ترجمه 221. و [شما اى ايمانآوردگان!] زنان مشرك را به همسرى نگيريد، مگر آنكه ايمان بياورند؛ و بىترديد كنيزى باايمان، از زنى شركگرا، هرچند [ثروت و زيبايى او] شما را به شگفت آورد، بهتر است؛ و به مردان مشرك، زن [باايمان ندهيد] مگر آنكه ايمان بياورند؛ و براستى بردهاى باايمان، از مردى شركگرا، اگرچه [ثروت و قدرتش] شما را به حيرت آورد، بهتر است. آنان شما را به آتش [سوزان دوزخ] فرا مىخوانند و خدا به فرمان خود، به بهشت [پرطراوت و زيبا] و آمرزش دعوت مىكند، و آيات خود را براى مردم [بروشنى] بيان مىكند؛ باشد كه [به خود آيند و ]پند گيرند. 222. و از تو [اى پيامبر!] درموردِ [آميزش در حال] حيض مىپرسند. [در پاسخ آنان، ]بگو: «اين [كارى] زيانبار است. بنابراين، از [آميزش با] زنان درحال حيض خوددارى كنيد و [با اين انديشه،] به آنان نزديك نشويد تا پاك [و پاكيزه] شوند؛ و هنگامى كه پاك شدند، از آنجا كه خدا به شما فرمان داده است، با آنان بياميزيد. بىگمان خدا توبه كاران را دوست دارد و پاكىجويان را [نيز] دوست مىدارد.» 223. زنانتان كشتزار [و جايگاه بذرافشانى] شمايند؛ بنابراين، هرگاه كه خواستيد، به كشتزار خويشتن درآييد و [با آوردن فرزندان و پرورش شايسته آنان، توشهاى] براى [آخرت] خود پيش فرستيد؛ و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه [فرداى رستاخيز] او را ديدار خواهيد كرد. و [تو اى پيامبر!] ايمانآوردگان را [به نعمتهاى بهشت پرطراوت و زيباى خدا ]نويد ده. نگرشى بر واژهها «لاتنكحوا»: ريشه اين واژه، در اصل بهمعناى «آميزش» است؛ امّا بدان دليل كه در عقد و ازدواج بكار رفته است، امروز آن را به همين مفهوم مىگيرند؛ بنابراين، واژه «لاتنكحوا» يعنى ازدواج و نكاح نكنيد. «اَمَه»: كنيز. «محيض»: عادتشدن بانوان. اين واژه با واژه «حيض» هممعناست. «فاعتزلوا»: كناره گيريد. اين واژه از «اعتزال» برگرفته شده است. «يطهرن»: پاك شوند. اين واژه از «طهر» برگرفته شده كه متّضاد «آلودگى» است. شأن نزول در شأن نزول نخستين آيه اين بحث - آيه 221 - نقل كردهاند كه: پيامبر گرامى(ص)، مرد شجاع و پرتوانى بهنام «مرثد» را بهسوى مكّه گسيل داشت تا گروهى از مردم باايمان را كه تحت فشار شركگرايان آنجا قرار داشتند، با تدبيرى نجات دهد و با خود به مدينه - مهد آزادى و ايمان - برساند. «مرثد» درحين اجراى مأموريت خود، با زن زيبارويى كه در روزگار پيش از اسلام با او آشنا بود، برخورد كرد. آن زن او را نزد خود فراخواند؛ امّا او بخاطر ايمان به خدا، دعوت گناهآلود وى را رد كرد. آن زن از مرثد خواست تا با وى ازدواج كند و مرثد پاسخ داد كه در اين مورد بايد از پيامبر (ص) اجازه بگيرد و مقرّرات اسلام را راجع به پيوند با زنان مشرك جويا شود. و هنگامى كه پرسش خود را براى پيشواى نور مطرح كرد؛ اين آيه فرود آمد. در شأن نزول دوميّن آيه اين بحث - آيه 222 - آوردهاند كه: پيش از ظهور اسلام و بعثت پيامبر (ص)، درمورد زنان و چگونگى برخورد با آنان در دوران عادت ماهانه، خرافات بسيارى وجود داشت و افراط و تفريطهاى زشتى در جريان بود: دو گروه يهود و نصارا كه مدّعى رهبرى دينى بودند، ديدگاههاى بسيار ناسازگارى در اين باره با هم داشتند؛ و مشركان نيز دو دسته بودند: دستهاى تحت تأثير يهود و دستهاى ديگر پيرو راه و رسم كليسا. نصارا بر اين پندار بودند كه ميان دوران صحّت و سلامت زن و روزهاى حيض او هيچ فرقى نيست و از اين رو آميزش را در اين ايّام نيز روا مىشمردند؛ امّا دربرابر اينان، گروهى از يهود و شركگرايان قرار داشتند، كه در دوران حيض زنان، هرگونه معاشرت و غذاخوردن و نشست و برخاست با آنان را نيز جايز نمىدانستند. پس، از پيامبر گرامى (ص) پرسيدند كه حق چيست؟ و اين آيه در پاسخ به پرسش آنان فرود آمد. پارهاى نيز گفتهاند كه گروهى به محضر پيامبر (ص) شرفياب شدند و از آميزش غيرعادى در روزهاى عادت زنان پرسيدند كه اين آيه فرود آمد. لكن به اعتقاد ما، روايت اوّل درست است. در شأن نزول سوّمين آيه اين بحث - آيه 223 - گفتهاند: يهود براثر تحريف تورات و دستكارى در كتاب آسمانى خويش، در بسيارى از مسائل ازجمله درمورد زن و حقوق و شخصيت او و چگونگى برخورد با او به انحراف افتاده و خرافات زيادى را در بين خود رايج كرده بودند. اين پندارهاى خرافى و پوچ آنان درباره زنان و چگونگى آميزش با آنان، در عصر نزول قرآن، همچنان در ميان مشركان شايع بود؛ تا با فرود اين آيه شريفه، خرافات آنان رد و آميزش با زنان به صورتهاى مختلف، جايز اعلام شد. تفسير قرآن مجيد، پس از ترسيم چگونگى رعايت حقوق كودكان بىسرپرست و پدر ازدستداده و هشدار از پايمالساختن حقوق آنان، اينك در اين آيات، به پارهاى از مسائل خانواده اشاره مىكند. «ولاتنكحواالمشركات حتّى يؤمنّ» و زنان مشرك را به همسرى برنگزينيد، مگر آنكه ايمان بياورند به اعتقاد ما، مفهوم اين آيه شريفه روشن و عبارت است از حرمت ازدواج با زنان غير مسلمان. امّا مفسّران در اين مورد، نظرهاى متفاوتى دارند: 1. عدّهاى معتقدند كه واژه «مشرك»، تنها شركگرايان را شامل مىشود، نه اهل كتاب را؛ چرا كه اين دو گروه در قرآن شريف، هركدام جداگانه ذكر شدهاند؛ براى نمونه: «لَمْيَكُنِالَّذينَ كَفَرُوا مِنْ اَهْلِالْكِتابِ وَالْمُشْرِكينَ...»(395) و «ما يَوَدُّالَّذينَ كَفَرُوا مِنْ اَهْلِالْكِتابِ وَلَاالْمُشْرِكينَ...»(396). و با اين بيان، حرمت ازدواج با زنان شرك گرا، ربطى بهزنان اهل كتاب ندارد. 2. امّا جمعى بر اين عقيدهاند كه واژه «مشرك»، اهل كتاب را نيز دربر مىگيرد؛ چرا كه آنان نيز با انكار رسالت پيامبر(ص) و معجزات و كتاب او، درواقع به خدا شرك ورزيدهاند. 3. و پارهاى از مفسّران مىگويند: درست است كه اين آيه شريفه آنان را هم شامل مىشود، امّا آيه ديگرى از قرآن شريف، اين حكم كلّى حرمت را نسخ مىكند و اهل كتاب را از اين فرمان خارج مىسازد. مضمون آن آيه چنين است: «... وَالْمُحْصَناتُ مِنَالَّذينَ اُوتُواالْكِتابَ...»(397) (...ازدواج با زنان پارسا و پاكدامن اهل كتاب بر شما جايز شد...). به هرحال، گروهى از مفسّران برآنند كه اين حكم كلّى حرمت ازدواج، ويژه شركگرايان و غير زنان اهل كتاب است؛ امّا ما بر اين عقيدهايم كه ظاهر آيه شريفه، نشانگر حرمت پيوند خانوادگى با تمامى زنان غيرمسلمان است و هيچگونه تخصيص و يا نسخى نيز بر اين دستور وارد نشده است. «ولامةٌ مؤمنةٌ خيرٌ من مشركةٍ ولو اعجبتكم» و براستى كه كنيزى باايمان و تقواپيشه و آگاه، از زنى آزاد از قيد بردگى امّا شركگرا، هرچند زيبايى و ثروت او شما را شگفتزده سازد، بهتر و بالاتر است از اين جمله از آيه شريفه برمىآيد كه ازدواج با كنيزان رواست، گرچه انسان داراى امكانات باشد؛ و آيه شريفهاى كه مىفرمايد: «پس هر كه از شما بخاطر تنگناى اقتصادى و اجتماعى نتوانست با زنان پاكدامن آزاد ازدواج كند، مىتواند با كنيزان عفيف و پاكدامن پيمان زندگى مشترك بندد»(398)، در مقام تحريم ازدواج صاحبان امكانات با كنيزان نيست و برآن نيست كه شرط ازدواج با آنان، تنگدستى و فقر است. «ولاتنكحواالمشركين حتّى يؤمنوا و لعبدٌ مؤمنٌ خيرٌ من مشركٍ ولو اعجبكم» و به مردان شرك گرا زن ندهيد، مگر آنكه ايمان آورند؛ و براستى كه بردهاى تهيدست امّا برخوردار از ايمان و ارزشهاى معنوى و انسانى، از مرد آزاد از قيد بردگى امّا در اسارت شرك و كفر - گرچه ثروت و جمال و ارزشهاى مادّى او شما را بهحيرت وادارد - بهتر است. اين جمله از آيه شريفه نيز بسان صدر آيه، بيانگر حكم كلّى و عمومى است و همه مردان مشرك و كافر را شامل مىشود، خواه اهل كتاب باشند يا نه. «اولئك يدعون الىالنّار» اينان شما را بهسوى آتش فرا مىخوانند منظور از آتش، شرك و ارتجاع است كه سرانجام انسان را طعمه آتش مىسازد؛ و نيز بيانگر دليل اين حكم؛ چرا كه بطور طبيعى، مردان هستند كه به جهاتى زنان و فرزندانشان را به راه و رسم خود مىكشانند؛ و از اين رو، ازدواج زن مسلمان با مرد شركگرا ناروا است. «واللّه يدعوا الىالجنّة والمغفرة باذنه» و خداست كه به خواست و فرمان خود، شما را به بهشت [پرطراوت و زيبا] و آمرزش [خود] فرا مىخواند، و از شما مىخواهد كه باايمان و عمل و رعايت مقرّرات او در همه ميدانهاى زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى، بهشت و نعمتهاى او را از آن خود سازيد. واژه «اذن» در آيه بهمفهوم فرمان و يا اعلام است. «و يبيّن آياته للنّاس لعلّهم يتذكّرون» و آيات حياتبخش خود را براى مردم بروشنى بيان مىكند؛ باشد كه به خود آيند و پند گيرند منظور از آيات در اينجا، مقرّرات خداست؛ و آنچه را روا و شايسته و حلال و نيز آنچه را كه ضدّارزش و حرام است، روشن مىسازد. «ويسئلونك عنالمحيض» و از تو [اى پيامبر!] درمورد آميزش با زنان درحاليكه حيض و در عادت ماهانه هستند، مىپرسند بعضى از مفسّران، پرسشگر اين سؤال را مردى بهنام «ابوالدّحداح» معرّفى كردهاند. «قل هو اذىً فاعتزلواالنّساء فىالمحيض» بگو: اين كارى زيانبار است؛ پس، از آميزش با زنان در ايّام حيض بپرهيزيد عدّهاى از مفسّران، واژه «اذىً» را بهمعناى «آلودگى جسمى و كثيفى و نجسّى» گرفتهاند؛ جمعى آن را به «خون» و پارهاى به «رنج و آزارى كه زنان در اين حال مىكشند» معنا كردهاند؛ و گروهى نيز مىگويند: منظور اين است كه نزديكى با آنان در اين حال زيانبار است، كه به اعتقاد ما، اين نهى و هشدار، تنها آميزش با آنان را بصورت عادى شامل مىشود و آن را تحريم مىكند. «ولاتقربوهنّ حتّى يطهرن» و با اين انديشه به آنان نزديك نشويد، تا پاك و پاكيزه شوند واژه «يطهرن» به دو صورت با تشديد و بدون تشديد قرائت شده است. در صورت نخست، معناى اين جمله از آيه شريفه اين مىشود كه: «تا غسل كنند»؛ و در حالت دوّم، مفهوم آن چنين است كه «تا روزهاى عادت آنان پايان پذيرد و خون قطع شود». كه بهنظر ما، ديدگاه نخست درست است. «فاذا تطهّرن فاتوهنّ من حيث امركماللّه» پس هنگامى كه پاك شدند [و غسل كردند، يا وضو ساختند و بدن خود را شستند]، از آنجا كه خدا به شما فرمان داده است، با آنان بياميزيد منظور از اين فرمان، جواز است، نه وجوب؛ درست نظير آن آيه شريفه كه مىفرمايد: «... وَ اِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا...»(399) (...و آنگاه كه از احرام خارج شديد، صيد كنيد...)، كه منظور مجازبودن صيد و شكار است، نه واجببودن آن. در تفسير «من حيث امركماللّه»، ميان مفسّران بحث هست: 1. بعضى معتقدند منظور اين است كه از همان طريقى كه مشهور و عادى است. 2. و برخى مىگويند منظور اين است كه در حال پاكى، نه عادت. 3. پارهاى را نيز اعتقاد بر آن است كه از راه ازدواج، نه گناه. 4. دستهاى گفتهاند: در شرايطى كه براى آنان هم رواست، نه غير آن؛ مثلاً در روزى كه روزهاند يا در حال اعتكاف يا در جامه احرام، نباشد. 5. و جمعى ديگر گفتهاند: منظور بيان جواز از راه غيرعادى است؛ وگرنه مىفرمود: «فى حيث امركماللّه». به اعتقاد ما، معناى نخست با ظاهر آيه سازگارتر مىنمايد. «انّاللّه يحبّالتّوّابين و يحبّالمتطهّرين» بيقين خدا توبهكاران را دوست دارد و پاكىجويان را نيز دوست مىدارد منظور از «متطهّرين» به اعتقاد ما و بسيارى از مفسّران، پاكىجويانى هستند كه با طهارت و شستشو و با استفاده از آب پاك و تميز، خويشتن را پاك مىكنند؛ امّا سعيدبن جبير» مىگويد: مقصود از اين واژه، «پاكيزگان از گناه» است؛ و برخى نيز معتقدند كه توّابين و متطهّرين يعنى توبه كنندگان از گناهان بزرگ و پاكان از گناهان كوچك. از آيه شريفه چنين برمىآيد كه در ايّام عادت ماهانه زنان بايد از نزديكشدن به آنان براى آميزش پرهيز كرد؛ و اين حرمت تا هنگام پاكشدن آنان ادامه دارد. «نساؤكم حرثٌ لكم» زنانتان كشتزار شمايند در اين آيه شريفه نيز سخن از زنان است؛ امّا روى سخن از پيامبر (ص) به مردم باايمان برمى گردد. در تفسير اين جمله - كه جمله نخست اين آيه شريفه است - نظرهايى چند ارائه شده است: 1. عدّهاى از مفسّران مىگويند: منظور اين است كه زنان كشتزار شمايند و نسل شما با آنان ادامه مىيابد. 2. گروهى ديگر برآنند كه مقصود اين است كه زنان شما صاحبان كشت و باغبان و حافظ حيثيت شمايند؛ از طريق آنان، نسل شما تداوم مىيابد و شما در كنار آنان آرام مىگيريد. 3. پارهاى نيز گفتهاند: منظور اين است كه زنان بسان كشت براى شمايند. «فأتوا حرثكم انّى شئتم» پس هرگاه كه خواستيد يا هرگونه كه خواستيد، به كشتزار خويش درآييد دستهاى، ازجمله «مالك»، با استدلال بر اين آيه شريفه مىگويند: آميزش با زن در دوره عادت ماهانه از راه غيرعادى رواست. امّا بسيارى اين مطلب را نپذيرفتهاند؛ چرا كه قرآن شريف از زنان به «حرث» (كشتزار) تعبير مىكند، بنابراين، آميزش بايد از راه بارورى آنان صورت گيرد. «و قدّموا لأنفسكم» و براى خويشتن زاد و توشهاى بفرستيد منظور اين است كه با رعايت مقرّراتى كه به آنها موظّف شدهايد و نيز با دورىجستن از گناهان و لغزشهايى كه از آنها هشدار داده شدهايد، زاد و توشه شايستهاى براى خود فراهم آوريد و از پيش بفرستيد. در تفسير اين جمله از آيه شريفه، ديدگاههاى متفاوتى مطرح است: 1. بعضى معتقدند كه مفهوم اين جمله، درخواست فرزند شايسته كردار است كه براى انسان ذخيره دنيا و آخرت است؛ همانگونه كه پيامبر گرامى (ص) فرمود: «اذا ماتالانسان انقطع عمله الّا من ثلاث: صدقة جاريه، و علم ينتفع به، و ولدٌ صالح يدعو له.» هنگامى كه انسان از دنيا مىرود، برنامه عمل او تمام مىشود، مگر در سه مورد: صدقه جاريه يا آثار خير و شايستهاى كه بهيادگار گذاشته باشد؛ آثار گرانبهاى علمى و فرهنگى كه از او برجاى مانده باشد و از آن بهرهبردارى شود؛ و فرزند شايسته كردارى كه از او باقى مانده باشد و با رفتار و اعمال نيك خود براى او آمرزش بخواهد. 2. برخى گفتهاند: منظور اين است كه فرزند خردسالى از او بميرد و باعث نجات او شود. 3. جمعى مىگويند: مقصود آن است كه بههنگام آميزش «بسماللّه» بگويد. 4. دستهاى را اعتقاد بر آن است كه در آن هنگام دعا بخواند. اين ديدگاه را روايتى از پيامبر گرامى (ص) تأييد مىكند كه فرمود: هنگامى كه فردى خواست با همسر خويش بياميزد، اين دعا را بخواند: «بسماللّه، اللّهم جنبّنىالشّيطان و جنبّالشّيطان مارزقتنا.» بهنام خدا! بار خدايا! شيطان را از من دورساز، و نيز شيطان و وسوسه آن را از فرزندى كه روزى ما مىسازى، دور كن. 5. گروهى نيز بر اين عقيدهاند كه منظور اين است كه زنان پاك و پاكدامن را به همسرى برگزيند تا فرزندانى شايسته به او ارزانى كند. «واتّقوااللّه واعلموا انّكم ملاقوه و بشّرالمؤمنين» و پرواى خدا را پيشه سازيد، و بدانيد كه در روز رستاخيز، [پاداش و كيفر درخور] او را خواهيد ديد؛ و [تو اى پيامبر! ]مردم باايمان را به بهشت و نعمتهاى خدا نويد ده مقصود از «ملاقوه» (ديدار خدا) اين است كه پاداش شكوهمند او را درصورتيكه بندهاى شايسته كردار بوديد، خواهيد ديد، نه خود او را؛ چرا كه واژه «لقاء» بهمعناى «يافتن» است، مثلاً وقتى گفته مىشود: «لقى جهده»، يعنى «ثمره تلاش خود را يافت». افزون بر اين، هيچكس و هيچ گروهى نمىگويد: خدا ديدنى است و همه او را خواهند ديد.