ياد الله جل شأنه

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ياد خدا آرامش بخش دل ها است

دنيای امروز دنيای سرشار از عصبيت است. به نظر می رسد که هزاران نفردر سرتاسر دنيا، زير فشار های روانی شديدی قرار دارند و اين روند همه روزه روبه افزايش است: اما اين پرسش دربسياری از قلب ها مطرح می شود. (چکونه برعصبيت غلبه کنيم؟)


آيادل مابی قرار نيست؟ آيا قلب های مارنج ديده نيستند؟ کاش کسی باشد تا آرامش رابه قلب های ناآرام مابازگرداند. آيا روح مازير بارهای سنگينی قرار ندارد؟ کاش کسی اين بارهارا ازقلب مابرمی داشت تاسبکی و طراوت را احساس کنيم.


سال ها پيش مورخی غربی به نام فرانکين بومر کتابی به نام (جريانات اساسی تفکر غرب) نوشت. نويسنده دراين کتاب عصر مارا (عصر اضطراب) می خواند. براستی هم که چنين است. بارها شده است به چشمان افراد گوناگون خيره شده ايم. به اعماق قلب شان نگريسته ايم و اندوه آنان را ديده ايم. عصر ما، عصر اضطراب است. روان شناس برحسته و مشهور سوئيسی کارل گوستاويونگ، بيماری عصرما را بيگانگی از خدا تشخيص داد. به اعتقاد او، تمدن به دليل بيگانگی با خدا، بيمار شده است. انسان خود را از خدا که منشاء و نگهدارنده حيات است، جداکرده است. علاوه براضطراب و فشار های روانی، بسياری از بيماری های جسمانی از سردرد گرفته تازخم معده در نتيجه عصبيت به و جود می آيد. عصبيت اغلب به بيخوابی منجر می شود. و به همين علت، تقاضا برای داروهای خواب آور روز به روز افزايش می يابد. حال آنکه خواب فرايند استراحت طبيعی است. کدام روش را می توان در زندگی اتخاذ کرد که ديگر قربانی عصبيت نباشيم؟ ... ابتدا گرايشی مثبت نسبت به زندگی داشته باشيد. اما منظور از گرايشی مثبت چيست؟


اين بدان معنا نيست که فردی باگرايشی مثبت جنبه منفی زندگی را تشخيص می دهد. زندگی درحقيقت دارای يک جنبه منفی است. جنبه ای تاريک و سرشار از مشکلات و خطر. اما انسان باگرايش مثبت ازتکيه کردن بر قسمت منفی زندگی امتناع می کند.. او از بدترين و ضعيت ها، بهترين نتايج را کسب می کند. او که در رنج ها و مشقات محاصره شده است. به جستجوی مکانی برای ايستادن است. و چه مکانی مطمئن از پناه بردن به خداوند.


دربيمار ستانی درکشور فرانسه، دو بيمار در بستر مرگ بودند. يکی از آن دونويسنده مشهور جهان ولتر بود. آثار وی هنوز در بسياری از دانشگاه ها تد ريس می شود. او در بستر مرگ قرار داشت و پزشکان در اطرافش جمع شده بودند و حداکثر تلاش خود را انجام می داند.. او مرتبا فرياد می زد: 0اکنون چه به سرم خواهد آمد؟ جيزی جز تاريکی دربرابرم نمی بينم) او کتاب های زيادی نوشته، اما کوچک ترين ار تباط خالصانه و عاشقانه ای با خدا برقرار نکرده بوده. درلحظه مرگ احساس تنهايی کرد.


درهمان بيمار ستان اتاقی ديگر دختر خردسالی دربستر مرگ بود. او دوازده سال داشت و خوشحال و آرام به نظر می رسيد. صورت او پراز لبخند بود. پزشکان از حالت او متعجب بودند و او را بامرد بزرگی که در اتاق ديگر بود مقايسه می کردند. بلاخره آنان به او می گفتند: (دختر جان، می دانی که چندی زنده نخواهی می ماند، با اين حال لبخند می زنی، آيا از مرگ نمی ترسی؟) دختر با لحن ساده کودکانه اش گفت: 0چرا بايد از مرگ بترسم؟ خداوند بهتر می داند که بايد مرا به کجا ببرد. من فقط می دانم که مراهرجاببرد از خود دور نخواهد کرد). مهم ترين و اقعيت اين است که ماخداوند را داريم. و او در تمام لحظات در کنار ماست. بدون (او) موهبت های زندگی مانند زهر تلخ است و با او کشنده ترين سموم همچون شهد شيرين است. تعداد بيشماری از ما، دربسياری از او قات طوری رفتار می کنيم که گويی خداوندی دربالای سر،نداريم. مارتين لوتر بنيانگذار کليسای پرو تستان، با مشکلات و خطرهای بی شماری مواجه بود. روزی همسر او متوجه شدکه مارتين سخت افسرده و دلتنگ است.


وی زنی با هوش بود و به مشيت الهی اعتقاد داشت. با مشاهده دلتنگی شوهر خود، لباس سياه پوشيد و دربرابر او ايستاد. مارتين لوتر پرسيده: (چرا لباس سياه - پوشيده ای؟) همسرش پاسخ دارد (نمی دانی که خدا مرده است) مارتين با تعجب گفت: (چطور می توانی چنين چيزی بگويی؟ چطور ممکن است خدا بميرد؟) همسرش پاسخ داد (اگرخدا نمرده است دليل اين همه دلتنگی و اندوه چيست؟) مارتين بی درنگ به اشتباه خود پی برد. از اين رو لبخند زد و گفت: (بله غمگين بودن کاری شيطانی است.)


اگربخدا روی کنيم و دعاکنيم. لطفش برما جاری خواهد شد. و قتی نام خدا را برما جاری خواهد شد. و قتی نام خدا را بر دل مان حک کنيم. از درون اقيانوس رنج و درد، به ساحل آرامش خواهيم رسيد. در ميان کارهای روزانه پيوسته نام خدا را تکرار کنيم.

هر ساعت و هر لحظه، ازاعماق قلب او را بخواهيم. چون غريقی که کمک می طلبد. هرجا که می رويم. خدا را باخود همراه سازيم. هر اندازه که به او روی کنيم به همان ميزان توان معرفت و نور الهام سرور و آرامش الهی در زندگی ما و همه کسانی که با ما مرتبط هستند. جاری می شود وبه ياد داشته باشيم نفس يا ضمير تجربه گر، عامل رنج آدمی است.


انسان هرچه در نفس گرفتار تر آيد. رنج بيشتری نصيبش خواهد شد. درمان آن ترک نفس است و سرشار شدن ازنام مقدس خدا. گرانبهاترين دارايی انسان، زندگی اوست. اما بسياری از ما آن رابه جستجوی چيزهايی که فاقد ارزش و ثبات و اقعی هستند بر باد می دهيم. درحالی که هر روز، روزی تازه و درخشان است. هرصبح، سرآغازی تازه و با طراوت است. هر روزبه ياد غم ها و غصه ها و بارهای ديروز را رها کنيم و آغازی تازه درپيش گيريم و ازته قلب آرزو کنيم که: خدا يا ياری ام ده زندگی و قتی به ظواهر طی می شود، سرشار از رنج و درد خواهد بود. زندگی در اعماق آرام و شفاف است.


دراعماق خداوند حضور دارد. بسياری ازما نگران گذشته هستيم و از آينده بيمناک و سرور لحظه حال را از دست دهيم و شادی و آرامش. گرفتن چيزی از زندگی نيست. شادی حاصل طبيعی دادن بهترين هايمان به زندگی است. بياييد همه چيزرا برای خاطر عشق خدا انجام دهيم. هرکاری که می کنيم. هر نيايشی که به جامی آوريم. هرياری ای که به ديگران می رسانيم. همه رابه عنوان پيشکش به خداوند به انجام برسانيم. آنگاه زندگی ما جريانی پرشور می شود. که هر لحظه اش خنيای آفتاب و درخشش اختران را نوا می کند. به نقل از ياد ديار.

 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
{أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}[الرعد : 28]

آگاه باشيد که دلها با ياد خدا آرام ميگيرد

بزرگی ياد خدا:

خدای ما سبحانه وتعالی هفت سوره را در قرآن کريم با تسبيح شروع می کند،وبسيارند آياتی که در قرآن با تسبيح خدا نازل شده تا شايد ما از به پاکی ياد کنندگان خداوند باشيم.

از جمله می فرمايد:

{تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً}[الإسراء : 44]

آسمانهای هفتگانه وزمين وکسانی که در آنها هستند همگی،تسبيح خدا ميگويند و بلکه هيچ موجودی نيست مگر اينکه حمد وثنای وی ميگويند،ولی تسبيح آنها را نميفهميد بيگمان خداوند بس شکيبا وبخشنده است .

(وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ )

ولی تسبيح آنها را نميفهميد :

چراکه زبانشان را نميدانيد واز ساختار آسرار آميز عالم هستی ونظام پيچيده جهان آفرينش چندان مطلع نيستيد. پس هماهنگ با سراسر جهان هستی به يکتا پرستی بپردازيد واز راستای جملگی کنار نرويد ودور نشويد . در های توبه و برگشت به سوی خداوند جهان به روی همگان باز است.

ومی فرمايد:

{فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى}[طه : 130]

پس تو(ای پيغمبر صلی الله عليه وسلم) در برابر چيزهائی که ميگويند صبر کن،وقبل از طلوع آفتاب وپيش از غروب آن،ودر آثناء شب ودر بخشهائی از روز،به پرستش وستايش پروردگارت مشغول شو،تا راضی وخوشنود شوی.

بزرگترين کلمات:


« قَالَ كَلِمَتَانِ خَفِيفَتَانِ عَلَى اللِّسَانِ ثَقِيلَتَانِ فِي الْمِيزَانِ حَبِيبَتَانِ إِلَى الرَّحْمَنِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ»


وپيامبر خدا حضرت محمد صلی الله عليه وسلم فرمود: دو کلمه است که سبک می باشد بر زبان وسنگين است در ميزان ( اعمال)؛ محبوب است به نزد خداوند،رحمن سبحان الله وبحمده سبحا الله العظيم.


محبوب ترين سخنان:


«وَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَفْضَلُ الْكَلَامِ أَرْبَعٌ سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ لَا يَضُرُّكَ بِأَيِّهِنَّ بَدَأْتَ »


وپيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: محبوب ترين سخنان نزد خداوند کريم چهار کلمه است: (أَرْبَعٌ سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ )ترا آسيب نمی رساند به هر کدام که شروع کنی( فرقی نمی کند با هر کلمه) ونبی اکرم فرمود: هر کس بگويد:« سبحان الله وبحمده» در هر روز صد بار می ريزد گناهان او واگر چه مثل کف های در يا باشد.


«قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَقَدْ قُلْتُ بَعْدَكِ أَرْبَعَ كَلِمَاتٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَوْ وُزِنَتْ بِمَا قُلْتِ مُنْذُ الْيَوْمِ لَوَزَنَتْهُنَّ سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ كَلِمَاتِهِ »


وپيامبر صلی الله عليه وسلم به آم المؤمنين حضرت جويريه رضی الله عنها فرمود: من هنگامی که از نزدت رفتم چهار کلمه راسه بار گفته ام اگر وزن کنی به آن چه از دعا واستغفار در اين روز گفتی سنگين تر است: (سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ كَلِمَاتِهِ)تسبيح خدا می کنم به اندازه تعداد آفريده های او،تسبيح خدا می کنم به اندازه ای که راضی شود؛تسبيح خدا می کنم به اندازه وزن عرش او وبه اندازه مداد کلمات او .


بزرگی لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ:


پيامبر خدا حضرت محمد صلی الله عليه وسلم فرمود:« أيا تر دلالت کنم بر کلمه ای از زيرعرش واز گنج های بهشت بگو: لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ:پس می گويد خداوند : تسليم شد بنده ام وگردن نهاد( برحکم من)


وپيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: نيست بر روی زمين که بگويد« لا حول ولا قوة إلا الله والله أکبر ولا حول ولا قوة إلا بالله» مگر پوشيده شود گناهان او ،واگر مثل کف دريا باشد.


فضيلت ذکر لا اله إلا الله:


شيخ نجم الدين کبری می گويد:


بدانکه حجب روندگان نتيجه نسيان است، و نسيان بدان سبب بود که در بدايت فطری چون وجود روح پديد آمد،عين وجود او دوگانگی ثابت کرد ميان او و حضرت. تا اگر چه روح حق را در آن مقام به يگانگی دانست،اما به يگانگی نشناخت.زيرا که شناخت از شهود خيزد وشهود از وجود درست نيايد.


تعلق روح به قالب از برای آن بود،تا دو خلف چون نفس ودل حاصل کند،تا در مقام شهود چون روح بذل وجود کند او را خليفتی باشد که قايم مقامی او کند.


وچندانکه روح بر عالم ملک وملکوت گذر می کرد تا به قالب پيوست،هر چيز که مطالعه می کرد از آن ذکری با وی می ماند و بدان مقدار از ذکر حق باز می ماند،تاآنگه که جمعی را چندان حجب از ذکر اشياء مختلف پديد می آمد که بکلی حق را فراموش کردند.


پس چون حجب نسيان پديد آمد لا جرم در مقام معالجه از بيمارستان قرآن اين شربت می فرمايد که { اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيرا } [الأحزاب : 41] تاباشد که از حجب نسيان ومرض آن خلاص يابند.


اما اختصاص به ذکر« لا اله الا الله» آن است که اين کلمه را به حضرت عزت راه توان بود،زيرا که در اين کلمه نفسی واثبات است ومرض نسيان را به شربت ونفی واثبات دفع توان کرد. زيرا که نسيان مرکب است از نفی واثبات : نفی ذکر حق،واثبات ذکر اغيار. پس شربت سنکجبين وار از سر که نفی وشکر اثبات می بايد،تا ماده صفرای نسيان را قلع کند،به « لا اله» نفی ما سوای حق می کند وبه « الا الله» اثبات حضرت عزت می کند.


تا چون بر اين مداومت وملازمت نمايد،به تدريج تعلقات روح از ما سوای حق به شربت « لا اله» زايل شود وآفت نسيان منقطع گردد وصحت ذاکری به واسطه جمال سلطان «الا الله» از پس تتق عزت روی نمايد،ذکر بی شرکت اين جا دست دهد . تا زخود بشنود،نه از من وتو


لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ


ومعلوم شود که بنای مسلمانی چرا بر کلمات ديگر نيست الا بر کلمه «لا اله الا الله»


از بهر آنکه چون خلاصی از شرک معنوی جز به تصرف معنی اين کلمه حاصل نمی ايد. پس شرک صورتی هم جز به صورت اين کلمه منتفی نگردد؛ چنانکه عزيزی می گويد:


آفرينش را همه پی کن به تيغ « لا اله»


تا جهان صافی شود سلطان « الا الله» را
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
اوقات و حالتها و مکانهايي که دعا در آنها اجابت مي‌گردد

1- شب قدْر
2- در دل شب
3- بعد از نمازهاي فرض
4- ميان اذان و اقامه
5- ساعتي از هر شب
6- هنگام اذان براي نمازهاي فرض
7- هنگام باريدن باران
8- هنگام آماده شدن براي جهاد در راه خداوند
9- ساعتي از روز جمعه
10- و ارجح‌ترين اقوال در مورد اوقات اجابت دعا، آخرين ساعت از ساعتهاي عصر روز جمعه و چه بسا هنگام خطبه و نماز باشد.
11- هنگام نوشيدن آب زمزم با نيت پاک
12- در سجده
13- هنگام بيدار شدن در شب با دعاي مأثور در اين مورد
14- با داشتن وضو بخوابد سپس پاسي از شب بيدار گردد و دعا کند.
15- دعا نمودن با دعاي: «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»(انبيا 87) يعني: «(خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزّهى تو! من از ستمکاران بودم!»
16- دعا بعد از ستايش خداوند و درود بر پيامبرصدر تشهد اخير در نماز
17- فراخواندن خداوند به اسم اعظم او که هرگاه به آن فراخوانده شود اجابت کند و هرگاه به آن از او درخواست شود عطا نمايد.
18- دعاي مسلمان براي برادر مسلمانش در غياب وي
19- دعاي روز عرفه در عرفه (مکه)
20- دعا در ماه رمضان
21- هنگام اجتماع مسلمانان در مجالس ذکر خداوند
22- هنگام دعا کردن در مصيبت و گرفتاري با اين جمله ها:«إنّا لله وَ إِنّا إِليهِ راجعونَ اللهُمّ اجُرْني في مُصيبتي و أخْلفْ لي خيراً مِنْها» يعني: ما همگي متعلق به الله هستيم و به سوي وي باز مي گرديدم، خداوندا براي مصيبت وارد شده بر من اجري عطا فرما و جانشين بهتري بجاي آن براي من قرار بده.
23- دعا در حالت روي آوري قلب بر خداوند و فزوني يافتن اخلاص
24- دعاي مظلوم بر عليه آنکه به او ظلم کرده است.
25- دعاي پدر براي فرزند و بر عليه فرزندش
26- دعاي مسافر
27- دعاي روزه‌دار تا هنگامي که افطار مي‌کند
28- دعاي روزه‌دار هنگام افطار
29- دعاي نيازمند
30- دعاي امام عادل
31- دعاي فرزند نيکوکار براي والدينش
32- دعا بعد از وضو گرفتن با دعاي مأثور درباره وضو
33- دعا بعد از رمي جمره (حج) کوچک
34- دعا بعد از رمي جمره ميانه
35- دعا در درون کعبه و هر کسي در داخل حجر دعا و نماز خواند آن هم جزء بيت است.
36- دعا کردن بر روي کوه صفا
37- دعا بر روي کوه مروه
38- دعا در مشعرالحرام
و فرد مؤمن هر کجا باشد پروردگار خويش را فرا مي‌خواند.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
آداب دعا و اسباب اجابت:

1- اخلاص براي خداوند.
2- دعا با حمد و ستايش خداوند آغاز گردد سپس با درود بر پيامبرص و ختم آن با درود بر او.
3- قاطعيت در دعا و باور يقيني به اجابت آن.
4- اصرارورزي در دعا و عدم شتاب.
5- حضور قلب در دعا.
6- دعا در آسايش و سختي.
7- تنها از خداوند درخواست گردن.
8- پايين آوردن صدا به طوري که بين پايين بودن و بالا بودن باشد.
9- اعتراف به گناه و طلب استغفار از آن و اعتراف به نعمت و شکرگذاري بر آن.
10- عدم تکلف در آوردن کلمات موزون در دعا.
11- دعا کردن با خشوع و زاري و اميد و ترس.
12- برگرداندن اموال و دارايي غصب شده به صاحبانش همراه با توبه.
13- سه بار دعا کردن.
14- رو به قبله بودن.
15- بلند کردن دستها در دعا.
16- وضوء داشتن هنگام دعا در صورت امکان آن.
17- عدم تجاوز و تعدي در دعا.
18- هرگاه دعا کننده براي ديگري دعا نمود دعا را براي خود شروع نمايد.
19- با اسماء حسني و صفات عاليه خداوند و يا با کردار نيکي که خود به آن پرداخته است و يا با دعاي مرد زنده‌اي که پيش او حضور دارد به خداوند متوسل شود.
20- خوراک، نوشيدني، و پوشش او از حلال باشد.
21- به گناه و يا قطع صله رحم دعا نکند.
22- امر به معروف و نهي از منکر نمايد.
23- دوري جستن از همة گناهان.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
برخي از شرايط و آداب دعا:

از شروط دعا:
1 ـ توحيد و اخلاص در آن.
2 ـ اين كه خوردن و آشاميدن و پوشيدن از حلال باشد.
«ذَكَرَ النَّبيُّ صلي الله عليه وسلم الرَّجُلَ يُطِيلُ السَّفَرَ، أَشْعَثَ أغْبَرَ، يَمُدُّ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ، يَارَبِّ، يَارَبِّ، وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ، وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ، وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ، وَغُذِيَ بِالْحَرَامِ، فَأَنّى يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ؟!».( مسلم؛(1015))
رسول الله صلي الله عليه وسلم از مردي ياد كردند كه سفر خود را طولاني مىكند و با مويي پريشان و رويي گردآلود دو دستش را به سوي آسمان بلند كرده، مى گويد: "خدايا! خدايا!" در حالي كه غذايش حرام، آبش حرام، لباسش حرام و تغذيه شده به حرام است. پس چگونه خداوند دعاي او را اجابت كند (خداوند دعاي چنين بندگاني را اجابت نميكند).

از آداب دعا:
1 ـ اين كه دعا را با حمد و سپاس و ستايش خدا و درود بر پيامبر صلي الله عليه وسلم شروع كرده و به پايان برساند.
پيامبر صلي الله عليه وسلم به كسي كه قبل از درود فرستادن بر او، در دعا كردن عجله فرمود: «عجلتَ أَيُّهَا الْمُصَلِّي، إِذَاِ صَلَّيْتَ فَقَعَدْتَ فَاحْمَدِ اللهَ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَصَلِّ عَلَيَّ، ثُمَّ ادْعُهُ».
اي نمازگزار! عجله كردي. هرگاه براي نماز خواندن نشستي، خدا را به آن چه سزاوار است ستايش كن و برمن درود بفرست، سپس خدا را دعا كن.
و به كسي كه خدا را ستايش نمود و بر او درود فرستاد، فرمود: «أَيُّهَا الْمُصَلِّي ادْعُ تُجَبْ» ترمذي
اي نمازگزار! دعا كن كه دعايت اجابت مي شود.
2 ـ در دعا و خواهش از خداوند، عزم و اراده كند.
رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمودند:«إِذَا دَعَا أَحَدُكُمْ فَلْيَعْزِمِ الْمَسْأَلَةَ، وَلاَ يَقُولَنَّ: اللّهُمَّ إِنْ شِئْتَ فَأَعْطِنِي، فَإِنَّهُ لاَ مُسْتَكْرِهَ لَهُ»مسلم 6338.
هريك از شما دعا كرد، در دعا كردن عزم و اراده كند ونبايد بگويد: خدايا! اگر خواستي به من بده؛ زيرا خواهش تو، براي خداوند ناپسند نيست.
3 ـ در اجابت دعا عجله نكند.
پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمودند: «يستجابُ لأَحَدِكُمْ مَا لَمْ يَعْجَلْ، يَقُولُ: دَعَوْتُ فَلَمْ يُستَجَبْ لِي».متفق عليه
دعاي آن يك از شما قبول مي شود كه عجله نكند و نگويد: دعا كردم ولي مستجاب نشد.
4 ـ در دعا سجع (سخن با قافيه) نگويد يعني با تكلف دعا نكند و صداي خود را بلند نكند. و در تفسير تعدي و تجاوز در دعا، در اين آيه ي سجع گفته شده است:
خداوند مي فرمايد: «ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»
"خداي خود را با تضرع و زاري بخوانيد كه خدا هرگز ستمكاران و تجاوزكنندگان را دوست ندارد".[الأعراف:55].
ابن عباس رضي الله عنهما به عكرمه رحمه الله گفت: [... فَانُظرِ السَّجْعَ مِنَ الدُّعَاءِ فَاجْتَنِبْهُ، فَإِنِّي عَهِدتُّ رَسُولَ اللهِ صلي الله عليه وسلم وَأَصْحَابَهُ لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ ذَلِكَ]بخاري حديث(6337)
بنگر و از سجع در دعا دوري كن؛ زيرا عهد من با رسول الله صلي الله عليه وسلم و اصحاب او چنين بود، كه از سجع دوري مىكردند.
5 ـ در حال دعا رو به قبله بودن همراه با بلند كردن دو دست، به خصوص در دعاي طلب باران.
((دَعَا رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه وسلم وَاسْتَسْقَى، ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَقَلَبَ رِدَاءَهُ))متفق عليه.
رسول الله صلي الله عليه وسلم براي طلب باران دعا كرده، رو به قبله ايستادند و عباي خود را وارونه بر تن كردند.
وقد ثَبَتَ كذلكَ دعاؤُهُ صلي الله عليه وسلم في الاستسقاءِ في خُطبةِ الجُمُعةِ غِيرَ مستقبِلٍ القِبْلَةَ.بخاري 1014.
و همچنين روايتي ثابت است كه در دعاي طلب باران در خطبه ي جمعه، قبله را استقبال نكردند.
و رسول الله صلي الله عليه وسلم در حال دعا دو دوست خود را بلند كردند تا آن جا كه عده اي از صحابه مانند ابو موسي و انس رضي الله عنهما، سفيدي زير بغل حضرت را مشاهده نمودند.متفق عليه
6 ـ خشوع و حضور دل در دعا همراه با صدايي كوتاه.
"خداي خود را با تضرع و زاري بخوانيد". [الأعراف:55].
و رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمودند: «إَنَّكُمْ لَيْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلاَ غَائِباً، إِنَّكُمْ تَدْعُونَهُ سَمِيعاً قَرِيباً وَهُوَ مَعَكُمْ»متفق عليه
شما كر و غايب را نمىخوانيد، بلكه شنونده اي نزديك مىخوانيد كه با شماست.
7 ـ اين كه در دعاكردن همچنان التماس و زاري نمايد.
عايشه رضي الله عنها گويد: «حتي إِذَا كَاَن ذَاتَ يَوْمٍ، أَوْ ذَاتَ لَيْلَةٍ، دَعَا رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه وسلم ، ثُمَّ دَعَا، ثُمَّ دَعَا..»بخاري حديث(6391)
شبي يا روزي بود و رسول الله صلي الله عليه وسلم خدا را خواند سپس او را خواند، سپس او را خواند.
8 ـ در دعا كردن با نام ها و اسماي خدا به او توسل جويد.
خداوند مى فرمايد: «وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»[الأعراف:180].
"براي خداست نام هاي نيكو، با آن خدا را بخوانيد و آنان را كه در نام هاي او كفر و دشمني مىورزند، به خود واگذاريد كه به زودي به كردار بدشان مجازات خواهند شد".
9 ـ به اعمال نيك و صالح خود به خدا توسل جويد.
صحَّ عن رسولِ اللهِ صلي الله عليه وسلم ، قصةُ ثلاثةِ رَهْطٍ، مِمَّنْ كَانُوا قَبْلَنَا، آواهمُ المبيتُ إلى غارٍ فسدَّتْ عليهمُ الغارَ صخرةٌ مِنَ الجبَلِ؛ فدعا الأَوّلُ متوسِّلاً بمزيدِ بِرِّهِ بأبوَيْه، والثاني بعِفَّتهِ عن الزِّنى مع عِظَمِ الدَّاعي إليه، والثالثُ بحفظِهِ الأمانةَ ورَدِّهاَ تامَّةً مثمَّرةً لصاحبِها، فانفرجَ في دعوةِ كلِّ واحدٍ منهمْ شيءٌ منها، فلمّا انفرجَتْ كلُّها خرجوا يمشُون.بخاري حديث(2215)
از رسول الله صلي الله عليه وسلم ثابت است كه سه نفر از مردم پيش از اسلام، به غاري پناه بردند. سنگي راه ورودي غار را بست. آن ها به خدا متوسل شدند، اولين نفر به فرمانبرداري و طاعت پدر و مادر، دومين نفر به پاكي و عفت خود از زناكاري با وجود سبب آن و نفر سوم به امانت داري و برگردانيدن تمام امانت ها و سود آن. و با دعاي هركدام از آن ها، اندكي از راه ورود باز مىشد. وقتي كاملا راه باز شد، از غار بيرون آمدند و رفتند.
10 ـ در دعا كردن، به دعاهاي كامل و جامع روي آورد و بر آن ها درنگ و تأمل كند.
«كانَ رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه وسلم يَسْتَحِبُّ الْجَوَامِعَ مِنَ الدُّعَاءِ، وَيَدَعُ مَا سِوَى ذَلِكَ». ابوداودحديث(1482)
رسول الله صلي الله عليه وسلم دعايي را مستحب ميدانست كه كامل و جامع بود (شامل دنيا و آخرت و دعايي با عبارت كوتاه و معناي بسيار) و ايشان صلي الله عليه وسلم دعاهاي غير اين را ترك ميكرد.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
معانى صفات و اسماء الله الحسنى

توجه: ترجمه فارسي اين اسمها تنها براي توضيح و تبيين بيشتر معاني است، اما بسياري از اين اسمها فقط با لفظ عربي به درستي قابل فهم هستند و ترجمة آن در يك كلمه بسيار مشكل و نامفهوم است.

1) اللَّهُ: الله

2) اَلرَّحْمنُ: بخشايشگر-هستي بخش- بخشنده نعمت بدون چشم داشت همه موجودات.

3) اَلرَّحِيْمُ: مهربان-پاداش و نعمت دهنده در مقابل اعمال نيکوي بندگان.

4) اَلْمَلِکُ: صاحب و مالک مطلق و وابسته به خود (همه چيز و همه موجودات در اختيار و تصرف او و به او وابسته اند).

5) اَلْقُدُّوسُ: پاک از هر عيب و نقص
.
6) اَلسَّلاَمُ: پاک و سلامتي بخش عالم.

7) اَلْمُؤْمِنُ: يگانه امانتدار و امان دهنده مخلوقات از عذاب.

8) اَلْمُهَيْمِنُ: نگهبان مسلط بر عالم.

9) اَلْعَزِيْزُ: صاحب عزت و بزرگواري.

10) اَلْجَبَّارُ: خود رأي و جبران کننده و اصلاحگر حال بندگان خويش.

11) اَلْمُتَکَبِّرُ: يگانه وجودي که همه بزرگيها ازآن اوست.

12) اَلْخَالِقُ: بوجود آورنده عالم از عدم و پديدآورنده مخلوقات.

13) اَلْبَارِيءُ: بوجود آورنده همه مخلوقاتي که داراي روح هستند، آفريننده موجودات ازهمديگر.

14) اَلْمُصَوِّرُ: صورت دهنده و طراح عالم و همه موجودات.

15) اَلغَفَّارُ: بسيار آمرزنده.

16) اَلْقَهَّارُ: غالب و چيره و بازگيرنده همه چيز.

17) اَلْوَهَّابُ: بسيار بخشنده و نعمت دهنده.

18) اَلرَّزَّاقُ: بوجود آورنده روزي و توشه حيات و خالق علتهاي بدست آمدن روزي.

19) اَلْفَتَّاحُ: باز کننده درهاي خزائن رحمتش براي بندگان.

20) اَلْعَلِيْمُ: آگاه و داناي برهمه چيز و درهمه احوال و درهمه جا.

21) اَلْقَابِضُ: گيرنده روح و نعمت از هر که بخواهد.

22) اَلْبَاسِطُ: وسعت دهنده توشه حيات براي هرکس که بخواهد.

23) اَلْخَافِضُ: فرونشاننده و خوارکننده هرکس که مستحق ذلت و خواري باشد.

24) اَلرَّافِعُ: برتري دهنده به هرکس که مستحق برتري است از متقين.

25) اَلْمُعِزُّ: بزرگواري بخش و ياري دهنده کسي که به دين خود چنگ زده.

26) اَلْمُذِلُّ: خوارکننده دشمنان خود.

27) اَلسَّمِيْعُ: شنواي همه صداها.

28) اَلْبَصِيْرُ: بيناي پيدا و ناپيدا.

29) اَلْحَکَمُ: يگانه داور و حاکمي که هيچ ردي در قضاوت و داوري او نيست.

30) اَلْعَدْلُ: دادگر کامل در دادگري.

31) اَللَّطِيْفُ: آگاه، بسيار دقيق درهمه امور و اشياء پيدا و ناپيدا.

32) اَلْخَبِيْرُ: اخبار باطن و پنهان بر او پوشيده نيست.

33) اَلْحَلِيْمُ: صبور و شکيبا-کسي که خشم بر او غلبه نمي کند.

34) اَلْعَظِيْمُ: صاحب عظمت و بزرگي که در عظمت بي همتاست.

35) اَلْغَفُوْرُ: بسيار آمرزنده.

36) اَلشَّکُوْرُ: کسي که پاداش بزرگي در مقابل نيکوي کم مي دهد.

37) اَلْعَلِي: وجودي که مراتب بزرگي او ذوق تصور است.

38) اَلْکَبِيْرُ: وجودي که عقل و احساس از درک کامل او ناتوان است.

39) اَلْحَفِيْظُ: نگهدار اعمال بندگان و هر چيزي که بخواهد.

40) اَلْمُقِيْتُ: خالق قوت و نيروي حيات مادي و معنوي.

41) اَلْحَسِيْبُ: وجودي که براي بندگانش کافي است، حسابگر اعمال بندگان درروز قيامت.

42) اَلْجَلِيْلُ: وجودي که برترين کمالات از آن اوست.

43) اَلْکَرِيْمُ: بخشنده اي که بدون سؤال و درخواست مي بخشد.

44) اَلرَّقِيْبُ: وجودي که مراقب و ناظر همه اشياء و حرکات است.

45) اَلْمُجِيْبُ: جواب دهنده به كساني که او را فرياد کنند.

46) اَلْوَاسِعُ: وجودي که علم و قدرت و رحمت او همه جا را فرا گرفته است.

47) اَلْحَکِيْمُ: کاردان-آگاه به چگونگي و اهداف امور و اشياء عالم.

48) اَلوَدُوْدُ: خواستار نيکي براي همه بندگانش در همه احوال.

49) اَلْمَجِيْدُ: بزرگواري که بزرگواري او بي نهايت است.

50) اَلْبَاعِثُ: برانگيزاننده پيامبران علیهم السلام- برانگيزاننده مردگان از قبر.

51) اَلشَّهِيْدُ: آگاه و نظاره گر و بيننده‌ اي همه اشياء و حرکات و سکنات عالم.

52) اَلْحَقُّ: وجود ثابت و يکنواختي که هرگز تحول و تغيير در راه ندارد.

53) اَلْوَکِيْلُ: عهده دار همه امور بندگان و موجودات.

54) اَلْقَوِي: صاحب قدرت و قوت بي نهايت.

55) اَلْمَتِيْنُ: نيرومندي که محکم کاري او بي نهايت است.

56) اَلْوَلِي: سرپرست و مدير عالم هستي و همه موجودات.

57) اَلْحَمِيْدُ: کسي که سزاوار همه گونه حمد و ثنا است.

58) اَلْمُحْصِي: کسي که هيچ چيز درمقابل علمش پنهان نمي شود.

59) اَلْمُبْدِيءُ: آغازي دهنده به همه کس و همه چيز.

60) اَلْمُعِيْدُ: کسي که قدرت برگرداندن هرچيز را بعد از عدمش دارد.

61) اَلْمُحيي: حيات دهنده-زندگي بخش.

62) اَلْمُمِيْتُ: سلب کننده و گيرنده حيات از ديگران.

63) اَلْحَي: هميشه زنده.

64) اَلْقَيُّوْمُ: وابسته به خود و همه موجودات به او وابسته اند.

65) اَلْوَاجِدُ: به وجود آورنده هرچيز که اراده کند.

66) اَلْمَاجِدُ: بزرگي آفرين.

67) اَلْوَاحِدُ: يگانه-يکتا.

68) اَلصَّمَدُ: بي نياز ازهر چيز.

69) اَلْقَادِرُ: توانا-توانائي بخش.

70) اَلْمُقْتَدِرُ: مسلط و قدرتمدار حقيقي.

71) اَلْمُقَدِّمُ: پيشي دهنده و برتري دهنده بعضي از امور و اشياء نسبت به همديگر.

72) اَلْمُؤَخِّرُ: عقب انداز هرچيز و هر امري که بخواهد.

73) اَلأَوَّلُ: وجودي که بر هر چيز پيشي دارد.

74) اَلآخِرُ: باقي-وجودي که بالاتر از همه موجودات باقيست.

75) اَلظَّاهِرُ: وجودي که آثار قدرت و هستي او پيداست.

76) اَلْبَاطِنُ: وجودي که احاطه بر ذات او غير ممکن است.

77) اَلْوَالِي: يگانه سر پرستي که همه ولايتها از اوست.

78) اَلْمُتَعَالِي: دور از عيب و نقص.

79) اَلْبِرُّ: وجودي که سرچشمه همه نيکي هاست.

80) اَلتَّوَّابُ: توبه پذير طغيانگران و سرکشان.

81) اَلْمُنْتَقِمُ: انتقام گير-عذاب دهنده کساني که مستحق عذابند.

82) اَلْعَفُوُّ: بخشنده گناهان و آمرزنده توبه کنندگان.

83) اَلرَّؤُوفُ: وجودي که سرچشمه رحمت و مهرباني است.

84) مَالِکَ الْمُلْکِ: وجودي که هستي و حرکات و سکنات عالم تابع خواست اوست.

85) ذُوالْجَلاَلِ وَالإِکْرَامِ: صاحب بزرگواري و کمال.

86) اَلْمُقْسِطُ: داد رس و دادستان مظلومين از ستمگران.

87) اَلْجَامِعُ: در برگيرنده همه عالم هستي و جمع کننده در روز قيامت.

88) اَلْغَنِي: بي نياز از همه چيز و همه به او محتاجند.

89) اَلْمُغْنِي: بي نياز کننده.

90) اَلْمَانِعُ: جلوگيري کننده از مصيبت و مشکلات اوست.

91) اَلضَّارُ: ضرر رسان به اهل عصيان.

92) اَلنَّافِعُ: منفعت دهنده به اهل ايمان.

93) اَلنُّوْرُ: روشنائي مطلق و روشنائي بخش.

94) اَلْهَادِي: راهنما و دستگير.

95) اَلْبَدِيْعُ: بي نظير و بي شريک.

96) اَلْبَاقِي: ماندني.

97) اَلْوَارِثُ: مالک نهائي تمام مخلوقات.

98) اَلرَّشِيْدُ: کامل مطلق و تعالي دهنده.

99) اَلصَّبُورُ: شکيبا و شکيبائي بخش.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
برنامه‌ی یک دقیقه‌اى

برادر و خواهر مسلمان!

در اکثر این برنامه ها کدام مشکل وتکلیف بالایت نیست و ضرورت به طهارت هم ندارد و میتوانی این برنامه ها را در هر حالت اجرا نما ئى چه درحالت ایستادن و یا نشستن و یا اینکه سوار و یا پیاده باشی.

واين برنامه ها قرارذيل است:

۱- دريك دقيقه ميتوانى سوره الفاتحه را (۵) باربخوانى ودربدل آن (۷۰۰۰) خوبى را حاصل نمائى.

۲- دريك دقيقه ميتوانى سوره اخلاص را (۱۵) بار بخوانى كه معادل (۵) بارختم كامل قرآن ميباشد.

۳- دريك دقيقه ميتوانى (۲۰) باربگويى (لااِله الاالله وَحدَهُ لاشَريكَ لَََهُ، لَهُ المُلكُ وَلََهُ الحَمدُ وَهُوَعَلى كُلِ شَى ءٍ قَدِير) واجرآن مانند آزادنمودن (۸) كنيز ازاولاده اسماعيل عليه السلام درراه خدا است.

۴- دريك دقيقه ميتوانى (۱۰۰) بار بگوئى (سبحانَ اللهِ وَبِحَمدهِ) وهركسى آنرا روزانه بگويد گناهان وى بخشيده خواهد شد،اگرگناهانش مثل كف روى بحرهم باشد.

۵- دريك دقيقه ميتوانى اضافه از(۴۰) باربگوئى (لاحولَ ولا قوةَ اِلا بالله) واين كنزى است ازكنزهاى جنت.

۶- دريك دقيقه ميتوانى اضافه از(۱۰) باربگوئى (سُبحانَ اللهِ وَبِحَمدِهِ عَدَدَخَلقِهِ وَرِضانَفسِهِ وَزِنَةَ عَرشِهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ) واين برابربا اجرچندچند بارگفتن تسبيح وذكر است.

۷- دريك دقيقه ميتوانى اضافه تراز(۱۰۰) بار بگوئى (اَستَغفِرُالله) چون استغفار گفتن سبب بخشودن گناهان،داخل شدن به جنت،فراوانى نعمت ها،تقويت مؤمن،ردبلاها،آسانى وسهولت كارها،باريدن بارران،ومددخداوند بنده اش رابادادن اموال زياد وپسران ميشود.

۸- دريك دقيقه ميتوانى (۵۰) بار بگوئى (سُبحانَ اللهِ وَبِحَمدِهِ ،سُبحانَ اللهِ العَظيم) واين دو كلمه سبك وزن بالاى زبان،وسنگين در ترازوى اعمال درروز آخرت ودوست داشتنى درنزد خداوند است.

۹- دريك دقيقه ميتوانى (۲۰) بارصلوات برمحمد(صلى الله عليه وسلم) بفرستى، سپس خداوند درمقابل بالاى خودت (۲۰۰) بار صلوات ميفرستد.

۱۰- دريك دقيقه ميتوانى (۲۵) باربگوئى (سُبحانَ اللهِ والحَمدُلِلهِ ولا اِلهَ اِلااَللهُ واَللهُ اَكبَر) واين محبوبترين ودوستداشتنى ترين سخنان در نزد خداونداست.

۱۱- دريك دقيقه ميتوانى (۵۰) بار(لا اِلهَ اِلااَللهُ ) بگوئى.

۱۲- دريك دقيقه ميتوانى دست ها يت رابالا نموده وخداوند را به پاكى ياد نموده دعا نمائى.

۱۳- دريك دقيقه ميتوانى انسانى را ازبدى منع نموده و به خوبى امرورهنمائى نمائى.

۱۴- دريك دقيقه ميتوانى نصيحت وپندى رابه برادرت تقديم نموده وشفاعت نيكى نمائى.

۱۵- دريك دقيقه ميتوانى همكارى به غم رسيده اى نمائى وكثافت وناپاكى را از راه دور نمائى.

۱۶- دريك دقيقه ميتوانى با چند شخص مصافحه نمائى.

به اميد مؤفقيت وكامگارى همه دردنيا و آخرت
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
آیا گفتن خدا برای الله تعالی جائز است؟


کلمه "خدا" در لغتنامه به معانى "از خود زنده" و "از خود آغاز کرده" آمده است، و بعضيها خدا را به معناي "خود" و صيغه ي امر "آ" را بمعناى "بيا" آورده اند که حالت اسم فاعل پيدا مي کند، كه بهر صورت معناى آن صحيح ميباشد زيرا خداوند متعال "حىّ" يعنى "زنده" ميباشد، و از ازل بوده و فنا ناپذير است، خداوند متعال در سوره حديد فرموده است:
" هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآَخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ " (حديد : 3)
«اوست‌ اول‌» قبل‌ از هر چيز «و اوست‌ آخر» بعد از همه‌ چيز. يعني: او بعد از فناي‌ خلقش‌ باقي‌ است‌ و بر او فنا و نيستي‌ عارض‌ نمي‌شود «و اوست‌ ظاهر» يعني: غالب‌ و برتر بر همه‌ چيز كه‌ وجودش‌ نمايان‌ است‌ زيرا نشانه‌هاي‌ بسياري‌ بر اين‌ وجود مطلق‌ دلالت‌ مي‌كنند «و اوست‌ باطن‌» يعني: دانا به‌ آنچه‌ پنهان‌ است‌ «و او به‌ همه‌ چيز داناست‌» پس‌ چيزي‌ از دانستني‌ها از ساحت ‌علمش‌ بيرون‌ نيست‌.
لذا اشكالى ندارد كلمه "خدا" استفاده شود كه منظور پروردگار جهانيان باشد، ولى بدون شك اگر كلمه "الله" استفاده شود بهتر است، زيرا اسمى است كه خاص خداوند ميباشد و تا بحال هيچ كسى آن اسم را روى خود نگذاشته است و نميتواند بگذارد زيرا خداوند ميفرمايد: " هل تعلم له سميّا " (مريم : 65)، يعنى: " آيا براي‌ او همنامي‌ مي‌شناسي‌؟ "، ولى همانطور كه بيان شد اشكالى ندارد از كلمه "خدا" که بين مردم شايع است استفاده شود.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
نعمت های جزا، آزمایش و استدراج

هر نعمتی که در دنیا به انسان میرسد، نشانه پاداش نیک و هر مصیبتی نشانه مکافات عمل او نیست، هر کدام از نعمت ها و مصیبت ها، می تواند گزینه های دیگری غیر از پاداش و کیفر داشته باشند.

نعمت ها را می توان به ۳ دسته تقسیم نمود:

اول- نعمت جزاء:

خداوند بخاطر اعمال نیک و کارهای شایسته و تلاش مضاعفی که انسان در کار بندگیش انجام می دهد، او را مورد تشویق، لطف و تأیید خود قرار می دهد و به او نوعی جایزه و پاداش نیک می بخشد تا بیشتر به نیکو کاری بگراید و مطابق فرمان های او به راه راست هدایت شود.

دوم- نعمت آزمایش:

و این نعمتی است که خداوند بر بندگانش میفرستد تا آنها را بیازماید و اندازه سپاسگذاری و بندگی و فرمانبرداری آنان را مشخص نمیاد.

سوم- نعمت استدراج ( فراخوانی تدریجی):

و این از آن دسته نعمت هایی است که خداوند، کافران، ستمگران،گناهکاران و مخالفان دینی الهی را از آن بهره مند می سازد و ظروف مناسب را برای آزادی اراده آنان فراهم می سازد تا به تدریج در آن فرو روند و غرق لذت های زود گذر شوند و کاملا مستحق مجازات و کیفر الهی گردند، ناگهان خداوند بلا و عذاب نابودگر را بر سرشان فرو میریزد و آنان دیگر هیچ عذر و بهانه ای نمی توانند داشته باشند.

مصیبت ها را نیز میتوان بر ۳ دسته تقسیم نمود:

اول- مصیبت های کیفری:

این نوع مصیبت ها و بلایا، بخاطر عملکرد زشت و گناهکارانه ی انسان بر او عارض می شود و با نوعی توجه و عنایت الهی همراه است تا بنده اش را بیدار کند و به او هشدار دهد و به درگاه خدا باز گردد، و دست از اعمال خلاف بردارد. خداوند در سوره شوری آیه ۳۰ به این نوع مصائب اشاره دارد و میفرماید:
وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ
آنچه از بلایا و مصائب به شما میرسد، بخاطر کارهایی است که خود کرده اید، و خداوند از بسیاری (از کارهای شما) گذشت می کند.

دوم- مصیبت های آزمایشی:

خداوند مومنان فرمانبردار و نیکوکاران را به آن ها دچار می سازد تا اندازه صبر و بردباری و تحمل آنها را بیازماید و به نیکی هایشان بیفزاید و پایگاه و مقاومتشان را نزد خود بالا برد. قرآن کریم به این حقیقت گواهی می دهد و در سوره توبه آیه ۱۲۰ می فرماید:
مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لَا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ
درست نیست که اهل مدینه و بادیه نشینان دور بر آنان از پیامبر خدا جا بمانند (و در رکاب او به جهاد نروند و در همان چیزی جان نبازد) و جان خود را از جان پیامبر دوست تر داشته باشند. چرا که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد و گامی به جلو بر نمی دارند که موجب خشم کافران شود و به دشمنان دستبردی نمی زنند، مگر اینکه به واسطه آن، کار نیکویی برای آنان نوشته می شود ( و پاداش نیکویی بدانان داده می شود) بی گمان خدانود پاداش نیکوکاران را هدر نمی دهد.

سوم- مصیبت های تربیتی:

شاید بتوان گفت، کسانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده اند به این نوع بلایای تربیتی دچار می شوند و آن از یک جهت بلایای آزمایشی یا تربیتی یا جزای والدینشان است یا برای کم سن و سالان بلایای تربیتی محسوب می گردد، زیرا بسیاری از صفات کمال در وجود انسان جز به وسیله ی بلا ها و سختی ها به رشد و نمو و تعالی نمی رسند، بنابراین عدالت و دادگری الهی حکم می کند تا به افراد کم سن و سالی که به سن تکلیف نرسیده اند و دچار مصیبت ها و سختی ها شده اند، از روی فضل و بزرگواری، در دنیا و قیامت پاداش نیکو دهد:

سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً

این شیوه و سنت الهی است و سنت پروردگار هرگز تبدیل و تغییر پیدا نمی کند.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
الله جل جلاله

«
الله» اسمي است که بر موجودي حق اطلاق مي‌شود که جامع صفات الوهيت و موصوف به صفت ربوبيت و در وجود حقيقي، يگانه است؛ چون هر موجودي جداي از خداوند در ذات خود مستحق وجود حقيقي نيست و وجودش را به مدد خداوند داراست و لفظ جلاله [منظورم الله است] اسمي است که جامع معاني تمامي اسماء و حقايق آن‌ها است و مدلول آن ذات معبود به حق است. ذاتي که بي‌نياز از غير خود است و همه به او محتاج‌اند. و اين اسم شريف، اسمي خاص است براي ذاتي بلندمرتبه که از حدود، منزه است و آن اسم اعظم خداوند است؛ زيرا جامع تمامي معاني اسماء حسني مي‌باشد و چه به صورت حقيقي و چه به صورت مجازي، جايز نيست که نام «الله» و «الرحمن» بر کسي نهاده شود، مگر با افزودن کلمه ي "عبد" يعني بصورت "عبدالله" يا "عبدالرحمن" و همينطور مابقي صفات الله تعالي را مي توان با افزودن کلمه ي "عبد" براي نامگذاري استفاده کرد.

و از خصوصيات اسم «الله» اين است که بقيه‌ي اسماء به آن اضافه مي‌گردند، مثلا ما مي‌گوييم الله، الرحمن الرحيم است و يا الله، السميع البصير است و چيزهايي از اين قبيل، در حالي که اين اسم به اسماء ديگر اضافه نمي‌گردد مثلاً گفته نمي‌شود قادر، الله است و گفته نمي‌شود رشيد، الله است.

اين اسم اشتقاقش از معني، به هر صورتي اصلاً جايز نيست؛ زيرا خداوند متعال مي‌فرمايد:

«
هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا» (مريم /65).

«
مگرشبيه و همانندي براي خدا پيدا خواهي کرد؟».

يعني آيا شخصي را مي‌يابي که الله ناميده شود غير از خداوند؟ و آيا شخصي را مي‌يابي که مستحق کمال اسماء و صفاتي باشد که در حقيقت خداوند به آن متصف است؟ و آيا اسمي را مي‌يابي که عظيم‌تر از اين اسم مفرد باشد؟ «الله» اسمي است که بر ذات الله که صفات به او قيام يافته‌اند، دلالت مي‌کند و اين اسمي است که «الله» [سبحانه و تعالي] با آن يگانه گرديده است و فقط نفسش را بدان مختص گردانيده و ذاتش را بدان توصيف نموده، آن را بر تمامي اسماء مقدم داشته، بقيه‌ي اسماء را بدان اضافه نموده و هر آنچه بعد از آن آيد، صفت آن است و صفتي است که بدان متصف گشته و به آن متعلق شده است و بقيه‌ي اسماء «لله» موصوف‌اند به اين که اسماء الله‌اند و اغلب به واسطه‌ي اضافه شدن به آن شناخته مي‌گردند، گفته مي‌شود: اين‌ها از اسماء «الله» هستند نه اين که از اسماء صبور يا غفور يا جبار. و اسلام جز با ذکر اين اسم تمام و کامل نمي‌شود، و هيچ اسمي عوض آن قبول نيست و هيچ ذکري جانشين آن نمي‌گردد، مثلاً اين که نبايد گفته شود: لا إله إلا الغفار، الرحيم، الجبار، بلکه در عوض گفته مي‌شود: لا إله إلا الله. قرآن و حديث به اين مطلب اشاره کرده‌اند؛ زيرا آن‌ها به کنه معاني الوهيت آگاه‌تر و بدان اختصاص يافته‌اند. خداوند مي‌فرمايد:

«
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» (محمد/ 19).
«
بدان که قطعاً هيچ معبودي جز الله وجود ندارد».

و پيامبر صلي الله عليه وسلم مي‌فرمايد: «قيامت برپا نمي‌گردد درحالي که بر روي زمين کسي باشد که بگويد: الله، الله». از خواص اسم الله اين است که ذاتاً اسمي کامل است در تعداد حروفش، معنايش تمام و کامل است و مختص به اسرار خودش است و در صفاتش منفرد مي‌باشد. کلمه‌ «الله» 2699 بار در قرآن ذکر گرديده است. خداوند متعال 33 آيه از کتاب مجيدش را با اسم اعظم «الله» شروع کرده است و اسم اعظم «الله» جامع‌ترين اسم براي تمامي معاني اسماء حسني مي‌باشد. هنگامي که تو گفتي: يا الله، همه‌ي اسماء تو را جواب مي‌دهند. مانند اين است که گفته باشي يا رحيم يا کريم يا معطي ... پس در اين صورت قلبت معاني اسماء را حاضر مي‌گرداند و هنگامي که زبانت مي‌گويد: «الله»، حق در مقام جلالت و عظمتي براي ذاکر عارف تجلي مي‌يابد که گردن‌ها در حال رکوع و سجود برايش خضوع مي‌نمايند و با برق زيبايي که بر صفحه‌ي وجود ذاکر مي‌تابد، اذهان را مجذوب کرده، ارواح به مشاهده مي‌پردازند و برايت از امدادها، زيبايي‌ها، قدرت‌ها، و آيات روشن الهي و آنچه تحت سلطه‌ي الوهيت خداوند است، آشکار مي‌گردد.

پس عارف بالله به خاطر ظاهر گشتن عظمت خداوند و تجلي بارگاه بلند مرتبه‌اش، نفس خود را از ذره‌هاي پراکنده در هوا نيز خوارتر مي‌بيند، وجودش را با سعادت‌ترين و بي‌نيازترين وجود از ساير مخلوقات مي‌پندارد، زيرا با خداوند، عزيز است و فقط به خدا و ياري او نيازمند است و با بودن با خداوند، غني و بي‌نياز است. به اسماء حسني از جنبه‌ي لغوي آن نمي‌نگرد بلکه به معاني نوراني و آثار ظريف آن متوجه مي‌گردد.

خداوند سبحان مي‌فرمايد:
«
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ» (شوري/ 11).
«
هيچ چيزي همانند خدا نيست و او شنوا و بيناست».

هيچ چيزي همانند خدا نيست و هيچ چيزي از مخلوقات با او مشابهتي ندارد؛ نه در ذات او و نه در اسما و صفات، و نه در کارهايش چيزي شبيه او نيست، چون نام هاي او همه نيکو هستند و صفات او صفت هاي کمال و عظمت مي باشند، و خداوند مخلوقات بزرگي را بدون اين که شريک و همراهي داشته باشد پديد آورده است. پس هر چيزي همانند او نيست زيرا فقط او از هر جهت يگانه و يکتاست و کامل است. « وَهُوَ السَّمِيعُ» و او همه صداها را علي رغم اختلاف زبان ها و گوناگون بودن نيازها مي شنود. « البَصيرُ» بيناست، و حتي خزيدن مورچه سياه را در شب تاريک بر روي صخره صاف مي بيند. و او فرايند جذب و تبديل غذا را در اعضاي حيوانات بسيار کوچک مشاهده مي کند، و حرکت و جريان آب را در شاخه هاي باريک درختان و گياه مي بيند. اين آيه و امثال آن دليلي است بر صحّت مذهب اهل سنّت و جماعت که صفات را براي خدا اثبات نموده و همگوني و مشابهت را از او نفي مي کنند. فرموده ي خدا « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» ردّي است بر اعتقاد گروه «مُشَبَّهَه» و ردّي است براي «معطله» آنهايي که صفات را تعطيل نموده و آنها را انکار مي کنند.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
نتايج تحقيق يك هلندي درباره كلمه الله

یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند.

به گزارش خبرگزاري ها این پژوهشگر غیرمسلمان هلند طی گفتگویی در این باره گفت: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می‌خوانند و یا کلمه "الله" را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می‌دهد.

وی در ادامه افزود: بسیاری از این مسلمان که روی آنان تحقیق می‌کردم از بیماری‌های مختلف روحی و روانی رنج می‌بردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر «الله» کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم، زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود.

این پژوهشگر هلندی همچنین گفت: از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه «الله» با آن شروع می‌شود، از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس می‌شود، به ویژه اگر تکرار شود و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می‌دهد. حرف لام که حرف دوم «الله» است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می‌شود. تکرار شدن این حرکت که در کلمه «الله» تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تأثیرگذار است. اما حرف هاء حرکتی به ریه می‌دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تأثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می‌شود.

به راستی که قرآن کریم در آیه‌ای کریمه می‌فرماید: «الذين آمنوا وتطمئن قلوبهم بذكر الله ألا بذكر الله تطمئن القلوب».
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ادب در رابطه با خداوند

يك روز عبدالله بن عمر رضي الله عنهما به همراه تعدادي از يارانش در بياباني نزديك مدينه راه مي پيمودند. در يك جايي نشسته و مشغول خوردن غذا شدند. نوجواني كه گله اي گوسفند را شياني مي نمود به آنان نزديك شده و سلام كرد. ابن عمر رضي الله عنه او را به خوردن غذا دعوت نموده و گفت: بيا اي جوپان! بيا و چيزي از اين سفره برگير.
چوپان گفت: من روزه ام.​
ابن عمر رضي الله عنه با تعجب پرسيد: در روزي اينچنين بسيار گرم روزه هستي و در اين كوه ها گوسفندان را مي چراني؟ آنگاه براي آنكه ميزان تقوا و راستي او را بيازمايد پرسيد: حال كه چنين است يكي از گوسفندانت را به ما مي فروشي. قيمتش را به تو مي پردازيم و از گوشتش هم به تو مي دهيم تا آن را براي افطار بخوري؟​
پسرك گفت: گله مال من نيست. گوسفندان اربابم هستند.​
ابن عمر گفت: به او بگو كه گرگ آن را دريد.​
چوپان خشمگين شد و از او دور گرديد و انگشتش را به آسمان بلند كرده و مي گفت: پس خدا كجاست؟!​
ابن عمر همينطور حرف آن چوپان را تكرار مي كرد: (پس خدا كجاست؟!) و مي گريست. وقتي به مدينه رسيدند، كسي را به سوي صاحب آن چوپان فرستاد و گوسفندان و چوپان را از او خريد و او را آزاد كرد.
بدينگونه انسان مؤمن پيوسته چشم به سوي خداوند داشته و سوي نافرماني نمي رود، مرتكب گناه نمي گردد؛ چراكه مي داند خداوند با اوست، او را مي شنود و مي بيند.​
***
در اينجا برخي آداب كه فرد مسلمان بايد در ارتباط با خداوند سبحانه و تعالي مراعات نمايد، بيان مي شود:​
به او شرك نورزد: انسان مسلمان خداوند سبحانه و تعالي را مي پرستد و كسي را با او شريك نمي داند. خداوند سبحان خود آفريدگار سزاوار پرستش است بي آنكه شريكي و انبازي داشته باشد. خداوند سبحان مي فرمايد: {واعبدوا الله ولا تشركوا به شيئًا} [نساء: 36] يعني: " خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد ...".

بندگي پاك و بي رياي خداوند:

اخلاص و پاكي نيت شرط اساسي پذيرفته شدن اعمال مي باشد. خدادند سبحانه و تعالي عملي رانمي پذيرد مگر آنچه پاك و بي آلايش بخاطر او و بدور از جلوه گري و ريا باشد. آنجا كه مي فرمايد: {فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملاً صالحًا ولا يشرك بعبادة ربه أحدًا}[كهف: 110] به اين معني كه: " ... پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد "

چشم داشتن به خداوند:

چنانچه خداوند سبحان بر تمام آفريدگانش آگاه است. ما را مي بيند و مي شنود و از آنچه در درونمان مي گذرد داناست. درنتيجه انسان مسلمان به پرستش پروردگاش در آشكار و نهان علاقمند است و از عرچه نهي نموده باشد دوري مي گزيند. از پيامبر صلي الله عليه و سلم در مورد احسان پرسيدند، فرمود: (أن تعبد الله كأنك تراه، فإن لم تكن تراه فإنه يراك) _[متفق عليه] - معني حديث شريف: " كه خداوند را چنان پرستش كني كه او را مي بيني، چه اگر تو او را نمي بيني، او مي بيندت."​

ياري خواستن از خداوند:

فرد مسلمان تنها از خداوند ياري مي طلبد، و اطمينان دارد كه خداوند بر عطا و منع هر چيز تواناست. بنابراين از او حاجت نياز ياري و موفقيت خويش را به درگاه او مي برد. در قرآن كريم آمده است: {قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء وتنـزع الملك ممن تشاء وتعز من تشاء وتذل من تشاء بيدك الخير إنك على كل شيء قدير } [آل عمران: 26] معني آيه: " بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى ". آنحضرت صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: « إذا سألتَ فاسأل الله، وإذا استعنتَ فاستعن بالله » [ترمذي]. معني حديث: "هرگاه خواسته اي داشتي از خداوند بخواه! و هرگاه كمك جستي آن را از خداوند بجوي!".
محبت و دوست داشتن خداوند: مسلمان پروردگارش را دوست داشته و نافرماني او را نمي كند. باري تعالي مي فرمايد: {والذين آمنوا أشد حبًّا لله} [بقره: 165] يعني: " ولى كسانى كه ايمان آورده‏اند بيشترين محبت را به خدا دارند "

گراميداشت شعائر اسلام:


مسلمان اوامر خداوند را بزرگ شمرده و در اجراي آن مي كوشند. اينگونه پيمان خداوند خويش را گرامي داشته و از آن سرپيچي ننموده و در بجاآوردن عبادات سستي و تنبلي به خود راه نمي دهند. ليكن شعائر خداوند را بزرگ مي دارند؛ چون نيك مي دانند كه اينكار علامت پاكي و پرهيزگاري قلب هايشان است. خداي سبحان مي فرمايد: {ذلك ومن يعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب} [حج: 32] معني آيه: " اين است [فرايض خدا] و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت آن [حاكى] از پاكى دلهاست"

خشم گرفتن درصورت پاس نداشتن حرمت ها و نواميس خداوندي:

وقتي يك مسلمان كسي را مي بيند كه مرتكب گناه گشته يا بر معصيتي اصرار مي ورزد، به خاطر خداوند به خشم آمده و مي كوشد تا آن معصيت يا موضوع ناپسند را تغيير داده و اصلاح نمايد. يكي از بزرگترين گناهاني كه مايه ي نابودي انسان بوده و باعث خشم خداوند مي گردد، ناسزا گويي به دين خدا، كتاب او و يا به پيامبر صلي الله عليه و سلم مي باشد. فرد مسلمان از آن ها به خشم آمده و از انجام آن نهي كرده و فرد را از عذاب خداوند عزوجل بيم مي دهد.

توكل بر خداوند:


انسان مسلمان در تمام كارهايش بر خداوند توكل مي نمايد. خداوند متعال خود مي فرمايد: {وتوكل على الحي الذي لا يموت} [الفرقان: 58] ويقول تعالى: {ومن يتوكل على الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لكل شيء قدرًا} [طلاق:3] يعني: " ... و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است‏خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏اى مقرر كرده است"
پيامبر عظيم الشان صلي الله عليه و سلم در اين رابطه مي فرمايد: (لو أنكم توكَّلون على الله حق توكَّله، لرُزِقْتُم كما يُرْزَق الطير تغدو خِمَاصًا (جائعة) وتعود بطانًا (شَبْعَي)) _[ترمذي] معني حديث: " چنانچه شما آنگونه كه بايد بر خداوند توكل كنيد."

خرسندي و رضايت به قضاي الهي:

مسلمان به قضاي الهي راضي است؛ و اين از نشانه هاي ايمان او به خداوند مي باشد. چنين انساني بر پيش آمدها صبر پيشه كرده و مانند برخي افراد نمي گويد: خدايا، اين چه بود كه بر سرم آوردي؟
آري، او به تقدير الهي اعتراض نمي كند و بلكه چيزي را به زبان مي آورد كه پروردگارش را خرسند سازد.
خداوند متعال مي فرمايد: {وليبلونكم بشيء من الخوف والجوع ونقص من الأموال والأنفس والثمرات وبشر الصابرين . الذين إذا أصابتهم مصيبة قالوا إنا لله وإنا إليه راجعون . أولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمة وأولئك هم المهتدون} [بقره: 155-157] يعني: " و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را. [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم. بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏يافتگان [هم] خود ايشانند."

قسم خوردن به خداوند:

فرد مسلمان هرگز به غير خداوند سوگند نمي خورد و سوگند دروغين نيز بر او نمي خورد. پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: (إن الله ينهاكم أن تحلفوا بآبائكم، من كان حالفًا فليحلف بالله أو ليصمت) [متفق عليه] يعني: " خداوند شما را منع مي کند از اينکه به پدران تان سوگند بخوريد، پس کسي که بايستي سوگند ياد کند بايد به خداوند سوگند خورد، يا خاموش شود. "

شكر و سپاس خداوند:


خداوند سبحان نعمت هاي فراواني را بر ما ارزاني داشته است كه قابل شمارش و حساب نيستند. درنتيجه مؤمن پيوسته بايد با جسم و جان خويش سپاسگزار خداوند باشد. خداوند در سوره ي ابراهيم، آيه ي: 7 مي فرمايد: {لئن شكرتم لأزيدنكم ولئن كفرتم إني عذابي لشديد} يعني: " ... كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد [نعمت] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد قطعا عذاب من سخت‏خواهد بود."

توبه و بازگشت به سوي خداوند:

خداوند متعال مي فرمايد: {يا أيها الذين آمنوا توبوا إلى الله توبة نصوحًا عسى ربكم أن يكفر عنكم سيئاتكم ويدخلكم جنات تجري من تحتها الأنهار }[تحريم: 8] " اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد. "
در جاي ديگر مي فرمايد: {وتوبوا إلى الله جميعًا أيها المؤمنون لعلكم تفلحون} [نور:31] معني آيه: " ... اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد."
پيامبر صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: (يأيها الناس توبوا إلى الله، فإني أتوب في اليوم إليه مائة مرة) [مسلم] " مردم! به سوي توبه كنيد، كه من روزانه يكصد بار بسويش توبه مي نمايم."​
ادب انسان مسلمان در برابر پروردگارش اينگونه است که به خاطر نعمت هايش سپاس گزارده و از او شرم مي دارد. در بازگشت به سويش صادق است، بر او كاملاً توكل نموده، به رحمت او دل بسته، از عذابش مي هراسد، به قضا و حكمش راضي بوده، بر بلا و آزمايش او بردباري نموده، جز او را نخوانده و زبانش از ذكر او بازنمي ايستد، جز به او سوگند نخورده و از غير خداوند ياري نمي طلبد، همواره خداوند را حاضر و ناظر دانسته و در آشكار و نهان پاك و بي ريا به عبادت پروردگارش مي پردازد.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
نماز صبح، محك محبت به الله

جوان احساس خوشبختي زيادي مي كرد. زيرا آن شركت معروف با استخدامش موافقت كرده بود... از خوشحالي مي خواست پرواز كند... او تنها كسي بود كه از ميان شركت كنندگان به اين شغل رسيده بود... قرار دادهاي لازم براي شروع كار و قوانين و مقررات و وظايف كارمند امضاء، و كار شروع شد...

روزها گذشتند.... جوان به نزد مدير رفت ... به او گفت: من نمي توانم از اول صبح سركارم حاضر شوم... و نمي توانم وظايفم را سر وقت مشخص انجام دهم بلكه با كمي تأخير اين كارها را انجام خواهم داد... ولي من به شما اجازه نمي دهم كه مرا مؤاخذه كنيد يا آنرا برايم به حساب بياوريد... بلكه شما حق نداريد مرا از كار اخراج كنيد...

زماني كه ما چنين چيزي را تصور كنيم حتما از كار اين جوان تعجب كرده و او را مسخره مي كنيم و شايد بعضي از ما او را احمق يا ديوانه به حساب بياورد... چگونه مي خواهد بدون اينكه وظايفش را انجام دهد ،‌ انتظار حقوق داشته باشد؟

حال تكليف بسياري از ما كه دقيقا همين كار عجيب را انجام مي دهيم چيست؟... بلكه بدتر از آنرا... آنهم در حق الله سبحانه و تعالي...
چگونه انسان عاقل به خود اين اجازه را مي دهد ... اينكه از تمامي نعمتهاي خدا كه در اطرافش است استفاده كند... از غذا، نوشيدني، ‌لباس و لذتهاي دنيا... آنگاه معمولي ترين واجباتي را كه الله به او امر كرده اهمال كند.... كه همان نماز مي باشد؟ و اگر ادا كند در غير وقت آن... آنهم مانند نوك زدن كلاغ.. نه خشوعي و نه فهمي نسبت به آنچه مي گويد...

در نظر سنجي اي كه در آن بيش از 8800 بازديد كننده از سايت ما شركت داشتند... از بازديدكنندگان سؤال كرديم كه در هفته گذشته چند روز نماز صبح را خوانده اي و شرط نكرديم كه حتما اين نماز در مسجد باشد...
نتيجه نا اميد كننده بود...

34 درصد در هيچ كدام از ايام هفته نماز صبح نخوانده بودند!!،
‌ در حالي كه 15 درصد در طول هفته فقط يك يا دوبار خوانده بودند و
19 درصد بين سه تا شش روز ...
و 31 درصد هر روز بر اداي نماز صبح مواظبت كرده بودند ونسبت كمي هم فقط يك روز نمازشان فوت شده بود...

سبحان الله... ما از امور اجتهادي كه علما در باره آن اختلاف نظر دارند سخن نمي گوييم... يا درباره سنتهايي كه ممكن است شخص مسلمان در باره آن كوتاهي كند... بلكه درباره الفباي اسلام حرف مي زنيم ... در مورد نمازي كه الله سبحانه و تعالي بر شخص مسلمان تحت هر شرايطي فرض كرده.

الله سبحانه و تعالي آن هنگام كه مسلمانان را به اداي نماز امر كرد .. به آنهايي كه نماز را از وقت خود به تأخير مي اندازند ،‌ انذار داد و فرمود: « فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون» مفسرين مي گويند: منظور اين آيه كساني هستند كه نمازشان را با تأخير و بعد از خروج وقت مي خوانند... همچنين گفته اند كه : ويل ،‌ دره اي در جهنم است ... بسيار عميق ... بسيار تاريك... پس آيا امت اسلام كتاب پروردگارش را تصديق مي كند؟

بسياري از مسلمانان امروزه نماز صبح را تباه كرده اند... گويي از فرهنگ لغتشان افتاده... بعد از گذشت ساعتها آنرا مي خوانند و بعضي نيز همراه با نماز ظهر و عده اي هم اصلا نمي خوانند..

چرا اينهمه كوتاهي در حق الله سبحانه و تعالي؟
آيا همه ما ادعا نمي كنيم كه الله سبحانه و تعالي را از هر چيزي در اين دنيا بيشتر دوست داريم؟... انسان زماني كه كسي را قلبا و از روي صدق دوست بدارد... مشتاق ديدارش مي شود... پس آيا كساني كه در اداي نماز صبح كسالت به خرج مي دهند... واقعا خدا را دوست دارند؟ آيا واقعا او را بزرگ مي شمارند و منتظر ملاقاتش هستند؟

بگذاريد تصور كنيم كه ميلياردري به يكي از كارمندان شركتش پيشنهادي مي دهد كه خلاصه اش چنين است: كه اين كارمند هر روز صبح ساعت پنج و نيم به خانه مدير برود و او را بيدار كند و بر گردد ( اين كار فقط ده دقيقه طول بكشد) .. و درمقابل اين كار، مدير به او روزانه 100 دلار بدهد. و اين قرارداد تا زماني كه اين كارمند كار خود را سر وقت انجام دهد پابرجا مي باشد.

اگر تو اي برادر مسلمانم به جاي اين كارمند بودي... آيا در ملاقات با مدير كوتاهي مي كردي؟
آيا با تمام وجود براي به دست آوردن اين 100 دلار در عوض بيدار كردن مدير تلاش نمي كردي؟
آيا اگر يك روز اين كار از تو فوت مي شد ،‌ تلاش نمي كردي از هر راهي كه شده عذر خود را اثبات كني؟

و لله مثل الأعلي... حال چگونه است درحالي كه الله سبحانه و تعالي رازق تو است و كسي است كه نعمتهاي فراونش را در اختيار تو قرار داده و مي فرمايد: « و إن تعدو نعمة الله لا تحصوها» و اگر نعمتهاي الله را حساب كنيد قابل شمارش نيستند.
آيا آن خداي رحيم و كريم حق ندارد كه هر روز ساعت پنج و نيم صبح براي تشكر از او برخيزي . تشكري در پنج يا ده دقيقه ،‌به خاطر نعمتهاي عظيم و محبتهاي بي كرانش؟

حكم كوتاهي در نماز صبح:

الله تعالي مي فرمايد:« إن الصلاة كانت على المؤمنين كتابا موقوتا» نساء 103
براستي كه نماز، وظيفه وقت دار و معينى براى مؤمنان است.

اسلام برنامه كاملي براي زندگيست.. اسلام پيماني است بين بنده و پروردگارش... بنده در اين پيمان خود را به انجام واجبات در برابر الله ملزم مي كند... و خداوند براي اين وظايف حقوق و مزايايي قرار داده... پس منطقي نيست كه با اين پيمان موافقت كني و سپس هر چه دلت خواست انجام دهي و يا ندهي...

الله سبحانه و تعالي مي فرمايد:
«يا أيها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافة» سوره بقره 208
اي كساني كه ايمان آورده ايد به طور كامل وارد اسلام شويد.

مفسران مي گويند: يعني اينكه اسلام را با تمام احكام و دستوراتش بپذيريد. و خداوند بر بني اسرائيل خشم گرفت آن هنگام كه آنچه از دين مي پسنديدند را گرفته و باقي را رها كردند و به آنها فرمود: «أفتومنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض» بقرة 85
آيا به قسمتي از كتاب خدا ايمان مي آوريد و به بعضي كافر مي شويد.

رسول الله صلي الله و عليه و سلم افرادي را كه در اداي نماز صبح با جماعت كوتاهي مي كنند به عنوان منافق معلوم النفاق وصف كرده پس حال كساني كه اصلا آنرا نمي خوانند، نه در جماعت و نه بدون آن چيست؟
رسول الله صلي الله و عليه و سلم مي فرمايد: ‏: « ‏ليس صلاة ‏‏ أثقل على المنافقين من الفجر والعشاء ولو يعلمون ما فيهما لأتوهما ولو حبوا) » رواه الإمام البخاري في باب الآذان
نمازي بر منافقان سنگين تر از نماز صبح و عشاء نيست و اگر مي دانستند كه چه قدر ثواب دارد به سوي آن مي آمدند حتي به حالت سينه خيز.

خداوند متعال از كساني كه نماز فرض را ترك مي كنند اعلام برائت كرده چنانچه رسول الله صلي الله وعليه و سلم مي فرمايد: لا ‏تترك ‏الصلاة‏ متعمدا، فإنه من ترك الصلاة ‏متعمدا فقد برئت منه ذمة الله ورسوله » رواه الإمام أحمد في مسنده
نماز را عمدا ترك نكن. زيرا آنكه نماز را عمدا ترك كند خدا و رسولش از ذمه و عهد او برائت جسته اند.

برادر و خواهر مسلمانم ،‌ آيا طاقت آن را داري كه بهترين دوستانت از تو اعلام برائت و بيزاري كنند؟
پس چگونه نمازت را قضاء مي كني تا اينكه الله جل جلاله از تو برئ شود؟

و بعد از اين مقاله ... راه حل چيست؟

•هر كدام ازما بايد ساعتش را جهت بيدار شدن براي نماز صبح هر شب تنطيم كند.
•بايد جايگاه حقيقي نماز را در زندگي خود درك كرده و كارهايمان را بر اساس نماز تنظيم كنيم ،‌ نه بر عكس
•بايد شبها زود بخوابيم تا صبح زود بلند شويم و بعد از نماز صبح مشغول به كار شويم زيرا خداوند در كارما بركت مي اندازد.
•با دوستان صالحي در ارتباط باشيم كه ما را براي نماز صبح بيدار مي كنند و يكديگر را به اينكار تشويق مي كنند.
•بر اذكار قبل از خواب مدوامت كنيم و از خداوند متعال بخواهيم كه ما را براي اداي نماز ياري دهد.
•هر زمان كه نماز فرضي از ما فوت شد بايد احساس تقصير و گناه كنيم و با الله پيمان ببنديم كه ديگر اين گناه بزرگ را تكرار نكينم.

الله سبحانه و تعالي ما و شما را از محبان خودش قرارد دهد و به ما اخلاص در گفته و عمل را نصيب بفرمايد.
در آخر اگر اين گفته ها صواب و حق بود، از جانب خداست و اگر اشتباه و كمبودي در آن بود از نفسم و شيطان مي باشد.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
یا نیک گوی یا ساکت باش

امروزه زبان به یکی از راه های عمده گناه تبدیل شده است، و مردم با آن گناهان زیادی را انجام می دهند. احادیث فراوانی از رسول الله (صلی الله علیه وسلم) در ارتباط با خودداری از آفات زبان، نقل شده است، از جمله: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ» (متفق عليه) «کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، سخن به خیر گوید یا خاموش بماند.»

پر حرفی باعث می شود که انسان دچار اشتبهات زیاد شود. زبان از آفات زیادی برخوردار است. امام غزالی بیست مورد آن را بیان نموده است از جمله: دروغ، غیبت، سخن چینی، شهادت دادن به دروغ، قسم به ناحق خوردن، اسرار مردم را افشا کردن، سخن گفتن در مواردی که مقصود و منظوری در آن نباشد، استهزاء و مسخره کردن دیگران.
وقتی که انسان زیاد سخن بگوید، در معرض خطا و لغزش و لطمه زدن به آبرو و ناموس دیگران و خوردن گوشت مردم به وسیله غیبت کردن درباره آنان قرار خواهد گرفت؛ بنابراین، سلامتی در گرو سکوت کردن است... و این بدان معنی نیست که لب فرو بسته و حرفی نگوید... خیر، بلکه منظور آن است که انسان جز به خیر و در مسیر رضای خداوند متعال لب به سخن نگشاید.

و در ارتباط با همین موضوع است که از قدیم گفته اند: اگر سخن گفتن نقره باشد، سکوت کردن طلا است. و همچنین گفته اند: تو مالک سخن و سخن برده توست ولی اگر سخن از دهان تو بیرون آید تو مملوک و برده آن خواهی شد؛ به این ترتیب انسان نباید پرحرف و یاوه گو باشد...
بیشتر مردمانی که پرحرف هستند، لغزش زیاد دارند، و بر سر زبان مردم می افتند؛ بنابراین، هر انسان مومنی باید مواظب دستورات خداوند باشد، و فقط از او بیم داشته باشد، و بداند که سخنانش چه نیک و چه بد جزو اعمال او به حساب می آید، زیرا که هر چه از دهان او خارج شود قلم الهی آن را نوشته و در لوح محفوظ ثبت خواهد شد.
(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ... إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ... مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ) (سوره ق آیه 18-16)
«و ما انسان را آفریده ایم و می دانیم که نفس او چه وسوسه ای به او می کند و ما از شاهرگش به او نزدیک تریم. آن گاه که دو (فرشته) دریافت کننده از راست و از چپ مراقب نشسته اند آدمی هیچ سخنی را به زبان نمی آورد مگر این که آن ها مراقب، آماده نزد او می باشند (گفتار و رفتار او را ضبط کند).»
بنابراین، هر کسی علم و آگاهی داشته باشد که همه اعمال او نوشته می شود، و به حساب و کتاب او رسیدگی می گردد، گفتارش را جز در موارد مقصود و منظور، به حداقل خواهد رساند، که چنین شیوه ای متضمن سلامتی او است.
بر انسان خردمند لازم است که سخن نیک گوید تا بهره مند شود، و از گفتار بد و ناپسند اجتناب ورزد تا سلامت بماند.

 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
آرامش زندگي در سايه توكل

توکل‌ و اعتماد به‌ خدا در امور زندگی‌ ویژگی‌ای سودمند و اثربخش در مقابله با مشکلات، مقاومت‌ در برابر یأس‌ و نومیدی و مهار اضطراب‌ و افسردگی‌ است؛ که جايگاه بزرگي در دين دارد و یکی از بزرگ‌ترین لوازم ایمان به‌شمار می‏آید. توكل در لغت به معنی ‏واگذار كردن امري ‏به شخص معتمد است، از اين جهت كه واگذار كننده خود را در انجام آن كار عاجز و ناتوان می‌ببيند. (راغب‌اصفهانی، مفردات: 531) به تعبیری دیگر توکل یعنی فرد با درك ضعف و ناداری خویش، به یك كاردان لایق اعتماد ورزد و امر خود را به او بسپارد. نگارنده قاموس قرآن، درباره معناي توکل به نکته جالبي اشاره مي‌کند؛ او مي‌نويسد: هر کاري که به‌وجود مي‌آيد و هر بهره‌اي که از چيزي عايد مي‌شود، مشروط به شرايط بي‌شمار و خارج از حصر است، حتي بدون اغراق، تهيه يک لقمه نان بستگي به تمام اجزاي اين جهان دارد. تنظيم اين همه شرايط و مقدمات، از عهده بشر خارج است و اگر خداوند آن شرايط و اسباب را فراهم نياورد، هيچ نفعي عايد ما نخواهد شد و هيچ مقدمه‌اي به نتيجه نخواهد رسيد. پس خدا واقعا بر هر چيز وکيل است، و همه کس و همه چيز را کارساز و مدبر، خداست. توکل به این معنا نيست که از کار و تلاش بازمانيم، بلکه بايد پيوسته تلاش کنيم و در عين حال از خداوند بخواهيم که کارسازي کند و شرايط و اسباب را موافق مرام و مصلحت ما فراهم آورد. (قریشی، قاموس قرآن: 40) توکل یعنی انسان هميشه به آن چه مقتضاي حق است، عمل کند، و در اين راه به خدا اعتماد کند، چون خداوند حامي و پشتيبان کساني است که حامي و پشتيبان حق هستند. توکل تضمين الهي است براي کسي که هميشه حامي و پشتيبان حق است.

جایگاه توکل

توكل، منزل و مقامى است كه سالك طريق حق براى رسيدن به يقين و بار يافتن به پيشگاه محبوب حقیقی ‏بايد آن را بپيمايد. بزرگان عرفان، توكل را نشأت گرفته از ايمان مى‏دانند و معتقدند شخص متوكل با پيمودن مقام توكل مى‏تواند به منزل «يقين‏» راه يابد و نهايتا از مقام «يقين‏» بگذرد و به مقام «توحيد» نايل شود. علامه ابن‏ قیم گفته است: توکل نیمی از دین و انابت نیم دیگر آن است. کمک‌ خواستن از خدا و عبادت در دین بسیار مهم است؛ توکل کمک ‌خواستن، و انابـت هـمـان عـبـادت اسـت. (مدارج‌السالکین: 2/113) منزل توکل، گسترده‏ ترین و جامع‏ ترین منازل و پیوسته آباد و پرتردد است. به‏ خاطر گستردگی متعلقات توکل و فراوانی نیازهای عالمیان، ناگزیر باید توکل داشته باشیم. وقتی کاری برای بندگان راستین خدا پیش بیاید با بازگشت و توکل بر او، خود را به خداوند متعال می‏ سپارند؛ در نتيجه خداوند سختی‌ها و دشواری‌ها را ساده و خواسته‏ های بنده را برایش محقق می‏سازد و اين درحالی‌ است كه شخص متوكل با اطمینان خاطر به هر چه خداوند برایش مقدر كرده، خشنود است. انسان مسلمان نه تنها توکل بر خدا را در تمام کارها و امور بر خود واجب می‏داند، بلکه آن را فریضه‏ ای دینی می‏شمارد که نه تنها امور دنیوی را شامل می‏شود، بلكه در امور ديني و عبادات نیز توکل لازم است.

فضلیت توکل در آیات قرآن

واژه توکل در قرآن کریم با صیغه‏ های مفرد، جمع، ماضی، مضارع و امر، چهل‌ و دو بار و همه به ‌معنای تکیه و اعتماد به خدا و تفویض امور به او آمده است. از این ریشه، واژه «تکلان» در حدیث نیز آمده است: «و هذا الجهدُ وعلیک التکلان»؛ این تلاش ما بود و بر تو توکل می‏کنیم [سنن‌ترمذی: 3419]. همچنین: «الله المستعان، اللهم صبراً وعلی الله التکلان»؛ خداست یاری گر، خدایا شکیبایی به ما ارزانی دار و بر تو توکل می‏کنیم [مسنداحمد: 19146. صحيح‌بخاری: 3693].
از جمله آیه‏ هایی که بر فضلیت و مقام والای توکل دلالت دارد، این فرموده الهی است: «ولئِن سألْتهم من خلق السماواتِ والْأرْض ليقولن الله قل أفرأيتم ما تدعون مِن دونِ اللهِ إنْ أرادني الله بِضر هل هن كاشِفات ضرهِ أو أرادني برحمه هل هن ممْسكات رحمتهِ قل حسبي الله عليه يتوكل المتوكِلون»؛ و اگر از آنان بپرسي آسمان‌ها و زمين را چه كسي آفريده است؟ به يقين گويند: خدا. بگو: بنگريد آن چه را كه به‌ جاي خداوند مي‌پرستيدـ اگر خدا در [حق] من زياني بخواهدـ آيا آن ها (بتان) خواهند توانست زيان او را دفع كنند؟ يا [اگر] درباره من بخشايشي بخواهد، آيا آن ها خواهند توانست رحمتش را بازدارند؟ بگو: خدا مرا بس است. توكل كنندگان [تنها] بر او توكل مي‌كنند [زمر: 38]. خداوند در آیات بسیار دیگری نیز به توکل سفارش و تشویق کرده است، از جمله: ـ «وعلى اللهِ فليتوكّلِ المؤمنون»؛ و مومنان بايد تنها بر خدا توكل كنند [آل‌عمران: 122]. ـ «فتوكّل على اللهِ إنّك على الحق المبين»؛ پس بر خداوند توكل كن؛ بي‌گمان تو بر [آيين] حق [و] روشن هستی [نمل: 79]. ـ «فاعبده وتوكّل عليه»؛ پس او را بپرست و بر او تكيه كن [هود: 123]. ـ «وتوكّل على الحيّ الّذِي لايموت وسبّح بحمده وكفى به بذنوبِ عباده خبيراً»؛ و بر زنده‌اي كه نمي‌ميرد، توكل كن، و با ستايشش [او را] به پاكي ياد كن و او به گناهان بندگانش [به‌عنوان] آگاه بس است [فرقان: 58]. ـ «فبما رحمة مِن اللهِ لنت لهم ولو كنت فظّاً غليظ القلبِ لانفضّوا من حولِك فاعف عنهم واستغفِر لهم وشاوِرهم فِي الأمر فإذا عزمت فتوكّل على اللهِ إن الله يحب المتوكّلِين»؛ پس به [لطف] رحمتي از [سوي] خدا با آنان نرم ‌خو شدي و اگر درشت ‌خوي سخت‌ دل بودي، به يقين از پيرامونت پراكنده مي‌ شدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در [اين] كار با آنان مشورت كن و آن‌ گاه كه قصد [قطعي انجام كاري را] كردي، بر خداوند توكل كن، كه خداوند توكل‌ كنندگان را دوست مي ‌دارد [آل‌عمران: 159]. مشورت در آیه فوق در راستای تامین سبب‌ ها شمرده شده است؛ نظرها و پیشنهادها سبب ‌هایی هستند که انسان را در رسیدن به نظر درست و تصمیم صحیح یاری می‏دهند، اما نباید فراموش کرد که انسان در این هنگام هر چند بزرگ‌ ترین مشاوران را در اختیار داشته باشد، از توکل بر خدا بی ‏نیاز نیست. اشتباه برخی ‏ها در همین جاست که گمان می‏ کنند با برخورداری از مشاوران و استفاده از راهنمایی‌ های آن ها نیازی به توکل نیست، چون بزرگ ‌ترین و داناترین کارشناسان و مشاوران را دارند. باید گفت: اینان هر چند ممکن است به یک مورد درست اشاره کنند، اما در معرض انحراف و اتخاذ تصمیم ‌های نادرست هستند و چه ‌بسا در اجرا مشكلاتي پيش بيايد؛ بنابراین حتی در تصمیم ‏گیری و مشورت نیز باید به خدای قادر و دانای کل توکل کرد. همچنین توکل وسیله‌ای برای رسیدن به دوستی خدا و صفتی است که مومنان را از دیگران متمایز می‏ سازد؛ به‌علاوه توکل شرط ایمان نیز هست، با توجه به آیه «وعلى اللهِ فتوكلوا إن كنتم مؤمنين»؛ اگر مومن هستيد، [بايد كه] بر خدا توكل كنيد [مائده:23].

فضیلت توکل در احادیث نبوی

از ابوهریره رضي ‌الله ‌عنه روایت شده است که رسول ‏الله صلي ‌الله ‌عليه ‌و سلم فرمود: «يدخل الجنّه أقوام أفئدتهم مثل أفئده الطير»؛ اقوام و گروه‌هایی داخل بهشت می‏شوند كه دل ‌هايشان مانند دل‌ های پرندگان است (یعنی متوکل هستند یا دل‌هایشان نازک و اثرپذیر است). عمر فاروق رضي ‌الله‌ عنه روایت می‌کند که من از پیامبر خدا صلي ‌الله ‌عليه ‌و سلم شنیدم که می‏ گفت: «لو أنّكم تتوكّلون على اللهِ حق توكّلِهِ لرزقكم كما يرزق الطّير، تغدو خِماصاً وتروح بطاناً»؛ اگر شما آن‌ گونه که حق توکل است بر خدا توکل کنید، حتما به شما مانند پرندگان روزي می ‌دهد؛ آن ها صبح گرسنه از لانه بیرون می ‌آیند و شب سیر برمی‏ گردند [سنن‌ترمذی:2345]. در این حدیث، آن ‏حضرت دو ویژگی را برای کسانی که بر خدا توکل می‏کنند، ذکر کرده است: 1. خارج شدن از خانه و تلاش برای پیدا کردن روزی 2. با وجود حرکت و تلاش، تکیه و توکل بر مسبب ‌الاسباب. امام مسلم روایت کرده است که هرگاه انسان مومن از خانه بیرون شود و «بسم‌الله توکّلت علی‌الله، لاحول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم» بگويد، فرشته‏اي از جانب خداوند به او می‏گوید: کفایت شدی، هدایت ‏شدی، از بلا دور ‌ماندی و از هر گونه بدی و شر نجات ‏یافتی [صحیح مسلم: 220]. از ابوبکر صدیق رضي‌ الله‌ عنه روایت شده است که گفت: نظرت إلى أقدام المشرِكِين و نحن في الغارِ و هم على رؤوسِنا فقلت: يا رسول‌الله! لو أنّ أحدهم نظر تحت قدميهِ لأبصرنا. فقال: «ما ظنّك يا أبابكر بإثنينِ الله ثالِثهما»؛ [در سفر هجرت] آن‌ هنگام که با رسول‌ خدا صلي‌ الله ‌عليه ‌و سلم در غار بودیم، [مشرکان در پی یافتن ما تا دهانه غار آمدند و چنان به ما نزدیک شدند که] بالای سر ما قرار گرفتند و من پاهایشان را می‏دیدم؛ در چنین وضعیتی به رسول‌خدا گفتم: اگر یکی از مشرکان زیر پای خود را نگاه کند، ما را می‌بیند. پیامبرخدا [با اطمینان خاطر] گفت: ای ابوبکر! گمان تو نسبت به دو نفری که سومین آن ها خداوندست چیست (یعنی وقتی خدا همراه ماست و ما به او توکل داریم و خود را به او سپرده‏ایم، مطمئن باش که هیچ گزندی به ما نمی‏رسد ولو این‏که خطر تا بالای سر ما آمده باشد) [متفق عليه].
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
دعا، اسلحه‌ مؤمن

دعا، اسلحه‌ای است که تیرش در سختی‌ها به خطا نمیرود، دعا ذخیره‌مؤمن در شدت و سختی است. چنانچه خدای متعال میفرماید:
ترجمه: و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم. بیگمان کسانی که از عبادت من تکبر میورزند، خوار و زبون وارد دوزخ خواهند شد!. [غافر: 60].
انسان پریشان و درمانده حالتی دارد که بیش از دیگران سزاوار اجابت میباشد. خدای متعال میفرماید:
ترجمه: «(آیا بتها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده میرسد و بلا و گرفتاری را برطرف میکند بدانگاه که او را به کمک بطلبد، و شما (انسان‌ها) را (براساس قانون حیات به طور متناوب) جانشین (یکدیگر در) زمین میسازد (و در هر برهه از زمان اقوامی را بر این کره‌ خاکی مسلط و مستقر میگرداند. حال با توجه به این امور) آیا معبودی با الله هست؟ واقعاً شما بسیار اندک اندرز میگیرید».[النمل: 62].
شاید در گفتار ما شک و تردید داشته باشید، اما به رسول خدا صلی الله علیه وسلم کاملاً اعتماد و اطمینان دارید؛ از این رو فرموده‌ پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را برای شما یادآوری میکنم که فرمود:
«مَا عَلَى الْأَرْضِ مُسْلِمٍ يَدْعُو اللَّهَ بِدَعْوَةٍ إِلَّا آتَاهُ اللَّهُ إِيَّاهَا، أَوْ صَرْفَ عَنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا».
یعنی: «هیچ مسلمانی بر روی زمین نیست که دعا کند و از خدا چیزی بخواهد، مگر آنکه خداوند خواسته‌اش را برآورده میکند یا بدی و امر ناگواری همسان خواسته‌اش را از او دور مینماید».
آیا پیامبران الگوی خوبی برای شما نیستند؟ یوسف علیه سلام بنگرید که چگونه در سن جوانی دست نیاز و زاری به سوی مولایش بلند می‌کند و می‌گوید:
ترجمه: «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا به آن فرا می‌خوانند و اگر نیرنگ ایشان را از من باز ندرای، به آنان می‌گرایم (و دامان عصمت به معصیت می‌آلایم و خویشتن را بدبخت می‌کنم و آنگاه) از زمره‌ی نادانان می‌گردم».[یوسف: 33].
نتیجه و پیامد این کار یوسف علیه السلام چه بود؟ باهم این آیه را می‌خوانیم که:
ترجمه: «پروردگارش دعای او را اجابت نمود و (شرّ) مکرشان را از او باز داشت. تنها خداست که شنوا و آگاه می‌باشد».[یوسف:34].
آیا تا به حال دعا و خواستن از خدا را تجربه کرده‌ای؟ آیا تا کنون دست نیاز به درگاه خداوند متعال بلند نموده‌ای؟ آیا از خدا خواسته‌ای که از تو در برابر رذالت و پستی‌ها حمایت نماید و بدی و فحشا را از تو دور کند؟ مخلصانه و با قلبی خاشع و زار دست نیاز به آستان الهی بلند کن و در نتایج و پیامدهای دعا عجله مکن.
ابن قیم / اثرات دعا را در قالب یک مثال روشن می‌کند و می‌گوید: مثال دعا بدین گونه است که شخصی تحت حمایت پدرش باشد و پدرش از بهترین غذاها، نوشیدنی و لباس‌ها به او بدهد و او را به خوبی تربیت نماید و او را به اوج ترقی و پیشرفت برساند. چنین پدری که سرپرستی و تمام منافع پسر را بر عهده دارد، فرزندش را برای کاری به جای دیگری می‌فرستد. پسر برای انجام مأموریت ناگزیر است از راهی برود که راهزنان و دشمنان زیادی در آن هستند. دشمن او را دستگیر می‌کند، دست و پایش را محکم می‌بندد، او را اقامتگاه خویش منتقل می‌کند و با وی رفتاری بر عکس رفتار پدر در پیش می‌گیرد و به بدترین شکل ممکن شکنجه‌اش می‌نماید. در آن زمان است که فرزند نیکی‌های پدر را به یاد می‌آورد و با سوز و افسوس فراوان از خوبی‌های پدر در حق خود یاد می‌کند؛ پسر اسیر هنگام اسارت گذشته‌اش را به یاد می‌آورد و به حال خود می‌اندیشد که چطور اسیر و دربند دشمن شده است. زمانی که فرزند در اسارت دشمن است و هر لحظه شکنجه می‌شود و می‌داند که عاقبت او را خواهند کشت، رو به سرزمینی می‌کند که پدرش آنجاست؛ در آن هنگام پدرش را خیلی نزدیک می‌بیند؛ بدان سو می‌شتابد و خودش را طوری به زمین می‌اندازد که گویی پیش پای پدر افتاده و در آن حال پدر را به فریاد می‌خواند و از او کمک می‌طلبد. حال اگر پدر آنجا حضور داشته باشد و فریاد و فغان فرزندش را ببیند و مشاهده کند که اشک بر گونه‌های پسرش می‌بارد و دشمن نیز در تعقیب او و در پی کشتنش می‌باشد. آیا امکان دارد که فرزندش را در آن حال تنها بگذارد؟ بنابراین، در باره‌ی خدایی که نسبت به بندگانش از پدر و مادر مهربان‌تر است، چه گمانی باید داشت؟ خدای متعال چه معامله‌ای با بنده‌اش خواهد کرد در آن هنگام که بنده به سوی او بگریزد و خودش را به درگاهش بیفکند و رخسارش را بر خاک آستانش بمالد و زار زار بگرید و بگوید: ای خدا! ای خدای من! ای ارحم الراحمین و ای مهربان‌ترینی که جز تو رحم‌کننده و یاری‌گری نیست! ای تنها پناه و ای تنها فریادرس! من فقیر و گدای درگاه تو هستم و به تو پناه آورده و به تو امید بسته‌ام؛ هیچ پناه و نجاتی از عذاب تو نیست جز بازگشت و انابت به سوی تو. تو پناه و یاور من هستی.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
نا امید مباش

گاهی اتفاق می‌افتد که دختر یا پسر جوان مرتکب حرام گشته، به رذالت و پستی گرفتار می‌شوند و نفس اماره آنان را به سوی بدی و گناه سوق می‌دهد؛ در چنین شرایطی نباید ناامید شوند و خود را تباه و نابود کنند. گفتنی است: هر گناهی که انسان مرتکب شود و سپس صادقانه توبه نماید، خدای متعال توبه‌اش را می‌پذیرد و گناهش را محو و نابود می‌گرداند. خداوند متعال میفرماید:
«(از قول خدا به مردمان) بگو: ای بندگانم! ای آنان که در معاصی زیاده‌روی کرده‌اید! از لطف و مرحمت خدا ناامید نگردید؛ قطعاً خداوند همه‌ی گناهان را می‌آمرزد. چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است». [الزمر: 53].
اینک به نمونه‌ای از توبه‌ی صادقانه توجه کنید و بنگرید که توبه‌کنندگان واقعی چگونه دست از گناه می‌کشیدند و به سوی خدا روی می‌آوردند:
برخی از یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم پیش از اسلام و قبل از آنکه مسلمان شوند، مرتکب زنا می‌شدند؛ اما هنگامی که نور اسلام بر دل‌هایشان تابید بر شهوت‌ها و خواسته‌های نفسانی خود غلبه کردند و فرمان خداوند بلندمرتبه را پاسخ گفتند. از آن جمله می‌توان به مرثد بن ابی مرثد رضی الله عنه اشاره کرد. خدای متعال می‌فرماید:
«مرد زناکار جز با زن زناکار یا زن مشرک ازدواج نمی‌کند؛ و زن زناکار نیز جز با مرد زناکار و یا با مرد مشرک ازدواج نمی‌کند. و چنین ازدواجی بر مؤمنان حرام شده است». [النور: 3].

مفسران در شأن نزول این آیه گفته اند: شخصی به نام مرثد بن ابی مرثد رضی الله عنه اسیران را با خود از مکه به مدینه می‌برد. در مکه زن بدکاری به نام عناق وجود داشت که در گذشته دوست مرثد بود، مرثد قرار بود یکی از اسیران مکه را با خود به مدینه ببرد. عناق مرثد را دید و به او گفت: «شب را نزد من بگذران». مرثد رضی الله عنه گفت: «ای عناق! خداوند زنا را حرام کرده است». عناق فریاد برآورد: «ای کسانی که در خیمه‌ها هستید! این مرد اسیران شما را به مدینه می‌برد». مرثد رضی الله عنه می‌گوید: «زمانی که به مدینه رسیدم، نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم رفتم و گفتم: ای پیامبر خدا! آیا با عناق ازدواج کنم؟ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به من پاسخی نداد تا اینکه این آیه نازل شد:
«مرد زناکار جز با زن زناکار یا زن مشرک ازدواج نمی‌کند؛ و زن زناکار نیز جز با مرد زناکار و یا با مرد مشرک ازدواج نمی‌کند. و چنین ازدواجی بر مؤمنان حرام شده است». [النور: 3].
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «با او ازدواج نکن»
.
به نمونه دیگری در این زمینه توجه کنید: ابوهریره رضی الله عنه می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «بَيْنَمَا كَلْبٌ يُطِيفُ بِرَكِيَّةٍ، كَادَ يَقْتُلُهُ العَطَشُ، إِذْ رَأَتْهُ بَغِيٌّ مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيلَ، فَنَزَعَتْ مُوقَهَا فَسَقَتْ لَهُ بِه فَغُفِرَ لَهَا».
یعنی: «سگی پیرامون چاه آبی می‌گشت و نزدیک بود از تشنگی هلاک شود که یکی از زنان بدکار بنی اسرائیل آن سگ را دید؛ آن زن کفشش را درآورد و با آن برای سگ (از چاه) آب کشید و به او داد و به همین خاطر آمرزیده شد».

برادر و خواهرم! شیطان خیلی مشتاق است و می‌کوشد تا انسان را نسبت به توبه مأیوس و ناامید کند و کرده‌ی انسان گنهکار را همانند داغی بر چهره‌اش نشان دهد که هرگز از او جدا نمی‌گردد. بدین سان قصد و اراده‌ی توبه به نوعی جسارت تبدیل می‌شود که انسان را از تصمیم‌گیری برای توبه و ایجاد دگرگونی در خود باز می‌دارد.
بسیاری از مؤمنان این امت و امت‌های گذشته ابتدا باده نوش بوده و به انواع خلاف و بدکاری روی می‌آورده‌اند؛ اما هنگامی که خداوند دل‌هایشان را به نور ایمان روشن گردانید، برخواسته‌های نفسانی خود پیروز شدند و اطاعت و فرمانبرداری از خدا را در پیش گرفتند.
غرایز و خواسته‌های نفسانی‌ای که دختران و پسران جوان از آن رنج می‌برند، تنها در آنان وجود ندارد، بلکه نفس و خواسته‌های نفسانی بسیاری از بندگان نیک خدا را نیز به هوا و هوس فرا می‌خوانند و حتی گاهی شهوتشان بیش از دیگران است؛ با این حال بندگان نیک خدا بر شهوت و خواسته‌ی نفس خود غلبه می‌کنند و همین دلیلی است براینکه با وجود اراده‌ی قوی می‌توان برخواسته‌های نفس غالب آمد.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
معناي تکبر

كبر و تكبر و استكبار- در معنى به هم نزديكند، كِبر حالتى است كه انسان با بزرگ ديدن خويش ‏به آن صفت مخصوص ميشود و اين وقتي است كه انسان جان و وجود خويش را از غير خويش ‏بزرگتر مى بيند. بزرگترين و سنگين ترين تكبرها، تكبر بر خداوند در خوددارى از قبول حق و ‏عدم اقرار به آن در پرسش است. (مفردات راغب اصفهاني).‏
قطعا تکبر و غرور در برابر مسلمين حرام است، و از خصلتهاي نکوهيده اي است که بنوعي ‏جزو امراض قلوب مي باشد، که بايست در فکر درمان آن بود.‏
در قرآن کريم تکبر از صفات بسيار نکوهيده بشر شمرده شده است. در برخي آيات به کلمه ‏متکبر تصريح شده است؛ آياتي که دوزخ را جايگاه متکبران معرفي مي کند:‏
‏« فَادْخُلُواْ أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ» (نحل 29)‏
يعني: پس از درهاي جهنم وارد شويد در حالي که در آنجا جاودانه خواهيد بود. چه بد است ‏جايگاه متکبران.‏
و تکبر موجب مي شود که مسلمان وارد بهشت نشود، چنانکه حديث صحيحي از پيامبر صلي ‏الله عليه وسلم روايت شده است که مي فرمايد:‏
‏«لايدخل الجنّة من کان في قلبه مثقال ذرّةٍ من کبرٍ..» « مسلم ‏‎131 ‎‏» ‏
‏«کسي که هم ‌وزن ذره‌اي غرور و کبر در دل داشته باشد، وارد بهشت نمي‌شود.» ‏
بنابراين هر مسلماني که داراي اين بيماري است بايستي در فکر درمان آن باشد، و بجاي کبر و ‏غرور راه تواضع و فروتني را درپيش گيرد، و بداند که آنکسي نزد خداوند متعال از همه ‏گرامي تر است که اهل تقواي بيشتري باشد:‏
‏« إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ » ﴿الحجرات: 13﴾‏
‏«در حقيقت‌ ارجمندترين‌ شما نزد خداوند پرهيزگارترين‌ شماست‌»‏
يعني برتري‌ ميان‌ شما در نزد حق‌ تعالي‌، فقط با تقوي‌ است‌ پس‌ هر كس‌ از تقوي‌ برخوردار ‏باشد، سزاوار آن‌ است‌ كه گرامي‌تر، بهتر و برتر باشد بنابراين‌، تفاخر به‌ نسب‌ و ثروت و جاه و ‏منصب دنيوى را فروگذاريد.‏
و قطعاً تقوا و تکبر با هم سازگار نيستند و کسي که اهل تقوا باشد، از خصلت غرور و تکبر ‏مبراست.‏
و کساني که اين بيماري دروني را دارند بايد توبه کنند، و راه تزکيه نفس را در پيش گيرند و ‏ديگر در مقابل با خواهر و برادر مسلمانشان احساس بزرگ بيني و غرور نکنند، تا به مرور ‏زمان اين بيماري علاج شود و جاي خود را به تواضع و فروتني بدهد، و خداوند متعال صفت ‏مومنان را چنين بيان مي کند:‏
‏«أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ» (مائده 54).‏
يعني: در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند.‏
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
توبه در قرآن

قرآن در آيات بسياري از سوره‌هاي مكي و مدني، توجه و اهميت شاياني نسبت به توبه مبذول داشته به خواست خداوند در مواضع خود بدان آيات اشاره خواهد شد.
برجسته‌ترين آيات قرآن در رابطه با توبه اين گفتار خداوند متعال است كه مي‌فرمايد:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (٨)}[تحريم/8]
«اي مؤمنان به درگاه خداوند توبه نصوح [خالصانه و بادوام] كنيد. باشد كه گناهان را مستور گرداند و شما را در باغهاي بهشتي كه زير درختانش نهرها جاري است داخل كند، در آن روزي كه خداوند، پيامبر و مؤمنان همراه او را، ذليل نسازد [بلكه عزيز و سرافراز ابد گرداند] در آن روز نور [ايمان و عبادت] آنها در پيش رو و سمت راست ايشان مي‌رود [و راه بهشتشان مي‌نمايد] و در آن حال گويند پروردگارا تو نور ما را به كمال برسان و ما را بيامرز كه تنها تو به هر چيز توانايي».
اين آخرين پيام الهي در قرآن در رابطه با مؤمنان است كه آنان را به توبه و بازگشت خالص و صادقانه به سوي پروردگار، دستور مي‌دهد. صيغة «امر» از طرف خداوند متعال، در قرآن بر وجوب دلالت دارد مگر قرينه‌اي باشد كه آن امر را از وجوب منصرف گرداند، و در اينجا هيچگونه قرينه و بازدارنده‌اي نيست. وجوب توبه در جهت اميد به دو امر و يا دو هدف اساسي است كه هر شخص مؤمني جوياي آنها مي‌باشد:
1- كفارة گناهان.
2- دخول به بهشت جاويدان.
و هر انسان مسلمان نياز شديدي به اين دو موضوع دارد كه:
1- خطاهايش محو گردد. 2- گناهانش بخشوده شود.
انسان ازخطا و گناه خالي نيست؛ زيرا كه او برحسب اقتضاي ساختار انساني‌اش با دو عنصر مختلف تركيب يافته است:
1- عنصر مادي و زميني. 2- عنصر معنوي و آسماني. يكي آن را پايين مي‌آورد و ديگري آن را به بالا مي‌كشاند.
اولي [عنصر مادّي و خاكي] امكان دارد انسان را به پستي حيواني و يا فروتر از آن برد. ديگري [عنصر معنوي و آسماني] امكان دارد او را به مقام ملائكه و يا بالاتر از آن صعود نمايد.
و چون هر انساني در معرض خطا و گناه قرار دارد. بنابراين براي محو و پوشاندن خطاهايي كه از او سرزده است به توبة نصوح نيازمند است. موضوع ديگري كه براي انسان مطرح است ورود ايشان به بهشت جاويدان است و ممكن نيست هيچ مسلماني خود را از آن بي‌نياز داند. زيرا مهم‌ترين مسأله يك انسان مؤمن جايگاه ابدي او است: كه آيا او در روز قيامت از نجات‌يافتگان است يا هلاك‌شوندگان؟ در سعادت و كاميابي است يا در شقاوت و خسران؟ نجات، سعات و كاميابي در بهشت است و يا هلاك، خسران و شقاوت در دوزخ.
{ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلا مَتَاعُ الْغُرُورِ }[آل عمران/185]
«هر كسي خود را از آتش جهنم دور داشت و به بهشت ابدي در آمد چنين كسي رستكار است و بدان كه زندگاني دنيا به جز متاع فريبنده‌اي نیست».
آنچه در قرآن راجع به توبه وارد شده اين گفته خداوند متعال است كه مي‌فرمايد:
{ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ } [نور/31]
«اي مؤمنان همه به درگاه خداوند توبه كنيد باشد كه رستگار شويد».
خداوند متعال در اين آيه همه مسلمانان را به توبه دستور داده، و هيچ كدام را اگرچه در مرتبه عاليِ استقامت باشد و از نردبان پرهيزگاران عروج نموده باشد، مستثني ننموده است.
بعضي از مسلمانان در رابطه با گناهان كبيره‌اي كه بدان مرتكب شده‌اند، توبه مي‌كنند و چنين كساني معصوم نيستند و بعضي از مرتكب شدن به محرّمات صغيره توبه مي‌كنند، و كمتر كسي از اين نوع گناه هم در امان است و بعضي از شبهات توبه مي‌كنند، و هر كسي از شبهه‌ها بپرهيزد دين و آبروي خود را محفوظ داشته است و بعضي از مكروهات توبه مي‌كنند بلكه هستند كساني كه از غفلتهاي قلبي توبه مي‌كنند. و بعضي از اينكه در يك حالت پست قرار دارند و به مقام عالي از مراتب معنوي صعود نكرده‌اند، توبه مي‌كنند.
و بايد دانست كه توبة عوام سواي توبة خواص، و توبه خواص غير از توبة خواصِ خواص است به همين خاطر گفته‌اند: «حسنات الأبرار سيئات المقربين» «حسنات نيكوكاران گناه مقرّبان است».
در آيه شريفه مذكور از همه مسلمانان درخواست توبه شده است كه شايد رستگار شوند. صاحب قاموس در كتاب «البصائر» تحليلي درباره اين آيه دارد و مي‌گويد: اين آيه در سوره مدني است. خداوند با اين آيه مؤمنان و بهترين مخلوقاتش را مورد خطاب قرار مي‌دهد كه به دنبال ايمان، صبر، هجرت و جهاد، به درگاه خداوند توبه كنند. پروردگار، رستگاري را با توبه مرتبط ساخته{ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ } [باشد كه رستگار شويد] بسان، ارتباط مسبب بر سبب، و از ادات [لعلّ] كه بيانگر اميد و رجا است استفاده شده است. يعني شما اي مؤمنان هرگاه توبه كرديد اميد رستگاري براي شما هست و جز توبه‌كاران به رستگاري و سعادت، اميد نمي‌بندند.
بعضي از عالمان علم اخلاق مي‌گويند: توبه بر همگان حتي انبيا و اوليا واجب است و گمان مبريد كه توبه فقط مخصوص آدم علیه السلام بوده است، آنجا كه خداوند متعال مي‌فرمايد:
{ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى (١٢١)ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى (١٢٢) }[طه/121-122]
«آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت، سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد».
توبه يك حكم دائمي است كه بر جنس بشريت واجب گشته و تا زماني سنّت الهي كه هيچگونه چشم‌اندازي در تغيير آن نيست، تغيير و تبديل نگردد، فرض خلاف آن غيرممكن است. بنابراين توبه و بازگشت به درگاه خداوند متعال در حقِ هر انساني چه نبي و چه غیر نبی، و چه وليّ و چه عاصي، واجب و ضروري است.
حديث (كلكم خطاءون وخير الخطائين التوابون): (همة شما خطاكارانيد و بهترين خطاكاران توبه‌كارانند). كه احمد و ديگران از انس رضی الله عنه روايت نموده‌اند، اشاره به اين مطلب دارد. حكم وجوب توبه، همگاني، دائمي و مربوط به هر شرايط و احوال است.
به دليل عموميّت دليل در آيه: { وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا } هيچ انساني از نافرمانيهاي اعضا و اندامهايش در امان نيست. وقتي كه پيامبران و برگزيدگان از معصيت مصون نيستند [به دليل اينكه قرآن و احاديث، خطا، توبه و گرية آنان را بيان مي‌نمايد] پس چگونه ساير انسانها از آن محفوظ خواهند ماند.
اگر انسان بتواند در بعضي حالات از معصيت اعضا در امان ماند، به احتمال قوي از خواهشها و قصدهاي قلبي به سوي گناهان، محفوظ و مصون نخواهد ماند. و اگر حتي از اين هم در امان بماند از وسوسه‌هاي شيطاني نسبت به ورود انديشه‌ها و خيالات متفرقه كه انسان را از ياد خدا باز مي‌دارد، محفوظ نخواهد بود و اگر انسان از آن هم در امان باشد، از غفلت و كوتاهي نسبت به علم و معرفت ذات خدا، صفات و افعال او، خالي نخواهد بود. تمام اين موارد نقص است و هر كدام داراي اسباب و عللي هست كه در مسير راه، اشتغال به اضداد آنها خود بازگشت به مطلوب است اختلاف مردم در مقدار نقصاني آن اسباب و علل است نه در اصل نقصاني.
* * *
خداوند متعال مي‌فرمايد:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَومٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلا تَنَابَزُوا بِالألْقَابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (١١) }[حجرات/11]
«اي مومنان هرگز نبايد قومي، قوم ديگر را مسخره و استهزا كنند. شايد آن قوم را كه مسخره مي‌كنيد بهترين مؤمنان باشند و نيز زنان مؤمن قومي ديگر را مسخره نكنند كه بسا آن قوم بهترينِ آن زنان باشند و هرگز عيبجويي خود مكنيد و به لقب‌هاي زشت يكديگر را مخوانيد که فسق و بدکاری پس از ایمان، بد نام و رسمی است. و کسانی که توبه نکنند، ستمکارند ».
خداوند متعال مردان و زنان مؤمن را از تمسخر و استهزا و همچنين از عيب‌جويي همديگر به وسيلة طعن و بي‌اعتبار ساختن شخصيت انسان [تجريح]، نهي مي‌فرمايد. از اين نهي در مي‌يابيم كه قرآن عيب‌جويي برادران مؤمن را همچون عيب‌جويي به خود شخص اعتبار مي‌دهد. [به اين دليل كه مسلمانان همه از يك نفس واحده و از يك گوهرند] و نيز مؤمنان را از خواندن القاب زشت، باز مي‌دارد به اين سبب كه تمام اين امور [تمسخر، استهزا و القاب زشت] انسان را از مرتبة ايمان به پرتگاه فسق انتقال مي‌دهد. او از «مؤمن» به «فاسق» تبديل مي‌گردد و مي‌دانيم كه به دنبال ايمان به خدا بدترين كار، عمل فسق است.
سپس خداوند متعال مي‌فرمايد:
{ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ } [حجرات/11]
« و کسانی که توبه نکنند، ستمکارند ».
و اين دليلي بر وجوب توبه است كه اگر كسي از آن خودداري كند به گروه ظالمان در خواهد آمد و خداوند ظالمان را رستگار نمي‌كند.
{ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ } [يوسف/23]
« همانا ظالمان رستگار نمي‌شوند».
{ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ } [آل عمران/57]
«و خداوند ظالمان را دوست نمي‌دارد».
{ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ }[مائده/51]
«همانا خدا گروه ستمگران را راه نمي‌نماياند».
اينانند كه از آتش دوزخ رهايي نمي‌يابند.
{ وَإِنْ مِنْكُمْ إِلا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا (٧١)ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا (٧٢) } [مريم/71-72]
«و هيچكس از شما نيست مگر اينكه درآن وارد مي‌گردد اين [امر] همواره بر پروردگار حكمي قطعي است، آنگاه كساني را كه پرهيزگار بوده‌اند مي‌رهانيم و ستمگران را به زانو در افتاده در [دوزخ] رها مي‌كنيم».

آيات ديگري در رابطه با توبه
بعضي از آيه‌هاي ديگر قرآن، انسان را نسبت به توبه‌كردن ترغيب و تشويق مي‌نمايد و فضائل و آثار آن را بيان مي‌دارد، از جمله:
{ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ } (بقره/222)
«خداوند توبه‌كاران و پاكيزگان را دوست مي‌دارد».
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
رستگاران و زیانکاران

خداوند به هنگام آفریدن انسان، در وی نیرویی به ودیعه نهاد تا بتواند آن را بدون هیچگونه مانعی در راه خیر و شر به کار گیرد، لذا او را در انتخاب مسیر از اختیار کامل برخوردار کرد. خداوند می‌فرماید:
{ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (٧)فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (٨)} ( شمس: 7 – 8).
«و سوگند به نفس آدمی و به آن که او را ساخته و پرداخته است، سپس به او گناه و تقوی را الهام کرد».
پاداش و عقوبت اخروی نیز به دلیل همین آزادی انتخاب است. چنانکه می‌فرماید:
{ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (٩)وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (١٠)} (شمس: 9 – 10).
«کسی رستگار و کامیاب می‌شود که نفس خویش را پاکیزه نگه دارد، و کسی نومید و ناکام می‌شود که نفس خود را (به گنه) بیالاید».
رستگاران کسانی هستند که به هدف آفرینش که همانا عبادت به معنی عام است، آگاه گشته و در این حال موانع رسیدن به آن مقصد را نیز شناخته اند. بارزترین این موانع نفسی است که در کالبد ایشان وجود دارد. آنان برای تزکیه آن قیام کرده و آن را از غرور و سرکشی به تواضع درآورده اند تا درون‌شان از حالت وحشت به الفت و از هیجان به آرامش برسد. به همین سبب بر نفس خود چیره شده اند و به هرجا که خدایشان خواسته آن را هدایت کرده اند.
اما کسانی که در برابر هیجان نفس مرعوب و در برابر کبر آن ذلیل و از وحشت آن نگران شده اند، زمام آن را رها کرده و تن به بندگی آن داده اند، در حالی که از مادران‌شان آزاد متولد شده اند، اما به اطاعت نفس اماره درآمده اند. نفسی که به هرجا بخواهد آنها را می‌کشاند. در حقیقت نفس آنان را به تجاوز از حدودی که قرآن و سنت تعیین کرده واداشته است، در نتیجه زیانبار دنیا و آخرت گشته اند. چرا؟ چون آنان مواهب و لذایذ دنیوی را که می‌توانست در خدمت دین قرار گیرد، بر امور دین ترجیح داده و تا حد پرستش به آن اهمیت داده اند:
{ أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلا (٤٣)} (فرقان: 43).
«آیا دیدی آن مردی که هوای نفس خویش را خدای خویش قرار داده بود».
بنابراین، دوزخ مأوای ایشان و آخرین منزلگه آنان است.
{ فَأَمَّا مَنْ طَغَى (٣٧)وَآثَرَ الْحَيَه الدُّنْيَا (٣٨)فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى (٣٩)} (نازعات: 37 – 39.).
«پس آن کس که سرکشی و طغیان ورزد و زندگی این جهان را بر آخرت برتری دهد، همانا دوزخ مأوای او است».
به راستی کودنی و حماقت است کسی تمنای چیزی کند، اما برای به دست‌آوردن آن وسیله‌ای تهیه ننماید. نیز در حماقت شخصی که برای طلب مال و ثروت دست‌ها را به سوی آسمان بلند کند، ولی در خانه خود نشسته و بخواهد از آسمان بر او طلا و نقره ببارد شکی نیست، اما احمق‌تر شخصی است که بدون تهیه اسباب وسایل به جستجوی ثروت بپردازد. او همانند کسی است که امید رستگاری در آخرت را دارد، ولی برای بدست‌آوردن اسباب نجات قدمی برنمی‌دارد.
امام رافعی اینگونه انسان‌ها را چنین توصیف می‌کند: «آنها مانند غریقی نادان هستند که از دور ساحل را می‌بیند، اما انتظار می‌کشد تا ساحل به سوی او به شنا درآید و با این انتظار احمقانه خود را هلاک می‌کند».
وای برتوا! شنا کن و خود را نجات بده، زندگی بستگی به حرکت بازوهای تو دارد، هر ضربه‌ای که بازوی تو بر آب می‌زند، تو را گامی به ساحل نزدیکتر می‌کند، ساحل خوشبختی هم از انسان‌های هوشمند می‌خواهد برای رسیدن به آن تلاش کنند.
آنان باید با جدیت و پشتکار و به طور شبانه روز، در این مسیر گام بردارند و خستگی و دشواری‌ها را بر خود هموار کنند، باید لذت و خوشگذرانی را کنار بگذارند و تلاش را جایگزین آن کنند، چنین انتظار بیهوده‌ای از جانب آن غریق نادان نشانه محو بصیرت و کوری قلب است، هرچند با دو چشم می‌بینید، اما این کافی نیست؛ زیرا دو چشم دیگر در دل وجود دارند که هرگاه کور شوند، انسان از جاده حق منحرف می‌شود. تابعی بزرگوار، خالد بن معدان در این باره می‌گوید: «هر بنده‌ای دارای چهار چشم است، دو چشم ظاهری برای دیدن دنیا، و دو چشم باطنی برای دیدن آخرت. هرگاه خدا خیر بنده‌ای را بخواهد دو چشم باطنی اورا باز می‌کند تا آخرت را ببیند و اگر غیر آن را برای بنده خویش خواست، او را به حال خود می‌گذارد». سپس این آیه را خواند:
{ أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (٢٤)} (محمد: 24.).
«آیا بر دل‌های ایشان قفل (مُهر) است؟».
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
در جای فساد چه باید کرد؟

در جاى فساد ابتدا بايد نهى از منكر كرد و تا حد الامكان از فساد جلوگيرى كرد ، پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
« مَنْ رَأَى مِنْكُم مُنْكراً فَلْيغيِّرْهُ بِيَده، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطعْ فبِلِسَانِه، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبقَلبهِ وَذَلَكَ أَضْعَفُ الإِيمانِ » (روايت مسلم)
" هرگاه کسی از شما کار بدی را ديد بايد آنرا بدست خويش تغيير دهد، اگر نتوانست بزبان خود آنرا منع کند و اگر نتوانست بدل خود از آن بد ببرد و اين ضعيف ترين مرحلهء ايمان است. "

ولى اگر تغيير منكر امكان پذير نباشد بايد آن مجالس را ترك كرد، خداوند متعال ميفرمايد:
" وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ ... " ﴿النساء: 140﴾

«و البته‌ خدا در كتاب‌» (یعنی قرآن،‌ و دقيقا در آيه‌ 68 از سوره‌ انعام) «بر شما نازل‌ كرده‌ كه‌ هرگاه‌ شنيديد آيات‌ خدا مورد انكار و ريشخند قرار مي‌گيرد، باآنان‌ ننشينيد تا به‌ سخني‌ غيراز آن‌ درآيند» (يعني در هنگام‌ شنيدن‌ كفر و استهزا به‌آيات‌ خدا، با كفار همنشين‌ مشويد تا به‌ سخني ‌ديگر غيراز آن‌ بپردازند) «چرا كه‌ در اين‌ صورت‌ شما هم‌ مثل‌ آنان‌ خواهيد بود» (يعني اگر در مجالس‌ تمسخر و استهزاي‌ آنان‌ بنشينيد و از اين‌ كار دست‌ برنداريد، در آن‌ صورت‌، شما هم‌ در كفرمانند آنان‌ هستيد، پس‌ اجتناب‌ از مجالس‌ كساني ‌كه‌ به‌ آيات‌ الهي‌ كفر ورزيده‌ وآن‌ را مورد استهزا قرار مي‌دهند، از تقوي‌ است‌.

و ميفرمايد:

" وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ " ﴿الأنعام: 68﴾
«و چون‌ كساني‌ را كه‌ در آيات‌ ما فرو مي‌روند» (به‌ قصد تخطئه‌، يا تكذيب‌ و رد و استهزا) «ببيني‌، از آنان‌ روي ‌گردان‌» (يعني: آنان‌ را به‌حال‌ خود واگذار و با آنان‌ درگوش‌ سپردن‌ به‌ همچو منكر بزرگي‌ همراه‌ مشو. پس‌ اگر با گروهي‌ نشستي‌ و در اين ‌اثنا، آنان‌ به‌ كندوكاو تخطئه‌گرانه‌ و فروروي‌ جدال‌ پردازانه‌ در آيات‌ ما پرداختند، بي‌درنگ‌ از مجلس‌ آنان‌ برخيز) «تا وقتي‌ كه‌ به‌ سخني‌ غيراز آن‌ بپردازند»

(يعني: تا سخني‌ را كه‌ با آن‌ مغاير باشد، در ميان‌ آورند. بدين‌سان‌ خداي‌ عزوجل‌ رسول‌ خويش‌ و به‌تبع‌ ايشان‌ مؤمنان‌ را، به‌ رويگرداني‌ و اعراض‌ از مجالسي‌ كه‌ در آنها به‌ آيات‌ خدا توهين‌ روا داشته‌ مي‌شود و از هم‌نشيني‌ و انس‌گرفتن‌ با بدعت‌گذاران ‌گمراه‌ كننده‌ نهي‌ مي‌كند زيرا در همنشيني‌ و مؤانست‌ با آنان‌، چندين‌ برابر آفاتي‌ است‌ كه‌ در همنشيني‌ با گناهكاران‌ وجود دارد «و اگر شيطان ‌تو را به‌ فراموشي‌ انداخت‌» (كه‌ از مجلس‌ آنان‌ برخيزي‌ و تركشان‌ كني)‌ «پس‌ بعد از آن‌ كه‌ به‌ياد آوردي‌» (فرمان‌ ما را) «با قوم‌ ستمكار منشين‌» (بلكه‌ از مجلشان برخيز)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
چيزهايي که اعمال خير انسان را نابود مي کند

الحمدلله،

بطور خلاصه، بر طبق برخى آيات قرآن و روايات صحيح پيامبر صلى الله عليه و سلم، مبطلات الاعمال و يا چيزهايى كه سبب از بين رفتن اجر و پاداش ميشوند عبارتند از:

1- كفر و شرك
2- نفاق
3- مرتد شدن
4- رياء
5- منت گذاشتن و اذيت كردن بعلت صدقه و نيكى به ديگران
6- ترك كردن نماز عصر
7- بدعت در دين
8- انتهاك محرمات در پنهانى
9- آمدن نزد كاهنان و عرافان و تصديق آنها
10- عقوق والدين
11- شراب خوردن
12- قول زور و عمل به آن
13- نگه دارى سگ در خانه، مگر سگهاى صيد و شكار و گله
14- امامت كردن كسانى كه راضى نباشند
15- هجر برادر مسلمان و قهر كردن با او بدون عذر شرعى
16- برده اى كه از مالكش گريخته باشد
17- زنى كه شوهرش از او خشمگين باشد (چنانچه مقصر زن باشد)
18- انكار قضا و قدر
19- رضايت به قتل مسلمان
20- سركشى بر امر خداوند

در اينجا برخى از دلايل را بيان ميكنيم:

خداوند متعال ميفرمايد:
" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ ... " ﴿البقرة: 264﴾
«اي‌ مؤمنان‌، صدقات‌ خود را با منت‌ و آزار باطل‌ نكنيد»
(باطل ‌كردن‌ صدقات، از بين ‌بردن‌ اثر و تباه ‌ساختن‌ ثواب‌ آنهاست‌ زيرا منت‌ و آزار و ريا، صدقات‌ را باطل‌ و بي‌اثر مي‌گرداند)
" ... وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ " ﴿البقرة: 217﴾
«و هر كس‌ از شما كه‌ از دينش‌ برگردد و درحال‌ كفربميرد، اعمالش‌ در دنيا و آخرت‌ باطل‌ شده‌ است‌ و اينان‌ دوزخي‌اند و جاودانه‌ در آنند»
و پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
" تفتح ابواب الجنه يوم الاثنين ويوم والخميس فيغفر لكل عبد لايشرك بالله شيئا الا رجلا كانت بينه وبين اخيه شحناء فيقول: انظروا هذين حتى يصطلحا " (روايت مسلم)
" ثلاثه لاتتجاوز صلاتهم اذنهم: العبد الابق حتى يرجع، و امرأة باتت وزوجها عليها ساخط، و امام قوم وهم له كارهون " (روايت ترمذي)
" من لم يدع قول الزور والعمل به فليس لله حاجه ان يدع طعامه وشرابه " (روايت بخاري)
" مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ وَسَكِرَ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاةٌ أَرْبَعِينَ صَبَاحًا وَإِنْ مَاتَ دَخَلَ النَّارَ ... " (روايت ابن ماجه 3377)
" من امسك الكلب ينقص من عمله كل يوم قيراط الا كلب حرث او كلب ماشيه " (روايت مسلم و بخاري)
" ثلاثة لا يقبل الله منهم صرفا ولا عدل: عاق و منان ومكذب بالقدر " (روايت طبراني)
" من اتى عرافا او كاهنا فصدقه بما يقول فقد كفر بما انزل على محمد صلى الله عليه وسلم " (روايت ترمذي)
" من قتل مؤمنا فاغتبط بقتله لم يقبل الله منه صرفا ولا عدلا " (روايت ابو داود)
" من احدث في امرنا هذا ماليس منه فهو رد " (متفق عليه)
" من ترك صلاة العصر فقد حبط عمله " (روايت بخاري)
" ثلاثة لا يدخلون الجنة : العاق لوالديه و المدمن على الخمر و المنان بما اعطى " (روايت نسائي و حاكم)
" إن الله لا يقبل من العمل إلا ماكان خالصاً وابتغي به وجهه " (روايت أبو داود و نسائي)
" لأعلمن أقواماً من أمتي يأتون يوم القيامة بحسنات أمثال جبال تهامة بيضاً يجعلها الله عز وجل هباءً منثوراً. قال ثوبان: يا رسول الله صفهم لنا، جلهم لنا أن لا نكون منهم ونحن لا نعلم، قال: أما إنهم إخوانكم ومن جلدتكم ويأخذون من الليل ما تأخذون ولكنهم أقوام إذا خلوا بمحارم الله انتهكوها " (روايت ابن ماجه بسند صحيح)
" قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: إن رجلاً قال: والله لا يغفر الله لفلان وإن الله تعالى قال: " من ذا الذي يتألى علي ألا أغفر لفلان؟ قد غفرت لفلان وأحبطت عملك " (روايت مسلم)
" من عمل عملاً أشرك معي غيري تركته وشركه " (روايت مسلم)
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
انواع گمان

در مورد گمان كردن به ديگران خداوند متعال ميفرمايد:

" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ... " ﴿الحجرات: 12﴾

«اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد! از بسياري‌ از گمانها بپرهيزيد هرآينه‌ بعضي‌ از گمانها گناه‌ است.‌»

گمان، حد وسطي ‌ميان‌ علم‌ يقيني‌ و ميان‌ شك‌ يا وهم‌ است‌. مراد آيه‌ گمان‌ بد زدن‌ به‌ اهل‌ خير مي‌باشد اما در ارتباط با اهل‌ بدي‌ و فسق‌ بايد گفت‌ كه جايز است‌ تا در مورد آنان ‌همان‌ گماني‌ را بزنيم‌ كه‌ از اعمال‌ آنان‌ بر ما نمايان‌ مي‌شود، پس‌ گمان‌ بد زدن‌ در مورد كسي‌ كه‌ علايم‌ و نشانه‌هاي‌ بدي‌ در وي‌ نمايان‌ است‌، اشكالي‌ ندارد لذا بركسي‌ كه‌ در باره‌ وي‌ گمان‌ بد مي‌زند گناهي‌ نيست‌ تا آن‌ گاه‌ كه‌ به‌ مصداق‌ گمان‌ خويش‌ سخن‌ نگويد ولي‌ اگر به‌ مصداق‌ آن‌ سخن‌ گفت‌ و آن‌ را برملا گردانيد، دراين‌ صورت‌ گنه‌ كار است‌. اما گمان‌ بد زدن‌ در مورد كسي‌ كه‌ ظاهرش‌ آراسته‌ به‌خير و صلاح‌ است‌، جائز نيست.
و پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
«إياكم‌ والظن‌ فإن‌ الظن‌ أكذب ‌الحديث‌»
" از گمان‌ بپرهيزيد زيرا گمان‌ دروغ ‌ترين‌ سخنهاست» (حديث صحيح)
و بطور خلاصه‌ گمان‌ بر چند نوع‌ است:
1 ـ گمان‌ واجب‌ يا آنچه‌ كه‌ بدان‌ امر شده‌ است: چون‌ گمان‌ نيك ‌داشتن‌ به‌خداوند متعال‌ و به‌ مؤمنان‌. در حديث‌ شريف‌ قدسي‌ آمده‌ است: «أنا عند ظن‌ عبدي ‌بي: من‌ نزد گمان‌ بنده‌ خود در حق‌ خود هستم‌». همچنين‌ در حديث‌ صحیح آمده‌ است که: «لا يموتن‌ أحدكم‌ إلا وهو يحسن‌ الظن‌ بالله» " هرگز يكي‌ از شما نميرد، مگر اين‌كه‌ به‌ خداوند گمان‌ نيك‌ داشته‌ باشد».
2 ـ گماني‌ كه‌ ممنوع‌ يا حرام‌ است: چون‌ سوءظن‌ نسبت‌ به‌ خداوند متعال‌، نسبت ‌به‌ اهل‌ صلاح‌ و نسبت‌ به‌ مسلمين‌ پوشيده‌ حالي‌ كه‌ ظاهر حال‌ آنها بازتابگر نيكي‌ و عدالتشان‌ است‌. چنان‌كه‌ در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «خداوند حرام‌ كرده‌ است‌ از مسلمان‌ خون‌ وي‌ را، آبروي‌ وي‌ را و اين‌كه‌ به‌ وي‌ گمان‌ بد زده‌ شود». اما چنان‌كه‌ گفتيم‌؛ سوءظن‌ نسبت‌ به‌ كسي‌ كه‌ آشكارا مرتكب‌ اعمال‌ پليد مي‌شود، يا خود را در موضع‌ شك‌ و تهمت‌ قرار مي‌دهد، حرام‌ نيست‌.
3 ـ گماني‌ كه‌ مستحب‌ است: مانند گمان‌ نيك‌ داشتن‌ در حق‌ برادر مسلمان‌ و گمان‌ بد داشتن‌ در مورد كسي‌ كه‌ ظاهر حالش‌ نشان‌دهنده‌ فسق‌ است‌.
4 ـ گمان‌ مباح: همچون‌ گمانه‌ زدن‌ در استنباط احكام‌ شرعي‌ فرعي‌ عملي‌ به‌وسيله‌ اجتهاد و عمل‌ نمودن‌ به‌ گمان‌ غالب‌ در شكيات‌ نماز ـ كه‌ مثلا سه‌ ركعت‌ خوانده‌ است‌ يا چهار ركعت‌.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
زمانها و مکانهای گفتن (بسم الله) و فضیلت آن

1- هنگام وضو گرفتن:

پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می‏فرماید: (لا صلاة لمن لا وضوء له و لا وضوء لمن لم یذکر إسم الله علیه)، (نماز هیچ کس بدون وضو درست نیست و وضوی هیچ کس بدون بسم الله گفتن درست نیست).
[مترجم: البته این حدیث با احادیث دیگری از درجه واجب بوده ساقط شده و اگر شخص بسم الله هم در اول وضو نگوید باز وضویش درست است].

2- هنگام سر بریدن و صید حیوانات:

(و لا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و إنه لفسق) (انعام/121) (و از آنچه نام خدا بر آن ذکر نشده نخورید که آن فسق و تبهکاریست).
(فکلوا مما أمسکن علیکم و اذکروا اسم الله علیه) (مائده/4) (پس از صیدی که – سگان معلَم – برای شما نگه دارند بخورید و نام خدا را بر آن صید یاد کنید).
عدی بن حاتم (رضی الله عنه) از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در مورد حکم صید کردن با سگ معلَّم در هنگامی که سگی دیگر همراه آن پیدا شد و معلوم نبود که کدامیک از آن دو سگ، شکار را به دام انداخته اند، سؤال کرد. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در جواب او فرمودند: (لا تأکل فإنما سمیت علی کلبک و لم تسم علی غیره)، (آن را مخور چون تو نام خداوند را بر روی سگت هنگام ارسال آن به شکار آورده‏ای ولی بر روی سگ دیگر نام خداوند را نیاورده‏ای).

3- هنگام خوردن و آشامیدن:

عمر بن أّبی سلمة (رضی الله عنه) می‏فرماید: (من بچه بودم و در خانه پیامبر (صلی الله علیه وسلم) مشغول غذا خوردن با هر دو دستم بودم، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: (یا غلام سم الله و کل بیمینک و کل مما یلیک) (ای غلام – بچه – نام خدا را هنگام غذا خوردن یاد کن، با دست راستت و از جلو خودت بخور).

4- هنگام رقیه کردن درد و بیماری:

عثمان بن ابی العاص الثقفی (رضی الله عنه) نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمد و در مورد دردی که از آن روزی که مسلمان شده و گریبانگیر او شده شکایت کرد، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به او فرمود: (ضع یدک علی الذی تألم من جسدک و قل بسم الله ثلاثاً و قل سبع مرات أعوذ بالله و قدرته من شرما أجد و أحاذر)، (دستت را بر آن قسمتی از جسمت که دارای درد و رنج است بگذار و سه بار (بسم الله) بگو، و هفت بار (أعوذ بالله و قدرته من شر ما أجذر: به خداوند متعال و قدرتش پناه می‏برم از ضرر هر آنچه که احساس می‏کنم و از آن می‏ترسم) بگو).
ابوسعید الخدری (رضی الله عنه) می‏فرماید: [جبرئیل (علیه السلام) نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمد و گفت: ای محمد (صلی الله علیه وسلم) احساس درد و بیماری می‏کنی؟ پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: بله، جبرئیل (علیه السلام) فرمود: (بسم الله ارقیک من کل شیء یؤذیک من شرکل نفس أوعین حاسد الله یشفیک باسم الله أرقیک) (تو را از هر آنچه که آزار و اذیتت می‏دهد و از زیان هر نفس و شخصی و از زیان هر چشم حسود و ناپاکی به خداوند بزرگ پناه می‏دهم، خداوند بزرگ شفایت دهد، به نام خداوند بزرگ تو را پناه می‏دهم)

5- هنگام ورود و خروج مسجد:

انس (رضی الله عنه) می‏فرماید: [پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هرگاه داخل مسجد می‏شد، می‏فرمود: (بسم الله اللهم صل علی محمد اللهم افتح لی ابوابک رحمتک) (بنام خداوند متعال، درود و سلام پروردگار بر محمد، پروردگارا درهای رحمتت را بر من بگشا) و هنگامی که از مسجد بیرون می‏رفت، می‏فرمود: (بسم الله، اللهم صل علی محمد اللهم افتح لی ابوابک فضلک) (به نام خداوند متعال، درود و سلام خداوند بر محمد، پروردگارا درهای لطف و کرامتت را بر روی من باز کن)].

6- هنگام نزدیکی مرد با همسرش:

ابن عباس (رضی الله عنه) از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) روایت می‏کند که: [اگر یکی از شما خواست با همسرش نزدیکی کند این دعا را بخواند (بسم الله، اللهم جنبا الشیطان و جنب الشیطان مما رزقنا فانه أن یقدر بینهما ولد فی ذلک لم یضره الشیطان أبدا: به نام خداوند متعال، پروردگارا ما را از شیطان دور کن و شیطان را از آنچه که روزی ما – فرزند – قرار داده‏ای دور کن، در این حالت اگر خداوند فرزندی را به آنها عطا نماید، هرگز شیطان نمی‏تواند ضرری به آن برساند)]

7- هنگام صبح و عصر:

عثمان بن عفان (رضی الله عنه) روایت کرده که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: [هر بنده‏ای در صبحگاه و شامگاه این عبارت را سه بار بگوید: - (بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیء فی الأرض و لا فی السماء و هو السمیع العلیم) (به نام آن خدایی که اگر نام او ذکر کرده شود هیچ چیزی چه در آسمان و چه در زمین نمی‏تواند ضرری برساند و او شنوای داناست) – هیچ چیزی نمی‏تواند به او زیان و ضرری رساند).

8- هنگام بستن در خانه در شب:

جابر بن عبدالله (رضی الله عنه) می‏فرماید که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: (هنگامی که شب آمد و شامگاهان سپری شد، فرزندانتان را به خانه برگردانید و هنگامی که ساعتی از شب گذشته آنها را بخوابانید و درهای خانه هایتان را در حالی که نام خداوند را بر آن می‏آورید ببندید، زیرا شیطان دری را که نام خداوند بر آن آورده شده نمی‏تواند باز کند و دَرِ تنگ و کوزه آب را ببندید و نام خدا را بر آن بیاورید، دَرِ ظرف و بشقابهایی را که غذا در داخل آن است ببندید و نام خدا را بر آن بیاورید، و چراغ ها را خاموش کنید).

9- هنگام داخل و خارج شدن از خانه:

انس بن مالک (رضی الله عنه) از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) روایت کرده که: [اگر انسان از خانه اش بیرون رفت و در عین بیرون رفتن گفت: (بسم الله توکلت علی الله لا حول و لا قوة الا بالله) (به نام خداوند، توکل کردم بر خدا و هیچ تلاش و کوشش و توانی وجود ندارد مگر با استعانت از خداوند) در این هنگام به او گفته می‏شود، هدایت شدی و همین برای تو کافیست که در حفظ و امان خداوند قرار داری و شیطان هم نمی‏تواند به تو ضرری رساند).
جابر بن عبدالله (رضی الله عنه) می‏فرماید از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) شنیدم که می‏فرمود: (اگر انسان به خانه‏اش رفت و نام خداوند را در هنگام داخل شدن به خانه و غذا خوردن آورد، شیطان می‏گوید که نه جای ماندن و نه غذا برای من دارید، ولی اگر انسان به خانه‏اش رفت و نام خداوند را هنگام ورود به خانه نیاورد شیطان می‏گوید که جای ماندن برای خودم پیدا کردم، و اگر انسان هنگام غذا خوردن نام خداوند را نیاورد، شیطان می‏گوید، جای ماندن و غذا خوردن را برای خود پیدا کردم).

10- هنگام سوار شدن بر الاغ، اسب، ماشین، هواپیما و کشتی:

پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هنگامی سوار الاغی می‏شد، می‏فرمود: (بسم الله الحمد لله سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین)، (به نام خداوند، سپاس و ستایش برای خداوند، پاک و منزه، خداوندی که این را برای ما رام و مسخر گردانید و ما توانایی این کار – رام کردن و مسخر کردن – را نداشتیم).

11- هنگام خواندن قرآن یا نوشتن نامه:

الف- هنگام خواندن قرآن گفته می‏شود (بسم الله الرحمن الرحیم)، حال چه در نماز باشیم یا نه، به محضی که خواستیم قرآن بخوانیم باید بسم الله را بگوئیم.
ب- هنگام نوشتن نامه و دلیل آن هم این فرموده خداوند است: (إنه من سلیمان و إنه بسم الله الرحمن الرحیم) (نمل/30) (آن نامه از جانب سلیمان است و عنوانش با نام خدای بخشنده و مهربان است).
نامه‏های پیامبر (صلی الله علیه وسلم) که برای رهبران و رؤسا می‏فرستاد نیز چنین بود، مثل نامه ای که برای هرقل پادشاه روم فرستاد که مضمونش چنین بود:
(بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله إلی هرقل عظیم الروم، سلام علی من اتبع الهدی، أما بعد: أسلم، تسلم یؤتک الله أجرک مرتین)، (بنام خداوند بخشنده مهربان، از محمد فرستاده خداوند به هرقل بزرگ روم، سلام خدا بر آن کس باشد که پیروی و دنباله‏روی راه حق را می‏کند، بعد از این به آئین اسلام روی آور، و محفوظ می‏شوی و خداوند بزرگ پاداشی دو برابر به تو عطا خواهد کرد).

 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
گنج هاي آخرت

بسم الله الرحمن الرحيم

1- «من قال حين يسمع النداء : اللهم رب هذه الدعوة التامة والصلاة القائمة آت محمدا الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاما محمودا الذي وعدته حلت له شفاعتي يوم القيامة» (صحيح البخاري)
هركس بعد از شنيدن اذان، اين دعا را بخواند: «اللهم رب هذه الدعوة التامة والصلاة القائمة آت محمدا الوسيلة و الفضيلة و ابعثه مقاما محمودا الذي وعدته » روز قيامت، از شفاعت من، بهره ‏مند خواهد شد.
ترجمه دعا: خدايا ! اي صاحب اين دعوت كامل (اذان) و نمازي كه هم اكنون
برگزار مي شود! به محمد صلي الله عليه وسلم وسيله (درجه اي است در بهشت) و فضيلت عنايت فرما و او را طبق وعده ات به مقام محمود (شفاعت) برسان.


2- «من قال : رضيت بالله ربا وبالإسلام دينا وبمحمد رسولا ؛ وجبت له الجنة» (سلسلة الصحيحة)
هر کس بگويد: به ربوبيت الله و به دين اسلام و رسالت محمد صلي الله عليه وسلم، راضي شدم، بهشت بر او واجب مي شود.


3- «ما على الأرض أحد يقول لا إله إلا الله والله أكبر ولا حول ولا قوة إلا بالله إلا كفرت عنه خطاياه ولو كانت مثل زبد البحر» (صحيح الترغيب والترهيب).
هر کس بگويد: لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوة الا بالله، گناهانش بخشيده مي شود، اگر چه به اندازه کف دريا باشد.


4- «من توضأ فأحسن الوضوء ثم قال أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمدا عبده ورسوله اللهم اجعلني من التوابين واجعلني من
المتطهرين فتحت له ثمانية أبواب الجنة يدخل من أيها شاء» (صحيح ابن ماجة)
هر کس به نحو احسن وضو بگيرد و سپس بگويد: أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمدا عبده ورسوله اللهم اجعلني من التوابين واجعلني من المتطهرين. درهاي هشت گانه بهشت براي او گشوده مي شود، از هر کدام که بخواهد وارد بهشت گردد.
ترجمه دعا: شهادت ميدهم که معبود بر حق فقط الله است و براي او هيچ شريکي نيست و محمد بنده و فرستاده اوست. خدايا مرا از توبه کنندگان و پاکيزگان قرار بده.


5- «من صلى قبل الظهر أربعا و بعدها أربعا حرمه الله على النار» (صحيح الجامع).
هر کس قبل و بعد از نماز ظهر، چهار رکعت بخواند، خداوند دوزخ را بر وي حرام قرار مي دهد.


6- «رکعتا الفجر خير من الدنيا و ما فيها» (رواه مسلم)
دو رکعت نماز سنت فجر، از دنيا و آنچه در آن وجود دارد، بهتر است.


7- «من ثابر على ثنتي عشرة ركعة من السنة بني له بيت في الجنة أربع قبل الظهر وركعتين بعد الظهر وركعتين بعد المغرب وركعتين بعد العشاء و ركعتين قبل الفجر» (صحيح الترغيب والترهيب)
هر کس بر 12 رکعت نماز سنت در شبانه روز مداومت کند، خداوند براي او خانه در بهشت مي سازد. و عبارتند از: 4 رکعت قبل از ظهر و دو رکعت بعدش، دو رکعت بعد از مغرب، دو رکعت بعد از عشاء و دو رکعت قبل از نماز فجر.


8- «من غسل يوم الجمعة و اغتسل ثم بكر و ابتكر و مشى و لم يركب و دنا من الإمام و استمع و أنصت و لم يلغ كان له بكل خطوة يخطوها من بيته إلى
المسجد عمل سنة أجر صيامها و قيامها» (صحيح الجامع).
هر کس روز جمعه غسل کند، سپس زود هنگام و پاي پياده به مسجد برود و نزديک امام بنشيند و به حرفهاي او گوش داده، چيزي نگويد و از هر کار بيهوده پرهيز کند، به ازاي هر قدمي که از خانه به طرف مسجد برداشته پاداش يک سال روزه و قيام برايش نوشته مي شود.


9- «من صام يوما في سبيل الله، باعد الله وجهه عن النار سبعين خريفا» (متفق عليه)
هر كس كه يك روز در راه خدا (در جهاد) روزه بگيرد، خداوند، چهره اش را به اندازه مسافت هفتاد سال، از دوزخ، دور مي كند.


10- «من قرأ حرفا من كتاب الله فله به حسنة والحسنة بعشر أمثالها لا أقول : ألم حرف ولكن ألف حرف ولام حرف وميم حرف» (سلسة الصحيحة)
کسي که يک حرف از کتاب خدا را بخواند، براي او يک نيکي است و نيکي به ده برابر آن، نمي گويم که الم يک حرف است، بلکه الف يک حرف است و لام يک حرف و ميم يک حرف.


11- «من قرأ { قل هو الله أحد } حتى يختمها عشر مرات ؛ بنى الله له قصرا في الجنة» (سلسلة الصحيحة)
هر کس سوره اخلاص را به طور کامل ده مرتبه بخواند، خداوند برايش قصري در بهشت مي سازد.


12- «من قرأ آية الكرسي دبر كل صلاة مكتوبة لم يمنعه من دخول الجنة إلا أن يموت» (صحيح الجامع)
هر کس آيه کرسي را پس از هر نماز فرض بخواند، جز مرگ، هيچ چيز از مانع رفتن او بهشت نمي شود.


13- «سورة تبارك هي المانعة من عذاب القبر» (سلسلة الصحيحة)
سوره تبارک باعث حفاظت از عذاب قبر مي شود.

14- «الدعاء لا يرد بين الأذان و الإقامة» (صحيح الجامع)
دعا بين اذان و اقامه رد نمي شود.(استجابت مي شود).


15- «يا عبد الله بن قيس ! ألا أدلك على كلمة هي كنز من كنوز الجنة ؟ : لا حول و لا قوة إلا بالله» (متفق عليه).
اي عبد الله بن قيس! آيا به تو كلمه اي را كه گنجي از گنج هاي بهشت است، نياموزم؟: لا حول و لا قوة إلا باالله.


16- «انا و کافل اليتيم في الجنة کهذا و اشار بالسبابة و الوسطي و فرج بينهما» (البخاري).
رسول الله صلي الله عليه وسلم با اشاره دو انگشت سبابه و ميانه كه قدري ميان آنها فاصله انداخته بود ، فرمود: من و سرپرست يتيم در بهشت، اينگونه خواهيم بود.


17- «ما من مسلم يعود مسلما غدوة إلا صلى عليه سبعون ألف ملك حتى يمسي وإن عاد عشية إلا صلى عليه سبعون ألف ملك حتى يصبح وكان له خريف في الجنة» (صحيح الترغيب و الترهيب)
هر مسلمان که مسلماني ديگر را صبحگاه عيادت کند، هفتاد هزار فرشته تا شامگاه بر او درود مي فرستند (دعا مي کنند)، و اگر شامگاهي او را عيادت کند، تا صبح بر او درود مي فرستند. و براي او ميوه ي چيده شده در بهشت مهيا مي گردد.


18- «صنائع المعروف تقي مصارع السوء، وصدقة السرتطفئ غضب الرب، وصلة الرحم تزيد في العمر» (صحيح الترغيب و الترهيب).
انجام کارهاي نيک انسان را از هلاکت ها محفوظ مي دارد. و صدقه پنهاني باعث فرونشستن غضب الهي مي شود و صله ي رحم باعث طولاني شدن عمر مي گردد.
 
آخرین ویرایش:

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
زمانها و مکانهای پناه بردن به خدا و فضل این عمل

1- هنگام قرآن خواندن:

خداوند می‏فرماید: (فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم) (نحل/98).
(ای رسول ما چون خواهی تلاوت قرآن کنی اول از شر وسوسه شیطان رانده شده به خدا پناه ببر). یعنی در آغاز قرآن خواندن باید گفته شود: (أعوذ بالله من الشیطان الرجیم).

2- در نماز قبل از خواندن سوره فاتحه:

پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در نماز تهجد – نماز شب – می‏فرمود: (أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم من همزه و نفخه و نفثه) ، (به خداوند شنوای دانا از شر شیطان رانده شده و از شر جنئن، خودبزرگ بینی و اشعار شیطانی، پناه می‏برم). و یا می‏توان گفت: (أعوذ بالله من الشیطان الرجیم).

3- هنگام خشم و عصبانیت:

از سلیمان بن صدر (رضی الله عنه) روایت است که: (دو نفر در حضور پیامبر (صلی الله علیه وسلم) با هم به مجادله و جنگ و جدال پرداختند و ما نیز در حضور پیامبر (صلی الله علیه وسلم) نشسته بودیم، یکی از آنها به دیگری فحش و ناسزا گفت و از دست او عصبانی شد و صورتش به رنگ سرخی گرایید. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: من گفته‏ای را می‏دانم که اگر آن شخص عصبانی آن را بگوید، از دست این خشم و عصبانیت نجات پیدا می‏کند و آرام می‏گیرد. و آن گفته: (أعوذ بالله من الشیطان الرجیم) است).

4- هنگام رفتن برای قضای حاجت:

از انس (رضی الله عنه) روایت است که: پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هرگاه که می‏خواست به دستشویی برود، می‏فرمود: (اللهم أعوذ بک من الخبث و الخبائث) (خدایا از شر شیطان نر و ماده به تو پناه می‏آورم).

5- هنگام پارس کردن سگ و شنیدن صدای خران:

پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می فرماید: (إذا سمعتم نباح الکلب و نهیق الحمیر باللیل، فتعوذوا بالله من الشیطان الرجیم فإنهن یرین ما لا ترون) ، (اگر در شب صدای پارس سگها و خران را شنیدید، از شر شیطان رانده شده به خداوند بزرگ پناه ببرید، چون آنها در آن لحظه شیطان را می‏بینند در حالی که شما نمی‏بینید).

6- هنگام ترس و بی‏خوابی:

پیامبر (صلی الله علیه وسلم) اصحابش (رضی الله عنه) را یاد می‏داد که در این موقع بگویند: (أعوذ بکلمات الله التامة من غضبه و عقابه و شر عباده و من همزات الشیاطین و إن یحضرون) ، (به وسیله کلمات پر محتوا و پر معنایش از خشم و عصبانیت خداوند بزرگ و ار شر و بدی بندگانش و از دیوانگی، بدی و وسوسه های شیاطین، هنگامی که پیش می‏آیند، به خداوند متعال پناه می‏برم).

7- هنگام رقیه کردن:

پیامبر (صلی الله علیه وسلم)، حسن و حسین را در آغوش می‏گرفت و می‏رفت: (أعیذکما بکلمات الله التامة من کل شیطان وهامة و من کل عین لامة) ، (شما را به وسیله کلمات پر معنا و پر محتوی از شر همه شیاطین و صاحب ضرری و چشم زخم کنندگان به خداوند بزرگ پناه می‏دهم).

8- هنگام داخل شدن به مسجد:

پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هنگامی که داخل مسجد می‏شد، می‏فرمود: (أعوذ بالله العظیم و بوجهه الکریم و سلطانه القدیم من الشیطان الرجیم) ، (به خداوند بزرگ و متعال و به روی پاک و بی گرد و غبارش و به حاکمیت قدیمی که از اول داشته و تا آخر دارد پناه می‏برم از شر شیطان رانده و نفرین شده).
بعد از آن پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: (هر موقع انسان این جمله را بگوید، شیطان با خود می گوید: این بنده خدا دیگر از دست من فرار کرد و به طولانی امروز از من دور شد).
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ریاكاری

ریاكاری در حقیقت یك نوع نیرنگ و تزویر است كه نه تنها از دیدگاه اسلام بلكه از نظر عقل سلیم نیز چیزی بسیار مذموم و مردود قرار گرفته است، ‌زیرا شخص ریاكار همواره با ادعاهای كاذب و دروغین سر و كار دارد،‌ گفتار و كردارش همیشه بر خلاف حقیقت و واقعیت است، و لذا از دیدگاه اسلام انسان مؤمن مؤظف است در تمام حالات و فرصتهای گوناگون تلاش نماید، تا كردار و گفتارش از انگیزه‌های غیر الهی پاك و منزه باشد، ‌چنانكه خداوند در مورد نمازگزاران ریاكار می‌فرماید:
{ فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ (٤)الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ (٥)الَّذِینَ هُمْ یرَاءُونَ (٦) }(ماعون: 4- 6 ). «پس وای بر آن نمازگزاران كه دل از یاد خدا غافل دارند، همانان كه (اگر عبادتی كنند) به ریا و خودنمائی میكنند».


الف: ریاكاری شرك است

وعَنْ شَدَّادِ بن أَوْسٍ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ النَّبِی صلی الله علیه و سلم : مَنْ صَلَّى یرَائِی فَقَدْ أَشْرَكَ وَمَنْ صَامَ یرَائِی فَقَدْ أَشْرَكَ وَمَنْ تَصَدَّقَ یرَائِی فَقَدْ أَشْرَكَ. (مسند احمد).
«از حضرت شداد بن اوس رضی الله عنه روایت است رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: هر كسی ریاكارانه نماز بخواند مرتکب شرک شده است و هرکس ریاکارانه روزه بگیرد مرتكب شرك شده است و هركس ریاكارانه صدقه دهد مرتكب شرك شده است».
وَعَنِ النَّبِی صلی الله علیه و سلم قَالَ: إِنَّ أَدْنَى الرِّیاءِ الشِّرْكُ. (متفق علیه). «رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: همانا كمترین و نازلترین درجه ریا و ظاهر، شرك به خداوند است».
وَعَنْ شَدَّادِ بْنِ أَوْسٍ رضی الله عنه قَالَ: سَمِعْتُ رسول الله صلی الله علیه و سلم یقُولُ: أَتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِی الشِّرْكَ قَالَ: قُلْتُ: یا رسول الله أَتُشْرِكُ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ؟ قَالَ: نَعَمْ أَمَا إِنَّهُمْ لَا یعْبُدُونَ شَمْسًا وَلَا قَمَرًا وَلَا حَجَرًا وَلَا وَثَنًا وَلَكِنْ یرَاءُونَ بِأَعْمَالِهِمْ. (مسند احمد).
«از حضرت شداد بن اوس رضی الله عنه روایت است: من از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم فرمودند: من از شرك ورزیدن امتم بسیار مي‌ترسم،‌ گفتم: ای پیامبر خدا آیا امت تو بعد از رحلتت شرك مي‌ورزد؟ فرمودند: آری ولی آنان خورشید، ماه، سنگ، و بت را نمي‌پرستند، بلكه در انجام دادن اعمال تظاهر و ریا كاری می‌نمایند».
عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِیدٍ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رسول الله صلی الله علیه و سلم : إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیكُمْ الشِّرْكُ الْأَصْغَرُ قَالُوا: یا رسول الله وَمَا الشِّرْكُ الْأَصْغَرُ؟ قَالَ: الرِّیاءُ. (احمد,بیهقی).
«از حضرت محمود بن لبید رضی الله عنه روایت است رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: همانا خطرناكترین چیزی كه من از آن برای شما مي‌ترسم، شرك اصغر است، صحابه گفتند: یا رسول الله شرك اصغر چیست؟ فرمودند، تظاهر و ریاكاری است».

ب: ریاكاری ثواب ندارد

و عَنْ أَبِی هُرَیرَةَ رضی الله عنه قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم یقُولُ: إنَّ أَولَ النَّاسِ یقْضَى یومَ القِیامَةِ عَلَیهِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ، فَأُتِی بِهِ، فَعَرَّفَهُ نِعْمَتَهُ، فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: قَاتَلْتُ فِیكَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ. قَالَ: كَذَبْتَ، وَلَكِنَّكَ قَاتَلْتَ لأَنْ یقَالَ: جَرِیءٌ! فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِی فی النَّارِ. وَرَجُلٌ تَعَلَّمَ العِلْمَ وَعَلَّمَهُ، وَقَرَأَ القُرآنَ، فَأُتِی بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا. قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: تَعَلَّمْتُ العِلْمَ وَعَلَّمْتُهُ، وَقَرَأتُ فِیكَ القُرآنَ، قَالَ: كَذَبْتَ، وَلكِنَّكَ تَعَلَّمْتَ لِیقَالَ: عَالِمٌ! وَقَرَأتَ القُرْآنَ لِیقَالَ: هُوَ قَارِئٌ؛ فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِی فی النَّارِ. وَرَجُلٌ وَسَّعَ اللهُ عَلَیهِ، وَأعْطاهُ مِنْ أصْنَافِ المَالِ، فَأُتِی بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ، فَعَرَفَهَا. قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: مَا تَرَكْتُ مِنْ سَبیلٍ تُحِبُّ أنْ ینْفَقَ فِیهَا إِلاَّ أنْفَقْتُ فِیهَا لَكَ. قَالَ: كَذَبْتَ، ولكِنَّكَ فَعَلْتَ لِیقَالَ: جَوَادٌ! فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِی فی النَّارِ. (مسلم).
«از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است من از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم فرمود: اولین انسانی كه در روز قیامت بر علیه او حكم صادر میگردد مردی است كه شهید شده است او آورده مي‌شود،‌ خداوند نعمتهای خویش را به او تذكر مي‌دهد و او به همه آن اعتراف مي‌كند،‌آنگاه خداوند می‌فرماید،‌ در برابر آن چه كردی؟ مي‌گوید: در راه تو جنگیدم تا شهید شدم، خداوند می‌فرماید: دروغ مي‌گوئی بلكه جنگیدی تا گفته شود،‌ شخصی دلیر و با جرئت هستی و چنین گفته شد، ‌سپس دستور داده مي‌شود بر رویش كشانده مي‌شود و در دوزخ انداخته مي‌شود.
مردی (دیگر) آورده مي‌شود،‌كه علم آموخته و دیگران را تعلیم داده است و قرآن خوانده است خداوند نعمتهای خویش را به او تذكر مي‌دهد و او به همه آن اعتراف مي‌كند، خداوند می‌فرماید: در برابر آن چه كردی؟ آن شخص مي‌گوید: بخاطر تو علم آموختم و قرآن خواندم و دیگران را آموزش دادم، خداوند می‌فرماید: دروغ مي‌گوئی بلكه علم آموختی تا تو را عالم بگویند و قرآن خواندی تا تو را قاری بگویند و چنین گفته شد، سپس دستور داده مي‌شود، ‌بر رویش كشانده مي‌شود و در دوزخ انداخته مي‌شود.
مرد (دیگری) آورده میشود كه خداوند از كلیه انواع مال و ثروت به او داده است، خداوند نعمتهایش را به او مي‌شناساند، و او به همه آن اعتراف مي‌كند، خداوند می‌فرماید: در برابر آن چه كردی؟ آن شخص مي‌گوید: خداوندا هیچ راهی را نگذاشتم كه تو دوست داشتی در آن راه خرج شود مگر آنكه بخاطر خشنودی تو در آن راه خرج و انفاق نمودم خداوند می‌فرماید: دروغ مي‌گوئی ولی تو این كار را كردی تا گفته شود شخصی سخاوتمند هستی و چنین گفته شد، ‌سپس دستور داده میشود ‌و بر رویش كشانده مي‌شود و در دوزخ انداخته مي‌شود».

ج: ریاكار ثوابش را از دیگران دریافت نماید!

وَعَنْ أَبِی فَضَالَةَ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و سلم : إذا كان یوْمُ القِیامَةِ نادَى مُنادٍ، مَنْ عَمِلَ لِغَیرِ الله فَلْیطْلُبْ ثَوابَهُ مِمَّنْ عَمِلَ لَهُ. (كنزل العمال).
«از حضرت ابوفضاله رضی الله عنه روایت است رسول الله(صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ) فرمودند: هنگامیكه قیامت برپا میگردد، منادی اعلام میكند، هر كس عملی را بجز از خداوند بخاطر دیگری انجام داده است پاداش و ثوابش را از آن كس دریافت نماید كه بخاطر او عمل را انجام داده است».

د: ریاكار بدترین انسان نزد خداوند است

وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ النَّبِی صلی الله علیه و سلم : أبْغضُ العِبادِ إلى الله تَعَالَى مَنْ كانَ ثَوْباهُ خَیراً مِنْ عَمَلِهِ أنْ تَكُونَ ثِیابُهُ ثِیابَ الأنْبِیاءِ وعَمَلُهُ عَمَلَ الجَبَّارِینَ. (كنز العمال).
«از حضرت عائشه ل روایت است پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:‌ بدترین انسان نزد خداوند متعال كسی است كه لباس او از كردارش بهتر باشد، لباس او پیامبر گونه و عمل او ستمگرانه باشد».

هـ ـ ریاكار داخل بهشت نمي‌گردد

وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ النَّبِی صلی الله علیه و سلم : إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَرَّمَ الجَنّةَ عَلَى كُلِّ مُرَاءٍ. (كنزل العمال)
«از حضرت ابوسعید رضی الله عنه روایت است رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: خداوند بهشت را بر هر شخص ریاكار حرام نموده است».

و‌: ریاكار داخل جب الحزن میگردد
وَعَنْ أَبِی هُرَیرَةَ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و سلم : «تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ جُبِّ الْحُزْنِ قَالُوا: یا رسولَ الله! وَمَا جُبُّ الْحُزْنِ؟ قَالَ: وَادٍ فِی جَهَنَّمَ، تَتَعَوَّذُ مِنْهُ جَهَنَّمُ كُلَّ یوْمٍ أَرْبَعَمِائَةِ مَرَّةٍ یدْخُلُهُ القُرَّاءُ المُراؤُُونَ بأعْمالِهِمْ وإِنَّ مِنْ أبْغَضِ القُرَّاءِ إلى اللهِ الَّذِینَ یزُورُونَ الأُمَراءَ». (ترمذی، ابن ماجه)
«از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت است رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: از جب الحزن به خداوند پناه ببرید، صحابه گفتند، ای پیامبر خدا جب الحزن چیست؟ فرمود: رودخانه‌ای در جهنم است كه جهنم روزانه چهار صد بار از آن پناه مي‌جوید و در آن قاریان و تحصیل كرده های ریاكار داخل مي‌شوند و بدون تردید زشترین قاریان و تحصیل كرده‌ها نزد خداوند كسانی هستند كه نزد امراء ‌و حاكمان (ظالم و ستمگر) رفت و آمد دارند».
آری؛ از آیات و روایات مذكور ثابت گردید كه در روز قیامت بر شكل ظاهری اعمال هیچگونه ثواب و پاداشی تعلق نمي‌گیرد، بلكه همان عمل موجب سربلندی و سرافرازی و نجات شخص میگردد كه علاوه بر صحیح بودن شكل ظاهری آن روح و روان عمل، كه همان نیت و اخلاص است نیز صحیح باشد.
خداوند حكیم امیال و غرایز گوناگونی را در وجود انسان قرار داده است،‌ تا انسان به وسیله آن زندگی مادی و معنوی خود را تكامل بخشد، اما مهم این است كه در میان غرایز و امیال بشر تعادل برقرار گردد،‌ تا طغیان و سركشی بعضی از آن عرصه را بر تمایلات فطری دیگر تنگ نكند، زیرا كه در این صورت انسان از رشد و شكوفائی باز مي‌ماند و به كمالات و سعادت ابدی نمي‌رسد.
به عنوان مثال آب مایه حیات و زندگی انسان و طبیعت است اگر به طرز صحیحی هدایت شود موجب عمران و آبادانی مي‌گردد، ‌ولی اگر كنترل نشود به صورت سیل و سیلاب درمي‌آید، باعث ویرانی و هلاكت مي‌گردد.
امیال و غرایز انسان نیز چنین است، اگر كنترل نگردد، همین امیال درونی سر به طغیان برداشته تبدیل به گناه و معصیت مي‌شود و انسان را در دنیا و آخرت هلاك و رسوا مي‌گرداند به همین علت است كه دین مقدس اسلام در مورد پرهیز از گناه و معاصی بسیار تأكید نموده است.
عَنْ ثَوْبَانَ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و سلم : «إِنَّ الْجَنَّةَ لَا تَحِلُّ لِعَاصٍ». (كنزل العمال)
«حضرت ثوبان رضی الله عنه روایت مي‌كند: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: همانا بهشت برای هیچ گناهكاری حلال نیست».
وَعَنْ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و سلم : وَیلٌ لِمَنْ یكْثُرُ ذِكْرَ اللهِ بِلِسَانِهِ وَیعْصِی اللهَ فِی عَمَلِهِ. (دیلمی)
«از حضرت ابن عمر ب روایت است رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: هلاكت و نابودی است برای كسیكه با زبان بسیار ذكر مي‌كند ولی در عمل از خداوند نافرمانی مینماید».
شاعر مي‌گوید:
سبحه بر كف توبه بر لب دل پر از ذوق گناه
معصیت را خنده مي‌آید ز استغفار ما
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
راههای کسب اجر و پاداش

ابواب کسب خیر در اسلام بسیار زیاد است و راههای متعددی برای کسب نیکی و اجر وجود دارد. که همه ی این ها بخاطر لطف، رحمت و شفقت بی اندازه ی خداوند متعال بر بندگانش است.

از جمله کارهای نیک به موارد زیر می توان اشاره کرد:

1- خوش اخلاقی: قال صلى الله عليه وسلم: « ان المؤمن ليدرك بحسن خلقه درجة الصائم القائم» ( رواه ابوداوود و صححه الألبانی) .
مسلمان با پیشه کردن اخلاق نیکو و حسنه به درجه روزه دار وکسی که در حال قیام است می رسد.

2- انجام کار نیکو : قال صلى الله عليه وسلم: «صنائع المعروف تقي مصارع السوء،وصدقة السرتطفئ غضب الرب، وصلة الرحم تزيد في العمر» (رواه الطبراني و حسنه الألبانی).
انجام کارهای نیک انسان را از هلاکت ها محفوظ می دارد. و صدقه پنهانی باعث فرونشستن غضب الهی می شود و صله ی رحم باعث طولانی شدن عمر می گردد.

3- نماز: قال صلى الله عليه وسلم: «من صلى لله أربعين يوما في جماعة يدرك التكبيرة الأولى، كتب له براءتان ، براءة من النار، وبراءه من النفاق» ( رواه الترمذي و حسنه الألبانی).
هر کس خالصانه چهل شبانه روز نمازهایش را با جماعت در مسجد اقامه کند در حالی که از ابتدا و تکبیرة الاحرام شرکت داشته باشد. خداوند برای او دو برائت می نویسد: برائت از آتش جهنم و برائت از نفاق.

4- سرپرستی یتیم : قال صلى الله عليه وسلم: «انا وكافل اليتيم في الجنة هکذا وأشار بالسبابه والوسطى» ( رواه البخاري).
من و سرپرست یتیم در بهشت اینگونه ایم!! و به انگشت وسطی و سبابه اشاره نمودند.

5- قرض دادن: قال صلى الله عليه وسلم: «كل قرض صدقة» (رواه الطبراني و حسنه الالباني).
هر قرضی صدقه است.

6- اصلاح در جامعه: قال صلى الله عليه وسلم: «ألا اخبركم بأفضل من درجة الصيام والصلاة والصدقة؟: اصلاح ذات البين فإن فساد ذات البين هي الحالقة» (رواه احمد و صححه الألبانی).
آیا شما را از جایگاهی بهتر از روزه و نماز و صدقه با خبر سازم؟؟ اصلاح و دوستی در جامعه و بین مردم زیرا فساد جامعه باعث تباهی و نابودی می شود.

7- خوشحال کردن مؤمن: قال صلى الله عليه وسلم: «أفضل الأعمال ادخال السرور على المؤمن كسوت عورته او أشبعت جوعته أو قضيت له حاجه» (رواه الطبراني و حسنه الألبانی).
بهترین اعمال خوشحال کردن مؤمن است. به او پوشاک دهی یا گرسنگی اش را برطرف کنی یا حاجتش را برآورده نمائی.

8- برداشتن چیزی از راه که باعث آزار و اذیت مردم می شود: قال صلى الله عليه وسلم: «بينما رجل يمشي بطريق وجد غصن شوك على الطريق فأخره فشكر الله له فغفر له» (متفق عليه).
مردی در حال گذر از راهی بود که خاری را دید و آن را از راه برداشت و خداوند بخاطر این عملش او را مورد بخشش و مغفرت قرار داد.

9- تلاش کننده برای معیشت بیوه و مسکین : قال صلى الله عليه وسلم: «الساعي على الأرمله والمسكين كالمجاهد في سبيل الله، أو القائم الليل الصائم النهار» (متفق عليه(.
کسی که برای معیشت بیوه و مسکین تلاش می کند، مانند مجاهد راه خداست. یا مانند کسی است که شب ها را به قیام می ایستد و روزها را روزه می گیرد.

10- کسب علم: قال صلى الله عليه وسلم: « من سلک طریقا یلتمس فیه علما، سهل الله له به طریقا الی الجنة» (رواه مسلم).
هر کس در راهی برود که در آن علمی را می جوید، خداوند برای او راهی را به سوی بهشت آماده می کند.

11- تلاوت قرآن: قال صلى الله عليه وسلم: «اقرؤؤا القرآن فإنه يأتي يوم القيامه شفيعا لأصحابه» (رواه مسلم).
قرآن را بخوانید، زیرا قرآن روز قیامت از اصحابش شفاعت می کند.

12- پوشاندن عیوب مردم: قال صلى الله عليه وسلم: «لايستر عبد عبدا في الدنيا إلا ستره الله يوم القيامه» (رواه مسلم).
هیچ بنده، بنده ای را در دنیا نمی پوشاند(عیوب آن را) مگر اینکه خداوند در روز قیامت او را (عیوب) می پوشاند.

13- راستی: قال صلى الله عليه وسلم: «عليكم بالصدق فإن الصدق يهدي إلى البر وأن البر يهدي إلى يوم القيامه» (رواه مسلم ).
راستی را پیشه کنید، زیرا راستی به طرف خیر و خیر به طرف بهشت رهنمود می کند.

14- نیکی به والدین : قال صلى الله عليه وسلم: «رغم أنفه ثم رغم أنفه ثم رغم أنفه قيل من يا رسول الله؟ قال: من أدرك واليده عند الكبر أحدهما أو كلاهما ثم لم يدخل الجنه» (رواه مسلم(.
به خاک مالیده شود، به خاک مالید شود، باز به خاک مالیده شود. گفته شد چه کسی ای رسول خدا صلی الله علیه وسلم؟؟ فرمود: بینی کسی که یکی از والدینش یا هر دو آن ها را در هنگام کهنسالی دریابد، ولی حق شان را ادا نکرده باشد، سپس او به بهشت داخل نگردد.

15- کامل و نیکو وضو گرفتن: قال صلى الله عليه وسلم: «من توضأ فأحسن الوضوء خرجت خطایاه من جسده، حتی تخرج من تحت أظفاره» (رواه مسلم).
هر کس به نحو احسن وضو بگیرد، گناهان از بدنش خارج می شوند. حتی از زیر ناخن هایش بیرون می آیند.

16- بنای مسجد: قال صلى الله عليه وسلم: « من بنی مسجدا یبتغی به وجه الله، بنی الله له مثله فی الجنة» (متفق علیه).
هر کس برای رضایت الله مسجدی بسازد، خداوند متعال همانند آن را برایش در بهشت می سازد.

17- فرو بردن خشم: قال صلى الله عليه وسلم: «من كظم غيضا وهو قادر على أن ينفذه دعاه الله على رؤوس الخلائق يوم القيامه حتى يخيره من الحور العين ما شاء» (رواه اهل السنن وحسنه الألباني).
کسی که خشمش را فرو ببرد در حالی که می تواند آن را عملی سازد، خداوند در روز قیامت در برابر سران مردم، او را فرا می خواند و مختارش می سازد تا آن چه از حورالعین می خواهد، انتخاب کند.

18- همراهی جنازه : قال صلى الله عليه وسلم: «من اتبع جنازة مسلم ایمانا و احتسابا، و کان معها حتی یصلی علیها، و یفرغ من دفنها، فإنه یرجع من الأجر بقیراطین، کل قیراط مثل أحد، و من صلی علیها ثم رجع قبل أن تدفن فإنه یرجه بقیراط الأجر». (رواه البخاری).
آن که از روی ایمان و به طلب رضای پروردگار و کسب اجر، جنازه ی مسلمان را همراهی کند و با او باشد تا اینکه بر وی نماز خوانده شود، و از خاک سپردن آن فارغ گردد، او با دو قیراط اجر باز می گردد. که هر قیراط مثل کوه احد است. و کسی که که بر وی نماز خوانده و قبل از اینکه به خاک سپرده شود باز گردد، همانا همراه یک قیراط اجر برگشته است.

19- حفاظت از زبان و شرمگاه: قال صلى الله عليه وسلم: «من يضمن لي ما بين لحييه وما بين رجليه أضمن له الجنة» (متفق علیه).
آنکه میان محاسن(زبان) و میان دو پایش(شرمگاه) را برایم ضمانت کند، من بهشت را برای او ضمانت می کنم.

20- حج مقبول: قال صلى الله عليه وسلم: «من حج فلم یرفث و لم یفسق رجع من ذنوبه کیوم ولدته أمه» (متفق علیه).
هر کس حج کند و فحش گویی نکرده و فسق ننماید، مانند روزی که مادرش او را زائیده از گناهانش باز می گردد.
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
یک روز زندگی اسلامی

آیا هر روز نماز صبح را با جماعت در مسجد ادا می کنی؟
آیا در برپایی همه ی نماز در مسجد با جماعت محافظت می کنی؟
آیا امروز آیاتی از کلام الله را تلاوت کردی؟
آیا بر اذکار و اوراد بعد از نماز پایبند هستی؟
آیا بر نمازهای سنت در شبانه روز محافظت می ورزی؟
آیا امروز در نمازهایت خاشعانه به آنچه که می خواندی تفکر کردی؟
آیا امروز مرگ و قبر را به یاد آوردی؟
آیا به یاد قیامت و سختی ها و شدائد آن افتادی؟
آیا سه بار از خداوند خواستی که تو را وارد بهشت کند؟

هر کس از خداوند بخواهد که او را به بهشت داخل کند، بهشت می گوید: پرودگارا او را وارد بهشت بگردان.
آیا سه بار از عذاب جهنم به خدا پناه بردی؟ هر کس این کار را انجام دهد،
جهنم می گوید: پروردگارا او را از جهنم رهایی ببخش!!
آیا حدیثی از احادیث گهربار پیامبر صلی الله علیه وسلم را خواندی؟
آیا درباره دوری و هم مجلس نشدن با رفیقان بد و سوء، تفکر کردی؟
آیا تلاش کردی که از زیاد خندیدن و شوخی کردن، دوری بجوئی؟
آیا امروز بخاطر الله اشکی ریختی؟
آیا اذکار صبح و شام را خواندی؟
آیا امروز از گناهانت طلب استغفار کردی؟
آیا صادقانه از خداوند متعال طلب شهادت کرده ای؟

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مس فرمایند: ( هر کس صادقانه از خداوند متعال طلب بکند، خداوند او را به مقام و جایگاه شهداء می رساند، اگرچه در بستر و بالین خود فوت کند.
آیا از خداوند خواستی که قلبت را بر دینش ثابت و استوار بدارد؟
آیا ساعات استجابت دعا را غنیمت شمردی؟
آیا کتابی دینی خریدی که شامل احکام اسلام باشد؟
آیا برای مردگان مسلمان طلب استغفار و بخشش کردی؟
آیا شکر خدا را بخاطر نعمت های فراوانش مثل چشم، گوش، قلب، سلامتی و ... بجا آوردی؟
آیا امروز در راه الله صدقه و خیراتی به فقرا و نیازمندان دادی؟
آیا مبادرت به ترک خشم به خاطر امور خودت کردی و تصمیم گرفتی که بجز آنچه که الله بخواهد خشم نکنی؟
آیا از غرور و تکبر و خودخواهی دوری کردی؟
آیا برادر ایمانی خودت را زیارت کردی؟
آیا اهل و عیال و نزدیکان و همسایگان خویش را به طرف الله دعوت دادی؟
آیا نسبت به والدینت مهربان و خوش رفتار بودی؟
آیا گرفتار مصیبتی شدی و گفتی: (انا لله و انا الیه راجعون) ؟
آیا امروز این دعا را خواندی؟؟: (اللهم انی اعوذ بک أن اشرک بک و أنا اعلم و استغرک لما لم أعلم). :(پرودگارا من به تو پناه میبرم از اینکه آگاهانه به تو شرک بورزم، و طلب مغفرت میکنم اگر آگاهانه شرک کردم). هر کس این دعا را بخواند، خداوند او را از شرک اکبر و اصغر دور نگه می دارد
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
نمونه ای از دعاهای انبیاء علیهم السلام در قرآن مجید

وقتی ما قرآن مجید را تلاوت مینماییم در بسا سوره های قرآن کریم به مناجات و راز و نیازهای حضرات انبیاء علیهم السلام آگاهی پیدا میکنیم. و می بینیم که این علم برداران توحید و رادمردان و بزرگان تاریخ بشریت به حضور پروردگار خویش دست دعا بلند نموده با عجز و انکسار به راز و نیاز می پردازند، و از خدای خویش عرض مسئلت مینمایند بطور نمونه:

1- حضرت ابو البشر آدم علیه السلام چنین التجا میکند: ﴿رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾([1]).
ترجمه: (پروردگارما! ما بر خویشتن ستم کردیم، و اگر تو ما را نیامرزی و بر ما رحمت خویش را ارزانی نفرمایی، ما یقینا از زمرۀ زیانکاران میباشیم).

2- حضرت نوح علیه السلام این طور عرض و نیاز به پروردگار خویش مینماید: ﴿فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ﴾([2]). نوح علیه السلام به پروردگار خویش چنین نیایش کرد: من مغلوب شده ام پس (مرا) یاری فرما). و فرمود: ﴿رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾([3]).
ترجمه: ای پروردگارمن! پدر و مادر من را بیامرز و (نیز) کسی را که (بصفت) مسلمان به خانۀ من داخل میشود، و همۀ مردان مؤمن و زنان مؤمنه را).

3- حضرت هود علیه السلام باین عبارت به پروردگار خود تضرع مینماید: ﴿إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم﴾([4]).
ترجمه: همانا من به پروردگار خود و پروردگار شما توکل کردم).

4- حضرت ابراهیم بت شکن علیه السلام این چنین با پروردگار خویش راز و نیاز میکنند: ﴿رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء * رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ﴾([5]).
ترجمه: (ای پروردگار من، مرا برپادارندۀ نماز بگردان، و از اولاد من (نیز). ای پروردگارما، دعای مرا قبول بفرما، ای پروردگارما، مرا و (نیز) مادر و پدر مرا و همۀ مسلمانان را در روزیکه حساب برپا میشود بیامرز). و زمانیکه حضرت ابراهیم علیه السلام بیمار میگردد این چنین به خدای خویش عرض و نیاز مینماید: ﴿وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ﴾([6]).
ترجمه: (و زمانیکه مریض شوم او (خداوندY ) مرا شفا میدهد). و بار دیگر باین عبارت از پروردگار خویش در خواست میکند: ﴿رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ * وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآَخِرِينَ * وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ﴾([7]).
ترجمه: (پروردگارا! برمن حکمت ارزانی کن، و مرا به صالحان پیوست گردان، برای من در(میان امتهای) آینده ذکر خیر قرار ده، و مرا از وارثان بهشت (پر از) نعمتها بگردان).

5- حضرت اسماعیل علیه السلام
حضرت ابراهیم و پسر ارجمندش حضرت اسماعیل علیهما السلام زمانیکه به امر پروردگار خویش خانۀ کعبه مکه مکرمه را بنا مینمایند چنین التجا و تضرع میکنند: ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾([8]).
ترجمه: (پروردگارما! (این خدمت را) از ما بپذیر واقعاً که تو و تنها توئی شنوا و دانا، پروردگارما، ما را فرمانبردار خود بگردان، و از نسل ما (نیز) امتی بیافرین (مسلمان) که تسلیم فرمان تو باشند، مناسک ما را بما نشان بده، توبۀ ما را بپذیر حقا که تو و تنها تویی توبه پذیر مهربان).

6- حضرت لوط علیه السلام چنین تضرع مینماید: ﴿قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ﴾([9]).
ترجمه: (لوط (علیه السلام) گفت: ای پروردگار من، مرا برین قوم فساد پیشه پیروز گردان).

7- حضرت یوسف علیه السلام بعد از فراق و دوری زیاد از پدر و اقارب خویش وقتیکه با پدر محبوب و دوست داشتۀ خود ملاقات میکند و با برادران که ایشانرا مورد اذیت و آزار خویش قرار داده بودند مصالحه مینماید چنین با پروردگار خویش به راز و نیاز می پردازد و میفرماید: ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴾([10]).
ترجمه: (ای پروردگار من! واقعاً مرا از قدرت برخوردار گردانیدی و بمن از (علم) تعبیر خوابها آموختی، ای آفریدگار آسمانها و زمین، تو در دنیا و آخرت کار ساز منی مرا مسلمان بمیران، و مرا با صالحان پیوست گردان).

8- حضرت ایوب علیه السلام:
حضرت ایوب علیه السلام زمانیکه مریض میگردد از عجز و نا توانی خویش باین عبارت به بارگاه کبریایی خداوند عرض مسئلت میکند: ﴿وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ﴾([11]).
ترجمه: (و ایوب (را بیاد آور) هنگامیکه به پروردگار خود نیایش کرد (وگفت همانا بیماری بمن روی آورده و تو مهربانترین مهربانی، ما دعای او را اجابت کردیم، وبیماری اش را برطرف ساختیم، و خانوادۀ او را باو بازدادیم، و بر ایشان (همانند) تعداد شانرا افزون گردانیدیم، از روی مرحمتی که از جانب ما (بر ایشان) بود و پندی برای پرستش کنندگان).

9- حضرت شعیب علیه السلام:
وقتیکه عدۀ از مستکبران قوم شان از دعوت شان اباء می آورند و تصمیم میگیرند که حضرت شعیب علیه السلام و مسلمانانی را که بایشان ایمان آورده اند از سرزمین شان اخراج نمایند باین مضمون به خدای خویش به التجا می پردازد: ﴿رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ﴾([12]).
ترجمه: (ای پروردگارما! میان ما و قوم ما به حق فیصله کن، و تو بهترین فیصله کنندگانی).

10- حضرت موسی علیه السلام:
حضرت موسی علیه السلام با عبارت بسیار دلگیر وپر مفهوم به راز و نیاز به بارگاه ذات اقدس احدیت می پردازد و چنین میگوید: ﴿قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي﴾([13]).
ترجمه: (گفت: پروردگارا! سینه ام را برای من فراخ گردان، و کار من را برایم آسان ساز، و گره را از زبانم بگشای، تا سخنم را بفهمند). و در جای دیگر این چنین به دعای خویش سر میدهد: ﴿رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ﴾([14]). ترجمه: (ای پروردگار من! به خیری که بمن ارزانی نمودی نیاز مندم).

11 - حضرت هارون علیه السلام:
حضرت موسی و هارون علیهما السلام زمانی که از بیدادگری و ظلم و ستم فرعون و فرعونیان بستوه می آیند به خدای خویش باین عبارت شیوا به مناجات می پردازند: ﴿عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ * وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ﴾([15]).
ترجمه: (بر خدا توکل نمودیم، پروردگارا! ما را (وسیلۀ) آزمایش مردم ستمگار مگردان، و ما را برحمت خود از گروه کافران نجات ده).

12- حضرت سلیمان علیه السلام:
خداوند به حضرت سلیمان علیه السلام لسان پرندگان و طریق افهام و تفهیم میان حیوانات را تعلیم داده بود ایشان زمانیکه از سرزمین مورچگان گذر نمودند و مورچگان میان خود به گفتگو پرداختند، حضرت شان همینکه سخنان مورچگان را فهمیده بحیث یک بندۀ شکر گذار راستین به بارگاه پروردگار خویش دست دعا بلند نموده باین مضمون دعا فرمود: ﴿رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ﴾([16]).
ترجمه: (پروردگارا! مرا برآن وادار تا شکرنعمتی را نمایم که بمن و به پدر و مادرمن عنایت کردی، و عمل صالحی انجام دهم که مورد رضای تو گردد، و به مرحمت خود مرا در صف بندگان صالح خود قرار ده).

13- حضرت یونس علیه السلام:
حضرت یونس علیه السلام در داخل شکم ماهی به دعا و تضرع پرداخته و به پروردگار خویش باین عبارت به عرض نیاز روی می آورد: ﴿لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾([17]).
ترجمه: (نیست معبودی جز تو، پاکی تو، همانا من از جملۀ ستمگاران بودم).

14- حضرت زکریا علیه السلام:
حضرت زکریا علیه السلام زمانی که احساس تنها صورتی میکند از خداوند خویش میخواهد که برایش فرزند صالح و نیکوکار عطا فرماید چنین دعا میکند: ﴿رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْداً وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾([18]).
ترجمه: (پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثانی). و حضرت شان بار دیگر باین مضمون دعا مینماید: ﴿رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً﴾([19]). ترجمه: (ای پروردگارمن! تو از جانب خویش بمن فرزند پاکیزه ای ببخش).

15- حضرت محمد صلی الله علیه و سلم :
جناب سرور کائنات و خلاصۀ زبدۀ موجودات در چندین جاهای قرآنکریم دعا و تضرع نموده و با پروردگار خویش راز و نیازهای کرده اند از آنجمله:
﴿حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾([20]). ترجمه: (خداوند مرا بسنده است، جز او معبودی نیست، بر او توکل کردم و او است پروردگار عرش عظیم). و بار دیگر به خداوند خویش از شر شیطان پناه برده این چنین دعا فرمودند: ﴿رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ﴾([21]). ترجمه: (پروردگارا! من از وسوسه های شیاطین به تو پناه میگیرم، ای پروردگار من از (نزدیکی) و حضور (شیطانها) به تو پناه می برم).
و نیز از خداوند خویش باین عبارت طلب زیادتی علم و دانش نمودند: ﴿رَّبِّ زِدْنِي عِلْماً﴾([22]). ترجمه: (پروردگارا! بر علم و دانشم بیفزای).

[1]- سوره أعراف، آية 23.
[2]- سوره قمر، آية: 10.
[3]- سوره نوح، آية: 28.
[4]- سوره هود، آية: 56.
[5]- سوره ابراهيم، آيه هاي: 40-41.
[6]- سوره شعراء آية: 80.
[7]- سوره شعراء، آيه هاي: 83-85.
[8]- سوره بقره، آيه هاي: 127- 128.
[9]- سوره عنكبوت، آية: 30.
[10]- سوره يوسف، آية: 101.
[11]- سوره انبياء، آيه هاي: 83- 84.
[12]- سوره اعراف، آية: 89.
[13]- سوره طه، آيه هاي: 25- 28.
[14]- سوره قصص، آية: 24.
[15]- سوره يونس، آيه هاي: 85- 86
[16]- سوره نمل، آية: 19.
[17]- سوره انبياء، آية: 87.
[18]- سوره انبياء، آية: 89.
[19]- سوره آل عمران، آية: 38.
[20]- سوره توبه، آية: 129.
[21]- سوره مؤمنون، آيه هاي: 97- 98.
[22]- سوره طه، آية: 114.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا