چهره ای از دنیای جدید با نشانی از همدلی!!

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز



من دنیا را از دریچه ی چشم تو نمی بینم! و چون تو احساس نمی کنم! به همین خاطر اگر تو گریه کنی، بعید نیست من بخندم ... و یا تو را به باد تمسخر بگیرم.. و یا در درون خود تو را انسانی ضعیف بدانم؛

انسانی که شایسته ی دوستی و همنشینی با من نیست و برخوردی را با تو داشته باشم که از من برنجی؛ تو اگر می گویی حالت خوب نیست، من شاید بگویم ببین چه هوای زیبایی، بیخیال... چرا باید خوب نباشی بخند و خوشحال باش؛ و اگر بگویی حالت خوب است شاید در آن لحظه حالِ من بد باشد و به تو بگویم آدم بی خیال و شیرین عقلی هستی؛

همه ی این عبارات می خواهد به ما بگوید انسانها هر کدام به شیوه ی خاص و متفاوت از هم دنیا را برای خود تفسیر می کنند! در این میان واژه ای به چشم می خورد که به ما میگوید که چون او احساس کن ... و چون او دنیا را ببین تا دستانش را در دستان خود داشته باشی و گرمی وجودت را به او هدیه کنی این واژه چیزی نیست جز "همدلی" ؛ اما در این میان واژه ای به نام "همدردی" نیز وجود دارد با این تفاوت که همدردی ما را به یک شیوه از احساس می رساند، یعنی من علی رغم میل باطنی خود را در این مورد با تو همدرد می بینم چون واقعیتی که تو در آن قرار داری به ناچار من نیز گرفتار آن هستم و همانند تو احساس میکنم.

درجه ی همدلی بسیار بالاتر از درجه ی همدردی است؛ زیرا درهمدلی من خود به این باور می رسم که چون تو احساس کنم تا پلی از صمیمیت بین ما بوجود بیاید اما در همدردی ما ناخواسته در یک مسیر قرار می گیریم، آری ما انسانها در بسیاری از موقعیت ها به آن بینش نرسیده ایم که گریه ی یک انسان و یا عصبانیت.. و یا هر چیز دیگر، علت خاص خود را دارد و ما تنها کمکی که می توانیم به این اشخاص بکنیم این است، که هیچ پیش داوری و قضاوت عجولانه ای درباره ی آنها نداشته باشیم؛ تا بتوانیم دنیارا از دریچه ی چشم آنها ببینیم و آرامش را برای بهبودی شان هموار سازیم، به حرفهای شان گوش کنیم و آنها را تایید کنیم و آنچنان همراه شان شویم که گویا نه قصد نصیحت داریم و نقصد طعنه و پیش داوری؛ بلکه قصد همراهی و درک موقعیت شان را داریم و این یعنی شعور و انسانیت...

اماگاهی اوقات ما فراموش میکنیم، "همدلی از هم زبانی بهتر است"؛ نه می خواهم نصیحت بشنوم و نه چیز دیگری تنها نیاز به درکت دارم همانگونه که هستم مرا باور داشته باش تا آرام شوم و خود باشم و بهترین خویشتن خویش شوم من نیز در ازای آن، حرفهایت را با جان و دل گوش خواهم داد و همچون تو خود را از بند خودخواهی و پیش داوری رها خواهم ساخت، تا دیگران به این باور برسند که من و تو در کنار یکدیگر ما هستیم، نه دو منِ جدا و مستقل از هم! ...





"ساسان داسگر.سراج"
 
بالا