همه جا ذیسک کردن منفور شناخته میشه نمیدونستید؟
امیدوارم ناراحتت نکرده باشم
چه در اقتصاد، چه در سیاست و هر کار دیگه ای اگه دوست داشته باشی واقعا پیشرفت کنی حتما باید ریسک کنی. در غیر اینصورت مطمئنا از تمام توانایی هایت برای پیشرفت استفاده نکرده ای. ریسک ها بر سه نوع هستند
1- ریسک منطقی
2-ریسک غیر منطقی
3-ریسک صفر و یک
*توی ریسک منطقی شما تمام ابزار لازم برای به حداقل رساند ضررهای تصمیمتون را دارید که میشه به پشتوانه مالی توی اقتصاد، پشتوانه اعتباری توی سیاست، پشتوانه علمی در تحصیل و ... اشاره کرد. توی اینگونه ریسک ها امکان تغییر نمایی در وضعیت موجودتان خیلی زیاد است. ممکن است ضرر کنید و به نقطه مطلوب نرسید
(در اینجا نرسیدن به هدف=ضرر شما) ولی مطمئنا با اهرم هایی که در دست دارید به نقطه ماقبل خود برنخواهید گشت.
* توی ریسک غیر منطقی شما فقط یک خواسته دارید که بدون در نظر گرفتن فاکتورهای اجرایی آن اقدام می کنید. نتیجه آن فقط به شانس شما(اما و اگر-آمار و احتمال) بستگی دارد. در اینگونه مواقع احتمال شکست خیلی بیشتر از پیروزی است.
* در ریسک صفر و یک شما فقط و فقط با اعتماد به هوش، توانایی های شخصی و اعتماد به نفستان وارد کارزار تصمیم گیری می شوید. موفقیت اینگونه ریسک کردن بستگی مستقیم به نوع مسئله ای که انتخاب می کنید دارد. اما درصد موفقیت آن خیلی بالاتر از ریسک غیر منطقی است.
اینکه اشاره به مثالی که در پست قبلی زده بودم کردید، مغلطه ای بوجود آمده که لازم است توضیحی کوچک بدهم... روی سخن برای رسیدن به استادی دانشگاه یا ترک کردن هرونین نیست. بلکه منظور آن نیروی عظیمی است که درون یک انسان به جوشش می آید و بر سختی های موجود در راه رسیدن به هدف غلبه می کند و به نتیجه مورد دلخواه می رسد.
امکان ندارد مقایسه کرد که کار کدام یک بزرگتر است. اما مطمئنا کار هر دو بزرگ بوده و نیاز به اراده ای مافوق اراده انسانهای معمولی می باشد.