دوباره حس غریبی شبیه رفتن باد
و طرح یک زن تنها که می شود آزاد ؛؛؛
و چشمهای قشنگی دوباره گریان شد
همان دو چشم نجیبی که در قفس افتاد.
خیال خاطره هایی عجیب دلتنگند
خیال یک زن نازا که می رود از یاد....
صداقتی که زمانی شبیه آیینه بود
شکست،رفت،ندانم به ناکجا آباد ...
و پشت پنجره باران دوباره می بارد
ومرد؛قلب زنی را به رایگان پس داد !!!
و طرح یک زن تنها که می شود آزاد ؛؛؛

و چشمهای قشنگی دوباره گریان شد
همان دو چشم نجیبی که در قفس افتاد.

خیال خاطره هایی عجیب دلتنگند
خیال یک زن نازا که می رود از یاد....
صداقتی که زمانی شبیه آیینه بود
شکست،رفت،ندانم به ناکجا آباد ...
و پشت پنجره باران دوباره می بارد
ومرد؛قلب زنی را به رایگان پس داد !!!
