و خدا هست....!!!

waffen

اخراجی موقت
من این تاپیکو فقط بخاطر اینکه مطلبش قابل تامل بود زدم نه بخاطر شما دوست عزیز.....اما خوشحال میشم این تاپیک باعث بشه بعضی از دوستان در عقایدشون تچدید نظر کنن...
این مطلبی که میخوام بگم قبلا توی تالار اسلام و قرآن گفتم.....به نظرم الان موقع مناسبی برای تعریف کردن دوبارش هس....
من یه رفیق دارم که ایشونم یه مدت دچار شک شده بود و میگفت اصلا خدایی وجود نداره.اگه خدایی بود که وضع من این نبود...همه خواسته هام براورده میشد...اصلا کی گفته آخرتی هم وجود داره....خلاصه با خدا قهر کرده بود و تصمیم جدی داشت که وجود خدا رو از زندگیش حذف کنه....
خلاصه این رفیق ما تصمیم گرفت که فقط گناه کنه....واقعا هم اینکارو کرد......
خودش تعریف میکرد میگفت بیشتر از یه ماه نتونستم دووم بیارم....هر کار بدی که میکردم در عوضش خوبی میدیدم....دیگه میگفت روم نمیشد صداش کنم از بس گناه کرده بودم.....
ببین اگه آدم بخواد میتونه وجود خدا رو تو زندگیش لمس کنه....
مطمئنا شما خودتم به این نتیجه رسیدی اما نمیخوای بپذیری.....
ببخشبد ها . ولی یکم خنده داره چیزی که نوشتی.
دوست شما بی خدا نبوده. شیطان پرست بوده. این اعتقاد شیطان پرستی هست که میگه بدی ارزشش از خوبی بیشتره. و شیطان از خدا قرتمند تره. در نتیجه بدی کنید تا خوشبخت باشید.
شما فکر میکنید من میگم خدایی نیست پس حتما در زندگیم هم کاملا بی بند و بار هستم. دروغ میگم. خیانت میکنم. دزدی میکنم. کلا آدم نیستم دیگه.
عزیز برادر مگر ما برای خدا باید خوبی کنیم ؟؟؟؟ مگر باید از ترس جهنم خدا از بدی دوری کنیم و برای بهشتش و هوری هاش خوبی کنیم .
پس انسانیت و شعور و منطق چی میشه ؟ یعنی من که خدا رو نمی پرستم درک نمی کنم دروغ گفتن بد هست ؟ اتفاقا خدا پرستان خیلی کارها رو انجام میدند که اصلا به انسانیت نرفته. خودت قرآن رو بخون چند بار از نابودی کفار گفته ؟؟ چند بار از شکنجه و مرگ و عذاب بی نهایت گفته ؟؟ تقیه چیه ؟؟ دروغ گفتن مصلحتی چی ؟؟؟ چهار تا زن داشتن چی ؟ ؟
خیل چیزها هست که من میتونم برم برات از تو خود قرآن بیارم که ببینی چی میگه. این خدای شماست ؟؟؟ من نمی خوام اون خدا رو.
 

Metal Guard

عضو جدید
کاربر ممتاز
شباهت ؟
چطور مگه ؟
خوب هر دو فیلسوف بودند. هر دو اقتصاد دان بودند. هر دو در تصمیم گیری هاشون (مارکس البته در کتاباش) به تاریخ خیلی توجه داشتند (البته مارکس همیشه از تاریخ دوری کرده , هیتلر همیشه پیروی).
ولی خوب شاید بزرگترینش این بوده که جفتشون پیرو مسلکی مشابه بودند. هیتلر سوسیالیسم رو انقلابی کرد. مارکس کومونیسم رو پایه ریزی کرد (گرچه سوسیالیسم وامدار کومونیسم هست).
ولی خوب من هر دوی اینها رو خیلی خیلی خیلی دوست دارم. همه ی کتاباشون رو خوندم. بره همین هست که آواتارم رو این انتخاب کردم.
حالا مگه چیه اصلا؟ :cry:

جدا" این همه شباهت دارن اینا؟!!!
واقعا" نمی دونستم میشه این دوتا رو به هم ربط داد!!!
در مورد سوسیالیست بودن هیتلر اولین بار که از شما می شنوم! البته چون مطالعه نداشتم در مورد هیتلر نمی تونم قضاوت کنم ولی یه مشکل اساسی دارم!
بین فاشیسم و سوسیالیسم تناقض آشکار وجود داره! (البته اگه فاشیست بودن هیتلر رو رد نکنید!!!)
راستی فیلم " پیروزی اراده" رو دیدید؟!
البته بی ربطه ! ولی گفتم این تاپیک به جایی نمیرسه!
" پیروزی اراده " یه فیلم جادوئیه! برای لحظه ای انسان عاشق شخصیت خونخوار و جنایتکار هیتلر میشه!
ولی غیر نازی ها و نئو نازی ها ندیده بودم کسی به هیتلر علاقه داشته باشه!
با اجازه شما یا نازی هستید یا ژست گرفتید!
 

waffen

اخراجی موقت
جدا" این همه شباهت دارن اینا؟!!!
واقعا" نمی دونستم میشه این دوتا رو به هم ربط داد!!!
در مورد سوسیالیست بودن هیتلر اولین بار که از شما می شنوم! البته چون مطالعه نداشتم در مورد هیتلر نمی تونم قضاوت کنم ولی یه مشکل اساسی دارم!
بین فاشیسم و سوسیالیسم تناقض آشکار وجود داره! (البته اگه فاشیست بودن هیتلر رو رد نکنید!!!)
راستی فیلم " پیروزی اراده" رو دیدید؟!
البته بی ربطه ! ولی گفتم این تاپیک به جایی نمیرسه!
" پیروزی اراده " یه فیلم جادوئیه! برای لحظه ای انسان عاشق شخصیت خونخوار و جنایتکار هیتلر میشه!
ولی غیر نازی ها و نئو نازی ها ندیده بودم کسی به هیتلر علاقه داشته باشه!
با اجازه شما یا نازی هستید یا ژست گرفتید!

خوب شما که میگید در مورد هیتلر اصلاعاتی ندارید. در مورد مارکس چی ؟؟؟ در مورد اون اصلاعاتی دارید. کتاباش رو خوندید ؟؟؟
چرا فکر کردید نمیشه به هم ربط داد ؟؟؟ خیلی دلم میخواد دلیلتون رو بدونم چون من خودم از این بحث ها خوشم میاد.
در مورد سوسیالیست بود هیتلر برید کتاب "نبرد من" رو بخونید. لازم نیست کتاب رو بخونید و نتیجه گیری کنید که هیتلر سوسیالیست بوده. یکی از بخش های کتاب خودش در مورد نظرات هیتلر در مورد آلمان سوسالیستی هست که می خواد بسازه. فکر کنم در مورد نازیسم هم نمی دونی چون میگی نمی دونستم هیتلر سوسیالیست بوده. خوب بزار روشنت کنم عزیز.
نازی تا حالا شنیدی ؟ خوب . NAZI از دو کلمه ی Nationalsozialist گرفته شده به معنی National Socialism . که به فارسی میشه "سوسیالیسم ملی" در حقیقت نازی یعنی جنبش سوسیالیست ملی مردم آلمان. در نتیجه هیتلر نه تنها یک سوسیالیست بوده بلکه یک ملی گرا هم بوده. تا حالا فکر کردی چرا به اتریش حمله کرد ؟ چرا به لهستان حمله کرد ؟
سوسیالیست بودن و فاشیست بودن هیچ ربطی به هم ندارند و هیچ تناقضی هم ندارند چه برسه به تناقضی آشکار. ولی اگر ملی گرایی رو با فاشیسم کنار هم بزاری ربط پیدا میکنه.
هیتلر ملی گرا بود و میگفت باید تمام مردم آلمانی زبان در کنار هم و در یک کشور متحد زندگی کنند و معتقد بود که یهوودی ها با در اختیار گرفتن ثروت آلمان و تمام نقاط پایه ای اقتصادی کشور رو در دست گرفتند و سیاست خودشون رو پیش میبرند. در نتیجه از اونها متنفر بود چون فکر میکرد عقب موندن کشورش از زمان جنگ جهانی اول تا حالا یهوود بوده.
حالا میدونی چیز عجیب چیه ؟؟؟ اینکه شما دارید از فاشیسم بد میگید. شما نظرت در مورد اسرائیل و یهوود چیه ؟؟ نظرت در مورد احمدی نژاد چیه ؟؟ نظرت در مورد جمله ی "اسرائیل باید از نقشه ی جهان حذف شود" چیه ؟؟؟
میبینی دارم چی میگم ؟؟؟ شما خودت یه پا فاشیستی عزیز. زیاد نمی خواد در مورد فاشیسم حرف بزنی.
نمیدونم چه دلیلی داره که من بخوام ژست بگیرم . اونم با عکس هیتلر. حالا اون رو به منطق خودت واگذار میکنم.
بهتره بری در مورد هیتلر کمی مطالعه کنی تا ببینی هیتلر نابغه ای بوده که بشریت ممکنه دیگه نمونش رو نبینه. برای مدتی جنگ رو بزار کنار و به عقاید دیگش نگاه کن.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
خودش تعریف میکرد میگفت بیشتر از یه ماه نتونستم دووم بیارم....هر کار بدی که میکردم در عوضش


ببین این حرف شما کاملا غلط هست.
بی خدایی دلیلش این نیست که کسی بخواد کار بد کنه.
یعنی چون شما به خدا اعتقاد داری .کار بد نمیکنی؟؟؟؟
اشتباه متوجه شدین.....من اگه این مطلبو اینجا گفتم صرفا بخاطر این بود که بگم اگه ما بنده ها خدا رو از زندگیمون حذف کردیم مفهوفش این نیس که خدا هم ما رو فراموش کرده...
حالا به هر بدی هم که باشی باز هواتو داره.....
اما در مورد مطلبی که فرمودین....میشه توضیح بدین کسی که دین نداره روی کدوم شاخص میخواد ارزشهای اخلاقیش رو مبتنی کنه? که ما خوب و بد رفتاریش رو بتونیم تشخیص بدیم??
 

waffen

اخراجی موقت
اشتباه متوجه شدین.....من اگه این مطلبو اینجا گفتم صرفا بخاطر این بود که بگم اگه ما بنده ها خدا رو از زندگیمون حذف کردیم مفهوفش این نیس که خدا هم ما رو فراموش کرده...
حالا به هر بدی هم که باشی باز هواتو داره.....
اما در مورد مطلبی که فرمودین....میشه توضیح بدین کسی که دین نداره روی کدوم شاخص میخواد ارزشهای اخلاقیش رو مبتنی کنه? که ما خوب و بد رفتاریش رو بتونیم تشخیص بدیم??
جوابت تو پسته منه.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
ببخشبد ها . ولی یکم خنده داره چیزی که نوشتی.
دوست شما بی خدا نبوده. شیطان پرست بوده. این اعتقاد شیطان پرستی هست که میگه بدی ارزشش از خوبی بیشتره. و شیطان از خدا قرتمند تره. در نتیجه بدی کنید تا خوشبخت باشید.
شما فکر میکنید من میگم خدایی نیست پس حتما در زندگیم هم کاملا بی بند و بار هستم. دروغ میگم. خیانت میکنم. دزدی میکنم. کلا آدم نیستم دیگه.
عزیز برادر مگر ما برای خدا باید خوبی کنیم ؟؟؟؟ مگر باید از ترس جهنم خدا از بدی دوری کنیم و برای بهشتش و هوری هاش خوبی کنیم .
پس انسانیت و شعور و منطق چی میشه ؟ یعنی من که خدا رو نمی پرستم درک نمی کنم دروغ گفتن بد هست ؟ اتفاقا خدا پرستان خیلی کارها رو انجام میدند که اصلا به انسانیت نرفته. خودت قرآن رو بخون چند بار از نابودی کفار گفته ؟؟ چند بار از شکنجه و مرگ و عذاب بی نهایت گفته ؟؟ تقیه چیه ؟؟ دروغ گفتن مصلحتی چی ؟؟؟ چهار تا زن داشتن چی ؟ ؟
خیل چیزها هست که من میتونم برم برات از تو خود قرآن بیارم که ببینی چی میگه. این خدای شماست ؟؟؟ من نمی خوام اون خدا رو.
بازم میگم اون پستی که در مورد دوستم دادم فقط بخاطر این بود که بگم خدا اینقدر لطف و کرم داره که هم به بنده ی خوبش کمک میکنه هم به بنده ی بدش....
این در جواب شما بود که گفتی تو زندگیم کنکاش کردم اما اثری از خدا ندیدم.....
اما اینکه میگید دوست شما بی دین نبوده،بلکه شیطان پرست بوده......
ببین دوست عزیز ما تو این جهان با چندتا مقوله زیاد سروکار داریم....خوب و بد،زشت و زیبا،قوی و ضعیف،فقیر و غنی......میدونی یعنی چی؟؟؟؟
یعنی خدا و شیطان....
شما هرجا خدا رو از زندگیت حذف کردی و نادیده گرفتی بدون که توی حزب شیطان هستی ....نیازی نیست بگی شیطان پرستم یا بی دینم اما شیطان پرست نیستم.....
گروه شیطان پرستا فقط نمادینه.....

حرف شما درست ما نباید برای بهشت یا دوری از جهنم کار ناپسند انجام ندیم.....چون اگه با بینش نباشه ارزشی نداره.....


جوابت تو پسته منه.

بعضی وقتا آدم از دین داری به بی دینی میرسه(مثل شما) پس یه پیش زمینه هایی از دینش در ذهنش هست.....یعنی میدونه به قول شما دروغ بده.....خیانت بده....گناه کبیره میدونه چیه.....و...
پس قبلا واسه خودش یه شاخص هایی داشته و تعریف شده بوده،حتی بهش عمل میکرده....

اما یه موقع طرف کلا بی دین هست مثل این چیزی که دوستمون گفتن....یعنی بی دین مطلق و کافر....
پس در نتیجه شاخصی برای انجام کاره خوب و بد نداره.....گناه تعریف نشده هس...

این دوتا با هم فرف میکنن.....متوجه شدین؟؟؟
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
دلیل اثبات وجود خدا چیست؟

دلایل فراوانی بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
1-برهان امکان، یا برهان «امکان و وجوب».
این برهان از چهار مقدمه‌ یقینی تشکیل می یابد:
الف) هیچ ممکن الوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد، یعنی هنگامی که عقل، ماهیتش را در نظر می گیرد، آن را نسبت به وجود و عدم، یکسان می بیند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمی بیند.
این مقدمه، بدیهی و بی نیاز از اثبات است. زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید و فرض ممکن الوجود بودن عیناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.
ب) هیچ موجودی بدون وصف ضرورت، تحقق نمی یابد، یعنی تا هنگامی که همه راه های عدم به روی آن مسدود نشود، به وجود نمی آید، و به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد». به دیگر سخن: موجود یا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق می یابد که علتی آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، یعنی به گونه ای شود که امکان عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیر قابل تشکیک است.
ج) هنگامی که وصف ضرورت، مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیه موجود دیگری به آن می رسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغیر می سازد.
این مقدمه نیز بدیهی و غیر قابل تردید است، زیرا هر وصفی از دو حال، خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر. هنگامی که بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل می‌شود که آن را علت می نامند.
د) دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است، زیرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقیضین می نماید و محال بودن اجتماع نقیضین بدیهی است.
با توجه به این مقدّمات یقینی، برهان امکان به این صورت تقریر می‌شود: موجودات جهان، همگی با وصف ضرورت بالغیر،‌ موجود می شوند، زیرا از یک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمی یابد (مقدمه دوم) پس ناچار، دارای وصف ضرورت بالغیر می‌باشند و وجود هر یک از آن‌ها به وسیلة علتی ایجاب می‌شود (مقدمه سوم).
اکنون اگر فرض کنیم که وجود آن‌ها به وسیله یک دیگر ضرورت می یابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنیم که سلسلة علل،‌تا بی نهایت پیش می رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوی آن‌ها باطل و محال می‌باشد(مقدمه چهارم) پس ناچار باید بپذیریم که در رأس سلسله علت ها موجودی است که خود به خود ضرورت وجود دارد، یعنی واجب الوجود است.
این برهان را به صورت دیگری نیز می توان تقریر کرد که نیازی به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتی در آن‌ها تحقق نمی یابد، در نتیجه، هیچ یک از آن‌ها موجود نمی شود، زیرا هیچ کدام از آن‌ها خود به خود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد.
به دیگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودی ضرورتی عاریتی است و تا ضرورتی بالذات نباشد، جایی برای ضرورت های عاریتی نخواهد بود.
2ـ برهان تقدّم:
علت، تقدّم وجودی دارد بر معلول (نه تقدّم زمانی). معلول با این که هم زمان با علت است و از این نظر تقدّم و تأخری در کار نیست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست، یعنی درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی‌کند» اما درباره علت صادق نیست که: «تا معلول وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی کند». کلمه «تا» مفید مفهوم شرطیّت و مشروطیّت و تقدّم ذاتی است.
مثال: فرض می‌کنیم گروهی می خواهند در امری، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هیچ یک از آن‌ها حاضر نیست پیش قدم شود و حتی حاضر نیست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که می رویم، می‌گوید «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همین را نسبت به شخص سوم می‌گوید و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همین طور... یک نفر پیدا نمی شود که بلا شرط حمله کند. آیا ممکن است در چنین وضعی حمله صورت گیرد؟ البته نه، زیرا حمله ها مشروط است به حمله دیگر، حمله غیر مشروط وجود ندارد و حمله های مشروط که سلسله را تشکیل می دهند، بدون شرط، وجود پیدا نمی کنند، نتیجه این است که هیچ اقدامی صورت نمی گیرد.
اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوبه خود مشروط به دیگری است، تمام آن‌ها به زبان حال می‌گویند «تا» آن یکی دیگر وجود پیدا نکند،‌ ما وجود پیدا نخواهیم کرد، و چون این زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه یک جا مشروط هایی هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد.
از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالَم هستی وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیر مشروطی در نظام هستی هست که این‌ها وجود پیدا کرده اند.
3- برهان تجربی (دلیل علمی )
مهم ترین دلایل علمی برای اثبات وجود خدا ، آن دلایلی است که از راه نظم موجود در طبیعت و موجودات طبیعی می توان به وجود خداوند حکیم و مدبر رسید . تمام رشته های علوم ثابت می کند که در دنیا نظام معجزه آسایی وجود دارد که اساس آن ،قوانین وسنن ثابت و غیر قابل انکار جهان هستی است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین ،امکان می دهد که بشر از راز هستی پرده برداری کند که در این مختصر فقط به یک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شیمی لاستیک و داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی میآوریم؛ «پرفسور ادوین کانلین زیست‏شناس دانشگاه پرینستون غالبا میگفت: «احتمال پیدایش زندگی از تصادفات به همان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک چاپخانه، یک کتاب قطور لغت بوجود آید» من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم. من عقیده راسخ دارم که خدایی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند... من خدا را خدایی (میدانم) که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را به او نشان داده است... من اجازه میخواهم تا از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمه‏ای بیان کنم. ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم، والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آن را ادراک میکنیم، فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است. برای کسی که شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصا در اجسام زنده دیده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنش‏های این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم به همان اندازه روشن‏تر درمییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعت را طرح و با اراده و مشیت خود آن را خلق کرده است. این فکر نتیجه تجربه شخصی من است و غالب اوقات که در آزمایشگاه، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر میسازد.
فعل و انفعالات سلول حیوانی به قدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود. واقعا عجیب است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خودبخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد. برای این کار حتما وجود پروردگار فوق‏العاده حکیمی ضرورت دارد. من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها به کار تجربی میپردازم، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بیشتر میاندیشم. وضع آنها در نظر من معمایی شده است که چگونه با مشاهده این همه دلیل بارز، باز نمیخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حالیکه یک ماشین ساده ساخت بشری طراح و سازنده‏ای لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتی که هزاران مرتبه پیچیده‏تر و عجیب‏تر از آنند، صانعی نداشته باشند.» (1)
سخنان این دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمی تواند یک مجموعه منظم حتی یک موجود بسیار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آید ، بلکه به سازنده و خالق حکیم و دانا تعلق دارد و پذیرش تصادف در خلقت آن قدر بی دلیل است که مانند پذیرش به وجود آمدن یک کتاب فلسفی و عملی دقیق با انفجار یک کارخانه چاپ کتاب.
برای توضیح بیشنر ، به کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تالیف جان کلوور ترجمه احمد آرام مراجعه فرمایید.
 

archi_arch

مدیر بازنشسته
عجب شواهد و مستندات قوی برای اثبات خدا.

میشه با این داستان ها لولو خور خوره و بابا نوئل و فرشته ی دندان رو هم ثابت کرد ...
فرشته ی دندان دیگه چیه؟! :D

آها. عجب منطقی. خدا خیلی شگفت انگیزه.
میگم این خدایی که شما اینقدر خوب میشناسیش بهت نگفته چه حکمتی در گشنگی کشیدن بچه های آفریقایی هست ؟؟؟ لابد حکمتی توشه که اینها باید در همون سنین کودکی از بی غذایی بمیرند دیگه.
بعدشم برند بهشت دیگه. شایدم جهنم. چون مسلما کسی که شکمش گشنست نمی تونه بنده ی متدین و خوبی برای خودای بیمار شما باشه.
من میدونم!
حکمتش اینه که مردم سیری مثل ایشون از نعمتهاشون و داراییهاشون شکر گذار باشن و ببینن چه نعمتهایی دارن!!!
یعنی اونها فقط وسیله ان!!!
من این تاپیکو فقط بخاطر اینکه مطلبش قابل تامل بود زدم نه بخاطر شما دوست عزیز.....اما خوشحال میشم این تاپیک باعث بشه بعضی از دوستان در عقایدشون تچدید نظر کنن...
این مطلبی که میخوام بگم قبلا توی تالار اسلام و قرآن گفتم.....به نظرم الان موقع مناسبی برای تعریف کردن دوبارش هس....
من یه رفیق دارم که ایشونم یه مدت دچار شک شده بود و میگفت اصلا خدایی وجود نداره.اگه خدایی بود که وضع من این نبود...همه خواسته هام براورده میشد...اصلا کی گفته آخرتی هم وجود داره....خلاصه با خدا قهر کرده بود و تصمیم جدی داشت که وجود خدا رو از زندگیش حذف کنه....
خلاصه این رفیق ما تصمیم گرفت که فقط گناه کنه....واقعا هم اینکارو کرد......
خودش تعریف میکرد میگفت بیشتر از یه ماه نتونستم دووم بیارم....هر کار بدی که میکردم در عوضش خوبی میدیدم....دیگه میگفت روم نمیشد صداش کنم از بس گناه کرده بودم.....
ببین اگه آدم بخواد میتونه وجود خدا رو تو زندگیش لمس کنه....
مطمئنا شما خودتم به این نتیجه رسیدی اما نمیخوای بپذیری.....
:surprised:
شما چه جوری به این درجه از اطمینان رسیدی؟!:surprised:

خوب شما که میگید در مورد هیتلر اصلاعاتی ندارید. در مورد مارکس چی ؟؟؟ در مورد اون اصلاعاتی دارید. کتاباش رو خوندید ؟؟؟
چرا فکر کردید نمیشه به هم ربط داد ؟؟؟ خیلی دلم میخواد دلیلتون رو بدونم چون من خودم از این بحث ها خوشم میاد.
در مورد سوسیالیست بود هیتلر برید کتاب "نبرد من" رو بخونید. لازم نیست کتاب رو بخونید و نتیجه گیری کنید که هیتلر سوسیالیست بوده. یکی از بخش های کتاب خودش در مورد نظرات هیتلر در مورد آلمان سوسالیستی هست که می خواد بسازه. فکر کنم در مورد نازیسم هم نمی دونی چون میگی نمی دونستم هیتلر سوسیالیست بوده. خوب بزار روشنت کنم عزیز.
نازی تا حالا شنیدی ؟ خوب . NAZI از دو کلمه ی Nationalsozialist گرفته شده به معنی National Socialism . که به فارسی میشه "سوسیالیسم ملی" در حقیقت نازی یعنی جنبش سوسیالیست ملی مردم آلمان. در نتیجه هیتلر نه تنها یک سوسیالیست بوده بلکه یک ملی گرا هم بوده. تا حالا فکر کردی چرا به اتریش حمله کرد ؟ چرا به لهستان حمله کرد ؟
سوسیالیست بودن و فاشیست بودن هیچ ربطی به هم ندارند و هیچ تناقضی هم ندارند چه برسه به تناقضی آشکار. ولی اگر ملی گرایی رو با فاشیسم کنار هم بزاری ربط پیدا میکنه.
هیتلر ملی گرا بود و میگفت باید تمام مردم آلمانی زبان در کنار هم و در یک کشور متحد زندگی کنند و معتقد بود که یهوودی ها با در اختیار گرفتن ثروت آلمان و تمام نقاط پایه ای اقتصادی کشور رو در دست گرفتند و سیاست خودشون رو پیش میبرند. در نتیجه از اونها متنفر بود چون فکر میکرد عقب موندن کشورش از زمان جنگ جهانی اول تا حالا یهوود بوده.
حالا میدونی چیز عجیب چیه ؟؟؟ اینکه شما دارید از فاشیسم بد میگید. شما نظرت در مورد اسرائیل و یهوود چیه ؟؟ نظرت در مورد احمدی نژاد چیه ؟؟ نظرت در مورد جمله ی "اسرائیل باید از نقشه ی جهان حذف شود" چیه ؟؟؟
میبینی دارم چی میگم ؟؟؟ شما خودت یه پا فاشیستی عزیز. زیاد نمی خواد در مورد فاشیسم حرف بزنی.
نمیدونم چه دلیلی داره که من بخوام ژست بگیرم . اونم با عکس هیتلر. حالا اون رو به منطق خودت واگذار میکنم.
بهتره بری در مورد هیتلر کمی مطالعه کنی تا ببینی هیتلر نابغه ای بوده که بشریت ممکنه دیگه نمونش رو نبینه. برای مدتی جنگ رو بزار کنار و به عقاید دیگش نگاه کن.
ایشون هدفشون از بحث منحرف کردن و زیر سوال بردن شخص به جای جواب دادن به سواله!! که متاسفانه برخوردی هم باهاشون نمیشه!
پس لطفا جوابشونو ندید و فقط به پستهایی که مربوط به تاپیکه جواب بدید.
هر کی سوال دیگه ای داره یه تاپیک بزنه و اونجا درباره اواتارهای یه نفر سوال کنه!!
بازم میگم اون پستی که در مورد دوستم دادم فقط بخاطر این بود که بگم خدا اینقدر لطف و کرم داره که هم به بنده ی خوبش کمک میکنه هم به بنده ی بدش....
این در جواب شما بود که گفتی تو زندگیم کنکاش کردم اما اثری از خدا ندیدم.....
اما اینکه میگید دوست شما بی دین نبوده،بلکه شیطان پرست بوده......
ببین دوست عزیز ما تو این جهان با چندتا مقوله زیاد سروکار داریم....خوب و بد،زشت و زیبا،قوی و ضعیف،فقیر و غنی......میدونی یعنی چی؟؟؟؟
یعنی خدا و شیطان....
شما هرجا خدا رو از زندگیت حذف کردی و نادیده گرفتی بدون که توی حزب شیطان هستی ....نیازی نیست بگی شیطان پرستم یا بی دینم اما شیطان پرست نیستم.....
گروه شیطان پرستا فقط نمادینه.....

حرف شما درست ما نباید برای بهشت یا دوری از جهنم کار ناپسند انجام ندیم.....چون اگه با بینش نباشه ارزشی نداره.....




بعضی وقتا آدم از دین داری به بی دینی میرسه(مثل شما) پس یه پیش زمینه هایی از دینش در ذهنش هست.....یعنی میدونه به قول شما دروغ بده.....خیانت بده....گناه کبیره میدونه چیه.....و...
پس قبلا واسه خودش یه شاخص هایی داشته و تعریف شده بوده،حتی بهش عمل میکرده....

اما یه موقع طرف کلا بی دین هست مثل این چیزی که دوستمون گفتن....یعنی بی دین مطلق و کافر....
پس در نتیجه شاخصی برای انجام کاره خوب و بد نداره.....گناه تعریف نشده هس...

این دوتا با هم فرف میکنن.....متوجه شدین؟؟؟
پیشنهاد میکنم درباره ی شیطان پرستی بیشتر مطالعه کنید. اون فقط نماد نیست!! این میتونه کمی کمک کنه.
شيطان‌پرستي


انسان بودن ربطی به دینداری نداره عزیز!! تو ذات همه ادمهاست! از ازل تا ابد خوبی و بدی مشخص بوده و همه بهش وافقند این ربطی به دین نداره!!
 

roya.b

عضو جدید
بابا بس کنین دیگه خسته نشدین؟؟؟ خدا خدا خدا خدا. نمیخواد منو شما بیاییم خدا رو اثبات کنیم .بگیم هست یا نیست. اصلآ یا هست یا نیست . آبجی های گلم داداشای خوبم گیریم که خدایی نیست ولی ما که هستیم. پس بیایین جای گیر دادن به اینو اون خودمونو اصلاح کنیم اسممون انسانه ولی کو انسانیت . ؟؟ کو راه درست؟؟
 

mamadj

عضو جدید
بابا بس کنین دیگه خسته نشدین؟؟؟ خدا خدا خدا خدا. نمیخواد منو شما بیاییم خدا رو اثبات کنیم .بگیم هست یا نیست. اصلآ یا هست یا نیست . آبجی های گلم داداشای خوبم گیریم که خدایی نیست ولی ما که هستیم. پس بیایین جای گیر دادن به اینو اون خودمونو اصلاح کنیم اسممون انسانه ولی کو انسانیت . ؟؟ کو راه درست؟؟ [/QUOTE
:surprised::surprised::surprised::surprised:....اینا دارن در مورد راه درست بحث میکنن..
 

ooraman

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظره من راه درستی وجود نداره درست از نظر من یه چیزه از نظره شما چیزه دیگه (البته تا جایی که حقوق انسانی همدیگه رو له نکنیم) مهم اینه که همه این درستا بتونن کنار هم زندگی کنن بدون اینکه تو صورت هم چنگ بکشن
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
فرشته ی دندان دیگه چیه؟! :D


1)من میدونم!
حکمتش اینه که مردم سیری مثل ایشون از نعمتهاشون و داراییهاشون شکر گذار باشن و ببینن چه نعمتهایی دارن!!!
یعنی اونها فقط وسیله ان!!!

:surprised:
2)شما چه جوری به این درجه از اطمینان رسیدی؟!:surprised:


ایشون هدفشون از بحث منحرف کردن و زیر سوال بردن شخص به جای جواب دادن به سواله!! که متاسفانه برخوردی هم باهاشون نمیشه!
پس لطفا جوابشونو ندید و فقط به پستهایی که مربوط به تاپیکه جواب بدید.
هر کی سوال دیگه ای داره یه تاپیک بزنه و اونجا درباره اواتارهای یه نفر سوال کنه!!
3)پیشنهاد میکنم درباره ی شیطان پرستی بیشتر مطالعه کنید. اون فقط نماد نیست!! این میتونه کمی کمک کنه.
شيطان‌پرستي


انسان بودن ربطی به دینداری نداره عزیز!! تو ذات همه ادمهاست! از ازل تا ابد خوبی و بدی مشخص بوده و همه بهش وافقند این ربطی به دین نداره!!

مطالبي كه قرمز كردم رو توضيح ميدم،چون مربوط به من ميشه.......

مطلب اول:اين مسئله بر ميگرده به عدل خدا......

يه مطلب خوندم خيلي جالب بود بذاريد اينو بذارم بعد دلم ميخواد يه باب جديد باز كنيم....

◄ عدالت از ديدگاه فلسفه و كلام اسلامي

</B></B>
كمال انسان يك كمال اختياري است و از راهي غير از افعال اختياري قابل دستيابي نيست. هيچ گاه نبايد چنين پنداشت كه مقتضاي حكمت الهي آنست كه خداوند همة انسان ها را به كمال و سعادت برساند تا هيچ انساني از نيل به كمال باز نماند و آفرينش او غير حكيمانه نباشد



عدل الهي از ديدگاه فلاسفه و متكلمان الهي

در فلسفه و كلام اسلامي عدل الهي واقعيتي مستقل و بيگانه از حكمت الهي نيست بلكه نمود حكمت الهي در محدودة حيات اختياري انسان است. به عبارت ديگر حكمت خداوند و عدل او هر دو نشانگر يك واقعيت اند كه وقتي اين امر در رابطه با تكوين و هستي بخشي، مطرح مي شود به حكمت الهي تعبير مي كنند و آن گاه كه در رابطه با تشريع و قانون گذاري خداوند مطرح مي گردد با واژة عدل الهي از آن ياد مي شود. بنابراين محدودة حكمت الهي گسترده تر از عدل الهي بوده، آن را نيز در بر مي گيرد.

اما راز اين كه عدالت مستقلاً به عنوان يكي از اصول مذهب تشيع مطرح شده است بدون آن كه حكمت الهي از چنين موقعيتي برخوردار باشد، در اختلافي كه از اوائل ظهور اسلام بين اشاعره و معتزله دو گروه از متكلمين پديد آمد، نهفته است.

اين سؤال كه آيا عدالت حقيقي است كه خداوند افعال خويش را در زمينة تشريع و كيفر و پاداش مطابق آن انجام مي دهد، يا عدالت هيچ واقعيتي نداشته، آن چه خدا انجام دهد همان عين عدالت است و قطع نظر از افعال الهي عدالت معنا ندارد؟ پرسشي است كه اساس اختلاف نظر اين دو گروه را تشكيل مي دهد.

اشاعره معتقدند آن چه خداوند انجام مي دهد همان عين عدالت است، همان گونه كه به هر چه امر كند خوب است! بدين ترتيب حسن و قبح، عدل و ظلم هيچ يك واقعيتي مستقل از افعال الهي نداشته به امر و نهي و افعال او وابسته اند.

در برابر اين گروه، معتزله و شيعه براين باورند كه عدالت و ظلم حقيقتي جدا از افعال الهي دارند كه عقل آن را درك مي كند. رعايت عدالت حسن و پسنديده است و ظلم و بيدادگري قبيح و ناپسند است و خداوند قوانين آسماني و نيز پاداش و كيفر را براساس عدالت مقرر فرموده است و هيچ گاه مرتكب ظلم نمي شود.

پس از اين اختلاف، معتزله و شيعه كه به عدالت الهي به معناي مذكور معتقد بودند به نام عدليه شهرت يافتند و عدل به عنوان يكي از اصول اعتقادي در مذهب تشيع مطرح گشت.



مفهوم عدالت

ابتدا بايد مفهوم عدالت را بشناسيم وآن گاه در مورد انواع آن بحث كنيم. براي اين واژه معاني مختلفي بيان شده است. معناي صحيحي كه مي توان گفت آنست كه عدالت يعني به هر موجودي از هر آن چه استحقاق آن را دارد به مقدار استحقاقش داده شود و در مقابل، ظلم يعني حق كسي را از او دريغ داشتن و بازداشتن او از دستيابي به آن چه استحقاقش را داراست. همان طور كه ملاحظه مي كنيد، بر خلاف آن چه برخي تصور كرده اند، عدالت به معناي مساوات و ظلم به معناي عدم مساوات نيست. براي مثال سه رأس حيوان را كه روزانه هر يك به ترتيب به يك، دو سه ليتر آب نيازمند در نظر بگيريد. اگر بخواهيم مساوات را در مورد آن ها رعايت كنيم لازم است چنان چه به حيوان اول روزانه يك ليتر آب داديم، به حيوان دوم و سوم نيز به همان مقدار آب بدهيم! اما در صورتي كه بخواهيم براساس عدالت عمل كنيم بايد همان طور كه با دادن يك ليتر آب حيوان اول را به طور كامل سيراب نموديم با دادن بترتيب دو سه ليتر آب به دو حيوان ديگر آن ها را نيز سيراب نمائيم.

مثال ديگر: آموزگاري كه اوراق امتحاني دانش آموزان را بررسي و تصحيح مي كند اگر بخواهيم مساوات را رعايت كند، كافيست همان نمره اي را كه در پايان برگة اول قرار مي دهد، در انتهاي ساير برگه ها نيز همان نمره را قرار دهد! در حالي كه اقتضاي عدالت آنست كه اوراق را بدقت مطالعه كرده به هر دانش آموز به مقدار استحقاق او كه ناشي از سطح معلومات وي بوده و برگة امتحان نمودار آنست نمره دهد.

البته ممكن است در مواردي نيز مسلوات و عدالت يك مصداق داشته باشند ولي بهر حال دو مفهوم مستقل بوده، موارد افتراق فراوان دارند مانند همين دو مثال كه ذكر شد.



تبيين عدالت از نگاه فلسفه و كلام

انسان موجودي مختار است كه در طول زندگي با گزينش آزاد خويش به سوي كمال سعادت و يا در جهت سقوط و شقاوت، حركت مي كند. بديهي است كه در اين سير سرنوشت ساز نيازمند آگاهي هاي لازم و شناخت كافي نسبت به كمال و راه نيل به آن خواهد بود تا بتواند قوانين و برنامه هاي زندگي فردي و اجتماعي خويش را بگونة مطلوب پي ريزي كند.

در علم كلام و در بحث اثبات مي شود كه انسان به تنهايي و با تكاء به علوم و آگاهي هايي كه از راه هاي عادي كسب مي كند از دستيابي به شناخت لازم در اين زمينه ناتوان است و از همين روي خداوند حكيم با فرستادن پيامبران و كتب آسماني، اين كمبود را جبران نموده، قوانين و برنامه هايي را كه تأمين كنندة سعادت دنيوي و اخروي بشر باشد، براي او ارائه فرموده است. از اين فعل الهي در وضع قوانين براي كارهاي اختياري بشر با واژة تشريع كه به معني قانون گذاري است تعبير مي شود و منظور از عدل الهي آنست كه اين قوانين آسماني براساس عدالت بوده، در آن ها حقوق همة افراد رعايت شده است.

سؤال: ويژگي قانوني كه مطابق عدالت است چيست؟ به ديگر سخن، چه معياري براي بازشناسي قانون عادلانه از قانون ظالمانه وجود دارد؟

پاسخ: قانوني مطابق عدالت خواهد بود كه بر اساس آن حق هر صاحب حقي به طور كامل به او داده شود. فرض كنيد قانوني وضع شود كه براساس آن تمام كودكان از همان آغاز تولد الزاماً از آغوش مادران دور شده، به طور جداگانه نگهداري شوند. آيا اين قانون عادلانه است؟ هرگز، چرا؟ بسيار واضح است كه يك كودك با توجه به شرايط و مقتضيات وجود او حق دارد تامدتي در آغوش گرم مادر جاي گرفته از محبت ها و حمايت هاي او برخوردار شود و اين حق چيزي نيست كه قانون گذار براي كودك وضع كند و يا آن را بردارد، بلكه اين حق با توجه به اين شرايط، اقتضاي وجود كودك است، همان گونه كه محبت نسبت به فرزند و ميل به نگه داري و حمايت او، خواست فطري يك مادر است و دست آفرينش در نهاد او به وديعه نهاده است و قابل تغيير نيست. هم چنين اگر قانوني براي جلوگيري از ازدواج وضع شود طبيعتاً اين قانون با سرشت انسان مخالف بوده و ناعادلانه خواهد بود. غريزة جنسي و ميل به ازدواج يكي از خواسته هاي دروني و تغيييرناپذير هر موجود جانداريست كه براساس آن توالد و تناسل بين موجودات طبيعي انجام گرفته و استمرار و بقاء كاروان حيات را در پهنة طبيعت نويد مي دهد.(1) بنابراين قانوني عادلانه خواهد بود. كه برپاية آن حق هر صاحب حقي به او برسد خواه اين حق اقتضاي وجود او باشد و خواه از روابط اجتماعي و موقعيت و نقش او در جامعه ناشي شود. بديهي است اگر قوانين حاكم بر زيست اختياري بشر عادلانه نباشد مانع از رشد و شكوفائي استعدادهاي او شده و در نهايت او را از رسيدن به كمال نهائي بازمي دارد. در اين جا است كه انفكاك ناپذيري عدل الهي از حكمت او بلكه يگانگي اين دو صفت الهي آشكار مي گردد. زيرا حكمت الهي در موجودات تكامل پذير(2) مستلزم آن است كه مقدمات و شرايط اين تكامل را نيز با قراردادن قوانين لازم در اختيار بشر، تحقق بخشد. در غير اين صورت حكمت الهي خدشه دار خواهد شد و چون خداوند حكيم است پس در تشريع هم عادل است. بنابراين عدالت الهي همان حكمت خداوند در صحنة تشريع و قانون گذاري و پاداش است.

نكتة قابل توجه اين است كه كمال انسان يك كمال اختياري است و از راهي غير از افعال اختياري قابل دستيابي نيست. هيچ گاه نبايد چنين پنداشت كه مقتضاي حكمت الهي آنست كه خداوند همة انسان ها را به كمال و سعادت برساند تا هيچ انساني از نيل به كمال باز نماند و آفرينش او غير حكيمانه نباشد! اين انتظار بي مورد همانند آنست كه از يك آموزگار توقع داشته باشيم به كليه دانش آموزان بهترين نمره را بدهد تا هيچ كس مردود نشود! در صورتي كه وظيفة آموزگار آنست كه شرايط تدريس و آزمون و سپس رسيدگي به برگه هاي امتحاني دانش آموزان را يكسان و مساوي قرار دهد آن گاه هر كس متناسب با كوشش و تلاش و نيز استعداد خويش كه در برگة آزمون منعكس شده، حقي را كسب نمايد. خداوند حكيم شرايط رسيدن به كمال را فراهم مي آورد اما هيچ گاه راه هلاكت و ضلالت را مسدود نمي نمايد زيرا در آن صورت اختيار از بين خواهد رفت و ديگر آن كمال اختياري مورد نظر نيز تحقق نخواهد يافت. قرآن كريم مي فرمايد: طريق هدايت و ضلالت را بر انسان آشكار ساختيم تا او كداميك را برگزيند (3) اساساً اگر خداوند همه را به طور يكسان به سعادت و كمال برساند كاري غير حكيمانه است.



عدالت در رستاخيز

خداوند در روز رستاخيز به كردار بندگان در طول زندگي دنيا رسيدگي مي كند، بندگان شايسته را به پاداش نيك و گنهكاران را به كيفري سخت مي رساند و هرگز در اين زمينه به كسي ظلم وستم روا نمي دارد. قرآن كريم مي فرمايد: آنگاه كه حساب رسي آغاز شده و نامه هاي اعمال آورده مي شود، گنهكاران از آن چه درآن ها نوشته و ثبت شده است به وحشت آمده فرياد مي زنند: واي بر ما، اين چه كتابي است كه همة كردار ما را از كوچك و بزرگ ضبط كرده است. و آن چه انجام داده اند اينك حاضر مي يابند و پروردگار تو هرگز به كسي به ظلم و ستم روا نمي دارد. (4)

اگر فرض كنيم خداوند بخواهد در محاسبة رفتار و كردار بندگان خويش ظلم روا دارد، اضافه بر آن كه ظلم و ستم از كارهاي زشت و ناپسند بوده بر اساس توضيحات گذشته ارادة خداوندي بر آن تعلق نمي گيرد، انگيزة كار نيك نيز هيچ گاه در انسان پديد نمي آيد. زيرا ديگر در برابر كارهاي پسنديده اميدي به پاداش ندارد و به انجام آن تمايل پيدا نمي كند مگر آن كه خود را به نتايج خيالي و وهمي مانند شهرت و محبوبيت نزد مردم و نظاير آن دلخوش كند.

اين قسم از عدل الهي يعني عدالت در روز رستاخيز نيز مستقيماً با حكمت الهي پيوند دارد زيرا اعمال و رفتار شايسته و خداپسندانه، موجب تكامل وجودي شخص مي گردد و در واقع ظرفيت او را افزايش مي دهند و در نتيجه قابليت او را براي پذيرش فيض وجود افزون مي كنند، در اين صورت چنان چه حق تعالي او را مشمول رحمت بيشتر قرار نداده، پاداش وي را كه همان برخورداري افزون تر از رحمت الهي است، از او منع كند با حكمت خداوندي مخالف خواهد بود زيرا مستلزم آنست كه اين وجود به مقدار استحقاق خويش از رحمت الهي بهره مند نشود. سبحانه و تعالي عن ذلك علواّ كبيراً



پي نوشت ها:

۱ - چه بسا به توان از قرآن كريم استفاده كرد كه تمام موجودات دو جنس مخالف دارند و آيات متعددي در اين زمينه در مورد پديده هاي مختلف مانند ابرهاي نازل شده است و در يك آيه نيز به طور كلي مي فرمايد: از همة موجودات دو زوج مي آفريديم (49/ الذاريات)

۲ - موجودات مادي داراي تكاملند ولي موجودات مجرد هر كمالي كه برايشان ممكن باشد بالفعل دارند و نيازي به معدات و شرايط ندارند.

۳ - انا هدينا السبيل اما شاكراً و اما كفوراً (3/ انسان)

4 - كهف ، 49


مطلب دوم:من در عجم شما چطور به اين درجه از اطمينان نرسيدي؟؟؟؟:surprised::eek:

جدا از تحقيق و پژوهش،هركس وجود خدا را به عينه لحظه بحظه در زندگيش ميتونه لمس كنه......
قرار نيست كه همه امور بر وفق مراد آدم باشه كه بگيم خدا هس....

مطلب سوم:من كه نگفتم شيطان پرست نداريم.....عرض كردم وقتي از خدا دور شدي خود به خود به سمت شيطان گرايش پيدا ميكني.....
خب نقطه مقابل خدا،شيطان هست ديگه.....
وجهه ديگه اي نداره....
لزومي نداره كه طرف عضو گروه خاصي باشه.......همين كه برضد خدا باشه،يعني چي؟؟؟
يعني بايد بره عضو گروه شيطان پرستا بشه . رفتار و كردار اونا رو تقليد كنه كه بگيم شيطان پرست؟؟؟؟
اصلا مگه شيطان چيكار كرد؟؟؟؟از امر خدا سرپيچي كرد......
جز اينه؟؟؟حالا شما فرقي ميبيني؟؟؟؟
 

Similar threads

بالا