با رفتنت یلدا شدند
تمام شب هایی را که با رفتنت یلدا شدند
و کاش هیچ‌وقت پناهت، دلیلِ غمت نشود...
چه زیبا❤
*کاش
با تو نسبتی داشتم
مثل بهار که با شکوفه پرتقال
بوی خاک که با قطره های باران
یا اندوه که با سکوتِ ماه
کاش با تو نسبتی داشتم....
ای کـاش
به همان اندازه که
اشتباهات دیگران را
زیر ذرّه بین قرار می‌دهیم...
اشک و انـدوه و درد دل
آنان را نیز می دیدیم ....
ای کـاش ...
به همان اندازه که
اشتباهات دیگران را
زیر ذرّه بین قرار می‌دهیم...
اشک و انـدوه و درد دل
آنان را نیز می دیدیم ....
ای کـاش ...
نمیدونم چرا از دست تمام کاش ها خسته شدم
سعی میکنم همین که هستم دوست داشته باشم
سعی میکنم همین که هستم دوست داشته باشم
كاش بعضی وقتارو ميشد
نگه داشت كه وقتی
دلمون تنگ شد برگرديم
عقب و تكرار شه ..
نگه داشت كه وقتی
دلمون تنگ شد برگرديم
عقب و تكرار شه ..
من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی ...
- مهدی فرجی
- مهدی فرجی
شاعر سایت
کاربر بیش فعال
کاش می دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست
آه ، وقتی که تو ، لبخند نگاهت را می تابانی
بال مژگان بلندت را می خوابانی
آه ، وقتی که تو چشمانت را
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنه جان سوخته ، می گردانی
موج تشویشی عشق از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب در تنم می گردد
دست ویرانگر شوق پرپرم می کند
ای غنچه رنگین پر پر!! من در آن لحظه که چشم تو به من می نگرد برگ خشکیده ایمان را در پنجه باد ، رقص شیطانی خواهش را در آتش سبز ، نور پنهانی بخشش را در چشمه مهر ، اهتزار ابدیت را می بینم پیش از این سوی نگاهت ، نتوانم نگریست اهتزار ابدیت را یارای تماشایم نیست کاش می گفتی چیست ؟
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست ...
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست
آه ، وقتی که تو ، لبخند نگاهت را می تابانی
بال مژگان بلندت را می خوابانی
آه ، وقتی که تو چشمانت را
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنه جان سوخته ، می گردانی
موج تشویشی عشق از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب در تنم می گردد
دست ویرانگر شوق پرپرم می کند
ای غنچه رنگین پر پر!! من در آن لحظه که چشم تو به من می نگرد برگ خشکیده ایمان را در پنجه باد ، رقص شیطانی خواهش را در آتش سبز ، نور پنهانی بخشش را در چشمه مهر ، اهتزار ابدیت را می بینم پیش از این سوی نگاهت ، نتوانم نگریست اهتزار ابدیت را یارای تماشایم نیست کاش می گفتی چیست ؟
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست ...