hemmat27
عضو جدید
يک آقايي به نام نوريزاد در يک سال اخير در عرصه اينترنت گرد و خاک اساسي برپا کرده، چپ و راست نامهنگاري نموده و ضمن متهم کردن نظام به ديکتاتوري، چماقبهدستي و زورگويي از حاکميت آدمهاي نالايق و افتادن کار مملکت به دست پاچهخواران شديدا گلايه فرموده و در مقام يک پدر بزرگ دانا مخاطب خود را نصيحت نموده که با استفاده از فرصت سبز به دست آمده به برکت جنبش سبز، کار را به کاردان بسپارد و دست از اتهام زدن بردارد و...!
جهت تنوير افکار عمومي (خصوصا عزيزاني که نامههاي سوزناک ايشان را خوانده و باور کردهاند) مختصري از سوابق اين عزيز را تقديم مينمائيم!
1- اين عزيز براي اولين بار در يک سريال تلويزيوني بسيار قوي (در حد اسکار!) به نام «پروانهها مينويسند» که در زمان اوج اصلاحات پخش شد! مقامات دولت سازندگي را به طلحه و زبير تشبيه نموده و جناح مقابل را به جناح علوي تشبيه کرده بودند!
2- قلم گيرا و نمونه اين عزيز موجب شد تا يکي از جرايد وابسته به بيتالمال ستوني دايمي به مطالب (در حد جايزه ادبي نوبل) ايشان اختصاص بدهد تا ايشان به زمين و زمان دولت اصلاحات گير سه پيچ بدهد! آن هم با يک نثر بينظير در تاريخ ادب پارسي!
3- و البته اختصاص صدها ميليون تومان به ايشان جهت ساخت پربينندهترين سريال تاريخ ايران (چهل سرباز با کمتر از 2درصد بيننده!) و تحميل تماشاي اين سريال کمنظير به بينندگان بيچاره شبکه دوم سيما، نمونهاي از شايستهسالاري مدنظر ايشان است! (يعني آن زمان که ميليون، ميليون پول بيزبان بيتالمال به جيب اين عزيز سرازير ميشد شايستهسالاري برقرار بود و امروز...)
4- ساخت پربينندهترين فيلم تاريخ سينماي ايران و اکران آن (دليران قلعه کاوه! يا چيزي توي اين مايهها! که پس از چند هفته نمايش کمتر از 5ميليون تومان فروش کرده بود هم از ديگر خدمات ايشان به بيتالمال مسلمين و مصداقي ديگر از شايستهسالاريهاي مورد نظر ايشان است! ( يعني آن وقتي که نظام اين امکانات را به اين عزيز اختصاص ميداد شايستهسالار بود و امروز ...!)
5- اختصاص جايزه و سيمرغ بلورين بهآثار هنري و درخشان اين هنرمند وارسته در جشنوارههاي فيلم فجر سال 85 و تقديم ساير جوايز نقدي و جنسي به ايشان هم نمونه ديگري از عدالت مورد نظر اين نويسنده آزاديخواه و حقطلب است!
6- والبته اين نظر کاملا تخصصي که ايشان در پاسخ يک فيلمساز جوان فرموده بودند: «سينما در ايران يعني لنگ و پاچه! و بايد از زنان و دختران خوشرنگ و لعاب در فيلمها استفاده بشود» هم نمونه ديگري از افکار ظلمستيزانه اين عزيز است!
7- و البته قبول داريم که نظام ظالم است و معناي شايستهسالاري را نميداند! چرا که اگر ميدانست به جاي دادن تريبونهاي خود به اين آدم، صحنه مطبوعات و سيماي خود را دست آدمهايي ميداد که وفاداريشان به نظام اعتقادي و ايماني است نه دلاري و پولي! اگر نظام شايستهسالار بود بايستي به جاي اينکه صدها ميليون تومان به پاي ساخت آثار فوق افتضاح اين آدم تلف کند، دست دهها هنرمند متعهد و فيلمسازان جواني را ميگرفت که با هزينه شخصيشان در دفاع از نظام، آثار مطلوب هنري توليد و عرضه ميکنند!
8- به سبزهايي که فريب نامههاي اين عزيز را خورده و با نام «ابوذر» از ايشان ياد ميکنند پيشنهاد ميکنيم يک جوري مجموعه «پروانهها مينويسند» را به دست آورده و تماشا کنند و يادداشتهاي ايشان را در نقد اصلاحطلبان (که در جريده شريفه کيهان عصر اصلاحات منتشر ميشد!) را مرور کنند تا طرفشان را بشناسند!
جهت تنوير افکار عمومي (خصوصا عزيزاني که نامههاي سوزناک ايشان را خوانده و باور کردهاند) مختصري از سوابق اين عزيز را تقديم مينمائيم!
1- اين عزيز براي اولين بار در يک سريال تلويزيوني بسيار قوي (در حد اسکار!) به نام «پروانهها مينويسند» که در زمان اوج اصلاحات پخش شد! مقامات دولت سازندگي را به طلحه و زبير تشبيه نموده و جناح مقابل را به جناح علوي تشبيه کرده بودند!
2- قلم گيرا و نمونه اين عزيز موجب شد تا يکي از جرايد وابسته به بيتالمال ستوني دايمي به مطالب (در حد جايزه ادبي نوبل) ايشان اختصاص بدهد تا ايشان به زمين و زمان دولت اصلاحات گير سه پيچ بدهد! آن هم با يک نثر بينظير در تاريخ ادب پارسي!
3- و البته اختصاص صدها ميليون تومان به ايشان جهت ساخت پربينندهترين سريال تاريخ ايران (چهل سرباز با کمتر از 2درصد بيننده!) و تحميل تماشاي اين سريال کمنظير به بينندگان بيچاره شبکه دوم سيما، نمونهاي از شايستهسالاري مدنظر ايشان است! (يعني آن زمان که ميليون، ميليون پول بيزبان بيتالمال به جيب اين عزيز سرازير ميشد شايستهسالاري برقرار بود و امروز...)
4- ساخت پربينندهترين فيلم تاريخ سينماي ايران و اکران آن (دليران قلعه کاوه! يا چيزي توي اين مايهها! که پس از چند هفته نمايش کمتر از 5ميليون تومان فروش کرده بود هم از ديگر خدمات ايشان به بيتالمال مسلمين و مصداقي ديگر از شايستهسالاريهاي مورد نظر ايشان است! ( يعني آن وقتي که نظام اين امکانات را به اين عزيز اختصاص ميداد شايستهسالار بود و امروز ...!)
5- اختصاص جايزه و سيمرغ بلورين بهآثار هنري و درخشان اين هنرمند وارسته در جشنوارههاي فيلم فجر سال 85 و تقديم ساير جوايز نقدي و جنسي به ايشان هم نمونه ديگري از عدالت مورد نظر اين نويسنده آزاديخواه و حقطلب است!
6- والبته اين نظر کاملا تخصصي که ايشان در پاسخ يک فيلمساز جوان فرموده بودند: «سينما در ايران يعني لنگ و پاچه! و بايد از زنان و دختران خوشرنگ و لعاب در فيلمها استفاده بشود» هم نمونه ديگري از افکار ظلمستيزانه اين عزيز است!
7- و البته قبول داريم که نظام ظالم است و معناي شايستهسالاري را نميداند! چرا که اگر ميدانست به جاي دادن تريبونهاي خود به اين آدم، صحنه مطبوعات و سيماي خود را دست آدمهايي ميداد که وفاداريشان به نظام اعتقادي و ايماني است نه دلاري و پولي! اگر نظام شايستهسالار بود بايستي به جاي اينکه صدها ميليون تومان به پاي ساخت آثار فوق افتضاح اين آدم تلف کند، دست دهها هنرمند متعهد و فيلمسازان جواني را ميگرفت که با هزينه شخصيشان در دفاع از نظام، آثار مطلوب هنري توليد و عرضه ميکنند!
8- به سبزهايي که فريب نامههاي اين عزيز را خورده و با نام «ابوذر» از ايشان ياد ميکنند پيشنهاد ميکنيم يک جوري مجموعه «پروانهها مينويسند» را به دست آورده و تماشا کنند و يادداشتهاي ايشان را در نقد اصلاحطلبان (که در جريده شريفه کيهان عصر اصلاحات منتشر ميشد!) را مرور کنند تا طرفشان را بشناسند!