چگونگي كنترل و تعديل احساسات زجر آور

t3teknik

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]سلام[/h]
بنده یه راهکار برای گرفتن تیزی احساسات پیدا کردم و روی آن کار می کنم .
فکر می کنم کنترل و مهار کردن احساسات دراین قسمت (احساسات مثبت )بهتر وراحتر (از احساسات منفی )هست که اگر هر کدام از احساسات چه مثبت و چه منفی متعادل و به اندازه نباشد روابط ما یا شور میشه یا بی نمک .
راهکاری که پیداکردم اینه که وقتی از خبری خیلی خوشحال میشم ,بال در نیارم !زیاد در رابطه اش فکروخیال پردازی نکنم !
هیجاناتم را متعادل بروز دهم و.......

و برای خودم تکرار کنم این هم خیلی زود می گذره .توی این دنیا نه خوشی نه غم هیچ کدومش موندنی نیست !خوشحالی که با یک وسیله یا یک فرد در من ایجادشده ماندنی نیست! بدلی هست , در همین لحظات باید دنبال اصل و عیار اصلیش باشم .یه چیزی که ماندگاری داشته باشه وتموم نشدنی !یه چیزی از درون خودم .
رضایت -تسلیم - نور .........



من متوجه شدم در مواقعی که سرحال هستم و خوشحال و راضی باید برای روزهایی که سرحال نیستم یه برنامه و توشه ای داشته باشم باید یک تمریناتی را در این مدت برای تعادل بخشی داشته باشم که در بحران یا مواقعی که خدایی نکرده بسیار دپرس و غمگینم بتونم از او نها استفاده کنم .
فهمیدم احساسات زجر آورم از زمانی شروع میشه که بصورت افراطی از چیزی یا کسی خوشحال میشم .
به همان اندازه که از بودن کسی یا چیزی خوشحال میشم به همان اندازه نیز از غیاب آن ناراحت !
وقتی به صورت افراطی به فرزندم محبت می کنم به همان اندازه با اشتباهاتش وتعلل هاش ناراحت میشم و به هم می ریزم .

وقتی از رفتارمثبت یک فرد به صورت افراطی لذت بردم و تعریف و تمجیدو تحسین کردم به همان نسبت نیز از رفتار منفی و اشتباه اون فرد ناراحت شدم و به هم ریختم .
یعنی متوجه شدم چقدر تعدیل دادن یه حالت یا یه رفتار که مثبت هست درکنترل و هدایت اون طرف(حالت یا رفتار منفی)موثر هست.


به همان نسبت که تونستم خوشحالی ها و هیجانات مثبتم را کنترل کنم به همان نسبت نیز توانسته ام غم و اندوه وهیجانات منفی ام را تحت کنترل در بیاورم .


وقتی برای رسیدن به یه راحتی و خوشی صبر کردم یعنی اون رو به تعویق انداختم به همان نسبت در زمان برون رفت از یه مشکل هزینه کردم و مقاومت کردم .

وقتی کلمه دوستت دارم رو درمورد همسرم تحت کنترل درآوردم وفقط بر حسب حال و هیجاناتم برزبانم جاری نکردم به همان اندازه نیز تونستم وقتی از دستش دلخور شدم تیزی احساسم را بگیرم .
وقتی از رفتار عزیزم خوشحال شدم ومی خواستم از خوشحالی در آغوشم بفشارمش و هزار بار بهش بگم دوستت دارم دوستت دارم...........واین هیجان رو کنترل کردم , توانستم به صورت عملی ومناسب در جا و مکان خاص خودش اون رو به اون عزیز ثابت کنم و مطمئنا ماندگاری اون خیلی بیشتر خواهد بود .
یعنی فهمیدم احساسات دولبه هستند . به همان اندازه که هیجانات و احساسات مثبتم تیز باشه به همان اندازه احساسات منفی ام هم تیز هست .
وقتی نمی تونم جلوی خوشحالی و احساس مثبت امروزم رو بگیرم و می خوام در این باره با دوستم همکارم و....صحبت کنم چه طور می تونم وقتی غمی دارم با کسی نگم و پیش خودم نگه دارم .


وقتی برای کسی یا کاری می خواهیم انرژی بگذاریم باید دقت می کنیم برای چی ؟تا چه میزان ؟
هرچه هدف متعالی تر باشه و وابسته به چیز های محدود و فانی نباشه انگیزه و آرامش بیشتری در پی خواهد داشت .خستگی و دلخوری و نا امیدی وسرخوردگی و .....کاهش پیدا می کنه .





 
بالا