پزشکی و مهندسی رشته های نون و آب دار ، و هنر زیباترین رشته

SerpentoR

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من اگه مهندسی ها و پزشکی ها از بین برن سازندگی از بین میره و لی اگه هنر نباشه احساسات و عواطف از بین میره.
همشون واسه ادامه ی راه لازمن
 

bme_352

عضو جدید
سلام دوست نازنین
من فکر می کنم شما کمی از زندگی ای که درش هستی (در حال حاضر)ناراضی هستی و اصلا بحث هنر و تکنولوژی و غیره و ذلک نیست ......بیشنهاد می کنم به یه روانشناس مراجعه کنی.......لطفا حالت تدافعی به خودت نگیر چون اصلا قصد توهین ندارم(از بد روزگار یا شایدم فقدان فرهنگ سازی در جامعه به هرکس بگی بورو بیش روانشناس انگار بهش فحش دادی!)......موفق باشی و به قول یکی از دوستان سبز...
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوست نازنین
من فکر می کنم شما کمی از زندگی ای که درش هستی (در حال حاضر)ناراضی هستی و اصلا بحث هنر و تکنولوژی و غیره و ذلک نیست ......بیشنهاد می کنم به یه روانشناس مراجعه کنی.......لطفا حالت تدافعی به خودت نگیر چون اصلا قصد توهین ندارم(از بد روزگار یا شایدم فقدان فرهنگ سازی در جامعه به هرکس بگی بورو بیش روانشناس انگار بهش فحش دادی!)......موفق باشی و به قول یکی از دوستان سبز...


سلام گلم

نه عزیز من انتقاد پذیرتر و روشنفکرتر از این حرفام که از این صحبتت ناراحت شم :D

شما یه روانشناس خوب پیدا کن رو چشَم :smile:
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنورم اعتقاد دارم پزشکی و مهندسی رشته های بیخودی هستن.
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آدم وقتی مریض شه (خدایی نکرده) اون موقع قدر دکتر ها رو میدونه.. درسته شفا دست خداست ولی پزشک ها هم وسیله اند :w16:
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حالم از تک تک رشته های عملی و تهوع آور پزشکی بهم میخوره

این دو رشته هستن که ادم رو از ادمی دور میکنن
احساس رو از ادم میگیرن
دنیا رو با اختراعات و کثیف کاریشون نابود میکنن
زندگی رو دارن نابود میکنن

تمام اینا فدای یه لحظه پیانیستی محشر تو خلوت و تنهایی
واقعا که هنر زیباترینه
چه فیلم
چه موسیقی
چه نقاشی

اگه من دلم و اعصابم داغون باشه یه دکتر هیچکاری نمیتونه واسه من بکنه مگر اینکه قرصهای شیمیایی بده منو از پا در بیاره مثل یه مرده بیفتم.
اما اگه یه موسیقی گوش بدم درونم زیر و رو میشه.

کوچیک هم دکترا و مهندسا هم هستم،چون زحمت کشیدین تا به یه جایی رسیدین.
اما حقیقت همینه.



بله خب... این هم عقیده شماست... :w05:

روزهایی که شیفت دارم و باید بیمارها رو معاینه کنم برام لذت بخش هست. دست های پیرمردی که محکم دستام رو فشار میده و از ته دلش میگه: ( خیر ببینی پسرم ) برام خیلی لذت بخش هست. آبنباتی که بعد معاینه دختر کوچولو بهش میدم و بهم لبخند میزنه، برام لذت بخش هست.
این فرصت بهم داده شده که درس بخونم و کاری برام انسان ها انجام بدم.

بعد از خستگی ها و فشارهای روزانه... نواختن ویولن بهم آرامش و امید... :gol:
امید به اینکه تو وسیله ای هستی که می تونی زندگی رو به خیلی ها برگردونی. تلاشت رو بکن.
 

Coraline

مدیر تالار پزشکی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
بله خب... این هم عقیده شماست... :w05:

روزهایی که شیفت دارم و باید بیمارها رو معاینه کنم برام لذت بخش هست. دست های پیرمردی که محکم دستام رو فشار میده و از ته دلش میگه: ( خیر ببینی پسرم ) برام خیلی لذت بخش هست. آبنباتی که بعد معاینه دختر کوچولو بهش میدم و بهم لبخند میزنه، برام لذت بخش هست.
این فرصت بهم داده شده که درس بخونم و کاری برام انسان ها انجام بدم.

بعد از خستگی ها و فشارهای روزانه... نواختن ویولن بهم آرامش و امید... :gol:
امید به اینکه تو وسیله ای هستی که می تونی زندگی رو به خیلی ها برگردونی. تلاشت رو بکن.

دستتون طلا

چو بیمار از شفا سرمست گردد
طبیب از فرط شادی مست گردد
خدا شفیع و این خود افتخار است
که دستی با خدا هم دست گردد
 
آخرین ویرایش:

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله خب... این هم عقیده شماست... :w05:

روزهایی که شیفت دارم و باید بیمارها رو معاینه کنم برام لذت بخش هست. دست های پیرمردی که محکم دستام رو فشار میده و از ته دلش میگه: ( خیر ببینی پسرم ) برام خیلی لذت بخش هست. آبنباتی که بعد معاینه دختر کوچولو بهش میدم و بهم لبخند میزنه، برام لذت بخش هست.
این فرصت بهم داده شده که درس بخونم و کاری برام انسان ها انجام بدم.

بعد از خستگی ها و فشارهای روزانه... نواختن ویولن بهم آرامش و امید... :gol:
امید به اینکه تو وسیله ای هستی که می تونی زندگی رو به خیلی ها برگردونی. تلاشت رو بکن.

ولی هر چی علم شما پیشرفت کرد،درد و بلاها هم بیشتر شد :redface:

کاری که باید بکنن رو نمیکنن،اونوقت نمیدونم میرن تو آزمایشگاه آدمیزاد درست میکنن.

اگه راست میگین عوض این کارا تمام تلاشتون رو بکار بگیرین و سرطان و ایدز رو درمان کنید.

مهندسا هم همینجورا،هر چی آسمان خراش و خانه های انچنانی بیشتر ساختن،اون صفا و صمیمته هم از خونه ها رفت.

ولی منکر هیچکدوم از اون لحظات شیرینی که گفتین نمیشم.

اما وقتی یه بیمار افسرده و داغونه،شاید با هزار دوا و درمان و مشاوره خوب نشه،اما وقتی بره یه کنسرت که یه نفر تکنوازی پیانو میکنه شاید به ارامشی برسه که هیچوقت کسب نکرده بوده،یا یه کنسرت که پر هیاهو و شادی هستش اونو سر ذوق بیاره و بخندونه.

من راستش موسیقی رو خیلی فراتر از پزشکی و مهندسی میدونم.

اما منکر پزشکی و مهندسی هم نیستم و میگم تا یه حدی به درد میخورن.از اون فرارتر رفتن زور بیخود زدنه.
 
بالا