چرا من به استعفا دادن علاقه دارم؟

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
یک ضرب المثل قدیمی هست که می‌گوید: «برنده هرگز کارش را ترک نمی‌کند و ترک کننده هرگز برنده نمی‌شود». این جمله به ما می‌گوید وقتی کاری انجام نمی‌شود آن‌قدر تلاش کنیم تا بالاخره موفق شویم. اما من یک انصراف دهنده حرفه‌ای هستم. من از دانشگاه انصراف دادم. از کارم استعفا دادم. بسیاری از استارت‌آپ‌هایی را که آغاز کرده بودم، رها کردم. یوگا را ترک کردم و بعد سعی کردم که ترک کردن یوگا را ترک کنم. خوردن گوشت٬ لبنیات، گلوتن را ترک کردم. برخی از پروژه‌های طراحی وب را نیمه‌کاره رها کردم. من حتی از زندگی کردن در برخی شهرها نیز نیمه‌کاره رها کرده، وسایلم را جمع و به جای دیگری نقل مکان کرده‌ام.
البته ما دوست نداریم به عنوان کسی شناخته شویم که نمی‌تواند هیچ کاری را درست انجام دهد و همه چیز را نیمه‌کاره رها می‌کند. برایمان ترک کردن و رها کردن مساوی با شکست است.
اما مانند بسیاری مسائل دیگر زندگی نباید به آن سیاه و سفید نگاه کرد. برای مثال از نظر ما، کسی که اعتیاد به هروئین را ترک می‌کند شکسته نخورده است یا اگر از شغلی که رئیس نادرستی دارد استعفا دهد تصمیم اشتباهی نگرفته است. حتی اگر کسی ورزش را به دلیلی آسیب‌هایی که به سلامتی‌اش وارد می‌کند کنار گذارد، بازنده به شمار نمی‌آید.
البته این موارد مثال‌های بزرگ‌نمایی شده‌ای هستند اما به درک این مطلب که انصراف دادن همیشه هم به معنی ضعیف بودن و مایه خجالت نیست.
وقتی من از کاری انصراف می‌دهم یک حس خوبی در من جاری می‌شود: حس رهایی. حس شیرین رهایی. مثل این که غباری از ذهنم پاک شود و شانه‌هایم دوباره صاف شوند.
در ادامه درباره‌ی دلایلی که می‌توانند عوامل موثری در خروج از یک کار برای ما باشند پرداخته شده است.

حمایت از هزینه‌های غیرقابل برگشت
انصراف دادن آن‌قدرها هم ساده نیست. برعکس تا حدودی هم دشوار است. روان‌شناسان آن را حمایت از هزینه‌های برگشت‌ناپذیر تعبیر می‌کنند.

همه ما ذاتا تمایل داریم که چیزی را که شروع کرده و برایش از وقت و انرژی و پول‌مان هزینه کرده‌ایم به پایان برسانیم. ما تصور می‌کنیم که باید از آن‌چه هزینه کرده‌ایم حتی بیش‌تر هزینه کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم حتی اگر به قیمت ته کشیدن همان منابع‌مان باشد.

نمی‌خواهیم این احساس را داشته باشیم که همه آن‌چه داشته‌ایم به هدر رفته پس سعی می‌کنیم که ادامه دهیم و باز هم هزینه کنیم. پس از این همه هزینه کردن واقعا نمی‌توانیم آن را رها کنیم!

این روند مانند خرید بلیط یک نمایش است که قرار است بسیار مهیج باشد؛ اما در نهایت بسیار کسل کننده است. اما ما بابت بلیط پول داده‌ایم. یک ساعت رانندگی کرده‌ایم تا به سالن تئاتر رسیده‌ایم و نیمی از آن را هم که دیده‌ایم ..٬ پس احتمالا خودمان را قانع می‌کنیم که تا آخر نمایش در جای خودمان باقی بمانیم و وقت بیش‌تری برای آن تلف کنیم!

استفاده از منابع محدود
برای همه کسانی که کارآفرین یا خوداشتغال هستند٬ هزینه‌های برگشت‌ناپذیر بسیار مهم است؛ زیرا آنان روی پای خودشان ایستاده‌اند. آنان خودشان رئیس‌اند و مسوولیت همه چیز به‌عهده خودشان است. اگر نتیجه خوبی حاصل نشود باید پاسخ‌گو باشند.
احتمالا بسیاری از ما پیش از این تجربه انصراف دادن از کار را داشته‌ایم. شغل‌هایی که حقوق ثابت و به نوعی امنیت شغلی داشته‌اند؛ اما از آن ناراضی بودیم پس فکر کرده و تصمیم گرفتیم که آن را رها کنیم.
اما وقتی که کار خود را شروع می‌کنیم شرایط کمی تغییر می‌کند. اگر همه چیز آن‌طور که می‌خواهیم پیش نرود یا از آن‌چه به دست می‌آوریم رضایت کافی نداشته باشیم احساس گناه می‌کنیم. پس سعی می‌کنیم که تلاش خود را بیش‌تر کنیم و بیش‌تر هزینه کنیم تا تصمیم‌های درست‌تری بگیریم اما حقیقت اینجاست که ما هیچ کار مفیدی انجام نمی‌دهیم.
با “نه” نگفتن به رها کردن کار٬ در واقع به بسیاری از موقعیت‌های دیگر “نه” می‌گوییم. به مسیرها و گزینه‌های دیگر٬ یا راهکارهای جدید “نه” می‌گوییم. به هزینه کردن پول و زمان و تلاش در جاهای دیگر “نه” می‌گوییم.

عدم قطعیت ترسناک است
ما همه این کارها و تلاش‌ها را انجام می‌دهیم زیرا با ترک کردن و رها کردن کار دچار عدم قطعیت می‌شویم. حداقل وقتی کار را رها نکرده باشیم ایده‌ی روشن‌تری از مسیر داریم. “نه” گفتن به معنی این است که ما مطمئن نیستیم که چه اتفاقی پیش خواهد آمد و این مساله عموما ترسناک‌تر از ادامه کار روی چیزی است که می‌دانیم به نتیجه نمی‌رسد!
اما من به این نتیجه رسیده‌ام که از هر ۱۰ بار ۹ بار باید کار را ترک کرد تا این که برای به نتیجه رساندن آن تلاش کرد.
انصراف دادن یک عملکرد مستقیم است که به راه‌های مفیدی برای استفاده از منابع محدومان می‌شود. در هر انتخابی ارزشی نهفته است٬ حتی در انصراف دادن.

از کجا بدانیم که چه زمانی برای انصراف دادن از کار زمان مناسبی است؟
این تصمیم با ترس و نامطمئنی همراه است. صادقانه بگویم که هیچ الگویی برای این که به شما بگوید چه زمانی بهترین وقت برای انصراف دادن است وجود ندارد. اما در هر کاری نقطه‌ای هست که هر چه بیش‌تر تلاش می‌کنیم کم‌تر به نتیجه می‌رسیم٬ آن‌گاه زمان رها کردن فرا رسیده است یا دست‌کم باید آن را به عنوان یکی از گزینه‌ها در نظر گرفت.
جنبه‌های مثبت چنین تصمیمی این است که شما به خودتان اجازه می‌دهید تا تصمیم خود را عوض کنید٬ قادر به “نه” گفتن باشید و قبول کنید که ما کامل نیستیم. واقعیت این است که در بیش‌تر مواقع برای هیچ کسی جز خودمان اهمیتی ندارد که کاری را ادامه دهیم یا آن را رها کنیم٬ همان‌طور که موفقیت‌ها و شکست‌هایمان نیز تاثیری در زندگی کسی ندارد.
البته همیشه تصمیم‌های نادرستی هم ممکن است گرفته شود و کار در زمان‌های نامناسبی رها شود. یادتان باشد که هیچ‌گاه پل‌های پشت سرتان را خراب نکنید.
ما باید در مورد تصمیم خود به خوبی فکر کنیم٬ از اشتباه‌های خود درس بگیریم و برای توانایی‌های خود ارزش قائل شویم.
شاید بهتر باشد که جمله‌ی اول را به این شکل تغییر دهیم که



«برنده گاهی کارش را ترک می‌کند و ترک کننده گاهی برنده می‌شود».
نوشته سامه گل‌زاده/ digiato
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یعنی الان من سیگارو ترک کردم برنده نیستم ؟؟؟
 
بالا