پرند

minerva

عضو جدید
ایراد نداره .....از این به بعد باشه......:D:D;)
باشه...ديگه حواسم رو جمع مي كنم:)
راستي شنيدم كه قبل رستوران مي خواين بچه ها رو به كافي شاپ دعوت كنيد....آره ه ه؟؟؟;)
آدم در مقابل سخاوت شما كم مياره....:smile:
 

gtrfjn

عضو جدید
باشه...ديگه حواسم رو جمع مي كنم:)
راستي شنيدم كه قبل رستوران مي خواين بچه ها رو به كافي شاپ دعوت كنيد....آره ه ه؟؟؟;)
آدم در مقابل سخاوت شما كم مياره....:smile:
چرا که نه؟؟؟؟؟کافی شاپم دعوت میکنیم......به صرف چای لیپتون:D:D:D:D
 

max_wise2001

عضو جدید
حقه روز امتحان

چهار تا دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به پارتی و خوش گذرونی رفته بودند
و هيچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند٬
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اين صورت که
سر و روشون رو کثيف و کردند
و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغييراتی بوجود آوردند٬
سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و يکراست به پيش استاد رفتند٬
مسئله رو با استاد اينطور مطرح کردند که ديشب به يک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند
و در راه برگشت از شانس بد يکی از لاستيک های ماشين پنچر ميشه
و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشين به يه جايی رسوندنش
و اين بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسيدند کلی از اينها اصرار و از استاد انکار
آخر سر قرار ميشه سه روز ديگه يک امتحان اختصاصی برای اين 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه،
آنها هم بشکن زنان از اين موفقيت بزرگ، سه روز تمام به امر شريف خر زنی مشغول ميشن
و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد ميرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند!
استاد عنوان ميکنه بدليل خاص بودن و خارج از نوبت بودن
اين امتحان بايد هر کدوم از دانشجوها توی يک کلاس بنشينند و امتحان بدن که آنها بدليل داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال ميل قبول ميکنند.
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بيست بود؛

.
.
.
.
.
.
يك) نام و نام خانوادگی: ۲نمره

دو ) کدام لاستيک پنچر شده بود؟ ۱۸نمره

الف) لاستيک سمت راست جلو
ب) لاستيک سمت چپ جلو
ج) لاستيک سمت راست عقب
د) لاستيک سمت چپ عقب
 

gtrfjn

عضو جدید
حقه روز امتحان

چهار تا دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به پارتی و خوش گذرونی رفته بودند
و هيچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند٬
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اين صورت که
سر و روشون رو کثيف و کردند
و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغييراتی بوجود آوردند٬
سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و يکراست به پيش استاد رفتند٬
مسئله رو با استاد اينطور مطرح کردند که ديشب به يک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند
و در راه برگشت از شانس بد يکی از لاستيک های ماشين پنچر ميشه
و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشين به يه جايی رسوندنش
و اين بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسيدند کلی از اينها اصرار و از استاد انکار
آخر سر قرار ميشه سه روز ديگه يک امتحان اختصاصی برای اين 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه،
آنها هم بشکن زنان از اين موفقيت بزرگ، سه روز تمام به امر شريف خر زنی مشغول ميشن
و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد ميرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند!
استاد عنوان ميکنه بدليل خاص بودن و خارج از نوبت بودن
اين امتحان بايد هر کدوم از دانشجوها توی يک کلاس بنشينند و امتحان بدن که آنها بدليل داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال ميل قبول ميکنند.
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بيست بود؛

.
.
.
.
.
.
يك) نام و نام خانوادگی: ۲نمره

دو ) کدام لاستيک پنچر شده بود؟ ۱۸نمره

الف) لاستيک سمت راست جلو
ب) لاستيک سمت چپ جلو
ج) لاستيک سمت راست عقب
د) لاستيک سمت چپ عقب
قدیمی ولی بازم جالب................;)
 

max_wise2001

عضو جدید
نامه به خدا



کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز



اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستار تو
بابی



بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.



نامه شماره دو

سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده..
بابی



اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.



نامه شماره سه

سلام خدا
اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی



بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت.. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزديد ) و از کلیسا فرار کرد.

بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.



نامه شماره چهار

سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده
 

hosseinn-p

عضو جدید
خب همه گفتن موقع امتحاناست نمیتونیم بیایم!دهههههههههههههههههههه
من حرفی ندارم ولی مناسبتش رو بهم بگو تا ببینم چرا من باید دعوت کنم؟؟؟/:(:(:(:(
ولی اونی که مهدی گفته بود انجام شد
من چایی دادم:smile:
مهدی زد زیر آواز :D
داش حسینم رقصید:biggrin:
داش حسین بازم چشم منو دیر دیدی هان هان هان؟؟؟؟؟؟؟
حالا پشت سر من غیبت میکنی ؟؟؟؟!!!
بگم ؟؟؟نه بگم؟؟؟؟
بگم پول چایی رو هم از خودمون گرفتی؟؟؟بگم؟؟نه بگم؟؟؟!!!!
منو رقص؟؟؟؟
 

hosseinn-p

عضو جدید
حاج رامین تو که میدونی من اگه غلط املایی نداشته باشه بهم نمیچسبه!!
حالا ازت تعریف کردم جوگیر نشو! اگه میخای مرام بزاری بیا یه کاری کن طراحی پاس کنم!!!:biggrin::biggrin:
بچه ها گز نمیخواید؟!:D
حج مهدی دیدی که امروز سوال 2 طراحی رو من بهت رسوندم;)
گز ما فراموش نشود!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
 

htaheri

عضو جدید
داش حسین بازم چشم منو دیر دیدی هان هان هان؟؟؟؟؟؟؟
حالا پشت سر من غیبت میکنی ؟؟؟؟!!!
بگم ؟؟؟نه بگم؟؟؟؟
بگم پول چایی رو هم از خودمون گرفتی؟؟؟بگم؟؟نه بگم؟؟؟!!!!
منو رقص؟؟؟؟
eeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
دادا فیلمت هم موجوده که داشتی بابا کرم میرقصیدی
انکار نکن!!!!:D:D:D
 

max_wise2001

عضو جدید
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق
خواب پسرش بود، با تعجب ديد
که تخت خواب کاملاً مرتب و همه
چيز جمع و جور شده. يک پاکت
هم به روي بالش گذاشته شده
و روش نوشته بود »پدر «. با
بدترين پيش داوري هاي ذهني
پاکت رو باز کرد و با دستان
لرزان نامه رو خوند :پدر عزيزم،
با اندوه و افسوس فراوان
برايت مي نويسم. من مجبور
بودم با دوست دختر جديدم
فرار کنم، چون مي خواستم
جلوي يک رويارويي با مادر و
تو رو بگيرم. من احساسات
واقعي رو با Stacy پيدا کردم، او
واقعاً معرکه است، اما مي
دونستم که تو اون رو نخواهي
پذيرفت، به خاطر تيزبيني
هاش، خالکوبي هاش ، لباسهاي
تنگ موتور سواريش و به
خاطر اينکه سنش از من خيلي
بيشتره. اما فقط احساسات
نيست، پدر. اون حامله است.
Stacy به من گفت ما مي تونيم
شاد و خوشبخت بشيم. اون
يک تريلي توي جنگل داره و
کُلي هيزم براي تمام زمستون.
ما يک رؤياي مشترک داريم
براي داشتن تعداد زيادي بچه.
Stacy چشمان من رو به روي
حقيقت باز کرد که ماريجوانا
واقعاً به کسي صدمه نمي
زنه. ما اون رو براي خودمون مي
کاريم، و براي تجارت با کمک
آدماي ديگه اي که توي مزرعه
هستن، براي تمام کوکائينها
و اکستازيهايي که مي خوايم.
در ضمن، دعا مي کنيم که علم
بتونه درماني براي ايدز پيدا
کنه، و Stacy بهتر بشه. اون
لياقتش رو داره. نگران نباش
پدر، من 15 سالمه، و مي دونم
چطور از خودم مراقبت کنم. يک
روز، مطمئنم که براي
ديدارتون بر مي گرديم،
اونوقت تو مي توني نوه هاي
زيادت رو ببيني.با عشق،
پسرت،John
پاورقي : پدر، هيچ کدوم از
جريانات بالا واقعي نيست،
من بالا هستم تو خونه
Tommy. فقط مي خواستم بهت
يادآوري کنم که در دنيا
چيزهاي بدتري هم هست نسبت
به کارنامه مدرسه که روي
ميزمه. دوسِت دارم! هروقت براي
اومدن به خونه امن بود، بهم
زنگ بزن.
 

deracola

عضو جدید
سلام.چه جالب منم پرند می خونم.[سلام خدارو شکر بالاخره یکی پیدا شد که پرند درس میخونه.من نمیدونم تو این همه جمعیت که دانشگاه پرند داره هیچ کس اینجا عضو نیست.البته من و شما چون تو درسا به شدت فعالیم اینجاییم نه؟من ITمیخونم.;):)

manam mekanik mikhonam ;mekanik kelasesh balatare
 

aftab

عضو جدید
کاربر ممتاز
to khejalat nakeshidi rafti zist?????na vaqan
شما که فرمودین مکانیک می خونین بی زحمت در قسمت اطلاعتتون ننویسین رشته مهندسی کامپیوتر
در ضمن یادمون نبود برای رشتم باید با شما مشورت کنم
 
آخرین ویرایش:

gtrfjn

عضو جدید
salam be doste kocholo.manam uni parand mekanik jamedat mikhonam.dashtam rad mishodam goftam hemayateton konam age bazam be he mayate man ehtiyaj dashtin in id me:deracola1898

to khejalat nakeshidi rafti zist?????na vaqan

manam mekanik mikhonam ;mekanik kelasesh balatare
چی میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised::surprised::surprised:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M پاتوق دانشجویان دانشگاه ازاد پرند دانشگاه آزاد 6
SilliCONIC انجمن پرند دانشگاه آزاد 16

Similar threads

بالا