لیلا مندلیف
عضو جدید
کاش دشمن را زودتر شاد کرده بوديم
امام خميني (ره)نه تنها انقلاب را لحظه به لحظه رهبري کرد بلکه براي حفاظت از آن در غياب خود، نکات راهگشايي را نيز براي حاميان نظام اسلامي به يادگار گذاشت. يکي از آن نکات هوشمندانه اين بود که هرگاه ديديد دشمنان از شما تعريف کردند معلوم ميشود عيبي درکار است (صحيفه نور، ج 17، ص 250).
متأسفانه اين هشدار بجا برخي را به اشتباه انداخته تا آنجا که گمان کردهاند که «هر سخني» که دشمن از آن استقبال کند يا به شادي دشمن منجر شود،يقينا ماهيت ضد نظام و انقلاب دارد! براي روشن شدن مسأله با چند مثال آغازميکنم.
بدون شک امام خميني شاگردي به بزرگي مطهري و دشمني به بزرگي شاه نداشت. اما همين شاگرد، بارهابزرگترين دشمن امام را شاد کرد. زماني که مجاهدين (منافقين) با شاه مبارزه ميکردند، مطهري علم مخالفت با آنها را برافراشت و از جمله شديدا از اينکه آنان مطالب خود را به جاي «به نام خدا»، با «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران» آغازميکردند انتقاد کرده، آن را مصداق شرک خواند و باعث اختلاف ميان مبارزان شد، به گونهاي که گروهي از انقلابيون مطهري را همکار ساواک خواندند.
نکته قابل توجه ايناست که حتي خود امام هم گاهي اقداماتي کردهاند که در عين درست بودن، دشمنان هم ازآن شاد شدهاند و اين روشن ترين دليل است بر اينکه از نظر امام هراقدامي که دشمن از آن شاد شود لزوما نادرست نيست.
همه به ياد داريم که در زمان حيات امام، اسرائيل ودشمنان قسم خورده انقلاب، همواره خواستار آزادي بيقيد و شرط افرادي مانندبمبگذاران و جاسوسان و ترورکنندکان مردم بيگناه در خيابان بودند. اما در همان دوران، امام خميني چند بار محکومان دادگاه انقلاب را مورد تخفيف مجازات و عفو قرارداده و اسباب آزادي برخي از آنان را فراهم نمود. آيا هيچ ناداني پيدا ميشود که بگويد امام با اين اقدام خود در جهت منافع اسرائيل حرکت کرده است؟! آيا اين اقدام کاملا درست، اسباب شادي دشمن و نيز سوء استفاده او را فراهم نکرد؟ اگر هميشه و درهمه جا شادي يا سوء استفاده دشمن، معيار منحصر به فرد بود اين دستور بايد به صورت محرمانه صادر ميشد.
نه تنها در سيره بزرگان، بلکه حتي در آيات قرآن، سيره پيامبر (ص) و ائمه (ع) به مواردبسياري ميتوان اشاره کرد که دشمنان براي آن شادي کردهاند. داستان تغيير قبله، ازنمونه آيات دشمن شاد کن است. خداوند متعال که براي او علم به حال و گذشته و آينده يکي است قطعا ميدانست که تعيين بيت المقدس به عنوان قبله اول مسلمانان، باعث نه تنها شادي بلکه طعنه دشمن ميشود و چنين هم شد، اما اين امر باعث نشد خداوند ازابتدا کعبه را قبله مسلمانان اعلام کند. اگر «شاد شدن» دشمن «تنها ملاک» براي ارزيابي درستي يک کار است بايد گفت نعوذ بالله فرمان اوليه در مورد قبله غلط بوده است!
در سيره اهل بيت هم مصاديق فراوان است. آيا وقتي اميرالمؤمنين (ع) ياران خود را «نامرد» خواند (يااشباه الرجال و لا رجال) دشمن بزرگ خود يعني معاويه را شاد نکرد؟ آيا کلام سوزناک وتأثيرگذار امام صادق (ع) به شيعيان که «مايه زينت ما باشيد نه مايه ننگ ما» دست آويز دشمنان تشيع قرار نگرفت؟ پس رمز و راز مطلب کدام است؟
يک دليل تن دادن به شادي دشمن در قرآن و روايات وسيره بزرگان این است که گرچه آن اقدام براي دشمن سرور و شادي به همراه آورده است اما در واقع او را از شادي بزرگتر محروم کرده است و نوعا دشمن بدان واقف نبوده است.
به هرحال ترديدي نيست که بدرفتاري غير قابل انکار با برخي از بازداشت شدگان وقايع اخير اسباب شادي چندين ساله را براي دشمن فراهم کرده است. اما پرسش اين است که چرا امروزمجبوريم به اين «شادي چند ساله» تن دهيم؟ پاسخ روشن است: براي اينکه در گذشته حاضرنشديم به «شادي چند روزه» دشمن تن دهيم و لو عدالت قرباني شود. اين مطلب را ميتواندر قالب يک مثال توضيح داد.
اگر فرضا دو سال پيش يکي از ائمه جمعه در خطبه هايش مرگ قطعي زهرا بني يعقوب در زندان را مطرح ميکرد (دختر پزشکي از يک خانواده مذهبي که در مهرماه 86 درپارکي در همدان دستگير شده و دو روز بعد جنازه اش به خانواده او تحويل داده شد)،برخي دوستان از سر دلسوزي و برخي مدعيان طرفداري از رهبري ميگفتند چرا حرفهاي دشمن شادکن ميزنيد؟ نديديد ديشب بي بي سي سخن شما را با آب و تاب نقل کرد؟
مسلما از چنين اقدامي راديوهاي بيگانه استقبال ميکردند و چند روزي سرخوش بودند اما نتيجه اش اين بود که هر کس در محيط بسته زندان کار ميکند مطمئن ميشد که تخلف او ميتواند درخطبهها و يا در اخبار مطرح شود و فرياد «يا للمسلمين» هر مظلومي ميتواندبيملاحظه علني گردد. در اين صورت آيا امروز کسي جرأت ميکرد با مرحوم روح الاميني و امثال او چنين رفتار کند؟ آري، با رسانهاي نکردن مرگ زهرا بني يعقوب به خيال خودمان از بدنام شدن نظام جلوگيري کرديم و آن شادي چند روزه را از دشمن گرفتيم ولي امروز در عوض، شادي چند ساله را تقديمش کرده ايم.
بگذريم از اينکه چنين «خدمت» بزرگي به انقلاب از سوي همين امام جمعه فرضي، توسط برخي رسانهها به «خيانت» تعبير ميشد و با بهره گيري ازشغل پرطرفدار تحريفگري و با سرهم کردن تصاويري از فاکس نيوز و سخنراني نماينده مجلس اسرائيل و با ارائه تفسيري نادرست از اين سخن صحيح امام که حرفهاي دشمن شادکن نزنيد، بار ديگر به همگان پيام داده ميشد که سخن به ميان آوردن از اين قبيل امورفقط در آخرت امکان پذیر است.
از اين گونه خدمات به انقلاب زياد شده است. هر وقت قرار شد تخلفي امنیتی مربوط به درون نظام مورد رسيدگي قرارگرفته يا علني شود و يا با آقازادهاي برخورد شود، توجيهاتي از قبيل شاد نکردن دشمن و حفظ آبروي نظام و بدبين نشدن مردم از راه رسيدهاند. نتيجه اين شده است که در جامعه ما حتي گاهي «اقوي» (قوه قضاييه) نميتواند حق خود را از «قوي» (آقازاده) بگيرد در حالي که در جامعه مطلوب پيامبر «ضعيف» بايد بتواند حق خود را از قوي بگيرد آنهم بدونلکنت.
از آنجا که در فضاي غبارآلود کنوني بازار تحريف داغ بوده ونه تنها با کمرنگ شدن اخلاق رسانهاي بلکه بعضا با فقدان حياي رسانهاي و بلکه بانوعي رذالت رسانهاي مواجهيم لازم است نکاتي را تاکيدکنم.
- امام هيچ گاه نگفتهاند که براي تعيين صحت و سقم يک سخن، به محتوا توجهي نکرده و فقط به سايتهاي ضد انقلاب مراجعه کنيد، اگر استقبال کرده بودند حتما آن سخن غلط است! آيا اسلامي که ميگويد که به خود «گفته» (ما قال) و نه به «گوينده» (من قال) بايد توجه کرد، استقبال دشمن را «ملاک مطلق» قرار داده است؟! اگر چنين باشد بايد گفت زماني که امام عليه آمريکا مردانه ايستاد کار اشتباهي بود چون شوروي و چين کمونيست از آن استقبال ميکردند!
مخالفت امام با آمريکا از قلب سرشار از ايمان، غيرت ديني و اتکال به خداوند نشأت گرفته و نوعي عبادت بود، اين مخالفت هيچ ربطي به مخالفت شوروي يا چين که تحت تأثير افکار مارکسيستي و حرصهاي اقتصادي و دهها عامل ديگر دنيايي بود نداشت گرچه اين دو مخالفت در ظاهر با هم همسو بودند. ضمنا اگر تنها ملاک درستي، اتخاذ موضعي بر خلاف موضع دشمن است، آيا در صورتي که دشمن به هر دليل موضع خود را پس از مدتي تغيير داد ما هم بايد موضع خود را تغيير دهيم تا همچنان بااو مخالفت کرده باشيم؟
حتي اگر با روايات معصومين (ع) هم بخواهيم چنين خام برخورد کنيم به نتايج باطلي ميرسيم. در روايات آمده است که کسي که براي رضاي خدا مجلس غيبتي راترک کند بهشت بر او «واجب» ميشود. اين سخني است درست و توضيح قانع کنندهاي داردولي آيا کسي ميتواند اين را ملاک مطلق قرار داده، پس از يک بار بلند شدن از مجلس غيبت، تا آخر عمر به هر فسق و جنايتي دست بزند و با استناد به اين روايت توقع بهشت هم داشته باشد؟ قطعا معناي عميق اين روايت اين نيست.
اگر در تفسير سخنان امام خميني دقت لازم را به خرج ندهيم به مشکلات زيادي بر ميخوريم.…
نيازي به ذکر نيست که کساني که در طول سالها با تفاسير خود خواسته ازسخن امام ، بسياري را بدون دليل کافي و با همين نوع تحليلها از حول انقلاب و ولايت فقيه رانده و براي آن شاديها کردهاند – که من علت اين شادي را نميفهمم - مخاطباين مقاله نبوده و نيستند، همان کساني که براي پاسخ به هر مطلبي ابتدا به تحريف سخن نويسنده پرداخته و سپس نقد! را آغاز ميکنند و غالبا به کمتر از اثبات ارتباط نويسنده با بيگانگان رضا نميدهند.
در اينجا به همه عاشقان انقلاب توصيه ميکنم که هيچگاه اين نکته را ازياد نبرند که هر گاه افراد حرفهاي و معلوم الحال، در برابر سخن گفتن از يک ظلم مسلم و قطعي در نظام اسلامي، به اموري مانند شاد نکردن دشمن متوسل شدند بايد قويااحتمال داد که چنين افرادي نگران شادي دشمن نيستند بلکه نگران لو رفتن دوستانند.
اميدواريم روزي به نقطهاي برسيم که همه گروههاي دوستدار انقلاب پس از هر حادثهاي متفق القول باشند که امشب حقيقت از زبان رسانه ملي بي ملاحظه گفته خواهد شد. اما تا زماني که بخواهيم با تفاسير تنگ نظرانه از مفاهيمي چون شادي دشمن، آبروي نظام، حفظ نظام، ظلم به نظام و بدبين نشدن مردم و مانند آن حاشيه امن براي متخلفان - از هر دسته که باشند - ايجاد کنيم راه به جايي نخواهيم برد.
براي بقاي انقلاب، شادي روح امام، پاسداري از خون صدها هزار شهيد و براي محروم کردن دشمنان از شادي دائمي، چارهاي نيست جز آنکه دشمن را کمي شاد کنيم.
محمدمطهري
امام خميني (ره)نه تنها انقلاب را لحظه به لحظه رهبري کرد بلکه براي حفاظت از آن در غياب خود، نکات راهگشايي را نيز براي حاميان نظام اسلامي به يادگار گذاشت. يکي از آن نکات هوشمندانه اين بود که هرگاه ديديد دشمنان از شما تعريف کردند معلوم ميشود عيبي درکار است (صحيفه نور، ج 17، ص 250).
متأسفانه اين هشدار بجا برخي را به اشتباه انداخته تا آنجا که گمان کردهاند که «هر سخني» که دشمن از آن استقبال کند يا به شادي دشمن منجر شود،يقينا ماهيت ضد نظام و انقلاب دارد! براي روشن شدن مسأله با چند مثال آغازميکنم.
بدون شک امام خميني شاگردي به بزرگي مطهري و دشمني به بزرگي شاه نداشت. اما همين شاگرد، بارهابزرگترين دشمن امام را شاد کرد. زماني که مجاهدين (منافقين) با شاه مبارزه ميکردند، مطهري علم مخالفت با آنها را برافراشت و از جمله شديدا از اينکه آنان مطالب خود را به جاي «به نام خدا»، با «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران» آغازميکردند انتقاد کرده، آن را مصداق شرک خواند و باعث اختلاف ميان مبارزان شد، به گونهاي که گروهي از انقلابيون مطهري را همکار ساواک خواندند.
نکته قابل توجه ايناست که حتي خود امام هم گاهي اقداماتي کردهاند که در عين درست بودن، دشمنان هم ازآن شاد شدهاند و اين روشن ترين دليل است بر اينکه از نظر امام هراقدامي که دشمن از آن شاد شود لزوما نادرست نيست.
همه به ياد داريم که در زمان حيات امام، اسرائيل ودشمنان قسم خورده انقلاب، همواره خواستار آزادي بيقيد و شرط افرادي مانندبمبگذاران و جاسوسان و ترورکنندکان مردم بيگناه در خيابان بودند. اما در همان دوران، امام خميني چند بار محکومان دادگاه انقلاب را مورد تخفيف مجازات و عفو قرارداده و اسباب آزادي برخي از آنان را فراهم نمود. آيا هيچ ناداني پيدا ميشود که بگويد امام با اين اقدام خود در جهت منافع اسرائيل حرکت کرده است؟! آيا اين اقدام کاملا درست، اسباب شادي دشمن و نيز سوء استفاده او را فراهم نکرد؟ اگر هميشه و درهمه جا شادي يا سوء استفاده دشمن، معيار منحصر به فرد بود اين دستور بايد به صورت محرمانه صادر ميشد.
نه تنها در سيره بزرگان، بلکه حتي در آيات قرآن، سيره پيامبر (ص) و ائمه (ع) به مواردبسياري ميتوان اشاره کرد که دشمنان براي آن شادي کردهاند. داستان تغيير قبله، ازنمونه آيات دشمن شاد کن است. خداوند متعال که براي او علم به حال و گذشته و آينده يکي است قطعا ميدانست که تعيين بيت المقدس به عنوان قبله اول مسلمانان، باعث نه تنها شادي بلکه طعنه دشمن ميشود و چنين هم شد، اما اين امر باعث نشد خداوند ازابتدا کعبه را قبله مسلمانان اعلام کند. اگر «شاد شدن» دشمن «تنها ملاک» براي ارزيابي درستي يک کار است بايد گفت نعوذ بالله فرمان اوليه در مورد قبله غلط بوده است!
در سيره اهل بيت هم مصاديق فراوان است. آيا وقتي اميرالمؤمنين (ع) ياران خود را «نامرد» خواند (يااشباه الرجال و لا رجال) دشمن بزرگ خود يعني معاويه را شاد نکرد؟ آيا کلام سوزناک وتأثيرگذار امام صادق (ع) به شيعيان که «مايه زينت ما باشيد نه مايه ننگ ما» دست آويز دشمنان تشيع قرار نگرفت؟ پس رمز و راز مطلب کدام است؟
يک دليل تن دادن به شادي دشمن در قرآن و روايات وسيره بزرگان این است که گرچه آن اقدام براي دشمن سرور و شادي به همراه آورده است اما در واقع او را از شادي بزرگتر محروم کرده است و نوعا دشمن بدان واقف نبوده است.
به هرحال ترديدي نيست که بدرفتاري غير قابل انکار با برخي از بازداشت شدگان وقايع اخير اسباب شادي چندين ساله را براي دشمن فراهم کرده است. اما پرسش اين است که چرا امروزمجبوريم به اين «شادي چند ساله» تن دهيم؟ پاسخ روشن است: براي اينکه در گذشته حاضرنشديم به «شادي چند روزه» دشمن تن دهيم و لو عدالت قرباني شود. اين مطلب را ميتواندر قالب يک مثال توضيح داد.
اگر فرضا دو سال پيش يکي از ائمه جمعه در خطبه هايش مرگ قطعي زهرا بني يعقوب در زندان را مطرح ميکرد (دختر پزشکي از يک خانواده مذهبي که در مهرماه 86 درپارکي در همدان دستگير شده و دو روز بعد جنازه اش به خانواده او تحويل داده شد)،برخي دوستان از سر دلسوزي و برخي مدعيان طرفداري از رهبري ميگفتند چرا حرفهاي دشمن شادکن ميزنيد؟ نديديد ديشب بي بي سي سخن شما را با آب و تاب نقل کرد؟
مسلما از چنين اقدامي راديوهاي بيگانه استقبال ميکردند و چند روزي سرخوش بودند اما نتيجه اش اين بود که هر کس در محيط بسته زندان کار ميکند مطمئن ميشد که تخلف او ميتواند درخطبهها و يا در اخبار مطرح شود و فرياد «يا للمسلمين» هر مظلومي ميتواندبيملاحظه علني گردد. در اين صورت آيا امروز کسي جرأت ميکرد با مرحوم روح الاميني و امثال او چنين رفتار کند؟ آري، با رسانهاي نکردن مرگ زهرا بني يعقوب به خيال خودمان از بدنام شدن نظام جلوگيري کرديم و آن شادي چند روزه را از دشمن گرفتيم ولي امروز در عوض، شادي چند ساله را تقديمش کرده ايم.
بگذريم از اينکه چنين «خدمت» بزرگي به انقلاب از سوي همين امام جمعه فرضي، توسط برخي رسانهها به «خيانت» تعبير ميشد و با بهره گيري ازشغل پرطرفدار تحريفگري و با سرهم کردن تصاويري از فاکس نيوز و سخنراني نماينده مجلس اسرائيل و با ارائه تفسيري نادرست از اين سخن صحيح امام که حرفهاي دشمن شادکن نزنيد، بار ديگر به همگان پيام داده ميشد که سخن به ميان آوردن از اين قبيل امورفقط در آخرت امکان پذیر است.
از اين گونه خدمات به انقلاب زياد شده است. هر وقت قرار شد تخلفي امنیتی مربوط به درون نظام مورد رسيدگي قرارگرفته يا علني شود و يا با آقازادهاي برخورد شود، توجيهاتي از قبيل شاد نکردن دشمن و حفظ آبروي نظام و بدبين نشدن مردم از راه رسيدهاند. نتيجه اين شده است که در جامعه ما حتي گاهي «اقوي» (قوه قضاييه) نميتواند حق خود را از «قوي» (آقازاده) بگيرد در حالي که در جامعه مطلوب پيامبر «ضعيف» بايد بتواند حق خود را از قوي بگيرد آنهم بدونلکنت.
از آنجا که در فضاي غبارآلود کنوني بازار تحريف داغ بوده ونه تنها با کمرنگ شدن اخلاق رسانهاي بلکه بعضا با فقدان حياي رسانهاي و بلکه بانوعي رذالت رسانهاي مواجهيم لازم است نکاتي را تاکيدکنم.
- امام هيچ گاه نگفتهاند که براي تعيين صحت و سقم يک سخن، به محتوا توجهي نکرده و فقط به سايتهاي ضد انقلاب مراجعه کنيد، اگر استقبال کرده بودند حتما آن سخن غلط است! آيا اسلامي که ميگويد که به خود «گفته» (ما قال) و نه به «گوينده» (من قال) بايد توجه کرد، استقبال دشمن را «ملاک مطلق» قرار داده است؟! اگر چنين باشد بايد گفت زماني که امام عليه آمريکا مردانه ايستاد کار اشتباهي بود چون شوروي و چين کمونيست از آن استقبال ميکردند!
مخالفت امام با آمريکا از قلب سرشار از ايمان، غيرت ديني و اتکال به خداوند نشأت گرفته و نوعي عبادت بود، اين مخالفت هيچ ربطي به مخالفت شوروي يا چين که تحت تأثير افکار مارکسيستي و حرصهاي اقتصادي و دهها عامل ديگر دنيايي بود نداشت گرچه اين دو مخالفت در ظاهر با هم همسو بودند. ضمنا اگر تنها ملاک درستي، اتخاذ موضعي بر خلاف موضع دشمن است، آيا در صورتي که دشمن به هر دليل موضع خود را پس از مدتي تغيير داد ما هم بايد موضع خود را تغيير دهيم تا همچنان بااو مخالفت کرده باشيم؟
حتي اگر با روايات معصومين (ع) هم بخواهيم چنين خام برخورد کنيم به نتايج باطلي ميرسيم. در روايات آمده است که کسي که براي رضاي خدا مجلس غيبتي راترک کند بهشت بر او «واجب» ميشود. اين سخني است درست و توضيح قانع کنندهاي داردولي آيا کسي ميتواند اين را ملاک مطلق قرار داده، پس از يک بار بلند شدن از مجلس غيبت، تا آخر عمر به هر فسق و جنايتي دست بزند و با استناد به اين روايت توقع بهشت هم داشته باشد؟ قطعا معناي عميق اين روايت اين نيست.
اگر در تفسير سخنان امام خميني دقت لازم را به خرج ندهيم به مشکلات زيادي بر ميخوريم.…
نيازي به ذکر نيست که کساني که در طول سالها با تفاسير خود خواسته ازسخن امام ، بسياري را بدون دليل کافي و با همين نوع تحليلها از حول انقلاب و ولايت فقيه رانده و براي آن شاديها کردهاند – که من علت اين شادي را نميفهمم - مخاطباين مقاله نبوده و نيستند، همان کساني که براي پاسخ به هر مطلبي ابتدا به تحريف سخن نويسنده پرداخته و سپس نقد! را آغاز ميکنند و غالبا به کمتر از اثبات ارتباط نويسنده با بيگانگان رضا نميدهند.
در اينجا به همه عاشقان انقلاب توصيه ميکنم که هيچگاه اين نکته را ازياد نبرند که هر گاه افراد حرفهاي و معلوم الحال، در برابر سخن گفتن از يک ظلم مسلم و قطعي در نظام اسلامي، به اموري مانند شاد نکردن دشمن متوسل شدند بايد قويااحتمال داد که چنين افرادي نگران شادي دشمن نيستند بلکه نگران لو رفتن دوستانند.
اميدواريم روزي به نقطهاي برسيم که همه گروههاي دوستدار انقلاب پس از هر حادثهاي متفق القول باشند که امشب حقيقت از زبان رسانه ملي بي ملاحظه گفته خواهد شد. اما تا زماني که بخواهيم با تفاسير تنگ نظرانه از مفاهيمي چون شادي دشمن، آبروي نظام، حفظ نظام، ظلم به نظام و بدبين نشدن مردم و مانند آن حاشيه امن براي متخلفان - از هر دسته که باشند - ايجاد کنيم راه به جايي نخواهيم برد.
براي بقاي انقلاب، شادي روح امام، پاسداري از خون صدها هزار شهيد و براي محروم کردن دشمنان از شادي دائمي، چارهاي نيست جز آنکه دشمن را کمي شاد کنيم.
آخرین ویرایش: