پرند

morteza_mousavi

عضو جدید
این شعر بالایی رو تقدیم میکنم به هاشمیان که رفت و ما تنها موندیم با رهبری
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
راستی میدونین عهدنامه ترکمانچای امسال به اتمام میرسه و قانونا آذربایجان شوروی دیگه مال ایرانه چون طبق این عهدنامه آذربایجان شمالی ایران یا ایران شمالی رو به مدت 100 سال به روسیه دادن که امسال آخرین سالشه!!!.

اینم متن معاهده ننگین ترکمانچای :


متن كامل قرارداد تركمانچای
هو الله



دیباچه عهدنامه ایران و روس



الحمدالله الوافی و الكافی بعد از انعقاد عهدنامه مباركه گلستان و مبادلات و معاملات دوستانه دولتین علیتین و ظهور آداب كمال مهربانی و یكجهتی حضرتین بهیٌتین به مقتضای حركات آسمانی برخی تجاوزات ناگهانی از جانب سر حد داران طرفین به ظهور رسیده كه موجب سنوح غوایل عظیمه شد و از آن جا كه مرآت ضمایر پادشاهانه جانبین از غبار این گونه مخاطرات پاك بود اولیای دولتین علیتین تجدید عهد مسالمت را اهتمامات صادقانه و كوشش های منصفانه در دفع و رفع غایله اتفاقیه به ظهور رسانیده عهدنامه مباركه جدید به مبانی و اصولی كه در طی فصول مرقومه مذكور است مرقوم و مختوم آمد به مهر وكلای دولتین علیتین و در ماه شوال در سال هزار و دویست و چهل و نه هجری به امضای همایون شرف استقرار و استحكام پذیرفت. بر اولیای دولتین لازم است كه از این پس در تحصیل موجبات مزید دوستی و موافقت اهتمامات صادقانه مبذول دارند و اسباب استحكام و استقرار معاهده مباركه را به مراودات دوستانه متزاید خواهند و اگر در معدات تكمیل امور دوستی قصوری بینند به امضای خواهشهای منصفانه تدارك آن را لازم بشمارند و دقیقه از دقایق دوستی را مهمل و متروك نگذارند.

بسم الله الرحمن الرحیم



چون اعلیحضرت قضا قدرت، پادشاه اعظم والاجاه، امپراطور اكرم شوكت دستگاه، مالك بالاستحقاق كل ممالك روسیه و اعلیحضرت كیوان رفعت خورشید رایت، خسرو نامدار پادشاه اعظم با اقتدار ممالك ایران، چون هر دو علی السویه اراده و تمنای صادقانه دارند كه به نوایب و مكاره جنگی كه بالكلیه منافی رأی والای ایشان است نهایتی بگذارند و سنتهای قدیم حسن مجاورت و مودت را ما بین این دو دولت بواسطه صلحی كه متضمن دوام باشد و بواعث خلاف و نفاق آتیه را دور كنند در بنای مستحكم استقرار دهند، لهذا برای تقدیم این كار خجسته آثار اعلیحضرت امپراطور كل ممالك روسیه جناب ژان پاسكویچ‌‌‌‍‌‌، جنرال آنفاندری، سردار عسكر جداگانه قفقاز، ناظم امورات ملكیه گرجستان و ولایات قفقاز و حاجی ترخان، مدیر سفاین حربیه بحر خزر، صاحب حمایلات الكسندر نویسكی مقدس مرصع به الماس، به آن مقدس مرتبه اول مرصع به الماس، ولادیمیر مقدس مرتبه اول و گیورگی مقدس مرتبه دویم و صاحب دو شمشیر افتخار یكی طلا موسوم«برای شجاعت» و دیگری مرصع به الماس و صاحب حمایلات دول خارجه مرتبه اولین عقاب سرخ پیكر پروسیه، هلال دولت عثمانی و نشان های دیگر و جناب «الكسندر اوبرو سكوف» صاحب حمایلات مقدسه ثالث ولادیمیر، مرتبه ثانی سن استانیسلاس لهستان، مرتبه دوم سن ژان بیت، و از طرف اعلیحضرت قویشوكت پادشاه ممالك ایران نواب مستطاب والا شاهزاده نامدار عباس میرزا را وكلای مختار خود تعیین كردند و ایشان بعد از آن كه در تركمنچای مجتمع شدند و اختیار نامه خود را مبادله كرده و موافق قاعده و شایسته دیدند، فصول آتیه را تعیین و قرارداد كردند:

فصل اول- بعد الیوم ما بین اعلیحضرت امپراطور كل ممالك روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران و ولیعهدان و اخلاف و ممالك و رعایای ایشان مصالحه و مودت و وفاق كاملی إلی یوم الأبد واقع خواهد بود.

فصل دویم- چون جدال و نزاعی كه فیما بین عهد كنندگان رفیع الاركان واقع شد و امروز بسعادت منقطع گردید، عهود و شروطی را كه بموجب عهدنامه گلستان، بر ذمت ایشان لازم بود موقوف و متروك می دارد، لهذا اعلیحضرت كل ممالك روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران چنین لایق دیدند كه به جای عهدنامه مزبوره گلستان، عهدنامه دیگر به این شروط و عهود و قیود قرار دهند كه ما بین دو دولت روس و ایران بیشتر از پیشتر موجب استقرار و انتظام روابط آتیه صلح و مودت گردد.

فصل سیم- اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران از جانب خود و از جانب ولیعهدان و جانشینان به دولت روسیه واگذار می كند تمامی الكای نخجوان و ایروان را - خواه این طرف روس باشد یا آن طرف. و نظر به تفویض، اعلیحضرت ممالك ایران تعهد می كند كه بعد از امضاء این عهدنامه، در مدت شش ماه، همه دفتر و دستور العمل متعلق به اداره این دو دولت مذكوره باشد به تصرف امرای روسیه بدهند.

فصل چهارم- دولتین علیتین معاهدتین عهد و پیمان می كنند كه برای سر حد فیما بین دو مملكت بدین موجب سر حد وضع نمایند:

از نقطه سر حد ممالك عثمانی كه از خط مستقیم به قله كوه آغری كوچك أقرب است. ابتدا كرده، این خط تا به قله آن كوه كشیده می شود و از آنجا به سر چشمه رودخانه مشهور به قرا سوی پایین كه از سراشیب جنوبی آغری كوچك جاریست فرود آمده، به متابعت مجرای این رودخانه تا به التقای آن رودخانه ارس در مقابل شرور ممتد می شود. چون این خط به آن جا رسید به متابعت مجرای ارس تا به قلعه عباس آباد می آید و در تعمیرات و ابنیه خارجه آن كه در كنار راست ارس واقع است نصف قطری بقدر نیم آغاج كه عبارت از سه ورس و نیم روسی است رسم می شود و این نصف قطر در همه اطراف امتداد می یابد. همه اراضی و عرصه كه در این نصف قطر محاط و محدود می شود بالانفراد متعلق به روسیه خواهد داشت و از تاریخ امروز در مدت دو ماه با صحت و درستی كامل معین و مشخص خواهد شد و بعد از آن از جایی كه طرف شرقی این نصف قطر متصل به ارس می شود خط سر حد شروع و متابعت مجرای ارس می كند تا به مسیر یدی بلوك و از آن جا از خاك ایران به طول مجرای ارس امتداد می یابد با فاصله و مسافت سه آغاج كه عبارتست از بیست و یك ورس روسی.

بعد از وصول به این نقطه خط سر حد به استقامت از صحرای مغان می گذرد تا به مجرای رودخانه موسومه بالهارود به محلی كه در سه فرسخی واقع است كه عبارتست از بیست و یك ورس روسی پایین تر از ملتقای دو رودخانه كوچك موسوم به آدینه بازار و ساری قمیش و از آن جا این خط به كنار چپ بالهارود تا به ملتقای رودخانه های مذكور آدینه بازار و ساری قمیش صعود كرده به طول كنار راست رودخانه آدینه بازار شرقی تا به منبع رودخانه و از آن جا تا به اوج بلندی های جگیر امتداد می یابد، به نوعی كه جمله آبهایی كه جاری به بحر خزر می شوند متعلق به روسیه خواهد بود و همه آبهایی كه سراشیب و مجرای آنها به جانب ایران است تعلق به ایران خواهد داشت.

و چون سر حد دو مملكت این جا بواسطه قلل جبال تعیین می یابد، لهذا قرار داده شد كه پشته هایی كه از این كوهها به سمت بحر خزر است به روسیه و طرف دیگر آنها به ایران متعلق باشد. از قله های بلندی های جگیر خط سر حد تا به قله كمر قویی به متابعت كوههایی می رود كه طالش را از محال ارشق منفصل می كند. چون قلل جبال از جانبین مجرای میاه را می دهند، لهذا در این جا نیز خط سر حد را همان قسم تعیین می كند كه در فوق در باب مسافت واقعه بین منبع و آدینه بازار و قلل جگیر گفته شد و بعد از آن خط سر حد از قله كمر قویی به بلندی های كوههایی كه محال زوند را از محال ارشق فرق می دهد متابعت می كند تا به سر حد محال ولكیج همواره بر طبق همان ضابطه كه در باب مجرای میاه معین شد، محال زوند بغیر از آن حصه كه در سمت مخالف قلل جبال مذكوره واقع است از این قرار حصه روسیه خواهد بود. از ابتدای سر حد محال ولكیج خط سر حد ما بین دو دولت به قلل جبال كلوتوپی و سلسله كوههای عظیم كه از ولكیج می گذرد متابعت می كند تا به منبع شمالی رودخانه موسوم به آستارا پیوسته به ملاحظه همان ضابطه در باب مجرای میاه و از آن جا خط سرحد متابعت مجرای این رودخانه خواهد كرد تا به ملتقای دهنه آن به بحر خزر و خط سر حد را كه بعد از این متصرفات روسیه و ایران را از هم فرق خواهد داد تكمیل خواهد نمود.

فصل پنجم- اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران برای اثبات دوستی خالصانه كه نسبت به اعلیحضرت امپراطور كل ممالك روسیه دارد به این فصل از خود و از عوض اخلاف و ولیعهدان سریر سلطنت ایران تمامی الكا و اراضی و جزایری را كه در میانه خط حدود معینه در فصل مذكوره فوق و قلل برف دار كوه قفقاز و دریای خزر است و كذا جمیع قبایل را چه خیمه نشین چه خانه دار، كه از اهالی و ولایات مذكوره هستند واضحاً و علناً الی الابد مخصوص و متعلق به دولت روسیه می داند.

فصل ششم- اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران به تلافی مصارف كثیره كه دولت روسیه را برای جنگ واقعه بین الدولتین اتفاق افتاده و همچنین به تلافی ضررها و خسارت هایی كه به همان جهت به رعایای دولت روسیه رسیده تعهد می كند كه بواسطه دادن مبلغی وجه نقد آنها را اصلاح نماید و مبلغ این وجه بین الدولتین به ده كرور تومان رایج قرارگرفت كه عبارت است از بیست میلیون مناط سفید روسی، و چگونگی در موعد و رهاین فصول این وجه در قرارداد علاحده كه همان قدر قوت و اعتبار خواهد داشت كه گویا لفظاً به لفظ در این عهدنامه مصالحه حالیه مندرج است، معین خواهد شد.

فصل هفتم- چون اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران شایسته و لایق دانسته همان فرزند خود عباس میرزا را ولیعهد و وارث تخت فیروزی بخت خود تعیین نموده است، اعلیحضرت امپراطور كل ممالك روسیه برای این كه از میل های دوستانه و تمنای صادقانه خود كه در مزید استحكام این ولیعهدی دارد به اعلیحضرت پادشاهی شاهنشاه ممالك ایران برهانی واضح و شاهدی لایح بدهد، تعهد می كند كه از این روز به بعد شخص وجود نواب مستطاب والا شاهزاده عباس میرزا را ولیعهد و وارث برگزیده تاج و تخت ایران شناخته، از تاریخ جلوس به تخت شاهی، پادشاه بالاستحقاق این مملكت می داند.

فصل هشتم- سفاین تجارتی روس مانند سابق استحقاق خواهند داشت كه به آزادی بر دریای خزر به طول سواحل آن سیر كرده به كناره های آن فرود آیند و در حالت شكست كشتی در ایران اعانت و امداد خواهند یافت و همچنین كشتیهای تجارتی ایران را استحقاق خواهد بود كه به قرار سابق در بحر خزر سیر كرده، به سواحل روس آمد و شد نمایند و در آن سواحل در حال شكست كشتی به همان نسبت استعانت و امداد خواهند یافت. در باب سفاین حربیه كه علم های عسكریه روسیه دارند چون از قدیم بالانفراد استحقاق داشتند كه در بحر خزر سیر نمایند، لهذا همین حق مخصوص كما فی السابق امروز به اطمینان به ایشان وارد می شود، به نحوی كه غیر از دولت روسیه هیچ دولت دیگر نمی تواند در بحر خزر كشتی جنگی داشته باشد.

فصل نهم- چون مكنون خاطر اعلیحضرت امپراطور كل ممالك روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران است كه من كل الوجوه عهودی را كه به این سعادت و میمنت ما بین ایشان مقرر گشته مستحكم نمایند، لهذا قرارداد نمودند كه سفراء و وكلا و كارگزارانی كه از جانبین به دولتین علیتین تعیین می شود- خواه برای انجام خدمت های اتفاقی یا برای اقامت دایمی - به فراخور مرتبه و موافق شأن دولتین علیتین و بملاحظه مودتی كه باعث اتحاد ایشان گشته به عادت ولایت مورد اعزاز و احترام شوند و در این باب دستور العملی مخصوص و تشریفاتی قرار خواهند كرد كه از طرفین مرعی و ملحوظ گردد.

فصل دهم- چون اعلیحضرت امپراطور كل روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران استقرار و افزایش روابط تجارت را ما بین دو دولت مانند یكی از نخستین فواید ملاحظه كردند كه می بایست از تجدید مصالحه حاصل شود، لهذا قرارداد نمودند كه تمامی اوضاع و احوال متعلقه به حمایت تجارت و امنیت تبعه دو دولت را به نوعی كه متضمن مرابطه كامله باشد معین و منتظم و در معاهده جداگانه ای كه به این عهدنامه ملحق و ما بین وكلای مختار جانبین مقرر و مانند جزو متمم او مرعی و ملحوظ میشود مضبوط و محفوظ دارند.

اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران برای دولت روس كما فی السابق این اختیار را مرعی می دارد كه در هر جا كه مصلحت دولت اقتضا كند كونسولها و حامیان تجارت تعیین نمایند و تعهد می كند كه این كونسولها و حامیان تجارت را كه هر یك زیاده از ده نفر اتباع نخواهد داشت فراخور رتبه ایشان مشمول حمایت و احترامات و امتیازات سازد و اعلیحضرت امپراطور كل ممالك روسیه از جانب خود وعده می كند كه درباره كونسولها و حامیان تجارت اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران به همین وجه مساوات كامله مرعی دارد.

در حالتی كه از جانب دولت ایران نسبت به یكی از كونسولها و حامیان تجارت روسیه شكایتی محققه باشد، وكیل و یا كارگزار دولت روس كه در دربار اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران متوقف خواهد بود و این حامیان و كونسولها بلاواسطه در تحت حكم او خواهد شد، او را از شغل خود بیدخل داشته به هر كه لایق داند اداره امور مزبور را بر سبیل عادیه رجوع خواهد كرد.



فصل یازدهم- همه امور و ادعا های تبعه طرفین كه به سبب جنگ به تأخیر افتاده بعد از انعقاد مصالحه موافق عدالت به اتمام خواهد رسید و مطالباتی كه رعایای دولتین جانبین از یكدیگر یا از خزانه داشته باشند به تعجیل و تكمیل وصول پذیر خواهد شد.

فصل دوازدهم- دولتین علیتین معاهدتین بالاشتراك در منفعت تبعه جانبین قرارداد می كنند كه برای آنهایی كه مابین خود به سیاق واحد در دو جانب رود ارس املاك دارند موعدی سه ساله مقرر نمایند تا به آزادی در بیع یا معاوضه آنها قدرت داشته باشند، لكن اعلیحضرت امپراطور كل روسیه از منفعت این قرارداد در همه آن مقداری كه به او تعلق و واگذار می شود، سردار سابق ایروان حسین خان و برادر او حسن خان و حاكم سابق نخجوان كریم خان را مستثنی می دارد.

فصل سیزدهم- همه اسیرهای جنگی دولتین خواه در مدت جنگ آخر باشد یا قبل از آن و همچنین تبعه طرفین كه به اسیری افتاده باشند از هر ملت كه باشد همگی بغایت چهار ماه به آزادی مسترد و بعد از آنكه جیره و سایر تداركات لازمه به آنها داده شد به عباس آباد فرستاده می شوند تا اینكه به دست مباشرین جانبین كه در آن جا مأمور گرفتن و تداركات فرستادن ایشان به ولایت خواهد بود تسلیم شوند.

دولتین علیتین در باب همه اسیرهای جنگ و تبعه روس و ایران كه به اسیری افتاده و به علت دوری مكان هایی كه در آن جا بوده اند یا به علت اوضاع و اسباب دیگر بعینه مسترد نشده باشند، همان قرارداد را می كنند و هر دو دولت ایٌ وقت كان اختیار بی حد و نهایت خواهند داشت كه آنها را مطالبه كنند و تعهد می كنند كه هر وقت اسیر خود به دولت عرض نماید یا ایشان را مطالبه كنند از جانبین مسترد سازند.

فصل چهاردهم- دولتین علیتین معاهدتین جلای وطن كنندگان و فراریان را كه قبل از جنگ یا در مدت آن به تحت اختیار جانبین گذاشته باشند مطالبه نمی كنند ولیكن برای منع نتایج مضره جانبین كه از مكاتبات و علاقه خفیه بعضی از این فراریان با هم ولایتیان یا اتباع قدیم ایشان حاصل می تواند شد، دولت ایران تعهد می كند كه حضور و توقف اشخاصی را كه الحال یا بعد از این باسمه به او مشخص خواهد شد از متصرفات خود كه مابین ارس و خط رودخانه مرسوم به جهریق و دریا و حد ارومی و رودخانه مشهور به جیقتو و قزل اوزن تا التقای آن به دریا واقع است رخصت می دهد.

اعلیحضرت امپراطور كل ممالك روسیه از جانب خود همچنین وعده می كند كه فراریان ایران را در ولایت قراباغ و نخجوان و كذالك در آن حصه ولایت ایروان كه در كنار راست رود ارس واقع است اذن توطن و سكنی ندهد، لیكن معلوم است كه این شرط مجری و معمول نبوده و نخواهد بود، مگر در باب اشخاصی كه صاحب مناصب ملكیه یا مرتبه و شأن دیگر باشد، مانند خوانین و بیك ها و ملا های بزرگ كه صورت رفتار ها و اغواها و مخابرات و مكاتبات خفیه ایشان درباره همولایتیان و اتباع و زیر دستان قدیم خود موجب یك نوع رسوخ و تأثیر به افساد و اخلال تواند شد.

در خصوص رعایای عامه مملكتین مابین دولتین قرارداده شده كه رعایای جانبین كه از مملكتی به مملكت دیگر گذشته باشند، یا بعد از این بگذرند مأذون و مرخص خواهند بود كه در هر جایی كه آن دولت كه این رعایا به تحت حكومت و اختیار او گذاشته باشند مناسب داند سكنی و اقامت كنند.

فصل پانزدهم- اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران به این حسن اراده كه آرام و آسایش را به ممالك خود باز آورد و موجبات مكاره را كه اكنون به سبب این جنگ و خصومت بر اهالی مملكت روی آورده و به جهت انعقاد این عهدنامه كه به فیروزی تمام سمت انجام می پذیرد از ایشان دور كرده، همه رعایا و ارباب مناصب آذربایجان عفو كامل و شامل مرحمت می فرمایند و هیچ یك از ایشان بدون استثنای مراتب و طبقات به جرم عرضه ها و عملها و رفتارهای ایشان كه در مدت جنگ یا در اوقات تصرف چند وقت قشون روسیه از ایشان ناشی شده نباید معاقب شوند و آزار ببینند
 

minerva

عضو جدید
خوابید آفتاب و جهان خوابید
از برج ِ فار، مرغک ِ دریا، باز
چون مادری به مرگ ِ پسر، نالید.
گرید به زیر ِ چادر ِ شب، خسته
دریا به مرگ ِ بخت ِ من، آهسته.

سر کرده باد ِ سرد، شب آرام است.
از تیره آب ـ در افق ِ تاریک ـ
با قارقار ِ وحشی‌ ِ اردک‌ها
آهنگ ِ شب به گوش ِ من آید; لیک
در ظلمت ِ عبوس ِ لطیف ِ شب
من در پی ِ نوای گُمی هستم.
زین‌رو، به ساحلی که غم‌افزای است
از نغمه‌های دیگر سرمست‌ام.

می‌گیرَدَم ز زمزمه‌ی تو، دل.
دریا! خموش باش دگر!
دریا،
با نوحه‌های زیر ِ لبی، امشب
خون می‌کنی مرا به جگر...
دریا!
خاموش باش! من ز تو بیزارم
وز آه‌های سرد ِ شبان‌گاه‌ات
وز حمله‌های موج ِ کف‌آلودت
وز موج‌های تیره‌ی جان‌کاه‌ات...

ای دیده‌ی دریده‌ی سبز ِ سرد!
شب‌های مه‌گرفته‌ی دم‌کرده،
ارواح ِ دورمانده‌ی مغروقین
با جثه‌ی ِ کبود ِ ورم‌کرده
بر سطح ِ موج‌دار ِ تو می‌رقصند...
با ناله‌های مرغ ِ حزین ِ شب
این رقص ِ مرگ، وحشی و جان‌فرساست
از لرزه‌های خسته‌ی این ارواح
عصیان و سرکشی و غضب پیداست.
ناشادمان به‌شادی محکوم‌اند.
بیزار و بی‌اراده و رُخ‌درهم
یک‌ریز می‌کشند ز دل فریاد
یک‌ریز می‌زنند دو کف بر هم:
لیکن ز چشم، نفرت ِشان پیداست
از نغمه‌های ِشان غم و کین ریزد
رقص و نشاط ِشان همه در خاطر
جای طرب عذاب برانگیزد.
با چهره‌های گریان می‌خندند،
وین خنده‌های شکلک نابینا
بر چهره‌های ماتم ِشان نقش است
چون چهره‌ی جذامی، وحشت‌زا.
خندند مسخ‌گشته و گیج و منگ،
مانند ِ مادری که به امر ِ خان
بر نعش ِ چاک چاک ِ پسر خندد
ساید ولی به دندان‌ها، دندان!

خاموش باش، مرغک ِ دریایی!
بگذار در سکوت بماند شب
بگذار در سکوت بمیرد شب
بگذار در سکوت سرآید شب.
بگذار در سکوت به گوش آید
در نور ِ رنگ‌رفته و سرد ِ ماه
فریادهای ذلّه‌ی محبوسان
از محبس ِ سیاه...

خاموش باش، مرغ! دمی بگذار
امواج ِ سرگران‌شده بر آب،
کاین خفته‌گان ِ مُرده، مگر روزی
فریاد ِشان برآورد از خواب.

خاموش باش، مرغک ِ دریایی!
بگذار در سکوت بماند شب
بگذار در سکوت بجنبد موج
شاید که در سکوت سرآید تب!

خاموش شو، خموش! که در ظلمت
اجساد رفته‌رفته به جان آیند
وندر سکوت ِ مدهش ِ زشت ِ شوم
کم‌کم ز رنج‌ها به زبان آیند.
بگذار تا ز نور ِ سیاه ِ شب
شمشیرهای آخته ندرخشد.
خاموش شو! که در دل ِ خاموشی
آواز ِشان سرور به دل بخشد.
خاموش باش، مرغک ِ دریایی!
بگذار در سکوت بجنبد مرگ...
 

farzadddd

عضو جدید
اول از همه منم تسلیت می گم به دوستمون ما رو هم در غم خودت شریک بدون
دومین مسئله این جریان عهدنامه ترکمنچای دروغیه که تو نت پخش شده و واقعیت نداره.عهدنامه در سال 1828 میلادی بسته شده و خیلی از 100سالش گذشته.ضمن اینکه ابدآ این عهدنامه 100ساله نبوده.می تونید عهدنامه واقعی رو در ویکی پدیا و دیگر سایتها ببینید
مسئله سوم هم دوستان این سرویسهایی که دم سلف نوشته و گفته ثبت نام نمی خواد چجوریه؟از رسالت به پرند ساعت چند صبح حرکت می کنه.کلآ کسی می دونه یه اماری بده.دمتونم گرم
 

dimah_azer

عضو جدید
من سرچ کردم اینو.چرا گفتی مگه عجیبه؟

به نتیجه ای هم رسیدی؟

---------------------------------------------

می خواهید اسم تاپیک رو عوض کنید
بزارید ، "تاپیک کپی پست "

این همه گپی پست برا چی؟ ربطی به دانشگاه داره یا به پرند ؟
 

farzadddd

عضو جدید
به نتیجه ای هم رسیدی؟

---------------------------------------------

می خواهید اسم تاپیک رو عوض کنید
بزارید ، "تاپیک کپی پست "

این همه گپی پست برا چی؟ ربطی به دانشگاه داره یا به پرند ؟
آخه چه نتیجه ای:biggrin:من نمی شناختمش آخه
 

alireza_sabz

عضو جدید
سلام به همه ی رفقای پرندی !
من علیرضا هستم ، ورودی 89 مکانیک
ما که یه ماه و نیم بیشتر نیست اومدیم پرند اما خب تو این مدت یکمی آشنا شدیم با جو دانشگاه !!
بدک نیست ... شکر خدا !!!
اما انصافا بعضی از استادها در حد تدریس دانشگاهی نیستند .
مثلا استاد زبان عمومی و فارسی عمومی خیلی کم تجربه و جوون هستند و شیوه ی تدریسشون آدم رو یاد دوران خوش راهنمایی میندازه !!
صف اتوبوس هم که سوژه ست . هم تو مترو صادقیه و هم تو خود پرند . آدم رو یاد بلیط فروشی داربی میندازه . تا حالا کسی نمرده زیر دست و پا ؟
راستی دم بچه های روبو هم گرم سوم شدند تو روبوکاپ پلی تکنیک . یکی از رفیقای قدیمیم هم که تو گروه بود میگفت سر بدشناسی اول نشدیم .
خلاصه جا واسه پیشرفت داره پرند ... تا ببینیم خدا چی میخواد
 

کوروش ش

عضو جدید
گفته شده است که عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است. میلیون ها نفر با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است.




در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و منتظر جفتش می باشد.



در تصویر دوم پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد.



در تصویر سوم پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد.



لحظه ای که متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند.




در کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان به شیون می پردازد.




در آخر مطمئن می شود که عشق به او باز نمی گردد.
لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد

بچه ها نظرتون رو راجع به این عکس بنویسید.
ممنون​
 

کوروش ش

عضو جدید
این داستان را حتما بخوانید
مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره

خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟

به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم

روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یك چشم داره

فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو ..كاش
مادرم یه جوری گم
و گور میشد...

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری ؟

اون هیچ جوابی نداد....

حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم ، چون خیلی عصبانی بودم .

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم

سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

اونجا ازدواج كردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...

از زندگی ، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم

تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من

اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو

وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو
دعوت كرده كه بیاد
اینجا ، اونم بی خبر

سرش داد زدم ": چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!" گم شو از
اینجا! همین حالا

اون به آرامی جواب داد : " اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد
فورا رفت واز نظر
ناپدید شد .

یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش
آموزان مدرسه

ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم .

بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی .

همسایه ها گفتن كه اون مرده

ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم

اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن

ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور
اومدم و بچه ها تو
ترسوندم ،

خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا

ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تورو ببینم

وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی

به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه

با همه عشق و علاقه من به تو
 

farzadddd

عضو جدید
سلام به همه ی رفقای پرندی !
من علیرضا هستم ، ورودی 89 مکانیک
ما که یه ماه و نیم بیشتر نیست اومدیم پرند اما خب تو این مدت یکمی آشنا شدیم با جو دانشگاه !!
بدک نیست ... شکر خدا !!!
اما انصافا بعضی از استادها در حد تدریس دانشگاهی نیستند .
مثلا استاد زبان عمومی و فارسی عمومی خیلی کم تجربه و جوون هستند و شیوه ی تدریسشون آدم رو یاد دوران خوش راهنمایی میندازه !!
صف اتوبوس هم که سوژه ست . هم تو مترو صادقیه و هم تو خود پرند . آدم رو یاد بلیط فروشی داربی میندازه . تا حالا کسی نمرده زیر دست و پا ؟
راستی دم بچه های روبو هم گرم سوم شدند تو روبوکاپ پلی تکنیک . یکی از رفیقای قدیمیم هم که تو گروه بود میگفت سر بدشناسی اول نشدیم .
خلاصه جا واسه پیشرفت داره پرند ... تا ببینیم خدا چی میخواد
خوش اومدی.منم روز اولی که رفتم دانشگاه فکر می کردم استادها پیر مردهای با ریش پرفسوری و موهای ژولیده ای هستند که غرق در فرمول و نظریه هستن .کم کم متوجه میشی بخصوص در دانشگاه آزاد همه اساتید همونجوری هستن که شما فکر کردی.البته استاد با سواد هم داریم.عشق من جمشیدی;)
 

MaSoUd-5

عضو جدید
پسر امروز به قدرت بیابون پی بردم!!!

تهران رو میشد تحمل کرد همچین پا از اتوبوس میذاشتی بیرون رو هوا یخ میزدی

البته بچه ها میگن تازه این خوبش بوده

صب ساعت 6.5 حرکت کردم ساعت 9.5 دانشگاه بودم و کلاس اول مالید!!!

اینم یه سری دیگه از مشکلات پرند
 

MaSoUd-5

عضو جدید
گفته شده است که عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است. میلیون ها نفر با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است.

در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و منتظر جفتش می باشد.
در تصویر دوم پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد.
در تصویر سوم پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد.
لحظه ای که متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند.
در کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان به شیون می پردازد
در آخر مطمئن می شود که عشق به او باز نمی گردد.
لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد
بچه ها نظرتون رو راجع به این عکس بنویسید.
ممنون​

اگه درست نگاه کنی میبینی که آمده نجاتش بده اما حواسش نبوده موقع فرود آمدن جفت پا رفته تو شکمش مرده:biggrin:
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
مرتضی تو فقط اینجا به همه گیر بده
خب وقتی کسی اینجا چیزی نمیگه بزار بچه ها متن بزارند:mad:
--------
بچه ها کسی جزوه ی ترم قبل رهبری سیالات1 را داره؟
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
مرتضی میخوام یه شعر بنویسم.اگه گفتی چرا میزنم توی سرت:mad:

داره میرقصه و قر میده
چشاش دل ما رو دریده
چیه اسمت ور پریده؟
-به تو چه دختر ندیده
خانوم شما چقدر دلبری
بگو هات داره خاله بندری
بذار فدات بشم بگن زن ذلیل
بده دستتو نکن تنبلی
آها
لاله همه دارن میگن بابایه شما پولداره
یه دوماد خوشگل و خوش تیپ مثل من دوست داره
لاله مال منی تو بیا
هوادار داری تو زیاد
همشون خوب میدونن
مال منی پس جایی نریا

میدونی دل بیقراره
-لاله لاله لاله لاله
زندگیم با تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله
همیشه در حال فراره
دل و کرده پاره پاره
زندگیم بی تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله

میرقصه واسم مثل هندیا
پیشم یکم نزدیکتر بیا
نگی منو خیلی جدیا
بریم تو فاز سلندیا
فیلم درست کنیم مثل بالیوود
کات، عالی بود
حالا اونو ببین تا صبح زود
شاید ازت سیر شم لاله جون

لاله لاله دوباره دل ما هوادار شما شده بیچاره
شبا دیگه نمی تونه بخوابه
بدون تو سالار بیداره
لاله دلم مثل لوله کج و کوله میشه وقتی رد میشی
نکنه توام مثل بقیه میخوای بری و با ما بد بشی

میدونی دل بیقراره
-لاله لاله لاله لاله
زندگیم با تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله
همیشه در حال فراره
دل و کرده پاره پاره
زندگیم بی تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله

لاله منو ول کردی
همش میری ول گردی
لاله باز پیچوندی و
رفتی مارو دک کردی
لاله از دست تو من چیکار کنم
دلمو اگه میخوای مجانی من فدات کنم

میدونی دل بیقراره
-لاله لاله لاله لاله
زندگیم با تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله
همیشه در حال فراره
دل و کرده پاره پاره
زندگیم بی تو بهاره
-لاله لاله لاله لاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله

حرف نداره ووی نداره
دل ما واسه تو بی قراره
ووی وو لاله ووی وو لاله
ووی چشات چقدر زلاله
 

SA_HEART_LA

عضو جدید
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما، دل نیست
یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر، و جواب
دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم
و برای سیاهی ها نور بپاشم
یادم باشد از چشمه، درسِِ خروش بگیرم
و از آسمان درسِ پـاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ...
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار
اشتباهات گذشتگان
یادم باشد زندگی را دوست دارم
یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی
قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم
یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش
عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد
یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود
یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم
یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم
یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت
یادم باشد، پاکی کودکیم را از دست ندهم
یادم باشد زمان، بهترین استاد است
یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم
یادم باشد با کسی آنقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود
یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود
یادم باشد قلب کسی را نشکنم
یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد
یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم
یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد
یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست
یادم باشد که آدمها همه ارزشمند اند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند
یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات
بیایید همگی یادمان باشد و به هم یادآوری کنیم
 

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستای گلم خوبین؟
چه خبرا؟
چی کار میکنین با درسا؟
 

morteza_mousavi

عضو جدید
پوست من که کنده شد
درسای سخت سخت یه طرف
پروزه ماشین هیبریدی هم یه طرف
فشار میاد درحد بوندس لیگا!
 

dimah_azer

عضو جدید
سلام دوستای گلم خوبین؟
چه خبرا؟
چی کار میکنین با درسا؟

راستشو بگو
اینو که از جایی کپی نکردی؟ نوشته خودته ؟ هان؟

انقدر اینجا چرت و پرت میان کپی پست می کنن که دیگه .......


-------------------------------------------------------------------------------------------
 

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستشو بگو
اینو که از جایی کپی نکردی؟ نوشته خودته ؟ هان؟

انقدر اینجا چرت و پرت میان کپی پست می کنن که دیگه
-------------------------------------------------------------------------------------------
ای وای چقد اعصابت خورده!!!:eek:
خوب چی کارشون داری دلشون به همین جا خوشه بذار راحت باشین چیه مگه
خودت خوبی؟
درسا چطور پیش میره من که از دست این درسا افسردگی گرفتم :cry:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M پاتوق دانشجویان دانشگاه ازاد پرند دانشگاه آزاد 6
SilliCONIC انجمن پرند دانشگاه آزاد 16

Similar threads

بالا